#شکافتبیینی
✅#کوالیا در فلسفه ذهن معاصر نقشهای مختلفی دارد و بر سر برخی دیدگاهها مانع به شمار میآید. که عبارتند از:
1. مادهگرایی
2. تقلیلگرایی
3. منظر سوم شخص
#کوالیا امر درونی و غیرمادی است و آن را نمیتوان به امور مادی تقلیل داد. همچنین, ما #کوالیا را در منظر اول شخص مییابیم و در منظر سوم شخص چنین چیزی دیده نمیشود. همچنین، کوالیا مانع بزرگی بر سر راه علوم اعصاب بوده است.
✅ما معمولاً با #دروننگری حالات پدیداری خود را در مییابیم. همچنین، ما فرض میکنیم که میدانیم در مغز و بدن ما چه میگذرد. اما میان این دو شکافی بزرگ وجود دارد. ما هر قدر هم به ساختار نورونها و فعل و انفعالات شیمیایی که هنگام شلیک نورونها رخ میدهد علم داشته باشیم نمیتوانیم توضیح دهیم که جرا آنها فلان احساس #ذهنی را ایجاد میکنند. این مسأله «شکاف تبیینی» (explanatory gap) کوالیا نام گرفته است.
✅✅دستهای مانند #جکسون و #چالمرز قایلند که این شکاف پرنشدنی است و پیامد آن، وجود شکافی پرنشدنی در جهان است. تجارب و احساسات دارای کیفیتهای ذهنی و #غیرفیزیکی غیرقابل کاهش هستند. برخی دیگر بر این باورند که شکاف تبیینی ممکن است روزی پر شود، اما ما در حال حاضر فاقد مفاهیمی هستیم که دیدگاههای ذهنی و عینی را در کنار هم قرار دهیم. بر اساس این دیدگاه، ممکن است در آینده معلوم شود که این کیفیات فیزیکی هستند، اما ما در حال حاضر هیچ تصور روشنی در مورد چگونگی آن نداریم.
@quantum_philosophy_of_mind
@hekmatebaleghe
#تحققپذیریچندگانه
✅#تحققپذیریچندگانه multiple realizability ایدهای مهم در #فلسفهذهن است. پاتنم (۱۹۷۶) و فودور (۱۹۷۴) در رد دیدگاه اینهمانی مغز با #ذهن این ادعا را مطرح کردند که حالات ذهنی به صورت چندگانه تحققپذیر هستند.
🔺پاتنم بر این گمان بود که یک حالت #ذهنی ممکن است با فرایندهای #عصبی مختلفی تحقق بیابد. چه بسا فریند عصبی که در انسان درد را ایجاد میکند با فرایند #عصبی که در برخی حیوانات درد را ایجاد میکند کاملاً تفاوت داشته باشد. به همین دلیل، پاتنم میگوید:
«[این فرض که درد از نظر عصبی به یک شیوه در طیف گسترده #ارگانیسمهای ذیشعور تحقق مییابد] به یقین یک #فرضیهبلندپروازانه است» (۱۹۶۷)
🔺#تحققپذیریچندگانه همچنین ایدهای بسیار مهم در #علوماعصاب و #روانشناسی است. زیرا به تبیین انعطافپذیری #سیستمهایشناختی و #رفتاری ما کمک میکند. همچنین محدودیتهای رویکردهای #تقلیلگرا را برجسته میکند که هدفشان تبیین پدیدههای پیچیده صرفاً بر اساس #مکانیسمهای #عصبی زیربنایی آنهاست.
@quantum_philosophy_of_mind
@hekmatebaleghe
کاربردهای #تحققپذیریچندگانه
✅ایده #تحققپذیریچندگانه دستکم در موارد زیر به کار رفته است:
۱. رد اینهمانی #ذهن با #مغز
۲. رد #رویکردهایتقلیلگرا
۳. تأیید #کارکردگرایی
۴. اثبات #دوگانهانگاریویژگی
۴. رد تشخیص ویژگیهای #ذهنی با ویژگیهای هر یک از علوم طبیعی.
۵. رد رابطه یک به یک میان حالات #ذهنی و حالات #مغزی
✅بنا به ایده تحققپذیری چندگانه #نگاشت یک به یک میان حالات #ذهنی و حالات مغزی در کار نیست و گونهای عدم تعین در این مورد وجود دارد؛ بدین معنا که مشخص نیست یک حالت ذهنی دقیقاً با چه حالت مغزی پدید میآید.
✅به نظر مندیک، بنا به #تحققپذیریچندگانه، پدیدههای #ذهنی ممکن است در چندین بستر مختلف و شاید حتی زیرلایههای غیرفیزیکی به وجود آیند. #فیزیکالیستها فرض میگیرند که یک انسان به خاطر اتفاقات فیزیکی خاصی در داخل بدن، به ویژه در داخل سیستم عصبی دارای حالات ذهنی، مانند یک باور یا یک درد، است. بنا بر این، اگر ممکن است یک باور یا درد در یک سیستم فیزیکی بسیار متفاوت، مانند یک #ربات که دارای یک «#مغز» کامپیوتری ساخته شده از سیلیکون و آرسنید گالیم (به جای لیپیدها و پروتئینهای تشکیل دهنده مغز انسان) تحقق یابد، در این صورت حالات #ذهنی ممکن است دارای چندین صورت تحقق فیزیکی باشند. از این گذشته، اگر امکان تحقق یک باور یا درد نه تنها در بسترهای #فیزیکی مانند #مغز انسان، بلکه در «جسم اثیری» غیر فیزیکی که ارواح از آن تشکیل شده است، وجود داشته باشد، حالات ذهنی ممکن است تحققهای غیرفیزیکی هم داشته باشند.
@quantum_philosophy_of_mind
@hekmatebaleghe
https://www.aparat.com/v/OI1eD
✅ ویدیوی فوق #نشستعلمی #هوشمصنوعی و #شناخت 4E که توسط موسسه #حکمتبالغه در تاریخ 15 بهمن ماه 1402 برگزار گردید. جناب دکتر #قائمینیا در این نشست مباحث ذیل را مطرح کردند:
📌 #علومشناختی کلاسیک به نسل اول و دوم تقسیم میشود: در نسل اول از مدلهای #کامپیوتری برای فهم #ذهن استفاده میشود. در نسل دوم از مدلهای #عصبشناختی بهره گرفته میشود.
📌 اصطلاح محاسباتی دو کاربرد در #علومشناختی دارد: خاص که بر نسل اول اطلاق میشود و گاهی به آن مدل محاسباتی #ذهن گفته میشود و گاهی بر #علومشناختی کلاسیک (هر دو نسل) گفته میشود که فرایندهای #ذهنی را نوعی فرایندهای محاسبهپذیر میدانند.
📌 نظریه 4E cognition علوم شناختی کلاسیک را نفی میکند و #شناخت را صرفاً پدیدهای درون #مغز و #محاسباتی نمیداند.
📌 بنا به نظریه 4E cognition شناخت #انسان به معنای دقیق کلمه در #هوشمصنوعی قابلیت مدلسازی ندارد.
@hekmatebaleghe
@quantum_philosophy_of_mind
https://www.aparat.com/v/vtv24gz
🎥 (ادامه از جلسه اول) لینک ویدیوی فوق مربوط به جلسه دوم «نشست علمی #فلسفه و #هوشمصنوعی» است.
📌در #علومشناختی نگاه اطلاعاتی-پردازشی به #ذهن وجود دارد. اطلاعاتی از خارج به #ذهن یا #مغز میآید و #ذهن ما آنها را پردازش میکند.
📌 اساس بسیاری از کسانی که بنیانگذار #هوشمصنوعی بودند #فیزیکالیسممحاسباتی computational physicalism بوده است. این نوع #فیزیکالیسم دو ادعا دارد: تمام ابعاد انسان به فرایندهای #ذهنی تقلیل پیدا میکند. ثانیا، همه ابعاد #شناختی هم به بُعد محاسبه بر میگردد (ریاضیسازی #ذهن).
📌 معرفت از دیدگاه #هایدگر به معرفت #محاسبهگر و #معنوی تقسیم میشود. معرفت #معنوی در #هوشمصنوعی وجود ندارد. یادگیری عمیق در واقع حاصل #ریاضیسازی مقولات است. تلفیق مفهومی در این نوع تفکر راه ندارد.
@quantum_philosophy_of_mind
@hekmatebaleghe