شيخ، عارف كامل، شاهآبادى -روحى فداه- مىفرمود:
بايد انسان در وقت #ذكر؛
مثل كسى باشد كه كلامْ دهن طفل مىگذارد و #تلقين او مىكند، براى اينكه او را به زبان بياورد
و همينطور انسان بايد ذكر را تلقين #قلب كند؛
و مادامى كه انسان با زبان ذكر مىگويد و مشغول تعليم قلب است، #ظاهر به #باطن مدد مىكند؛
همين كه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد مىشود
چنانچه در تلقين طفل نيز چنين است:
مادامى كه انسان كلام دهن او مىگذارد او را مدد مىكند؛
همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد، نشاطى در انسان توليد مىشود كه خستگى سابق را برطرف مىكند
پس در اول، از #معلم به او مدد مىشود و در آخر، از او به معلم كمک و مدد مىشود
#انسان اگر مدتى #مواظبت كند در #نماز و #اذكار و #ادعيه به اين ترتيب، البته #نفس عادى مىشود، و اعمال عبادى هم مثل اعمال عاديه مىشود كه در #حضور_قلب در آنها محتاج به رويّه نيست، بلكه مثل امور طبيعيه عاديه مىشود
#سرالصلوة - #امام_خمینی(ره) ص ۲۳
[ غفلت از آفت درون ]
نگاهى كه فراتر از #ظاهر باشد، عيبهاى #باطن را هم میبيند
چرا بايد هميشه به فكر درمان جسم بود و از آفات روان غفلت كرد؟
#دل نيز #كور میشود، همچون ديده
دل نيز #كدر و غبارآلود میشود، مثل آينه غبار گرفته
دل هم بسته و #قفل میگردد، مانند در
اينجاست كه اگر بستهدلان، سنگدلان، كوردلان و تيرهدلان ندانند كه دچار چه آفت و گرفتار چه دردى شدهاند، اين خود، بزرگترين درد و خطرناكترين بيمارى است
چه میتوان كرد با دلى كه هيچ زاويهاى از آن، پذيراى نور حقيقت نيست؟
گاهى میشود با اراده و تصميمى جدّى، با آبتوبه #صورتجان را جلا داد و #ديدهدل را شفّاف ساخت و زنگارهاى دل را زدود و قلب را نيز، آنگونه كه جامههاى چرك را میشوييم، شست و تميز ساخت و نگذاشت رسوبات هواى #نفس و غبار غفلت بر آن بنشيند و سيماى فطرت را زير لايههاى ضخيم بیخبرى بپوشاند
كسانى كه گرفتار #دل میشوند، بیاختيار در راههايى نامطلوب میافتند
چه شگفتانگيز است #دنيایدل !
اگر #اميرِ آن نباشى #اسيرش میشوى
و اگر #خدا را مهمانش نسازى،
#شيطان آن را اشغال میكند
و در دلت به زاد و ولد و توليد مثل میپردازد
و آنگاه، #قلبِ تو پايگاه ابليس و مركز رشد هوس میشود
ص ۲ از ۶