eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
620 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
✅آیا ناپیدا بودن ابتدا و پایان جهان، می‌تواند اثبات کند که جهان ابتدا و پایانی ندارد؟ 📐اگر گفته شود: «آری، چون ابتدا و انتها برای من ناپیداست و من آن دو را نمی‌بینم، پس برای جهان ابتدا و انتهایی نیست»، در این سخن که واقعیت را در محسوسات و دریافت‌شده‌های عینی محدود می‌کند، باید اصل مبنای علوم و معرفت بشری را که قوانین حاکم بر هستی و روابط موجود میان اجزای تشکیل‌دهندۀ آن قوانین است، منکر شد، زیرا هیچ یک از آنها قابل مشاهده و لمس نیست. 📐بنابراین، از اینکه ما بدایت و نهایتی برای جهان نمی‌بینیم، دلیل آن نیست که جهان از هر دو طرف بی‌نهایت است. علاوه بر این دلایل علمی، مانند محدودیت عمر انفجار کهکشان‌ها که کیهان فعلی را به وجود آورده است، و آن دلایل عقلی که بر متناهی بودن جهان هستی وجود دارد و اگر کسی از ناپیدا بودن بدایت و نهایت جهان بخواهد نامتناهی بودن جهان را نتیجه بگیرد، به طور قطع، از فعالیت تجریدی ذهن که می‌تواند تا بی‌نهایت امتداد یابد، استفاده می‌کند نه از واقع‌بینی. قدرت تجرید و سازندگی مغز بشری، به گونه‌ای است که حتی با ملاحظۀ یک موجود جزئی، مانند این قلم، می‌تواند بی‌نهایت فرد و مصداق برای آن بسازد، در حالی که این قلم جزئی و مشخص، با توجه به همۀ خصوصیاتش قابل تکرار نیست. بنابراین، با هیچ منطق علمی نمی‌توان از ناپیدا بودن ابتدا و انتها برای جهان، بی‌نهایت بودن آن را نتیجه گرفت. جعفری، محمدتقی، مجموعه آثار ۶، تحلیل شخصیت و بررسی رباعیات خیام، ص ۱۲۲ و ۱۲۳ ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
برداشت از آیات ۸ تا ۲۲ ✅نیرنگ بازان مدعی 📂آنهایی که منافق ‏اند و در حقیقت دلشان مرده است و یا قلبی مریض دارند و به فکر علاج و حیات خود نیستند وقتی با مردم و اهل ایمان روبرو می‏ شوند به خُدعه و نیرنگ می‏ پردازند و می‏ گویند: ما هم به خدا و روز قیامت ایمان داریم ولی باید مؤمن، کنجکاو باشد و ادعای هر کسی را نپذیرد زیرا آنها در حقیقت ایمان به خدا ندارند و به مؤمنان نیرنگ می ‏زنند، اینها جز خودشان را گول نخواهند زد و شعور ندارند، روز بروز امراض قلبی آنها شدّت پیدا می‏ کند و بالأخره به عذاب دردناکی مبتلا خواهند شد. 📂این نیرنگ‏ بازان به گمان آنکه مصلح ‏اند در زمین فساد می‏ کنند و درکی ندارند، هر چه مؤمنان اینها را از فساد نهی می‏ کنند آنها نمی‏ فهمند، آن قدر در جهلشان فرو رفته‏ اند که مردم با ایمان و متدین به ادیان را سفیه و نادان می‏ دانند، وقتی با همفکران خود و شیطان‏ سیرتان می‏ نشینند به آنها هم دروغ می‏ گویند و مؤمنان را استهزاء می‏ کنند. امّا روزی می ‏رسد که آنها در عذاب الهی و فشارهای روزگار آن چنان گرفتار می‏ شوند که از ترس مرگ به خود می‏ پیچند و نمی‏ دانند چه باید بکنند. 📂خدای تعالی با کمال مهربانی برای آنها با مثال، با مواعظ، با راهنمائی‏های پی در پی انبیاء علیهم‏ السلام و قرآن سخن گفته ولی آنها علاوه بر آنکه هدایت نشده ‏اند همین مواعظ و مثالها را وسیله گمراهی خود قرار داده ‏اند و این بخاطر هواهای نفسانی و فسق و عدم تزکیه نفس شان بوده است... 🌷🌷🌷 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
✔️تقدیر شایسته از امام امت رحمه الله علیه 🌷🌷🌷 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢نشانه منتظران 📃 منتظران راستین که نجات می‌ یابند و دیگران را نجات می ‌دهند چه گروهی‌ هستند؟ منتظران راستین، بخش ‌های وسیعی از اوصاف اینها به صورت شرح و تفصیل و بخش ‌هایی از عصارهٴ فضیلت اینها هم به صورت اجمال و متن در قرآن کریم آمده است؛ قرآن کریم از اینها به عنوان مجاهد، مهاجر، مؤمن، اهل نماز، اهل روزه، اهل حج، اهل خمس، اهل زکات و مانند این یاد کرد که اینها تفصیل آن مُجمل و شرح آن متن است. اما خود متن؛ فرمود کسانی به مقصد می ‌رسند و مقصود را در مقصد مشاهده می ‌کنند که فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾، ﴿لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ﴾؛ فرمود عالِم به مقصد برسد دشوار است، عاقل به مقصد برسد دشوار است، هر عالِمی به مقصد نمی ‌رسد و هر عاقلی به مقصد نمی‌ رسد؛ نفرمود علما به مقصد می‌رسند، نفرمود عقلا به مقصد می‌رسند؛ فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ﴾! ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾! 📃 ما نژاد و قومی در شرق و غرب عالَم به نام قوم عالِم و قوم عاقل نداریم! این تازی و فارسی نیست که نژاد باشد و قوم داشته باشد! این لُر، ترک، بلوچ و مانند آن نیست که جزء اقوام باشد، مثلاً اقوام آریایی باشد یا اقوام کذا و کذا باشد! ما در تمام کرهٴ زمین قوم عاقل و قوم عالِم نداریم، این قوم به معنای نژاد و شناسنامه و مانند آن نیست. این ﴿لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ﴾، این ﴿لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ﴾،این ﴿لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ﴾و این ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾ که در قرآن آمده است؛ یعنی مردان و زنان زنده که قائم به عقل باشند، نه عالِم! قائم به علم باشند، نه عالِم! 📃 وجود مبارک حضرت که جهان را اصلاح می ‌کند، چون قائم «بالعقل و العدل» است! پس صِرف عالِم بودن کافی نیست! صِرف عاقل بودن کافی نیست! تا قیام نکند به علم و قیام نکند به عقل، نه مشکل خود را حلّ می‌ کند و نه «غُل جامعه»را از گردن دیگران بر می ‌دارد. اگر رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) ﴿یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیهِمْ﴾ بود، چون قوم عاقل بود؛ یعنی قائم «بالعقل» و «بالعلم» بود! وجود مبارک حضرت حجّت (صلوات الله و سلامه علیه) چون به عقل قیام می ‌کند، به علم قیام می ‌کند، به عدل و قسط قیام می‌ کند، به توحید و وحی و نبوّت قیام می ‌کند، جامعه را از خواب بودن بیدار می‌ کند، از مُستَلقی بودن می ‌نشاند، از نشسته به نیم ‌خیز در می ‌آورد، از نیم‌ خیز اینها را ایستا و قائم می ‌کند که ﴿لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ می ‌شوند، جامعه ایستاده و مقاوم جامعه نجات ‌یافته است. او چون قائم به عقل است، نه زیر بار کسی می ‌رود و نه کسی را به زیر بار می‌ آورد، نه بیهوده سخن می ‌گوید و نه بیهوده را می‌ شنود! ﴿لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾. 📃 گاهی کار به قدری مهم است که عادل بودن هم کافی نیست، قائم به قِسط بودن هم کافی نیست، فرمود: قوّام به قسط باشید. آنها که مثل (رضوان الله تعالی علیه) جزء یاران حضرت هستند، او قائم به قسط است، یک؛ در مواقع خطر قوّام به قسط است، دو؛ سیصد و اندی اصحاب مانند (رضوان الله تعالی علیه) دارد، اگر یک ولی‌ای در جهان ظهور کرد و بیش از سیصد یار مثل داشت و جامعه بشری را به عقل و علم قائم کرد، این جامعه نجات پیدا می ‌کند. 📃 مستحضرید که در زمان حضور و ظهور آن ولی مطلق الهی، عقل مردم بالا می ‌آید، اصلاح جامعهٴ عاقل دشوار نیست! ذات اقدس الهی دست عنایت را روی رئوس مردم می ‌کشد که به برکت ظهور ولی عصر (ارواحنا فداه) عقل مردم بالا می‌ آید، اداره جامعه عاقل سخت نیست! آن‌گاه به حکم نبوی عمل می ‌کند که «إِنَّمَا أَقْضِی‏ بَینَكُمْ بِالْبَینَاتِ وَ الْأَیمَانِ»،از این‌جا معنای انتظار منطبع می ‌شود؛ آن کس که عالِم است زمینه انتظار را دارد، ولی آن کس که قائم «بالعلم» است است؛ آن کسی که عاقل است زمینه انتظار را دارد، ولی آن کسی که قائم «بالعقل» است است. البته ادعیه، اذکار و اوراد، همه اینها زمینه است، وسیله است و عبادت است و لازم، اما قیام به عقل، قیام به عدل، قیام به علم، قیام به قسط، قیام به فکر و قیام به ایمان نشانه منتظران است. 📚 پیام به کنگره مسلمانان آمریکا ایالت میشیگان ـ با موضوع امام مهدی منجی بشریت تاریخ: 1395/05/10 📠در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
50 🔅🔅🔅 ✅ آسیب‌های فهم قرآن 📝 برخی آسیب‌ها ↪ ←← ناآگاهی از دانش‌های مورد نیاز 📁 ←←← دانش‌های انسانی قرآن مجموعه‌ای از معارف درباره مبدا و معاد و احکام و آداب است و مباحث گوناگون آن به نوعی، در سازندگی انسان نقش دارد. امروزه همه مکاتب مطالعات فراوانی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان و روابط و مناسبات حاکم بر آن داشته و دارند و متناسب با مبانی فکری و عقیدتی خود، آراء گوناگونی در هر بخش از علوم انسانی مطرح کرده‌اند، گرچه دانستن این علوم تاثیری مستقیم در فهم ما از قرآن ندارد، ولی آگاهی از آن‌ها سؤالات فراوانی را برای ما به وجود می‌آورد که هنگام مراجعه به قرآن در صدد پاسخ‌یابی آن‌ها بر می‌آییم و به سرعت، از آیه‌ها نمی‌گذریم، حتی از اشاره‌ها و دلالت ایمایی و التزامی آیه‌ها ممکن است‌ بهره ببریم. کسی که از این دانش‌ها بی‌بهره است ذهنی پر سؤال ندارد و به راحتی، از آیه‌ها می‌گذرد و در نتیجه، انتظار زیادی از مدلول‌های گوناگون آیات ندارد و به نکته‌های کم‌تری دست می‌یابد. [۵۷] ⏪ ← ناآگاهی و بی‌توجهی به منابع فهم از جمله مواردی که در بحث آسیب‌شناسی فهم باید مورد بررسی قرار گیرد «منابع فهم» است. شناخت منابع و میزان اعتبار آن، کیفیت‌ بهره‌برداری از آن و اولویت و اهمیت‌ بعضی نسبت ‌به بعضی دیگر از نکاتی است که باید بدان آگاهی داشت. ⏪ ادامه دارد... 🍀🍀🍀 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
51 🔅🔅🔅 ✅ آسیب‌های فهم قرآن 📝 برخی آسیب‌ها ✅ آسیب‌های فهم قرآن با قرآن نخستین و مهم‌ترین منبعی که در فهم این کتاب مقدس به کار می‌آید خود قرآن است؛ زیرا چنان‌که پیش‌تر گفته شد، قرآن بر اساس اصول محاوره میان مردم سخن گفته است. گویندگان و نویسندگان در سخن خود نکاتی می‌آورند که با توجه به گفته یا نوشته خویش در جای دیگر معنا می‌یابد؛ یعنی، برخی گفته‌های خود را قرینه برخی دیگر قرار می‌دهند. مخاطبان نیز بدون توجه به آن گفته‌ها، که در فهم مراد گوینده مؤثر است، مطلبی را به صاحب سخن نسبت نمی‌دهند. قرآن نیز از این اصل برکنار نیست و فهم هر بخشی از آن در فهم بخش‌های دیگر مؤثر است، به ویژه آن‌ که نزول قرآن به یکباره نبوده و همه مقصود خود را در جای معینی بیان نکرده است. 📜 پیشوایان دین نیز در مواردی، برای توضیح و تفسیر آیه‌ها از دیگر آیات استفاده کرده‌اند؛ مانند حدیث نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در توضیح آیه «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون» [۵۸] از آیه «لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم» [۵۹] استفاده کرده و به کمک این آیه، مراد از واژه «ظلم» در آیه اول را شرک به خداوند دانسته‌اند. اینک به ذکر مهم‌ترین آسیب‌ها در این زمینه می‌پردازیم: 📂 ← بسنده‌کردن به قرآن برخی از مفسران که به استفاده از قرآن برای فهم گرایش داشته‌اند نسبت ‌به منابع دیگر کم‌ توجهی کرده و خواسته‌اند فقط با بهره‌گیری از آیه‌های قرآن به فهم معارف آن نایل آیند، ولی پیداست که فهم کامل قرآن با کاوش در همه منابع و استنباط از تمامی ادله و قراین شکل می‌گیرد. استفاده از یک منبع و وا نهادن دیگر منابع در واقع، از دست دادن زمینه‌های لازمی است که در فهم قرآن سرنوشت ‌ساز است و از آن‌جا که برخی توضیحات و قرینه‌ها تنها در روایات آمده و هیچ راهی برای فهم آن از قرآن نداریم، بسنده کردن به قرآن راه فهم درست بخشی از قرآن را بر ما می‌بندد. مرحوم علامه طباطبایی (رحمة‌اللّه)، که خود از استوانه‌های فهم قرآن با قرآن است، در موارد متعددی از تفسیر گران‌ سنگ المیزان، به نقش منحصر به فرد روایات در فهم قرآن تصریح فرموده‌اند؛ از جمله: در بیان مراد از «صلاة وسطی» در آیه ۲۳۸ بقره [۶۰] ( [۶۱] )، در بیان مقصود از «اشهر معلومات» در آیه‌۱۹۷ بقره [۶۲] ( [۶۳] )، درباره آیه‌۳۳ مائده [۶۴] ( [۶۵] )، در تفسیر آیه ۳۸ این سوره، مراد از دستی که به جرم سرقت قطع می‌شود (دست راست)، مقداری که قطع می‌شود و میزان مالی که به سبب آن دست دزد را می‌برند ( [۶۶] ) و موارد متعدد دیگر - که بدون مراجعه به روایات قابل فهم نخواهد بود. از جمله کسانی که به این آسیب دچار شده، صاحب تفسیر الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن است. ⏪ ادامه دارد... 🍀🍀🍀 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
52 🔅🔅🔅 ✅ آسیب‌های فهم قرآن 📝 برخی آسیب‌ها ✅ آسیب‌های فهم قرآن با قرآن 📂 ← مهجور داشتن قرآن گرچه مفسران قرآن در طول تاریخ، برای فهم قرآن کم و بیش از این منبع بهره برده‌اند، ولی این بهره‌گیری چندان در خور این منبع شریف و ارجمند نبوده است. از جمله کاستی‌های فهم آنان، بی‌توجهی به این گنجینه ارزشمند است، حتی آنان که خود بهترین راه فهم قرآن را مراجعه به خود قرآن دانسته‌اند [۶۷] آن را در توضیح ابهام یا تبیین اجمال آیه‌ها و بیان تقیید و تخصیص منحصر کرده، در عمل از شمول آن نسبت ‌به همه معارف و قصص کاسته‌اند، در حالی‌که داده‌های قرآنی برای فهم در بیان ابهام و اجمال و خاص و ناسخ و... خلاصه نمی‌شود و حیطه بسیار گسترده‌تری دارد و کسی که به این راه وارد شود خواهد فهمید که چه گوهرهای بی‌نظیری دست نخورده باقی مانده است. 📜 نباید گمان کرد که فهم قرآن با قرآن کاری سهل و کم دامنه است و هر کسی می‌تواند با یافتن آیه‌های همگون (از معجم) از عهده آن برآید؛ زیرا این کار، هم مشکل است و هم درازدامن و تنها از راه انس با قرآن و احاطه کامل بر سراسر آن با ژرف‌نگری و مو شکافی قابل دستیابی است. اگر کسی بخش‌هایی از تفسیر المیزان را بنگرد متوجه می‌شود که چگونه آیه‌هایی که به ظاهر هیچ‌گونه ارتباطی با آیه مورد بحث ندارند به هنگام تفسیر و مو شکافی در فهم به کار می‌آید «و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض» [۶۸] مصداق می‌یابد. نمونه آن بحثی است که مرحوم علامه (رحمة‌اللّه) درباره آیه «اهدنا الصراط المستقیم» [۶۹] آورده و در آن از۳۹ آیه دیگر بهره گرفته است. 📜 توجه به سیاق آیه‌ها نیز شعبه‌ای از فهم قرآن با قرآن است که در بحث از قرینه‌ها بدان اشارت رفت. همچنین توجه به کاربرد قرآنی واژه‌ها و فهم معانی آن‌ها از رهگذر قرآن بخشی از این بحث (فهم قرآن با قرآن) است که در بخش واژه‌شناسی می‌آید. 🍀🍀🍀 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom 🍀🍀🍀 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 2- برش 194 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی ☘☘☘ 📈 برش هایی از پيام به مناسبت بزرگداشت يكصدمين سال تولد علامه طباطبائي(ره) ✅ اصل دوم. فتواي خداي سبحان در نعوت سلبي وحي اين است كه قرآن نه افسانه و افسون است، نه اسطوره و نه افيون، و حكم حضرت باري در اوصاف ثبوتي وحي اين است كه قرآن حيات بخش است؛ يعني نه تنها خود زنده است، بلكه قوام حيات جامعه انساني به او است؛ پس قرآن مظهر حي قيوم است: (...استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم).[ سوره انفال، آيه 24.] 📜 حيات مراتبي دارد و ادراك آن نيز درجاتي، هر اندازه كه به وحي اعتماد شود، حيات شكوفاتر مي گردد و هر اندازه زندگي بشر كامل شد، بهره وري وي از تفسير قرآن بيشتر خواهد شد. اين تعاملِ متقابل بين عقل و وحي از يك سو و بين قلب و وحي از سوي ديگر، همچنان مستمرّ است، همچون داد و ستد پي گير بين معلّم و متعلّم. 📜 در نهان بشر گوهر خلافت الهي نهادينه شد كه از آن به عنوان دفائن العقول ياد مي شود. پيامبران خدا آن گنجينه هاي مستور را مشهور مي كنند تا صاحبان اين گنجينه هاي مشهور، دفائن مغمور وحي را مسفور نمايند و آن پرده نشين را شاهد بازاري كنند. كژ راهه رفتنِ بشر قفل دل است و گرايش به غيرِ پيام الهي تَدْسيه نفس. از آن به عنوانِ (أمْ علي قلوبٍ أقفالها) [سوره محمدصلي الله عليه و آله و سلم، آيه 24.]ياد شد و از اين به عنوانِ (قد خاب من دسّاها) [سوره شمس، آيه 10.]تعبير شد. خامْ انديشي كه به دانش محدود بشري بسنده نمود و به آن خرسند شد؛ (فلمّا جائتهم رُسُلُهم بالبيّنات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤون)،[ سوره غافر، آيه 83.]گرفتار آن قفل و اين خَيْبَتْ است. مصطفي اندر جهان، آنگه كسي گويد كه عقل آفتاب اندر سما، آنگه كسي گويد سُها [ديوان حكيم سنايي؛ سُها ستاره كم نوري است كه با آن نور چشم را مي آزمايند.] 📜 اگر كسي در ساحت قرآن، ادب عبودي را نسبت به پيام ربوبي حفظ كرد و در قبال نفحه رحمان از خود دم بر نياورد، (و إذا قُرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا) [سوره اعراف، آيه 204]زنده مي شود و از آن قفل مي رهد و از اين تَدْسيه و خَيْبَتْ مي جهد و با اثاره وحي الهي دفينه او شكفته مي گردد و توان تدبّر در آيات الهي بهره او مي شود، و با اين دلمايه، خزائن قرآني را مي گشايد و با حظّ تازه از آن، دفائن ديگري را از نهانخانه جان مي شكفد و با بهترين وضع خود را مي شناسد و با معرفت برتر مجدّداً به خدمت خزائن قرآني مي رود و اين سعي سامي را بين صفاي وحي و مَرْوه دل همچنان ادامه مي دهد و به غُرَر آيات قرآني كه پيرامون توحيد خداست مي رسد،و در آن مقطعِ خاص، سعي عادي را به هَرْوَله تبديل مي نمايد تا به قصور خود و سائر ما سوي آگاه مي گردد و تقصير مي نمايد؛ يعني از غير خدا منفصل و به قرب الهي متصل مي شود، و زادِراهي براي منتظران آن تعاملِ متقابلِ محمود، و اين سعي و تقصيرِ مسعود به همراه مي آورد و آن را «الميزان في تفسير القرآن» مي نامد طوبي له و حُسن مآب و اگر مفسّري چنان نباشد، تفسير وي چنين نخواهد شد، زيرا يا اهل سلوك نيست و يا نيمه راه بر مي گردد؛ نه هر كو آيد از كوهي، بود با دعوت موسي نه هر كو زايد از زالي، بود با سطوت دستان اولين شرط رهيابي به قلّه تفسير ناب تضحيه و اراقه دم است؛ اسرار طريقت نشود حلّ به سؤال ني نيز به در باختن حشمت و مال تا خون نكني ديده و دل پنجه سال هرگز ندهند راهت از قال به حال [اوحد الدين كرماني.] 🌹🌹🌹 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌اطاعت از معصومین علیهم السلام 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های اصیل دینی خالصانه تلاش کنیم. 🌹🌹🌹 @rahighemakhtoom
📌اطاعت از معصومین علیهم السلام 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های اصیل دینی خالصانه تلاش کنیم. 🌹🌹🌹 @rahighemakhtoom
🔰 آن سینۀ آدمى که جایگاه دل است و دل آدمى که جایگاه تجلى انوار الهى است و انوار الهى که از خورشید عظمت خداوندى تشعشع می‌کند، با پیروى از شیطان مبدل به قفس و آشیانۀ دائمى شیطان می‌گردد. 🔰معناى قفس شیطان بودن آن نیست که واقعاً یک موجود فیزیکى در سینۀ آدمى داخل شده در گوشه‌اى می‌نشیند و شروع به امر و نهى می‌کند، بلکه همان‌طور که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: 🔰 این موجود پلید که نمود فیزیکى ندارد، همۀ سطوح روانى را اشغال نموده، خیالات و توهمات و وسوسه‌ها و شک و تردیدها را در آن سطوح تولید می‌کند و مالک مطلق آن سطوح می‌گردد. 🔰تسلط شیطان بر آدمی، به تدریج انجام می‌گیرد و چنان نیست که وجدان و عقل و فطرت پاک آدمى ناگهان از درون وى محو شوند و شیطان فوراً جاى آنها را بگیرد. اندک اندک راه زد سیم و زرش مرگ و جسگ نو فتاد اندر سرش عشق گردانید با او پوستین می‌گریزد خواجه از شور و شرش اندک اندک روى سرخش زرد شد اندک اندک خشک شد چشم ترش وسوسه و اندیشه بر وى در گشاد راند عشق لااُبالى از درش اندک اندک شاخ و برگش خشک گشت چون بُریده شد رگ بیخ‌آورش اندک اندک دیو شد لاحول‌گو سست شد در عاشقى بال و پرش عشق داد و دل بر این عالم نهاد در برش زین پس نیاید دلبرش خواجه می‌گرید که ماند از قافله خنده‌ها دارد از این ماندن خرش عشق را بگذاشت و دُم خر گرفت لاجرم سرگین خر شد عنبرش مُلک را بگذاشت بر سرگین نشست لاجرم شد خرمگس سرلشکرش خرمگس آن وسوسه است و آن خیال که همى خارش دهد همچون گرش 📚منبع :جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۳، ص ۱۳۳ و ۱۳۴، چاپ قدیم (۲۷ جلدی) @rahighemakhtoom
حضرت آیت الله العظمی (دامت برکاته): ☑️ شما در پايان وصيّت‌نامه حضرت (قدّس سرّه) ديديد كه ايشان فرمود: «با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي‌كنم …» اين، سخن وجود مبارك (صلي الله عليه و آله و سلم) را تداعي مي‌كند. ☑️ گرچه انسان از آن جهت كه بندهٴ خداست، موظّف است كه همواره بنالد و بگويد: «و سلاحُهُ البُكاء»، و آن نماز شب حضرت (رضوان الله تعالي عليه) در حال بيماري در روي تخت بيمارستان نشانهٴ بندگي خالص ايشان است، امّا از آن جهت كه صالح سالك دلي دارد كه به ياد حق مطمئنّ است: ﴿ألا بذِكْرِ اللهِ تَطمئِنُّ القلوبُ﴾ به لطف حق اميدوار و از آيندهٴ خود مستحضر بوده و جاي خود را در بهشت مي‌بيند. ☑️ گاهي بلنداي صداي حضرت امام امّت (قدّس سرّه) را مي‌شنيديم كه مي‌فرمود: « شعبانيّه» چه مي‌كند، و گاهي آيهٴ كريمهٴ: ﴿فادخلي في عبادي و ادخلي جنّتي﴾ را معنا كرده و مي‌فرمود: دخول در زمرهٴ بندگان خاصّ خدا و ورود در «جنّة اللّقاء» بهرهٴ اَوْحَديّ از انسان‌هاي صالحِ سالك است. ☑️ و شما ديديد اين فداكار در تمام مراحل انجام وظيفه كرده و خود را بر قبر حضرت (قدّس سرّه) انداخته و تبرّك مي‌جستند سرّش آن است كه كمتر امامزاده‌اي است كه در اين قرون و اعصار بركاتي همچون حضرت امّت (قدّس سرّه) داشته باشد. ☑️ بنابراين بر فرد فرد ما لازم است كه به عنوان عمل به حضرت امّت (قدّس سرّه) اين نظام اسلامي را حفظ و از آن نگهداري كنيم و رهبري و ارگانهاي رسمي انقلاب را با اتّحاد و وحدت و صميميّت حفظ كنيم. 📚 برگرفته از کتاب بنیان مرصوص (ره) ص 410 🌷🌷🌷 📠در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (136) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📌لطايف و اشارات ✅11 ـ زمامدار صاعد و ساقط 📐هر موجودي در نظام هستي قبله اي دارد كه به سوي آن متوجه است و راه وصول به آن را مي پويد. در مسائل عبادي نيز برخي به سوي مشرق، بعضي به طرف مغرب و گروهي به سوي كعبه كه نسبت ساكنان نقاط مختلف كره‌ي زمين به آن متفاوت است، متوجهند. 📃زمامدار و محرك راهيان همه‌ي راهها و روآورندگان به همه‌ي قبله ها خداي سبحان است: (ولكلٍّ وِجهةٌ هو مُولّيها)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 148.]. گزينشِ جهت حركت و انتخاب قبله با رهپويان است، ولي پس از انتخاب، رساننده ديگري است و ملاقات همه نيز در پايان راه با خداست؛ گروهي با مهر او و گروهي نيز با قهر او ملاقات خواهند كرد. گر چه در دنيا راه خير بر چهره همه گشوده است و همه به سرعت و سبقت در آن دعوت شده اند، ولي برخي پذيراي اين دعوت نبوده به بيراهه مي روند: (فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً إن الله علي كلّ شي ء قدير) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 148.]و خداوند همه را در حشر اكبر جمع خواهد كرد؛ چون او بر هر كاري هم دانا و هم تواناست. 📃پس محرّكِ هر متحرك خداست. حال اگر متحركْ راه خوب را برگزيد خدا او را در همان راه بالا مي برد و به درجاتي رفيع مي رساند: (يرفَعِ الله الذين آمنوا منكم والذين أُوتوا العلم درجات) [سوره‌ي مجادله، آيه‌ي 11.]و اگر راه سقوط به طرف دَرَكات را در پيش گرفت و از راه خداي سبحان و رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) فاصله گرفت باز هم مولّي و محرك او در اين راه خداي سبحان است و او را تا به مقصدش كه همان دوزخ است مي رساند: (ومن يُشاقِقِ الرسول من بعد ما تبيّن له الهدي ويتّبع غير سبيل المؤمنين نُولّه ما تولّي ونُصْلِه جهنّم وساءت مصيراً)[ سوره‌ي نساء، آيه‌ي 115.].روشن است كه انسان در حدوث و بقا مختار است، ولي حدّ اختيار او تا انتخاب راه و عمل است و عمل او را خدا به ثمر مي رساند و عبادتِ عبد سالك را به صورت (جنات تجري من تحتها الأنهار) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 25.]و كفر و نفاق و عصيان تبهكاران را به صورت (ناراً أحاط بهم سُرادقها) [سوره‌ي كهف، آيه‌ي 29.]درآورده مؤمنان را به بهشت و كافران و منافقان را به جهنم واصل مي كند. بر اين اساس در هر دو مورد، فعل اختياري را به انسان نسبت داده، مي فرمايد: در هر صورت انسانها را ياري مي كنيم: (كُلّاً نُمدّ هؤُلاء وهؤُلاء من عطاء ربّك وما كان عطاء ربّك محظوراً)[ سوره‌ي إسراء، آيه‌ي 20.]. خداي سبحان وسيله‌ي خير و شر و اطاعت و عصيان را در اختيار همگان قرار مي دهد تا صحنه‌ي جهاد اكبر آماده و وسيله‌ي آزمون انسانها فراهم باشد. ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (137) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📌لطايف و اشارات ✅11 ـ زمامدار صاعد و ساقط 📃در اين سير برخي با اين كه به سمت دركات سير مي كنند مي پندارند در درجات و رو به سوي بالا سير مي كنند. اينان همانند درخت كه «اصل» و ريشه اش در خاك و گل فرو رفته و آنچه از آن بالا آمده است تنها «فرع» و شاخ و برگ است، همه‌ي فكرشان معطوف به خاك است و چون در دنيا درخت گونه سر به خاك فرو برده بودند، در قيامت نيز سر به زير، و روبرگردانده محشور مي شوند: (ولو تري إذ المجرمون ناكسوا رؤسهم عند ربّهم)[ سوره‌ي سجده، آيه‌ي 12. سرافكنده محشور شدن مجرم در قيامت كه در روايات نيز به آن اشاره شده، تنها به معناي «سر به زيري» براثر شرم نيست، بلكه او براثر زميني انديشيدن با هيئت خاص (منكوس الرأس) محشور مي شود و اين بازتاب همان افكار و رفتار دنيوي اوست كه در جهت «تنزّل» بود، نه «تعالي».]. 📃بر اين اساس كه هر متحرّكي تنها انتخاب كننده‌ي راه است و محرك او خداي سبحان است، مصداقِ «اِهدنا» در آيه‌ي مورد بحث «حَرِّكنا» است؛ چنانكه «نَوِّرنا» و «اَنْعِم علينا» نيز از مصاديق آن است. توضيح اين كه، «اهدنا» گرچه در معناي خود (هدايت) به كار رفته است، اما مصداق اين هدايت، نوراني كردن، نعمتْ بخشيدن و تحريك خاصي است كه انسان با آن، درجات را يكي پس از ديگري پيموده، به سر منزل مقصود كه لقاي مهر و جمال ربّ العالمين است مي رسد. 📃قرآن كريم درباره‌ي هدايت و ضلالت نيز مي فرمايد هر دو به دست خداست، ولي خداي سبحان جز فاسقان كسي را گمراه نمي كند: (يُضلّ به كثيراً ويهدي به كثيراً وما يضلّ به إلاّ الفاسقين)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 26.]. هدايت الهي همان اعطاي توفيق و دستگيري از عبد سالك و رساندن او به مقصد است و اضلالْ ندادن توفيق و رها ساختن شخص به حال خويش است، نه امري وجودي. اما اين رها شدن و بيراهه رفتن را ابتدا انسان به سوء اختيار خود بر مي گزيند، ولي سقوطش به طرف دركات به دست خداوند است و اِضلالِ به اين معنا ويژه‌ي فاسقان و منحرفان از صراط مستقيم است. ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅 🔅 🔅 📌 نگاشت7 :نکته ها و پیام ها ی تفسيری آیات 6 و 7 سوره اعلی سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌ «6» إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى‌ «7» «6» ما تو را به قرائت درست وامى‌داريم، پس فراموش نخواهى كرد.«7» مگر آنچه خدا بخواهد كه او بى گمان آشكار و نهان را مى‌داند. 🔸🔸🔸 ▪ «سَنُقْرِئُكَ» از ريشه «قرء» و باب افعال است. ▪ «اقراء» در لغت يعنى آنكه قارى بخواند و استاد گوش بدهد و غلطهاى او را تصحيح كند، امّا در مورد پيامبر گرامى اسلام، «اقراء» يعنى ما قدرتى به تو مى‌دهيم كه قرآن را بدون كم و كاست و درست بخوانى و آنچه را به تو نازل شده، فراموش نكنى. «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌» 📂 جمله‌ «إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ» استثنايى است كه به منظور بيان قدرت مطلقه الهى آمده است تا بفهماند كه خداوند قادر است حتّى بعد از دادن اين قدرت، مى‌تواند پيامبر را گرفتار فراموشى كند. (چنانكه درباره بهشتيان مى‌فرمايد: بهشت براى آنان جاودانه است و عطاى خداوند نسبت به آنان قطع و گسسته نمى‌شود، ولى باز هم ميان كلمه‌ «خالِدِينَ» و «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» مى‌فرمايد: «إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ» مگر اينكه پروردگارت بخواهد آنان را از بهشت بيرون و لطفش را قطع كند و اين بخاطر آن است كه بگويد دست خدا بسته نيست.) 📝 پیام ها: ✅ 1- آفرينش هستى و هدايت تكوينى آن، مقدّمه هدايت تشريعى و معنوى انسانهاست. «سَنُقْرِئُكَ» (خدايى كه گياه را از درون خاك بيرون مى‌كشد، چگونه استعدادهاى معنوى انسان را بروز ندهد؟ «سَنُقْرِئُكَ») ✅ 2- پيامبر كه هر چه دارد از وحى است، نگران فراموش كردن آن در آينده بود كه خداوند به او وعده عدم فراموشى داد. «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌» ✅ 3- رسول خدا صلى الله عليه و آله از هرگونه نسيان، مصون است. «فَلا تَنْسى‌» ✅ 4- پيامبر، حافظ كل قرآن بود. «فَلا تَنْسى‌» (يكى از معجزات پيامبر اكرم اين بود كه با يكبار شنيدن براى هميشه حتّى آيات طولانى را به ياد داشت). ✅ 5- دست خدا بسته نيست و مى‌تواند آنچه مى‌دهد پس بگيرد. «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌ إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ» ✅ 6- گرچه خداوند هرگز خلف وعده نمى‌كند «وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ» «2» ولى معناى‌وعده‌هاى الهى مجبور بودن خداوند نيست. «فَلا تَنْسى‌ إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ» ✅ 7- اراده الهى حكيمانه و عالمانه است. إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ‌ ... ✅ 8- اقتضاى بعضى از امور آن است كه پنهان باشد. «ما يَخْفى‌» (كلمه‌ «يَخْفى‌» در قالب فعل مضارع بيانگر آن است كه مخفى بودن بعضى امور، مقتضاى طبيعت آنهاست.) ☘☘☘ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅 🔅 🔅 📌 نگاشت8 :نکته ها و پیام ها ی تفسيری آیات 8 تا 13 سوره اعلی وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ «8» فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9» سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ «10» وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى «11» الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‌ «12» ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ «13» «8» و ما تو را براى آسان‌ترين (راه دعوت) آماده مى‌سازيم. «9» پس تذكّر بده، (البتّه) اگر تذكّر مفيد افتد. «10» هر كس خشيت الهى داشته باشد، بزودى پند گيرد. «11» و بدبخت‌ترين افراد از آن دورى كند. «12» همان كس كه به آتش بزرگ درافتد. «13» پس در آنجا نه بميرد و نه زندگانى كند. 🔅🔅🔅 📜 حضرت موسى براى موفقيّت در انجام تبليغ، دو چيز از خدا خواست، يكى سعه‌صدر ويكى آسان شدن امر رسالت: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي» «1» خداوند اين دو امر را بدون درخواست، به پيامبر اسلام عطا فرمود. چنانكه درباره سعه‌صدر فرمود: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» و درباره آسان شدن امر دعوت در اين آيه مى‌فرمايد: «وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌». 📜 مراد از «نُيَسِّرُكَ» آن است كه اى پيامبر! نفس شريف تو را با خلق عظيم و سعه صدر و صفا و سادگى، چنان مهيّا مى‌كنيم كه بتواند وظيفه رسالت را به آسانى و به بهترين طريق انجام دهد. كارى مى‌كنيم كه تو خود راه آسان را انتخاب كنى كه همان راه فطرت است. 📂 شرائط تذكّر و موعظه: 🔹 الف: شرط موعظه، آمادگى واعظ است. نُيَسِّرُكَ‌ ... فَذَكِّرْ 🔹 ب: تذكّر و موعظه بايد بر اساس قرآن باشد. سَنُقْرِئُكَ‌ ... فَذَكِّرْ 🔹 ج: واعظ بايد خود اهل غفلت و نسيان نباشد. فَلا تَنْسى‌ ... فَذَكِّرْ 🔹 د: واعظى موفق است كه به امدادهاى الهى اميدوار باشد. سَنُقْرِئُكَ‌ ... نُيَسِّرُكَ‌ ... فَذَكِّرْ 🌹🌹🌹 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅 🔅 🔅 📌 نگاشت9 : پیام ها ی تفسيری آیات 8 تا 13 سوره اعلی وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ «8» فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9» سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ «10» وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى «11» الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‌ «12» ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ «13» «8» و ما تو را براى آسان‌ترين (راه دعوت) آماده مى‌سازيم. «9» پس تذكّر بده، (البتّه) اگر تذكّر مفيد افتد. «10» هر كس خشيت الهى داشته باشد، بزودى پند گيرد. «11» و بدبخت‌ترين افراد از آن دورى كند. «12» همان كس كه به آتش بزرگ درافتد. «13» پس در آنجا نه بميرد و نه زندگانى كند. 🔅🔅🔅 📝 پیام ها: ✅ 1- تبليغ دين و دعوت مردم به سوى خدا، مشكلات و سختى‌هاى فراوانى در پيش دارد كه خداوند وعده داده است، مبلّغ دين را يارى دهد و تحمّل سختى‌ها را بر او آسان سازد. «نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌» ✅ 2- به هر كس مأموريّتى مى‌دهيد، گره كارش را باز كنيد. «نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ فَذَكِّرْ» ✅ 3- تسبيح ما مقدّمه كار گشايى خداوند است. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ‌ ... نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ ✅ 4- نزول وحى براى تذكّر به مردم است. سَنُقْرِئُكَ‌ ... فَذَكِّرْ ✅ 5- شرط تذكّر، پند پذيرى است و پيامبر نسبت به افراد پندناپذير مسئوليّتى ندارد. «فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌» ✅ 6- تنها افراد خداترس تذكّر را مى‌پذيرند. «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌» ✅ 7- پنددادن افراد خداترس آسان‌تر است. نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ ... سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ ✅ 8- به مُبلّغ بايد دلدارى داد كه كارش بيهوده نيست. فَذَكِّرْ ... سَيَذَّكَّرُ ... ✅ 9- مُبلّغ نبايد توقّع تأثير فورى داشته باشد. «سَيَذَّكَّرُ» ✅ 10- مشكل كفّار دورى خود آنان از قرآن و پيامبر است، نه آنكه در اين دو عنصر پاك، ضعف يا نقصى باشد. «يَتَجَنَّبُهَا» ✅ 11- قرآن ميزان است. پندپذير آن مدال‌ «يَخْشى‌» مى‌گيرد، «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌» و پندناپذير آن لقب «اشقى» دريافت مى‌كند. «وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» ✅ 12- دورى از پند و پيام قرآن، مايه شقاوت است. «يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» ✅ 13- سيره دائمى تيره‌بختان دورى از پند است. «يَتَجَنَّبُهَا» در قالب مضارع براى معناى استمرار و دوام است. ✅ 14- بدبخت‌ترين مردم كسى است كه خشيت الهى ندارد. «اشقى» در برابر «يَخْشى‌» قرار گرفته است. ✅ 15- توقّع اصلاح همه مردم را نداشته باشيد. «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» ✅ 16- عامل پذيرش و عدم پذيرش در درون خود انسان است. يَخْشى‌ ... اشقى‌ ✅ 17- كيفر به مقدار خباثت است. «اشقى- النَّارَ الْكُبْرى‌» ✅ 18- دوزخ براى گروهى ابدى و هميشگى است. «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌» ✅ 19- خلود در دوزخ، طبيعت دوزخيان را تغيير نمى‌دهد كه ديگر از آتش رنج نبرند، بلكه دائما در شكنجه هستند. «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌» 🌹🌹🌹 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
40 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪️با هشتگ در کانال تمام فایل ها را می توانید گوش کنید. 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به پناه ببریم. ☑️ ثواب استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مقدس امام صادق علیه السلام @rahighemakhtoom
💢اخلاص امام راحل قدس سره ▪️ گرچه امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)در طی این چند سال گذشته که از رحلت آن حضرت می گذرد کاملاً شناخته شده است مطالب فراوانی نثراً و منظماً درباره این شخصیت بازگو شد، لکن هر چه بیشتر درباره این بزرگوار بیاندیشیم به نتایج برتری می رسیم. این بزرگوار در آن کتاب مصباح الخلافه[1] مرقوم خودشان فرمودند معرفت نفس، مفتاح مفاتیح و مصباح مصابیح است؛ یعنی اگر کسی بخواهد هر در بسته ای را باز کند محتاج به کلید است و کلید آن معرفت نفس است، هر جایی را بخواهد گام بگذارد، نیازمند به فروغ و روشنی است چراغ روشن گر آن منطقه معرفت نفس است؛ به این حرف معتقد بودند و عمل کردند و خدای سبحان هم به عمل ایشان آثار فراوانی اهداء کردند. ▪️ بسیاری از ماها در حوزه ها یا دانشگاه ها درس می خوانیم و گاهی هم برابر آن درس هایمان عمل می کنیم، لکن این کلید نیست، این چراغ نیست، این راه رفتن در فضای روشن است یا قدم زدن در یک اتاق باز شده است، این بازکننده درهای بسته نیست. ما کارمان هجرت از جهل به علم است؛ یعنی چه در حوزه و چه در دانشگاه تلاش و کوشش می کنیم، درس می خوانیم و عالم می شویم؛ این کار، کار خوبی است و این قدم، قدم اول است. هجرت از جهل به علم و عالم شدن این هجرت صغری و جهاد اصغر است؛ اما عمده هجرت از علم به معلوم است، نه هجرت از علم به علم! ما یا از جهل به علم حرکت می کنیم که می شویم عالم یا از علمی به علم دیگر حرکت می کنیم که می شویم اعلم. عالم از جهل نجات پیدا کرده و یک سلسله مطالبی را فهمید، اعلم آن فهمیده ها را مبادی قرار داده، مطالبی مجهولی که برای دیگران روشن نیست کشف می کند و می شود اعلم، ولی هر دو در مفاهیم و مبادی و منابع معرفتی سیر می کنند، هیچ کدام به خارج از آن [مفاهیم] راه پیدا نمی کند! مقداری هم بخشی از آن چه را خواندند عمل می کنند، اما کسی که دارای هجرت وسطاست و جهاد اوسط است او از علم به معلوم می آید، به این فکر نیست چیز یاد بگیرد یا اگر یاد گرفت و عالم شد بشود اعلم، این با مفاهیم کار ندارد، با صور ذهنی کار ندارد، با علوم کتاب کار ندارد، می خواهد آن چه را که این الفاظ و مفاهیم از او حکایت می کنند آن را بیابند، این می شود هجرت از علم به معلوم که این هجرت وسطاست و جهاد اوسط است. آن کسی که درس اخلاق می گوید و بحث اخلاقی دارد عدالت را معنا می کند، اقسام عدالت را ذکر می کند، این شخص هم در هجرت صغری و جهاد اصغر به سر می برد این با مفهوم کار دارد، اما کسی که واقعاً عادل شد او یک تلاش و کوشش کرد، جهاد و هجرت کرد از علم به معلوم؛ امام (رضوان الله علیه) این کار را در دروان همان اوایل جوانی انجام داد. ▪️ اگر کسی چهل روز با اخلاص حرکت کند چشمه های حکمت از قلب او بر زبان او جاری می شود، حالا اگر چهل سال این طور بود چطور؟! مرحوم آیت الله بهجت این چنین بود، امام (رضوان الله علیه) این چنین بود، اینها اوحدی از سالکانند؛ منتها هر کدام در رشته خاص خودشان. اگر طبق آن روایت «مَنْ‏ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ ینَابِیعُ‏ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»،[2] نتیجه چهل روزه انفجار حکمت هست از دل بر قلم بنان و بیان، اگر کسی چهل سال این طور زندگی کرد همین طور است! از دوران جوانی تا دوران سالمندی از این بزرگوار جزء اخلاص چیز دیگر نشنیدیم، آن وقت که صحنه مبارزه بود به این فکر نبود ما در این بخش موفق شدیم خودی نشان بدهد، از اعلامیه هایشان، از بیاناتشان، از قلم و آثارشان پیدا بود به اینکه دارد خدا را شکر می کند که بندی از بند هایی که دست و پای اسلام است او باز کرده است. پس اولین خصلت امام این است که او هجرت کرده از علم به معلوم و باور کرده است! [1]. مصباحُ الهِدایَة الی الخِلافَة و الوِلایَة، ص49 و 50؛ «..و برای سالکِ ‏‎ ‎‏عارف، راه ورود به این گونه معارف و تمامی حقایق، شناخت نفس است. پس در ‏کسبِ این معرفت که شاه کلید و چراغ روشنِ هدایت است بکوش که هر کس نفس ‏‎ ‎‏خود را بشناسد به یقین پروردگارش را شناخته است». [2]. جامع الاخبار (للشعیری)، ص94، 📚 درس اخلاق تاریخ: 1388/03/14 🌹🌹🌹 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
✔️جهت و هدف بکارگیری استعداد 🔰استعدادها انسان از سرمايه‏ هايى سرشار است و با استعدادهايى همراه، از نيروهاى بدنى و عاطفى و غرايز فردى و اجتماعى و عالى گرفته تا مهم ‏تر از اين همه؛ يعنى نيروى رهبرى اينها و جهت دادن به اين همه استعداد. انسان ‏ها گرچه در سرمايه‏ ها با هم تفاوت دارند اما در جهت دادن‏ به اينها و رهبرى اينها همه با هم برابرند. هر كس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر كس بشر بود ناچار از اين جهت دادن و رهبرى كردن برخوردار است. خود اين استعدادها مهم نيستند و كارى كه با دست يا فكر يا نيروى عظيم خود انجام مى‏ دهيم مهم نيست، بل مهم هدف و جهت اين كارهاست كه براى چه از اينها بهره مى‏ گيريم و در چه راهى آنها را به جريان مى‏ اندازيم. و با اين ديد ديگر اختلاف عمل‏ها و اختلاف استعدادها مسأله ظلم و بى ‏عدالتى را به دنبال نمى ‏كشد؛ چون حكمت بر اساس نيازهاى گوناگون، افراد گوناگون تهيه مى‏كند، در حالى كه اين گوناگونى‏ ها ملاك افتخار نيست‏ و در حالى كه از هر كس به اندازه‏اى كه داده ‏اند بازدهى مى‏ خواهند و در حالى كه هنگام پاداش، نسبت سرمايه‏ ها و سودها را مى‏ سنجند، نه سرمايه ‏ها را و نه سودها را. در حالى كه جهت اين نسبت و هدف اين كوشش را در نظر مى ‏گيرند، كه: «انَّما الاعمالُ بالنِّيَّات‏» و «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ الَّا مَا سَعَى» و «لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً الَّا ما اتيها». استاد علی صفایی حائری کتاب رشد ص ۲۹ @rahighemakhtoom
.☑️طبیعت درنده آدمی 📄من زدم! من کشتم! من پیروز شدم! من دشمن را از بین بردم! اینها سخنان گرگ‌صفتانى است که سرتاسر تاریخ را با پنجه‌ها و دندان‌هاى خود، با خون انسان‌ها رنگین نموده‌اند. «من انسان یا انسان‌هایى را از پاى درآوردم و پیروز گشتم»، جمله‌ای است که تاکنون در فضاى تاریخ طنین انداخته است و احساس می‌شود که پس از این هم چنین خواهد بود. 📄 این طبیعت درندۀ آدمى است که همۀ مصلحان و پیامبران براى تعدیل و تلطیف آن، می‌کوشند و فداکارى در این راه را اولین مادۀ رسالت خود می‌دانند. پلیدتر و نفرت‌آورتر از این طبیعت آدمى و جانگدازتر از آن، نام‌گذارى جنایتکارانه‌اى است که کُشنده را پیروز و کُشته‌شده را شکست‌خورده می‌نامند. 📄مگر کسى نیست که به این نام‌گذارانِ از حیات بى‌خبر بگوید: حالا که در تعدیل و تلطیف طبیعت بشرى و تربیت آن قدم برنمی‌دارید، اقلاً جنایتکاران را با کلمۀ پیروزى مست‌تر و دیوانه‌تر نسازید. اگر شما این کلمه را به کار نبرید و به کلمۀ قاتل کفایت کنید، احتمال آن می‌رود که روزى آن جنایتکاران رویاروى وجدان خود قرار بگیرند و اشکى چند به خودکشى خویشتن بریزند. 📄بیایید، براى خدا و براى احترام قطره‌هاى خون، تابلوهایى را که منظرۀ شکارگاهى را نشان می‌دهد که درندۀ سرمستى حیوان بینوایى را با شکنجۀ فوق تصور از پاى درمی‌آورد، بسوزانید و نابود کنید. حیوانى که نوزادهاى خود را در آشیانه مخفى کرده، براى پیدا کردن غذا کوه‌ها و دره‌ها را درنوردیده با حالت یأس، در دامنۀ کوهى چشم به افق‌هاى دوردست دوخته، باشد که برگ و نوایى براى نوزادان خود پیدا کند و رو به آشیانۀ خود برود، ناگهان درندۀ سرمستى از راه می‌رسد و متلاشى‌اش می‌کند، یا انسان درنده‌تر از وحشى جنگل، نه براى رفع گرسنگى، بلکه براى آنکه تیرش به هدف برسد، آن جاندار بینوا را از حیات لذیذش محروم می‌سازد، نقاش هنرمندى پیدا می‌شود و با حماسه‌اى مانند شراب کهن، درندگان را مست‌تر می‌نماید، این منظرۀ وقیح و جان‌سوز را به صورت تابلو درمی‌آورد و پول‌هایى کلان را از جریان زندگى مردم خارج کرده، هم پول را که براى جریان شئون اقتصادى مردم به وجود آمده است، در آن تابلو راکد می‌نماید و هم حیات مردم را در آن تابلو به پوچی می کشاند. @rahighemakhtoom
خدایا! از تو عذر می‌خواهم @rahighemakhtoom