eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
205 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد به این شناسه بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
هشتگ شاعران به ترتیب الفبا •●○●• بروزرسانی میشود •●○●•
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه از سينه اگر چه مي كشم آه برو حالا كه شدي تشنه ي اين راه برو بي تاب سفر اگر چه هستي بگذار تا خوب تو را ببينم آنگاه برو بابا به فداي تو چه مردي شده اي قدري پسرم مقابلم راه برو يك لحظه اگر نبينمت مي ميرم حالا چه رسد به اينكه تو، آه برو تو مي روي و هر قدمت مي گويد دستم شده از دست تو كوتاه برو از رفتن تو هنوز هم بي خبرست پس تا نشده رقيّه آگاه برو شرمنده براي بدرقه آبي نيست بابا، علي ام خدا به همراه برو @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از "اِلّا جمیلا"یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته بُوَد توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم ضرر کردم به غیر از خاطراتِ راه تو، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه ماه در آغوش خورشید از خجالت آب بود ساقی آلاله‌ها در ساغرش مهتاب بود نوشدارویی نبود و بودنش بیهوده بود تکه تکه، پاره پاره، پیکر سهراب بود آسمان گریان، ولی چشمان او اشکی نداشت آب از فرط خجالت در عرق غرقآب بود یک طرف نجوای ایمان، یک طرف فریاد کفر روز گلچین خدا از بنده‌های ناب بود باغبانی تشنه و گل‌های باغی تشنه‌تر نازدانه غنچه‌ای از تشنگی سیراب بود میهمانان تشنه، اما میزبانان غرق آب این چگونه رسمی و این از کدام آداب بود گوش صحرا مملو از امواج سرخ العطش چشم صحرا مات این کیش بد و نایاب بود درس اول در کتابم بود بابا آب داد پس چرا در کربلا فریاد بابا آب بود؟ @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها این قلب شکسته ی مرا بند بزن سخت است ولی فاطمه لبخند بزن چشمان تو بود، به علی جان می داد دستان تو نان را به یتیمان می داد در جنگ، علی اگر که بی واهمه بود ذکر لب او همیشه یافاطمه بود آنروز چقدر روز غمناکی بود دیدم که چگونه چادرت خاکی بود از خستگیت به کوچه ها افتادی؟! یا باز به یاد کربلا افتادی؟! دیگر غم تو که جای انکار نداشت وقتی که حسن رنگ به رخسار نداشت هر چند که در عمق دلت آشوبست دنیای علی، کمی بخندی خوبست خسته شده اند بس که هق هق کردند یکبار بخند، بچه ها دق کردند ای من به فدای خنده هایت زهرا انگار شکسته دنده هایت زهرا گفتم بخدا حیا ندارند نرو از هر عملی ابا ندارند نرو طوفان غم قاصدک ندارد برگرد دستان علی نمک ندارد برگرد گفتی که نگویند تو تنها ماندی دیدی که چگونه پشت در جا ماندی؟! بر روی سرم تمام دنیا می خورد بر دست تو تازیانه ای تا می خورد فرزند رسول و این چنین رفتاری هیهات ازاین رسم امانتداری @poem_ahl