eitaa logo
ققنوس
1.4هزار دنبال‌کننده
243 عکس
98 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت یازدهم) «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...» بعد از اجرا آمد و وسط جمعیت نشست، در همین حین از وسط جمعیت برخاست و کار خودش را کرد! همان کاری را که برای اجرا در بیت آماده کرده بود، از وسط جمعیت خواند... به آقای گفتم پرونده خودش را برای اجرا در بیت بست! هم اشاره کرد که دیر خبردار شده که قرار نیست امسال بخواند و احتمالاً از این جهت ناراحت شده باشد... شروع می‌کند...، برگه‌های سرود را که در اول جلسه بین جمعیت پخش می‌کردند، عده بیش‌تر جمعیت در دست دارند و عده‌ای هم نه...  برگه‌ها در قطع آ.شش، اما خیلی ساده و شاید بتوان گفت کم‌سلیقه تهیه و توزیع شده...، این برگه تنها چیز فیزیکی است که شاید بتوان به یادگار از این جلسه همراه برد، به نظرم ارزش داشت که با طراحی و کیفیت بهتری تهیه می‌شد، این‌ها که جای خود، غلط املایی در متن را دیگر نمی‌شود به هیچ طریقی توجیه نمود! از بچه‌های پابه‌کاری است که آینده روشنی در ناصیه‌اش دارد، دو باری که برای جلسه انتخاب آمد، آن‌قدر برای جلسات هیأت‌ها و مساجد و یادواره شهداء، راهی شهرها و روستاهای بزرگ و کوچک شده بود که صدایش به شدت خسته و گرفته بود؛ بعد از انتخاب برای اجرای سرود خواهش کرده بودم که حداقل این ده روز قبل از دیدار را به حنجره‌ات استراحت بده... شروع می‌کند... سرودی نسبتاً طولانی در پنج بند، از حاج‌آقای بر نغمه‌ای از نشسته است: زمان ز لحظه‌ها ترانه دارد زمین شکوه بی‌‌کرانه دارد دل از توحید ناب آکنده است خدا مهمان قلب بنده است جهان تحت‌الکسا پاینده است پی تسبیح تو جهان پرنفحه شد کتاب وصف گل هزاران صفحه شد تبسم کن، تبسم‌های تو جان‌پرور است که نامت روح و ریحان دل پیغمبر است یامولاتی یا زهرا(س) سلام صفای اشهد اذان‌ها سلام دعای اهل آسمان‌ها بهاری در چمن دامن‌کشان امید از چشمه جانت روان تویی بال دعا تا آسمان به باغ نافله گل باور شکفت که چشمت تا سحر به شوق حق نخفت دعا کردی برای ما چه از این بهتر است که حقا هر چه داریم از دعای مادر است یا مولاتی یا زهرا(س) قسم به قلب ازصفاپر تو قسم به وصله‌های چادر تو که چادر افتخار هر زن است نشانی از وقار هر زن است نماد اقتدار هر زن است اگر برپا کنند منافق صدمصاف نمیرد این حجاب نمیرد این عفاف زن و مرد مسلمان عاشق این کشور است پی راه شهیدان و مطیع رهبر است یا مولاتی یا زهرا(س) صفا به چلچراغ ندبه تو وفا به کوچه‌باغ خطبه تو تلاطم در نهاد کوثر است خروش تو حماسه‌پرور است که زینب دختر این مادر است جهان با شور تو حسینی می‌شود همیشه پیرو خمینی می‌شود چرا دل‌ها نباشد محو و مست مهدی‌ات که این پرچم رسد آخر به دست مهدی‌ات یا مولاتی یا زهرا(س) شرف از اوج ما چکامه دارد هلا! مقاومت ادامه دارد رسیده مرگ اسرائیلِ شر افول آمریکا شد جلوه‌گر شده آل‌سعود آواره‌تر همه از برکت شهیدان تو بود به روح قاسم سلیمانی درود پی ایجاد ایران قوی دارم شتاب تن و جانم فدای رهبر و این انقلاب یا مولاتی یا زهرا(س) هم در پایان یک رباعی را بدون هماهنگی قبلی تقدیم می‌کند و خطاب به آقا می‌خواند: امروز به غیر دل، در این صحرا نیست دل ریخته آن‌قَدَر که جای پا نیست گویید به عمروعاصیان، حیله بس است آیید و ببینید، علی تنها نیست! ✳️✳️✳️ جمعیت یک‌صدا فریاد می‌زنند: ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند... کمی که جمعیت آرام می‌شود، پسربچه‌ای بلند می‌شود و از آقا تقاضای انگشتر می‌کند، فرد دیگری از میانه جمعیت شروع می‌کند با اعتمادبه‌نفس و صدای بلند ابتدا شعری را خطاب به آقا می‌خواند: دسته‌گلی از سلام آورده‌ام... و بی‌توجه به تذکرات خادمان جلسه و سایر حاضران، درباره کتابی که چاپ کرده توضیح می‌دهد و از آقا می‌خواهد که برای کتاب جدیدش عنوانی انتخاب کنند! نفر بعدی که بلند می‌شود است که دیگر جمعیت تحمل نمی‌کند و در همان ابتدای کلام خاموش می‌شود، اما ناگهان از کنار ستون سمت راست آقا، حاج بلند می‌شود، از روی برگه‌ای که در دست دارد شروع می‌کند و متنی را خطاب آقا می‌خواند... ظاهراً زور جمعیت دیگر به او نمی‌رسد! به قولش عمل می‌کند، پیش از دیدار پیغام فرستاده بود که برای جلسه حرف‌هایی دارم، یا فرصت می‌دهید که رسمی بیان کنم یا خودم بلند می‌شوم... که دومی محقق شد... چهارپنج‌دقیقه‌ای طول کشید، بعد از نفر بعدی بلند شد که در جا نشاندندش، بعدی هم خواست صلواتی بگیرد که با آغاز کلام آقا خاموش شد! رسماً بیش از زمانِ دوسه‌اجرا، با این حواشی از دست رفت، یا بهتر بگویم از فرصت فرمایشات آقا کم شد! ادامه دارد... @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هفتم/دو) «چه خوبه این...» پشت جایگاه قرار می‌گیرد؛ قبل از اجرا خیلی نگران حرکت‌های اضافه دست‌هایش بود، زبان بدن پرتلاطمش! از آن زاویه که دید درستی نداشتم، اما بعدتر که فیلم‌ها و‌ عکس‌ها را دیدم، کت‌وشلوار مرتبی به تن کرده بود و دست‌هایش را محکم روی لبه‌های جایگاه ثابت کرده بود... البته تا جایی که امکان داشت! با همان ادبیات خودش عرض ادبی می‌کند: «سلام آقاجان! دست‌بوسیم...» به سبک آن‌چه بیش‌تر در آوازهای سنتی شنیده‌ام، یک آه و فغانی می‌کند و یک «آی» را تا می‌شود می‌کشد و ترجیع و تحریرش می‌دهد: «آاااااااااااااااااااااااااااااااای» و شروع می‌کند: «نور، زهرا شد و مُنوّر شد شب قدرِ نبی مُقدّر شد» بیت بعدی را جا می‌اندازد: «نه خدیجه به دامنش آورد بلکه زهراء خدیجه‌آور شد» احتمال می‌دهم آگاهانه است، شاید به‌خاطر نامأنوس‌بودن مضمون و واژگان! ادامه می‌دهد: «در زمان حیاتِ این خانم هیجده‌بار صبح محشر شد» دو بیت بعدی را جابه‌جا می‌خواند، این یکی را بعید می‌دانم آگاهانه باشد: «فاطمه در نسیم چون دَم زد نفس هر گُلی معطر شد آب در صورت تو خود را شُست بعد در فقه ما مُطهر شد» جمعیت واکنش نشان می‌دهد: «ماشاءالله... به‌به... و...» می‌گوید: «چه خوبه این...» تکرار می‌کند: «آب در صورت تو خود را شُست بعد در فقه ما مُطهر شد» دو بیت بعدی را هم نمی‌خواند: «تا که ناموس حق نزول کند چشم هر پنجره مّشجّر شد روز تکمیل خلقتِ زهراء خستگی از تن مَلَک در شد» احتمال زیاد می‌دهم حذف این دو بیت هم دقت‌نظر جوادآقای باشد... «هرکه نزدیک‌تر به فاطمه بود رتبه‌اش پله‌پله بهتر شد پسر فاطمه حسین شد و پدر فاطمه پیمبر شد فاطمه به خودش بلی گفت و علی از آن به بعد حیدر شد» که این مصرع آخر را هم تغییر می‌دهد: «علی از عشق یار حیدر شد» سه بیت پایانی را هم نمی‌خواند که البته به نظرم نباید هم می‌خواند: «مصطفی بعد بعثتش امّا فاطمه قبل خویش کوثر شد کفّه مردها که سنگین گشت فاطمه جلوه کرد، دختر شد با نبی و علی و اولادش فاطمه با همه برابر شد» البته مزیت ازحفظ‌خواندنش بود که شاید موجب جابه‌جایی و یا جاانداختن برخی ابیات هم شده باشد... شعر اول که شش بیتش را نمی‌خواند یا نمی‌تواند بخواند، از است که نامش در اسامی اعلامیِ نبود یا بهتر بگویم بود! 💠💠💠 دوباره با یک آاااااااااااااااااااااااااای کشیده، به شعر دیگری منتقل می‌شود؛ شعری از که اصلاً نامش در بین اسامی شاعران این اجرا نبود و حتی بعداً وب‌گاه‌ها و خبرگزاری‌هایی هم که اشعار دیدار را منتشر کردند به این شعر و شاعر اشاره‌ای نداشتند... بماند که به مناسبت همین یادداشت‌ها و‌ مراجعه و تطبیق اشعار، متوجه شدم چه‌قدر تعهد حرفه‌ای خبرگزاری‌ها برای انتقال و روایت صحیح و دقیق این اتفاق و قاعدتاً سایر اتفاقات مشابه، ضعیف و مخدوش است، کسی کاری ندارد که چه اتفاقی افتاده، بنا بر متنی که از قبل دریافت کرده‌اند، راوی آن چیزی هستند که باید اتفاق می‌افتاد! متن اشعاری را آورده‌اند که باید خوانده می‌شد! هر چند تیتر زده‌اند که «مداحان در بیت رهبری چه اشعاری را البته برای این‌که نام شاعر را بیابم خیلی کندوکاو کردم و‌ تاحدی همین امر باعث تأخیر انتشار قسمت هفتم شد... کانال متن شعر را همراه نام آورده است و جای دیگری ردی نمی‌یابم، جز آن‌که در بسیاری از خبرگزاری‌های معتبر و نامعتبر، این شعر به نام حاج ثبت شده است که «به صورت مستقیم از شبکه خبر در محکومیت جنایت صهیونیست‌ها در بیمارستان غزه شعری سروده و خوانده!» از این همه دقت، تعهد و امانت‌داری در انتشار اخبار، چارشاخ‌گاردان پاره می‌کنی... ابیات را هم که برانداز می‌کنم، شکّم بیش‌تر می‌شود که شعر از باشد، برای اطمینان به مراجعه می‌کنم: «ظاهراً این شعر سال ۹۵ سروده شده و طبیعیه تفاوت فضای شعر با سروده‌های الآن ایشون» خیالم جمع می‌شود... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هفتم/سه) «بشین آقا! بشین آقا!» بعد از آن «آی» کشیده ادامه می‌دهد: «نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخ‌كامی‌ها نمی‌ترسيم ما از های‌وهوی اين حرامی‌ها» باز هم دو بیت را نمی‌خواند: «نمی‌ترسيم از آل‌سگ و از آل‌بوزينه ز دندان‌های برهم‌قفل‌گشته از سر كينه نمی‌ترسيم از چنگال خون‌خوار يهودی‌ها يهودی‌های پنهان‌گشته در پشت سعودی‌ها» و با این بیت ادامه می‌دهد: «برای ما كه معلوم است حقه‌بازی اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه‌بازی اين‌ها» ظاهراً این همان بیتی است که حاج گفته بود نخواند و‌ خواند... بعد از دیدار در حیاط بیت گلایه می‌کرد که آخر کار خودت را کردی! بیت بعدی را هم رد می‌کند: «نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر دريای خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش» و دو بیت بعد را می‌خواند: «نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره‌قطره‌قطره ازپی‌هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمی‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمی‌ترسيم» حاج می‌گوید: «بنویس! بنویس رضا پشت سر من به‌به می‌گفت!» باز هم دو بیت را رها می‌کند... در واقع او گزیده‌ای از اشعار مختلف را انتخاب کرده برای اجرا و‌ تعهدی برای خواندن کامل اشعار ندارد، در این روش اگرچه هویت و انسجام شعر به‌عنوان یک اثر خلق‌شده توسط شاعر از بین می‌رود، اما شاید بتوان برای اجرا از چنین تعهدی چشم‌پوشی کرد و اجازه داد دست مداح برای انتخاب و ابتکار بازتر باشد و بتواند با انتخاب گل ابیات، اجرای ترکیبی جذاب‌تری داشته باشد که البته در این صورت هم باید چارچوب و‌ اصولی را با دقت رعایت کرد... حذف و اضافه‌های به قدری هست که اشاره به تمام آن‌ها و آوردن حذفیات، متن را از انسجام می‌اندازد و به همین جهت در ادامه، همه این تغییرات را نخواهم آورد... این‌جا یک لحظه به تنظیمات کارخانه برمی‌گردد و به عادت خودش در هیأت، ناگاه با همان شدت و هیجان گفت: «حالا» و بیت بعدی را خواند: «بترسيد از همين بغضی كه عمری در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم» صدای به‌به جمعیت به گوش می‌رسد... «سر آل‌يهود، آن روز خواهم ريخت، دادم را بترسيد، آه! اگر آقا دهد حكم جهادم را» در وسط این شعر، سه بیت و‌ تنها سه بیت از شعر شانزده‌بیتی را می‌آورد: «گوش کن خطه سلمان به زبان آمده است صحبت از وعده صادق به میان آمده است مشت اول به سرت محکم و طوفانی بود ساعت حمله‌مان دست سلیمانی بود صحنه عین‌الاسد نقطه بسم‌الله است سیلی اصلی فرمانده‌مان در راه است» و دوباره با تکرار مصرعی که از آن‌جا قطع کرده بود، به ادامه شعر قبلی برمی‌گردد: «بترسيد، آه! اگر آقا دهد حكم جهادم را... چه پيروزی، چه مرگ، آل‌علی خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن سخت خواهد بود بدان بيت‌المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی آباد خواهد شد» ابیات پایانی این شعر را هم رها می‌کند تا با حسن استفاده از ذکر نام علی(ع) مجلس را به سرودی که از ابتدا قرار بود خوانده شود منتقل کند: «علی یاعلی، علی یاعلی، علی یاعلی...» فریاد می‌زند: «دست‌ها! من دستت رو ببینم...» و ادامه می‌دهد: «یگانه بانوی علی همیشه پهلوی علی به دنیا اومدی برای دیدن روی علی...» به ناگاه قطع می‌کند: «فرمودند وقت تمام است...، عذر می‌خوام...» از ابتدا قرار بود سرود بخواند که ناگهان زود دیر شد و وقتی برای سرود نماند... نمی‌دانم این‌که در اسامی اعلامی شاعران نام حاج آورده شد، تکرار همان اشتباه خبرگزاری‌ها بود یا آن‌چنان که خبرگزاری دیگری آورده، همین شعر پایانی منظور بوده! قبل از رفتن، با ادبیات متفاوتی خدمت آقا عرض ادب می‌کند: «ما از به شما عرض ادب می‌کنیم، بچه‌محلامون گفتن محضرتون سلام برسونیم و به ادبیات اونا می‌گم آقا ما فدایی شماییم، ببخشید...» آقا هم بی‌جواب نمی‌گذارند: «زنده باشید، موفق باشید، طیب‌الله انفاسکم» نمی‌دانم آن جلو چه اتفاقی می‌افتد، جمعیت نیم‌خیز می‌شوند... صدای آقا به گوش می‌رسد: «بزار بیاد...» عده‌ای دست می‌زنند! یکی صلوات می‌فرستد، حاج احمد پشت جایگاه قرار می‌گیرد و می‌گوید یک صلوات بفرستید... جمعیت انتهای حسینیه فریاد می‌زنند: «بشین آقا! بشین آقا!» از پچ‌پچ‌ها متوجه می‌شوم که علی‌رغم تدبیر محافظان، خودش را به آقا رسانده... اسم شاعران را اصلاح می‌کند و می‌گوید نه و ! البته نمی‌گوید کدام رحیمی؟ یوسف، داود، مهدی، علیرضا یا عباسعلی؟ که همه هستند و همه هم شاعر آیینی! ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2