eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
382 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود میلاد او امروز نه، روز ازل بود نور است او، در لازمان و لامکان است هرجا که می‌بینیم هست و بی‌نشان است بی‌فاطمه جبریل هم نازل نمی‌شد قرآن بدون کوثرش کامل نمی‌شد سر در نیاوردیم هرگز از مقامش می‌ایستاد احمد برای احترامش جان پیمبر، جان مولا بود زهرا تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا تعریف ما از عشق در یک جمله این است زهرا فقط کفو امیرالمومنین است تلفیق عقلانیت و احساس زهراست خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست در خانه‌ای کوچک هزاران راز دیدیم از وصله‌های چادرش اعجاز دیدیدم اذن شفاعت روز محشر در کف اوست تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست باید برای بردن نامش وضو داشت دیده‌ست نابینا حجابی را که او داشت خیر کثیرش می‌رسد از آیه‌هایش غرق دعایش خانۀ همسایه‌هایش ما که فقیریم و یتیمیم و اسیرم باید فقط از دست او روزی بگیریم یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است دنیا تماشا کن حقوق زن همین است زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند در شأن او «اَلمَراَةُ ریحانه» گفتند عفت پر پرواز او باشد، قفس نیست زن گوهر عشق است، ابزار هوس نیست زن نیست آن‌که فطرتش تاراج رفته زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته جز راه دین رفتن برایش بی‌نتیجه است دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد زن را ز مردان هم فراتر می‌شناسند عیسی بن مریم را به مادر می‌شناسند زن جلوه‌اش در بطن عاشوراست آری نور حسین از زینب کبراست آری او که جهان شد زیر و رو با انقلابش محدود بوده زینب آیا با حجابش؟ زینب به جای مردها هم امتحان داد آزاد بودن در اسیری را نشان داد حالا کمی در بیت‌های آخرینم باید بگویم از زنان سرزمینم نام‌آور گمنام، نور در حجاب‌اند در اصل آن‌ها صاحبان انقلاب‌اند آن‌‌ها که فردای قیامت روسپیدند جمع‌اند دور فاطمه، اُم الشهیدند آن مادران که تا همیشه سرفرازند با خون فرزندانشان تاریخ سازند دنیا نمانده بی‌ولی‌الله مردم فرزند زهرا می‌رسد از راه مردم تقویم ما عطری دگر دارد بهارش زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد با لشکری از فاطمیون خواهد آمد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت بزرگ هست عزیزم خدای همسایه تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه دعای توست که مرگت سریعتر برسد همین شده است دقیقاً دعای همسایه کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو به فکر نان شبی و غذای همسایه؟! به زخم دست تو پاشید آن نمک را که گرفته بود ز دستت گدای همسایه به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم به خانه وا شود اینگونه پای همسایه نخواستیم جواب سلام ها را، کاش سلاممان ندهد با کنایه همسایه چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر برام رنگ ندارد حنای همسایه
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم در دین و علم این همه منصب نداشتیم نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است از فيض قال باقر و از قال صادق است با گوشه نگاه تو زائر درست شد با روضه خوانی تو شعائر درست شد از ذوق توست این همه شاعر درست شد از قطره ای ز علم تو جابر درست شد هرکس بدون توست به محشر معطل است توحید ما طفیلی درس مفضل است درهاي شهر علم به دست تو باز شد اسلام پاي مكتب تو سرفراز شد از شرق و غرب با تو جهان بي نياز شد اصلي ترين وصيت تو بر نماز شد در فكر شيعه بود هميشه دل شما ماييم از اضافه آب و گل شما شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟ دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود مثل علی همیشه به چشم تو خار بود پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی خفاش هاي نمیه شب تار آمدند تو در نماز، در پی پیکار آمدند مانند دزد از سر دیوار آمدند اینگونه در مدینه همه بار آمدند بر روی خاک از نفس افتاده می کشند اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت آتش گرفته است دري در برابرت اما نبود پشت در خانه همسرت پیچیده است ناله "ای وای مادر"ت این حال و روز و صحنه برای تو آشناست در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست در کوچه دست بسته... علی بود و فاطمه تنها ، غریب، خسته... علی بود و فاطمه در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه آنكه فرشته بود پي هم نشيني اش آمد به گوش ناله فضه خذینی اش رحمي اگرچه هيچ به تو دشمنت نداشت يا نيتي اگرچه به جز كشتنت نداشت اما ز سنگ و نيزه نشاني تنت نداشت اما طمع به غارت پيراهنت نداشت يك دشت زخم داشت به روي بدن حسين جان همه فداي تو اي بي كفن حسين @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه گُلی که رفته ای اما گلاب برگشتی چو آب رفته ای و چون شراب برگشتی پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و ز سُم اسب گرفتی جواب، برگشتی روان شده بدنت بین دست های عمو بلند کردمت اما چو آب برگشتی ستاره یِ حرمم بوده ای تو تا دیشب قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی به هم تنیده و پیچیده گشته پیکر ِ تو شبیه موت، پُر از پیچ و تاب، برگشتی چه آمده سرت از چشمْ زخم ِ این لشگر چرا ز معرکه‌ات بی نقاب برگشتی؟! به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود رسیده ایم به خیمه، بخواب، برگشتي @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها عشق رسوایی محض است که حاشا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم هر کسی دربه‌در خانه ی لیلا نشود دیر اگر راه بیوفتیم، به یوسف نرسیم سرِ بازار که او منتظر ما نشود لذت عشق به این حسِّ بلاتکلیفی ست لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟ من فقط روبه روی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشود هرقدر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود بین زوّار که باشم کرمت بیشتر است قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود مُرده را زنده کُنَد خوابِ نسیم حرمت کار اعجاز شما با دَمِ عیسا نشود امن تر از حرمت نیست، همان بهتر که کودکِ گمشده در صحن تو پیدا نشود بهتر از این؟! که کسی لحظه ی پابوسیِ تو نفس آخر خود را بکِشد پا نشود دردهایم به تو نزدیک ترم کرده، طبیب حرفم این است که یک وقت مداوا نشود! من دخیلِ دلِ خود را به تو طوری بستم که به این راحتی آقا گره اش وا نشود بارها حاجتی آورده ام و هر بارش پاسخی آمده از سمت تو، الّا نشود امتحان کرده ام این را حرمت، دیدم که هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کُشت عاشقی با اگر و شاید و اما نشود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه رسیدی از ورای آسمان، شب را سحر کردی قدم بر خاک تا بگذاشتی، آن را گوهر کردی به دنیا آمدی اول گداها را خبر کردی قدومت را بنازم، ای که مولا را پدر کردی چگونه مدح تو گویم؟ فراتر از سخن باشی به این حسنی که می بینیم، باید هم حسن باشی به تصویر خیال من همیشه غرق لبخندی تویی که میزبان میهمانی خداوندی خدا که نیستی اما شبیهش بی همانندی برای فاطمه آمد چه فرزندی، چه فرزندی دل بی طاقت ما از سر بام تو می آید همیشه بعد نام فاطمه نام تو می آید چه ترسم از گرفتاری، که ایمانم حسن باشد که هستم ریزه خوار و برکت نانم حسن باشد جزامی فخر بفروشد که مهمانم حسن باشد نه تنها ما، پیمبر بر لبش جانم حسن باشد بگویم بی عدد هر وقت که زار و پریشانم حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم ردیف آورده ام در وصف حسن تو غزل ها را شنیدیم از کرامت های تو ضرب المثل ها را به عمرت فتنه ها دیدی و پی کردی جمل ها را بگیریم از خودت تفسیر أحلی من عسل ها را به غیراز قاسم تو مرگ در کام که شیرین است؟ حسین بن علی تنها سرش پیش تو پایین است نفهمیده کسی قبل از تو معنای کرامت را تویی آن کس که بردی از علی ارث امامت را و من در بند بند صلح تو دیدم شهامت را تو دنیا را به ما دادی، محبت کن قیامت را زِ صلح توست آقا جان، اگر نامی زِ دین باشد تو که سربند القابت، "مُعزُّ المومنین" باشد چگونه شکر گویم سایه‌ای که بر سرم داری فقط بر دوستانت نه، به دشمن هم کرم داری کسی که گفته بر تو ناسزا را محترم داری تو که اینگونه‌ای آقا، بگو آیا حرم داری؟ زمینِ مادری‌تان عاقبت آزاد خواهد شد بقیع آن روز با نام شما آباد خواهد شد نمی‌ترسیم ما از بزدلی‌ها بی‌وجودی‌ها که در تاریخ مانده بر تن شیعه کبودی‌ها نمی‌ترسیم از دندانِ خونخوار یهودی‌ها یهودی‌های پنهان گشته در پشت سعودی‌ها برای ما كه معلوم است حقّه بازیِ اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقّه بازیِ اين‌ها @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سر آمد شام غم هایم، مه عیدم کجا بودی شب آرامش من، صبح امیدم کجا بودی سفر اینقدر طولانی؟ نگفتی دختری داری نمی دانی چقدر از عمه پرسیدم کجا بودی مغیلان چیست می دانی؟ فقط این را بگو بابا ز پایم دانه دانه خار می چیدم کجا بودی نه لالایی نمی خواهم دگر، اما در این مدت که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی نبودی زجر کاری کرد که حتی گفتنش سخت است به خود پیچیدم از آن درد، پیچیدم کجا بودی نمی خواهم بگویم که کجا رفتم، نمی خواهم بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی نمی خواهد بگویی که کجا رفتی، نمی خواهد که از خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودی به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم خودم با چشم خود دیدم، خودم دیدم کجا بودی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه بدون تو شب و روزم نمی شود سپری به جز تو از تو نداریم خواهش دگری به عمق داغ تو واقف نگشته سوخته ایم همین قَدَر که شنیدیم روضه ای گذری نه شعر که سخن ساده پیش تو سخت است به غیر گریه ندارم برای تو هنری ز اشک دیده خود کسب معرفت کردم تو را شناخته ام با مبانی نظری اگر غلط نکنم اوج سرّ لولاکی طفیل هستی عشقند آدمی و پری اگرچه یوسفی اما من به شیوه ای دیگر من آمدم سر بازار تو مرا بخری زهیر را وسط خیمه اش ز خود بردی نمی شود بروی جایی و دلی نبری از آن زمان که دم علقمه قدت خم شد شده ست مبدا تاریخ هجری قمری @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه شنیده ام خبر از کوچه بنی هاشم که سوخته جگر از کوچه بنی هاشم اگر که کوچه مشوق سر شکستن داشت شکسته شد کمر از کوچه بنی هاشم اعوذ بالله اگر در روضه زهرا در آوریم سر از کوچه بنی هاشم ستاره ای به روی خاک کوچه افتاد و کبود شد قمر از کوچه بنی هاشم مسیر رفتن تا خانه را دو چندان کرد مصیبت گذر از کوچه بنی هاشم فقط نه حرمت مادر شکسته شد آنجا شکسته شد پسر از کوچه بنی هاشم حسن گرفت به زحمت دو بال زخمی را و جمع کرده پر از کوچه بنی هاشم سه ماه پیش علی روی خود نمی پوشاند نرفته بود اگر از کوچه بنی هاشم گمان کنم که برای دل علی داغی نبود بیشتر از کوچه بنی هاشم به کربلاست همان آتش در و دیوار به نیزه رفته سر از کوچه بنی هاشم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه گُلی که رفته ای اما گلاب برگشتی چو آب رفته ای و چون شراب برگشتی پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و ز سُم اسب گرفتی جواب، برگشتی روان شده بدنت بین دست هایِ عمو بلند کردمت اما چو آب برگشتی ستاره یِ حرمم بوده ای تو تا دیشب قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی به هم تنیده و پیچیده گشته پیکر تو شبیه موت، پُر از پیچ و تاب برگشتی چه آمده سرت از چشمْ زخم این لشگر چرا ز معرکه‌ات بی نقاب برگشتی؟! به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود رسیده ایم به خیمه، بخواب، برگشتی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه عشق در پرده این پرسش بی حاصل ماست دل ما در حَرَمت یا حرمت در دل ماست خون بها از که بخواهیم که در روز جزا شافع ماست همان کس که غمش قاتل ماست اشک بر توست شفای دل درمانده ما علتش چیست مگر تربت تو در گل ماست دانه دانه به زمین ریخت گناهانم را گوهر عشق که در دیده ناقابل ماست تا برای تو نمیریم ز پا ننشینیم کربلا مقصد ما نیست که سر منزل ماست @poem_ahl
عجّل‌الله‌فرجه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها ای دل بگو که بر سر پیمان کیستی؟ ای سر نگاه کن که به دامان کیستی؟ دل خانه‌ی علیست، مده خانه را به غیر سلمان از آن اوست، تو سلمان کیستی؟ از آسمان ماذنه‌ها، صبح و ظهر و شام باری بگو اذان که تو از آن کیستی؟ صفین را مرور کن از نهروان بپرس ای موج جهل! حاصل قرآن کیستی؟ از پینه‌ی میان دو ابروی شمر نه! از خود سوال کن که مسلمان کیستی؟ ای دوزخ آه، شعله‌ی سوزان چیستی باغ بهشت، جلوه‌ی رضوان کیستی دین را که گفته‌اند جز آئین عشق نیست ای عشق، از حرارت ایمان کیستی؟ نور حسین، نور فروزان کبریاست آخر یزید! در پی کتمان کیستی؟ دنیا مصاف روز و شب حق و باطل است در این میانه گوش به فرمان کیستی یا صاحب الزمان، ز که پرسم نشانی‌ات یوسف! اسیر غربت زندان کیستی باز این چه شورش است که از داغ جد توست در سیل اشک سر به گریبان کیستی؟ ای میزبان مجلس سوگ محرمّش در بزم روضه‌هاش، تو مهمان کیستی؟ می‌پرسم از زیارت ناحیه روز و شب گریان چیستی و پریشان کیستی؟ از آب‌ هم مضایقه کردند کوفیان آه ای فرات تا ابد عطشان کیستی؟ تیر سه شعبه هیچ نپرسیدی از خودت راهی به سوی حنجر بی جان کیستی؟ ای روضه‌ی کبود به خون غرقه در غروب سرخی روی صورت طفلان کیستی؟ زینب رسیده بود به گودال قتلگاه ای خون و خاک، پیکر عریان کیستی؟ قبل از فرود آمدن ای چوب خیزران از خود بپرس بر لب و دندان کیستی؟ @poem_ahl