eitaa logo
قبسات
191 دنبال‌کننده
56 عکس
18 ویدیو
5 فایل
إنِّي آنَسْتُ نَارًا لعَلِّی آتِیکُم منْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی. طه/10 🖊️ ادمین Hossein122 🆔https://eitaa.com/qabasat110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅مقدمه تفسیر المیزان 3🔅 ✅بررسی (۱) 💢مسلک اول: در تفسیر آیات که از صحابه(چنان که گذشت مراد از صحابه غیر از اهل البیت علیهم السلام است) و تابعین به دستشان رسیده بود اکتفا می کردند؛ و اگر در مورد آیه ای حدیثی وجود نداشت و معنای ظاهر بدون مناقشه ای هم نداشت، توقف می کردند؛ و دلیل خود را این آیه شریفه قرار دادند: «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» سوره مبارکه آل عمران / آیه 7 ✨نقد : 1⃣خداوند تبارک و تعالی را باطل نکرده است و اساسا چنین چیزی امکان ندارد زیرا که حجیت خود قرآن به واسطه اثبات می شود. 2⃣و کلمات صحابه وتابعین را نیز به عنوان حجت معرفی نکرده است؛ چه این که کلمات صحابه و تابعین گرفتار اختلافات و تناقضات بسیاری است و قرآن به سفسطه و قبول تناقضات دعوت نکرده است. 3⃣ خود به در آیات دعوت کرده تا اگر اختلافی در آیات هست با تدبر رفع شود. 4⃣(از طرفی) قرآن، خود را و نور و بیان کننده هر چیزی معرفی کرده است و چگونه است که نور باید روشنایی اش را از غیر نور تامین کند و چگونه کتاب هدایتی است که خودش محتاج هدایت گر است و چگونه بیان کننده هرچیزی است جز خودش؟! 💢مسلک دوم و سوم: این گروه سعی دارند تا قرآن را بر اساس اعتقادات و خود تفسیر کنند؛ لذا آن دسته از آیات را که موافق نظر آنهاست قبول کرده و آیات دیگر را که در ظاهر مخالف عقیده و نظریات آنهاست به نفع عقاید خود می برند. ✨نقد و بررسی : 1⃣این کار (وتحمیل) است نه ، زیرا که می گویند این آیه را چگونه باید معنا کنیم؟ و حال آنکه تفسیر یعنی معنای این آیه چه می شود؟ 2⃣این کار را حتی تا جایی پیش برده اند که حاضر شده اند، قرآن را بر اساس و نظریاتی که به تصریح خودشان نه بَیّن است(آنچه که بدیهی نیست) و نه مُبَیَّن(آنچه که با ضوابط برهانی، یقینی نشده است) تاویل می کنند. @qabasat110
🌷شعری درباره (علیه السلام) از (ره)🌷 «در سال 1328-1327 شمسی» ❇️مخمس زیبایی را در زبان حال سالار شهیدان علیه‌ آلاف‌التحیة والثناء، با تضمین غزلی از حافظ؛ سروده و همراه نامه‌ای به برادر بزرگوارشان، حضرت آیةالله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی(ره)، ارسال داشتند و در پایان سروده، مرقوم فرمودند: «انتظار می‌رود این اشعار را در مجالس خودتان [مرثیه حاج سیداحمد] خصوصاً مجلس هفته آینده بخوانید. زیاد از این، جسارت است.» گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم با همین قافله‌ام راه فنا می‌پویم دست همت ز سراب دو جهان می‌شویم شور یعقوب‌ کنان یوسف خود می‌جویم که کمان شد زغمش قامت چون شمشادم 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 گفت هرچند عطش کنده بن و بنیادم زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم «فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 من به میدان بلا روز ازل بودم طاق کشته یارم و با هستی او بسته وثاق من دل‌رفته، کجایم و کجا دشت عراق! «طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 لوحه سینه من گر شکند سُم ستور ور سرم سیر کند شهر به شهر از ره دور باک نبودکه مرا نیست به‌جز شوق حضور «سایه طوبی و غلمان و قصور و قد حور به هوای سر کوی تو برفت از یادم» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تا در این بزم بتابید مه طلعت یار من خورم خون دل و یار کند تیر نثار پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار «نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تشنه وصل وی‌ام آتش دل کارم ساخت شربت مرگ همی خواهم وجانم بگداخت از چه ازکوی توام دست قضا دورانداخت «کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یارب!  از مادر گیتی به چه طالع زادم؟» ⬅️مجله افق حوزه 25 آبانماه 1392 شماره 377 ➡️ @qabasat110
🔅مقدمه ی تفسیر المیزان ۴🔅 ✅بررسی (۲) 💢مسلک چهارم: ، بخاطر اشتغالشان به تفكر و سير در باطن خلقت، و اعتنايشان به ، و بى توجهيشان به عالم ظاهر و ، بطور كلى باب يعنى را رها نموده، تنها به آن پرداختند، و اين باعث شد كه مردم در تاويل آيات قرآنى، يافته،و مطالب شعرى كه جز در عالم خيال موطنى ندارد، بر هم بافته آيات قرآنى را با آن معنا كنند، و خلاصه به هر چيزى بر هر چيزى استدلال كنند، و اين جنايت خود را به آنجا بكشانند، كه آيات قرآنى را با حساب جمل و به حروف نورانى و ظلمانى تفسير كنند، (حروفى را نورانى و حروفى ديگر را ظلمانى نام گذاشته، حروف هر كلمه از آيات را به اين دو قسم حروف تقسيم نموده، آنچه از احكام كه خودشان براى اين دو قسم حروف تراشيده‌اند، بر آن كلمه و آن آيه مترتب سازند). ✨نقد و بررسی : 1⃣واضح است كه ، تنها برای هدایت فرقه‌ی صوفیه نازل نشده است و مخاطبين در آيات آن، تنها علماى علم اعداد و ايقوف و حروف نيستند، و معارف آن هم بر پايه حساب جمل كه ساخته و پرداخته منجمين است، پى ريزى نشده؛ و چگونه شده باشد؟ و حال آنكه علم نجوم از یونان به زبان عربى ترجمه شد. 2⃣حال اگر بگویید: بسيارى از (ص) و اهل بيت (ع) رسيده، كه مثلا فرموده‌اند: براى قرآن ظاهرى و باطنى است، و براى باطن آن باز باطن ديگرى است، تا هفت بطن، و يا هفتاد بطن، (تا آخر حديث). در پاسخ مى‌گوئيم: بله ما نيز منكر باطن قرآن نيستيم، و لكن پيغمبر (ص)و ائمه (ع) هم به و هم به باطن و تنزيل و تأویل آن پرداخته اند. نه چون نامبردگان كه بكلى را رها کرده اند. 3⃣ منظور از (ع) آن تاويلى نيست كه متصوفه پيش گرفته‌اند؛ زیرا تاويل به اصطلاح این فرقه عبارتست از: معنايى كه باشد، و با لغات و كه در و بعد از و انتشار اسلام رايج گشته جور درآيد. ولى است، و در آياتى از قرآن نامش برده شده، اصلا از مقوله معنا و مفهوم نيست، كه انشاء اللَّه در اوائل سوره آل عمران توضيح بيشتر آن خواهد آمد. (ر.ک:تفسیر المیزان، ص۸) ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
💢 علیه السلام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 : اكثر افرادى كه موفق به شده و توانسته‌اند ذهن خود را پاك و صاف نموده و از خواطر مصفا كنند و بالأخره براى آنان طلوع نموده است، در يكى از اين دو حال بوده است: 🔆 اول، در حين مجيد و التفات به خواننده آن، كه چه كسى در حقيقت قارى قرآن است؛ و در آن وقت بر آنان منكشف مى‌شده است كه قارى قرآن خداست /جلّ جلاله/. 🔆دوم، از راه به حضرت عليه السلام، زيرا آن حضرت را براى نسبت به راه خدا است. (ر.ک:رساله ی لب اللباب،ص۱۲۴) علیه‌السلام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
🔅مقدمه ی تفسیر المیزان ۵🔅 ✅ بررسی مسالک_تفسیری(۳) 💢مسلک پنجم: در اين اعصار مسلك تازه‌اى در تفسير پيدا شد، و آن اين است: جمعى كه خود را مسلمان مى‌دانند، در اثر فرورفتگى و غور در ، و امثال آن، كه اساسش است، و نيز غور در ، كه اساسش و است، پيدا كرده؛ يا بطرف مذهب و حسى سابق تمايل پيدا كردند، و يا به سمت مذهب ليز خوردند. ‼️(این مذهب معتقد است): هيچ ارزشى براى ادراكات انسان نيست مگر آن ادراكاتى كه منشا عمل باشد، آنهم عملى كه به درد حوائج بخورد، حوائجى كه جبر زندگى آن را معين می کند. 🔹دلیل مذهب حسّیون: (صغری):معارف دينى نميتواند مخالف با علم باشد. (کبری): و علم ميگويد اصالت وجود تنها مال ماده و خواص محسوس آن است. (نتیجه): 1⃣ پس در دين و معارف آن هم هر چه كه از دائره ماديات بيرون است و حس ما آن را لمس نميكند، مانند عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آن، بايد به يك صورت تاويل شود. و اگر از وجود هر چيزى خبر دهد كه علوم متعرض آن نيست؛ مانند وجود معاد و جزئيات آن، بايد با قوانين مادى توجيه شود. و نيز آنچه كه تشريع بر آن تكيه كرده، از قبيل وحى، و فرشته، و شيطان، و نبوت، و رسالت، و امامت، و امثال آن، همه امور روحى هستند كه به تناسب نام يكى را وحى و نام ديگرى را ملك و غيره مى‌گذاريم، و روح هم خودش پديده‌اى مادى و نوعى از خواص ماده است. و هم اساسش يك است، كه ميتواند خود را بر پايه بنا كند، تا و راقى بسازد. 2⃣ هم به علت ورود جعل در آن ها قابل اعتماد نیستند مگر آن دسته که موافق قرآن باشند. 3⃣ و با نظریات و (وعلوم قدیمه) نمی توان قرآن را تفسیر کرد؛ زیرا که آنها مبتنی بر هستند و علم(امروز) با اتکاء به حس و تجربه روش عقلی را باطل کرده است. ❇️پس منحصرا باید قرآن را با علم(مبتنی بر حس و تجربه) تفسیر کرد. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
🔅مقدمه تفسیر المیزان ۶🔅 ✅بررسی (۴) ✅نقد و بررسی بر : 1⃣ما در اينجا در صدد آن نيستيم كه و فلسفى آنان را بررسى نموده، و در باره ديوارى كه روى اين اساس چيده‏ اند بحث كنيم. 2⃣تنها اين را مى‏گوييم: اشكالى كه بر طريقه مفسرين گذشته كرده‏ اند، كه تفسيرشان تفسير نيست، بلكه است، عينا بخود آنان وارد است، هر چند كه با طمطراقى هر چه بيشتر ادعا مى‏ كنند كه تفسير واقعى قرآن همين است كه ما داريم. 💢نقد مشترک به مسالک پنجگانه: 1⃣خواننده عزيز اگر دقت بفرمايد، خواهد ديد كه همه در اين نقص (كه نقص بسيار بزرگى است) شريكند: كه آنچه از ابحاث علمى و يا فلسفى بدست آورده‏اند، بر قرآن كريم نموده‏ اند، بدون اينكه مداليل آيات بر آنها دلالت داشته باشد، و در نتيجه تفسير اينان نيز شده؛ و تطبيق خود را تفسير نام نهادند، و حقايق قرآن را به صورت در آورده، تنزيل(و ظاهر) عده‏اى از آيات را كردند. 2⃣و لازمه اين انحراف، اين شد كه قرآنى كه خودش را به ( لِلْعالَمِينَ) و ( مُبِيناً) و ( لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ)، معرفى نموده، هدايت نباشد،مگر به كمك غير خودش، و بجاى نور مبين، از غير خودش نور بگيرد، و بوسيله غير خودش بيان شود. 3⃣حالا آن غير چيست؟ كه ما را بسوى قرآن هدايت مى‏كند، و به قرآن نور و بيان ميدهد؟! نميدانيم، و اگر آن علمى كه بزعم آقايان نور بخش و مبين قرآن و هادى بسوى آنست، خودش مورد اختلاف شد، كه مورد اختلاف هم شده، و چه ؛ آيا مرجع چه خواهد بود؟! نميدانيم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ⁉️(سوال: چگونه خود را می نامد، حال آنکه این مقدار درتفسیر او شده و نمی توان مقصود و آیات قرآن را شناخت؟) ✨اما پاسخ : بهر حال هيچيك از اين اختلافاتى كه ذكر شد، منشأش اختلاف نظر در مفهوم کلمات و آیات نبوده است زیرا که قرآن است؛ آن چنان كه در فهم آن هيچ و كه آشنا به لغت و باشد، دچار اختلال نمی شود. و در ميان همه آيات قرآن، (كه بيش از چند هزار آيه است)، حتى يك آيه نمى‏ يابيم كه در مفهومش اغلاق و تعقيدى باشد، بطورى كه ذهن خواننده در فهم معناى آن دچار حيرت و سرگردانى شود؛ و چطور چنين نباشد و حال آنكه قرآن است، و ابتدايى‏ ترين شرط فصاحت اين است كه اغلاق و تعقيد نداشته باشد؛ و حتى آن آياتى هم كه جزو قرآن بشمار مى‏ آيند، مانند آيات نسخ شده و امثال آن، در مفهومش و روشنى را دارد، و تشابهش بخاطر اين است كه مراد از آن را نمي دانيم. پس اين اختلاف از ناحيه معناى كلمات پيدا نشده، بلكه همه آنها از اختلاف در پيدا شده، و هر مذهب و مسلكى كلمات و جملات قرآن را به مصداقى حمل كرده‏ اند، كه آن ديگرى قبول ندارد؛ هریک از مدلول تصورى و تصديقى كلمه، چيزى فهميده و آن ديگرى چيزى ديگر. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
🔅مقدمه تفسیر المیزان ۷🔅 ✅ چیست؟(۱) (حال که روش های مختلف تفسیری باطل شد و دانستیم که مفاهیم قرآنی در غایت وضوح و روشنی هستند؛ رسیدن به حقایق و چیست؟ که دچار اشتباه خلط بین مفهوم و مصداق نشویم؟) 💢مقدمه ( ) 🔹توضيح اينكه انس و عادت، باعث مي شود كه ذهن آدمى در هنگام شنيدن يك كلمه يا يك جمله، معناى مادى يا لواحق آن به ذهنش آيد؛ و ما انسانها از آنجايى كه بدنهايمان و قواى بدنيمان، ما دام كه در اين دنياى مادى هستيم، در ماده غوطه ور است و سر و كارش همه با ماده است، اگر لفظ حيات و علم و قدرت و سمع و بصر و كلام و اراده و رضا و غضب و خلق و امر و امثال آن را مى‏ شنويم، فورا معناى مادى اينها به ذهن ما در مى‏ آيد؛ همان معنايى كه از اين كلمات در خود سراغ داريم. و همچنين وقتى كلمات آسمان، و زمين، و لوح و قلم و عرش و كرسى و ملاقات و فرشته و بال فرشته و شيطان و لشگريان او و پياده نظام و سواره نظامش را مى‏ شنويم، مصاديق طبيعى و مادى آن به ذهن ما سبقت مي جويد و قبل از هر معناى ديگرى داخل در فهم ما مى‏ شود. و چون مى‏ شنويم كه مي گويند: خدا عالم را خلق كرده و يا فلان كار را كرده و يا بفلان چيز عالم است و يا فلان چيز را اراده كرده و يا خواسته و يا مى‏ خواهد؛ همه اينها را مانند خلق و علم و اراده و مشيت خودمان مقيد بزمانش مى‏ كنيم؛زیراکه معهود در ذهن ما اين است كه فعل «خواست» ماضى و مربوط به گذشته است و «مي خواهد» مضارع و مربوط به آينده است؛ و لذا درباره (خواسته و مي خواهدِ) صادر شده از کلام خدا، همين فرق را مى‏ گذاريم. 🔸از طرفی چاره‏ اى هم نداريم، زیرا از روز اول كه ما ابناء بشر، لفظ را وضع كرديم، براى اين وضع كرديم كه بوديم و ناگزير بوديم، منويات خود را به يكديگر بفهمانيم‏. و زندگى اجتماعى را هم حوائج مادى به گردن ما گذاشت، چون منظور از آن اين بود كه دست به دست هم داده، هر يك، يكى از كارهاى اجتماع را انجام دهيم، تا به اين وسيله رشد كرده باشيم. و كارهاى اجتماعى همه مربوط به امور مادى و لوازم آنست؛ لذا ناگزير الفاظ را برای اموری وضع کردیم که از هر کدامشان غایت و فایده خاصی را انتظار داشتیم. 🔴(اما چند نکته و تذکر:) ✨اشيايى كه ما برای آنها نامى نهاده‏ ايم از آنجا كه مادى هستند، محكوم به اند؛ چون حوائج آدمى رو به تبدل است، و روز به روز تكامل مى‏ يابد؛ مثلا كلمه چراغ را ما در اولين روزى كه به زبان جارى كرديم، نام ظرفى بود كه روغن در آن مى‏ ريختيم، و فتيله‏ اى در آن روغن مى‏ انداختيم، و لبه فتيلهروشن مى‏كرديم، تا به ما روشنایی دهد؛ ولى روز بروز در اثر پيشرفت ما، چراغ هم پيشرفت كرد و تغيير شكل داد تا امروز كه بصورت چراغ برق در آمد، بصورتى كه از اجزاء چراغ اوليه ما، هيچ چيز در آن وجود ندارد و هم چنان ترازو و سلاح ها. ✨پس هر چند كه مسماى نامها و الفاظ به حدی تغيير كرده كه از اجزاء سابقش نه ذاتى مانده، و نه صفاتى، لكن نامها هم چنان باقى مانده است؛ و اين نيست مگر بخاطر اينكه منظور روز اول ما از نام‏گذارى، بود كه از آن امور به ما می رسید نه شكل و صورت آنها. و ما دام كه آن فائده و آن غرض حاصل است، اسم هم بر آن صادق است‏؛ و نبايد نسبت به لفظ اسم جمود به خرج داده، و آن را نام يك صورت بدانيم، و هر وقت مثلا اسم چراغ را مى‏ گوييم، باز همان پيه سوز را اراده كنيم‏. ❇️از همین جا روشن می شود که و و بر ظواهر آیات، ریشه در این انس و عادت ذهنی دارد و در حقیقت این جمود بر انس و عادت ذهنی خودشان است نه جمود و تاکید بر معنای ظاهر آیات. ❇️در خود این مطلب بیان شده است که در فهم آیات قرآن اتكاء و اعتماد كردن بر انس و عادت، را مشوش نموده و امر فهم را مختل مي سازد؛ مانند آيه: (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ) و آيه: (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ) و آيه: (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ). 👈ادامه دارد.... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔 @qabasat110
ادامه.... ✅ چیست؟(۲) ⭐️لزوم در تفسیر قرآن همين جهت(تغییر و تبدیل در مصادیق الفاظ و لزوم عدم اعتماد به انس و عادت) باعث شده كه ديگر مردم در ، به و مصداق هاى مانوس در ذهن، اكتفاء و اعتماد نكنند؛ و هم چنان كه دور بودن از خطا و به دست آوردن مجهولات علمی، انسان را وادار كرده تا دست به دامان شود، نیز تجویز کرده كه در و تشخيص آن از کمک بگیرد. ✨اما در تفسیر دوگونه است؟ 1⃣يكى اينكه ما در مسئله‏ اى كه قرآن متعرض آنست، را آغاز كنيم تا حق مطلب برايمان روشن شود و آن وقت بگوئيم: آيه هم همين را ميگويد. ❌ اين روش‏ هر چند كه مورد پسند بحثهاى علمى و نظرى است، و لكن گذشت که آن را نمى‏ پسندد. 2⃣دوم اينكه قرآن را با تفسیر کنیم و براى فهم آن مسئله و تشخيص مقصود آن آيه، از نظائر آن آيه كمك گرفته، منظور از آيه مورد نظر را بدست آوريم. ✅ که خود قرآن آن را مى‏ پسندد،چون قرآن خود را كل شى‏ء ميداند، آن وقت چگونه ممكن است كه بيان خودش نباشد، قرآن خود را مردم و از هدى، و جدا سازنده حق از باطل معرفى نموده و مى‏ فرمايد: (هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏، وَ الْفُرْقانِ)؛آن وقت چطور ممكن است هدايت، و بينه، و فرقان، و نور مردم در تمامى حوائج زندگيشان باشد، ولى در ضرورى‏ترين حاجتشان كه است، نه هدايت باشد، و نه تبيان، و نه فرمان، و نه نور؟. قرآن بتمامى افرادى كه در راه خدا مى‏ كنند مژده داده، كه ايشان را به راه‏ هاى خود مى‏ كند، و فرموده: (وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)؛ آن وقت در مهم‏ترين جهادشان كه همانا فهم كلام پروردگارشان است، ايشان را هدايت نكند؟ و چه جهادى اعظم از ، و چه سبيلى بهتر از که بشر را بسوى او هدايت مي كند؟! 📚در ابتدای سوره آل عمران در بحث بحث جامع و کاملی در این مساله خواهیم کرد. 🔶، شیوه تفسیری پیامبر و اهل بیت علیهم السلام صلی الله علیه و آله که به حکم آیات متعدد قرآن، است و عصمت و طهارت علیهم السلام که به حکم حدیث ثقلین -که متفق بین شیعه و سنی است- معلم قرآن هستند و قرآن هم این را تصدیق کرده و فرموده است «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً و قال إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ بر همین طریق و برهمین مسلک قرآن را تفسیر کرده اند. و این از روایاتی که از ایشان به ما رسیده، روشن می شود و ما در ذیل بیان آیات، این احادیث را ذکر خواهیم کرد و آن وقت خواهيد ديد كه هيچ اهل بحثى در آن همه روايت حتى به يك حديث برنمي خورد كه و يا علیهم‌السلام در تفسير آيه‏ اى از برهانى علمى و نظرى و يا فرضيه‏ اى علمى كمك گرفته باشند. 🔵دو روایت از باب مثال: 1⃣قد قال النبي صلی الله علیه و آله:  فَإِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى اَلنَّارِ وَ هُوَ اَلدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ اَلْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لاَ تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ اَلْهُدَى وَ مَنَارُ اَلْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى اَلْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ اَلصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُبْلِغِ اَلصِّفَةُ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ اَلتَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ اَلْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي اَلْمُسْتَنِيرُ فِي اَلظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ اَلتَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ اَلتَّرَبُّصِ. «تفسير عياشى ج 1ص2» 2⃣قال علي (ع):يصف القرآن على ما في النهج: يَنْطِقُ بَعْضُه بِبَعْضٍ و يَشْهدُ بَعْضُه على بَعْضٍ... . نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 33 علیهم‌السلام 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 🆔@qabasat110
🔅مقدمه تفسیر المیزان ۸🔅 ✅ویژگی های 1⃣با کمک الهی هر چه درتوان داشته باشیم را برای طی مسلک تفسیری معلمان راستین قرآن سلام الله علیهم، یعنی به کار خواهیم گرفت. 2⃣در تفسیر آیات به هیچ دلیل نظری یا فرضیه یا مکاشفه تمسک وتکیه نمی کنیم. 3⃣در تفسیر آیات، از و و علمی که مورد قبول همه باشد، استفاده می کنیم. 4⃣در این طریق بحث، به تاویلی که موجب حمل معنای آیه بر معنای شود، دچار نمی شویم. 🔹اما تاویلی را که در آیات قرآن به آن اشاره شده و مورد تایید قرآن است، بعدا توضیح خواهیم داد که این از قبیل معنا (و تفسیر مفهومی) نیست. 5⃣در ذیل بیان و تفسیر آیات، پاره ای از صلی الله علیه و آله و علیهم السلام را که از طریق عامه و خاصه نقل شده است، ذکر خواهیم کرد. ⛔️روایاتی هم که از و در تفسیر قرآن نقل شده است، برای هیچ مسلمانی(اعم از شیعه و سنی) حجت ومعتبر نیست زیرا که بسیار دچار اشتباه و تناقض است. 6⃣سپس در ذیل بیان و تفسیر آیات، به مقدار توان و مناسبت، به و و و و خواهیم پرداخت. ✅اهل تحقیق، اگر در روايات منقول از معصومین علیهم السلام دقت کنند، مطلع خواهند شد، اين طريقه نوينى كه بيانات اين كتاب بر آن اساس نهاده شده، طريقه‏‌ى جديدی نيست؛ بلكه قديمى‏ ترين طريقه‏ اى است كه سلام اللَّه عليهم طی کرده اند.✅ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 @qabasat110
🔅مقدمه تفسیر المیزان ۹🔅 ☀️ 1⃣معارفى كه مربوط است به خداى سبحان و او، از حيات، و علم، و قدرت، و سمع، و بصر، و يكتايى، و امثال آن. 🔅و اما خداى عز و جل، بزودى خواهى ديد كه قرآن كريم آن ذات مقدس را غنى از بيان مى‏ داند. 2⃣معارف مربوط به خداى تعالى؛ مانند: خلق، و امر، و اراده، و مشيت، و هدايت، و اضلال، و قضاء، و قدر، و جبر، و تفويض، و رضا، و غضب، و امثال آن، از كارهاى متفرق. 3⃣معارفى كه مربوط است به ‏‌هايى كه بين او و انسان هستند، مانند حجابها، و لوح، و قلم، و عرش، و كرسى، و بيت المعمور، و آسمان، و زمين، و ملائكه، و شيطانها، و جن، و غير از این ها. 4⃣معارفى كه مربوط است به زندگی . 5⃣معارفى كه مربوط است به زندگی ؛ مانند: تاريخ پيدايش نوع او، و خودشناسي اش، و شناسايى اصول اجتماعى، و مسئله نبوت، و رسالت، و وحى، و الهام، و كتاب، و دين، و شريعت. 🔆و از اين باب است ، كه از داستان هاى حکایت شده آنان در قرآن، استفاده مى شود. 6⃣معارف مربوط به زندگی ، يعنى عالم برزخ و . 7⃣معارف مربوط به ؛ 🔆 در يعنى اسلام و ايمان و احسان و اخبات و اخلاص و غيره، مربوط به اين معارف است. 8⃣اما آياتى كه مربوط است به ()، در اين تفسير پيرامون آنها بحث نشده زیرا كه بحث پيرامون آنها مربوط به علم است نه تفسير. 🖋الفقیر الی الله محمد حسین الطباطبایی 💢پایان ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12 @qabasat110
🌷با سلام خدمت شما دوستان و اساتید محترم به جهت پایان بحث از و اهمیت شناخت هر چه بهتر و بیشتر روش ؛ دو متن دیگر هم ارسال می شود: 1⃣ تنظیم و تلخیص متن اصلی و عربی 2⃣ حفظه الله بر ترجمه فارسی تفسیر المیزان 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @qabasat110
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ان شاءالله باحول و قوه الهی، تفسیر را آغاز می کنیم. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبای توسط نوجوان ایرانی 🌸لذت ببرید...
🔅 تفسیر (۱) 🔅 ⚜آیه ی اول:(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) 💢علت شروع کارها با : 1⃣دلیل : بسيار مى‌شود كه مردم، عملى را که مى‌خواهند آغاز كنند، عمل خود را با نام عزيزى و يا بزرگى آغاز مى‌كنند، تا به اين وسيله، و شود، و نيز و به خود بگيرد، و يا حداقل باعث شود كه هر وقت نام آن عمل و يا ياد آن به ميان‌ مى‌آيد، به ياد آن عزيز نيز بيفتند. عين اين را در رعايت مى‌كنند، مثلا مولودى كه برايشان متولد مى‌شود، و يا خانه، و يا مؤسسه‌اى كه بنا مى‌كنند، بنام محبوبى و يا عظيمى نام مى‌گذارند، تا آن نام با بقاء آن مولود، و آن بناى جديد، باقى بماند، و مسماى اولى به نوعى، بقاء يابد و تا مسماى دومى باقى است این هم باقى بماند، مثل كسى كه فرزندش را به نام پدرش نام مى‌گذارد، تا همواره نامش بر سر زبانها بماند، و فراموش نشود. اين معنا در كلام خداى تعالى نيز جريان يافته، خود را به نام خود كه است آغاز كرده، تا آنچه كه در كلامش هست مارك او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نيز باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب كند، و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت نموده، آن را با نام وى آغاز نموده، مارك وى را به آن بزند، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد، و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد. 2⃣ : (اخلاص، رمز تاثیر و جاودانگی کارها) در چند جا از كلام خود بيان فرموده: كه آنچه براى و به خاطر او و به احترام او انجام نشود و خواهد بود، و نيز فرموده: بزودى به يك يك اعمالى كه بندگانش انجام داده مى‌پردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام نداده‌اند را و مى‌كند، و آنچه به غير اين منظور انجام داده‌اند، و و باطل مى‌كند، و نيز فرموده: هيچ چيزى جز وجه كريم او بقاء ندارد؛ در نتيجه هر چه به احترام او و وجه كريمش و به خاطر رضاى او انجام شود، و به نام او درست شود باقى مى‌ماند، چون خود او و است. و هر کاری به همان اندازه ای که به‌خاطر خدا انجام شده باشد، بقاء و دوام دارد. 3⃣ : و نيز اين معنا همان است كه حديث مورد اتفاق شيعه و سنى آن را افاده مى‌كند، و آن اين است كه (ص) فرمود: (هر امرى از امور با اهمیت، اگر به نام خدا آغاز نشود، ناقص و أبتر مى‌ماند، و به نتيجه نمى‌رسد) «1» و كلمه (ابتر) بمعناى چيزيست كه آخرش بريده باشد. ✳️ معنای (باء) در بسم الله... از همين جا مى‌توانيم بگوئيم حرف (باء) كه در اول (بسم اللَّه) است، از ميان معناهايى كه براى آنست، با اين معنايى كه ما ذكر كرديم مناسب‌تر است، در نتيجه معناى جمله اين مى‌شود: كه (من به نام خدا آغاز مى‌كنم). =========== (1)- تفسير صافى ج 1 ص 52. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @qabasat110
🔅تفسیر سوره حمد (۲)🔅 🔶غرض از نزول قرآن کریم یک امر است و آن و سعادت و كلام، خود فعلى است از افعال و ناگزير داراى وحدتى است و وحدت كلام به وحدت معنا و مدلول آن است، پس قطعا كلام خدا از اول تا به آخرش معناى واحدى دارد، و آن معناى واحد غرضى است كه به خاطر آن غرض، را نازل فرموده است. ❓(حال آن معناى واحدى كه غرض از كلام خداى تعالى است چيست؟) 🔸از آيه:{(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ، يَهْدِي بِهِ اللَّهُ‌}، و آياتى ديگر، فهميده مي شود: آن ، است، پس در حقيقت هدايت خلق با نام خدا آغاز شده، خدايى كه مرجع همه بندگان است، خدايى كه است، و به همين جهت سبيل را براى عموم بندگانش چه مؤمن و چه كافر بيان مى‌كند، آن سبيلى كه خير هستى و زندگى آنان در پيمودن آن سبيل است، و خدايى كه است، و به همين جهت سبيل را براى خصوص مؤمنين بيان مى‌كند، آن سبيلى كه سعادت آخرت آنان را تامين نموده، و به ديدار پروردگارشان منتهى مى‌شود، و فرمود:{(وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ، فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ‌}، رحمتم همه چيز را فرا گرفته، و بزودى همه آن را به كسانى كه تقوى پيشه كنند اختصاص مى‌دهم) «2». 🔅این مسأله نسبت به کل قرآن جاری است. (اما در هر سوره نیز غرض خاصی است که در ادامه خواهد آمد.) ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨@qabasat110
🌟تفسیر (۳)🌟 ⁉️علت شروع هر سوره با و اما اينكه اين نام شريف بر سر هر سوره تكرار شده، نخست بايد دانست كه خداى سبحان را در كلام مجيدش چند جا آورده، از آن جمله فرموده:(فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ )و فرموده:(فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ) و فرموده:(إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ)و فرموده:(سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها). از اين آيات مى‌فهميم كه هر يك از اين سوره‌ها طائفه‌اى از كلام خدا است، كه براى خود و جداگانه، دارند كه نه در ميان ابعاض يك سوره هست، و نه ميان سوره‌اى و سوره‌اى ديگر. و نيز از اينجا مى‌فهميم كه و كه از هر سوره بدست مى‌آيد است، و هر سوره‌اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ايفاء مى‌كند، غرضى را كه تا سوره تمام نشود آن غرض نيز تمام نمى‌شود. 🔸و بنا بر اين جمله (بسم اللَّه) در هر يك از سوره‌ها راجع به آن است كه در خصوص آن سوره تعقيب شده است. 🔵غرض از چیست؟؟ بسم اللَّه در سوره حمد راجع به غرضى است كه در خصوص اين سوره هست و از خصوص اين سوره بدست مى‌آيد، و آن است، اما نه تنها به زبان، بلكه به وسیله ، و نشان دادن عبادت و كمك خواهى و درخواست ؛ پس كلامى است كه خدا به نيابت از طرف بندگان خود گفته، تا در مقام اظهار عبوديت را به بندگان خود بياموزد. و اظهار عبوديت از بنده خدا همان عملى است كه مى‌كند، و قبل از انجامش بسم اللَّه مى‌گويد، و امر ذى بال و مهم همين كارى است كه اقدام بر آن كرده، پس ابتدا به نام خداى سبحان هم راجع به او است، و معنايش اين است: خدايا من به نام تو عبوديت را براى تو آغاز مى‌كنم. ✳️معنای (باء) در 1⃣احتمال اول: متعلق باء در بسم اللَّه سوره حمد است.در حقيقت مى‌خواهيم در ، و گفتگوى با خدا را به حد كمال برسانيم، و بگوئيم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى‌كنم، تا اين عملم نشانه و مارك تو را داشته باشد، و خالص براى تو باشد. 2⃣احتمال دوم:ممكن هم هست همانطور كه قبلا گفتيم متعلق آن باشد، و معنايش اين باشد: كه خدايا من خواندن سوره و يا قرآن را با نام تو آغاز مى‌كنم. 3⃣احتمال سوم:بعضى هم گفته‌اند: (باء) است. و لكن معنى ابتداء مناسب‌تر است، براى اينكه در خود سوره، مسئله استعانت صريحا آمده، و فرمود:(إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) و ديگر حاجت به آن نبود كه در بسم اللَّه نيز آن را بياورد. 🆔 @qabasat110
🌟تفسیر (۴)🌟 💢آيه ی اول:بسم الله الرحمن الرحیم 🔵معنى و موارد استعمال 1⃣اين كلمه(اسم) در لغت بمعناى لفظى است كه بر دلالت كند، و اين كلمه از (سمه) اشتقاق يافته، و سمه به معناى و است كه بر گوسفندان مى‌زدند، تا مشخص شود كداميك از كدام شخص است، و ممكن هم هست اشتقاقش از (سمو) به معناى بلندى باشد، مبدأ اشتقاقش هر چه باشد كارى نداريم، فعلا آنچه لغت و عرف از لفظ (اسم) مى‌فهمد، لفظ دلالت كننده است، و معلوم است كه لازمه اين معنا اين است كه غير مدلول و مسمى باشد. البته اين يك استعمال است. 2⃣ استعمال ديگر، اينكه اسم بگوئيم و مرادمان از آن باشد كه وصفى از مورد نظر ما است، كه در اين مورد كلمه (اسم) ديگر از مقوله الفاظ نيست، بلكه از است، چون چنين اسمى همان مسماى كلمه (اسم) به معناى قبلى است. مثلا كلمه (عالم- دانا- كه يكى از اسماء خداى تعالى است) اسمى است كه دلالت مى‌كند بر آن ذاتى كه به اين اسم مسمى شده، و آن ذات عبارت است از ذات بلحاظ صفت علمش، و همين كلمه در عين حال اسم است براى ذاتى كه از خود آن ذات جز از مسير صفاتش خبرى نداريم. در مورد اول اسم از مقوله الفاظ بود، كه بر معنايى دلالت مى‌كرد، ولى در مورد دوم، ديگر اسم لفظ نيست، بلكه ذاتى است از ذوات كه داراى وصفى است از صفات. ⁉️چرا با اين كلمه(اسم) چنين معامله‌اى شده، كه يكى مانند ساير كلمات از مقوله الفاظ، و جايى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى‌گوئيم: علتش اين شده كه نخست ديده‌اند لفظ (اسم) وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند، ولى بعدها بر خوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران كار اسم را مى‌كند، به طورى كه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او را حكايت كند، آن اوصاف درست كار الفاظ را مى‌كند، چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مى‌كند، و چون چنين ديدند، اينگونه اوصاف را هم اسم ناميدند. نتيجه اين نامگذارى اين شد كه فعلا (اسم) همانطور كه در مورد لفظ استعمال مى‌شود، و به آن لحاظ اصلا امرى لفظى است، همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى‌شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست، بلكه از اعيان است. آن گاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى‌كند بر ذات، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است، اسم بمعناى دوم است، (كه با تجزيه و تحليل عقلى، اسم شده)، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى‌كند، با وساطت اسم بمعناى دوم است، از اين رو اسم بمعناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم. البته همه اينها كه گفته شد مطالبى است كه آن را دست مى‌دهد، و نمى‌شود لغت را حمل بر آن كرد، پس هر جا كلمه (اسم) را ديديم، ناگزيريم حمل بر همان اول(اسم به معنای لفظ) كنيم. در صدر اول اسلام اين نزاع همه مجامع را بخود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره‌ها مى‌كردند، كه آيا اسم عين مسمى است؟ و يا غير آنست؟ و لكن اينگونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى‌شود، چون آن قدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد، و حق را به يك طرف داده، سخن ديگرى را ابطال كند، پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🆔 @qabasat110
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 📣 اطلاعیه: بنا به در خواست دوستان و همراهان و اهمیت آشنایی هر چه دقیق تر و‌عالمانه تر با ؛ تصمیم گرفته شد، و نیز در اختیار طلاب و فضلا قرار بگیرد؛ و به جهت یک دست بودن مطالب کانال و عمومی تر شدن تفسیر قرآن؛ بنا بر این شد این متون، در کانال مجزایی با عنوان« قبسات‌(عربی) » در اختیار دوستان و اساتید قرار بگیرد. 🔅همچنین در این کانال که مخاطبین خاصی دارد؛ ان شاءالله در حد توان، دیگر مباحث معرفتی و علمی و دیگری از اندیشه راقی در اختیار مشتاقان قرار خواهد گرفت. آدرس کانال (عربی) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1905655854Cf87be07eb8 🆔@qabasatArabic
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ‌اللّهِ فی ارضه السلام علیک یا میثاق اللّه الّذی اخذه و وکّده، السّلام علیک یا وعد اللّه الّذی ضمنه السّلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرّحمة الواسعة وعد غیر مکذوب. ولادت با سعادت منجی عالم بشریت،حضرت صاحب العصر و زمان را خدمت تمام شیعیان و مسلمان جهان و آزادی خواهان در سطح دنیا،تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.
🔅 🔅 💢تفسیر آیه ی: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ. 🔹احتمالات در معنای 1⃣احتمال اول:ظاهرا منظور از آن كتابى است كه به حضرت داوود نازل شد چه در جاى ديگر نيز آن را به اين نام اسم برده و فرموده:" وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً" 2⃣احتمال دوم:بعضى‌ از مفسرين گفته‌اند مراد از آن است. 3⃣احتمال سوم:بعضى‌ ديگر گفته‌اند مراد از آن است كه بر نازل شده و يا بر بعد از نازل شده. ولى هيچ دليلى بر آن وجوه نيست. 🔶احتمالات در معنای : 1⃣احتمال اول: بعضى‌ از مفسرين گفته‌اند مراد از" ذكر" است به دليل اينكه خداى تعالى آن را در دو جاى از اين سوره ذكر ناميده يكى در آيه‌" فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" دوم در آيه‌" وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ" 2⃣احتمال دوم:و بعضى‌ ديگر گفته‌اند منظور از" ذكر" است به دليل اينكه خداى عز و جل آن را در چند جاى از كلامش ذكر ناميده. و بنا بر اين قول، آن وقت بعد از قرآن بودن زبور با اينكه قبل از آن نازل شده عيبى ندارد چون مراد از بعديت، بعديت رتبى است نه زمانى. 3⃣احتمال سوم:بعضى‌ ديگر گفته‌اند مراد از آن است. ولى اين قول صحيح نيست. 💢 أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ " و" ارث" به طورى كه راغب گفته به معناى انتقال مالى است به تو بدون اينكه معامله‌اى كرده باشى‌ . و مراد از وراثت زمين اين است كه سلطنت بر منافع، از ديگران به صالحان منتقل شود و بركات زندگى در زمين مختص ايشان شود، و اين بركات يا دنيايى است كه بر مى‌گردد به تمتع صالحان از حيات دنيوى كه در اين صورت خلاصه مفاد آيه اين مى‌شود كه: به زودى زمين از و پاك‌ گشته كه خداى را كنند و به وى شرك نورزند در آن زندگى كنند هم چنان كه آيه‌" وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‌"... "يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً"از آن خبر مى‌دهد. و يا اين بركات اخروى است كه عبارت است از مقامات قربى كه در دنيا براى خود كسب كردند چون اين مقامات هم، از بركات حيات زمينى است هر چند كه خودش از نعيم آخرت است هم چنان كه آيه:" وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ" كه حكايت كلام اهل بهشت است و آيه‌" أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ" بدان اشاره مى‌كنند. از همين جا معلوم مى‌شود كه آيه مورد بحث خاص به يكى از دو وراثت‌هاى دنيايى و آخرتى نيست بلكه هر دو را شامل مى‌شود. و مفسرينى كه آن را به وراثت آخرتى اختصاص داده‌اند و به آياتى كه مناسب با آن وراثت است تمسك جسته و چه بسا گفته‌اند همين معنا متعينا مقصود است چون بعد از اعاده ديگر زمينى نيست تا صالحان آن را ارث ببرند، حرف درستى نزده‌اند، زيرا معلوم نيست كه آيه مورد بحث عطف بر آيه قبلى‌اش كه متعرض مساله اعاده بوده شده باشد تا بگوييد بعد از اعاده ديگر زمينى باقى نمى‌ماند. و ممكن است عطف به اول آيات باشد كه مى‌فرمود:" فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ" كه به زودى به آن اشاره خواهيم كرد. بعضی از مفسرين آيه را به وراثت دنيايى اختصاص داده حمل بر دوره ظهور اسلام و يا (ع)- كه رسول خدا (ص) در اخبار متواتره از آن خبر داده و شيعه و سنى آنها را نقل كرده‌اند- نموده‌اند. كوتاه سخن، همانطورى كه گفتيم آيه شريفه مطلق است و شامل هر دو وراثت مى‌شود چيزى كه هست از نظر سياق آنچه كه عقل و اعتبار اقتضاء مى‌كند اين است كه آيه شريفه عطف بر همان جمله‌" فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ . باشد چون آن آيه به تفصيل حال اهل اختلاف از نظر جزاى اخروى اشاره مى‌كرد و اين آيه به تفصيل حال آنان از نظر جزاى دنيوى اشاره مى‌كند، و در نتيجه حاصل كلام اين مى‌شود كه: ما بشر را به سوى دينى واحد دعوت كرديم ليكن ايشان دين را قطعه قطعه نموده در آن اختلاف كردند و مجازاتشان هم مختلف شد، اما در آخرت آنهايى كه ايمان آوردند سعيشان مشكور و عملشان مكتوب شد- و از كفار بر خلاف اين شد- و اما در دنيا، آنهايى كه ايمان آوردند زمين را به وراثت مالك شدند- به خلاف ديگران. 🔴بحث روایتی: و در تفسير قمى در ذيل‌{" أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ"} فرمودند: در باره و او است. مؤلف: در (ع) و و پر كردنش زمين را از بعد از پر شدنش از ظلم و جور- چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (ص) و چه از ائمه هدى (ع)- آن قدر زياد است كه به حد رسیده است. 🆔 @qabasat110