eitaa logo
قبسات
191 دنبال‌کننده
56 عکس
18 ویدیو
5 فایل
إنِّي آنَسْتُ نَارًا لعَلِّی آتِیکُم منْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی. طه/10 🖊️ ادمین Hossein122 🆔https://eitaa.com/qabasat110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅مقدمه تفسیر المیزان ۸🔅 ✅ویژگی های 1⃣با کمک الهی هر چه درتوان داشته باشیم را برای طی مسلک تفسیری معلمان راستین قرآن سلام الله علیهم، یعنی به کار خواهیم گرفت. 2⃣در تفسیر آیات به هیچ دلیل نظری یا فرضیه یا مکاشفه تمسک وتکیه نمی کنیم. 3⃣در تفسیر آیات، از و و علمی که مورد قبول همه باشد، استفاده می کنیم. 4⃣در این طریق بحث، به تاویلی که موجب حمل معنای آیه بر معنای شود، دچار نمی شویم. 🔹اما تاویلی را که در آیات قرآن به آن اشاره شده و مورد تایید قرآن است، بعدا توضیح خواهیم داد که این از قبیل معنا (و تفسیر مفهومی) نیست. 5⃣در ذیل بیان و تفسیر آیات، پاره ای از صلی الله علیه و آله و علیهم السلام را که از طریق عامه و خاصه نقل شده است، ذکر خواهیم کرد. ⛔️روایاتی هم که از و در تفسیر قرآن نقل شده است، برای هیچ مسلمانی(اعم از شیعه و سنی) حجت ومعتبر نیست زیرا که بسیار دچار اشتباه و تناقض است. 6⃣سپس در ذیل بیان و تفسیر آیات، به مقدار توان و مناسبت، به و و و و خواهیم پرداخت. ✅اهل تحقیق، اگر در روايات منقول از معصومین علیهم السلام دقت کنند، مطلع خواهند شد، اين طريقه نوينى كه بيانات اين كتاب بر آن اساس نهاده شده، طريقه‏‌ى جديدی نيست؛ بلكه قديمى‏ ترين طريقه‏ اى است كه سلام اللَّه عليهم طی کرده اند.✅ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 @qabasat110
🔅مقدمه تفسیر المیزان ۹🔅 ☀️ 1⃣معارفى كه مربوط است به خداى سبحان و او، از حيات، و علم، و قدرت، و سمع، و بصر، و يكتايى، و امثال آن. 🔅و اما خداى عز و جل، بزودى خواهى ديد كه قرآن كريم آن ذات مقدس را غنى از بيان مى‏ داند. 2⃣معارف مربوط به خداى تعالى؛ مانند: خلق، و امر، و اراده، و مشيت، و هدايت، و اضلال، و قضاء، و قدر، و جبر، و تفويض، و رضا، و غضب، و امثال آن، از كارهاى متفرق. 3⃣معارفى كه مربوط است به ‏‌هايى كه بين او و انسان هستند، مانند حجابها، و لوح، و قلم، و عرش، و كرسى، و بيت المعمور، و آسمان، و زمين، و ملائكه، و شيطانها، و جن، و غير از این ها. 4⃣معارفى كه مربوط است به زندگی . 5⃣معارفى كه مربوط است به زندگی ؛ مانند: تاريخ پيدايش نوع او، و خودشناسي اش، و شناسايى اصول اجتماعى، و مسئله نبوت، و رسالت، و وحى، و الهام، و كتاب، و دين، و شريعت. 🔆و از اين باب است ، كه از داستان هاى حکایت شده آنان در قرآن، استفاده مى شود. 6⃣معارف مربوط به زندگی ، يعنى عالم برزخ و . 7⃣معارف مربوط به ؛ 🔆 در يعنى اسلام و ايمان و احسان و اخبات و اخلاص و غيره، مربوط به اين معارف است. 8⃣اما آياتى كه مربوط است به ()، در اين تفسير پيرامون آنها بحث نشده زیرا كه بحث پيرامون آنها مربوط به علم است نه تفسير. 🖋الفقیر الی الله محمد حسین الطباطبایی 💢پایان ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 @qabasat110
🌷با سلام خدمت شما دوستان و اساتید محترم به جهت پایان بحث از و اهمیت شناخت هر چه بهتر و بیشتر روش ؛ دو متن دیگر هم ارسال می شود: 1⃣ تنظیم و تلخیص متن اصلی و عربی 2⃣ حفظه الله بر ترجمه فارسی تفسیر المیزان 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @qabasat110
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ان شاءالله باحول و قوه الهی، تفسیر را آغاز می کنیم. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبای توسط نوجوان ایرانی 🌸لذت ببرید...
🔅 تفسیر (۱) 🔅 ⚜آیه ی اول:(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) 💢علت شروع کارها با : 1⃣دلیل : بسيار مى‌شود كه مردم، عملى را که مى‌خواهند آغاز كنند، عمل خود را با نام عزيزى و يا بزرگى آغاز مى‌كنند، تا به اين وسيله، و شود، و نيز و به خود بگيرد، و يا حداقل باعث شود كه هر وقت نام آن عمل و يا ياد آن به ميان‌ مى‌آيد، به ياد آن عزيز نيز بيفتند. عين اين را در رعايت مى‌كنند، مثلا مولودى كه برايشان متولد مى‌شود، و يا خانه، و يا مؤسسه‌اى كه بنا مى‌كنند، بنام محبوبى و يا عظيمى نام مى‌گذارند، تا آن نام با بقاء آن مولود، و آن بناى جديد، باقى بماند، و مسماى اولى به نوعى، بقاء يابد و تا مسماى دومى باقى است این هم باقى بماند، مثل كسى كه فرزندش را به نام پدرش نام مى‌گذارد، تا همواره نامش بر سر زبانها بماند، و فراموش نشود. اين معنا در كلام خداى تعالى نيز جريان يافته، خود را به نام خود كه است آغاز كرده، تا آنچه كه در كلامش هست مارك او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نيز باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب كند، و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت نموده، آن را با نام وى آغاز نموده، مارك وى را به آن بزند، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد، و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد. 2⃣ : (اخلاص، رمز تاثیر و جاودانگی کارها) در چند جا از كلام خود بيان فرموده: كه آنچه براى و به خاطر او و به احترام او انجام نشود و خواهد بود، و نيز فرموده: بزودى به يك يك اعمالى كه بندگانش انجام داده مى‌پردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام نداده‌اند را و مى‌كند، و آنچه به غير اين منظور انجام داده‌اند، و و باطل مى‌كند، و نيز فرموده: هيچ چيزى جز وجه كريم او بقاء ندارد؛ در نتيجه هر چه به احترام او و وجه كريمش و به خاطر رضاى او انجام شود، و به نام او درست شود باقى مى‌ماند، چون خود او و است. و هر کاری به همان اندازه ای که به‌خاطر خدا انجام شده باشد، بقاء و دوام دارد. 3⃣ : و نيز اين معنا همان است كه حديث مورد اتفاق شيعه و سنى آن را افاده مى‌كند، و آن اين است كه (ص) فرمود: (هر امرى از امور با اهمیت، اگر به نام خدا آغاز نشود، ناقص و أبتر مى‌ماند، و به نتيجه نمى‌رسد) «1» و كلمه (ابتر) بمعناى چيزيست كه آخرش بريده باشد. ✳️ معنای (باء) در بسم الله... از همين جا مى‌توانيم بگوئيم حرف (باء) كه در اول (بسم اللَّه) است، از ميان معناهايى كه براى آنست، با اين معنايى كه ما ذكر كرديم مناسب‌تر است، در نتيجه معناى جمله اين مى‌شود: كه (من به نام خدا آغاز مى‌كنم). =========== (1)- تفسير صافى ج 1 ص 52. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @qabasat110
🔅تفسیر سوره حمد (۲)🔅 🔶غرض از نزول قرآن کریم یک امر است و آن و سعادت و كلام، خود فعلى است از افعال و ناگزير داراى وحدتى است و وحدت كلام به وحدت معنا و مدلول آن است، پس قطعا كلام خدا از اول تا به آخرش معناى واحدى دارد، و آن معناى واحد غرضى است كه به خاطر آن غرض، را نازل فرموده است. ❓(حال آن معناى واحدى كه غرض از كلام خداى تعالى است چيست؟) 🔸از آيه:{(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ، يَهْدِي بِهِ اللَّهُ‌}، و آياتى ديگر، فهميده مي شود: آن ، است، پس در حقيقت هدايت خلق با نام خدا آغاز شده، خدايى كه مرجع همه بندگان است، خدايى كه است، و به همين جهت سبيل را براى عموم بندگانش چه مؤمن و چه كافر بيان مى‌كند، آن سبيلى كه خير هستى و زندگى آنان در پيمودن آن سبيل است، و خدايى كه است، و به همين جهت سبيل را براى خصوص مؤمنين بيان مى‌كند، آن سبيلى كه سعادت آخرت آنان را تامين نموده، و به ديدار پروردگارشان منتهى مى‌شود، و فرمود:{(وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ، فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ‌}، رحمتم همه چيز را فرا گرفته، و بزودى همه آن را به كسانى كه تقوى پيشه كنند اختصاص مى‌دهم) «2». 🔅این مسأله نسبت به کل قرآن جاری است. (اما در هر سوره نیز غرض خاصی است که در ادامه خواهد آمد.) ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨@qabasat110
🌟تفسیر (۳)🌟 ⁉️علت شروع هر سوره با و اما اينكه اين نام شريف بر سر هر سوره تكرار شده، نخست بايد دانست كه خداى سبحان را در كلام مجيدش چند جا آورده، از آن جمله فرموده:(فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ )و فرموده:(فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ) و فرموده:(إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ)و فرموده:(سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها). از اين آيات مى‌فهميم كه هر يك از اين سوره‌ها طائفه‌اى از كلام خدا است، كه براى خود و جداگانه، دارند كه نه در ميان ابعاض يك سوره هست، و نه ميان سوره‌اى و سوره‌اى ديگر. و نيز از اينجا مى‌فهميم كه و كه از هر سوره بدست مى‌آيد است، و هر سوره‌اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ايفاء مى‌كند، غرضى را كه تا سوره تمام نشود آن غرض نيز تمام نمى‌شود. 🔸و بنا بر اين جمله (بسم اللَّه) در هر يك از سوره‌ها راجع به آن است كه در خصوص آن سوره تعقيب شده است. 🔵غرض از چیست؟؟ بسم اللَّه در سوره حمد راجع به غرضى است كه در خصوص اين سوره هست و از خصوص اين سوره بدست مى‌آيد، و آن است، اما نه تنها به زبان، بلكه به وسیله ، و نشان دادن عبادت و كمك خواهى و درخواست ؛ پس كلامى است كه خدا به نيابت از طرف بندگان خود گفته، تا در مقام اظهار عبوديت را به بندگان خود بياموزد. و اظهار عبوديت از بنده خدا همان عملى است كه مى‌كند، و قبل از انجامش بسم اللَّه مى‌گويد، و امر ذى بال و مهم همين كارى است كه اقدام بر آن كرده، پس ابتدا به نام خداى سبحان هم راجع به او است، و معنايش اين است: خدايا من به نام تو عبوديت را براى تو آغاز مى‌كنم. ✳️معنای (باء) در 1⃣احتمال اول: متعلق باء در بسم اللَّه سوره حمد است.در حقيقت مى‌خواهيم در ، و گفتگوى با خدا را به حد كمال برسانيم، و بگوئيم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى‌كنم، تا اين عملم نشانه و مارك تو را داشته باشد، و خالص براى تو باشد. 2⃣احتمال دوم:ممكن هم هست همانطور كه قبلا گفتيم متعلق آن باشد، و معنايش اين باشد: كه خدايا من خواندن سوره و يا قرآن را با نام تو آغاز مى‌كنم. 3⃣احتمال سوم:بعضى هم گفته‌اند: (باء) است. و لكن معنى ابتداء مناسب‌تر است، براى اينكه در خود سوره، مسئله استعانت صريحا آمده، و فرمود:(إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) و ديگر حاجت به آن نبود كه در بسم اللَّه نيز آن را بياورد. 🆔 @qabasat110
🌟تفسیر (۴)🌟 💢آيه ی اول:بسم الله الرحمن الرحیم 🔵معنى و موارد استعمال 1⃣اين كلمه(اسم) در لغت بمعناى لفظى است كه بر دلالت كند، و اين كلمه از (سمه) اشتقاق يافته، و سمه به معناى و است كه بر گوسفندان مى‌زدند، تا مشخص شود كداميك از كدام شخص است، و ممكن هم هست اشتقاقش از (سمو) به معناى بلندى باشد، مبدأ اشتقاقش هر چه باشد كارى نداريم، فعلا آنچه لغت و عرف از لفظ (اسم) مى‌فهمد، لفظ دلالت كننده است، و معلوم است كه لازمه اين معنا اين است كه غير مدلول و مسمى باشد. البته اين يك استعمال است. 2⃣ استعمال ديگر، اينكه اسم بگوئيم و مرادمان از آن باشد كه وصفى از مورد نظر ما است، كه در اين مورد كلمه (اسم) ديگر از مقوله الفاظ نيست، بلكه از است، چون چنين اسمى همان مسماى كلمه (اسم) به معناى قبلى است. مثلا كلمه (عالم- دانا- كه يكى از اسماء خداى تعالى است) اسمى است كه دلالت مى‌كند بر آن ذاتى كه به اين اسم مسمى شده، و آن ذات عبارت است از ذات بلحاظ صفت علمش، و همين كلمه در عين حال اسم است براى ذاتى كه از خود آن ذات جز از مسير صفاتش خبرى نداريم. در مورد اول اسم از مقوله الفاظ بود، كه بر معنايى دلالت مى‌كرد، ولى در مورد دوم، ديگر اسم لفظ نيست، بلكه ذاتى است از ذوات كه داراى وصفى است از صفات. ⁉️چرا با اين كلمه(اسم) چنين معامله‌اى شده، كه يكى مانند ساير كلمات از مقوله الفاظ، و جايى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى‌گوئيم: علتش اين شده كه نخست ديده‌اند لفظ (اسم) وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند، ولى بعدها بر خوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران كار اسم را مى‌كند، به طورى كه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او را حكايت كند، آن اوصاف درست كار الفاظ را مى‌كند، چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مى‌كند، و چون چنين ديدند، اينگونه اوصاف را هم اسم ناميدند. نتيجه اين نامگذارى اين شد كه فعلا (اسم) همانطور كه در مورد لفظ استعمال مى‌شود، و به آن لحاظ اصلا امرى لفظى است، همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى‌شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست، بلكه از اعيان است. آن گاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى‌كند بر ذات، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است، اسم بمعناى دوم است، (كه با تجزيه و تحليل عقلى، اسم شده)، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى‌كند، با وساطت اسم بمعناى دوم است، از اين رو اسم بمعناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم. البته همه اينها كه گفته شد مطالبى است كه آن را دست مى‌دهد، و نمى‌شود لغت را حمل بر آن كرد، پس هر جا كلمه (اسم) را ديديم، ناگزيريم حمل بر همان اول(اسم به معنای لفظ) كنيم. در صدر اول اسلام اين نزاع همه مجامع را بخود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره‌ها مى‌كردند، كه آيا اسم عين مسمى است؟ و يا غير آنست؟ و لكن اينگونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى‌شود، چون آن قدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد، و حق را به يك طرف داده، سخن ديگرى را ابطال كند، پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🆔 @qabasat110
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 📣 اطلاعیه: بنا به در خواست دوستان و همراهان و اهمیت آشنایی هر چه دقیق تر و‌عالمانه تر با ؛ تصمیم گرفته شد، و نیز در اختیار طلاب و فضلا قرار بگیرد؛ و به جهت یک دست بودن مطالب کانال و عمومی تر شدن تفسیر قرآن؛ بنا بر این شد این متون، در کانال مجزایی با عنوان« قبسات‌(عربی) » در اختیار دوستان و اساتید قرار بگیرد. 🔅همچنین در این کانال که مخاطبین خاصی دارد؛ ان شاءالله در حد توان، دیگر مباحث معرفتی و علمی و دیگری از اندیشه راقی در اختیار مشتاقان قرار خواهد گرفت. آدرس کانال (عربی) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1905655854Cf87be07eb8 🆔@qabasatArabic
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ‌اللّهِ فی ارضه السلام علیک یا میثاق اللّه الّذی اخذه و وکّده، السّلام علیک یا وعد اللّه الّذی ضمنه السّلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرّحمة الواسعة وعد غیر مکذوب. ولادت با سعادت منجی عالم بشریت،حضرت صاحب العصر و زمان را خدمت تمام شیعیان و مسلمان جهان و آزادی خواهان در سطح دنیا،تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.
🔅 🔅 💢تفسیر آیه ی: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ. 🔹احتمالات در معنای 1⃣احتمال اول:ظاهرا منظور از آن كتابى است كه به حضرت داوود نازل شد چه در جاى ديگر نيز آن را به اين نام اسم برده و فرموده:" وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً" 2⃣احتمال دوم:بعضى‌ از مفسرين گفته‌اند مراد از آن است. 3⃣احتمال سوم:بعضى‌ ديگر گفته‌اند مراد از آن است كه بر نازل شده و يا بر بعد از نازل شده. ولى هيچ دليلى بر آن وجوه نيست. 🔶احتمالات در معنای : 1⃣احتمال اول: بعضى‌ از مفسرين گفته‌اند مراد از" ذكر" است به دليل اينكه خداى تعالى آن را در دو جاى از اين سوره ذكر ناميده يكى در آيه‌" فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" دوم در آيه‌" وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ" 2⃣احتمال دوم:و بعضى‌ ديگر گفته‌اند منظور از" ذكر" است به دليل اينكه خداى عز و جل آن را در چند جاى از كلامش ذكر ناميده. و بنا بر اين قول، آن وقت بعد از قرآن بودن زبور با اينكه قبل از آن نازل شده عيبى ندارد چون مراد از بعديت، بعديت رتبى است نه زمانى. 3⃣احتمال سوم:بعضى‌ ديگر گفته‌اند مراد از آن است. ولى اين قول صحيح نيست. 💢 أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ " و" ارث" به طورى كه راغب گفته به معناى انتقال مالى است به تو بدون اينكه معامله‌اى كرده باشى‌ . و مراد از وراثت زمين اين است كه سلطنت بر منافع، از ديگران به صالحان منتقل شود و بركات زندگى در زمين مختص ايشان شود، و اين بركات يا دنيايى است كه بر مى‌گردد به تمتع صالحان از حيات دنيوى كه در اين صورت خلاصه مفاد آيه اين مى‌شود كه: به زودى زمين از و پاك‌ گشته كه خداى را كنند و به وى شرك نورزند در آن زندگى كنند هم چنان كه آيه‌" وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‌"... "يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً"از آن خبر مى‌دهد. و يا اين بركات اخروى است كه عبارت است از مقامات قربى كه در دنيا براى خود كسب كردند چون اين مقامات هم، از بركات حيات زمينى است هر چند كه خودش از نعيم آخرت است هم چنان كه آيه:" وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ" كه حكايت كلام اهل بهشت است و آيه‌" أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ" بدان اشاره مى‌كنند. از همين جا معلوم مى‌شود كه آيه مورد بحث خاص به يكى از دو وراثت‌هاى دنيايى و آخرتى نيست بلكه هر دو را شامل مى‌شود. و مفسرينى كه آن را به وراثت آخرتى اختصاص داده‌اند و به آياتى كه مناسب با آن وراثت است تمسك جسته و چه بسا گفته‌اند همين معنا متعينا مقصود است چون بعد از اعاده ديگر زمينى نيست تا صالحان آن را ارث ببرند، حرف درستى نزده‌اند، زيرا معلوم نيست كه آيه مورد بحث عطف بر آيه قبلى‌اش كه متعرض مساله اعاده بوده شده باشد تا بگوييد بعد از اعاده ديگر زمينى باقى نمى‌ماند. و ممكن است عطف به اول آيات باشد كه مى‌فرمود:" فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ" كه به زودى به آن اشاره خواهيم كرد. بعضی از مفسرين آيه را به وراثت دنيايى اختصاص داده حمل بر دوره ظهور اسلام و يا (ع)- كه رسول خدا (ص) در اخبار متواتره از آن خبر داده و شيعه و سنى آنها را نقل كرده‌اند- نموده‌اند. كوتاه سخن، همانطورى كه گفتيم آيه شريفه مطلق است و شامل هر دو وراثت مى‌شود چيزى كه هست از نظر سياق آنچه كه عقل و اعتبار اقتضاء مى‌كند اين است كه آيه شريفه عطف بر همان جمله‌" فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ . باشد چون آن آيه به تفصيل حال اهل اختلاف از نظر جزاى اخروى اشاره مى‌كرد و اين آيه به تفصيل حال آنان از نظر جزاى دنيوى اشاره مى‌كند، و در نتيجه حاصل كلام اين مى‌شود كه: ما بشر را به سوى دينى واحد دعوت كرديم ليكن ايشان دين را قطعه قطعه نموده در آن اختلاف كردند و مجازاتشان هم مختلف شد، اما در آخرت آنهايى كه ايمان آوردند سعيشان مشكور و عملشان مكتوب شد- و از كفار بر خلاف اين شد- و اما در دنيا، آنهايى كه ايمان آوردند زمين را به وراثت مالك شدند- به خلاف ديگران. 🔴بحث روایتی: و در تفسير قمى در ذيل‌{" أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ"} فرمودند: در باره و او است. مؤلف: در (ع) و و پر كردنش زمين را از بعد از پر شدنش از ظلم و جور- چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (ص) و چه از ائمه هدى (ع)- آن قدر زياد است كه به حد رسیده است. 🆔 @qabasat110
✨✨تفسیر (۵)✨✨ 💢آیه ی اول:بسم الرحمن الرحیم ✳️توضيح و اما لفظ جلاله ، اصل آن (الإله) بوده، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده، و بصورت اللَّه در آمده است، و كلمه (اله) اگر از ماده (أله) باشد، كه به معناى است، وقتى مى‌گويند (اله الرجل و ياله)، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد. ممكن هم هست از ماده (و ل ه) باشد، كه بمعناى و سرگردانى است، و كلمه نامبرده بر وزن (فِعال) به كسره فاء، و بمعناى مفعول (مالوه) است، هم چنان كه كتاب بمعناى مكتوب (نوشته شده) مى‌باشد، و اگر خداى را اله گفته‌اند، چون مالوه و معبود است، و يا بخاطر آن است كه عقول بشر در شناسايى او حيران و سرگردان است. و ظاهرا كلمه ، در اثر غلبه استعمال علم واسم خاص خدا شده، و گر نه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى‌شناختند، هم چنان كه آيه شريفه: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ؟ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‌ و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: {فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ، وَ هذا لِشُرَكائِنا}، پس در باره قربانيان خود گفتند: اين مال اللَّه، و اين مال شركائى كه ما براى خدا داريم. اين شناسايى را تصديق مى‌كند. از جمله ادله‌اى كه دلالت مى‌كند بر اينكه كلمه (اللَّه) علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خداى تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مى‌شود، ولى با كلمه (اللَّه) توصيف نمى‌شود، مثلا مى‌گوييم اللَّه رحمان است، رحيم است، ولى بعكس آن نميگوئيم، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه اللَّه است و نيز مى‌گوييم (رحم اللَّه و علم اللَّه و رزق اللَّه، خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نميگوئيم (اللَّه الرحمن، رحمان اللَّه شد)، و خلاصه، ، نه صفت هيچيك از خدا قرار مى‌گيرد، و نه آن به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته مي شود. از آنجايى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى‌كند، و مى‌فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مى‌توان گفت كه كلمه بطور التزام دلالت بر همه او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله (اللَّه) اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گر نه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه (اللَّه) پيش از اينكه نام خداى تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از معنایی كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
🌟تفسیر (۶)🌟 💢آیه ی اول:بسم الله الرحمن الرحیم ✳️معنای و و اما دو وصف و ، دو صفتند كه از ماده اشتقاق يافته‌اند. 🍃معنای رحمت در خداوند متعال و صفتى است انفعالى، و تاثر خاصى است درونى، كه قلب هنگام ديدن كسى كه فاقد چيزى و يا محتاج به چيزى است كه نقص كار خود را تكميل كند، متاثر شده، و از حالت پراكندگى به حالت جزم و عزم در مى‌آيد، تا حاجت آن بيچاره را بر آورد، و نقص او را جبران كند. چيزى كه هست اين معنا با لوازم امكانيش در باره صادق نيست، و به عبارت ديگر، در تعالى به معناى تاثر قلبى نيست، بلكه بايد نواقص امكانى آن را حذف كرد، و باقى مانده را كه همان ، و ، و رفع حاجت حاجتمند است، به خدا نسبت داد. 🍃 و در لغت ✳️كلمه صيغه مبالغه است كه بر كثرت و بسيارى رحمت دلالت مى‌كند، و كلمه بر وزن فعيل صفت مشبهه است، كه ثبات و بقاء و دوام را مي رساند، پس معنايش ، و معناى است. 🍃 و و به همين جهت مناسب با كلمه اين است كه دلالت كند بر رحمت كثيرى كه شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤمنين و كافر مى‌شود، و به همين معنا در بسيارى از موارد در قرآن استعمال شده، از آن جمله فرموده:{الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌} رحمت عامه خدا بر عرش است كه مهيمن بر همه موجودات است) و نيز فرموده:{قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا}، بگو آن كس كه در ضلالت است بايد خدای رحمان او را در ضلالتش مدد برساند) و از اين قبيل موارد ديگر. و نيز به همين جهت مناسب‌تر آنست كه كلمه بر نعمت دائمى، و رحمت ثابت و باقى او دلالت كند، رحمتى كه تنها به افاضه مى‌كند، و در عالمى افاضه مى‌كند كه است، و آن است، هم چنان كه خداى تعالى فرمود:{وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً}، خداوند همواره، به خصوص مؤمنين رحيم بوده است) و نيز فرموده:{إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ‌}، بدرستى كه او به ايشان رئوف و رحيم است) و آياتى ديگر؛ و به همين جهت بعضى گفته‌اند: ، عام است، و شامل مى‌شود، و ، خاص_مؤمنين است. 🔸پایان تفسیر آیه شریفه: «بسم الله الرحمن الرحیم» 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
🌷آیه مبارکه دوم🌷 «أَلْحَمْدُلِلّٰهِ رَبِّ ألْعَالَمِینَ»
✨✨تفسیر (۷)✨✨ 💢آیه ی دوم: الحمدلله ربِّ العالمین ✳️ و فرق آن با بطورى كه گفته‌اند به معناى و در برابر است كه ثنا شونده به خود انجام داده، بخلاف كه هم اين ثنا را شامل مي شود، و هم ثناى بر عمل را، مثلا گفته مى‌شود: من فلانى را در برابر كرامتى كه دارد حمد و مدح كردم،ولى در مورد تلألؤ يك مرواريد، و يا بوى خوش يك گل نمى‌گوئيم آن را حمد كردم بلكه تنها مى‌توانيم بگوئيم:آن را مدح كردم. 🔱معنای (الف و لام) در 1⃣احتمال اول:حرف (الف و لام) كه در اول اين كلمه آمده و را مى‌رساند. 2⃣احتمال دوم: و ممكن است باشد. و هر كدام باشد بازگشتش به یک چیز است. 🔴 مختص ذات مقدس او می باشد: ❇️به دلیل اينكه: 1⃣ خداى سبحان مى‌فرمايد: 🔸(صغری): ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ(اين است خداى شما كه خالق هر چيز است)، و اعلام ميدارد كه هر موجودى كه مصداق كلمه (چيز) باشد، خداست. 🔸(کبری): و نيز فرموده:الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌ (آن خدايى كه هر چه را خلق كرده زيبايش كرده) و اثبات كرده كه هر چيزى كه مخلوق است به آن‌ جهت كه مخلوق او است و منسوب به او است و است. 🔹(نتیجه): پس و دائر مدار است، هم چنان كه خلقت دائر مدار حسن ميباشد، پس هيچ خلقى نيست مگر آنكه به احسان خدا حسن و به اجمال او جميل است، و بعكس هيچ حسن و زيبايى نيست مگر آنكه مخلوق او، و منسوب به او است. 2⃣و نيز فرموده: 🔸(صغری):هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؛ او است خداى واحد قهار. 🔸(کبری): وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ‌، ذليل و خاضع شد وجوه در برابر حى قيوم؛ و در اين دو آيه خبر داده است از اينكه هيچ چيزى را به اجبار كسى و قهر قاهرى نيافريده، و هيچ فعلى را به اجبار اجبار كننده‌اى انجام نمي دهد، بلكه هر چه خلق كرده با علم و اختيار خود كرده. 🔹(نتیجه): در نتيجه هيچ موجودى نيست مگر آنكه فعل اختيارى او است، آن هم فعل جميل و حسن، پس از جهت فعل تمامى حمدها از آن او است. و اما از جهت اسم، يك جا فرموده: الف:اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ (خدا است كه معبودى جز او نيست، و او را است اسماء حسنى) ب: و جايى ديگر فرموده:وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ‌؛ خدا را اسماي حسنایی است، پس او را به آن اسماء بخوانيد، و آنان را كه در اسماء او كفر مى‌ورزند رها كنيد، و بخودشان واگذاريد. و اعلام داشته كه او هم در اسمائش جميل است، و هم در افعالش، و هر جميلى از او صادر مى‌شود. 🔷(نتیجه ی کلی: همه حمد ها برای خداست.) پس روشن شد كه تعالى هم در برابر محمود و است، و هم در برابر ، و نيز روشن شد كه هيچ حمدى از هيچ حامدى در برابر هيچ امرى محمود سر نمى‌زند مگر آنكه در حقيقت حمد خدا است، براى آنكه آن جميلى كه حمد و ستايش حامد متوجه آنست فعل خدا است، و او ايجادش كرده، پس جنس حمد و همه آن از آن خدا است. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 @qabasat110
🔅تفسیر (۸)🔅 💢آیه دوم: الحمدلله رب العالمین 🔵عدم امکان حمد حقیقی خداوند از سوى ديگر ظاهر سياق و به قرينه كه در جمله:إِيَّاكَ نَعْبُدُ ...، بكار رفته، و ناگهان خداى سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته، چنين دلالت دارد كه سوره مورد بحث ، به اين معنا كه خداى تعالى در اين سوره به بنده خود مى‌دهد كه چگونه حمدش گويد، و چگونه سزاوار است را در مقامى كه مى‌خواهد اظهار عبوديت كند، رعايت نمايد، و اين ظاهر را، جمله‌(الْحَمْدُ لِلَّهِ) نيز تاييد ميكند. ✅دلیل: براى اينكه حمد، توصيف است و خداى سبحان خود را از توصيف واصفان و بندگانش منزه دانسته. و فرموده: (حمد مخصوص مخلَصین است.) سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ، إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ‌.(خدا منزه است از آنچه توصيفش مى‌كنند، مگر بندگان مخلص او) و در كلام مجيدش هيچ جا اين اطلاق را مقيد نكرده، و هيچ جا عبارتى نياورده كه حكايت كند حمد خدا را از غير خدا. بجز عده‌اى از ، كه از آنان حكايت كرده كه حمد خدا گفته‌اند: 🔹در خطابش به نوح ع فرموده:{(فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌}، (پس بگو حمد آن خدايى را كه ما را از قوم ستمكار نجات داد) 🔹 و از ابراهيم حكايت كرده كه گفت: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ‌ (سپاس خدايى را كه در سر پيرى اسماعيل و اسحاق را بمن داد) 🔹و در چند جا از كلامش به رسول گراميش محمد (ص) فرموده: وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ‌ (بگو الحمد للَّه). 🔹و از داود و سليمان ع حكايت كرده كه:وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ‌(گفتند: الحمد للَّه) 🔹و از اهل بهشت يعنى پاك‌دلانى كه از كينه درونى، و كلام بيهوده، و فسادانگيز پاكند، نقل كرده كه آخرين كلامشان حمد خدا است، و فرموده:وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. 🔶علت مقارنت و و اما غير اين موارد هر چند خداى تعالى را از بسيارى مخلوقات خود حكايت كرده، و بلكه آن را به همه مخلوقاتش نسبت داده: 🔸 و فرموده:وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ 🔸و نيز فرموده: وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ 🔸 و نيز فرموده:وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ‌، (هيچ چيز نيست مگر آنكه خدا را با حمدش تسبيح مى‌گويد). الا اينكه وقتی دقت مى‌كنيد همه جا خود را از حمد حامدان، مگر آن عده كه گفتيم، منزه مي دارد وهر جا سخن از حمد حامدان كرده، ايشان را با جفت كرده، و بلكه تسبيح را اصل در حكايت قرار داده، و حمد را با آن ذكر كرده است. ⁉️خواهى پرسيد چرا خدا منزه از حمد حامدان است؟ و چرا نخست تسبيح را از ايشان حكايت كرده؟ 🔸(صغری):مى‌گوييم براى اينكه غير خداى تعالى هيچ موجودى به او، و به و احاطه ندارد، هم چنان كه به جميل و كه جمال افعالش ناشى از جمال آن صفات و اسماء است، احاطه ندارد، هم چنان كه خودش فرموده:وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً، (احاطه علمى به او ندارند). 🔸(کبری):بنا بر اين، به هر وضعى كه او را بستايد، به همان مقدار به او و صفاتش يافته است و او را به حدود آن صفات دانسته، و به آن تقدير اندازه گيرى كرده، و حال آنكه تعالى محدود به يچ حدى نيست، نه خودش، و نه صفات، و اسمائش، و نه جمال و كمال افعالش. 🔷(نتیجه):پس اگر بخواهيم او را ستايش صحيح و بى اشكال كرده باشيم، بايد قبلا او را از تحديد و تقدير خود كنيم، و اعلام بداريم كه پروردگارا! تو منزه از آنى كه به تحديد و تقدير فهم ما محدود شوى، هم چنان كه خودش در اين باره فرموده:إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌، (خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد). ✳️اما از بندگان او كه گفتيم: حمد آنان را در قرآن حكايت كرده، آنان حمد خود را ، و وصف خود را وصف او قرار داده‌اند، براى اينكه خداوند ايشان را براى خود كرده. 🔵پس روشن شد آنچه كه اقتضاء دارد، اين است كه بنده خدا، پروردگار خود را به همان ثنائى ثنا گويد كه خود خدا، خود را به آن ستوده و از آن تجاوز نكند. 🔶هم چنان كه در حديث مورد اتفاق شيعه و سنى از رسول خدا (ص) رسيده كه در ثناى خود مى‌گفت: (لا احصى ثناء عليك، انت كما اثنيت على نفسك) پروردگارا من ثناء تو را نمى‌توانم بشمارم، و بگويم، تو آن طورى كه بر خود ثنا كرده‌اى. ✴️علت شروع با پس اينكه در آغاز سوره مورد بحث فرمود:{(الْحَمْدُ لِلَّهِ)} به این علت است که ادب عبوديت را مى‌آموزد، و تعليم مى‌دهد كه بنده او لايق آن نبود او را حمد گويد، و اکنون كه حمد مى‌گويد، به تعليم و اجازه خود او است و او دستور داده كه بنده‌اش بگويد. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 @qabasat110
🌼تفسير (۹) 🌼 💢آیه ی دو: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. ✴️ معنای : اما كلمه ، معناى اين كلمه است كه خود را كند، پس معناى در كلمه خوابيده. ❇️ معنى و تقسيم آن به و : و نزد ما اهل اجتماع و در ظرف اجتماع، يك نوع اختصاص مخصوص است. كه بخاطر آن اختصاص، چيزى قائم به چيزى ديگر مى‌شود، و لازمه آن صحت است، و صحت تصرفات قائم به كسى مى‌شود كه مالك آن چيز است، وقتى مى‌گوئيم: فلان متاع،ملك من است، معنايش اين است كه آن متاع يك نوع قيامى بوجود من دارد، اگر من باشم مى‌توانم در آن تصرف كنم، ولى اگر من نباشم ديگرى نمى‌تواند در آن تصرف كند. البته اين معناى در است، كه (مانند ساير قوانين اجتماع) امرى و است، نه حقيقى، الا اين كه اين امر اعتبارى از يك امر حقيقى گرفته شده، كه آن را نيز ملك مى‌ناميم. توضيح اين كه ما در خود چيزهايى سراغ داريم كه به تمام معناى كلمه، و حقيقتا ملك ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قواى بدنى ما، بينايى ما، و چشم ما، شنوايى ما، و گوش ما، چشايى ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بويايى ما، و بينى ما، و نيز دست و پا و ساير اعضاى بدن ما، كه حقيقتا مال ما هستند، و مى‌شود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشيم چشم و گوش ما جداى از وجود ما هستى عليحده‌اى ندارند، و معناى اين ملك همين است كه گفتيم: 🔹اولا هستي شان قائم به هستى ما است. 🔹 و ثانيا جدا و مستقل از ما وجود ندارند. 🔹 ثالثا اين كه ما مى‌توانيم طبق دلخواه خود از آنها استفاده كنيم.و اين معناى ملك حقيقى است. آن گاه آنچه را هم كه با دسترنج خود، و يا راه مشروعى ديگر بدست مى‌آوريم، ملك خود مى‌دانيم، چون اين ملك هم مانند آن ملك چيزى است كه ما به دلخواه خود در آن تصرف مى‌كنيم، و لكن ملك حقيقى نيست، به خاطر اين كه ماشين سوارى من و خانه و فرش من وجودش بوجود من نيست، كه وقتى من از دنيا مى‌روم آنها هم با من از دنيا بروند، پس ملكيت آنها حقيقى نيست،بلكه ، و چيزى شبيه بملك حقيقى است. ✳️ است و ملك حقيقى جدا از متصور نيست‌.. از ميان اين دو قسم ملك آنچه صحيح است كه به خدا نسبت داده شود، همان است، نه اعتبارى، چون ملك اعتبارى با بطلان اعتبار، باطل مى‌شود، يك مال ما دام مال من است كه نفروشم، و به ارث ندهم، و بعد از فروختن اعتبار ملكيت من باطل مى‌شود، و معلوم است كه مالكيت خداى تعالى نسبت به عالم باطل شدنى نيست. و نيز پر واضح است كه ملك حقيقى جداى از تدبير تصور ندارد، چون ممكن نيست فرضا كره زمين با همه موجودات زنده و غير زنده روى آن در هستى خود محتاج بخدا باشد، ولى در آثار هستى مستقل از او و بى نياز از او باشد، وقتى خدا مالك همه هستى‌ها است، هستى كره زمين از او است، و هستى حيات روى آن، و تمامى آثار حيات از او است، در نتيجه پس امر زمين و موجودات در آن، و همه عالم از او خواهد بود، پس او رب تمامى ما سواى خويش است، چون كلمه رب بمعناى مالك مدبر است. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🆔 @qabasat110