حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب
(قسمت هفتم)
«آقای شاعر وکیل!»
#حاج_احمد، با معرفی #سید_محمدرضا_یعقوبی_آل اشاره میکند که او افتخار شاگردی استاد #سازگار را داشته است...
تو کیستی که نه فلک ملک توست
عرش عزیز عرشه فلک توست
...
ای قلم از مدیحه تو عاجز
مناقبت «مدینة المعاجز»
کوثر قرآن و عطیةالله
اسوه حسنای بقیةالله
بقیةالنبوة تا قیامت
ودیعةالرسول بر امامت
مباهله ذکر مناقب توست
«نسائنا» وصف مراتب توست
این سخن ختم پیمبران است
بهشت زیر پای مادران است
عفاف پرورده دامن توست
حجاب یک غنچه گلشن توست
کیست کسی کفو تو جز بوتراب
او پدر خاک و تو مادر آب
مادریات مایه افتخار است
پنج گلت حاصل نه بهار است
...
صدای تشویق حضار بالا میرود
قیاسهای ما «معالفارق» است
نطق تو «والسماء والطارق» است
نطق تو گویای مناقب توست
خطبه تو «شهاب ثاقب» توست
شهاب ثاقب تو «والنجم» شد
قلب شیاطین همگی رجم شد
حرف حریفان همه تحریف دین
نطق تو «نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِین»
مبیّن رتبه والای تو
خط به خط خطبه غرای تو
...
حس خوب #سیدرضا با لرزش صدایش، دلنشینتر شده...
شاید این لرزش صدا لازمه مدح حضرت زهرای مرضیه باشد و شاهدی بر تناسب اجرا و مضمون...
ای که پدر گفته «فداها» تو را
حدیث «یرضی لرضاها» تو را
نبیاست بیش از همه عارف تو
علیاست دریای معارف تو
کوثری و جاریه تو حورا
بهشتی و شراب تو طهورا
فراتر از سوره انسان تویی
هر آینه عروس قرآن تویی
...
ناگهان بخشی از صوت جلسه قطع شد و صدا برای لحظاتی، در حد چند بیت، ضعیف شد... در همین حین کاغذی به سید دادند که به گمانم زمان را متذکر شده بودند، اما هنوز گل اشعار سید مانده بود، او هم با اعتمادبهنفس و بیتوجه به تذکر احتمالی، ادامه داد:
قاریِ قالوا رَبُّنَا اللّهیم امروز
ثُمَ استَقامُوا... مردِ این راهیم امروز
ما در مسیر قلههای اقتداریم
در گردباد فتنه، کوهی استواریم
کوهیم و همدوش دماوندیم آری
رودیم و در آغوش اروندیم آری
ما شاهدان مشهد والفجر هشتیم
یک گام از خط مقدم برنگشتیم
اکنون که گام دوم این انقلاب است
ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است
باید در این دوران، جهانی گام برداشت
در هر زمینه، آسمانی گام برداشت
در این ولایت آسمان هم خاکبوس است
این مُلک، زیر پرچم شمس الشموس است
ما همقسم با حاج قاسم ایستادیم
مثل ابومهدی، مقاوم ایستادیم
از «جاءَ نَصرُاللهِ وَ الفَتح» است پیدا
پایان پذیرفتهاست «اَمهِلهُم رُوَیدا»
امروز مرز کفر با اسلام، شام است
یعنی که دیگر مهلت صهیون تمام است
«وَالفَجر» با زهرا «لَیالٍ عَشر» داریم
«وَالشمس» با خورشید حشر و نشر داریم
در سایهاش آیات فتح و نصر با ماست
«وَالعصر» الطاف ولی عصر با ماست
آقا تشویق میکند: طیبالله انفاسکم، احسنت، عالی...
از آقای #ارجونی میپرسم چند دقیقه شد؟
- سیزده دقیقه
#حاج_احمد اشاره میکند که #سید_محمدرضا_یعقوبی_آل از وکلای خوب مشهد است... تا اینجا دومین وکیلی است که امروز اجرا میکند!
ادامه دارد...
@qoqnoos2
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب
(قسمت یازدهم)
«ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...»
#حاج_محمود بعد از اجرا آمد و وسط جمعیت نشست، در همین حین #موسی_خوری_زاده از وسط جمعیت برخاست و کار خودش را کرد! همان کاری را که برای اجرا در بیت آماده کرده بود، از وسط جمعیت خواند... به آقای #ارجونی گفتم پرونده خودش را برای اجرا در بیت بست! #آقایوسف هم اشاره کرد که دیر خبردار شده که قرار نیست امسال بخواند و احتمالاً از این جهت ناراحت شده باشد...
#مسعود_پیرایش شروع میکند...، برگههای سرود را که در اول جلسه بین جمعیت پخش میکردند، عده بیشتر جمعیت در دست دارند و عدهای هم نه... برگهها در قطع آ.شش، اما خیلی ساده و شاید بتوان گفت کمسلیقه تهیه و توزیع شده...، این برگه تنها چیز فیزیکی است که شاید بتوان به یادگار از این جلسه همراه برد، به نظرم ارزش داشت که با طراحی و کیفیت بهتری تهیه میشد، اینها که جای خود، غلط املایی در متن را دیگر نمیشود به هیچ طریقی توجیه نمود!
#مسعود از بچههای پابهکاری است که آینده روشنی در ناصیهاش دارد، دو باری که برای جلسه انتخاب آمد، آنقدر برای جلسات هیأتها و مساجد و یادواره شهداء، راهی شهرها و روستاهای بزرگ و کوچک شده بود که صدایش به شدت خسته و گرفته بود؛ بعد از انتخاب برای اجرای سرود خواهش کرده بودم که حداقل این ده روز قبل از دیدار را به حنجرهات استراحت بده...
#مسعود شروع میکند...
سرودی نسبتاً طولانی در پنج بند، از حاجآقای #محمدزمانی بر نغمهای از #حمید_رمی نشسته است:
زمان ز لحظهها ترانه دارد
زمین شکوه بیکرانه دارد
دل از توحید ناب آکنده است
خدا مهمان قلب بنده است
جهان تحتالکسا پاینده است
پی تسبیح تو جهان پرنفحه شد
کتاب وصف گل هزاران صفحه شد
تبسم کن، تبسمهای تو جانپرور است
که نامت روح و ریحان دل پیغمبر است
یامولاتی یا زهرا(س)
سلام صفای اشهد اذانها
سلام دعای اهل آسمانها
بهاری در چمن دامنکشان
امید از چشمه جانت روان
تویی بال دعا تا آسمان
به باغ نافله گل باور شکفت
که چشمت تا سحر به شوق حق نخفت
دعا کردی برای ما چه از این بهتر است
که حقا هر چه داریم از دعای مادر است
یا مولاتی یا زهرا(س)
قسم به قلب ازصفاپر تو
قسم به وصلههای چادر تو
که چادر افتخار هر زن است
نشانی از وقار هر زن است
نماد اقتدار هر زن است
اگر برپا کنند منافق صدمصاف
نمیرد این حجاب نمیرد این عفاف
زن و مرد مسلمان عاشق این کشور است
پی راه شهیدان و مطیع رهبر است
یا مولاتی یا زهرا(س)
صفا به چلچراغ ندبه تو
وفا به کوچهباغ خطبه تو
تلاطم در نهاد کوثر است
خروش تو حماسهپرور است
که زینب دختر این مادر است
جهان با شور تو حسینی میشود
همیشه پیرو خمینی میشود
چرا دلها نباشد محو و مست مهدیات
که این پرچم رسد آخر به دست مهدیات
یا مولاتی یا زهرا(س)
شرف از اوج ما چکامه دارد
هلا! مقاومت ادامه دارد
رسیده مرگ اسرائیلِ شر
افول آمریکا شد جلوهگر
شده آلسعود آوارهتر
همه از برکت شهیدان تو بود
به روح قاسم سلیمانی درود
پی ایجاد ایران قوی دارم شتاب
تن و جانم فدای رهبر و این انقلاب
یا مولاتی یا زهرا(س)
#مسعود_پیرایش هم در پایان یک رباعی را بدون هماهنگی قبلی تقدیم میکند و خطاب به آقا میخواند:
امروز به غیر دل، در این صحرا نیست
دل ریخته آنقَدَر که جای پا نیست
گویید به عمروعاصیان، حیله بس است
آیید و ببینید، علی تنها نیست!
✳️✳️✳️
جمعیت یکصدا فریاد میزنند:
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...
کمی که جمعیت آرام میشود، پسربچهای بلند میشود و از آقا تقاضای انگشتر میکند، فرد دیگری از میانه جمعیت شروع میکند با اعتمادبهنفس و صدای بلند ابتدا شعری را خطاب به آقا میخواند: دستهگلی از سلام آوردهام... و بیتوجه به تذکرات خادمان جلسه و سایر حاضران، درباره کتابی که چاپ کرده توضیح میدهد و از آقا میخواهد که برای کتاب جدیدش عنوانی انتخاب کنند! نفر بعدی که بلند میشود #محمدرضا_عبادی است که دیگر جمعیت تحمل نمیکند و در همان ابتدای کلام خاموش میشود، اما ناگهان از کنار ستون سمت راست آقا، حاج #حسین_سازور بلند میشود، از روی برگهای که در دست دارد شروع میکند و متنی را خطاب آقا میخواند... ظاهراً زور جمعیت دیگر به او نمیرسد! به قولش عمل میکند، پیش از دیدار پیغام فرستاده بود که برای جلسه حرفهایی دارم، یا فرصت میدهید که رسمی بیان کنم یا خودم بلند میشوم... که دومی محقق شد... چهارپنجدقیقهای طول کشید، بعد از #حاج_حسین نفر بعدی بلند شد که در جا نشاندندش، بعدی هم خواست صلواتی بگیرد که با آغاز کلام آقا خاموش شد!
رسماً بیش از زمانِ دوسهاجرا، با این حواشی از دست رفت، یا بهتر بگویم از فرصت فرمایشات آقا کم شد!
ادامه دارد...
@qoqnoos2