eitaa logo
ققنوس
1.4هزار دنبال‌کننده
262 عکس
98 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
چندخطی با (به بهانه تیر و ترکش‌هایی که این روزها به سویش روانه می‌شود) نمی‌دانم آن هنگام که آوینی این کلمات را می‌نگاشت، چه حالی داشت و چه ابتلایی را از سر گذرانده بود: «آرمان‌خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج‌هاست، پس تو ای برادر خوبم یاد بگیر در این سیاره رنج صبورترین انسان‌ها باشی...» اما می‌دانم حال امروز تو هم از آن ایام کم ندارد... سال‌هاست که از زندگی و خانواده و زن ‌و بچه‌ها گذشته‌ای... آن‌ها که گاه در گوشه‌وکنار جلسات، هرکدام از علی‌هایت را دیده‌اند، به این امر گواهی می‌دهند... وقتت را به جای آن‌ها، وقف همین بچه‌هایی کرده‌ای که گاه ناسپاسی می‌کنیم و ناشکری... و در عین حال، خادمی همین جماعت را به فرصت بسیاری از مناصب و کرسی‌ها نفروختی... حالا وقتش رسیده آبرو را هم وسط بگذاری و تازه این اول ماجراست... و تو می‌دانی توفیق این ابتلا نصیب هر کسی نمی‌شود... و در این میانه، زهر نیش خودی دردناک‌تر و کشنده‌تر است، همانانی که گواهی می‌دهم دلت برای‌شان نگران‌تر از دیگران است، هرچند توفیق درک محبت و مودتت را نیافته باشند... دلم می‌سوزد برای برادرانی که می‌توانستند -و البته ان‌شاءالله می‌توانند- در جبهه‌ای واحد، خط آتش را به سوی دشمن کینه‌توز وحشی بگشایند و حال، وقت و انرژی و همت‌شان را گذاشته‌اند برای زخم‌زدن بر گُرده خودی... ✳️✳️✳️ اکنون که در گوشه حسینیه یادمان قلاویزان، در چندکیلومتری مرز مهران، حرف‌های راوی را می‌شنوم و نمی‌شنوم... یادم می‌آید اصرارهایی که در همین دولت برای مناصب مختلف می‌شد و نمی‌پذیرفتی... و این منصب را نیز هم... به وجب‌وجب این خاک مقدس، گواهی می‌دهم جنس تو فرق می‌کند، با تمام کت‌پوش‌های دولتی فرق داری... نه، نه این‌که ردای خدمت در دولت، برای کسی مایه خواری باشد، نه! که افتخار هم هست، اگر کسی توفیق خدمت به مردم را بیابد... اما جنس تو با آن‌چه که رسم معهود کارمندپروری ساختارهای بروکراتیک دولتی است فرق می‌کند و گواهی می‌دهم تا به امروز، هیچ‌گاه کارمند نشده‌ای... ✳️✳️✳️ قسم به لحظه‌لحظه‌ای که در کوچه‌های ، برای اربعین نفس زدی، قسم به اشک‌های ارادتت به مولای عالمین که در نام یکایک فرزندانت تجلی یافته، به روضه‌خوانی بی‌ریایت، کنج حرم، روبه‌روی ایوان نجف، برای بچه‌ها... قسم به همه دل‌نگرانی‌هایت برای در ، در ، در ، برای ، ، برای ، ، و... تو بیش و پیش از آن‌که به این عنوان دورودراز دستیاری رییس‌جمهور در امر مردمی‌سازی، بسته باشی، این عنوان به قامتت وابسته است... ✳️✳️✳️ قسم به دل‌سوزی‌هایت برای قدکشیدن قامت پهلوانان ایرانی بر جلد دفترهای مشق و بالندگی نوشت‌افزارهای بچه‌های این سرزمین، به دوندگی‌هایت برای پناه‌دادن به فعالان این مجمع و او جامعه... برای سامان‌دادن فعالان پابرهنه و پراکنده یک‌به‌یک دغدغه‌های آقا... به همه لحظاتی که سپر بلا شدی تا تیر سوءتدبیر بالانشینان، تن رنجور بچه‌های پایین‌دست را نیازارد... به قسم، به ، به ، به ، به همه «بچه‌های فاطمه»، به ، ، و همه ... آن‌چه در توان داشتی برای انسجام و تقویت و بالندگی این جبهه قدرتمند، ولی مظلوم گذاشته‌ای... ✳️✳️✳️ سید! دل‌نگران نباش! قبل‌تر هم شبیه همین شرایط بر سلف صالحت گذشته است، شاید بشارتی باشد که متاعت را خریدنی یافته‌اند... به یاد آور روزهای غربت آوینی را... یادداشت آن روز ، در «کیهان» را خاطرت هست؟ تصویر رزمنده بوسنیایی، با عینک رمبویی و سربند «الله‌اکبر» بر جلد «سوره» را به خاطر داری؟ حرف‌هایی که بازگشت از فکه را به تهران، برای سخت کرده بود... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هشتم/دو) «یک‌دوره فشرده ولایت فقیه در بیت رهبری» در ادامه انگار خطابش را به آقا متوجه می‌کند و یک‌دوره فشرده ولایت فقیه را در چند بیت خلاصه می‌کند و ارائه می‌دهد: «طابَتْ بهِ الشّامُ للقُدسِ الشَّریفِ کَما طابَتْ بِنورِ مُحَیّاکُم خُراسانُ وأنتمُ الأصلُ، یا ظلَّ الإمامِ وما لِلشَّمْسِ ظِلّانِ، لی فی ذاکَ بُرهانُ مَن لیلةَ القدرِ یَدعو فی الختامِ لَکُمْ یا لیتَ عُمری لِذاکَ الشّیبِ قُربانُ هذا الدُّعاءُ کتابٌ فیه علّمَنا کلَّ الولایةِ والمکتوبُ عُنوانُ یا وارثَ الشَّمسِ یا بنَ الطُّهرِ یابن علی أَفرِد لنا الظِّلَّ، إن الظِّلَّ أوطانُ» و تک‌بیت آخر این شعر را هم تقدیم حضرت زهراء(س) می‌کند: «فی مولِدِ النّورِ شَطرٌ واحدٌ وکَفى «وإنّ فاطمةَ الزهراءَ قرآنُ» آن‌جا که می‌خواند: «یا وارث الشمس! یا بن الطُّهر! یا بن علی!» احساس می‌کنی جنس کلمات به سیاق است! ناخودآگاه یاد تعابیر می‌افتی، پس از دیدار آقا: «عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمی‌دانند در کار ما سخت درمانده‌اند، اما شما خوب می‌دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست... ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم، لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست، سر ما و قدمتان که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان(ع).» 💠💠💠 در امتداد شعر قبل با خطاب قراردادن حضرت زهراء(س)، شعر دیگری را آغاز می‌کند: «کم انتظرتکِ... غیماً یرشحُ المطرا فهل تردّینَ مَنْ «کمْ کانَ مُنتظِرا»...! و کم أتیتکِ و الظلماءُ تخنقُنی فکنتِ -قبلَ السما- تُدْنینَ لیْ قمرا و کنتُ أهتفُ «یا زهراءُ» فی ظمَأی فتعبُرینَ کطیفٍ یُشبهُ النهَرا...! مددتَ کفیکَ... آلامُ الورى صغُرَتْ و ما سوى قلبکِ الحانی بهمْ کبُرا هُنا رحاکِ أحالتْ قمحهَا وطنا فکنتِ أشهى طعامٍ فی فمِ الفُقرا أفی سواکِ یصوغُ الشعرُ أشطُرَهُ و‌ أنتِ مَن فیکِ جاءتْ سُورةُ الشُعَرا...! أراکِ فی کلِّ شیءٍ وجـهَ عاطفةٍ و غیرَ وجهِکِ فی الأشیاءِ لستُ أرى أتیتُ زهراءُ و الأکدارُ تجرفُنی و ما سواکِ یزیحُ الهمّ و الکدرا أنا الذی... کلّما أُهدیکِ «فاتِحةً» تفتّحتْ مُدنٌ فی داخلی و قُرى فما «توضأتُ» إلا کنتِ «نافِلتی» و ما «توسّلتُ» إلا کنتِ لی «قدَرا»» در ادامه، جریان و شهیدان راه مقاومت را در سراسر جهان، امتداد راه حضرت زهراء(س) می‌داند: «أنتِ التی تمـلأ الدنیا مُقاوَمةً ما من شهیدٍ و إلا من دماکِ جرى» بعد هم را در امتداد همین مسیر یاد می‌کند: «و لم یکُن «قاسمٌ» إلا امتدادَ فِداً من بأسِ کفیکِ نالَ المجدَ و الظفَرا» مجدداً خطابش را مستقیماً به سوی آقا می‌کند و این منظومه فاطمی را کامل می‌کند: «و أنتَ یا سیدی من نسلِ فاطمةٍ أمرتَ للحُبَّ أن یسری بنا.. فسرى طریقُکَ الحقُّ قَـلَّ العابـرونَ بـهِ و لم یخب من بدرب الحقِّ قد عبرا فلمْ یخضوکَ إلا خیـبةً رجعـوا و لم تخضْ أنـتَ إلا عدتَ منتصرا کلٌ لهُ فی الهوى یا سیدی قـدرٌ و أحمدُ اللهَ إذ سـوّاکَ لی قـدَرا» عرض ارادت عاشقانه‌اش به آقا، رشک‌برانگیز است... به گمانم بیت آخر را نمی‌خواند: «آتیکَ من أرضِ نَصرِالله «عاملةٍ» بالحُبِّ مِن أهلِها و الحُبُّ سُلْطانُ» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «نبودنت؛ بومی سیاه و کثیف» (یادداشت دوم/۱از۲)
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «نبودنت؛ بومی سیاه و کثیف» (یادداشت دوم/۲از۲) داستانِ ضمنی حال‌وهوای و نوجوانان هم‌سن‌وسالش هم زمینه این تابلوی سیاه را کاملاً غبارآلود و سیاه‌تر می‌کند... یک لجن‌مالی کامل... از رپ‌پارتی در خرابه‌ها، تا ضبط موزیک‌ویدئوی رپ و انتشار توسط شاخ‌های اینستاگرامی تا بازخوانی آهنگ‌ها برای مادرش، مرضیه تا القای این دروغ که با یک ویدئو، یک میلیون فالور برای جذب می‌شود و یک‌شبه به یک اینفلوئنسر تبدیل می‌شود... در این تصویرپردازی کثیف، حتی به بچه ده‌دوازده‌ساله هم رحم نمی‌کند، او را هم در همین رپ‌گروپ قرار می‌دهد تا برای مادربزرگش چیزی بنویسد و برای دخترپسرهای چندین‌سال از خودش بزرگ‌ترِ گروه بخواند و اجرا کند... از پردازش صحنه خودکشی با جزئیات و ظرائفش تا صحنه خون‌ریزی بارداری تا ماجرای کورتاژ بچه یک‌شبه‌رسیده تا صحنه بی‌ربط لاک‌زدن دختر فلجی که حضورش در فیلم کارکردی جز کریه‌ترکردن این تابلوی کثیف ندارد تا سیگارکشیدن‌های مکرر ... تا دست‌مالی‌های مکرری که سال‌هاست در رساله توضیح‌المسائل سینمای ایران حلال شمرده شده، همه و همه دست به دست هم می‌داد تا یکی از حال‌به‌هم‌زن‌ترین فیلم‌های عمرم را ببینم... آن‌قدر کثیف و افتضاح که حتی دست‌وپازدن فیلم‌نامه برای نمایش شرافت‌مندی هم، راه به جایی نمی‌برد و از سیاهی فیلم نمی‌کاهد؛ یاد تعبیر درباره سینمای مخملباف می‌افتم: «وقتی كه به سینمای می‌روی باید قبول كنی كه یک‌ساعت‌ونیم از زندگی‌ات را در یک فضای آكنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمن بدخیم، سیاه‌اندیشی، سرگردانی و عوام‌فریبی سركنی...» ! کجا هستی که ببینی هنوز بعد از سال‌ها هستند فیلم‌سازانی که «...معضلات درونی خودش را فیلم می‌كنند و مردم را می‌نشانند تا بیماری فكری و عصبی آن‌ها را به تماشا بنشینند...» «فقر و نقص عضو و جبر محیط و بی‌رحمی و خشونت در فیلم... در هیئت معضلاتی فلسفی و لاینحل...» لازمه داستان‌سرایی این فیلم‌هاست... «اشكال كار این‌جاست كه وقتی كسی به این‌جا می‌رسد باز هم هیچ چیز مانع از آن نیست كه امكانات سینما در اختیارش قرار بگیرد و فیلم بسازد، فیلم اكران عمومی پیدا كند... و البته باید به آزادی احترام گذاشت حتی اگر به ساختن فیلم‌هایی چون «عروسی خوبان» و «نبودنت»... منجر شود!» @qoqnoos2