نامش به لبم آمد و کامم عسلی شد
این شعر، معطر به گل نام علی شد
تابید شبی بر سر گمگشته مسیران
دل روشن از آن منشأ نور ازلی شد
برخواستم از جا، پس از آوردن نامش
با نام علی خواسته هایم عملی شد
هر گاه که یک پارچه زرد به سر بست
در معرکه ها منطق تیغش جدلی شد
هر کس که به ایوان نجف رفت برایش
مجموع طلاهای دو عالم بدلی شد
در حصن حصین ایمن از آماج عذاب است
آن کس که مطیع سخن و امر ولی شد
از روز ازل تا به ابد شیعهی مولا
ذکرش بعلیٍّ بعلیٍّ بعلی شد
#شعر_علوی
#محمدحسین_رحیمی
کانال ایتا: @rahimipoems
السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهِيدُ
السّلام عَلیَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ یا مُوسَى بْنَ جَعْفَر
زمین از ناله سرشار، آسمان از داغ نالان بود
زمانِ بازگشت نی به آغوش نیستان بود
میان گرگ ها زخمیتر و تنهاتر از یوسف
عزیزی مانده در چاه فراموشیّ کنعان بود
برایش فرصت راز و نیازی بود در زندان
که آن فرصت هم از وی، آخر عمرش گریزان بود
چه بی حد حسرت بوسیدن روی رضا را داشت
دلش از دوری معصومه خاتونش پریشان بود
شنیدم بین زخمی گشتن از کٌند و غل و زنجیر
دعایش شامل حال همه، حتی نگهبان بود
شنیدم روزه بود و روز و شب می دید تاریکی
و زندان از قنوت نور افشانش فروزان بود
شنیدم مثل مادر مرگ خود را از خدا می خواست
شنیدم هم نوا با او در و دیوار زندان بود
خلوص خلوتش را با خدا آوازه خوان تا دید
به خاک افتاده و از اشتباهاتش پشیمان بود
تمام عقده هایش را سر اسلام خالی کرد
خدایا! کاش زندانبانِ بی ایمان، مسلمان بود
دوباره می شود معصومی از دست جفا مسموم
که این سم بر غم دوریّ و درد و رنج، پایان بود
شنیدم تا رسیدن روی پل -در اوج بی رحمی-
ز روی تخته آویزان سر آن جسم بی جان بود
خدا را شکر بر نیزه، نه یک سر قد علم می کرد
نه جسمش تا سه روز افتاده در صحرا و عریان بود
نه در پیش دو چشم او جوانش اربا اربا شد
نه در تشتی سرش بر دامن معصومه مهمان بود...
أللهُم العَنْ اَولَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَق مُحَمدٍ وَ آلِ مُحَمدٍ
وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِک
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#شهادت_امام_کاظم
@rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
تو صدری و مردم همه در کف هستند
این قافله اکثرا مضاعف پستند
آنان که نمازشان صف اول بود
امروز برای کشتنت صف بستند
#محمدحسین_رحیمی
@rahimipoems
#رباعی
"هم مقصد" هر نسیم و بادی هستند
بدعت زده و ضدّ مبادی هستند
آنها که کم اند اِبن حسینی هایند
این قوم ولی ابن زیادی هستند
#محمدحسین_رحیمی
@rahimipoems
#رباعی
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
رسیده ام به تو انگار خواب می بینم
به جای اشک به چشمم گلاب می بینم
حرم بهشت و عسل جاری است از ایوان
به جای آب در اینجا شراب می بینم
بر این ضریح مطلا نگاه می کنم و
بهشت تازه ای از توی قاب می بینم
درون آینه های بهشت تو خود را
نجات یافته از هر عذاب می بینم
قیام قامتت آن سان قیامت است که من
سجود را به ضریحت صواب می بینم
مقابل خودم انگار یک امام رؤوف
شبیه آینه حاضر جواب می بینم
ز گنبدت که به خورشید نور می پاشی
از آسمان به زمین بازتاب می بینم
چو شبنمی شده ام زیر سایه ی لطفت
به هر کجا نگرم آفتاب می بینم
"غدیر" کرده "هدایت" مرا به "آزادی"
که خویش را وسط "انقلاب" می بینم
میان قطره ی هر اشک قبل خشک شدن
هزار خواسته ی مستجاب می بینم
دلی که گشته چو فولاد از گناهان را
کنار پنجره ی تو مذاب می بینم
کنار پنجره آمرزش گناهم را
بدون هیچ حساب و کتاب می بینم
چو از زمانهی ناکامی آمدم به حرم
در این حرم همه را کامیاب می بینم
حریم قدسی تو!؟ یا سراب می بینم؟
رسیده ام به تو انگار خواب می بینم
#شعر_رضوی
کانال ایتا: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمدحسین_رحیمی+حافظ
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
هر که را عاشق خود یافته زِرتی زد و کشت
گر دست دهد خاک کف پای نگارم
ناچار منم با کف پایم بدهم دست
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
تا بفهمند که این ساغر از آن میها نیست
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
توی شلوار بلوچی بسیار آزادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
دیگر از حوریه ها نیست در اینجا خبری
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
آبجوشی تو بگیر و بده موزی ز بهشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
تو اگر نیکی و گر بد به همه مربوط است
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
بدون اینکه بفهمی تو داعشی شده ای
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
یا قهر شده با من و یا شارژ ندارد
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
پشتک زدم و سمعکم از گوش کر افتاد
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
دیدین دین دین، دیدین دین دین، دیدین دین دین، دیدین دارد
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد:
موتور سواری زنها از این به بعد آزاد
#محمدحسین_رحیمی+حافظ
#ماه_شعبان #طنز #شعر_طنز
کانال ایتا: @rahimipoems
اسعدالله ایامکم🌷🌷🌷😉
السلام علیک یا صاحب الزمان
1
آسمان کرده نگاهی به زمین
عاشقان! آمده ماهی به زمین
تا قدم رنجه کند حضرت عشق
باز هم وا شده راهی به زمین
چه کسی دیده بیاید این سان
ماه در نیمه ی ماهی به زمین
پشت دشمن به زمین خورده چرا؟
آمده پشت و پناهی به زمین
از خبرهای پر از ضد و نقیض
منکرش دیده گواهی به زمین
نور بخشیده حضورش هر صبح
مثل خورشید پگاهی به زمین
ای نروییده گل نرگس من!
بی نگاه تو گیاهی به زمین!
نظر لطف تو گاهی به فلک
نظر لطف تو گاهی به زمین
کاش از پرده بیایی بیرون
تا ببینیم رفاهی به زمین
سیصد و سیزده آماده ی جنگ
با خود آورده سپاهی به زمین
می خورد صبح ظهورت آقا
با تو دلهای سیاهی به زمین
یک نگاه تو بریزد روزی
کوه را چون پر کاهی به زمین
می زنی قاعده ها را بر هم
می خورد ظلم و تباهی به زمین
https://eitaa.com/rahimipoems/37
https://eitaa.com/rahimipoems/38
#محمدحسین_رحیمی
@rahimipoems
#نیمه_شعبان #ماه_شعبان #امام_زمان
#شعر_انتظار #شعر_مهدوی
السلام علیک یا صاحب الزمان
2
جبرئیل آمده با شور و شعف
میزند در شب میلاد تو دف
اشک شوق است که پاشیده به چشم
می زند پلک دلم با مژه کف
از رسولان و ملائک در جمع
ایستاده پدرت اول صف
پسرش را به بغل می فشرد
مثل دُر در دل دریای صدف
تهنیت گفته خدا بر پدرت
که شده صاحب فرزند خلف
عید میلاد تو شد اما حیف
می خورم از غم هجرانت اسف
نیستی و همه جا نور تو هست
در سما و سمک و چار طرف
میشود با تو پر از نرگس و یاس
دشت تفتیده ی بی آب و علف
انتظارت به دلم داده امید
شرف تو به شرف داده شرف
دل ز کف داده عنان از هجرت!
دل ما را غمت آورده به کف
تشنهی دیدن رویت هستیم
میشویم آخرش از هجر تلف
تویی آن احمد و محمود و حمید
تویی آن مقصد و مقصود و هدف
تو کجایی؟ به مدینه یا شام؟
کربلا؟ یا حرم شاه نجف!؟
https://eitaa.com/rahimipoems/36
https://eitaa.com/rahimipoems/38
#محمدحسین_رحیمی
@rahimipoems
#نیمه_شعبان #ماه_شعبان #امام_زمان
#شعر_انتظار #شعر_مهدوی
السلام علیک یا صاحب الزمان
3
قاصدک با خودش آورده خبر
در فلک دیده شده قرص قمر
چشم او چون گل نرگس روشن
می چکد از دهش شهد و شکر
چشم نرگس به شقایق نگران
حضرت عسکری آورده پسر
حضرت فاطمه! تبریک به تو!
نخل طوبای علی داده ثمر
علی! ای معنی نعم المولا!
آمد از نسل تو مولای دگر
آمده دور جدید ایمان
آمده دوره ی طاغوت به سر
خوانده ایزد زهق الباطل را
به علمداری حق بسته کمر
می رسد تا که دهد باز نجات
رجعتش دین خدا را ز خطر
چاره کار دعای فرج است
خواندن آن به خدا دارد اثر
بعد از این غیبت کبری یک روز
می رسد منجی موعود بشر
شب فراری شود از صبح ظهور
میرسد ظلمت این شب به سحر
مثل خیبر شکن آید به رجز
ها علی بشر کیف بشر
می رسد منتقم خون خدا
می رسد قصه ی ما باز به سر
https://eitaa.com/rahimipoems/36
https://eitaa.com/rahimipoems/37
#محمدحسین_رحیمی
@rahimipoems
#نیمه_شعبان #ماه_شعبان #امام_زمان
#شعر_انتظار #شعر_مهدوی
یک روز به تن شبیه جان میآیی
در مجلس سرو غم نان میآیی
شش روز ز تو غافل و دنبال خودیم
تازه ته هفته یادمان میآیی
#بداهه
#شعر_مهدوی #شعر_انتظار #شعر_انتظار
کانال ایتا: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ
نهاده گل سر تعظیم را به اجلالش
فرشته دست به دامن فتاده دنبالش
کنار همّت خیر الانام، دین مبین
گرفت این همه رونق به برکت مالش
فقط نه بخشش مال و تلاش بی حد او
که صرف دین خدا شد تمام اعمالش
سعادتیست برای زن بزرگ قریش
که شد پیمبر اسلام امین اموالش
محبتش به محمد(ص) چه قدر بیحد بود
محبتی که زمان داد هی پر و بالش
محبتی که در آورد بعد از عشق خدا
دل رسول خداوند را به اِشغالش
علاوه بر غم تنهایی رسول الله
درون سینهی او بود، داغ اطفالش
برای فاطمه(س) راهی نماند غیر دعا
برای مادر خوبِ مریض احوالش
خدیجه رفت، پس از رحلت ابوطالب
فرا رسید پیمبر حزینترین سالش
همین که یار نبی شد، چه زود ترکش کرد
چه قدر بد شده بود آخرین نفس حالش
پس از گذشت زمانی خدیجه ای دیگر
میان ظلمت کوچه شکسته شد بالش
#وفات_حضرت_خدیجه
#محمدحسین_رحیمی
@rahimipoems کانال اشعار
ولادت باسعادت دومین شمس امامت و ولایت، کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیهالسلام را به همه شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض میکنیم
دوباره باز شد از آسمان دری به زمین
برای رد شدن نور معبری به زمین
به لطف خویش ز دریای بی کران کرم
عطا نمود خداوند گوهری به زمین
رسید مژده ی باران ز برق خنده ی ابر
و قطره قطره زد احسان حق سری به زمین
زمین به دور خودش مست گشته چرخ زنان
شدهاست پیشکش امشب چه ساغری به زمین؟
شکست ظلمت بی انتهای کتم و عدم
ز مهر گستری ذره پروری به زمین
سرور و سور و سماع است از آنکه آمده است
برای سروری عشق سروری به زمین
به منکران برسانید: پیش هر باطل
به دست حق شده منصوب رهبری به زمین
شعاع نور ولایت ز خانه زهرا (س)
سلام کرد، سلام منوّری به زمین
به روی دست علی(ع) دیده ایم بارش عشق
نزول نم نم آیات کوثری به زمین
برای امر ولایت پس از ولی الله
خوشا که آمده مولای دیگری به زمین
قرار شد که از آن سوی عرش حکم کند
وصیّ حیدر و سبط پیمبری به زمین
شبیه کعبه شده سینه چاک بیت علی
دوباره آمده انگار حیدری به زمین
نشسته حُسن حَسَن بر أریکه ی رمضان
به پا شده ز قیامش چه محشری به زمین
حسن ادامهی پیغمبریاست پس باید
فرو روَد ز خجالت هر أبتری به زمین
سلاح صلح به دستش گرفته و آورد
برای یاری اسلام لشکری به زمین
خدا کند که برایش حرم به پا سازیم
مگر تمام شود دوره ی غریب زمین
#ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_حسنی
#محمدحسین_رحیمی
کانال اشعار: @rahimipoems
#ولادت_امام_حسن
دل این قافله را ترسْ چو بیمار کند
کوفه را از غم مولا، که خبردار کند؟
تیغ مولاست، در این مرحله ناکارآمد
ذوالفقاری که به هر معرکه ناکار کند
شقشقیه است، کجایید؟ که این بار علی
با سکوتش شده آماده که پیکار کند
به تنش داشت خط تیغ ابوجهلان را
"تیغه ی جهل" چه با حیدر کرار کند؟
بهر این جامعه دینْ، نارِ جهنم باشد
تا حکومت به همه، درهم و دینار کند
مردم کوفه! شما را چه شده، اینکه علی
گریه در چاه کند، تکیه به دیوار کند
استخوانی به گلویش شده از جنس سکوت
آن سکوتی که به چشم غضبش خار کند
ام کلثوم! پدر آمده تا امشب نیز
سر این سفره به نان و نمک افطار کند
رفت و می خواست که با "فزت و رب الکعبه"
نفرتش را ز غم زندگی اظهار کند
می رود تا دل بی تاب خودش را مولا
از غم فاطمه(س) این بار سبکبار کند
خواب غفلت، زده بر چشم عدو پرده ی جهل
قاتلش را علی از خوابِ چه بیدار کند؟
ترکِ کعبه و شق القمری دیگر را
فرق پرخون علی خواست که تکرار کند
به حسن(ع) گفت که: با خُلق حسن با قاتل-
که گرفتار جهالت شده رفتار کند
شأن والای علی(ع) را به سرِ دار عیان
که توانست به جز میثم تمّار کند
آن که را دیدن حق در علی آگاه نکرد
باید انگار زر و سیم وفادار کند
چند مصراع به لفّافه سرودیم ولی
جاهل آن است که می فهمد و انکار کند
#شعر_علوی #شهادت_امام_علی
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
May 11
هدایت شده از وطنز
بداهه آیینی شاعران راه راه به مناسبت لیالی قدر
🤲📿🤲📿🤲📿🤲📿
بر در لطفت خداوندا پناه آورده ایم
باز هم ذکر اغثنا یا اله آورده ایم
خوانده ای ما را و مهمانیم در را باز کن
مژده ده بخشیدم از نو بندگی آغاز کن
سفرهی مهمانیات باز است و ما مهمان تو
ریزه خوارانیم دور سفرهی احسان تو
بر سر خوان وسیعت میشوم مهمان تو
میکشد دست نوازش بر سرم قرآن تو
آمدم تا توشهی یک سال دیگر را فقط
امشب ای ربِّ قضا گردان بگیرم از خودت
دست خالی آمدم اما به امید نجات
باز رفت از یاد من که؛ واستعینوا بالصلوة
آه، از چشمت نیفتم بس گنه کارم خدا
جز گنه چیزی ندارم توی دستارم خدا
نامه اعمال ما مانند روی ما سیاه
رو سفید از لطف خود کن، رو سیاهان را اله!
ذکر یا رب یا رب آمد آخرین راه و امید
در سیاهه نامهی من نام تو شعر سپید
رو سیاه و سر به زیر و نادم و شرمندهام
از سیاهی پر شده سر تا سر پروندهام
دست ما خالیست اما دست صاحب خانه پر
پر کن این جام تهی از باده جانانه پر
حاصل عمرم شده شرمندگی مولای من
مانده ام در کوره راه بندگی مولای من
زنده می گردد دل ما با نسیم افتتاح
عطر تو می گیرد این جان با شمیم افتتاح
هر کجایی که دل ما عرض حاجت کرده است
خالقم قبل از دعا آن را اجابت کرده است
می دهد باغ دعاهای ابوحمزه ثمر
چشم بارانی ما و توبه وقت سحر
ای به قربانت مراعات دل ما می کنی
با بدان هم مثل خوبان خودت تا می کنی
پرده های عصمت خود را دراندیم از غرور
از کلاس درس انسانیتت گشتیم دور
قایق ما خالی از آذوقه های معنویست
کار ما پارو زدن در بیت های مثنویست
یا کریم و یا غفور و یا رحیم و یا صبور
یا اله العالمین یا نور فوق کلّ نور
غیر از آغوش کریم تو مفری باز نیست
بعد عمری توشه ی راهم فقط شرمندگیست
توبه بر لب، دل پر از امّید عفو و سر به زیر
ای پناه بی پناهان دست ما را هم بگیر
در تغافل روز و شب های همه طی می شود
ناخوش احوالیم ما پایان آن کی می شود
یا عبادیالذین اسرفوا تا شد نزول
ربنا اغفرلنا گفتم خدا، گفتی قبول
خَیرَداعٍ خَیرَمدعوٍ مُجابٍ یا مجیب
خَیرَ مقصودٍ و مطلوبٍ و محبوبٍ، حبیب
شد "ظلمتُ نفسی" امشب ذکر لبهایم خدا
"یا غفور و یا رحیم" از لب نمیگردد جدا
با "ظلمتُ نفسی" امشب یا غفور و یا رحیم
بنده ات را کن رها از شر شیطان رجیم
در شب ظلمانی و تاریک، روشن کن مرا
آسمان و شهر دل را روزِ روشن کن خدا
پس به حق این دعای روشن جوشنکبیر
دست خالی مرا ای حضرت باران! بگیر
ای که در عمرم همیشه خیر تو بر من رسید
پیش نامم ثبت فرما امشب از لطفت: شهید
🤲📿🤲📿🤲📿🤲📿
✍️ بداهه سرایان:
مهدی امام رضایی، محمد حسین رحیمی، امیر یزدی، سید محمد صفایی، ابراهیم صفایی، محمد علی کمالی مقدم، محمود حسنی مقدس، سجاد فرخ نژاد، محمد صبوریان، محمد باقر منصور سمائی، زهرا فراقانی، طاهره ابراهیم نژاد، فرشته پناهی، فریبا رییسی، زهرا آراسته نیا
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
هدایت شده از وطنز
بداهه آیینی شاعران راه راه به مناسبت سالروز شهادت امیر مومنان علی(ع)
🌴🕋🌴🕋🌴🕋🌴🕋
هدایت کرد سوی سجدهی آخر قیامش را
نوازش کرد سجاده به عطر گل مشامش را
چنان بوسیدنی بودی که حتی تیغ هم شک کرد
ببوسد بین چشم و ابرویت اول کدامش را؟
شب قدر آمد و در سجده ی آخر برای ما
به خونش خامه را غلتاند و داد اینسان پیامش را
علی "فزتُ و ربّالکعبه" میخواند ولی جبریل
زند بر سینه و سر، میبرد با گریه نامش را
علی رفت و ستونهای هدایت واژگون شد، آه
شهادت شد نصیب او و شیرین کرد کامش را
چه کس دیگر دهد شبها غذاهای یتیمان را
و یا از غصّه در آرد دل قنبر غلامش را
صلات رستگاری داد، شام انتظارش رفت
"فمنهم من قضی نحبه" شد و پر کرد جامش را
علی راحت شد از دست همه نامردم کوفه
همانها که نمیدادند یک پاسخ سلامش را
از این گونه شهادت ها مقامی نیست بالاتر
نصیب حیدرش کرده خدا این فیض تامش را
رسولالله! دریابی برادر را که میآید
ببین فرق سر و روی و خضاب سرخ فامش را
چه زود این امتت با دست بیعت دادهاش زد تا
فرو ریزد هدایت با همه رکن و نظامش را
برای زینب کبری دلش خون بود انگاری
به چشم جان خود می دید اسارت های شامش را
جهان بیچاره شد تنهایی از هر جای او جاری ست
چه بی یار است دنیایی که گم کرده امامش را
بگو مرد جذامی را که دیگر بر نمی گردد
به سر آرد به روضه تا قیامت صبح و شامش را
سیهپوش است کعبه از غم مولود خود زیرا
که او خوش بندگی کرد و نشان داده مرامش را
غدیر خم شد انکار همه از دوست تا دشمن
ندارد هیچ کس از بین این بیعت شکن ها احترامش را
در عرش کبریا پیدا نخواهی کرد فردی که
چون او حق داده باشد عزت و شان مقامش را
علی آن صاحب تیغ دو دم آن حیدر کرار
که بهر حفظ دین بوسیده شمشیرش نیامش را
عدالت بی علی طفل یتیمی میشود اما
به خون بهترین ها میکند تضمین دوامش را
هوای کوفه از آن روز تا روز جزا ابری است
که گم کرده ست هنگام سحر ماه تمامش را
نفهمیدند حرف مرتضی را عالمان شهر
بیانش رهبری می کرد ادراک عوامش را
ادا شد حق مطلب حق به سوی حق شتابان رفت
و کعبه خواست از مولود خود حسن ختامش را
چو شد ذکر لبش «فزت و رب الکعبه» شد معلوم
که تیغ جهل پایان می دهد ماه صیامش را
اگر چه با قصاص قاتلش جبران نمی گردد
ولی از قاتلش گیرند حتما انتقامش را
🌴🕋🌴🕋🌴🕋🌴🕋
✍️ بداهه سرایان:
مهدی امام رضایی، محمد حسین رحیمی، امیر یزدی، ابراهیم صفایی، حسن اویسی، سید محمدصفایی، علی اکبر مدرسی زاده، محمد باقر منصور سمائی، محمود حسنی مقدس، زهرا محبی، سوده سلامت، محدثه مطهری، طاهره ابراهیم نژاد، فرشته پناهی، فریبا رییسی، زهرا آراسته نیا، فرشته پناهی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
دنیا برای اهل حقیقت به کام شد
ارکان پادشاهی غم بی دوام شد
شادی به دشمنان پیمبر حرام شد
شمشیر جاهلیتشان، در نیام شد
اسلام سایه اش به جهان مستدام شد
ذی الحجه، ماه تزکیه ی نفس بی عنان
واقع شده است روز پر از برکتی در آن
روزی که گشت در طی تاریخ جاودان
روزی که قلب جمله ی اصحاب و شیعیان
این بار بهره مند ز فیضی مدام شد
ملحق شدند اهل یقین بر رسول دین
از هر قبیله مردمی از جرگه ی یقین
با قصد برگذاری آن حج واپسین
پیغمبر از مدینه به همراه مسلمین
با عزم راسخ عازم بیت الحرام شد
در بازگشت، قلب رسول امین تپید
جبریل آمد و به دل پاک او دمید
آن لحظه آیه ی ابلاغ دین رسید
وقتی پیامبر سخن وحی را شنید
ملزم به فاش کردن متن پیام شد
از سوی حق برای توجه به چند پند
از دشمنان در امنیت و فارغ از گزند
دستور داد کل قبائل به صف شوند
کم کم برای خواندن آن خطبه ی بلند
در موضعی به نام غدیر ازدهام شد
حضرت تمام جان و تنش را صدا نمود
یک منبر از جهاز شترها به پا نمود
با چشم باز، گوش به امر خدا نمود
وقتی سپاس و مدح خداوند را نمود
با حاجیان و همسفران هم کلام شد
یک دم گرفت دست علی را میان دست
بغض تمام میکده ها ناگهان شکست
از ساغر ولایت او مست مست مست
جمعیتی ز دست علی جام می به دست
مبهوت شأن و مرتبه ی آن امام شد
آمد به پای ساقی کوثر سجودها
بر او رسید موج سلام و درود ها
سوی حصار امن ولایت ورود ها
روز غدیر، کوری چشم حسودها
دین تا همیشه کامل و، نعمت تمام شد
#عیدغدیر #غدیر #عید_غدیر
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
May 11
در آسمان شمایلی از غم کشیده اند
بر چشم شهر سرمه ی ماتم کشیده اند
زنجیر زن، میان خیابان و کوچه ها
آشفتگان صفوف منظم کشیده اند
بین نوای دشتی مداح، چای ها
با هرم شور سینه زنان دم کشیده اند
آدم شدند اهل گناه از عزای تو؟
یا روضه ها به سوی خود آدم کشیده اند؟
این دستها به روی سر و سینه هایمان
خط و نشان برای جهنم کشیده اند
باید که اشک جای خودش را به خون دهد
از آنچه آل حضرت خاتم کشیده اند
کی از غم عزای تو دل سیر می شویم؟
در ظرف دل ز قوت غمت کم کشیده اند
چشم انتظار بارش ابر محرمت
گویا نگاه های همه نم کشیده اند
این اشک ها که بر در غم حلقه می زدند
یک سال انتظار محرّم کشیده اند
#محرم #امام_حسین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
May 11
سکوت، حوصلهی صبر را به سر می برد
قیام، قافله را جانب خطر می برد
خروش خون خداوند، روح ایمان را
برای پیکر اسلام محتضر می برد
رسیده بود زمانش، که هجرتی دیگر
دوباره دست به آینده ی بشر می برد
بنی امیه که قصدش سقوط عترت بود
به قصد ریشه ی بنیاد خود تبر می برد
کسی ز جانب کوفه به کاروان ای کاش
ز بی وفایی نامردمان خبر می برد
مطیع جمله ی لا یمکن الفرار از عشق
مگر که می شد از آن ورطه جان به در می برد؟
به قتلگاه به عنوان پیشکش به خدا
ز هر چه هر که به کف داشت، بیشتر می برد
یکی برای دفاع از نماز، جانش را
به سوی تیر به عنوان یک سپر می برد
یکی در آینه ی خون خود شناور بود
یکی رسیده و تیغی به روی سر می برد
به روی خاک، تن بی سری رها شده بود
به روی نیزه سری بی بدن، به سر می برد...
#شعرعاشورایی #امام_حسین #محرم
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
نامت آمد غم فضای شام تارم را گرفت
گریه جای خنده های گریه دارم را گرفت
شد جوانی و نشاطم نذر اشک روضه هات
فصل بیتابی برایت نوبهارم را گرفت
از غمت دنیای سرد و ساکتم اشباع شد
در غمت آوارگی ها کار و بارم را گرفت
یک زمان جان را اگر در مجلست دادم ببخش
جبر سنگینی داغت اختیارم را گرفت
ماجراهای خرابه، اضطراب دخترت
خواب نوشین دو تا چشم خمارم را گرفت
تکه تکه کرد دل را ماجرای اکبرت
روضه های اصغرت صبر و قرارم را گرفت
برندارم تا ابد دست از غمت حتی اگر
در ازای این عزا، دار و ندارم را گرفت
من چه بودم، من چه خواهم بود بی عشقت حسین!
نوکری نزد تو دست اعتبارم را گرفت
لقمه ی پاک پدر با شیر پاک مادرم
جز به سوی کربلا راه فرارم را گرفت
اربعین شد بار من سنگین و دستی مهربان
از همان اول رسید و کوله بارم گرفت
حیف! باران بند آمد، خشک شد چشمم، ولی
دستمال خیس اشک از دل غبارم را گرفت
#شعر_اربعین #اربعین #امام_حسین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
ای روح پاک تو شده از ماسوا جدا
از خود جدا شدی، نشدی از خدا جدا
اثبات شد به کثرت دشمن، نمی شود
با نفی وحدت تنت (الا) ز (لا) جدا
وقتی میان معرکه تقطیع می شدی
افتاده بود از بدنت یک هجا جدا
از هر طرف به پیکر تو زخم می زدند
خنجر جدا و سنگ جدا و عصا جدا
مصداق و اصل و پیکره ی یا و سین! سرت
این سان چرا جدا شده این سان چرا جدا؟
بین سر تو و سر یاران تفاوت است
تنها سر تو بود که شد از قفا جدا
بستند نعل تازه به اسبان کهنه کار
تن های پاک و بی سر و تنها جدا جدا...
تنها شدی، چنان که شد از حرمت تنت
بعد از سر تو، پیرهن نخ نما جدا
در ماتم عزای تو خون گریه می کنند
حیدر جدا، بتول جدا، مصطفی جدا
دل بسته ام به عشق تو، باشد که روز حشر
با دست بخششت شوم از اشقیا جدا
#غزل_عاشورایی #شعرعاشورایی #شعر_عاشورایی #عاشورا #امام_حسین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمد_حسین_رحیمی
دوست دارم که اربعین امسال
بشوم جزء کربلایی ها
و زمینی به کربلا بروم
بین جمعیت هوایی ها
باید اول که ترک غیر کنم
اقتدا خاصه بر ظهیر کنم
چشم بسته دوباره سیر کنم
در قدمگاه ماورایی ها
حاجیانی که می روند به حج
راهشان سوی کربلا شده کج
مستقیم است تا خدا اینجا
راه پهناور خدایی ها
قبله را سوی کربلا چرخاند
هر که شد مست از شراب حسین
نکند اعتماد زین پس به
اشتباه جهت نمایی ها
همسفر شد خیال من با عشق
از نجف راهی بهشت شدم
پر شده باز کلّ مشّایه
از قدم های این فدایی ها
با غم خوب سیدالشهدا
اشک در چشم و در دلم شوق است
حس و حال دلم شده مثل
طعم شیرین و تلخ چایی ها
یک نفر موکبی بزرگ زده
یک نفر با تعارف شربت...
می کنند افتخار هم دارا
هم نداران به این گدایی ها
استراحت در امتداد مسیر
شد وبال دو پای آبله دار
کاش تا آخرین نفس باشم
پایدربند این رهایی ها
چشم شوقم به گنبدش مبهوت
خیره بر آن شکوه با جبروت
حرف هایی نگفتنی و سکوت
میشود پاسخ چرایی ها
یک طرف مرقد خدای کرم
یک طرف هم شهید گریه و غم
صحن زیبای بین این دو حرم
نقطه ی عطف دلربایی ها
نه مسلمان که گبر و ترسا هم
محو این همدلی ما شده اند
ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا"
می شود رمز هم صدایی ها
اربعين زیر قُبهی حَرَمت
به اَباالفضل میدهم قَسَمت
بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از
این خطاها و بیوفایی ها
کاش باشد عمود آخر من
پرچم روی گنبد عباس
جان سپردن کنار شش گوشه
روز پایان این جدایی ها
#امام_حسین #شعر_اربعین #عاشورا #اربعین #شعراربعین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمد_حسین_رحیمی
چون دستگشادگیّ ما پرواز است
دستان گره خورده غلطانداز است
هنگام نماز شیعه از صافی دل
در محضر حق همیشه دستش باز است
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمد_حسین_رحیمی
#رباعی #تشیع #شیعه_اثنی_عشری