eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
379 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ هشتگ موضوعات •●○●• بروزرسانی میشود •●○●• 🔰مناجات عزّوجلّ سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه عجّل‌الله‌فرجه 🔰مولودی سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه عجّل‌الله‌فرجه سلام‌الله‌علیها 🔰مدح سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰مرثیه صلّی‌الله‌علیه‌وآله سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه 🔰زبان حال سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها 🔰أعلام سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰اماکن 🔰ایام سلام‌الله‌علیه 🔰وقایع 🔰قالب 🔰محتوا
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام می دهم از راه دور در شب جمعه سلام بر حرم تو، سلام بر شب جمعه به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا سلام می دهمت با دو چشم تر، شب جمعه فقط نیامده بانوی بی نشان به زیارت رسیده است پدر در بر پسر، شب جمعه نشسته زینب کبری کنار حضرت زهرا حسن نشسته کنار پیامبر، شب جمعه چه قدر فطرس پر سوخته ست گرد ضریحت کنار این همه مرغ شکسته پر، شب جمعه هنوز خاطره ی اوّلین زیارت خود را مُرور می کنم ای مهربان به هر شب جمعه فقط دعای فرج، تحت قُبّه ی تو بخوانم دوباره زائر قبرت شوم اگر شب جمعه چه عطر سیب لطیفی گرفته است فضا را پُراز شمیم تو گشته ست هر سحر، شب جمعه به حق لحظه ی بر نیزه رفتن سر طفلت مرا به کرببلا باز هم ببَر، شب جمعه چه صحنه های عجیبی عبور کرد ز چشمم پدر، خرابه، سه ساله، کنار سر، شب جمعه @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها آی مردم، خدای ماهِ رجب عاشقِ توبهٔ گنهکار است موج دریایِ مغفرت امشب قطرهٔ گریهٔ گنهکار است سرِ شب تا سحر منادی حق هر گنهکار را صدا کرده منِ آلوده هم طمع کردم «دائمَ الفضل»، سفره واکرده باز کرده دو دستِ رحمت خویش تا که شاید من و تو برگردیم طعم آغوش مهربانش را سحر جمعه تجربه کردیم مهربان‌تر ز مادر است خدا ما که هستیم، عبدِ فَرّاریم با تمام گناهکاری مان در جگر حب مرتضی داریم سینه ام مثل حضرت زهرا میدهد چون بهشت بوی نجف وقت جان دادنم بچرخانید جای قبله مرا به سوی نجف قلب من با غم امام حسین مثل تربت طهارتی دارد بهتر از گریه بر امام حسین چشم من چه عبادتی دارد شب جمعه شب زیارتی است می زنم ناله با دلی بی تاب دست بر سینه رو به کرببلا السلام علیک یا ارباب تا سحر از کنار تربت تو شب جمعه صدای آه آید کوچه وا می کنند تا مادر دم گودال قتلگاه آید می زند ناله ای حسین عزیز گیسوانت کجاست شانه زنم یاد هرضربه ای که خوردی تو درد می گیرد ای حسین، تنم نیزه ها در قیام و سجده شان اشهد حنجر تو را خواندند عده ای آمدند در گودال صورتت رو به خیمه چرخاندند آتش افتاده بود بر جگرت آسمان را چو دود می دیدی خواهرت را محاصره کردند خواهرت را کبود می دیدی سر اینکه سر تو را نبُرند رو زده خواهر تو بر دشمن هرچه فریاد زد نزن نامرد عمر سعد گفت که شمر بزن دست و پاگیر سر بریدن شد گفت بیرون کنید این زن را با ته نیزه و قلاف زدند بر سر و صورتش چنان زهرا ته گودال تا دم خیمه حرمت چادرش به خاک نشست مثل من که ز کوچه برگشتم فضه با پارچه سرش را بست کار از سنگ و چوب و نیزه گذشت پیر مردی عصا زنان آمد شمر و خولی که غارتش کردند نیمه شب تازه ساربان آمد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه دست ما نیست اگر دست به دامان توییم فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم تا ببینیم کمی از وجنات نبوی تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم به نگاهی، «به دعایی دل ما را دریاب!» که اسیر کرم و شیوۀ احسان توییم مادر تو اگر امروز مدد فرماید تا ابد ماه علی! بر سر پیمان توییم از دم شعله‌ورت محفل ما شور گرفت همگی سینه‌زن ذکر حسن جان توییم ما شبیه دل زهرای شهیده هرشب بی قرار و نگران دل سوزان توییم زخم شد چشم ترت، گریه نکن، می‌میریم دیده گریان غم دیدۀ گریان توییم هرشب جمعه برو کرببلا با مادر یاد کن از فقرایت، پسر پیغمبر @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه کم نکن سایۀ لطفت ز سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم، بخرم آقاجان آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصۀ تو بی خبرم آقاجان یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصلاً انگار فقط درد سرم آقاجان در بساط غمتان مدعی‌ام، اما حیف غافل از ناله و اشک سحرم آقاجان پر و بالم شده زخمی، به زمین افتادم کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناه دگری نیست مرا باز کن دربه رویم، پشت درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی‌ام کن دم ایوان حرم آقاجان بعد مشهد، سفر کرببلا می‌چسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان در شب اول قبرم به شما محتاجم گر نیایی به خدا در خطرم آقاجان @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه شب جمعه است هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم دوریت درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم "وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم" جان ناقابل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم! شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه چشم های خشک من تا محنت دل میشود روضه های تو برایم نصرت دل میشود معصیت پای مرا بست و ز تو دورم نمود فاصله ها علتش از غفلت دل می شود هستی من را بگیر و این غمت را پس نگیر با غمت چندین برابر قیمت دل می شود تا که فرصت دارم آقا نامتان را می برم بردن نام تو یک شب حسرت دل می شود مرغ روحم با سلامی سوی تو پر می کشد باز با لطفت زیارت قسمت دل می شود بین راه کربلا هم گر بمیرم قانعم اربعین پای پیاده فرصت دل می شود؟ روضه خوان کربلا شب های جمعه فاطمه است روضه هایش را شنیدن منت دل می شود ای بنی از چه رو با کام عطشان کشتنت مادرت با ناله اش هم صحبت دل میشود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه قرآن گشودم آیۀ محشر بیاورم می‌خواستم که سورۀ کوثر بیاورم من کیستم ز فاطمه سر در بیاورم باید کسی شبیه پیمبر بیاورم هنگام وصف، عقل مرا ترک می‌کند معراج رفته شأن تو را درک می‌کند با نور تو زمین شرف آسمان گرفت چل روز مصطفی ثمری بی‌کران گرفت پا بر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت تا آمدم بگویم زهرا، زبان گرفت گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت مادر سلام! گوشۀ چشمی به ما کنید مادر سلام! درد مرا هم دوا کنید با این امید در زده‌ام تا که وا کنید لطفی به این اسیرِ یتیمِ گدا کنید حالا اگر چه چادر تو وصله‌دار هست من سائلم، همیشه برایم انار هست یا آیه آیه آیۀ خود «هل أتی» کنی یا از کرم لباس عروسی عطا کنی چادر امانتی بدهی تا چه‌ها کنی یک قوم را به نور خدا آشنا کنی دنیا تو را نخواست که این‌گونه زشت شد خاکی که زیر پای تو آمد، بهشت شد دنیا تمام ظلمت و تو ماورای نور با تو کم است فاصله تا انتهای نور همسایه‌ات اگر که شده آشنای نور این بوده است از برکات دعای نور در آسمان نور چه بدری، شبیه توست در سال یک شب است که قدری شبیه توست در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود یادآور بهشت خدای جلیل بود سرچشمۀ وضوی تو از سلسبیل بود جاروی خانۀ تو پر جبرئیل بود دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد آبی که گشت مهریۀ تو، گلاب شد آنکه تو را به جملۀ «لولاک» می‌شناخت درک تو را فراتر از ادراک می‌شناخت پرواز را چه کس به جز افلاک می‌شناخت بانوی آب را پدر خاک می‌شناخت نام پدر همیشه به دنبال مادر است خیرالعمل محبت زهرا و حیدر است این روزِ مادری، دل من غیر غم نداشت دیگر توان از تو سرودن، قلم نداشت رفتم مدینه آنچه که می‌خواستم نداشت گفتم زیارتش کنم اما حرم نداشت مرغ دلم که داشته یک بام و دو هوا بی‌اختیار پر زده اکنون به کربلا حالا عجیب نیست اگر بی‌مقدمه پرواز می‌کنیم حوالی علقمه آنجا که قد خمیده رسیده است فاطمه او روضه‌خوان و در حرم افتاده همهمه حال و هوای صحن دلم نینوایی است شب‌های جمعه فاطمه هم کربلایی است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها اگر از کوچه ی ما این دفعه محمل دلبر ما را ببرند نذر کردیم که در پشت سرش کوچه کوچه سر ما را ببرند مرغ باغ ملکوتیم ولی یک به یک کنج قفس می میریم قصد دارند تعلق هامان آبروی پر ما را ببرند باید آنقدر بسوزیم و بمیریم تا وقت سحر محضر دوست بادها یا سر ما را ببرند یا که خاکستر ما را ببرند حرف پشت سر دیوانه زدن مایه ی آبروی دیوانه است پس از این خانه به آن خانه بگو حرف پشت سر ما را ببرند مثل غارت زده ها زانو را وسط کوچه بغل می گیریم گر که سرمایه ی ما را یعنی اشک چشم تر ما را ببرند دوستی با فقرا از دل ها می برد دوستی دنیا را می توانند فقیرانت هم میل سیم و زر ما را ببرند هر چه داریم در این خانه همه از دولت مادر داریم این شب جمعه بگو با زهرا تا حرم مادر ما را ببرند پای شمع ز نفس افتاده تا نفس هست نفس باید زد کاش با ناله ی مادر مادر نفس آخر ما را ببرند کاش می شد وسط یک کوچه، کاش می شد وسط یک بازار معجر دختر ما را بکشند، معجر دختر ما را ببرند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها دیدم که مادرم شب جمعه، شب قرار گل می‌گرفت باغ قنوتش برای یار پیوسته در نماز و رکوع و سجود خود کوه قیام داشت و چشمان آبشار قدش خمیده بود ولی تا عمود صبح از شانه‌های خسته‌ی شب می‌گرفت بار از بس که وصل بود در آیینه‌ی خدا جبریل را ز واسطه‌ی وحی زد کنار از صبح سابقون به شب آخرالزمان دست دعای مادر من بود در گذار اما در این مناظره‌ی عشق هرچقدر در صحن گریه‌هاش نشستم به انتظار دیدم دمی برای خودش پر نمی‌زند وقتی که روی بال دعا می‌شود سوار رفتم سلام کردم و گفتم پس از سلام ای برقرارِ بر سر سجاده بی‌قرار از هرکسی میان قنوت اسم برده ای الا خودت که پیش خدا داری اعتبار از این سپاه تربت تسبیح پس چرا یک دانه هم نگشت برای خودت نثار اشک از کبود صورت خود پاک کرد و گفت آه ای عزیز مادر، الجار ثم الدار @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه تاریکی دل همه را غرق نور کن این آبروی ریخته را جمع و جور کن شرمندگی من بُوَد آهی که می کشم سنگین شده است بار گناهی که می کشم امشب خدا کند ملکی بین همهمه پرونده‌ی مرا برساند به فاطمه تا آن گدانواز، گداپروری کند تنها نه من، برای همه مادری کند شاید به التماس دلم اعتنا کند امشب حرم که رفت مرا هم دعا کند شب های جمعه فاطمه از حال می رود با پهلوی شکسته به گودال می رود شب تا به صبح فاطمه فریاد می زند با دیدن گلوی حسین داد می زند: «ای کشته ی فتاده به هامون، حسین من! وی صید دست و پا زده در خون، حسین من!» @poem_ahl
عزّوجلّ سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها آی مردم خدای ماهِ رجب عاشقِ توبهٔ گنهکار است موج دریایِ مغفرت امشب قطرهٔ گریهٔ گنهکار است سرِ شب تا سحر منادی حق هر گنهکار را صدا کرده منِ آلوده هم طمع کردم «دائمَ الفضل»، سفره واکرده باز کرده دو دستِ رحمت خویش تا که شاید من و تو برگردیم طعم آغوش مهربانش را سحر جمعه تجربه کردیم مهربان‌تر ز مادر است خدا ما که هستیم؟ عبدِ فَرّاریم با تمام گناهکاری مان در جگر حب مرتضی داریم سینه ام مثل حضرت زهرا میدهد چون بهشت بوی نجف وقت جان دادنم بچرخانید جای قبله مرا به سوی نجف قلب من با غم امام حسین مثل تربت طهارتی دارد بهتر از گریه بر امام حسین چشم من چه عبادتی دارد شب جمعه شب زیارتی است می زنم ناله با دلی بی تاب دست بر سینه رو به کرببلا السلام علیک یا ارباب تا سحر از کنار تربت تو شب جمعه صدای آه آید کوچه وا می کنند تا مادر دم گودال قتلگاه آید می زند ناله ای حسین عزیز گیسوانت کجاست شانه زنم یاد هر ضربه ای که خوردی تو درد می گیرد ای حسین، تنم نیزه ها در قیام و سجده شان اشهد حنجر تو را خواندند عده ای آمدند در گودال صورتت رو به خیمه چرخاندند آتش افتاده بود بر جگرت آسمان را چو دود می دیدی خواهرت را محاصره کردند خواهرت را کبود می دیدی سر اینکه سر تو را نبُرند رو زده خواهر تو بر دشمن هرچه فریاد زد نزن نامرد عمرسعد گفت که شمر بزن دست و پاگیر سر بریدن شد گفت بیرون کنید این زن را با ته نیزه و قلاف زدند بر سر و صورتش چنان زهرا ته گودال تا دم خیمه حرمت چادرش به خاک نشست مثل من که ز کوچه برگشتم فضه با پارچه سرش را بست کار از سنگ و چوب و نیزه گذشت پیر مردی عصا زنان آمد شمر و خولی که غارتش کردند نیمه شب تازه ساربان آمد @poem_ahl