#⃣ هشتگ موضوعات
•●○●• بروزرسانی میشود •●○●•
🔰 مناجات
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
🔰 مولودی
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_زمان سلاماللهعلیه
#مولودی_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
🔰 مدح
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
🔰 مرثیه
#مرثیه_حضرت_رسول صلّیاللهعلیهوآله
#مرثیه_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_سجاد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_باقر سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_صادق سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_هادی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_عسکری سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_سکینه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
🔰 زبان حال
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#زبان_حال_امام_حسن سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_باقر سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_سکینه سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
🔰 أعلام
#حضرت_ابوطالب سلاماللهعلیه
#جناب_عابس سلاماللهعلیه
🔰 اماکن
#نجف
#کربلا
#بقیع
#مشهد
#قم
🔰 ایام
#غدیر
#عاشورا
#شب_جمعه
#ماه_رمضان
#حرکت_کاروان
#زیارت_مخصوص_امام_رضا سلاماللهعلیه
🔰 قالب
#حکایت
#دو_بیتی
#تک_بیتی
#ترکیب_بند
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
#بقیع
بر جانب تمامي دنيا خبر رسيد
بر شانه های اهل زمین بال و پر رسید
زنجیر کرده اند شیاطین نفس را
آزاد شد که مهلت شیطان به سر رسید
شب زنده دار گیسوی آن ماه را بگو
بعد از چارده شب یلدا سحر رسید
او دومین تجسم سیب بهشتی است
از شاخه سار نور نبوت ثمر رسید
اذن خداست زائر کعبه پدر شود
بر دست های مادر هستی پسر رسید
من آمدم کبوتر بامت شوم حسن
امروز تا همیشه غلامت شوم حسن
از روح تو به کالبد من دمیده است
آن که مرا ز خاک شما آفریده است
بنگر که دست حق چه قدر خوب دلبرا
عکس تو را به قاب نگاهم کشیده است
از لحظه ی ولادت تو شیر مادرت
با طعم یا علی به دهانت چکیده است
با گریه تا محله ی سادات هاشمی
با کاسه ای به دست، گدایت دویده است
از خانه ی علی به همه کوچه های شهر
بوی غذای نذری زهرا رسیده است
امشب نگاه من به در خانه ی شماست
روزی من به دست کریمانه ی شماست
ای ماه روی ماه تو الگوی آفتاب
روی شما کجا و بَر و روی آفتاب؟!
از آسمان ابری گهواره ریخته است
بر صورت لطیف تو گیسوی آفتاب
تو آمدی که دِق کند آن ابتر حسود
از مادریِ فاطمه بانوی آفتاب
کم گفتم اوج مرتبه ات را حلال کن
ای ایستاده بر سر سکوی آفتاب
از بس دلت به حال گداهای شهر سوخت
می آید از مزار شما بوی آفتاب
داراییات به راه گداها نثار شد
یک بار نه دو بار نه بلکه سه بار شد
من میهمان هر شبه ی میزبانیت
ای میزبان، فدای تو و میهمانیت
همسفره ی غروب گدای مدینه ای
حاتم به وجد آمده از مهربانیت
فهمیدن مسیر عبور تو سخت نیست
از کشته های عشق گرفتم نشانیت
در پیش چشم حیدر کرار بوده است
تصویری از جوانی زهرا، جوانیت
اول کسی که می رسد از راه فاطمه است
هر جا به پاست مجلس مرثیه خوانیت
با این مزار خاکی و بام کبوتری
می خواستی نشان بدهی مادری تری
هر گاه از تو میل به گفتار می کنم
هم چون نسیم روی به گل زار می کنم
نام تو مثل خوردن قند مکرّر است
پس حق بده که این همه تکرار می کنم
من با زبان روزه درِ خانه ی توام
با جرعه ی نگاه تو افطار می کنم
وقت زیارت حرم سید الکریم
گریه به یاد قبر تو بسیار می کنم
دیدم شبی به خواب که در ساخت بقیع
دارم برای مرقدتان کار می کنم
کی می شود بقیع تو کرببلا شود
پایین پات روضه ی قاسم به پا شود
هر کس غریب تر به شما آشناتر است
از قید و بند مردم دنیا رهاتر است
یاد حسین کرده ام و کربلا ولی
این روزها بقیع تو کرب و بلاتر است
تا شامل نگاه کریمانه ات شویم
امشب گریز روضه ی قاسم به جاتر است
با جرم این که این پسر از نسل فاطمه است
سیلی سنگ ها به رخش بی هواتر است
با سینه ی شکسته کفن شد دلاورت
قاسم میان چادر خاکی مادرت
#سعید_پاشازاده
@poem1401
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#رمضان
#نجف
باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را
هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را
ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده است نبی هم کفی از نان نجف را
بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک
پیش از همه ی خلق مسلمان نجف را
می خواست ببینیم کریمیِ علی را
رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را
یک روز بیاییم و بسازیم مدینه
بالای سرِ فاطمه ایوان نجف را
دیدیم همه سروری آل علی را
اول پسرِ مادریِ آل علی را
جبریل شدم مثلِ کبوتر شدم امشب
ای شوق ببین یک کَسِ دیگر شدم امشب
نامت به لبم آمد و چسبید لبانم
انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب
من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم
ای عشق به من حق بده کافر شدم امشب
پیراهنم از عطرِ گلابت شده لبریز
از لطفِ شما لاله ی قمصر شدم امشب
آقا به ضریحی که نداری پَرِ من خورد
پیشِ تو عجب نیست اگر زر شدم امشب
باید که ببینند علی را حسنش را
نقش شرف الشمس عقیق یمنش را
آیینه بگیرید پیمبر شدنش را
از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را
باید که عقیقه بکند فاطمه امشب
شیرینیِ این لحظه یِ مادر شدنش را
یوسف سرِ این کوچه دویده است ولی باز
می دید در آن غُلغُله آخر شدنش را
چشمی که حسد داشت به ذریه ی زهرا
با رویِ حسن دید خود ابتر شدنش را
بین الحرمین اند ملائک همه امشب
تبریک بگویند برادر شدنش را
تنها نه دل ما که دو عالم حسنیه است
هر دو حرم کربوبلا هم حسنیه است
باید که علی چند پسر داشته باشد
تا این که مدینه سه قمر داشته باشد
مانند نبی کیست که در بینِ دو عالم
از فاطمه ی خود دو جگر داشته باشد
باید که پسر دار شوی تا که بفهمی
شیرینیِ باغی که ثمر داشته باشد
هرکس که از این ایل بود موقع رزمش
در پنجه ی خود تیغِ دو سر داشته باشد
باید که پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت
تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد
آن چشم که دیدت چقدر مست شد آقا
یک شهر پُر از کوچه ی بن بست شد آقا
خورشید چرا نیمه ی شب بر سر بام است
گو ماه نیاید که مرا ماه تمام است
آن کَس که در این خانه غلام است امیر است
آن کَس که امیر است بر این خانه غلام است
“در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی رویِ تو ای سرو گل اندام حرام است”
با اینهمه حُسنی که شده جمع در اینجا
حیران شده ام قبله کدام است کدام است
هر کس که جمل بود و تو را دید نوشته است
سوگند که صلح تو قیام است قیام است
«لا یوم…» بگو تا بگدازیم برایت
ای کاش حسینیه بسازیم برایت
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#بحر_طویل
نیمه ماه مبارک فیض کامل می شود
غالبا اینجا سلیمان نیز سائل میشود
با دو تا جمله گدا را شاه کردی ای کریم
شک ندارم سوره اش یکروز نازل میشود
مدتی را مست باید بگذرد از کوچه ها
هر کسی یکباره با چشمت مقابل می شود
بد دهان را از خجالت آب کردی بعد از این
میرود دنبال مدحت مثل دعبل میشود
در نمازت باد وقتی میخورد قدری به موت
در مدینه چند هفته قبله مایل میشود
با فقیران می نشینی شاه خاکی خوش مآب
پس به تو جای حسن باید بگویم بوتراب
معجزه یعنی نفسهایت که سلمان ساز بود
در کویر خشک هم لطف تو باران ساز بود
بین کهفت جای سگ خالیست راهم میدهی؟
مکتب تو خوب میدانم که انسان ساز بود
خطبه می خواندی هدایت گردد انسانی ولی
وصله ی روی عبایت هم مسلمان ساز بود
ذوالفقارت یکدمش صبر است یکدم هم سکوت
صلح تو تا سالهای سال جریان ساز بود
گرد و خاکی میشود وقتی که پلکی میزنی
چشمهایت از قدیم انگار طوفان ساز بود
مرتضایی، جلوه هایت جلوه های بوتراب
رنگ سربند تو هم زرد است پس با این حساب
باز هم دستار مست است و حمایل بیقرار
نیست فرقی بین ابروهای تو با ذوالفقار
جبرئیل اینبار می ماند خودش در این سخن
لا فتی الا علی یا لا فتی الا حسن؟!
بازهم غرید تیغت، شیر مردی مرحبا
چار تا پای شتر را قطع کردی مرحبا
زیر پاهای تو خاک افتاده در جوش و خروش
میرسد هوهوی تیغت در دل میدان بگوش
چشمهایت میکشاند آسمان را هم به زیر
نفخ صور دیگری شد با رجزهایت امیر
هر زمانی که رجز میخوانی آقا بی گمان
سوره ی زلزال نازل می شود از آسمان
در سپاه مرتضی با چشم فرمان میدهی
تو شبیه حیدر کرار جولان میدهی
هرنفس شمشیر تو درگیر شد با چند سر
رنگ سربند تو دارد سرخ میگردد دگر
جانفدای هوهوی سر مست شمشیرت امیر
وزن شعرم را بهم زد بانگ تکبیرت امیر
شعر از اینجا به بعد طوفان است
واژه در واژه اش رجز خوان است
روز روز سپردن جان است
جنگ با یل کجایش آسان است؟
این حسن نه علی دوران است
دومین مرتضای میدان است
خم ابروش اصل برهان است
کشته در هر طرف فراوان است
تیغ و خود و زره پریشان است
جمل از کرده اش پشیمان است
و زمین هم هنوز حیران است
خون چکد یا صدای باران است؟!
وقت از شیر دم زدن آمد
و اذا زلزلت حسن آمد
جمل است این خودت که میدانی
مرد کم داشتند زن آمد!
بین میدان سرو صدا شده است
این تویی یا علی دوتا شده است؟
مجتبی رفته مرتضی شده است
با علی جات جابجا شده است
ذوالفقارت زجاش پا شده است
چه سری از بدن جدا شده است
زلفت از چند جا رها شده است
تیغ گرم برو بیا شده است
تن دشمن هجا هجا شده است
حق شمشیر تو ادا شده است
لشکری صاحب عزا شده است
کمر دشت نیز تا شده است
مرتضای مکرر است این مرد
محشر بعد محشر است این مرد
با جمل رفتنش همه دیدند
بچه ی شیر خیبر است این مرد
آسمانها شدند تیره و تار
شده خورشید بیخیال مدار
یک صدا گفت دشمن تو «فرار»
شیر شوریده آمده به شکار
باز هم یک سوال در تکرار
این تویی یا که حیدر کرار؟
کار این کارزار هم شد زار
ذوالفقار تو سرخ شد سردار
سیل خون است در یمین و یسار
ساختی کوه از تن کفار
قلم از دست رفت آخر کار
یک رگم نیست بازهم هشیار
شاعرت مست کرده است انگار
واژه سمتم گسیل شد مست است
شعر بحر طویل شد مست است
بیخیال قلم و دفتر و شعر و من و وزن و غزل
عشق است تو را شاه کرم
شیر نر جنگ جمل
از لب تو جام عسل ریخت
غزل ریخت
به میدان که رسیدی تو
سر لشکر کفار عجل ریخت
چه خونی کف میدان جمل ریخت
دم تیغ تو مِی ریخته
جان مست، جهان مست، رجز مست، زبان مست، نفس، دل، ضربان مست
و مست است زره خود سپر تیغ حمایل سر دستار
بزن نعره بدانند که هستی پسر حیدر کرار
شتر را به زمین میزند این طرز نگاهت
صد وده بار
زمین است و زمان است و هیاهو
زده سربند به ابروی خمت رو
و جمل پیش تو زانو زده
شمشیر تو سرمست هنوز از دم هوهو
که هو الحق و هو الحی و هو الفضل و هو سید سادات
جهان مات
به یک ذات رسیدند سه تا ذات
تویی یا که علی یا که پیمبر
نشده یکنفر این را کند اثبات
نگاه تو همان معنی جود است
که در کشف و شهود است
و این بحر طویل آخر کاری شده بیتاب
به دریا زده
دریا کرم و جود تو بوده ست
#مسعود_یوسف_پور
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
با اجازه از خداوند حسن
کیست امشب رب هر بنده؟!حسن!
میروم با ذوق در بند حسن
"هو" نوشتم جای پسوند حسن
آری آری این بود توحید من
سجده کردم بر یکی! آن هم حسن!
کاسه ی تقوایم امشب لب پر است
گوشم از توصیه ی زاهد کر است
جای ساغر خُم بیاری بهتر است
این می از انگور نه! از کوثر است
کیف کن امشب شب سلطانی است
باده ی ناب علی مجانی است
به به از این کوچه بوی نان رسید
اولین فرزند آقاجان رسید
برکت اسمش به هر دکّان رسید
آی نوکرها خبر! سلطان رسید
اولین باری که گفتم یا حسن
دشت اول را گرفتم با حسن
چینی خرد دلم را بند زد
عقل و ایمان مرا پیوند زد
یک حسن گفتم به کامم قند زد
فاطمه بر صورتم لبخند زد
یاحسن گفتم به ما مرهم رساند
پول تو جیبی مارا هم رساند
از علی تا درجمل رخصت گرفت
دشت را آن جذبه و هیبت گرفت
جان لشگر را به یک ضربت گرفت
آن زن از ترس حسن لکنت گرفت
کیف کرد آنجا علی، گفت این سخن
تو معز المومنینی یا حسن!
گرچه نوکر بیشتر دارد حسین
عاشقانی خون جگر دارد حسین
کشته مرده هر قَدَر دارد حسین..
دل به دست یک نفر دارد حسین..
ای حسینی ها حسین کربلا..
بوده خود از شیعیان مجتبی
مجتبی یعنی امام کربلا
سفره دار خاص و عام کربلا
پر شده از او تمام کربلا
صلح او روح قیام کربلا
تربت اعلی اگر شد مؤتمن..
چون به خاکش خورده دستان حسن!
رسم باشد بهر مردی با کرم..
سنگ قبری خوب و یک صحن و حرم
پس چه شد آن نذرهای مادرم؟!
پس چرا گنبد نداری دلبرم؟!
دادِ ما درآمده از صبر تو
کشت مارا داغ سنگ قبر تو
آفتاب این سمت ها اصلا نتاب
وای از دست تو، وای ای آفتاب
گاه تابیدی مکرر بر رباب
گاه تابیدی سه روز بی حساب
ما قیامت را چو هیات میکنیم
از تو به زهرا شکایت میکنیم
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
رسیدی از ورای آسمان، شب را سحر کردی
قدم بر خاک تا بگذاشتی، آن را گوهر کردی
به دنیا آمدی اول گداها را خبر کردی
قدومت را بنازم، ای که مولا را پدر کردی
چگونه مدح تو گویم؟ فراتر از سخن باشی
به این حسنی که می بینیم، باید هم حسن باشی
به تصویر خیال من همیشه غرق لبخندی
تویی که میزبان میهمانی خداوندی
خدا که نیستی اما شبیهش بی همانندی
برای فاطمه آمد چه فرزندی، چه فرزندی
دل بی طاقت ما از سر بام تو می آید
همیشه بعد نام فاطمه نام تو می آید
چه ترسم از گرفتاری، که ایمانم حسن باشد
که هستم ریزه خوار و برکت نانم حسن باشد
جزامی فخر بفروشد که مهمانم حسن باشد
نه تنها ما، پیمبر بر لبش جانم حسن باشد
بگویم بی عدد هر وقت که زار و پریشانم
حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم
ردیف آورده ام در وصف حسن تو غزل ها را
شنیدیم از کرامت های تو ضرب المثل ها را
به عمرت فتنه ها دیدی و پی کردی جمل ها را
بگیریم از خودت تفسیر أحلی من عسل ها را
به غیراز قاسم تو مرگ در کام که شیرین است؟
حسین بن علی تنها سرش پیش تو پایین است
نفهمیده کسی قبل از تو معنای کرامت را
تویی آن کس که بردی از علی ارث امامت را
و من در بند بند صلح تو دیدم شهامت را
تو دنیا را به ما دادی، محبت کن قیامت را
زِ صلح توست آقا جان، اگر نامی زِ دین باشد
تو که سربند القابت، "مُعزُّ المومنین" باشد
چگونه شکر گویم سایهای که بر سرم داری
فقط بر دوستانت نه، به دشمن هم کرم داری
کسی که گفته بر تو ناسزا را محترم داری
تو که اینگونهای آقا، بگو آیا حرم داری؟
زمینِ مادریتان عاقبت آزاد خواهد شد
بقیع آن روز با نام شما آباد خواهد شد
نمیترسیم ما از بزدلیها بیوجودیها
که در تاریخ مانده بر تن شیعه کبودیها
نمیترسیم از دندانِ خونخوار یهودیها
یهودیهای پنهان گشته در پشت سعودیها
برای ما كه معلوم است حقّه بازیِ اينها
نمیترسيم هرگز از ترقّه بازیِ اينها
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
روزی حسینی، حسنی دارم و بس
در مملکت ری وطنی دارم و بس
عشاق ره عشق سبکبال ترند
من نیز فقط پیرهنی دارم و بس
دوری مسافت نشود مانع من
تا شوق اُویس قرنی دارم وبس
حالا که حرم نیست، مرا شمع کنید
امشب هوس سوختنی دارم و بس
دنیا تو اگر یوسف کنعان داری
من نیز امام حسنی دارم و بس
تا لطف حسن هست، خریداری هست
تا زلف حسن هست، گرفتاری هست
باید سر ما را به طنابی بزنند
در مقدم خورشید جنابی بزنند
عشاق نشستند سر راه کسی
تا دست به حسن انتخابی بزنند
باید که به جای چلچراغ و گنبد
بالای بقیع، آفتابی بزنند
حالا که در رحمت زهرا باز است
زشت است اگر حرف عذابی بزنند
آن طایفه ای که پسر زهرایند
خوب است که در شهر نقابی بزنند
ای یوسف کنعان علی ادرکنی
ای ذکر حسن جان علی ادرکنی
ما از قِبَل تو لقمه نانی داریم
مثل سگ کهف، استخوانی داریم
هر جا کرم است سائلی در کار است
ما با تو همیشه داستانی داریم
تو واسطه می شوی که هنگام دعا
این گونه خدای مهربانی داریم
اصلا چه نیاز لیله القدری هست
تا نیمه ماه رمضانی داریم
ای سوره ی یوسف مدینه، در شهر
ما ترس نظر ز این و آنی داریم
این قد رشید تو تماشا دارد
لا حول ولا قوه الا . . . دارد
ماییم و تقاضای نظر داشتنت
یک شب ز محله ام گذر داشتنت
ای یوسف ما به ازدحام عادت کن
ماییم و تویی و درد سر داشتنت
تو صبر و سکوت کرده ابراهیمی
قربان تو و چنین تبر داشتنت
تو بانی کربلا شدی و حتی
روزی حسین شد پسر داشتنت
مبهوت شدند لشگریان جمل
از یک تنه این همه جگر داشتنت
ای آیینه عَزّ و جلّ ادرکنی
ای حیدر کرار جمل ادرکنی
تو میوه هر سال جمل می گشتی
پرواز پر و بال خودت می گشتی
هر وقت مقابل علی می رفتی
آیینه ی اجلال خودت می گشتی
حیف است که با مردم دنیا باشی
جا داشت فقط مال خودت می گشتی
بهتر که همان پیش خدا می ماندی
با مردم امثال خودت می گشتی
گفتند: تو گوشواره ی زهرایی
در کوچه به دنبال خودت می گشتی
هیهات از آن دست بدی که بد زد
دستی که میان کوچه تا آمد زد
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
در مدح تو باید که ببندیم دهان را
وقتی که بریدند ادیبانه زبان را
ای آینه ی حُسن خدا، یوسف مصری
با آمدنت تخته کُند زود دکان را
بازار سرِ زلف تو از بسکه شلوغ است
انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را
وصف مژه ها و خَم ابروت مرا کشت!
زحمت نده صیاد دگر تیر و کمان را
با تکه کلافی به وصالِ تو رسیدم
زهرا به حسابم زده این سود کلان را
تا سفره ی احسانِ کرم خانه تان هست
سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را
زرتشت مسلمان شده ی چشم خمارت
انداختی از چشم همه دیر مغان را
ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم
بهتر که بچسبیم همین نقد جهان را
با طشت نگو، کوچه ی غم خونجگرت کرد
ترسم که به زینب برساند جریان را
#وحید_قاسمی
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
دست کریم اهل حساب و کتاب نیست
چشمش به قدر پلک زدن نیز خواب نیست
دستی که آمده است در خانه ی کریم
یک لحظه هم معطل حُسن جواب نیست
اهل کرم زیاد، ولی در تمام دهر
بخشنده ای چنان پسر بوتراب نیست
تو آسمان جودی و بی وقفه رازقی
خالی نگاه مرحمتت از سحاب نیست
نور از کجا گرفته چنین تابناک، اگر
خاک مسیر رد شدنت آفتاب نیست
دریای لطف اگر که تویی ای کریم محض
احسان و جودِ غیرِ تو بیش از حباب نیست
بیش از نیاز کل وجود است جود تو
دربین سائلان تو اصلا شتاب نیست
از هر دری گدا برسد شاه میشود
در خانه ی تو غیر کرم هیچ باب نیست
دستش نمیرسد به امارت بدون شک
بیچاره است هر که برایت خراب نیست
فی الجمله عابران همه از حال میروند
هر جا که بر جمال جلالت نقاب نیست
از عرش تا به فرش رسد صوت یا حسن
با جبرئیل نغمه زند بلبل چمن
هر تار زلف حسن تو شخصیتی جداست
در حال دلبری ز جهانند تن به تن
در کارگاه خلقت زیبایی اش خدا
جاری نموده از سر حسن تو فوت و فن
قطعا دل بهشت برای تو میتپد
وقتی که خوانده مادر تو... نَحرِ مِن لَبَن...
از خیر مقدمت به همه فیض میرسد
حتی علی به آمدنت شد ابوالحسن
سبز از سیادت تو شده عرصه ی فدک
سرخ از خجالت تو شده خطه ی یمن
چیزی کم از ملاحت چشمت نمیشود
پلکی به هم بزن نظری کن به حال من
میخواهم از خدا که بمیرم برای تو
ای کاش روزی ام شود این دست و پا زدن
با همکلامی تو قسم میخورم خوشم
حتی اگر که لعل لبت تر شود به لن
بختم سفید میشود ای خوب اگر بود
نام تو بر لبم از قنداق تا کفن
#محمدعلی_بقایی
@poem_ahl
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
در ساحل زیبای دو دریاست ظهورت
ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت
افطارِ علی بوسه ای از جام دو چشمت
کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت
با پای پیاده نرو ای قبله! تو بنشین
تا کعبه سراسیمه بیاید به حضورت
در کوچه، دلِ مرده ی من منتظر توست
تا زنده شود رقص کنان، وقت عبورت
از دست تو نان داشت عجب عطر عجیبی
این شعله ی عشق است مگر زیر تنورت
هر روز سبو می شکنم مست، ولی باز
هر شب کرمی می رسد از دست صبورت
چون لوح و قلم مستم و صد بار نوشتم:
دیوانه ی آقای جوانان بهشتم
دیدند جوان گشته و باز آمده حیدر
از میمنه تا میسره مبهوت تو لشکر
طوفانی و چون برگ در اطراف مسیرت
از اهل جمل ریخته بر روی زمین سر
یک سوی تو ماه آمده یک سوی تو خورشید
به به! به شکوهت وسط این دو برادر
از آخر صف سر زده تیغ تو به اول
از اول صف کشته نگاه تو به آخر
بی عشق علی؛ این چه مسلمانی نحسی است
بگذار به خشم تو بسوزند، چه بهتر!
راضی است علی پس همه اعمال دو عالم
با ضربت یوم الجملت گشته برابر
این نیزه هم از برکت دست تو کریم است
در سفره ی آن هر دل بی عشق سهیم است
این گونه اگر مست ترین مست جهانم
شور حسن ابن علی افتاده به جانم
جا نیست بنوشم، به سرم باده بریزید
تا غرق شراب آیه ی تطهیر بخوانم
در مأذنه ی میکده افزوده خداوند
یک «اشهد انّ الحسن»ی هم به اذانم
افتادم از آن رویِ پر از نور به سجده
بند آمد از آن زلفِ پر از تاب زبانم
خوب است پدر! با تو یتیمی، اگر امشب
با دست کریمت بدهی لقمه ی نانم
آنقدر لطیفی تو که از زهر زلیخا
ای یوسفِ دل رحم! برایت نگرانم
ای ساقی افلاک که خاکی است مزارش
ای صاحب صحنی که شراب است غبارش
ای لولو ظاهر شده از قلب دو دریا
شاهین نشسته به سر شانه ی طاها
ای شیر که جنگاوری ات رفته به حیدر
ای ماه که نازک دلی ات رفته به زهرا
ای نیمه ی گمگشته ی ماه رمضان ها
در روشنی ماه تمامت شده پیدا
از روز ازل نور تو در عرش خدا بود
تا سیر بیایند ملائک به تماشا
آیینه ی ذاتی تو و معبود صفاتی
گشتند به دور قد و بالای تو اسما
ای سبزترین ساقی میخانه که سبز است
از لطف غبار حرمت گنبد خضرا
سلطان کرم نیست مگر نام تو، آخر
در کوچه فقیری است کجا پس بزند در؟
#قاسم_صرافان
@poem_ahl