#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#خرابه_شام
ماه شب های همه، خورشید ناپیدا حسین
هر کسی تنهاست ذکرش می شود تنها حسین
دستگیری می کند از عاشق بی دست و پا
می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین
بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی
از همه دل کنده ام در این جهان إلّا حسین
کار من گریه است از بدو تولد تا ابد
خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا، حسین
بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت
بار آفت خورده ات را می خرد یکجا حسین
سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم
چون که می دانم در آن ها هست استثنا حسین
چون که محتاج خدا بودم میان روضه ها
وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین
هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت می کند
روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین
کاف، ها، یا، عین، صادِ سوره ی مریم جدا
سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین
من فدای دختری که در خرابه بود و گفت:
با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین
خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو
که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا، حسین ؟!
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
یارب، به حرم دور ز دیرم فرما
کن خویش به خویش و غیر غیرم فرما
این بنده نکرده کار خیری عمری
از لطف، تو عاقبت به خیرم فرما
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
اومــدم آشتی کنــم وقــتــشه حـالا - آخدا
روت و برنگردون از من، جون مولا آخدا
من میخوام ساده و بی پرده باهات حرف بزنم
مِثِه اون چوپون که بود دورۀ موسی آخدا
هر چی بنده بد باشه، تو زود ازش راضی میشی
نمی خوای میــون مردم بشِه رسوا آخدا
من که روشو ندارم، اِسمتـو برلب بیارم
امّا تو گــفـتــی بیــا بگو خــدایــا، آخــدا
بَدَم و، یه عُمریه برای این که خوب بشم
می کنم هِی با خودم امروز و فردا آخدا
کی میتـونه به تو نارو بزنه، رسـوا نـشـه
خــال تو بــالاتَــره از همــه خــالا آخـدا
من میخوام غیر خودت به هیچ کسی رو نندازم
دَستــامُو دراز کنــم پیش تو تنهــا آخــدا
تو که بهتر از همه میدونی من چی کاره
جــونِ مولا - نزنی پَــردَه مو بــالا آخدا
تو که بیشتر از خودم تُو مردم آبروم دادی
می دونــم- نمی کنی مشت منــو وا آخدا
بــاورم نمی شه فردا تو منو بســوزونی
دشمــن مــولا بــایستــه به تمــاشــا آخدا
هرچی من بد می کنم بازم تو خوبی میکنی
نه با من با هر بَدی خوب میکنی تا آخدا
بَدی مو قبول دارم تو خوبی کن به روم نیار
چون کـوتاهه پیش تو دیــوار حاشا آخدا
به گُل روی علی و بچّه هاش خوارم نکن
بی- اونا چی کــار کنـم روز مبــادا آخدا
بَسکه بد سر زده از من دیگه سَرخورده دلم
به ســرم هرچــی بیاد حَــقَّـمه امّا - آخدا
دیده رو، ندیده گیر، منو به اربابم ببخش
مَــردِ مَردا - پسر بی بــی و مــولا آخدا
همونی که همۀ بی گـونه ها دیـوونه شن
که نــداشت یه ذَرّه از دُشمنا پَــروا آخـدا
اونی که به زیر بار زور نرفت و کشته شد
با لـب تــشنــه کنــار دو تــا دریــا آخــدا
دست آخر اومدن خیـمه هاشم آتیش زدند
بچّه هــاشم فراری همه به صحــرا آخـدا
تو اگه بخوای بشه"انسونی"ام آدم می شه
لُری می گم، لُری می گم،منو بـپّا ؛ آخدا
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
یا رب به وفا دل غم اندوزم ده
چون شمع زبان آتش افروزم ده
هر چیز که خواهی بستانی بستان
سوگند به سوز اهل دل، سوزم ده
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
از دور به من گوشه چشمی بفکن
نزدیک به خویش ساز و کن دور ز من
گفتنی به دل شکسته جا میگیرم
گر من دل بشکسته ندارم، بشکن
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
ای اشک سینه سوز اثری داشتی چه شد؟
ای آه آتشین شرری داشتی چه شد؟
«پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد؟»
پر زد سپس به وادی بطحی و داد زد
ام البنین تو تاج سری داشتی چه شد؟
کس نیست پرسشی کند از شاه کربلا
ای آفتاب دین قمری داشتی چه شد؟
ای نور عین فاطمه با قد خم چرا
چون سرو راستین کمری داشتی چه شد؟
آه از دمی که زخم زبان زد ستمگری
ای شاه باز، بال و پری داشتی چه شد؟
#ولی_الله_کلامی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
زینب به زمین دید، چو صد پاره تنی چند
پژمرده ز کین دید، گل یاسمنی چند
تنها به زمین دید، فتاده همه بی سر
بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند
یک جا به سنان رفته، سر بی تن چندی
یک جا به زمین خفته، تن بی کفنی چند
از یک طرف افتاده ز پا با تن صد چاک
شمشادِ قد و ماهِ رخِ سیم تنی چند
یک سو ز جفا کاری گرگان جفاکار
غلتیده به خون، یوسف گل پیرهنی چند
از تیشه ی ظلم سپه کوفی و شامی
افتاده ز پا، شاخ گل نسترنی چند
از ضربت شمشیر و سنان سپه کفر
افتاده به میدان بلا، صف شکنی چند
رنگین شده از خون، بدن لاله عذاران
چون گوهر غلتان، شده دُرّ عدنی چند
افتاده ز کین دید، سلیمان زمان را
غلتیده به خون، از ستم اهرمنی چند
رو کرد سوی جسم برادر به فغان گفت :
بنْگر ز وفا، جانب یک مشت زنی چند
ای جان برادر! ندهد خصم امانم
تا با تن صد چاک تو، گویم سخنی چند
از پای جهان، بند ستم، گر تو گشودی
اکنون، بنِگر بسته ی بند و رسنی چند
«ترکی» ز بصر، فاطمه ریزد دُر خونین
خوانند گر این مرثیه، در انجمنی چند
#ترکی_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
پیمان وفا با نگه مست تو بستیم
بستیم در میکده پیمانه شکستیم
یک دم نسپردیم ره عقل و خرد را
دیوانه تو مست تو از روز الستیم
ناز تو خریدیم به محراب عبادت
قامت چو به قد قامت زیبای تو بستیم
شب بود و من و دل به هوای سر زلفت
دیوانه صفت سلسله ها را بگسستیم
رفتیم به سر منزل عشاق بلا کش
در حلقه سودا زدگان تو نشستیم
وقت است کنی جلوه به خلوتگه عشاق
هرچند که خواریم گل روی تو خستیم
#حاج_مرزوق_عرب
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#دیر_راهب
#اسارت
خون شد دلم ز حسرت خونین دلان چند
دارم نهان باین دل پرخون فغان چند
آه از دمیکه آل علی را اسیروار
بردند سوی شام بخواری خسان چند
برناقه هراسیر گشودی چو دیده را
دیدی سران چند بنوک سنان چند
افتادشان گذار به دیریکه اندر آن
بودند ز اهل ملت عیسی کسان چند
آن دم به پیر سپردند ظالمان
آن شب سر امام امم با سران چند
راهب سر امام به یک خانه ای گذاشت
آمد برون ز خانه و بعد از زمان چند
زآن خانه آه و ناله و شور و فغان شنید
چون بنگریست دید که آنجا زنان چند
افغان کنان و موی پریشان نشسته اند
یکجا بناله همنفس و همزبان چند
یک زن از آن میانه کشیدی بحال زار
از دل فغان چند ز سوز نهان چند
گفتی بناله ای شه خوبان بگو که من
این بد که با تو کرد بگفتا بدان چند
گفتا ز حالت حرمت ده خبر به من
گفتا مپرس حالت بیخانمان چند
گفتا چه کرد خواهر تو زینب فگار
گفتا که پیر گشت ز داغ جوان چند
راهب ز هوش رفت و به هوش آمد و ندید
دیگر اثر به خانه از آن نوحه خوان چند
آمد به پیش آن سر و با آه وناله گفت
کای بر در تو خیل ملک خادمان چند
هستی اگر نه عیسی مریم بگو که ای
من دیده ام ز معجزه ات فضل و شأن چند
کاندر صحف به شأن مسیحا ندیده ام
بر گو که بوده اند همان بانوان چند
بگشود لب چو غنچه سر شاه تشنه لب
کرد از برای راهب ترسا بیان چند
گفتا که سبط احمد مرسل منم حسین
باشد مرا ز دست ستم داستان چند
در راه دوست تشنه لب از راه دشمنی
کشتند دوستان مرا دشمنان چند
در پای دین نموده ام این راه طی ز سر
بودم همیشه پیشرو کاروان چند
اینجا پی زیارت من امشب آمدند
با مادرم ز خلد برین حوریان چند
امشب برون ز دیر تو منزل گرفته اند
فرزند ناتوان من و ناتوان چند
چون راهب این شنید و مسلمان شد از یقین
آورد پیش زین العباد ارمغان چند
دیوانه وار روی به ویرانه ها نهاد
در ناله گشت همنفس وحشیان چند
#فدایی_مازندرانی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#دیر_راهب
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهرهات شبِ ما را
“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصههای فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
به موجِ سینه زنانت قسم به نامِ توام
که بُرده گریهیِ ما آبرویِ دریا را
گدایِ هر شبم و کاسه گردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانهات دو دنیا را
مرا بِبَر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا بِبَر که ببینم به نیزه سرها را
خدا کند که بیایی شبی به روضهیِ ما
شنیدهام که به سَر سَرزَدی کلیسا را
خوشا به پنجهی راهب که شانهات میزد
به آنکه بُرد دلِ راهبانِ ترسا را
به پیرمردِ غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانهاش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضههایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشمِ زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت؟
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را؟
به رویِ نیزه سَرَت بود و خیمهها میسوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل دربهدری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانهی آقا، پسری هست
هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً
دنبال سرش نیمنگاه پدری هست
یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم، خانهات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانهی آباد شما بنده پذیر است
ویرانه ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
با عشق تو باید پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشتنمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفرهی پر جود و سخایی که تو داری
تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
فردای قیامت به خدا خوب ترینند
در بین شهیدان، شهدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب حیاتم، نمی از آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#خطبه_فدکیه
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
خطبۀ تو واژه واژه ذوالفقار دیگریست
جلوۀ آن تیغ پنهان در غلاف، این است این
از امام از کعبه گفتی، بستی احرام دگر
بیامان دور علی گشتی! طواف این است این
رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن
نیمهشب تابوت میخواهی، عفاف این است این
میرسد روزی که چشم آسمان روشن شود
بر مزارت کعبه میگوید مطاف این است این
#سید_محمدجواد_شرافت
@poem_ahl