eitaa logo
قران پویان
467 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
695 ویدیو
619 فایل
تدبردر قرآن وتفقه در دین با عمومی سازی فهم وعمل به قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
❓❓پرسش و پاسخ قرآنی: ❓مراد از بنی چیست؟ ❓آیا ، خدا در روی زمین است؟منظور از اللهی چیست؟ ❓چه موجوداتي هستند كه از انسان هستند؟ 🔴قسمت اول: ✅مبحثی که بنا است در مورد آن صحبت کنیم ،پیرامون آیه ۷۰ سوره مبارکه اسراء است. 🔹وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي‏ کَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا 🔹 و به تحقیق فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را بر مرکبهای دریایی و زمینی سوار کردیم و از هر غذای پاکیزه به آنهاروزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم و چه برتری دادنی. ❓آیا این آیه عمومیت دارد یا مربوط به سرزمین خاص و یا مردمان و دینی مخصوص است؟ منظور از بني ادم چيست؟ آيا موجوداتي برتر از انسان هم وجود دارند؟ ادامه دارد: 📚برای مطالعه بیشتر در مورد این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/037031 💫با این پست، شما هم در گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه سهیم شوید 🙏 https://eitaa.com/quranpuyan
❓❓پرسش و پاسخ قرآنی: ❓مراد از بنی چیست؟ ❓آیا ، خدا در روی زمین است؟منظور از اللهی چیست؟ ❓چه موجوداتي هستند كه از انسان هستند؟ 🔴قسمت دوم: 🔹 وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي‏ کَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا آیه ۷۰ سوره اسراء ✳اين آيه در سياق منت نهادن است، البته منتى آميخته با عتاب، در اين آيه خلاصه اى از ها و فضل خود را مى شمارد، باشد كه انسان بفهمد پروردگارش نسبت به وى عنايت بیشترى دارد، و مع الاسف انسان اين عنايت را نيز مانند همه نعمتهاى الهى كفران مى كند. ✅از همينجا معلوم مى شود كه مراد از آيه، بيان حال جنس بشر است، صرفنظر از كرامتهاى خاص و فضائل روحى و معنوى كه به عده اى اختصاص داده، بنابراين اين آيه مشركين و كفار و فاسقين را زير نظر دارد، چه اگر نمى داشت و مقصود از آن انسان هاى خوب و مطيع بود معناى امتنان و عتاب درست درنمى آمد. 🔶پس اينكه فرمود: (و لقد بنى آدم ) مقصود از اختصاص دادن به عنايت و شرافت دادن به خصوصيتى است كه در ديگران نباشد، و با همين خصوصيت است كه معناى ( ) با (تفضيل ) فرق پيدا مى كند، چون معنائى است نفسى و در تكريم كارى به غير نيست، بل كه تنها شخص مورد تكريم مورد نظر است كه داراى شرافتى و كرامتى بشود، به خلاف تفضيل كه منظور از آن اين است كه شخص مورد تفضيل از ديگران برترى يابد، در حالى كه او با ديگران در اصل آن عطيه شركت دارد. 🔹🔸🔹امتياز و خصيصه انسان بين همه موجودات چيست؟ ❇حال كه معناى تكريم و فرق آن با تفضيل روشن شد اينك مى گوئيم: انسان در ميان. ساير موجودات عالم خصوصيتى دارد كه در ديگران نيست، و آن داشتن نعمت است، و معناى تفضيل انسان بر ساير موجودات اين است كه در غير عقل از ساير خصوصيات و صفات هم انسان بر ديگران برترى داشته و هر كمالى كه در ساير موجودات هست حد اعلاى آن در انسان وجود دارد. 🔹🔸 خلاصه اينكه بنى آدم در ميان ساير موجودات عالم، از يك ويژگى و خصيصه اى برخوردار گرديده و به خاطر همان خصيصه است كه از ديگر موجودات جهان امتياز يافته و آن عقلى است كه به وسيله آن حق را از باطل و خير را از شر و نافع را از مضر تميز مى دهد. تفسیر المیزان جلد سیزدهم ادامه دارد: 📚برای مطالعه بیشتر در مورد این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/037031 💫با این پست، شما هم در گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه سهیم شوید 🙏 https://eitaa.com/quranpuyan
❓پرسش و پاسخ قرآنی: ❓مراد از بنی چیست؟ ❓آیا ، خدا در روی زمین است؟منظور از اللهی چیست؟ ❓چه موجوداتي هستند كه از انسان هستند؟ آيا ؟ 🔴قسمت سوم: ✴در ادامه‌ی بررسی آیه ۷۰ سوره اسراء در تفسیر المیزان آمده است که: ♦"معناى جمله: (و فضلنا هم على كثير ممن خلقنا تفضيلا) (و فضّلنا هم على كثير ممن خلقنا تفضیلا - بعيد نيست كه مراد از (من خلقنا - كسانى كه خلق كرديم ) انواع حيوانات داراى شعور و همچنين جن باشد كه قرآن آن را اثبات كرده، آرى قرآن كريم انواع حيوانات را هم امتهائى زمينى خوانده، مانند انسان كه يك امت زمينى است. 🔸و آنها را به منزله صاحبان شمرده و فرمود: (و ما من دابّة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ما فرّطنا فى الكتاب من شى ء ثم الى ربّهم يحشرون ) و اين احتمال با معناى آيه مناسب تر است، چون مى دانيم كه غرض از آيه مورد بحث بيان آن جهاتى است كه خداوند با آن جهات آدمى را كرده، و بر بسيارى از موجودات اين عالم برترى داده، و اين موجودات - تا آنجا كه ما سراغ داريم - حيوان و جن هستند، و اما ملائكه از آن جائى كه موجودات مادى و در تحت نظام حاكم بر عالم ماده قرار ندارند نمى توانيم آنها را نيز مشمول آيه بگيريم. ✳ اين آيه ناظر به كمال انسانى از حيث وجود مادى است، و و تفضيلش در مقايسه با ساير موجودات مادى است، و بنابراين ملائكه از آنجا كه از تحت نظام كونى و مادى اين عالم خارجند لذا از محل كلام بيرونند، و خلاصه تفضيل و برترى دادن انسان بر بسيارى از موجودات، تفضيل از غير ملائكه از موجودات مادى اين عالم است، و اما اصولا وجودشان غير اين وجود است. 👈 پس آيه هيچ نظرى به برترى آدمى از ملائكه ندارد." تفسیر المیزان جلد سیزدهم ادامه دارد: 📚برای مطالعه بیشتر در مورد این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/037031 💫با این پست، شما هم در گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه سهیم شوید 🙏 https://eitaa.com/quranpuyan
❓❓پرسش و پاسخ قرآنی: ❓مراد از بنی چیست؟ ❓آیا ، خدا در روی زمین است؟منظور از اللهی چیست؟ ❓چه موجوداتي هستند كه از انسان هستند؟ 🔴قسمت چهارم: ✳️ در تفسير فرقان آيت اله صادقي تهراني در مورد آیه ۷۰ سوره اسراء این طور آمده است که: 🔶"اينجا "فضّلناهم على كثير" دليل است بر اين كه تنها بر بسيارى از آفريدگان از نظر آفرينش جسم و جان برترى دارد، و بر مبناى آيه "لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم" ✅كه آفرينش انسان بگونه اى مطلق در بالاترين مرحله تقويم جسمى و روحى است، و در جمع مى فهميم كه درست است كه از انسان هيچ آفريده اى وجود ندارد، ولكن اقليتى هم هستند كه با انسان برابرند و اين اقليت براى ما ناشناسند، جنيان نيستند كه تا اندازه اى آنها را مى شناسيم، زيرا بر حسب آياتى از قرآن انسان از جنيان برتر است، فرشتگان نيز نيستند كه نيز بر حسب آياتى ديگر بر آنها هم است، مى ماند حيوانات و مادون آنها كه وضعشان خيلى روشن است، روى اين اصل اين اقليت به گونه اى خاص از براى ما معلوم نيستند. 🔶مگر بوجه عمومى بر مبناى آيه "ومن آياته خلق السموات و الارض و ما بثّ فيهما من دابه و هو على جمعهم اذا يشاء قدير" كه مختصراً «هم» در «جمعهم» مربوط به ذوى العقول پراكنده در زمين و آسمانند كه طبعاً اين اقليت از همان ذوى العقول آسمانى مى باشند كه با انسان زمينى در ممتازترين آفرينش جسمانى و روحانى برابرى دارند، و در آينده اى هم آنگونه كه خدا مى خواهد يكديگر را در همين دنيا ملاقات خواهند كرد، و اين ملاقات در كجاست براى ما هنوز معلوم نيست." ادامه دارد: 📚برای مطالعه بیشتر در مورد این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/037031 💫با این پست، شما هم در گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه سهیم شوید 🙏 https://eitaa.com/quranpuyan
❓پرسش و پاسخ قرآنی: ❓مراد از بنی چیست؟ ❓آیا ، خدا در روی زمین است؟منظور از اللهی چیست؟ 🔴قسمت پنجم: ❇ديدگاهي متمايز: نظر ايت اله صادقی تهرانی این است که انسان و خليفه خدا نیست. بخش هایی از نظر ایشان در این مورد: 🔶🔹🔶"آری؛ اللّه به معنای: آن کسی که خدا او را دیگری قرار داده،این صحیح است. ♦هر نبی را خدا جانشین نبی دیگر قرار داده نه جانشین خودش مثلاً:یاداود إنّا جعلناک خلیفه فی الارض(ص،۳۸/۲۶) داود خلیفه اللّه نیست،برای این که این جعل خلافت نبوت داود،به وسیله اللّه است. اللّه جاعل خلافت است پس داود خلیفه اللّه نیست بلکه خلیفه پیامبران است. یا امیر المؤمنین علیه السلام،که خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. 👈بدین معنی اللّه است،که اللّه او را رسول قرار داده نه خلیفه خودش. آری اگر هم فرضاً آیه این طور بود که "اذ قال ربّک للملائکه انّی جاعل فی الارض خلیفتی" باز هم معنایش جانشینی آدم از خدا، در ذات و صفات و افعال نبود تا چه رسد به این که در آیه کلمه «خلیفه» نازل شده است. ⁉ آیا اصولاً از نظر عقلی و معرفتی، اللّه در کل جهات ربوبیّت کافی است یا نه؟آیا وجودش جانشین می خواهد که معدوم یا ضعیف شود؟ یا صفاتش جانشین می خواهد، که در صفاتش ضعیف شود یا خواب رود یا از بین برود؟یا در افعالش ضعیف شود؟ 🔹اولاً: ذات و صفات و افعال "الله" که همیشه مطلق و کامل است چرا جانشین بگیرد. 🔹ثانیاً:امکان جانشین گرفتن در صورت سنخیّت است. مثلاً آیا امکان دارد مورچه، جانشین فیل بشود؟ ✅بنابراین امکان اللّه برای هیچ مخلوقی و لو اشرف مخلوقات که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم باشد وجود ندارد. 🔹ثالثاً:منطوق آیه میفرماید: و اذ قال ربّک للملائکه انّی جاعل فی الارض خلیفه (بقره/2). آیا که مخاطب این آیه بودند فهمیدند خدا چه فرمود یا نفهمیدند؟ اگر نفهمند و نتوانند بفهمند؛ خود این خطابِ نامفهومی است. اگر خدا خطاب می کند به یک موجودی، چه خطاب تکوینی که تکوین می کند، چه خطاب تشریعی که تشریع می کند، چه خطاب فعلی که تفهیم می کند، در هر خطابی از خطابات ربّانی، ربانیّت خطاب به طور مطلق در تفهیم و تکلیف موجود است، بنابراین ملائکه از خلیفه چه می فهمیدند؟ یا فهمیدند خلیفه خود اللّه است، یا این که خلیفه الجنّ یا خلیفه الملائکه یا خلیفه انسان هایی هستند که پیش از او بوده اند و منقرض شده اند. ما با سَبر و تقسیم دِلالی، عقلی، علمی و منطقی فقط مرحله اخیر را می پذیریم. زیرا اگر ملائکه از خلیفه، خلیفه اللّه می فهمیدند. این چه قدر نادانی و نافهمی و فسق و حتّی کفر است که خدا به کسی بگوید ـ بر فرض محال ـ من می خواهم برای خودم قرار دهم و آنها بگویند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء (بقره،۲/۳۰) مگر خدا مفسد است، مگر سافک دماء است. «اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدّماء و نحن نسّبح بحمدک و نقدّس لک»،ما هستیم که تسبیحت می کنیم، و تو اشتباه کردی،(العیاذ باللّه) ظلم کردی، که کسی را که «سفک دماء» می کند خودت قرار می دهی. پس این مرحله اوّل غلط است. بنابراین انسان ملائکه هم نیست. بنابراین چهار نکته، «جاعلُ…»، قرار دادن انسان است به دنبال انسان های گذشته، که چون افساد و خونریزی آنان زیاد بوده طبعاً این سؤال مطرح می شده،که آیا مفسدان و خون ریزان دیگری را جانشین پیشینیان قرار می دهی، که خدای متعال در پاسخ فرموده است: "إنی اعلم ما لاتعلمون" (بقره،/۲ ۳۰) اگر چه اینان در ظاهر همانند آنانند، ولی بهتر و والاتر از آنها هستند. در روایت از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که می فرماید: «لقد خلق اللّه ألف الف عالم و الف الف آدم و انت و اللّه فی آخر تلک العوالم» خدا یک میلیون جهان و یک میلیون آدم آفریده و تو در آخر آنها هستی." 📚برای مطالعه بیشتر در مورد این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/037031 💫با این پست، شما هم در گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه سهیم شوید 🙏 https://eitaa.com/quranpuyan
پرسش و پاسخ قرآنی: ❓مراد از بنی چیست؟ ❓آیا ، خدا در روی زمین است؟منظور از اللهی چیست؟ 🔴قسمت ششم:(قسمت آخر) ❇در قسمت قبل نظر آیت الله صادقی را در مورد آیه ۷۰ سوره اسراء خواندیم و اینک نقدي بر ان نظر را مورد مطالعه قرار می‌دهیم: 🔶1." از ظاهر و سیاق آیه مورد بحث هیچ قرینه ای وجود ندارد که دلالت داشته باشد، قبل از هم بشری بوده است. این که ایشان به روایات استناد می کند، صحیح نیست. نباید روایات و غیر روایات را بر آیات قرآن حاکم کرد. ما در صورتی می توانیم به روایات استناد کنیم که چارچوب دلالی آیات پذیرای آن باشد. این در حالی است که ظاهر و سیاق آیه هرگز دلالت بر این ندارد که آدم آدمی قبل از خود بوده است. 🔶2. در گفتمان قرآنی به حاکمی گفته می شود که بر جمعیتی از انسان ها حکم می راند و بنابراین شدن جمیع انسان ها نمی تواند مقصود باشد. حال باید پرسید، آن شخصی که قبل از آدم بوده و آدم به جای او آمده است، چه کسی بوده است؟ این در حالی است که هرگز ظاهر و سیاق آیه پاسخگویی چنین سئوالی نمی تواند باشد. 🔶3. در سیاق آیه سخن از این است که خدا کسانی را می فرستد و از بنی آدم می خواهد از آنان پیروی کنند. این نشان می دهد که مراد از خلیفه همان رسولانی است که خدا پی در پی به میان بنی آدم می فرستد و آنان هستند. 🔶4.در گفتمان سامی سخن از این است که در دنیا انسان به جای خدا حکومت می کند و روزی را انتظار می برند که خود خدا حاکم بر انسان ها بشود و آن روزی که حکومت از آن خدا بشود، روز بازپسین معرفی شده است. " ✳ نقدي بر نظر بالا: 1🔶. اینکه در گفتمان قرآن "خلیفه به حاکمی گفته می شود که بر جمعیتی از انسان ها حکم می راند" اول و مصادره به مطلوب کلام است. در قرآن گزارههای مربوط به خلافت و خلیفه اصلا این معنا را بر نمی¬تابند. ♦در قرآن از داود یاد شده که شواهد و ساختار کلام نشان از داوری او میدهد. "یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ" دربارۀ جایگزینی نسلها نیز از تعبیر استخلاف استفاده شده است. "فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ". "وَاذْکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الأَرْضِ" ♦در پاره ای موارد از خلائفی یاد شده که در زمین و خواهند بود. "وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ" وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ" 👈بعلاوه، دربارۀ همین آیۀ مورد بحث هم قراین قابل توجهی در خود متن وجود دارد که منظور از جاعل فی الارض خلیفة، همین انسان است؛ و نه رسولان و یا افراد خاص: "وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‏ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليس" و " وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون‏" 🔶2.اما اینکه همگان چگونه خلیفه هستند، بستگی به فهم معنای خلافت در خود قرآن کریم دارد. از آیات قرآن بر می-آید که همۀ انسانها دارای نقشی در زمین هستند که محل زیستشان است و قرار است به تعبیر طبرسی «انسان کدخدای زمین» (و بين بذلك أن آدم ع أصلح لكدخدائية الأرض و عمارتها1/181) باشد. از جمله این¬که خدا انسان¬ها را آفریده و از آنان خواسته که زمین را آباد کنند. با این وصف، هر کسی نقشش پر رنگ تر باشد، رسالت مهمتری ایفا می¬کند. و انبیا و فرستادگان خداوند، در رأس این جایگاهند و البته منحصر در آنها نیست. " 📚برای مطالعه نظرات بیشتر در مورد این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://b2n.ir/037031 💫با این پست، شما هم در گسترش مفاهیم قرآنی در جامعه سهیم شوید 🙏 https://eitaa.com/quranpuyan
قران پویان
🔹شب دهم محرم ۱۴۰۱ 🔹 انجمن اندیشه و قلم . کانون توحید تهران ⭕️موضوع سخنرانی : امام حسین (ع) و بحر
امام حسین (ع) و بحران 🔹نقطه مقابل اصلاح، انسداد است. نظام اجتماعی_ سیاسی یا اصلاح پذیر است یا نیست و اگر نباشد دچار انسداد سیاسی است. 🔹ما در صدر اسلام در دو مقطع با مشکل انسداد سیاسی مواجه شدیم: 📍 مرحله اول در دوران خلافت عثمان است که این انسداد موجب یک شورش یا انقلاب شد. در اواخر دوره عثمان تلقی عده ای از مردم این بود که با بودن این خلیفه دیگر شرایط اصلاح نیست. انسداد به معنای مسدود کردن راه تغییر است پس باید با او برخورد کنیم این تجربه اول است در دوران پس از اسلام. 📍 اما دوره دوم انسداد پس از اسلام، دوره است. این تلقی شکل گرفت که راه اصلاح وجود ندارد. تفاوت دوره عثمان و یزید، این بود که در مرحله اول یک حرکت عمومی و وسیع برای از میان بردن خلیفه به قصد اصلاح وجود داست و مردم به میدان امدند اما در دوره یزید این امکان هم نبود. ⁉️پرسش مهم این است که: اینکه مقطع اول انسداد چگونه اتفاق افتاد و راه برون رفت آن چه بود و مقطع دوم چگونه اتفاق افتاد و راه برون رفت چه بود؟ 🔹در مقطع اول، زمینه حرکت مردمی وجود داشت. ارام ارام شخصیتهای ممتاز جامعه اسلامی در برابر دستگاه خلافت قرار گرفتند؛ ابتدا با انتقاد و بعد متوجه شدند بی فایده است و مرتب فقط از فاسدان می کند. 🔹مردم برای اولین بار در تاریخ اسلام در برابر حکومت به میدان آمدند. ۶۰۰ نفر از مصر امدند عده ای هم از بصره. قاریان کوفه هم اضافه شدند. یک جمعیتی از نخبگان جامعه به عنوان اعتراض هم امده بودند. 🔹عثمان از علی خواهش کرد برو با اینها صحبت کن و واسطه شو. 📌 حضرت به معترضین گفتند عجله نکنید صبر کنید. تصمیم حذف خلیفه اسان نیست، پیامد دارد.‌ به اقدامی دست نزنید که عاقبت آن را نمی دانید. بعدش چه خواهد شد؟ 🔹این همان مطلبی است که امروز در جامعه شناسی انقلابها مطرح است. در این موقعیت، نقش علی برون رفت از این انسداد است. چون حضرت اینده را خطرناک می دیدید. خیلی حضرت تلاش کرد. 🔹اما در تجربه دوم، تجربه ایست که مردم آن حرکت عمومی را نمی توانند داشته باشند. از همه جا جمع شوند و حرکتی انجام دهند. سیستم اجازه نفس کشیدن به کسی نمی دهد و انچنان بر اوضاع مسلطند که کمترین حرکتی را در نطفه می کنند.  🔹اینجا مسلمانان عاقل و دانا و فهمیده می فهمیدند که امکان اصلاح در این شرایط وجود ندارد. همان فرمانروای جباری که یزید در مدینه نصب کرده بود که امام حسین را دعوت کرد و تحت فشار گذاشت، نشان میداد که دوره یزید، دوره بحران است.   🔹این بار برخلاف بار اول مردم به این نتیجه رسیدند که کاری از کسی برای اصلاح بر نمی اید. یگانه فردی هم که می خواهد بایستد، او را هم همه تخطئه کردند.  🔹دیگر علی نیست که واسطه شود بین معترضین و خلیفه. مردم علی را از دست دادند و خلیفه هم جوان، مغرور، بی تجربه و سفاکتر.  ❓اینجا چه باید کرد؟ 🔹امام راهی برای برون رفت از انسداد تشخیص داد، راهی که پیش از ان تجربه نشده و امام موسس این راه برون رفت است برای شکستن انسداد مطلق این سیستم فاسد.  📌راه برون رفتی که امام‌حسین تاسیس کرد، است.  🔹این جامعه نیازمند است‌. اما این خون، خون مردم عادی نیست که گوشه و کنار، ریخته شود بلکه خون یک شخصیت بزرگ و وجیه لازم است که شهادتش لرزه بر اندام نظام فاسد بیندازد. خون دادن برای اگاهی است.  🔹وقتی هیچ نیست و هر راه است و همه عقلا که می توانند راه حلی بیندیشند حذف شده اند و گوشه ای خزیده اند، نیازمند نیروهای فداکاری هستیم که به صحنه بیایند و اماده برای باشند.  🔹در صحنه انسداد سیاسی نوعی احساس و است. این امر بسیار خطرناکی است و اساسا دنبال این هستند که این اتفاق بیفتد و نیروهای فعال بروند کنار و صحنه را ترک کنند. 🔹در این مرحله توصیه قران این است که حتی اگر حکومت به این مرحله برسد، حتی اگر حرکت جمعی نمی شود کرد ، فرد مسلمان وظیفه دارد مقاومت فردی خود را حفظ کند و از نظر فکری و روحی متلاشی نشود. 🔹 قران می فرماید شما فکر می کنید پیش از اینکه مصایب امم گذشته بر شما وارد شود به بهشت راه می یابید؟ آنها دچار سختی هایی شدند و لرزیدند تا جایی که حتی پیامبر خدا و مومنین او هم می گفتند پس نصرت الهی کی میرسد؟  خیلی ها می بریدند و عقب نشینی می کردند، قران اینجا می فرماید الا ان نصرالله قریب استاد سروش محلاتی، سخنرانی شب عاشورا @quranpuyan
، ذاتي يا اكتسابي، تفاوتها و آثار 🛑قسمت چهارم: ⁉ايا مقام منحصر به حضرت ادم ع بوده است؟ ادامه بيان مصاديق كرامت ذاتي انسان در آيات قران : ↩️ـ4.اعطای مقام از بزرگترین که خداوند منّان به انسان عطا نموده،مقام خلافت و جانشینی خود در روی زمین است.انسان از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار است که خداوند او را جانشین خود بر روی زمین قرار داده است. ⭕اولین اشکالی که ممکن است مطرح شود اینست که این خلافت مختصّ حضرت آدم(ع) بوده و انسان‌هایی که از نسل او هستند،در چنین کرامتی شریک نیستند. 👈در پاسخ باید گفت که شکی در این نیست که مقام خلیفةاللهی تنها مخصوص حضرت آدم(ع) نبوده است بلکه مربوط به همهٔ افراد بشر می‌شود،به چند دلیل: ↩️1.اگر این مقام مختصّ حضرت آدم (ع) بود، دیگر لزومی نداشت که ملائکه از خدا سؤال کنند که آیا کسی را در زمین می‌گماری که به کشتار و خونریزی و فساد در روی زمین می‌پردازد؟و در صورتیکه این مقام مختص حضرت آدم (ع) بود با عصمت او ناسازگار بود.به فرض هم ‌اگر ملائکه این سؤال را دربارهٔ حضرت آدم(ع) مطرح کرده‌ بودند، خداوند باید جواب می‌داد که این موجود، فساد و خونریزی نخواهد کرد.در حالی که خداوند جواب منفی به آنها نمی‌دهد. ↩️2.برخی از آیات دیگر قرآن تصریح دارد که ما شما را جانشین و خلیفه در روی زمین قرار دادیم آیه 165سوره انعام و 39 سوره فاطر از این قبیل است. 🔸هو الّذی جعلکم خلائف الأرض؛ او کسی است که شما را خلیفه‌هایی در زمین قرار داد. 🔸هو الّذی جعلکم خلائف فی الأرض فمن کفر فعلیه کفره و لا یزید الکافرین کفرهم عند ربّهم إلّا مقتاً و لا یزید الکافرین کفرهم إلاّ خساراً. اوست آن کس که شما را در این سرزمین جانشین گردانید. پس هر کس کُفر ورزد کُفرش به زیان اوست، و کافران را کُفرشان جز دشمنی نزد پروردگارشان نمی‌افزاید، و کافران را کُفرشان غیر از زیان نمی‌افزاید. 👈علامه طباطبائی (ره) نیز در این‌باره می‌فرمایند: این خلافت و جانشینی مختص حضرت آدم(ع) نیست بلکه دیگران نیز در این مقام شریک هستند.بر عمومیت این خلافت آیه‌های:ثمّ جعلناکم خلائف فی الأرضِ و…(یونس،10/14) نیز دلالت دارند. ⭕پرسش دیگر آنکه مقام خلافت الهی چه مقامی است و وقتی گفته می‌شود که انسان، الهی در روی زمین است مراد چیست؟ 👈در پاسخ باید گفت که این مقام کرامتی نیست که فی‌البدایه از بدو تولد انسان‌ در او فعلیت داشته باشد.بلکه مراد آنست که این مقام به صورت بالقوه در نهاد هر انسانی وجود دارد و آدمی با ایمان و عمل صالح و تلاش در راه بندگی خداوند می‌تواند به این مقام نایل شود. 📒از مقاله کرامت انسانی در پرتو قرآن و روایات 🖌نویسندگان: مصطفی سلیمی زارع کاظم قاضی زاده. http://quranpuyan.com/yaf_postst2869_mrd-z-khrmn-bny-dm-chyst--y-nsn-jnshyn-khd-dr-zmyn-st.aspx 💫ادامه دارد. کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━
◽️ و در ايا انبيا براي حكمراني مبعوث شده اند؟ 🛑قسمت اول 🔵این عنوان به‌دنبال این مسئله است که در قرآن کریم چه رابطه و نسبتی میان و به‌معنی حکمرانی و حکم‌فرمایی وجود دارد. مسئله‌مان را بر قرآن عرضه کنیم و ببینیم که قرآن در آیات مختلف راجع به آن چه اظهارنظری کرده است، لذا نگاه ما به قرآن نگاه مسئله‌محور است. ↩️این عنوان را در ضمن چهار موضوع بررسی کرده‌ایم: یکی عطاهای خداوند به پیامبران، دوم اهدافی که برای نبوت ذکر شده، سوم افعال و کارکردی که قرآن برای پیامبران بیان فرموده است، و چهارم آموزه‌ها و گفته‌های پیامبران است، و تکمله پنجمی هم هست که درباره حکومت‌هایی است که قرآن از آنها یاد کرده و نام برده است؛ چه حکومت پیامبران و چه غیر‌پیامبران. این پنج مبحث را بررسی می‌کنیم تا ببینیم محصول آن چیست و چه چیزی از اینها استخراج می‌شود. ↩️بنابر استقصایی که در آیات قرآن صورت گرفته است، ۲۰ مورد است که خداوند در آیات مختلف یاد می‌کند که آنها را به پیامبران داده است. کتاب، حکم، حکمت، ملک، کوثر، رشد، زبور، خلیفه، فضل، فرقان، ضیاء و تعبیرهای مختلف دیگر. 👈از این ۲۰ موردی که خداوند به پیامبران داده است، وقتی نگاه می‌کنیم، آنچه که می‌تواند به حوزه حکومت برگردد و مربوط شود، سه چیز است. بقیه همه در حوزه تعلیم و تربیت، و در حوزه معرفت و معارف کلان است. 👈آن سه تعبیر که در بعضی از آیات تکرار شده، یکی است، یکی است و دیگری است. در واقع می‌خواهیم بررسی کنیم که آیا خداوند گفته است به پیامبران منصب را داده‌ایم و بنابراین می‌خواهند حکمرانی کنند؟ آیا گفته شده که منصب حاکمیت را به پیامبران عطا کرده‌ایم؟ یا نه؟ 🔹 از این سه واژه، واژه خلیفه فقط برای داوود به کار رفته است؛ بنابراین برای بقیه انبیا نداریم که او خلیفه خدا در زمین است. واژه ملک هم برای سه پیامبر به کار رفته است: داوود، سلیمان، و یوسف. به‌صورت کلی‌تر هم آمده است که به آل‌ابراهیم ملک دادیم و فرمانروایی دادیم که مصداق‌هایی که خود قرآن ذکر کرده است، داوود و سلیمان و یوسف است. این سه مورد. پس ملک را هم راجع به سه پیامبر نام برده است. برای بقیه چنین چیزی نیست. اما واژه حکم بیشتر به کار رفته است. برای انبیاء مختلفی به کار رفته است: برای موسی، برای لوط، و برای سلیمان. معنایی که از آیات قرآن به دست می‌آید و همینطور از لغت، گاهی به‌معنی علم و دانستن و فهم است، ولی معنی شایع آن قضاوت و داوری است، و حکمرانی نیست. معنی در قرآن و کاربردهای آن و کارکردهای آن، به‌معنی حاکمیت و فرمانروایی، به‌معنی ملکی که در آیات دیگر به کار رفته است نیست، بحث قضاوت و داوری است: «آتیناه حکماً وعلماً». لذا گاهی در کنار علم به کار رفته است، گاهی در کنار نبوت به کار رفته است و چیزهای دیگری از این قبیل. 🔹اینها نشان می‌دهد که حکم جاهلیت به‌معنای حکمرانی جاهلیت نیست، بلکه به‌معنی قوانین، قضاوت‌ها و داوری‌ها است. پس این یک مورد درباره بررسی معنای حکم در قرآن است، ریشه‌یابی این مسئله در کتب لغت کهن که به دوره نزول برمی‌گردد، دومین مورد است که برای ما روشن می‌کند که معنی شایع و رایج حکم، قضاوت و داوری است، و قضاوت و داوری خودبه‌خود با حکومت و حاکمیت ملازمه‌ای ندارد؛ چرا که ممکن است کسی قاضی باشد، ولی حاکم نباشد. ♦♦پس نتیجه‌ای که از این مبحث به دست می‌آید این است که از آیات قرآن که عطاها و داده‌های خداوند را به پیامبران توصیف کرده و تبیین کرده، استفاده نمی‌شود که و حکومت جزو عطاهای خداوند به همه پیامبران است و با مقام و پیامبری ملازمه دارد. 👈 از این ۲۶ پیامبری که قرآن از آنها یاد کرده، بعضی از پیامبران، یعنی سه نفر از آنها را اسم برده و نام برده که یا خلیفه هستند و یا مقام ملک و حکمرانی دارند. 🖊حجت الاسلام مهدي مهريزي منبع: دفتر سوم کتاب تاملاتی در باب رابطه دین و دولت برگرفته از سايت پژوهشكده انديشه ديني معاصر 💫ادامه دارد کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━