حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب
(قسمت یازدهم)
«ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...»
#حاج_محمود بعد از اجرا آمد و وسط جمعیت نشست، در همین حین #موسی_خوری_زاده از وسط جمعیت برخاست و کار خودش را کرد! همان کاری را که برای اجرا در بیت آماده کرده بود، از وسط جمعیت خواند... به آقای #ارجونی گفتم پرونده خودش را برای اجرا در بیت بست! #آقایوسف هم اشاره کرد که دیر خبردار شده که قرار نیست امسال بخواند و احتمالاً از این جهت ناراحت شده باشد...
#مسعود_پیرایش شروع میکند...، برگههای سرود را که در اول جلسه بین جمعیت پخش میکردند، عده بیشتر جمعیت در دست دارند و عدهای هم نه... برگهها در قطع آ.شش، اما خیلی ساده و شاید بتوان گفت کمسلیقه تهیه و توزیع شده...، این برگه تنها چیز فیزیکی است که شاید بتوان به یادگار از این جلسه همراه برد، به نظرم ارزش داشت که با طراحی و کیفیت بهتری تهیه میشد، اینها که جای خود، غلط املایی در متن را دیگر نمیشود به هیچ طریقی توجیه نمود!
#مسعود از بچههای پابهکاری است که آینده روشنی در ناصیهاش دارد، دو باری که برای جلسه انتخاب آمد، آنقدر برای جلسات هیأتها و مساجد و یادواره شهداء، راهی شهرها و روستاهای بزرگ و کوچک شده بود که صدایش به شدت خسته و گرفته بود؛ بعد از انتخاب برای اجرای سرود خواهش کرده بودم که حداقل این ده روز قبل از دیدار را به حنجرهات استراحت بده...
#مسعود شروع میکند...
سرودی نسبتاً طولانی در پنج بند، از حاجآقای #محمدزمانی بر نغمهای از #حمید_رمی نشسته است:
زمان ز لحظهها ترانه دارد
زمین شکوه بیکرانه دارد
دل از توحید ناب آکنده است
خدا مهمان قلب بنده است
جهان تحتالکسا پاینده است
پی تسبیح تو جهان پرنفحه شد
کتاب وصف گل هزاران صفحه شد
تبسم کن، تبسمهای تو جانپرور است
که نامت روح و ریحان دل پیغمبر است
یامولاتی یا زهرا(س)
سلام صفای اشهد اذانها
سلام دعای اهل آسمانها
بهاری در چمن دامنکشان
امید از چشمه جانت روان
تویی بال دعا تا آسمان
به باغ نافله گل باور شکفت
که چشمت تا سحر به شوق حق نخفت
دعا کردی برای ما چه از این بهتر است
که حقا هر چه داریم از دعای مادر است
یا مولاتی یا زهرا(س)
قسم به قلب ازصفاپر تو
قسم به وصلههای چادر تو
که چادر افتخار هر زن است
نشانی از وقار هر زن است
نماد اقتدار هر زن است
اگر برپا کنند منافق صدمصاف
نمیرد این حجاب نمیرد این عفاف
زن و مرد مسلمان عاشق این کشور است
پی راه شهیدان و مطیع رهبر است
یا مولاتی یا زهرا(س)
صفا به چلچراغ ندبه تو
وفا به کوچهباغ خطبه تو
تلاطم در نهاد کوثر است
خروش تو حماسهپرور است
که زینب دختر این مادر است
جهان با شور تو حسینی میشود
همیشه پیرو خمینی میشود
چرا دلها نباشد محو و مست مهدیات
که این پرچم رسد آخر به دست مهدیات
یا مولاتی یا زهرا(س)
شرف از اوج ما چکامه دارد
هلا! مقاومت ادامه دارد
رسیده مرگ اسرائیلِ شر
افول آمریکا شد جلوهگر
شده آلسعود آوارهتر
همه از برکت شهیدان تو بود
به روح قاسم سلیمانی درود
پی ایجاد ایران قوی دارم شتاب
تن و جانم فدای رهبر و این انقلاب
یا مولاتی یا زهرا(س)
#مسعود_پیرایش هم در پایان یک رباعی را بدون هماهنگی قبلی تقدیم میکند و خطاب به آقا میخواند:
امروز به غیر دل، در این صحرا نیست
دل ریخته آنقَدَر که جای پا نیست
گویید به عمروعاصیان، حیله بس است
آیید و ببینید، علی تنها نیست!
✳️✳️✳️
جمعیت یکصدا فریاد میزنند:
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...
کمی که جمعیت آرام میشود، پسربچهای بلند میشود و از آقا تقاضای انگشتر میکند، فرد دیگری از میانه جمعیت شروع میکند با اعتمادبهنفس و صدای بلند ابتدا شعری را خطاب به آقا میخواند: دستهگلی از سلام آوردهام... و بیتوجه به تذکرات خادمان جلسه و سایر حاضران، درباره کتابی که چاپ کرده توضیح میدهد و از آقا میخواهد که برای کتاب جدیدش عنوانی انتخاب کنند! نفر بعدی که بلند میشود #محمدرضا_عبادی است که دیگر جمعیت تحمل نمیکند و در همان ابتدای کلام خاموش میشود، اما ناگهان از کنار ستون سمت راست آقا، حاج #حسین_سازور بلند میشود، از روی برگهای که در دست دارد شروع میکند و متنی را خطاب آقا میخواند... ظاهراً زور جمعیت دیگر به او نمیرسد! به قولش عمل میکند، پیش از دیدار پیغام فرستاده بود که برای جلسه حرفهایی دارم، یا فرصت میدهید که رسمی بیان کنم یا خودم بلند میشوم... که دومی محقق شد... چهارپنجدقیقهای طول کشید، بعد از #حاج_حسین نفر بعدی بلند شد که در جا نشاندندش، بعدی هم خواست صلواتی بگیرد که با آغاز کلام آقا خاموش شد!
رسماً بیش از زمانِ دوسهاجرا، با این حواشی از دست رفت، یا بهتر بگویم از فرصت فرمایشات آقا کم شد!
ادامه دارد...
@qoqnoos2
«باز هم حسین(ع) فرزند آدم، نفر اول این انتخابات بود...»
قسمت اول (۱ از ۳)
امسال در شرایطی اربعین را پشت سر گذاشتیم که نسبت به سالهای گذشته، اتفاقات بسیار مبارکی را تجربه کردیم... اربعینی که باشکوهتر از تمام سالهای قبل رقم خورد...
بالای بیستمیلیون زائر خودش را به حائر حسینی رساند که حدود یکپنجم این جمعیت را مردمان سرزمین فارس تشکیل میدادند... بیش از چهارمیلیون نفر...
✳️✳️✳️
اربعین #جلوه_دین_داری مردم این سرزمین، در #عصر_دین_زدایی و #دین_ستیزی دنیای غرب است، باز هم چه بخواهند، چه نخواهند، مردم به حق و نیکی، به معنویت و اخلاق، آری گفتند و باز هم حسین(ع) فرزند آدم، نفر اول این انتخابات بود، باز هم در رفراندومی دیگر، آزادگان جهان پای مظلومان عالم ایستادند و بر سر ظالمان فریاد برآوردند...
اربعین نمودی از #رویارویی_تمدنی اسلام ناب و غرب، #معنویت و #تباهی، #حق و #باطل، نماد نبرد #جنود_عقل و #جهل، امتداد هماوردگاه تاریخی تقابل #انسان و #شیطان است...
نه تنها جلوهگاه وحدت شیعیان جهان و نه حتی ملتهای مسلمان و امت واحده اسلامی، بلکه نقطه کانونی اجتماع #فطرت_های_استکبارستیز، #احرار_عالم و #آزادگان_جهان است...
✳️✳️✳️
اربعین تجلیگاه #سبک_زندگی_آرمانی_اسلام و الگویی برای #شیوه_زیست_مؤمنانه است که استمرار و امتداد آن در زمان و مکان میتواند بهرههای فراوانی برای هر جامعهای داشته باشد... امتداد این روح ایثار و فداکاری، استمرار این #عبور_ازخود و تقدم دیگران بر خود و #دگرخواهی در طول سال، در همه زمانها و مکانها... امری است که برای هر جامعهای نوید روزهای بهتر را میدهد...
بسط #گفتمان_خدمت و #مواسات که یکی از اصلیترین شاخصههای زیستجهان اربعین است، از سرزمین نینوا به تمام گوشه و کنار جهانِ مسخشده در چنگال شیطان، شکست حصر اهریمن است به دست فرزندان انسان...
✳️✳️✳️
اربعین #آوردگاه_حرکت_عمومی مردم است، آوردگاهی عظیم که لانظیر له...، اگر داری بیاور! و چه شیرین است این عظمت حضور مردم حول کعبه شیدایی، حسین علیهالسلام... چه فرصت بینظیری برای به میدان افاده آمدن مردم، چه فرصت عظیمی برای قدردانستن این میدانداری مردم.
عرصه اربعین، آزمونی است برای دولتمردان برای برداشتن گامهای اساسی در مسیر حکمرانی مردمی و البته اربعین گام اول این مسیر است، گامی که اگر به درستی برداشته نشود، باقی گامها هم ممکن نخواهد بود...
یعنی اگر نتوان اربعین را که ذاتاً از مبدأ تا منتهی بر حرکت عمومی مردم بنا شده، با الگوی حکمرانی مردمی اداره کرد، قطعاً ادعای مردمیسازی در سایر مسایل و موضوعات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مسموع نخواهد بود.
اما توفیقاتی که امسال در راستای مردمیسازی اربعین صورت گرفت، بینظیر بود و جای حمد الهی و قدردانی از همه دلسوزان و دغدغهمندانی دارد که در این مسیر قدمی برداشتند...
از همان طلیعه کار و برگزاری باشکوه «همایش فعالان مردمی اربعین» در جوار حرم حضرت روحالله، با بیشترین جمعیت نسبت به تمام سالهای قبل، بهویژه حضور شهید گمنامی از سربازان حضرت روحالله، بعد از سالها و طواف حرم معشوق...، میشد احساس کرد خبرهای خوبی در راه است...
در همان لحظات برگزاری همایش، دیدار جمعی از اربعینیها به نیابت و نمایندگی از تمام فعالان مردمی اربعین با شخص رییسجمهور و بیان صریح و بیپرده مطالبات موکبداران، کاروانبران و همه فعالان اربعینی...، - بهویژه حریت و صداقت برادر عزیزم آقا #سیدرسول_نریمانی در آن جلسه، که این روزها هم داغدار زائر اربعین، مادر عزیزش است- و با فاصله کوتاهی، صدور نامه و احکام سیزدهگانه رییسجمهور و ابلاغ دستوراتی که برخی از آنها میتوانست دستمایه حجم بالایی از تبلیغ و هیاهو برای هر دولت دیگری باشد... از اتفاقات شیرینی بود که با پذیرش #حاج_حسین بهعنوان نماینده فعالان مردمی اربعین و حضور ایشان و حاج #علیرضا_پناهیان در ستاد اربعین، شیرینتر شد.
حضور حاج حسین در وسط میدان و بالتبع بهمیدانآوردن جمع بسیاری از ژنرالها و فرماندهان جبهه فرهنگی درکنارهم، اتفاقی بود که شاید با محوریت کمترکسی ممکن بود رخ دهد... حضوری که یادآور خاطرات شیرین سالهای #راهیان_نور و روزهای اول شکلگیری جریان #جبهه_فرهنگی بود... چیزی شبیه خاطرات روزهای اول خرمشهر بعد از آزادسازی...
ادامه دارد...
✍ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت بیستوپنجم)
«غنیسازی دیداریوم!»
قسمت بیستوچهارم که بعد از وقفهای منتشر شد، واکنشهای مختلفی در پی داشت،
حاجآقای #صابری_تولایی در گروه #رسالات با ملاحت و ظرافت، مدح شبیه ذمّی داشتند:
«غنیسازی اورانیوم شنیدید؟
این غنیسازی دیداریومه 😊
داره مثل عملیات والفجر میشه
۱، ۲، ۳، ۴، ۵ و... ادامه داره...»
عزیزی به «یبوست قلم» معترض بود که این واژههای بیتربیت از کجا آمدهاند!
برادر عزیزم شیخ #محمدعلی_رضاپور از بندی که گذاشتم و گذشتم، نگذشته بود:
«من مدتی است نگران همان مظلومیتم که گذاشتید و گذشتید... و چهقدر احساس گناه تمام وجودم را فراگرفته که گویا پسر فاطمه از ما دلگیر است...»
💠💠💠
محوطه مقابل بازرسی، همانجا که گوشیها را تحویل داده بودیم، بالاوپایین میروم و اسپند روی آتشم...
درب محل نشست همچنان بسته است، جمع احباب اندکاندک به محل قرار رسیدهاند و #میثم منتظر خبر من است...
زنگ پشت زنگ... اما کسی برنمیدارد... لابهلای تماس با #سید_مظاهر و #مصطفی، یکیدوبار هم به جوادآقای #محمدزمانی و حاج #احمد_واعظی زنگ میزنم... دیگر امیدی به آمدن آنها ندارم، بیشتر نگران جمع بچهها هستم و بازشدن درب محل نشست...
این وسط هرکدام از بچهها هم که خارج میشوند را به نبش آذربایجان هدایت میکنم...
💠💠💠
در این بین #مهدی_رسولی هم از راه میرسد، گپوگفت کوتاهی میکنیم... با خنده و شوخی، کمی چهرهاش را لوس میکند و میگوید قول مصاحبه کوتاهی به خامنهایداتآیآر دادهام، برم تا همین بغل و برمیگردم!
آنطرف کوچه جمع مهمانان لبنانی ایستادهاند و سیگار است که پشت سیگار، به آتش میکشند!
جوانی نورانی با کمی فاصله از آن جمع ایستاده، به طرف ما میآید، #حاج_مهدی معرفیاش میکند: «پسر #حاج_عماد، برادر #جهاد»
💠💠💠
#مجتبی_رمضانی هم که حسابی از جلسه امروز سرخوش است، ایستاده و منتظر است برای هماهنگی برگشت و...، پرواز کرمان دارد و به جلسه نمیرسد... یکطرف او زنگ میزند و یکطرف من... و هر دو از خبری که ساعتی بعد همه چیز را به هم خواهد ریخت، بیخبریم...
#میثم حسابی شاکی است، میگوید حداقل بیایید اینجا خودتان جواب ملت را بدهید...
آنقدر شماره #مصطفی و #سید_مظاهر را یکدرمیان گرفتهام، شستم درد گرفته! همراه #حاج_مرتضی راهی میشویم، در راه #حاج_مرتضی با شماره ثابت دفتر تماس میگیرد، پشت خط یکی میگوید بعد از دیدار، هنوز برنگشتهاند...
تا برسیم، چند نفری کنار جدولهای جوی آب کنار خیابان قورمهسبزی را زده بودند بر بدن... چند نفری هم ظاهراً با کمی ناراحتی رفته بودند؛ #اسلام_میرزایی و #هادی_خادم_الحسینی همراه با استاد #کلامی_زنجانی راهی قم شده بودند...
💠💠💠
بالاخره تلفن جواب میدهد و درب ساختمان بعد از یکساعت باز میشود...
بچهها جاگیر میشوند و جلسه شکل میگیرد... جمع خوبی حاضر هستند، #ابوذر_روحی، #مجتبی_سرگزی_پور و #محمدجواد_جامعی هم اولینبار است که در نشست حاضرند...
از آن روز خیلی گذشته، به گمانم #مصطفی_مروانی قرآن را میخواند، بچهها هم تا میتوانند همراهیاش میکنند، البته با چاشنی شوخی و مزاح...
#حاج_مرتضی شروع میکند، جمعبندیاش از جلسه مثبت است، آخرش میگوید: «خلاصه امروز حضرت آقا از جلسه شنگول بود!»
💠💠💠
هنوز جلسه خیلی جلو نرفته که حاج #سعید_حدادیان و پشت سرش حاج #حسین_هوشیار وارد جلسه میشوند؛ ظاهراً بعد از دیدار همدیگر را دیدهاند و با دعوت #حاج_حسین تشریف آوردهاند به نشست...
با رفتن #حاج_مرتضی، جلسه دست #حاج_سعید است، گفتوگوها گرم شده و بچهها یکبهیک میگویند و میشنوند...
وسط جلسه، #مهدی_رسولی با ایماء و اشاره، خبر انفجار کرمان را میدهد... از جلسه میزنم بیرون و بلافاصله با #امیر_اشرفی تماس میگیرم، از حدود سی شهید خبر میدهد، بعدتر میفهمم که این، آمار انفجار اول است...
از حال بچهها میپرسم، میگوید همه خوب هستند، اما دیری نمیکشد که پیامک میدهد:
«عادلم رفت»
و من در جواب فقط یک «یا زهراء...» میتوانم بنویسم...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«وقتی که آینه مرتضی شکست...»
(چندخطی برای آقااحسان)
قسمت ۱از۲
درست ایام سالگرد دیدار حضرت آقا با بچههای جبهه فرهنگی، ابتدای ایام فاطمیه، در بحبوحه درگیریهای رزمندگان مقاومت، خبر رفتن #احسان_محمدحسنی «از اوج» یا «در اوج» آمد... این خبر، خبری نبود که بتوان راحت از کنار آن عبور کرد... حداقل در زیستبوم فرهنگ و هنر کشور...
همان روز این یادداشت را پهن کردم، اما جمعکردنش زمان لازم داشت... وسط درگیری و نبرد بودیم (و البته هستیم...)، از خیلیها هم که سؤال میکردی، بهت و حیرت، تحویلت میدادند (و میدهند...)، دعواهای زرگری فضای مجازی هم قانعت نمیکرد... صبر کردم کمی از التهابات کم شود، شاید ابعاد مسأله روشن شود... که هرچه گذشت، ابریتر شد... فرصتی برای تأخیر بیش از این نبود... آفتاب داشت میزد... وسط اخبار ضدونقیض و تصاویر تلخی که از حلب میرسد، کلماتی را که از قم و تهران تا زینبیه و دمشق و بیروت ریخته بودم در داریه، سعی میکنم مرتب کنم و سامان دهم... هرچند خودم سامان ندارم...
در زمانه غریبی و غربت فرهنگ و اهالی و اصحاب و اعوانش، تجلیل و قدرشناسی از آنانی که پرچم فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی را در اهتزاز نگاه داشتند، اقلِ وظیفه ماست، در این دوران قهرمانکشی...
بدون شک #احسان یکی از پرچمداران جبهه فرهنگ و هنر انقلاب در این سالها بوده و خواهد بود...
▫️▫️▫️
وقتی آینه آقامرتضی شکست، تکههایش را اینسو و آنسو مییافتیم... در «روایت فتح»، «میثاق» و... یکی از قطعههای ازقضا بزرگش افتاده بود در «عاشورا»... بماند که عدهای هم شیشه دردست، ادعای آینگی میکردند... از دشمنان دیروزش تا دوستنماهای روزهای پس از حیات زمینیاش... از... تا... نامهایشان را نوشتم و پاک کردم... به امیدی، شاید، روزی...
اما میان تمام آینهها، «عاشورا» رنگوبوی خودش را داشت... این را از خیمههای ظهر عاشورای فکه بازپرس...
از نشریه تکصفحهای که پشتش عکس صددرهفتاد شهیدی بود یا از عکس صددرهفتاد شهیدی که پشتش نشریهای تکصفحه بود...
همان روزها هم دنبال کارهای متفاوت بودی... آن روزها که بسیاری از مدعیان امروز، هنوز سر از تخم درنیاورده بودند... روزگار غربت فرهنگ... روزگار غریب کار فرهنگی... این را که میگویم، آنان که دردش را نچشیده باشند و رنجش را نکشیده باشند، نمیفهمند چه میگویم... آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم... اما تو خوب درک میکنی! من روزگار غربت عاشورا را دیده بودم... روزهایی که بچهها برای روشننگهداشتن چراغ عاشورا تهمانده حسابشان را خالی میکردند... روزگاری که از حقوق و اضافهکار و حق مأموریت و... خبری نبود... روزگاری که هیچ تکلیفی را «پروژه» نمیکردیم، بلکه اگر لازم میشد خودمان را برای تکلیف «پروژه» میکردیم! در همان روزهای ناداری، تو دنبال کارهای متفاوت بودی... در همان روزگار نداری، تو با دستان خالی کارهای شیک میکردی! اعتقادت این بود که باید برای انقلاب اسلامی، بهترین کارها را انجام داد... در وسط همه آن نداریها، هم کار شیک میکردی، هم خودت شیک بودی! مثل حال آوارگان لبنانی! ببخشید منی که آنقدر پرهیز دارم از واژگان فرنگی، اینقدر شیکشیک میکنم... هر واژه دیگری را از توصیف این معنا عاجز یافتم...
آری، تو خودت را، بچههای عاشورا را، ذائقه مخاطبانت را عادت دادی به کارهای فاخر... و این عادت بعدها هم کار دستت داد!
▫️▫️▫️
گفتم #قهرمان_کشی... این سنت سخیف دنیای دنی است... از جبر روزگار گریزی نیست... قصه هم قصه امروز و فردا نیست... تو سالها با این قصه زیستهای...
میگویی نه! از سردار #باقرزاده بازپرس، آن روزها که هنوز #میرفیصل بود! در دوران اوج «معاونت هنری بنیاد حفظ»... از آن روزی که به جرم دیدار #سید_حسن_نصرالله اخطار گرفتید، هم خودت و هم سردار! و سردار سینه سپر کرد در حمایتت...
از حال این روزهای #سید_کمیل که بیش از دوسال است پدر را ندیده، از روزی که آمد لبنان و ایستاد پای آرمان حزبالله تا امروزی که داغ مُهر بیمهریها را بر سینهاش تحمل میکند...
از آن سفر حجی که همسر و دخترت را تنها روانه کردی و خودت از فرودگاه روانه بازجویی و سینجیمهایشان شدی...
از «بنیاد روایت» و غمها و غصههایش...
از حاج #حسین_یکتا... که شباهتهایتان به هم کم نبوده و نیست... متن اصلی یکی بوده، نسخهها کمی فرق کرده، یکی نسخه قم و یکی تهران! از #حاج_حسین و راهیاننورش، از #حاج_حسین و جبهه فرهنگی، از بنیاد کرامتش، از ستاد اربعین و...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2
ققنوس
الحمدلله استقبال از این اقدام، بسیار مثبت بود... همین امر باعث شد سال بعد(۱۴۰۲) هم این اتفاق تکرار ش
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۳
(قسمت یکم)
«دیدار بینالمللی مداحان با رهبر انقلاب»
روز شنبه است،
در جلسه هستم که درب اتاق باز میشود و چهره محجوب #مهدی_تدینی در قاب باریک لای درب ظاهر میشود، میگوید مستند #بیت_النور را خوب است در این ایام تلویزیون پخش کند...
- چرا الآن؟
- چند روزی هست که در گروه تاریخ شفاهی گذاشتهام، ندیدید!
- زودتر لینک FTP رو برسونید...
▫️▫️▫️
ساعتی بعد #داود_شکاری زنگ میزند، ظاهراً اسمش از تمام فهرستها جا مانده! احتمالاً هر مجموعه به امید آن یکی مانده! مثل سال دیگری که اسم #حاج_محمود فراموش شده بود! میگویم بیاید، توکل بر خدا! به حاج #حسین_هوشیار زنگ میزنم و ماجرا را شرح میدهم... اما #حاج_حسین بیش از هر چیزی دغدغه مداح دیگری را دارد که از اجرا خط خورده... پشت تلفن بالبال میزند... میگویم حاج حسین! خودت نگو... از #حاج_مرتضی بخواه مطرح کند یا حاج #مصطفی_خورسندی...
▫️▫️▫️
#حبیب_عبداللهی زنگ میزند، میگوید گفتهاند کارت من دست شماست! میگویم امسال ویژهها را دو دسته «الف» و «ب» کردهاند، شما الفویژه هستید و کارت نمیخواهید، با کارت ملی میروید داخل! ناراحتی میکند که این چه کاری است کردهاند؟! خودش باعث اختلاف و ناراحتی میشود... میگویم موافقم، به نظر من هم کار درستی نبوده... اما شده...
▫️▫️▫️
اتفاق خوب امسال هماهنگی حضور تعدادی از مداحان خوب افغانستان است، زحمت معرفی و هماهنگی با #ابومهدی بوده... در این بین تنها اسم #سیدحسن_حسینی_نسب در ویژهها بوده همراه با چند مداح بینالمللی از کشورهای دیگر -حالا یا اهل آنجا هستند یا میدان کارزارشان آنجاست-، حالا نه کارت عادی برایش صادر شده و نه ویژه! سید هم از مزار شریف خودش را با پرواز صبح شنبه برای دیدار رسانده... #حاج_حسین قول میدهد به هر قیمتی شده، کار #سید را راه بیاندازد...
امسال هم الحمدلله چند نفر از بچههای بینالملل هماهنگ شدهاند، از #حسین_مجتهدی و #عرفان_امیری که در کانادا مداحی میکنند تا #حسن_توکلی از انگلستان و #احمد_حسینی از آلمان... دیر نیست روزی که این دیدار، بینالمللی بشود... با حضور مداحان مکتب اهلبیت(ع) از سرتاسر جهان...
▫️▫️▫️
همیشه برای توزیع کارتهای ستاد نگرانم، کارتهای استانها که در استان توزیع میشود، اما کارتهای محدود متمرکز ستاد، منتهی میشوند به توزیع صبحگاهی سر خیابان بیت... و این یعنی دلشوره، یعنی نگرانی، یعنی شرایطی که داروفروشهای ناصرخسرو را تداعی میکند! برای رهایی از این چالش همه ظرفیتهای مکانی نزدیک بیت را رصد میکنیم تا مکان مناسبی نزدیک بیت پیدا کنیم و آنجا کارتها را توزیع کنیم... نزدیکترین و دردسترسترین مکان، دفتر حاجآقای #براتی سر تقاطع جمهوری و ۱۲فروردین است... با حاجآقا هماهنگ میکنم و قرار میشود که فردا حدود ساعت ۶ صبح بچهها مزاحمش شوند... هرچند صبح بچهها میگویند، همین فاصله هم زیاد است و هوا سرد و مخاطب تنبلتر از این حرفها و قرار را لغو میکنند...
▫️▫️▫️
حاجآقای #باباخانی تماس میگیرد، او هم نگران حذف برادری است که قرار بود بخواند و... میگوید شما هم برای حاجآقای #قمی یک صوت بفرستید و تأکید کنید آبروی مؤمن در وسط است، گفتم حاجآقا که توجیه هستند و کم نمیگذارند... میگوید بله، اما میخواهم اهمیت مسأله از زبانهای مختلف بیان شود... اتفاق بدی است... شاید بدترین اتفاق امسال...
هرکسی هر کاری از دستش برمیآمد انجام داد... حاجآقای #قمی، حاج #مرتضی_طاهری، حاج #احمد_واعظی، حاج #مصطفی_خورسندی، سردار #مداحی و... اما ظاهراً تقدیر جور دیگری رقم خورده بود...
امیدوارم خداوند به این برادر ذاکر سعه صدر و توان کافی برای مواجهه مناسب با این مسأله اعطا نماید...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2