🔅 #دولت_مهدویت🔅
💢تفسیر آیه ی: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ.
🔹احتمالات در معنای #الزبور
1⃣احتمال اول:ظاهرا منظور از #زبور آن كتابى است كه به حضرت داوود نازل شد چه در جاى ديگر نيز آن را به اين نام اسم برده و فرموده:" وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً"
2⃣احتمال دوم:بعضى از مفسرين گفتهاند مراد از آن #قرآن است.
3⃣احتمال سوم:بعضى ديگر گفتهاند مراد از آن #مطلق_كتبى است كه بر #انبياء نازل شده و يا بر #انبياء بعد از #موسى نازل شده. ولى هيچ دليلى بر آن وجوه نيست.
🔶احتمالات در معنای #الذکر:
1⃣احتمال اول: بعضى از مفسرين گفتهاند مراد از" ذكر" #تورات است به دليل اينكه خداى تعالى آن را در دو جاى از اين سوره ذكر ناميده يكى در آيه" فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" دوم در آيه" وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ"
2⃣احتمال دوم:و بعضى ديگر گفتهاند منظور از" ذكر" #قرآن است به دليل اينكه خداى عز و جل آن را در چند جاى از كلامش ذكر ناميده. و بنا بر اين قول، آن وقت بعد از قرآن بودن زبور با اينكه قبل از آن نازل شده عيبى ندارد چون مراد از بعديت، بعديت رتبى است نه زمانى.
3⃣احتمال سوم:بعضى ديگر گفتهاند مراد از آن #لوح_محفوظ است. ولى اين قول صحيح نيست.
💢 أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ
#وراثت" و" ارث" به طورى كه راغب گفته به معناى انتقال مالى است به تو بدون اينكه معاملهاى كرده باشى . و مراد از وراثت زمين اين است كه سلطنت بر منافع، از ديگران به صالحان منتقل شود و بركات زندگى در زمين مختص ايشان شود، و اين بركات يا دنيايى است كه بر مىگردد به تمتع صالحان از حيات دنيوى كه در اين صورت خلاصه مفاد آيه اين مىشود كه: به زودى زمين از #لوث_شرك و #گناه پاك گشته #جامعه_بشرى_صالح كه خداى را #بندگى كنند و به وى شرك نورزند در آن زندگى كنند هم چنان كه آيه" وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ"...
"يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً"از آن خبر مىدهد. و يا اين بركات اخروى است كه عبارت است از مقامات قربى كه در دنيا براى خود كسب كردند چون اين مقامات هم، از بركات حيات زمينى است هر چند كه خودش از نعيم آخرت است هم چنان كه آيه:" وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ" كه حكايت كلام اهل بهشت است و آيه" أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ" بدان اشاره مىكنند.
از همين جا معلوم مىشود كه آيه مورد بحث خاص به يكى از دو وراثتهاى دنيايى و آخرتى نيست بلكه هر دو را شامل مىشود. و مفسرينى كه آن را به وراثت آخرتى اختصاص دادهاند و به آياتى كه مناسب با آن وراثت است تمسك جسته و چه بسا گفتهاند همين معنا متعينا مقصود است چون بعد از اعاده ديگر زمينى نيست تا صالحان آن را ارث ببرند، حرف درستى نزدهاند، زيرا معلوم نيست كه آيه مورد بحث عطف بر آيه قبلىاش كه متعرض مساله اعاده بوده شده باشد تا بگوييد بعد از اعاده ديگر زمينى باقى نمىماند. و ممكن است عطف به اول آيات باشد كه مىفرمود:" فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ" كه به زودى به آن اشاره خواهيم كرد.
بعضی از مفسرين آيه را به وراثت دنيايى اختصاص داده حمل بر دوره ظهور اسلام و يا #دوران_مهدى (ع)- كه رسول خدا (ص) در اخبار متواتره از آن خبر داده و شيعه و سنى آنها را نقل كردهاند- نمودهاند.
كوتاه سخن، همانطورى كه گفتيم آيه شريفه مطلق است و شامل هر دو وراثت مىشود چيزى كه هست از نظر سياق آنچه كه عقل و اعتبار اقتضاء مىكند اين است كه آيه شريفه عطف بر همان جمله" فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ . باشد چون آن آيه به تفصيل حال اهل اختلاف از نظر جزاى اخروى اشاره مىكرد و اين آيه به تفصيل حال آنان از
نظر جزاى دنيوى اشاره مىكند، و در نتيجه حاصل كلام اين مىشود كه: ما بشر را به سوى دينى واحد دعوت كرديم ليكن ايشان دين را قطعه قطعه نموده در آن اختلاف كردند و مجازاتشان هم مختلف شد، اما در آخرت آنهايى كه ايمان آوردند سعيشان مشكور و عملشان مكتوب شد- و از كفار بر خلاف اين شد- و اما در دنيا، آنهايى كه ايمان آوردند زمين را به وراثت مالك شدند- به خلاف ديگران.
🔴بحث روایتی:
و در تفسير قمى در ذيل{" أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ"} فرمودند: در باره #قائم و #اصحاب او است.
مؤلف:#روايات در #باب_مهدى (ع) و #ظهور_او و پر كردنش زمين را از #عدل بعد از پر شدنش از ظلم و جور- چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (ص) و چه از ائمه هدى (ع)- آن قدر زياد است كه به حد #تواتر رسیده است.
🆔 @qabasat110
✨✨تفسیر #سوره_حمد (۵)✨✨
💢آیه ی اول:بسم #الله الرحمن الرحیم
✳️توضيح #لفظ_جلاله_اللّه
و اما لفظ جلاله #اللَّه، اصل آن (الإله) بوده، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده، و بصورت اللَّه در آمده است، و كلمه (اله) اگر از ماده (أله) باشد، كه به معناى #پرستش است، وقتى مىگويند (اله الرجل و ياله)، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد.
ممكن هم هست از ماده (و ل ه) باشد، كه بمعناى #تحير و سرگردانى است، و كلمه نامبرده بر وزن (فِعال) به كسره فاء، و بمعناى مفعول (مالوه) است، هم چنان كه كتاب بمعناى مكتوب (نوشته شده) مىباشد، و اگر خداى را اله گفتهاند، چون مالوه و معبود است، و يا بخاطر آن است كه عقول بشر در شناسايى او حيران و سرگردان است.
و ظاهرا كلمه #اللَّه، در اثر غلبه استعمال علم واسم خاص خدا شده، و گر نه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مىشناختند، هم چنان كه آيه شريفه:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ؟ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: #اللَّه {فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ، وَ هذا لِشُرَكائِنا}، پس در باره قربانيان خود گفتند:
اين مال اللَّه، و اين مال شركائى كه ما براى خدا داريم. اين شناسايى را تصديق مىكند.
از جمله ادلهاى كه دلالت مىكند بر اينكه كلمه (اللَّه) علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خداى تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مىشود، ولى با كلمه (اللَّه) توصيف نمىشود، مثلا مىگوييم اللَّه رحمان است، رحيم است، ولى بعكس آن نميگوئيم، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه اللَّه است و نيز مىگوييم (رحم اللَّه و علم اللَّه و رزق اللَّه، خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نميگوئيم (اللَّه الرحمن، رحمان اللَّه شد)، و خلاصه، #اسم_جلاله، نه صفت هيچيك از #اسماء_حسناى خدا قرار مىگيرد، و نه آن به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته مي شود.
از آنجايى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مىكند، و مىفهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مىتوان گفت كه كلمه #اللَّه بطور التزام دلالت بر همه #صفات_كمالى او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله (اللَّه) اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گر نه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه (اللَّه) پيش از اينكه نام خداى تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از معنایی كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است.
#لفظ_جلاله_الله
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12
🆔 @qabasat110
🌟تفسیر #سوره_حمد (۶)🌟
💢آیه ی اول:بسم الله الرحمن الرحیم
✳️معنای #الرحمن و #الرحیم
و اما دو وصف #رحمان و #رحيم، دو صفتند كه از ماده #رحمت اشتقاق يافتهاند.
🍃معنای رحمت در خداوند متعال
و #رحمت صفتى است انفعالى، و تاثر خاصى است درونى، كه قلب هنگام ديدن كسى كه فاقد چيزى و يا محتاج به چيزى است كه نقص كار خود را تكميل كند، متاثر شده، و از حالت پراكندگى به حالت جزم و عزم در مىآيد، تا حاجت آن بيچاره را بر آورد، و نقص او را جبران كند.
چيزى كه هست اين معنا با لوازم امكانيش در باره #خدا صادق نيست، و به عبارت ديگر، #رحمت در #خداى تعالى به معناى تاثر قلبى نيست، بلكه بايد نواقص امكانى آن را حذف كرد، و باقى مانده را كه همان #اعطاء، و #افاضه، و رفع حاجت حاجتمند است، به خدا نسبت داد.
🍃 #رحمان و #رحیم در لغت
✳️كلمه #رحمان صيغه مبالغه است كه بر كثرت و بسيارى رحمت دلالت مىكند، و كلمه #رحيم بر وزن فعيل صفت مشبهه است، كه ثبات و بقاء و دوام را مي رساند، پس #خداى_رحمان معنايش #خداى_كثير_الرحمة، و معناى #رحيم #خداى_دائم_الرحمة است.
🍃 #رحمت_رحمانیه و #رحمت_رحیمیه
و به همين جهت مناسب با كلمه #رحمان اين است كه دلالت كند بر رحمت كثيرى كه شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤمنين و كافر مىشود، و به همين معنا در بسيارى از موارد در قرآن استعمال شده، از آن جمله فرموده:{الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى} رحمت عامه خدا بر عرش است كه مهيمن بر همه موجودات است) و نيز فرموده:{قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا}، بگو آن كس كه در ضلالت است بايد خدای رحمان او را در ضلالتش مدد برساند) و از اين قبيل موارد ديگر.
و نيز به همين جهت مناسبتر آنست كه كلمه #رحيم بر نعمت دائمى، و رحمت ثابت و باقى او دلالت كند، رحمتى كه تنها به #مؤمنين افاضه مىكند، و در عالمى افاضه مىكند كه #فنا_ناپذير است، و آن #عالم_آخرت است، هم چنان كه خداى تعالى فرمود:{وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً}، خداوند همواره، به خصوص مؤمنين رحيم بوده است) و نيز فرموده:{إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ}، بدرستى كه او به ايشان رئوف و رحيم است) و آياتى ديگر؛
و به همين جهت بعضى گفتهاند: #رحمان، عام است، و شامل #مؤمن_و_كافر مىشود، و #رحيم، خاص_مؤمنين است.
🔸پایان تفسیر آیه شریفه:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
#الرحمن_الرحیم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
https://eitaa.com/joinchat/3735027728C8dd956de12
🆔 @qabasat110
✨✨تفسیر #سوره_حمد (۷)✨✨
💢آیه ی دوم: الحمدلله ربِّ العالمین
✳️ #معنى_حمد و فرق آن با #مدح
#كلمه_حمد بطورى كه گفتهاند به معناى #ثنا و #ستايش در برابر #عمل_جميلى است كه ثنا شونده به #اختيار خود انجام داده، بخلاف #كلمه_مدح كه هم اين ثنا را شامل مي شود، و هم ثناى بر عمل #غير_اختيارى را، مثلا گفته مىشود: من فلانى را در برابر كرامتى كه دارد حمد و مدح كردم،ولى در مورد تلألؤ يك مرواريد، و يا بوى خوش يك گل نمىگوئيم آن را حمد كردم بلكه تنها مىتوانيم بگوئيم:آن را مدح كردم.
🔱معنای (الف و لام) در #الحمد_لله
1⃣احتمال اول:حرف (الف و لام) كه در اول اين كلمه آمده #استغراق و #عموميت را مىرساند.
2⃣احتمال دوم: و ممكن است #لام_جنس باشد.
و هر كدام باشد بازگشتش به یک چیز است.
🔴 #تمام_حمدها مختص ذات مقدس او می باشد:
❇️به دلیل اينكه:
1⃣ خداى سبحان مىفرمايد:
🔸(صغری): ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ(اين است خداى شما كه خالق هر چيز است)، و اعلام ميدارد كه هر موجودى كه مصداق كلمه (چيز) باشد، #مخلوق خداست.
🔸(کبری): و نيز فرموده:الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (آن خدايى كه هر چه را خلق كرده زيبايش كرده) و اثبات كرده كه هر چيزى كه مخلوق است به آن جهت كه مخلوق او است و منسوب به او است #حسن و #زيبا است.
🔹(نتیجه): پس #حسن و #زيبايى دائر مدار #خلقت است، هم چنان كه خلقت دائر مدار حسن ميباشد، پس هيچ خلقى نيست مگر آنكه به احسان خدا حسن و به اجمال او جميل است، و بعكس هيچ حسن و زيبايى نيست مگر آنكه مخلوق او، و منسوب به او است.
2⃣و نيز فرموده:
🔸(صغری):هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؛ او است خداى واحد قهار.
🔸(کبری): وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ، ذليل و خاضع شد وجوه در برابر حى قيوم؛
و در اين دو آيه خبر داده است از اينكه هيچ چيزى را به اجبار كسى و قهر قاهرى نيافريده، و هيچ فعلى را به اجبار اجبار كنندهاى انجام نمي دهد، بلكه هر چه خلق كرده با علم و اختيار خود كرده.
🔹(نتیجه): در نتيجه هيچ موجودى نيست مگر آنكه فعل اختيارى او است، آن هم فعل جميل و حسن، پس از جهت فعل تمامى حمدها از آن او است.
و اما از جهت اسم، يك جا فرموده:
الف:اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى (خدا است كه معبودى جز او نيست، و او را است اسماء حسنى)
ب: و جايى ديگر فرموده:وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ؛ خدا را اسماي حسنایی است، پس او را به آن اسماء بخوانيد، و آنان را كه در اسماء او كفر مىورزند رها كنيد، و بخودشان واگذاريد.
و اعلام داشته كه او هم در اسمائش جميل است، و هم در افعالش، و هر جميلى از او صادر مىشود.
🔷(نتیجه ی کلی: همه حمد ها برای خداست.)
پس روشن شد كه #خداى تعالى هم در برابر #اسماء_جميلش محمود و #سزاوار_ستايش است، و هم در برابر #افعال_جميلش، و نيز روشن شد كه هيچ حمدى از هيچ حامدى در برابر هيچ امرى محمود سر نمىزند مگر آنكه در حقيقت حمد خدا است، براى آنكه آن جميلى كه حمد و ستايش حامد متوجه آنست فعل خدا است، و او ايجادش كرده، پس جنس حمد و همه آن از آن خدا است.
#الحمد_لله
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
@qabasat110
🔅تفسیر #سوره_حمد (۸)🔅
💢آیه دوم: الحمدلله رب العالمین
🔵عدم امکان حمد حقیقی خداوند
از سوى ديگر ظاهر سياق و به قرينه #التفاتى كه در جمله:إِيَّاكَ نَعْبُدُ ...، بكار رفته، و ناگهان خداى سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته، چنين دلالت دارد كه سوره مورد بحث #كلام_بنده_خداست، به اين معنا كه خداى تعالى در اين سوره به بنده خود #ياد مىدهد كه چگونه حمدش گويد، و چگونه سزاوار است #ادب_عبوديت را در مقامى كه مىخواهد اظهار عبوديت كند، رعايت نمايد، و اين ظاهر را، جمله(الْحَمْدُ لِلَّهِ) نيز تاييد ميكند.
✅دلیل:
براى اينكه حمد، توصيف است و خداى سبحان خود را از توصيف واصفان و بندگانش منزه دانسته.
و فرموده:
(حمد مخصوص مخلَصین است.)
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ، إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ.(خدا منزه است از آنچه توصيفش مىكنند، مگر بندگان مخلص او)
و در كلام مجيدش هيچ جا اين اطلاق را مقيد نكرده، و هيچ جا عبارتى نياورده كه حكايت كند حمد خدا را از غير خدا.
بجز عدهاى از #انبياء_مخلصش، كه از آنان حكايت كرده كه حمد خدا گفتهاند:
🔹در خطابش به نوح ع فرموده:{(فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}، (پس بگو حمد آن خدايى را كه ما را از قوم ستمكار نجات داد)
🔹 و از ابراهيم حكايت كرده كه گفت:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ (سپاس خدايى را كه در سر پيرى اسماعيل و اسحاق را بمن داد)
🔹و در چند جا از كلامش به رسول گراميش محمد (ص) فرموده: وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ (بگو الحمد للَّه).
🔹و از داود و سليمان ع حكايت كرده كه:وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ(گفتند: الحمد للَّه)
🔹و از اهل بهشت يعنى پاكدلانى كه از كينه درونى، و كلام بيهوده، و فسادانگيز پاكند، نقل كرده كه آخرين كلامشان حمد خدا است، و فرموده:وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
🔶علت مقارنت #تسبیح و #حمد
و اما غير اين موارد هر چند خداى تعالى #حمد را از بسيارى مخلوقات خود حكايت كرده، و بلكه آن را به همه مخلوقاتش نسبت داده:
🔸 و فرموده:وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ
🔸و نيز فرموده: وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ
🔸 و نيز فرموده:وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، (هيچ چيز نيست مگر آنكه خدا را با حمدش تسبيح مىگويد).
الا اينكه وقتی دقت مىكنيد همه جا خود را از حمد حامدان، مگر آن عده كه گفتيم، منزه مي دارد وهر جا سخن از حمد حامدان كرده، #حمد ايشان را با #تسبيح جفت كرده، و بلكه تسبيح را اصل در حكايت قرار داده، و حمد را با آن ذكر كرده است.
⁉️خواهى پرسيد چرا خدا منزه از حمد حامدان است؟ و چرا نخست تسبيح را از ايشان حكايت كرده؟
🔸(صغری):مىگوييم براى اينكه غير خداى تعالى هيچ موجودى به #افعال_جميل او، و به #جمال و #كمال_افعالش احاطه ندارد، هم چنان كه به جميل #صفاتش و #اسماءش كه جمال افعالش ناشى از جمال آن صفات و اسماء است، احاطه ندارد، هم چنان كه خودش فرموده:وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً، (احاطه علمى به او ندارند).
🔸(کبری):بنا بر اين، #مخلوق_خدا به هر وضعى كه او را بستايد، به همان مقدار به او و صفاتش #احاطه يافته است و او را #محدود به حدود آن صفات دانسته، و به آن تقدير اندازه گيرى كرده، و حال آنكه #خداى تعالى محدود به يچ حدى نيست، نه خودش، و نه صفات، و اسمائش، و نه جمال و كمال افعالش.
🔷(نتیجه):پس اگر بخواهيم او را ستايش صحيح و بى اشكال كرده باشيم، بايد قبلا او را #منزه از تحديد و تقدير خود كنيم، و اعلام بداريم كه پروردگارا! تو منزه از آنى كه به تحديد و تقدير فهم ما محدود شوى، هم چنان كه خودش در اين باره فرموده:إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، (خدا مىداند و شما نمىدانيد).
✳️اما #مخلصين از بندگان او كه گفتيم: حمد آنان را در قرآن حكايت كرده، آنان حمد خود را #حمد_خدا، و وصف خود را وصف او قرار دادهاند، براى اينكه خداوند ايشان را #خالص براى خود كرده.
🔵پس روشن شد آنچه كه #ادب_بندگى اقتضاء دارد، اين است كه بنده خدا، پروردگار خود را به همان ثنائى ثنا گويد كه خود خدا، خود را به آن ستوده و از آن تجاوز نكند.
🔶هم چنان كه در حديث مورد اتفاق شيعه و سنى از رسول خدا (ص) رسيده كه در ثناى خود مىگفت: (لا احصى ثناء عليك، انت كما اثنيت على نفسك) پروردگارا من ثناء تو را نمىتوانم بشمارم، و بگويم، تو آن طورى كه بر خود ثنا كردهاى.
✴️علت شروع #سوره_حمد با #الحمدلله
پس اينكه در آغاز سوره مورد بحث فرمود:{(الْحَمْدُ لِلَّهِ)} به این علت است که ادب عبوديت را مىآموزد، و تعليم مىدهد كه بنده او لايق آن نبود او را حمد گويد، و اکنون كه حمد مىگويد، به تعليم و اجازه خود او است و او دستور داده كه بندهاش بگويد.
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
@qabasat110
🌼تفسير #سوره_حمد (۹) 🌼
💢آیه ی دو: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
✴️ معنای #ربّ:
اما كلمه #رب، معناى اين كلمه #مالكى است كه #امر_مملوك خود را #تدبير كند، پس معناى #مالك در كلمه #رب خوابيده.
❇️ معنى #مالكيت و تقسيم آن به #حقيقى و #اعتبارى:
و #ملك نزد ما اهل اجتماع و در ظرف اجتماع، يك نوع اختصاص مخصوص است. كه بخاطر آن اختصاص، چيزى قائم به چيزى ديگر مىشود، و لازمه آن صحت #تصرفات است، و صحت تصرفات قائم به كسى مىشود كه مالك آن چيز است، وقتى مىگوئيم: فلان متاع،ملك من است، معنايش اين است كه آن متاع يك نوع قيامى بوجود من دارد، اگر من باشم مىتوانم در آن تصرف كنم، ولى اگر من نباشم ديگرى نمىتواند در آن تصرف كند.
البته اين معناى #ملك در #ظرف_اجتماع است، كه (مانند ساير قوانين اجتماع) امرى #وضعى و #اعتبارى است، نه حقيقى، الا اين كه اين امر اعتبارى از يك امر حقيقى گرفته شده، كه آن را نيز ملك مىناميم.
توضيح اين كه ما در خود چيزهايى سراغ داريم كه به تمام معناى كلمه، و حقيقتا ملك ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قواى بدنى ما، بينايى ما، و چشم ما، شنوايى ما، و گوش ما، چشايى ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بويايى ما، و بينى ما، و نيز دست و پا و ساير اعضاى بدن ما، كه حقيقتا مال ما هستند، و مىشود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشيم چشم و گوش ما جداى از وجود ما هستى عليحدهاى ندارند، و معناى اين ملك همين است كه گفتيم:
🔹اولا هستي شان قائم به هستى ما است.
🔹 و ثانيا جدا و مستقل از ما وجود ندارند.
🔹 ثالثا اين كه ما مىتوانيم طبق دلخواه خود از آنها استفاده كنيم.و اين معناى ملك حقيقى است.
آن گاه آنچه را هم كه با دسترنج خود، و يا راه مشروعى ديگر بدست مىآوريم، ملك خود مىدانيم، چون اين ملك هم مانند آن ملك چيزى است كه ما به دلخواه خود در آن تصرف مىكنيم، و لكن ملك حقيقى نيست، به خاطر اين كه ماشين سوارى من و خانه و فرش من وجودش #قائم بوجود من نيست، كه وقتى من از دنيا مىروم آنها هم با من از دنيا بروند، پس ملكيت آنها حقيقى نيست،بلكه #قانونى، و چيزى شبيه بملك حقيقى است.
✳️ #مالكيت_خدا_حقيقى است و ملك حقيقى جدا از #تدبير متصور نيست..
از ميان اين دو قسم ملك آنچه صحيح است كه به خدا نسبت داده شود، همان #ملك_حقيقى است، نه اعتبارى، چون ملك اعتبارى با بطلان اعتبار، باطل مىشود، يك مال ما دام مال من است كه نفروشم، و به ارث ندهم، و بعد از فروختن اعتبار ملكيت من باطل مىشود، و معلوم است كه مالكيت خداى تعالى نسبت به عالم باطل شدنى نيست.
و نيز پر واضح است كه ملك حقيقى جداى از تدبير تصور ندارد، چون ممكن نيست فرضا كره زمين با همه موجودات زنده و غير زنده روى آن در هستى خود محتاج بخدا باشد، ولى در آثار هستى مستقل از او و بى نياز از او باشد، وقتى خدا مالك همه هستىها است، هستى كره زمين از او است، و هستى حيات روى آن، و تمامى آثار حيات از او است، در نتيجه پس #تدبير امر زمين و موجودات در آن، و همه عالم از او خواهد بود، پس او رب تمامى ما سواى خويش است، چون كلمه رب بمعناى مالك مدبر است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🆔 @qabasat110
🌼تفسير #سوره_حمد(۱۰) 🌼
💢آیه ی دوم: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
💢آیه چهارم: مَالِکِ یَومِ الدِینِ.
✳️ معنای #عالمين
اين كلمه (عالمین) جمع عالم_بفتحه لام_ است، و معنايش" آنچه ممكن است كه با آن #علم يافت" است، كه وزن آن وزن قالب، و خاتم، و طابع، است، يعنى آنچه با آن قالب مىزنند، و مهر و موم مىزنند، و امضاء مىكنند، و معلوم است كه معناى اين كلمه شامل تمامى موجودات مىشود. هم تك تك موجودات را مىتوان عالم خواند، و هم نوع نوع آنها را، مانند عالم جماد، و عالم نبات، و عالم حيوان، و عالم انسان، و هم صنف صنف هر نوعى را، مانند عالم عرب، و عالم عجم.
و اين معناى دوم كه كلمه عالم به معناى صنف صنف انسانها باشد، با مقام آيات كه مقام شمردن اسماء حسناى خدا است، تا مىرسد به (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) مناسبتر است.چون مراد از #يوم_الدين روز #قيامت است، چون #دين بمعناى #جزاء است، و جزاء در روز قيامت مخصوص به #انسان و #جن است، پس معلوم مىشود مراد از #عالمين هم #عوالم_انس_و_جن، و جماعتهاى آنان است.
و همين كه كلمه نامبرده در هر جاى قرآن آمده، به اين معنا آمده، خود، مؤيد احتمال ما است، كه در اينجا هم عالمين به معناى عالم اصناف انسانها است.
🔹مانند آيه:{(وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ}، تو را بر همه زنان عالميان اصطفاء كرد)
🔹(لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً}، تا براى عالميان بيمرسان باشد)
🔹(أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ) آيا به سر وقت گناه زشتى مىرويد، كه قبل از شما احدى از عالميان چنان كار نكرده است).
💢آیه چهارم: مَالِکِ یَومِ الدِینِ
🔴فرق بين #مالك و #ملك و اينكه قرائت #ملك_يوم_الدين بنظر بهتر مىرسد.
و اما{(مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ)}، در سابق معناى مالك را گفتيم، و اين كلمه اسم فاعل از ملك بكسره ميم- است، و اما ملك بفتحه ميم و كسره لام، صفت مشبهه از ملك به ضم ميم است، بمعناى سلطنت و نيروى اداره نظام قومى، و مالكيت و تدبير امور قوم است، نه مالكيت خود قوم، و بعبارتى ديگر ملك، مالك مردم نيست، بلكه مالك امر و نهى و حكومت در آنان است.
البته هر يك از مفسرين و قاريان كه يك طرف را گرفتهاند، براى آن وجوهى از تاييد نيز درست كردهاند، و هر چند هر دو معناى از سلطنت، يعنى سلطنت بر ملك به ضمه، و ملك به كسره، در حق خداى تعالى ثابت است، الا آنكه ملك بضمه ميم را مىشود منسوب به زمان كرد، و گفت: ملك عصر فلان، و پادشاه قرن چندم، ولى ملك بكسره ميم به زمان منسوب نمىشود، و هيچ وقت نمىگويند: مالك قرن چندم، مگر به عنايتى دور از ذهن، در آيه مورد بحث هم ملك را به روز جزا نسبت داده، و فرموده: (مَلِك يوم الدين)، پادشاه روز جزاء، و در جاى ديگر باز فرموده:{(لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ}، امروز مُلك از كيست؟ از خداى واحد قهار) و به همين دليل قرائت (ملك يوم الدين) به نظر بهتر مىرسد.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🆔 @qabasat110
🔆 تفسیر #سوره_حمد (۱۱) 🔆
💢 #بحث_روايی
1⃣در معنای «بسم الله»
در كتاب عيون اخبار الرضا، و در كتاب معانى، از حضرت رضا ع، روايت آوردهاند:
كه در معناى جمله (بسم اللَّه) فرمود: معنايش اين است كه من خود را به داغ و علامتى از علامتهاى خدا داغ مىزنم، و آن داغ عبادت است، (تا همه بدانند من بنده چه كسى هستم)، شخصى پرسيد: سمة (داغ) چيست؟ فرمود: علامت.
✳️مؤلف: و اين معنا در مثل فرزندى است كه از معناى قبلى ما متولد شده، چون ما در آنجا گفتيم: باء در (بسم اللَّه) باء ابتداء است، چون بنده خدا عبادت خود را به داغى از داغهاى خدا علامت مىزند، بايد خود را هم كه عبادتش منسوب به آن است به همان داغ، داغ بزند.
2⃣و در تهذيب از امام صادق ع، و در عيون و تفسير عياشى از حضرت رضا ع روايت آوردهاند، كه فرمود: اين كلمه به اسم اعظم خدا نزديكتر است از مردمك چشم به سفيدى آن.
❇️مؤلف: و بزودى معناى روايت در (پيرامون اسم اعظم) خواهد آمد انشاء اللَّه تعالى.
3⃣روایاتی که #بسم_الله را جزء سوره می دانند:
🔹و در كتاب عيون از امير المؤمنين ع روايت كرده كه فرمود: كلمه(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) جزء سوره فاتحة الكتاب است، و رسول خدا (ص) همواره آن را ميخواند، و آيه اول سوره بحسابش مىآورد، و فاتحة الكتاب را سبع المثانى مىناميد.
❇️مؤلف: و از طرق اهل سنت و جماعت نظير اين معنا روايت شده است.
🔹مثلا دارقطنى از ابى هريره حديث كرده كه گفت: رسول اللَّه (ص) فرمود: چون سوره حمد را ميخوانيد،{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ} را هم يكى از آياتش بدانيد، و آن را بخوانيد، چون سوره حمد، ام القرآن، و سبع المثانى است،{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ}، يكى از آيات اين سوره است.
🔹و در خصال از امام صادق ع روايت
كرده كه گفت ايشان فرمودند: اين مردم را چه ميشود؟ خدا آنان را بكشد، به بزرگترين آيه از آيات خدا پرداخته و پنداشتند كه گفتن آن آيه بدعت است.
🔹و از امام باقر ع روايت است كه فرمود: محترمترين آيه را از كتاب خدا دزديدند، و آن آيه{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ} است، كه بر بنده خدا لازم است در آغاز هر كار آن را بگويد، چه كار بزرگ، و چه كوچك، تا مبارك شود.
✳️مؤلف: روايات از ائمه اهل بيت ع در اين معنا بسيار زياد است، كه همگى دلالت دارند بر اينكه بسم اللَّه جزء هر سوره از سورههاى قرآن است، مگر سوره برائت، كه بسم اللَّه ندارد، و در روايات اهل سنت و جماعت نيز رواياتى آمده كه بر اين معنا دلالت دارند.
🔹از آن جمله در صحيح مسلم از انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: در همين لحظه پيش سورهاى بر من نازل شد، آن گاه شروع كردند بخواندن{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ}
🔹 و از ابى داود از ابن عباس روايت كرده كه گفت: (وى حديث را صحيح دانسته)، رسول خدا (ص) غالبا اول و آخر سوره را نمىفهميد كجا است، تا آنكه آيه{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ} نازل ميشد، (و بين دو سوره قرار ميگرفت).
❇️مؤلف: اين معنا بطرق شيعه از امام باقر ع روايت شده.
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
🆔 @qabasat110
🔆 تفسیر #سوره_حمد (۱۲)🔆
💢ادامه #بحث_روایی
4⃣در معنای «رحمان» و «رحیم»
🔹در كافى و كتاب توحيد، و كتاب معانى، و تفسير عياشى، از امام صادق (ع) روايت شده كه در حديثى فرمود: اللَّه، اله هر موجود، و #رحمان رحم كننده به #تمامى_مخلوقات خود، و #رحيم رحم كننده به #خصوص_مؤمنين است.
🔹و از امام صادق ع روايت شده كه فرمود: #رحمان_اسم_خاص است به #صفت_عام، و #رحيم_اسم_عام است به #صفت_خاص.
❇️مؤلف: از بيانى كه ما در سابق داشتيم روشن شد كه چرا رحمان عام است، و مؤمن و كافر را شامل ميشود، ولى رحيم خاص است، و تنها شامل حال مؤمن مىگردد، و اما اينكه در حديث بالا فرمود رحمان اسم خاص است به صفت عام، و رحيم، اسم عام است به صفت خاص، گويا مرادش اين باشد كه رحمان هر چند مؤمن و كافر را شامل ميشود، ولى رحمتش خاص دنيا است، و رحيم هر چند عام است، و رحمتش هم دنيا را مىگيرد، و هم آخرت را، ولى مخصوص مؤمنين است، و به عبارتى ديگر #رحمان مختص است به #افاضه_تكوينيه، كه هم #مؤمن را شامل ميشود، و هم #كافر را، و #رحيم هم #افاضه_تكوينى را شامل است و هم #تشريعى را، كه بابش باب هدايت و سعادت است، و مختص است به مؤمنين، براى اينكه ثبات و بقاء مختص به نعمتهايى است كه به مؤمنين افاضه ميشود، هم چنان كه فرمود:{(وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)}.
5⃣در معنای #حمد
🔹در كشف الغمه از امام صادق ع روايت كرده كه فرمود: پدرم استرى را گم كرد، و فرمود: اگر خدا آن را به من بر گرداند، من او را به ستايشهايى حمد مىگويم، كه از آن راضى شود، اتفاقا چيزى نگذشت كه آن را با زين و لجام آوردند، سوار شد همين كه، لباسهايش را جابجا و جمع و جور كرد، كه حركت كند، سر به اسمان بلند كرد و گفت: #الحمد_للَّه، و ديگر هيچ نگفت، آن گاه فرمود: در ستايش خدا از هيچ چيز فروگذار نكردم، چون تمامى ستايشها را مخصوص او كردم، هيچ حمدى نيست مگر آنكه خدا هم داخل در آنست.
🔹در عيون، از على ع روايت شده: كه شخصى از آن جناب از تفسير كلمه{(الْحَمْدُ لِلَّهِ)} پرسيد، حضرت فرمود: خداى تعالى بعضى از نعمتهاى خود را آنهم سر بسته و در بسته و بطور اجمال براى بندگان خود معرفى كرده، چون نميتوانستند نسبت به همگى آنها معرفت يابند، و بطور تفصيل بدان وقوف يابند چون عدد آنها بيش از حد آمار و شناختن است، لذا به ايشان دستور داد تنها بگويند :(الحمد للَّه على ما انعم به علينا).
❇️ مؤلف: اين حديث اشاره دارد بآنچه گذشت، كه گفتيم حمد از ناحيه بنده در حقيقت يادآورى خداست، اما به نيابت، تا رعايت ادب را كرده باشد.
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
🆔 @qabasat110
🔆 تفسیر #سوره_حمد (۱۳)🔆
💢 بحث_فلسفى
✴️بيان عقلى اينكه #هر ثناء_و_حمدى به #حمد_خدا منتهى مىشود.
(کبری)برهانهاى عقلى قائم است بر اينكه #استقلال_معلول در ذاتش و در تمامى شئونش همه به خاطر و بوسيله #علت است.
(صغری)و هر كمالى كه دارد سايهايست از هستى علتش.
(نتیجه)پس اگر براى حسن و جمال، حقيقتى در وجود باشد، كمال آن، و استقلالش از آن #خداى_واجب_الوجود متعالى است، براى اينكه او است علتى كه تمامى #علل به او منتهى مىشوند.
✅و ثنا و حمد عبارت از اين است كه موجود با وجود خودش كمال موجود ديگرى را نشان دهد، البته موجود ديگرى كه همان علت او است، و چون تمامى كمالها از تمامى موجودات به #خداى
تعالى منتهى مىشود، پس #حقيقت هر #ثناء و #حمدى هم به او #راجع مىشود، و به او منتهى مىگردد، پس بايد گفت{(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)}.
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
🆔 @qabasat110
🔆نامه #علامه_طباطبایی به #علامه_طهرانی در نجف🔆
#هو
به عرض مبارك می رساند:
اميدوارم كه وجود مسعود قرين عافيت و موفقيت بوده و ملالى نداشته، و غرق الطاف بى پايان و عنايتهاى شايان حق سبحان، و تحت تربيت صاحب ولايت مطلقه- عليه أفضلُ السلام- بوده، و از نعمت جوار محظوظ باشيد.
چندى قبل مرقومه شريفه حاكيه از تفقّد و يادآورى جنابعالى زيارت گرديده و مفتخر شدم؛ كسالت طبعى بنده چنانچه مسبوقيد اين مدت مزيد خجلت گرديده ولى با اين همه چنانچه قلبتان هم قاعدةٌ بايد شهادت بدهد، هيچگاه صورت پرمهر جنابعالى فراموش بنده نمى شود.
و لولا اينكه موضوع آستانِ عرش بنيانِ حضرت أمير عليه السلام نبود، بنده هيچگونه رأى به مسافرت جنابعالى نه در مقام شور و نه به حسب تصور، نمى دادم. به هر حال و اجمالًا، دل بنده پيوسته پيش شما است اگرچه راهى به قرب جسمانى ندارم.
اينك باز با اين وسيله به راز سرايى و توصيه هاى خود ادامه مى دهم. اميدوارم انشاءاللّه وضعيت هواى آنجا موافق مزاج خود و خانواده گراميتان بوده و از اين جهت گرفتارى و ابتلا نداشته باشيد.
1⃣ پيوسته موضوع مسكن و خوراك را خيلى اهميت داده و البته هيچ غفلت نكنيد.
2⃣از درسها درسى كه موافق ذوق و سليقه تان مى باشد اختيار فرماييد، «اگرچه استاد به حسب ظاهر از حيث ابّهت و شهرت عقبتر بوده باشد.»
و اگر ناچار شويد، ممكن است به يكى از درسهاى با عنوان حاضر شده و يكى دو تا درس حقيقى داشته باشيد. بيشتر از سه درس هم مجوّز ندارد.
3⃣ با بعضى از #اشخاص_مهذّب و #مردان_خدا نيز رابطه داشته باشيد.
درس و #تحصيل_بى_خدا مثل راهى است كه از جادّه پرت بيفتند، لا يزيدٌ السِّيرٌ فيه إلا بُعدا. [حركت در آن جز دورى چيزى نمىافزايد.]
و درين باب خوب است از آقايان عظام با آقاى گلپايگانى، و از باقيماندگان مرحوم #حاج_ميرزا_علىآقا_قاضى رحمة اللّه عليه، با آقاى آقا #شيخ_عبّاس_قوچانى رابطه داشته باشيد.
و البته گاهگاهى از ارادتمند هم يادآورى كرده از حالات شريفه مسبوقم فرماييد.
به هر حال آخرين سخن ما اين است كه: «غرق نعمتيد قدرش را بدانيد؛»
واللّه المُعين.
والسّلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته
محمّد حسين طباطبائى
رفقا عموماً سلام دارند، خدمت رفقا عموماً سلام داريم.
(ر.ک: رساله لب اللباب)
#مدرسه_عرفاني_علامه_طباطبايي
#شاگردان_ملاحسینقلی_همدانی
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
🆔 @qabasat110
May 11
🔶 تفسير #سوره_حمد(۱۴) 🔶
💢 آیه ی پنجم:إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
❇️ معنای #عبد:
كلمه #عبد به معناى انسان و يا هر داراى شعور ديگريست كه #ملك_غير باشد، البته اينكه گفتيم (يا هر داراى شعور) بخاطر اطلاق عبد به غير انسان با تجريد به معناى كلمه است، كه اگر معناى كلمه را تجريد كنيم، و خصوصيات انسانى را از آن حذف كنيم، باقى ميماند (هر مملوكى كه ملك غير باشد)، كه به اين اعتبار تمامى #موجودات_با_شعور_عبد مىشوند، و به همين اعتبار خداى تعالى فرموده:إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً هيچ كس در آسمانها و زمين نيست مگر آنكه با عبوديت رحمان خواهند آمد).
✴️ معنای #عبادت:
كلمه #عبادت از كلمه (عبد) گرفته شده و على القاعده بايد همان معنا را افاده كند، و لكن چه اشتقاقهاى گوناگونى از آن شده، و يا معانى گوناگونى بر حسب اختلاف موارد پيدا كرده، و اينكه جوهرى در كتاب صحاح خود گفته: كه #اصل_عبوديت به معناى #خضوع است. معناى لغوى كلمه را بيان نكرده، بلكه لازمه معنى را معناى كلمه گرفته، و گر نه خضوع هميشه با لام، متعدى مىشود، و مىگويند: (فلان خضع لفلان، فلانى براى فلان كس كرنش و خضوع كرد)، ولى كلمه عبادت بخودى خود متعدى مىشود، و مىگوئيم: ({إِيَّاكَ نَعْبُدُ}، ترا مىپرستيم) از اينجا معلوم مىشود كه معناى كلمه عبادت خضوع نيست.
و كوتاه سخن، اينكه: #عبادت و #پرستش از آنجايى كه عبارت است از نشان دادن #مملوكيت خويش براى #پروردگار، با #استكبار نمىسازد، ولى با #شرك مىسازد، چون ممكن است دو نفر در مالكيت من و يا اطاعت من شريك باشند، لذا خداى تعالى از استكبار از عبادت #نهى_نكرده است، ولى از شرك ورزيدن با او #نهى_كرده است، چون اولى ممكن نبوده، ولى دومى ممكن بوده است
🔹لذا در باره #استكبار به اين عبارت فرموده: (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ)آنهايى كه از عبادت من سر مىپيچند، و تكبر مىكنند، بزودى با خوارى و ذلت داخل جهنم خواهند شد)
🔹 و در باره #شرك فرموده:
(وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) واحدى را شريك در عبادت پروردگارش نگيرد.
پس معلوم مىشود شرك را امرى ممكن دانسته، از آن نهى فرموده، چون اگر چيزى ممكن و مقدور نباشد، نهى از آن هم لغو و بيهوده است، بخلاف استكبار از عبوديت كه با عبوديت جمع نميشود.
#ایاك_نعبد
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🆔 @qabasat110
🔶 تفسیر #سوره_حمد (۱۵) 🔶
💢 آیه ی پنجم:إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
✳️ معنای #عبوديت_عبد در برابر #مولى:
و #عبوديت ميان #بندگان و #موالى آنان تنها در برابر آن چيزى صحيح است كه #موالى از #عبيد_خود_مالكند، هر مولايى از عبد خود به ان مقدار اطاعت و انقياد و بندگى استحقاق دارد، كه از شئون بندهاش مالك است، و اما آن شئونى را كه از او مالك نيست، و اصلا قابليت ملك ندارد، نمىتواند در برابر آنها از بنده خود مطالبه بندگى كند، مثلا اگر بندهاش پسر زيد است، نمىتواند از او بخواهد كه پسر عمرو شود، و يا اگر بلندقامت است، از او بخواهد كه كوتاه شود، اينگونه امور، متعلق عبادت و عبوديت قرار نمىگيرد.
اين وضع عبوديت عبيد در برابر موالى عرفى است.
✳️ معنای #عبودیت_بندگان در مقابل #خدا :
و اما #عبوديت_بندگان نسبت به #پروردگار متعال، وضع ديگرى دارد، چون مالكيت خدا نسبت به بندگان وضع عليحدهاى دارد، براى اينكه مولاى عرفى يك چيز از بنده خود را مالك بود، و صد چيز ديگرش را مالك نبود، ولى خداى تعالى مالكيتش نسبت به بندگان #على_الاطلاق است، و مشوب با مالكيت غير نيست، و بنده او در مملوكيت او #تبعيض بر نميدارد، كه مثلا نصف او ملك خدا، و نصف ديگرش ملك غير خدا باشد، و يا پارهاى تصرفات در بنده براى خدا جائز باشد، و پارهاى تصرفات ديگر جائز نباشد.
هم چنان كه در عبيد و موالى عرفى چنين است، پارهاى از شئون عبد (كه همان كارهاى اختيارى او است)، مملوك ما مىشود، و مىتوانيم با او فرمان دهيم، كه مثلا باغچه ما را بيل بزند، ولى پارهاى شئون ديگرش (كه همان افعال غير اختيارى او از قبيل بلندى و كوتاهى او است) مملوك ما قرار نمىگيرد، و نيز پارهاى تصرفات ما در او جائز است، كه گفتيم فلان كار مشروع ما را انجام دهد، و پارهاى ديگر (مانند كشتن بدون جرم آنان) براى ما جائز نيست.
پس خداى تعالى #مالك_على_الاطلاق و بدون قيد و شرطها است، و ما و همه مخلوقات مملوك على الاطلاق، و بدون قيد و شرط اوئيم
پس در اينجا #دو_نوع_انحصار هست:
1⃣يكى اينكه #رب تنها و منحصر در #مالكيت است
2⃣ دوم اينكه #عبد تنها و منحصرا عبد است، و جز #عبودیت چیزی ندارد.
و اين آن معنايى است كه جمله: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ ...)بر آن دلالت دارد، چون از يك سو مفعول را مقدم داشته، و نفرموده (نعبدك، مىپرستيمت) بلكه فرموده: تو را مىپرستيم يعنى #غير_تو_را_نمىپرستيم و از سوى ديگر #قيد و #شرطى براى #عبادت نياورده، و آن را #مطلق ذكر كرده.
در نتيجه معنايش اين مىشود كه ما به غير از بندگى تو شانى نداريم، پس تو غير از پرستيده شدن شانى ندارى، و من غير از پرستيدنت كارى ندارم.
#ایاك_نعبد
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🆔 @qabasat110
🔷 تفسیر #سوره_حمد (١۶) 🔷
💢آیه ی پنجم:اياك نعبد و اياك نستعين
✳️همه #موجودات_محضر_او هستند.
نكته ديگر اينكه #ملك از آنجا كه (به بيان گذشته) #قوام_هستيش به #مالك است، ديگر تصور ندارد كه خودش #حاجب و حائل از مالكش باشد، و يا مالكش از او محجوب باشد. مثلا وقتى جنابعالى به خانه زيدى نگاه مىكنى، اين نگاه تو دو جور ممكن است باشد، يكى اينكه اين خانه خانهايست از خانهها، در اين نظر ممكن است زيد را نبينى، و اصلا بياد او نباشى، و اما اگر نظرت بدان خانه از اين جهت باشد كه خانه زيد است، در اينصورت ممكن نيست كه از زيد غافل شوى، بلكه با ديدن خانه، زيد را هم ديدهاى، چون مالك آن است.
و از آنجايى كه برايت روشن شد كه ما سواى #خدا بجز #مملوكيت، ديگر هيچ چيز ندارند، و مملوكيت، حقيقت آنها را تشكيل ميدهد، ديگر معنا ندارد كه موجودى از موجودات، و يا يك ناحيه از نواحى وجود او، از خدا پوشيده بماند، و محجوب باشد، هم چنان كه ديگر ممكن نيست به موجودى نظر بيفكنيم، و از مالك آن غفلت داشته باشيم، از اينجا نتيجه مىگيريم كه خداى تعالى #حضور_مطلق دارد، هم چنان كه خودش فرموده:
🔹أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؟ أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ، أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ. آيا همين براى پروردگار تو بس نيست كه بر هر چيزى ناظر و شاهد است؟ بدانكه ايشان از ديدار پروردگارشان در شكند، بدانكه خدا بهر چيزى احاطه دارد.
و وقتى مطلب بدين قرار بود، پس حق #عبادت_خدا اين است كه از هر دو جانب حضور باشد.
🔸اما از جانب #پروردگار عز و جل، به اينكه بنده ی او، وقتى او را عبادت مىكند، او را به عنوان معبودى حاضر و روبرو عبادت كند، و همين باعث شده كه در سوره مورد بحث در جمله{(إِيَّاكَ نَعْبُدُ)} ناگهان از #سياق_غيبت به #سياق_حضور و خطاب التفات شود، با اينكه تا كنون مىگفت حمد خدايى را كه چنين و چنانست، ناگهان بگويد: (تو را مىپرستيم)، چون گفتيم حق پرستش او اين است كه او را حاضر و روبرو بدانيم.
🔸و اما از ناحيه #بنده، حق عبادت اين است كه خود را حاضر و روبروى خدا بداند، و آنى از اينكه دارد عبادت مىكند، غايب و غافل نشود. و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد، و نيز عبادت خود را قسمت نكند، كه در يك قسمت آن مشغول پروردگارش شود، و در قسمت ديگر آن، مشغول و بياد غير او باشد.(که در این صورت شرک دررعبادت دارد)
✴️ انواع #شرک در #عبادت:
حال يا اينكه اين #شرك را، هم در #ظاهر داشته باشد، و هم در #باطن،
🔸مانند عبادت #عوام_بتپرستان، كه يك مقدار از عبادت را براى خدا مىكردند، و يك مقدار را براى نماينده خدا که بت ها هستند.و اينكه گفتيم #عوام_بتپرستان ، براى اين بود كه خواص از بتپرستان اصلا عبادت خدا را نمىكردند.
🔹 و يا آنكه اين شرك را تنها در #باطن داشته باشد، مانند كسى كه مشغول عبادت خداست، اما منظورش از عبادت غير خدا است و يا #طمع_در_بهشت، و #ترس_از_آتش است، چه تمام اينها شرك در عبادت است كه از آن نهى فرمودهاند، از آن جمله فرمودهاند
🔸 (فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ) خداى را با ديندارى خالص عبادت كن)
🔸و نيز فرموده: (أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ) آگاه باش كه از آن خدا است دين خالص و كسانى كه از غير خدا اوليائى گرفتند گفتند ما اينها را نمىپرستيم مگر براى اينكه قدمى بسوى خدا نزديكمان كنند، بدرستى كه خدا در ميان آنان و اختلافى كه با هم داشتند حكومت مىكند)
#ایاك_نعبد_و_اياك_نستعين
✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️
🆔 @qabasat110
🔷 تفسیر #سوره_حمد (۱۷) 🔷
💢آیه ی پنجم:ایاك نعبد و اياك نستعين
❇️ شرائط #كمال_عبادت و #اوصاف_عبادت_حقيقى:
بنا بر اين عبادت وقتى حقيقتا عبادت است كه عبد عابد در عبادتش #خلوص داشته باشد، و #خلوص، همان #حضورى است كه قبلا بيان كرديم، و روشن شد كه عبادت وقتى تمام و كامل ميشود كه به غير خدا بكسى ديگر مشغول نباشد، و در عملش شريكى براى سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق بجايى نباشد، نه به اميدى، و نه به ترسى، حتى نه اميد به بهشتى، و نه ترس از دوزخى، كه در اين صورت عبادتش خالص، و براى خدا است، بخلاف اينكه عبادتش بمنظور كسب بهشت و دفع عذاب باشد، كه در اينصورت خودش را پرستيده، نه خدا را.
و همچنين عبادت وقتى تمام و كامل ميشود كه #بخودش هم مشغول نباشد كه #اشتغال_به_نفس، منافى با مقام #عبوديت است، عبوديت كجا و منم زدن و استكبار كجا؟
⁉️چرا (ایاك نعبد و اياك نستعين) به صورت صيغه ي متكلم مع الغیر آمده است؟؟
و گويا علت آمدن پرستش و استعانت به #صيغه_متكلم_مع_الغير (ما تو را مىپرستيم و از تو يارى ميجوئيم) همين دورى از منم زدن و استكبار بوده باشد، و ميخواهد به همين نكته اشاره كند كه گفتيم مقام عبوديت با خود ديدن منافات دارد. لذا بنده خدا عبادت خود، و همه بندگان ديگر را در نظر گرفته ميگويد: ما تو را مىپرستيم، چون به همين مقدار هم در ذم نفس و دور افكندن تعينات و تشخصات اثر دارد، چون در وقتى كه من خود را تنها ببينم، به انانيت و خودبينى و استكبار نزديكترم، بخلاف اينكه خودم را مخلوط با ساير بندگان، و آميخته با سواد مردم بدانم، كه اثر تعينى و تشخص را از بين بردهام.
🔺دفع یک #توهم:
از آنچه گذشت اين مسئله روشن شد، كه #اظهار_عبوديت در جمله{(إِيَّاكَ نَعْبُدُ)} از نظر معنا و از حيث #اخلاص، جملهايست كه هيچ نقصى ندارد، تنها چيزى كه به نظر مىرسد نقص است، اين است كه بنده عبادت را بخودش نسبت ميدهد و به ملازمه براى خود دعوى #استقلال در وجود و در قدرت و اراده مىكند، با اينكه مملوك هيچگونه استقلالى در هيچ جهتى از جهاتش ندارد، چون مملوك است.
و گويا براى تدارك و جبران همين نقص كه در بدو نظر بنظر مىرسد، اضافه كرد: كه{(وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)}، يعنى همين عبادتمان نيز باستقلال خود ما نيست، بلكه از تو نيرو مىگيريم، و استعانت ميجوئيم.
پس بر رويهم دو جمله:{(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)} يك معنا را مىرسانند، و آن #عبادت_خالصانه است كه هيچگونه شايبهاى در آن نيست.
و ممكن است بهمين جهت كه گفته شد، استعانت و عبادت هر دو را به يك سياق آورد، و نفرمود: (اياك نعبد اعنا و اهدنا الخ، تو را عبادت مىكنيم ما را يارى فرما و هدايت فرما) بلكه فرمود: (تو را عبادت مىكنيم و از تو يارى مىطلبيم).
🤔 خواهى گفت: پس چرا در جمله بعدى يعنى{(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ)} اين وحدت سياق را رعايت نكرد؟ و نفرمود: (اياك نعبد و اياك نستعين و اياك نستهدى الى صراط مستقيم)؟
در جواب مىگوييم: اين تغيير سياق در خصوص جمله سوم علتى دارد، كه بزودى انشاء اللَّه بيان مىكنيم.
🔺نتیجه ی کلی:
پس با بيانى كه در ذيل آيه:{(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)} الخ آورديم، وجه و علت التفاتى كه در اين سوره از غيبت به حضور شده روشن گرديد، و نيز وجه انحصار عبادت در خدا، كه از مقدم آوردن مفعول (اياك) از فعل (نعبد و نستعين) استفاده ميشود، و همچنين وجه اينكه چرا در كلمه (نعبد) عبادت را مطلق آورد، و نيز وجه اينكه چرا بصيغه متكلم مع الغير فرمود: (نعبد) و نفرمود (اعبد، من عبادت مىكنم)، و باز وجه اينكه چرا بعد از جمله (نعبد) بلا فاصله فرمود: (نستعين) و وجه اينكه چرا دو جمله نامبرده را در سياق واحد شركت داد، ولى جمله سوم يعنى{(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ)} را بان سياق نياورد، روشن گرديد.
البته مفسرين نكات ديگرى در اطراف اين سوره ذكر كردهاند، كه هر كس بخواهد ميتواند بكتب آنان مراجعه كند، و خداى سبحان طلبكارى است كه احدى نميتواند دين او را بپردازد.
#اياك_نعبد_و_اياك_نستعين
✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️
🆔 @qabasat110
✴️ تفسير #سوره_حمد (١۸) ✴️
💢آيه ي ششم و هفتم :(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) الخ
✳️ معناى #صراط و #هدایت
معناى كلمه #هدايت از بيانى كه در ذيل (صراط) از نظر خواننده مىگذرد معلوم ميشود.
و اما #صراط، اين كلمه در لغت با معناى طريق و سبيل نزديك به همند، و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن كريم، بايد بدانيم كه خداى تعالى صراط را بوصف استقامت توصيف كرده، و آن گاه
بيان كرده كه اين صراط مستقيم را كسانى مىپيمايند كه خدا بر آنان انعام فرموده.
و صراطى كه چنين وصفى و چنين شانى دارد، مورد درخواست عبادت كار، قرار گرفته، و نتيجه و غايت عبادت او واقع شده، و به عبارت ديگر، بنده عبادت كار از خدايش درخواست مىكند كه عبادت خالصش در چنين صراطى قرار گيرد.
✅مقدمات توضیح #صراط در قرآن:
💢مقدمه ی اول:
خداى سبحان در كلام مجيدش براى #نوع_بشر و بلكه براى تمامى #مخلوقات خود راهى معرفى كرده، كه از آن راه بسوى پروردگارشان سير مىكنند
🔶و در خصوص انسان فرموده:
{يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ، إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ}، هان اى آدمى، بدرستى كه تو بسوى پروردگارت تلاش مىكنى، و اين تلاش تو- چه كفر باشد و چه ايمان- بالآخره بديدار او منتهى ميشود.
🔶 و در باره عموم موجودات فرموده: ({وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ} بازگشت بسوى او است)
🔶و نيز فرموده:
({أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ}، آگاه باش كه همه امور بسوى او برمىگردد.
و آياتى ديگر كه بوضوح دلالت دارند بر اينكه تمامى موجودات راهى براى خود دارند، و همه راههاشان بسوى او منتهى ميشود.
💢مقدمه ی دوم:
سپس از كلام خداى تعالى بر مىآيد كه سبيل نامبرده يكى نيست، و همه سبيلها و راهها يك جور و داراى يك صفت نيستند، بلكه همه آنها از يك نظر به دو قسم تقسيم ميشوند، و آن اين آيه شريفه است كه فرموده:
🔷({أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ؟ وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ}؟
اى بنى آدم آيا با تو عهد نكردم كه شيطان را نپرستى، كه او تو را دشمنى آشكار است؟ و اينكه مرا بپرستى كه اين است صراط مستقيم؛
پس معلوم ميشود در مقابل صراط مستقيم راه ديگرى هست، هم چنان كه اين معنا از آيه:
🔷({فَإِنِّي قَرِيبٌ، أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ، فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي، وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}:
«من نزديكم، و دعاى خواننده خود را در صورتى كه واقعا مرا بخواند مستجاب مىكنم پس بايد مرا اجابت كنند، و بمن ايمان آورند، باشد كه رشد يابند؛»
استفاده مي شود، چون مىفهماند بعضى غير خدا را ميخوانند، و غير خدا را اجابت نموده، بغير او ايمان مىآورند.
🔷و همچنين از آيه: ({ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ}، مرا بخوانيد تا اجابت كنم، كسانى كه از عبادت من سرپيچى مىكنند، بزودى با خوارى و ذلت بجهنم در مىآيند؛
كه مىفهماند راه او نزديكترين راه است، و آن راه عبارتست از #عبادت و #دعاى او.
آن گاه در مقابل، راه غير خدا را دور معرفى كرده، و فرمود: ({أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ}: آنان را از نقطهاى دور صدا مىزنند؛
كه مىرساند غايت و هدف نهايى كسانى كه ايمان به خدا ندارند، و مسير و سبيل ايمان را نمىپيمايند، غايتى است دور .
💢نتیجه:
تا اينجا روشن شد كه راه بسوى خدا دو تا است، يكى #دور، و يكى #نزديك، راه نزديك #راه_مؤمنين، و راه #دور راه غير ايشان است، و هر دو راه هم بحكم آيه راه خدا است.
#صراط
#صراط_دور
#صراط_نزدیک
🆔 @qabasat110
✴️ تفسیر #سوره_حمد (۱۹) ✴️
💢آیه ی ششم و هفتم: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ الخ.
💢مقدمه سوم
✳️ تقسیم دیگری برای #راههای_خدا
اينكه علاوه بر تقسيم قبلى،كه راه خدا را به دو قسم #دور و #نزديك تقسيم مىكرد، تقسيم ديگرى است كه يك راه را بسوى بلندى، و راهى ديگر را بسوى پستى منتهى ميداند.
يك جا مىفرمايد:
🔷({إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ}، كسانى كه آيات ما را تكذيب كرده، و از پذيرفتن آن استكبار ورزيدند، دربهاى آسمان برويشان باز نميشود؛
معلوم ميشود آنهايى كه چنين نيستند، دربهاى آسمان به رويشان باز ميشود، چون اگر هيچكس بسوى آسمان بالا نميرفت، و دربهاى آسمان را نمىكوبيد، براى درب معنايى نبود.
🔷و در جايى ديگر مىفرمايد: ({وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى}، كسى كه غضب من بر او احاطه كند، او بسوى پستى سقوط مىكند؛
چون كلمه #هوى از مصدر (هوى) است، كه معناى #سقوط را ميدهد.
🔷و در جايى ديگر مىفرمايد: ({وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ} كسى كه ايمان را با كفر عوض كند، راه را گم كرده؛
كه مىرساند دسته سومى هستند كه نه راهشان بسوى بالا است، و نه بسوى سقوط، بلكه اصلا راه را گم كرده دچار #حيرت شدهاند.
💢نتیجه ی کلی:انواع دسته ها نسبت به #صراط_مستقیم:
🔸دسته ی اول:آنها كه راهشان بسوى بالا است، كسانى هستند كه #ايمان به آيات خدا دارند، و از عبادت او #استكبار نمىكنند.
🔸دسته ی دوم:و بعضى ديگر راهشان بسوى #پستى منتهى ميشود، و آنها كسانى هستند كه به ايشان #غضب شده.
🔸دسته ی سوم: و بعضى ديگر اصلا راه را از دست داده و #گمراه شدهاند، و آنان #ضالين اند.
🔆و اى بسا كه آيه مورد بحث به اين سه طائفه اشاره كند، (الذين انعمت عليهم) دسته ی اول، و (مغضوب عليهم) دسته ی دوم، و (ضالين) دسته ی سوم باشند.
و پر واضح است كه صراط مستقيم، آن دو طريق ديگر، يعنى طريق (مغضوب عليهم)، و طريق (ضالين) نيست.
پس قهرا طریق همان دسته ی اول، يعنى #مؤمنين خواهد بود كه از آيات خدا استكبار نمىورزند.
#صراط_مومنین
🆔 @qabasat110
💢تفسیر #سوره_حمد (۲۰)
✳️ آیه ششم:اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين.
✅ #سبيل_مؤمنين نيز تقسيمات و #درجاتى دارد:
از آيه: {يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ}، خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند بلند مىكند، و كسانى را كه علم داده شدهاند، به درجاتى بالا مىبرد؛
بر مىآيد كه همين طريق اول نيز تقسيمهايى دارد، و يك طريق نيست و كسى كه با ايمان بخدا به راه اول يعنى سبيل مؤمنين افتاده، چنان نيست كه ديگر ظرفيت تكاملش پر شده باشد، بلكه هنوز براى تكامل ظرفيت دارد، كه اگر آن بقيه را هم بدست آورد آن وقت از اصحاب صراط مستقيم ميشود.
✴️دلیل اینکه سبیل مؤمنين تقسيمات و درجات دارد:
🔷مقدمه ي اول
✅#ضلالت، #شرك و #ظلم در #خارج يك #مصداق دارند
توضيح اينكه اولا بايد دانست كه هر ضلالتى #شرك است، هم چنان كه عكسش نيز چنين است، يعنى هر شركى ضلالت است، به شهادت آيه
🔹{وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ}، و كسى كه كفر را با ايمان عوض كند راه ميانه را گم كرده است؛
🔹آيه: ({أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ، وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ، وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً}، و شيطان را نپرستيد، كه دشمن آشكار شما است، بلكه مرا بپرستيد، كه اين است صراط مستقيم، در حالى كه او جمع كثيرى از شما را گمراه كرده؛
كه آيه اولى #كفر را #ضلالت، و دومى #ضلالت را #كفر و #شرك ميداند، و قرآن شرك را ظلم، و ظلم را شرك ميداند، از شيطان حكايت مىكند كه بعد از همه اضلالهايش، و خيانتهايش، در قيامت ميگويد:
🔹{إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ}، من بآنچه شما مىكرديد، و مرا شريك جرم ميساختيد، كفر مىورزم و بيزارم، براى اينكه ستمگران عذابى دردناك دارند؛
و در اين كلام خود #شرك را #ظلم دانسته، و در آيه:
🔹{الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ، وَ هُمْ مُهْتَدُونَ}، كسانى كه ايمان آورده، و ايمان خود را آميخته با ظلم نكردند ايشان امنيت دارند، و راه را يافتهاند؛
#ظلم را #شرك و نقطه مقابل ايمان شمرده است، چون اهتداء و ايمنى از ضلالت و يا عذاب را كه اثر ضلالت است مترتب برداشتن صفت ايمان و زايل گشتن صفت ظلم كرده است.
و كوتاه سخن آنكه ضلالت و شرك و ظلم در #خارج يك #مصداق دارند، و آنجا هم كه گفتهايم: هر يك از اين سه معرف ديگرى است، و يا بوسيله ديگرى معرفى مىشود، منظورمان مصداق است، نه مفهوم چون پر واضح است كه مفهوم ضلالت غير ظلم و شرك، و از ظلم غير از آن دوى ديگر، و از شرك هم باز غير آن دو تاى ديگر است.
حال كه اين معنى را دانستى معلوم شد: كه #صراط_مستقيم كه صراط غير گمراهان است، صراطى است كه به هيچ وجه شرك و ظلم در آن راه ندارد، هم چنان كه ضلالتى در آن راه نمىيابد،نهضلالت در #باطن، و #قلب، از قبيل كفر و خاطرات ناشايست، كه خدا از آن راضى نيست، و نه در #ظاهر_اعضاء و اركان بدن، چون معصيت و يا قصور در اطاعت، كه هيچيك از اينها در آن صراط يافت نمىشود، و اين همانا حق توحيد علمى و عملى است، و توحيد هم همين دو مرحله را دارد، ديگر شق سومى برايش نيست، و بفرموده قرآن، بعد از حق غير از ضلالت چه مىتواند باشد؟ آيه: (82- سوره انعام)، كه چند سطر قبل گذشت، نيز بر همين معنا منطبق است، كه در آن #امنيت در طريق را اثبات نموده، باهتداء تام و تمام وعده مىدهد، البته اينكه گفتيم وعده ميدهد، بر اساس آن نظريه ادبى است، كه مىگويند اسم فاعل حقيقت در آينده است، (دقت بفرمائيد) اين يك صفت بود از صفات صراط مستقيم.
🆔 @qabasat110