eitaa logo
🔅 صفحه قرآنی رحیق🔅
2.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
826 فایل
«رحیق» یعنی نوشیدنی گوارا و ناب ویژه بهشتیان. ۲۵مطففین . مقصد و مقصود ما درک و دریافت عمیق تر کتاب خداست. از محتوای لقمه ای و عموم پسند و صرفا انگیزشی استقبال نمی کنیم.همراهان ما اندکند لیکن ژرف نگرند. @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فصل رهایی (۱۸) _ راهکار جدّیت در دعا ما یک (اَسرعُ الاجابه) داریم و یک (اَفضلُ الدُّعاء). آن دعایی که اجابتش سریع است، همان است که انسان نسبت به دیگران کند. آن دعایی که فاضل ترین و بهترین دعاست، آن است که انسان نسبت به خودش دعا کند؛ خداست، نیازهایش را در میان بگذارد و با خدایش کند، و خدای خود را نزدیک بداند، و بداند؛ و در دعاهای سحر می خوانیم: خدایا! تو های خود را به می دهی، از ما دریغ مدار؛ یک همچنین خدایی است!! اگر بدانیم که کریم است، است، است، دعای ما را رد نمی کند؛ با جِدّ از او می خواهیم. ✅ مراسم احیای شب قدر _ مصلای قدس قم ؛ ۱۳۸۰ @rahighemakhtoom
3.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی نیازی از منظر امام مجتبی علیه السّلام از بیانات نورانی (سلام الله علیه) رسیده است که از آن حضرت سئوال کردند: و به چیست؟ فرمود: (رِضَا النَّفس بِمَا قُسِمَ لَها)، انسان به تقسیم الهی راضی باشد. آنچه را ذات اقدس اله برای او مقدّر کرده است، به او بدهد؛ این همان بی نیازی نفسانی است. این صفت ذات اقدس اله است که او است، یعنی اصلاً نیست. بندگان صالح که مظهر ذات اقدس اله هستند، به جایی می رسند که احساس نمی کنند. 🔷️ ر.ک تحف العقول / صفحه ۲۲۵ ✅ درس اخلاق _ قم ؛ اردیبهشت ۱۳۸۲ 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🎇فرد بیابانی بی سواد و تأثیر قرآن! ▪️ می گوید: روزی از شهر بصره خارج شدم به عربی بیابانی برخورد کردم که شمشیر حمایل داشت. از من پرسید از کدام قبیله ای؟ گفتم: از قبیله «بنی الاصمع» پرسید: از کجا می آیی؟ گفتم: از خانه خدا. گفت: آنجا چه می کردی؟ گفتم: کتاب خدا تلاوت می نمودم. ▪️پرسید: مگر خدا را کتابی است که بشود؟ گفتم: بلی. گفت: مقداری از آن را برای من بخوان. گفتم: مؤدب و دو زانو بنشین تا بخوانم. پس گوش فرا داد. شروع به خواندن نمودم و بر زبانم سوره مبارک «و الذاریات» جاری شد. همین که به این آیه رسیدم: «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أفَلا تُبْصِرُونَ.» [ . سوره الذاریات، آیه 19 و 20.] «در زمین نشانه هایی است از خدا برای اهل یقین و در خود شما نیز، مگر آنها را نمی بینید.» ▪️ اعرابی گفت: حق تعالی راست گفته است. نشانه عبور است و جای پا دلیل بر عبور عابر. پس چگونه این آسمان با و این زمین پهناور بر پروردگار با عظمت دلالت نکند! ▪️همین که خواندم: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.» «و در آسمان است روزی شما و آنچه را که به آن وعده داده شده اید.» اعرابی گفت: تو را به حق خدا این نیز از کلام خداوند است؟ گفتم: بلی. ▪️پس اعرابی خود را به بیابان رها نمود و گفت: ای وای، روزی من در آسمان است و او را در زمین جستجو می کنم. آنگاه سر به گذاشت و رفت. ▪️ من هم به طرف روانه شدم و همین قضیه را برای هارون الرشید نقل کردم و او تعجب کرد. سال بعد که هارون به طرف مکه حرکت نمود مرا هم با خود همراه برد. روزی مشغول بودم که ناگهان جوانی نیک روی گوشه لباسم را گرفت و مرا به خود متوجه نمود. ▪️چون نگاه کردم شناختم که همان شخص سال گذشته است. باز به من گفت: از برایم بخوان. در این مرتبه نیز بر زبانم سوره مبارک «و الذاریات» جاری شد که می فرماید: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ.» «در آسمان است روزی شما و آنچه که به آن وعده داده شده اید. به حق خدای سوگند که این امر حق است هم چنانکه شما سخن می گویید.» ▪️ اعرابی گفت: چه کسی محتاج کرده خدا را که قسم یاد کند! به حق او قسم که هیچ گاه نشدم به چیزی مگر آن که همان چیز نزدم حاضر شده است. پس نعره ای زد و روی زمین افتاد. رفتیم که او را به هوش بیاوریم لیکن متوجه شدم که از دنیا رفته است. 📝. کشکول طبسی، ج 1، ص 31 و کتاب التوابین، ص 273، به نقل از داستانهای علوی @rahighemakhtoom
هدایت شده از 🎇تماشاگه راز🎇
دیوان شمس خوانش غزل ۸۹۲.mp3
زمان: حجم: 1.07M
🔖درک و دریافت حقیقت روزه در نظرگاه عارفان آمد شهر سنجق سلطان رسید دست بدار از طعام جان رسید جان ز قطیعت برست دست ببست قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید لشکر والعادیات دست به یغما نهاد ز آتش والموریات نفس به افغان رسید البقره راست بود موسی عمران نمود مرده از او زنده شد چونک به رسید چو قربان ماست جان ماست تن همه کنیم جان چو به رسید چو ابریست خوش بارد از او زانک چنین ماه صبر بود که رسید نفس چو شد روح به شد چون در شکست جان بر رسید پرده درید دل به برپرید چون ز بود باز بدیشان رسید زود از این تن دست بزن در بر سر چاه آب گو یوسف کنعان رسید چو از برست گشت دعایش قبول دست بشو کز فلک و خوان رسید دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو آن سخن و لقمه جو کان به رسید 📖مولوی ،غزل 892 دیوان شمس 🔅تماشاگه راز ، آیینه زندگی‌. با ما همراه باشید