eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
385 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ هشتگ موضوعات •●○●• بروزرسانی میشود •●○●• 🔰مناجات عزّوجلّ سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه عجّل‌الله‌فرجه 🔰مولودی سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه عجّل‌الله‌فرجه سلام‌الله‌علیها 🔰مدح سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰مرثیه صلّی‌الله‌علیه‌وآله سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه 🔰زبان حال سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها 🔰أعلام سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰اماکن 🔰ایام سلام‌الله‌علیه 🔰وقایع 🔰قالب 🔰محتوا
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم  غیر زهرا را ندیدم در وجود آتشینم  خاک پایم سرمه ی چشم تمام عارفان و  لیک خود خاک کف پای امیرالمؤمنینم  دست بر دامان من دارد هر آن کو مانده در ره  من دخیل چادر بانوی روز واپسینم  هر گرفتاری برایم روضه می گیرد ولی من  روضه خوان خانه ی مولای افلاک برینم  خدمت درگاه من گر آرزوی اهل دل شد  خود کنیز نوگلان پاک ختم المرسلینم  در مصائب نی فقط سنگ صبور اهل دردم  در شداید محرم راز امام المتّقینم  «مَن أراد الله...» باید راه آل الله پوید  در مسیر عشق اهل البیت نهج السالکینم  در دو عالم مرتضی باشد امام الصالحین و  در دو عالم مادر شمس عماد الصالحینم  با همان دستی که در حشر است اسباب شفاعت  من سهیم بخشش جرم تمام مجرمینم  اختر اقبال خود را جست وجو می کردم اکنون  کهکشان بخت و اقبال خودم را خوشه چینم  کس نرفته ناامید از خانه ی باب الحوائج  منتهای آرزوی دست های سائلینم  خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر  گشت تعبیر همان رؤیا که امروز این چنینم  من رعیت بودم و سلطان عالم با عنایت  انتخابم کرد و زان پس ساکن کاخ گِلینم  از همان دم کآمدم در خانه ی زهرا به خدمت  رشک اهل آسمانم، غبطه ی اهل زمینم  گریه کردم پابه پای زینب اما پاک کردم  اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم  من کجا و مادری کردن برای آل عصمت  عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم  دادی از آن مزد عشقم را به پای شیر یزدان  کودکی را که برای نوکری شد جانشینم  چهره اش چون ماه کامل، چشم هایش عین ساحل  کودکی حیدرشمایل، گفت مولا آفرینم  یاوه گویان بعد از آن گفتند بر اولاد زهرا  نیست آن مهر و وفاداری و عشق اولینم  هست در یاد من از این شهر، بی مهری به مولا  نیست از اهل مدینه انتظاری بیش از اینم  قد کشید عباس با شیر من و نان ولایت  نان خوشبویی که خورد از دست شاهنشاه دینم  در حضور پاک اربابان خود آموخت این که  من دوزانو باادب پایین سفره می نشینم  خرده نانِ مانده از آن سفره را دادم به عالم  عالمی حاجت گرفت از سفره ی امّ البنینم  دور آل الله گرداندم گل رعنای خود را  تا بگویم که فدایی هم منم هم مه جبینم  بود لالایی طفل کوچکم نام حسین و  یاعلی بود آیه ی فاللهُ خیرُ الحافظینم  با اباالفضلم دل آل علی را شاد کردم  من که خیرالشاکرین از لطف خیرالوارثینم  هر زمان دلگیر بود از غم حسینم گفت مادر اول صبح آمدم عباس را اول ببینم  سایه سارانم یکایک از سرم رفتند و تنها  زینب و کلثوم من ماند و حسین نازنینم  تا علیِ اکبر و قاسم به من گفتند مادر  در دلم گفتم که اکنون واقعاً امّ البنینم  کاروان جان من راهی دشت کربلا شد  گفتم عباسم تو هستی آبروی آخرینم  می روی با سید و مولای خود هرجا که او رفت  وقت برگشتن تو را بی سید و مولا نبینم  وای از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را از به خاک افتادن فرزند مقطوع الیمینم  گفتم عباسم فدای زینبم شد شکر لله  من عزادار شه مظلوم مقطوع الوتینم  تا ابد در پیش فرزندان زهرا سربه زیرم  کشته من را مشک خالی، نی عمود آهنینم  @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه آتش قلب من از یاد حسین فاطمه است همچو آبی روی آتش، یاد دست و علقمه است رشته کوهی بود از اولاد زهرا دور من اینکه اکنون در برم محرم ندارم ماتم است دیده‌ام گاهی برای اکبر و قاسم فرات گاه بر داغ رباب و شیرخوارش زمزم است دستهای ذوالفقار و چشم های پر نفوذ فرق ماه و ضرب آهن داستانی مبهم است جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم زخم عالم بر قد و بالای عباسم کم است پاره های پیکر عباس من از هم جدا جسم بی سرِ آقای عالم درهم است @poem1401
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه من در بقیع ناله زدم یا گریستم باران شدم برای شما تا گریستم مادر صدام کردی و شرمنده‌ات شدم بودم کنیز و پای تو آقا، گریستم زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی من هم به جای حضرت زهرا گریستم دیگر لبم به آب خنک بعد تو نخورد تشنه به یاد خشکی لب‌ها گریستم عباس و بچه‌های علی نذر موی تو کردم فدای تو همه دنیا، گریستم دستش اگر جدا شده غصّه نخورده‌ام از اینکه تو شدی تک و تنها گریستم باور نمی‌کنم به سر او عمود خورد بر روی نعش او شده دعوا؛ گریستم رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت با بستن سرش سر نی‌ها گریستم از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود با گریه‌های غیرت سقا گریستم در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب باران شدم برای تو آقا، گریستم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه غمِ دلِ امّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر کی دیده پروانه ی بدون پر کی دیده ام بنین بهم نگی حق داری ام بنین بی پسر کی دیده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک درس‍(‍ت) کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم خالی شد تو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه‌ام از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون میگیرم جونی ندارم ولی جون میگیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم بهم بگو که نور عینم کجاست بگو غریب عالمینم کجاست جمعیت کاروونت کم شده فقط بگو، بگو حسینم کجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بی مادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیز من همینکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردم شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه ی من فقط برا حسینه گریه مو پای پسرم نذارید غم‌ام ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست میگیره شبا هی از خواب میپره هی میگه آبش بدید، آبش ندید، میمیره @poem_ahl