eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
384 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه چشمان تو دو ماهی در غم شناورند یا دو پیاله‌ی غم ساقی کوثرند افسوس ای عروس قلیل الجهاز من اسباب خانه‌ی تو و عمرت برابرند درد تو درد ماست نشانم به آن نشان شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند آرامش تو را جلوی در به هم زدند امشب دگر بخواب ملائک دم درند در بستری ولی بغلت نیست محسنی این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند از در همین که میگذرم بغض میکنم دیوار و میخ، آینه‌ی دقّ حیدرند تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد میخواستند اشک مرا در بیاورند آنها که با غلاف به بازوی تو زدند یک روز میرسد که به دنبال خنجرند طوری که میدرند لباس حسین را یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سری درآسمانِ هفت و پایی در زمین دارد علی دست نوازش بر سر دنیا و دین دارد هزار و چند سالِ نوح، یا ملک سلیمانی امیر دل نیازی نه به آن و نه به این دارد به دستی می‌کُشد، دستی قتیلش زنده می‌گردد مگر عیسی و عزرائیل زیر آستین دارد؟ عبادت را ز شمشیر علی باید بیاموزی که از بس سر فرود آورده پیشانیش چین دارد به جهل عبدود ایراد وارد نیست بیچاره نمی‌دانست شمشیر علی را در کمین دارد علی شیر است و با شیرآفرینان زندگی کرده اگر زهرا ندارد خانه اش ام البنین دارد چشیدم طعم حیدر را ز حبِّ بر پسرهایش درخت قل هوالله احد زیتون و تین دارد دودوتا چارتا کردم تولا را و دانستم کسی که حب مولا در نمازش هست دین دارد قتیل شهر عشق از کوچه‌ی قبرش نمی‌ترسد خیالش راحت است آنجا امیرالمومنین دارد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها یا عیسیِ گهواره‌ای یا موسیِ طوری با شیفتگان سخنت گرم حضوری با هر که نشستم دم از ایوان نجف زد در قلب چه نزدیکی و از چشم چه دوری من مات علی حب علی مات شهیدا در قبر محبان تو نور است چه نوری در مملکت حب تو گل میدمد از سنگ از ما کسی اسلام نیاورده به زوری مارا سگ کوی تو شدن «عِنْدَ مَلیٖک» است بالله نه طمع‌کار بهشتیم و نه حوری ای شمس بفرما که به تاریکی قبرم نوری بدهد قنبرت از گرد عبوری مهر علی از همت زهرا به دل افتاد خورده گذر مادری اطراف تنوری از حب علی هیچ کسی رنج ندیده آزار سلیمان نرسیده‌ست به موری @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها روزی که قبله منزل بابای خاک شد کعبه به عشق آمدنش سینه چاک شد آنروز کار عرش بگو و بخند بود هو هوی جبرئیل در عالم بلند بود قد افلح العلی و خدا گفت مؤمنون! مثل علی نماز کسی نیست خاشعون قد افلح العلی نه علی رستگار بود از اولش علی ید پروردگار بود توحید ختم بر گل کفوا احد شده بنت اسد هر آینه ام‌الاسد شده می‌خواستند بند به قنداقه‌اش کنند گل را اسیر ماندن در ساقه اش کنند اما علی که بند به قنداق خویش نیست خورشید که معطل اشراق خویش نیست خود در فراز و تابش او بر فرود بود قوس نزول نور علی در صعود بود در کعبه رفت احمد و معراج وار رفت آیینه برملا شد و پرده کنار رفت پرده کنار رفت و نبی بود با خدا سجده کنان ملائکه گفتند یا خدا حق و جمیل و اکبر و لا منتها تویی این نور دیگر است در آیینه یا تویی این کیست این که طاق فلک را شکافته پیراهنی برای خود از نور بافته این کیست صبح را طلع‌الشمس می‌کند این کیست که وجود تو را لمس می‌کند این کیست این که خانه‌ی تو زادگاه اوست الّای اتحاد پس از لا اله اوست این کیست این که روی چو بر خاک می‌کند آن خاک را مسافر افلاک می‌کند این کیست این که روی سرش تاج انما و جامه‌ای‌ست بر تنش از جنس هل أتی این کیست این که هست عوالم ز هست او افتاده است صور قیامت به دست او افلاک جان به محضرش ایثار می‌کنند اجسام بر ولایتش اقرار می‌کنند تعظیم کرده‌ایم خدایا برای که شک رخنه کرده است میان ملائکه در این میانه هاتفی از بین همهمه فرمود یا نبی تو بیان کن به فاطمه بنت اسد ز مریم عمران تو برتری کآن مادر مسیح و تو هم ام حیدری ای دسته‌ی ملائکه جای سوال نیست وقتی منم خدای شما شک برای چیست در قدرت خدایی من هضم دید نیست پس خلق جلوه‌ی خودم از من بعید نیست تنها علی‌ست زاده‌ی این کعبه است و بس این کعبه هم بدون علی جعبه است و بس گفتند عرش و فرش بدون معطلی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها با سنّ و سال کم به فضه کار می‌آموخت حتی به خدمتکار مادروار می‌آموخت او بی معلم بود اما از زکات علم به مریم و به آسیه بسیار می‌آموخت پیراهنی را پیش زینب دوخت و هر رج یک مرتبه میدوخت و یک بار می‌آموخت خرمای بیت او وفا را یاد سلمان داد بخشش ز گردنبند او عمار می‌آموخت می‌گفت مولانا علی، طوری که میثم هم از لحن زهرا تا به روی دار می‌آموخت این زن مع الفارغ شبیه تیغ حیدر بود چون ذوالفقار از فاطمه پیکار می‌آموخت هرلاله در باغ علی گل کردن خود را از زخم بسترهای این بیمار می‌آموخت فرمود پیغمبر که زهرا بضعة منی ای کاش این را نیز یار غار می‌آموخت آتش به هیزم گفت چوب از تو شرار از من پس اولی از دومی آزار می‌آموخت پروانه هی می‌سوخت و می‌گشت دور شمع پروانه درس معرفت به نار می‌آموخت در هی تکان خورد و به روی فاطمه افتاد ای کاش آن لحظه در از دیوار می‌آموخت میخ در این خانه بودن هم سعادت داشت ای کاش یک ذره وفا مسمار می‌آموخت زهرا شجاعت را که یاد زینبش میداد آتش جسارت کردن از اشرار می‌آموخت زینب به سن خردسالی کربلا را دید زینب که صبر از حیدر کرار می‌آموخت حیدر به زینب هیبت گفتار می‌آموخت رفتن میان کوچه و بازار می‌آموخت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها به نیزه دار بگو که مرام بگذارد کنار ما به سرت احترام بگذارد نشسته ام دم دروازه تا نگات کنم اگر که خولی لقمه حرام بگذارد همیشه پرده نشین بود زینب و حالا چطور پا وسط ازدحام بگذارد به هر طریق حرام است بهر ما صدقه طعام پرت کند یا طعام بگذارد سه سال دختر تو سر به روی پات گذاشت چطور زیر سرش خشت خام بگذارد دم نماز بگو مهر تربتت بدهم اگر که سنگ سر پشت بام بگذارد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها نور خورشید در بساطش بود این یکی از تجلیاتش بود مهربانی بی مثالش از مادری بودن صفاتش بود بی فدک‌ هم همیشه روزی ما بر سر سفره های ذاتش بود تا قیامت به شوق رد شدنش عرش مشغول سور و ساتش بود مایه فخرکائنات، علی ست فاطمه کل کائناتش بود در و دیوار خانه شاهد بود فاطمه عاشق صلاتش بود چشمه‌ی رزق عالم و آدم در قنوت پر از قناتش بود هم دعاگوی مومنین بود و هم دعاگوی مومناتش بود این خلیله یکی از اعجازش گل نمودن میان آتش بود اینچنین عاشق علی بودن تازه یک پنجم از زکاتش بود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سر سفره نشست و با یک آه لقمه برداشت گفت بسم الله گفت این لقمه ها گلوگیر است شهر از ماتم نبی سیر است حزن افتاده در منازل شهر داغ پیغمبر است در دل شهر کوه‌های غیور محزونند چشمه های زلال دل‌خونند کودکان شیر را نمی‌نوشند غنچه ها رخت گل نمی‌پوشند ذکر حسرت نشسته بر لب ماه رحم الله علی رسول الله خواست بعد از غذا بنوشد آب که درآمد صدای دق الباب کاسه از دست‌های او در رفت پا شد از سفره و دم در رفت کیستی وقت شب چه می‌خواهی سائلی یا فقیر گم‌راهی هر که را هرچه باشدش لازم می‌رود کوچه بنی هاشم گفت در وا کنید سائل نیست اهل دریاست بند ساحل نیست او خودش هاشمی‌ و نور جلی‌ست این که پشت در ایستاده علی‌ست مرد وقتی شنید حیدر را رفت و وا کرد گوشه‌ی در را لای در را گشود اما دید ماه هم آمده‌ست با خورشید ماه بر روی مرکب آمده است فاطمه با دو کوکب آمده است السلام السلام یا انصار باری از دوش مرتضی بردار در شب تار غربت آمده ایم پای تجدید بیعت آمده ایم اتفاق غدیر یادت هست که علی شد امیر یادت هست با علی سربه زیر بیعت باش سربلند دم قیامت باش پاسخ آمد ز خانه یا زهرا دیر آورده اید بیعت را ذکر لبیک پیش تر گفتیم یاعلی با کس دگر گفتیم رای ما مجلس سقیفه شده قبل حیدر کسی خلیفه شده گفت و در را به روی آنها بست تشنه در را به روی دریا بست آخر ای حاجیان بی انصاف کعبه کی میرود به پای طواف چشم‌های دو یار تر گشتند دست خالی به خانه برگشتند آتشی هم به درب خانه نخورد زن انصار تازیانه نخورد بیعت زور نکته ای پرت است دست اگر با دلت دهی شرط است میشناسم که پای بیعت زور درِ یک خانه گشت مثل تنور علی و فاطمه غریبانه بازگشتند تا در خانه فاطمه در حصار غربت شب خواست پایین بیاید از مرکب آه از آیینه‌ی پر از ترکش باید او را علی کند کمکش خواست از پهلویش بگیرد بار دنده هایش شکسته بود انگار بازویش را گرفت اما آه بازویش هم کبود بود آنگاه آه داغی کشید در شب سرد سینه‌اش تیر میکشید از درد نفس از سینه سخت بیرون رفت علی آن شب به خانه دل‌خون رفت شد پیاده به سختی از مرکب چند سال دگر ولی زینب ناقه‌ی بی جهاز واویلا مرد دارد نیاز واویلا پیش آیینه‌ی پر از ترکش محرمی نیست تا کند کمکش زینب آن روز خون‌جگر شده بود چون که با شمر همسفر شده بود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها دنیا به حال زار علی گریه می‌کند عقبا بر انکسار علی گریه می‌کند می‌افتد آفتاب شبانه به روی خاک با چشم پر ستاره علی گریه می‌کند همسایه هم خبر نشد از دفن فاطمه غربت به افتخار علی گریه میکند تکثیر داغ آینه را باش که علی دارد سر مزار علی گریه می‌کند بر روی خاک گریه کنان یار فاطمه‌ست در زیر خاک یار علی گریه می‌کند زانوی پهلوان اُحد می‌خورد زمین پا می‌شود دوباره علی گریه می‌کند خاک مزار فاطمه بر صورت علی‌ست بر صورتش غبار علی گریه می‌کند کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف در قبضه ذوالفقار علی گریه می‌کند امشب حسن به یاد کبودی روی او افتاده در کنار علی گریه می‌کند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها نفس نفس ترانه‌ی حجاب میدمد ز لاله‌های کربلا گلاب میدمد قصیده‌ی بلند آفتاب میدمد چه مصرعی ز بیت بوتراب میدمد ترانه‌ی نجیبه‌ی حجاب زینب است حسین میشود گل و گلاب زینب است به نام آن‌که ماه در دل شب آفرید خطاب کرد آدم و مخاطب آفرید برای خود ملائک مقرب آفرید برای یاری حسین، زینب آفرید و گفت آدم از ملک سر است اینچنین که خواهر عاشق برادر است اینچنین قدیسه ای که صبح میدمید از او صبوح خودش که هیچ، چادر حیای او شکوه شبیه کوه و دور او هزار رشته کوه می‌آید از خطابه اش یزید بر ستوه خطابه ای که آیه آیه آیه محکمه است خطابه ای که جلوه جلوه جلوه فاطمه است زنی شبیه هیچ کس شبیه مادرش گرفته مریم قدیسه درس محضرش زنی به وسعت سفینه‌ی برادرش که کربلا کتاب بود و او پیمبرش ز خاندان عصمت این خصال دور نیست هزار مرد قدر این زن غیور نیست عفاف آیه ای که زینب است قاری‌اش حیاست چشمه‌ای که او نموده جاری‌اش حلیمه‌ است و حلم مفتخر به یاری اش که هست صبر آن مدال افتخاری اش عقیلةٌ عالمةٌ غیر معلمه شریفه است و صابره چنان که فاطمه به نام حس سرخ کربلا به نام صبر که سنگ میشود عقیق در مقام صبر خدا قیام میکند به احترام صبر که زینب است صابره ترین امام‌ صبر که با سپاه صبر انقلاب میکند و خانه‌ی یزید را خراب میکند برادری نگاه میکند به خواهری چه عاشقانه ای چه خواهر و برادری وصال را ببین عجب وصال محشری جدا شوند از هم این دو با چه خنجری فقط حسین بود وقت تب علاج‌ او فقط حسین بود شرط ازدواج او @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها دیدم که مادرم شب جمعه، شب قرار گل می‌گرفت باغ قنوتش برای یار پیوسته در نماز و رکوع و سجود خود کوه قیام داشت و چشمان آبشار قدش خمیده بود ولی تا عمود صبح از شانه‌های خسته‌ی شب می‌گرفت بار از بس که وصل بود در آیینه‌ی خدا جبریل را ز واسطه‌ی وحی زد کنار از صبح سابقون به شب آخرالزمان دست دعای مادر من بود در گذار اما در این مناظره‌ی عشق هرچقدر در صحن گریه‌هاش نشستم به انتظار دیدم دمی برای خودش پر نمی‌زند وقتی که روی بال دعا می‌شود سوار رفتم سلام کردم و گفتم پس از سلام ای برقرارِ بر سر سجاده بی‌قرار از هرکسی میان قنوت اسم برده ای الا خودت که پیش خدا داری اعتبار از این سپاه تربت تسبیح پس چرا یک دانه هم نگشت برای خودت نثار اشک از کبود صورت خود پاک کرد و گفت آه ای عزیز مادر، الجار ثم الدار @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها خدا چون دید آن لب تشنگان بیت دریا را تفضل کرد بر ساقی کوثر امّ سقا را خدا شیر آفرینان را کند دمساز با شیران کند ام البنین روشن تنور بیت زهرا را دخیل چادرش هستند مادرهای این عالم که سر کرده‌ست این زن چادر ام‌ابیها را کدامین زن لیاقت داشت در عقد علی باشد علی که سه طلاقه کرده بود آن روز دنیا را من این ام البنین را کمتر از مریم نمیدانم اگر مریم نباشد که نمی‌آرد مسیحا را جزاک الله یا ام البنین با این اباالفضلت چه خوش درس وفا دادی یل خوش قد و بالا را سرش را تکه تکه داد روی نیزه تا دشمن نگیرد معجر زینب سلام الله علیها را @poem_ahl