وقتی که گرفت دست مولا، احمد گفتا به علی: دست تو در دست صمد «اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم » از «شرّ حَسَد» «لا حَولُ وَلا قوَّتَ الا بِاَحَد» #محمدرضاچراغی
دبیر ادبیات ناحیه ۲
✅ @ravagh2
ای داده به صبر اسم و القاب، حسین صبرم شده بی صبور و بی تاب، حسین تا رود فرات با تو پیمان بشکست آبم شده از خجالتش آب، حسین
#محمدرضاچراغی
دبیر ادبیات ناحیه ۲
مجموعه نسیم آشنا
#به پاس رشادتهای همه شهدا
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
گزیده ای از چکامه «بی نشان های جاوید»...
برگِ نگاهت از خطوط خنده خالیست
آرام گر افتاده ای از بی سوالیست
اینجا هوایِ سیمهایش خار دارند
بویِ شهیدی در خیال این حوالیست
در عکسهایِ قهوه ای رنگِ خدا هم
سرخ است یادِ عاشقان، رخسارها هم
لبخندهایِ معرفت سرخند اینجا
جاریست در قلبِ زمین «عشق و تو» با هم
رازی که آن نیزارها تردید کردند
داغ جنون را در دل خورشید کردند
در پشتِ تنهایی، درونِ سنگر نور
از بی نشانی نامِ خود جاوید کردند
بیت الغزلهای جدایی را سرودند
زنجیر(من کی هستم) از گردن گشودند
رزمنده شعر و واژه اش از جنس خاکست
امشب فرشته ها ز جنسِ خاک بودند...
«نصرمن اله» رمز پرچمدار عشق است
از سر به پا آوارگی اسرار عشق است
آزاده برگشتی تو در آغوش میهن
تشنه به قربانگاه بردن کار عشق است
سی سال حالا انتظار هر حضوریم
ما میزبان قهرمانان ظهوریم
مجنون، شلمچه، العماره، فاو، فکّه
ما پیرو خط مقدم خط نوریم...
#محمدرضاچراغی
دبیر ادبیات ناحیه ۲
پاییز.۱۳۹۵
#محمدرضاچراغی
#مجموعه خلوت عشق
«شرح آرزومندی»
سحر دو دست دعا و هزار سوگند است
بــــــــیا که منتظرت جمعه آرزومنــــد است
سپند چشم ز اشک شبانه روشن بود
کـدام آب شناسـی رفـیق اســـــپند است؟
به بوستان محبّت که باغبان می گفت
نجستم آنکه زخصلت به دوست مانند است
چه دوستی که نشانی نداده ای ، حتّی
نیامدیّ و نگویی فـــــراق تا چــــند است
تو پای ما بگشا از چه می کنی زنجیر
که بی قرار دلم مسـتحقّ این بنـــــــد است
تنت درست خدایا سرت سلامت باد
دگر سخن به جزین از تو با خداوند است؟
دل شکسته ی ما را چه کس دهد پیوند
مگر ظهور تو «مهــــدی» امیـد پیوند است
ز ناله ها و غم دل مگر شوم دلــــشاد
به صدق گفته «چراغی» همیشه خرسند است
# سروده م رضاچراغی
#مجموعه خلوت عشق
#انتظار
#غزل فارسی
#نیمه شعبان
#شعر نوجوان
#قم
#ناحیه دو
#غزل صبح انتظار
#محمدرضاچراغی
#نقش خیال
وقتی که چشمهایِ سحر میلِ خواب داشت
دل همچنان به یادِ تو فکرِ خراب داشت
از بس که نامه هایِ نگاهم به باد رفت
اَشکم برایِ خط به خطش صد جواب داشت
بودی میانِ آینه ای دستِ روزگار
جایی که نور، گستره یِ بی حساب داشت
گفتی: تمامِ روز خدا عید می شوند
فصلِ خزان دوباره حقِ انتخاب داشت
گُل های آرزو همه سبزند در بهار
دریا فقط به شوقِ دلت رنگِ آب داشت
آب نشُسته در رگِ نسرینِ عشق هم
خونی ست استحاله که بوی گلاب داشت
خورشیدِ کاغذی هوسِ مرگ می کند،
مرگی که در خیالِ خودش هم سراب داشت
ای منتهای صبح، ز پشتِ سَفر بیا
وقتی که چشمهایِ سحر میل خواب داشت
#محمدرضاچراغی
#دبیر ادبیات فارسی
#ناحیه ۲
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ
بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
وقتی که گرفت دست مولا، احمد
گفتا به علی: دست تو در دست صمد «اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» از «شرّ حَسَد» «لا حَولُ وَلا قوَّتَ الا بِاَحَد»
#محمدرضاچراغی
**** غدیر ****
وقتی که گرفت دست مولا، احمد گفتا به علی: دست تو در دست صمد «اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم » از «شرّ حَسَد» «لا حُولُ وَلا قوَّتِ الا بِاَحَد»
#محمدرضاچراغی
دبیر ادبیات ناحیه ۲
#حضرت زهرا س در آیینه تاریخ ادبیات کلاسیک و...
#محمدرضاچراغی دبیر ادبیات ناحیه ۲
پیرامون نخستین اشعاری که درباره حضرت فاطمه(س)سروده شده و مستقیما نام مبارکشان آمده (نه ازتفسیر وتوصیف که نظر بر ما مشابه و مشتبه کند) ذکر این نکته ضروری است که تمامی اشعاری که شاعران اهل تسنن و تشیع درباره آن بانوی بزرگوار سروده اند به ما نرسیده است و سهواً و یا عمداً از بین رفته و یا به صورت مکتوب ثبت نشده است.
اگرچه در سرآغاز تحمید ودیعه رسول اکرم به اشعار فراوانی از شعرای مشهور و نامی عرب در نخستین قرون هم چون یحیی بن حکم (برادر مروان حکم) ابومحمد عبدالسلام بن رغبان مشهور به دیک الجن (شاعر نامدار عرب در قرن دوم)، دعبل خزاعی، احمدبن محمد بن صنوبری، ابوالحسن مهیار بن مرزویه و شهید اول و ... برمیخوریم اما ادبیات فارسی ما هم که ریشه در تعالیم عالیه اسلام و عجین با روح و فطرت خداجو و اهل بیت دوست است، در این زمینه غنی و پربار است. ولی آن چه قابل تذکر است این است که گویا در خصوص شخصیت عظیم و الهی حضرت زهرا(س) در آثار ادبی فارسی، ابیات کم و اندکی را می توان یافت که دلیل این امر را باید ناشی از ایجاد جو خفقان و وحشت حکما و خلفای اموی و عباسی و فقدان آزادی اندیشه و سخت گیریهای گاهی مهلک و شکنجه های شاعران مادح اهل بیت خاصه حضرت زهرا(س) جست وجو کرد، اما قطعاً اوضاع خطیر عصر کنونی ایجاب می کند که شاعران و خطیبان و نویسندگان عصر حاضر تلاش مضاعف نمایند تا شکوهمند و عظیم، آن حضرت را به جامعه امروزین ما منتقل کنند، زیرا زهرا(س) ستاره ی منور ازهری است که اگر درست و با دیدی عالی بر او و اندیشه ها و اعمال او نظر افکنیم، راه های پرتلاطم و پرسنگلاخ حیات را بر ما خواهد نمایاند تا به بیراهه نرویم و در فراز و نشیب های آن سقوط هم نکنیم.
خواجوی کرمانی، شاعر عارف کرمانی در مدح فاطمه زهرا ابیات:
به نور چشم پیمبر که نور ایمان بود
عقیق صفوت یاقوت شرع را کان بود
نبود هیچ به عذر احتیاجش از پی آن
که شمع جمع طهارت از او فروزان بود
از آن به وصلت او زهر شده لآلی
که از شرف قمرش در سراچه دربان بود
نگشت عمر وحی از «حی» فزون ز روی حساب
چرا که زندگی او به حی حنان بود
«حی» به حساب ابجد عدد هجده است که دوران حیات حضرت فاطمه(س) را اشاره می نماید، ضمن این که خواجو در ابیات دیگری، ام الائمه حضرت زهرا(س) را بر بالانشینان و کروبیان حرم قرب و قدس الهی رجحان و برتری می دهد:
منظومه محبت دهر و آل او
بر خاطر کواکب ازهر نوشته اند
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس
نام بتول بر سر معجر نوشته اند
از دیگر شاعران برجسته ادب فارسی ناصرخسرو است:
قال اول جز پیمبر کس نگفت
وآنگهی زی آل او آمد مقال
جز که زهرا(س) و علی(ع) و اولادشان
مر رسول مصطفی(ص) را کیست آل؟
ناصرخسرو در ادبیات دیگری حضرت فاطمه زهرا(س) را شفیعه روز جزا می خواند:
آن روز بیایند همه خلق و مکافات
هم ظالم و هم عادل بی هیچ محابا
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا
حکیم ناصرخسرو در بیتی دیگر به جریان مباهله و حضرت زهرا(س) در این جریان با پیامبر اکرم(ص) می پردازد و می گوید:
ذوالفقار ایزدی سوی که فرستادم بعد
زن و فرزند که را برد جز زهرا و شبیر
حکیم قبادیان در قالب بیتی دیگر توصیف می کند که:
کفوی نداشت حضرت صدیقه
گر می نبود حیدر کرارش
نگاه عطار نیشابوری هم به فاطمه زهرا(س) و زندگانی و تقوای ایشان ویژه و برجسته است. در الهی نامه و مصیبت نامه، نام حضرت فاطمه زهرا(س) چندین بار به مناسبت در حکایات آمده است. مثلاً در الهی نامه عطار از ساده زیستی سخن می گوید:
بدو گفتم ز درویشی زهرا
مرا جان و جگر شد خون و خارا
کسی کاو خواجه هر دو جهان است
جهاز دخترش اینک عیان است
عطار در الهی نامه برای حضرت فاطمه زهرا لقب «خاتون جنت» را به کار می برد و می گوید:
همه یاران در آن اندوه و محنت
شدند آخر بر خاتون جنت
سنایی غزنوی نیز توصیف زیبایی از ام الائمه دارد. او سیمای حضرت زهرا(س) را خیرالنساء می داند که زنی هم چون او در این دنیا نیست.
سراسر جمله عالم پر زنان اند
زنی چون فاطمه خیر النساء کو؟
هلالی جغتایی شاعر غزل سرای عهد صفوی در بیتی چهارماه سعادت را چنین معرفی می نماید که:
کیست آن چهار مه به مذهب من
علی و فاطمه، حسین و حسن
مولانا جلال الدین بلخی:
مرد را گویی بود زخم سنان
فاطمه مدح ست در حقِّ زنان
در حق پاکیِّ حقّ آلایش است
دست و پا در حقِّ ما استایش است
والد و مولود را او خلق است
لم یلد لم یولد او را لایق است
هر چه مولود است او زین سوی جوست
هر چه جسم آمد ولادت وصف اوست
سعدی شیرازی:
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
که بر قول ایمان کنم خاتمه
خدایا به حقِّ بنیفاطمه
من و دست و دامان آل رسول
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
اقبال لاهوری شاعر ومتفکر پاکستانی در مثنوی نسبتاً طولانی خود، حضرت فاطمه زهرا(س) را ا
مهدویات به مجموعه قصاید و قطعات شعری اطلاق میشود که به موضوع اعتقاد به مهدی(عج) و جلوه های آن حضرت میپردازد. سخن از امام عصر(عج) و ظهور ایشان درخلال اشعار شاعران به سالها پیش از ولادت آن حضرت بازمیگردد.
کمیت بن زید اسدی در ضمن اشعاری، که در محضر امام محمد باقر(ع) و در رثای شهیدان کربلا سروده است، به صراحت از ظهور مهدی(عج) و برپایی دولت حق ایشان خبر میدهد:
مَتی یَقومُ الحقُّ فیکم مَتَی
یقومُ مَهْدیُّکُم الثانی
(اسدی، 2000: 557)
ترجمه: چه موقع حق درمیان شما حکمفرما میشود؟ و چه موقع مهدی دوم شما قیام خواهد کرد؟
۲. دعبل خزاعی نیز در تائیۀ مشهور خویش، که آن را در رثای اهلبیت عصمت و طهارت(ع) سروده است، از خروج امامی خبر میدهد که بر اساس عدالت حکم خواهد کرد:
خُرُوجُ امامٍ لامَحَالَةَ خارِجٌ
یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللهِ والْبَرَکاتِ
یُمَیّزُ فینا کُلُّ حَقٍّ و باطلٍ
وَیَجْزی علی النَّعماءِ والنَّقَماتِ
(خزاعی، 1972: 65)
ترجمه: امید من به خروج امامی است که حتماً ظهور میکند و به نام خدا همراه با انواع برکتها قیام میکند.
حق و باطل را از هم جدا نموده و خوبیها و بدیها را پاداش و کیفر میدهد.
اما از متأخران دو تن از بزرگان مادح متفکر جهان عرب را نام میبریم:
۳. محییالدین بن عربی از بزرگان عرفا و مشایخ صوفیه اوایل قرن ۷ است، ابیاتی درباره مهدی موعود(عج) سروده است:
هُوَ السَّیِّدُ المهدِیُّ مِنْ آلِ أَحْمَدَ
هُوَ الصّارمُ هندی حینَ یُبیدُ
هُوَ الشَمْسُ یَجْلُو کُلَّ غَمٍ وظُلْمَةٍ
هُوَ الوابِلُ الوَسمِی حینَ یَجُودُ
(ابنعربی، 1999: ج1، 296)
ترجمه: او، مهدی آل احمد است، و به هنگام نابودی [دشمنان] همچون شمشیر هندی است.
او آفتابی است که هر غم و اندوه و ظلمتی را برطرف میکند و هنگامی که جود و بخشش میکند؛ همانند اولین باران بهاری است که زمینهای تشنه را سیراب میکند.
۴. بهاءالدین اربلی، که یکی از نوابغ و دانشمندان کمنظیر جهان اسلام در قرن ۷ قمری است، نیز در کتاب ارزشمندش کشف الغمة اشعار بسیاری در مدح امام عصر(عج) ذکر کرده است. او در یکی از قصاید خود در مدح امام عصر(عج) چنین میسراید:
امامُ حَقٍّ نورُهُ ظاهِرٌ
کالشَّمْسِ فی غَوْرٍ و فی نَجْدِ
القائمُ المَوجُودُ والمنتَمَی
الی العُلَی بالأبِ والجَدِّ
و ناشرُ العَدْلِ و قَدْ جارَتِ
الایّامُ و النّاسُ عن القَصْدِ
و المُنْصِفُ المظلومِ من ظالمٍ
والمَلْجَأُ المَرْجُو و المهدیّ
(عبداللهی، 1419: 134 - 146)
ترجمه: او امام برحقی است که نور وجود او، همچون آفتاب در پستی و بلندی ظاهر و آشکار است.
او قائم است که هماکنون موجود است و نسب او به پدر و جدی والا منتهیمی شود.
او گسترش دهنده عدالت است؛ درحالی که روزگار و انسانها عمداً ستم میکنند.
او داد مظلومان را ازظالم میستاند و پناه امیدواران و ناامیدان است.
بنابراین حضور امام عصر(عج) در اشعار شاعران از سالها پیش آغاز شده و از دیرباز در میان شاعران رواج داشته و شعرا در دورههای گوناگون و حتی پیش از ولادت امام عصر(عج) به این موضوع پرداختهاند تا بدین وسیله ارادت خویش به ساحت این امام بزرگوار را ابراز دارند و به دفاع از عقاید خویش بپردازند.
#محمدرضاچراغی
#پژوهش_منجی
#اشعار_انتظار
عبدالرحمان جامی نیز به فراوانی به نام مهدی اشاره دارد:
چون بر آمد به عدل و جودش نام
چشم دارم که در همه ایام
گیرد از یمن طالع مسعود
همه عالم چو مهدی موعود
شاعرانی داریم که با وجود این که شیعه هستند، آثاری از مهدویت نوعیه در اشعار آنها دیده میشود؛ مثل نظیری نیشابوری.
جلوه دگر، جلوه مهدویت در تغزل و پیدایش غزلی است و بیشتر ذوقی است که نامش را غزل انتظار گذاشتیم، یعنی شاعر در آن منتظر یک منجی است، گرچه این غزل عاشقانه است، علتش این است که از قرن پنجم هجری با ورود، عشق زمینی جای خود را به عشق آسمانی داد و معشوق جایگاه راستین خود را یافت. به شعرا فرصت داد تا در اشتیاق دیدار یار الهی سخن بسرایند و توفیق لقای او را بهر خود حیاتی دوباره دانند و انتظار وصال او را قوت دل و جان خود خوانند.
سنایی در خیلی از غزلیاتش، غزل انتظار گفته است:
ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست
برگرد بندهوار به گرد مقام دوست
گرد سرای دوست طوافی کن و ببین
آن بار و بارنامه و آن احتشام دوست
خاقانی در بسیاری از غزلیاتش معشوقی منتظَر و الهی را در نظر داشته:
ای کعبه جهانگرد، ای زمزم رسن ور
زرین رسن نمائی چون زمزم آیی از بر
من نخلم و تو، مریم، من عازرم تو عیسی
نخل از تو گشت تازه، جان از تو یافت عازر
شیخ عطار، فخر الدین عراقی، مولوی و امیرخسرو دهلوی که تقریباً همزمان با سعدی است، غزل انتظار زیادی دارند.
اوحدی مراغهای نیز سروده:
دراز شد سفر یار دورگشته ما
فغان از این دل بی او نفور گشته ما
به گفته شاعران و نویسندگان، جلوه انتظار در شعر فارسی، جلوه مهدویت شخصیه است که مربوط به اشعار شاعران شیعی است مانند کسایی مروزی که شیعه مذهب است. ناصر خسرو نیز این جلوه را دارد گرچه او شیعه هفت امامی است و در شعر او امام زمان با مهدی موعود کاملا فرق میکند. سنایی نیز این جلوه را در شعر خود فراوان دارد.
اولین شاعری که به صراحت و روشنی از غیبت امام زمان(ع) و ظهور او یادکرده و حدود نیم قرن پیش از سعدی، شرف الشعرا، امیر بدرالدین قوامی رازی است که اوایل قرن ششم هجری میزیست. اشعار زیادی در منقبت خاندان رسالت سروده و مردم را به پیروی از پیامبر اکرم(ص) و امام زمان(عج) ترغیب میکند:
چون آید آن امام که امروز غایب است
بنمایدت که قبله به عکس کلیسیاست
جایی سروده:
هر زمان گویی به سخره مهدیت را گو بیای
تا جهان را گاه عدل آرایش بستان دهد
معتقد باید که حال مهدیش باور کند
و جایی دیگر:
که تا ز باغ حسد دشمنان زاغ صفت
فرو برند ز تیمار سر چو بوتیمار
قوامیا تو سراینده دار همچون گل
فراز گلبن ارواح بلبل اشعار
از این زمان به بعد، جلوه مهدی که خاص امام زمان(عج) است فراوان میشود و این جریان تا زمان ما ادامه دارد. از بین شاعران متقدم خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، وحشی بافقی درباره امام زمان(عج) شعرها سروده اند.
ابن یمین فریومدی، یکی از شاعران ایینی و شیعه است که در قرن هشتم زندگی می کرد.
ابن یمین در قصیده ای تمام امامان معصوم (ع) را توصیف می کند و آن گاه به امام زمان (عج) می رسد. او ظهور امام زمان (عج) را نقطه پایان بدی ها می داند و آغاز زیبایی و راستی و بزرگی. بخشی از این قصیده را با هم می خوانیم:
بعد از او صاحب زمان کز سال های دیرباز
دیده ها در انتظار روی آن فرّخ لقاست
چون کند نور حضور او جهان را باصفا
هر کژی کاندر جهان باشد، شود یک باره راست
این بزرگان، هر یکی را در جناب ذوالجلال
از بزرگی، رفعتی فوق سماوات للعُلاست
بر امید آن که روز حشر ازین شاهان، یکی
گوید این ابن یمین از بندگان خاص ماست
این عنایت بس بود ابن یمین را، بهر آنک
هر که باشد بنده شان در این دو دنیا پادشاست
آنچه برای ما اهمیت دارد این است که این حضور با گذشت زمان نهتنها کمرنگ نشده، بلکه روزبهروز پررنگتر گردیده است؛ با شروع دوران معاصر رواج بیشتری داشته و شاعران گاهی در خلال اشعارشان و گاهی در سرودهای جداگانه به موضوع این منجی موعود پرداختهاند.
#محمدرضاچراغی
#پژوهش_منجی
#اشعار_انتظار
ای داده به صبر اسم و القاب، حسین صبرم شده ناصبور و بی تاب، حسین تا رود فرات با تو پیمان بشکست دریا شده از خجالتش آب، حسین
#محمدرضاچراغی
دبیر ادبیات ناحیه ۲
مجموعه نسیم آشنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده ابیاتی از غزل فریاد قطره ها
#مجموعه خلوت عشق
#محمدرضاچراغی
#با صدای مهدی نجفی
الهی!به شفای همه ی بیماران🏴
#به پاس رشادتهای همه شهیدان وطن
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
#برگرفته از قطعه ی(بی نشان های جاوید) سروده محمدرضاچراغی
برگِ نگاهت از خطوط خنده خالیست
آرام گر افتاده ای از بی سوالیست
اینجا هوایِ سیمهایش خار دارند
بویِ شهیدی در خیال این حوالیست
در عکسهایِ قهوه ای رنگِ خدا هم
سرخ است یادِ عاشقان، رخسارها هم
لبخندهایِ معرفت سرخند اینجا
جاریست در قلبِ زمین «عشق و تو» با هم
سربندِ یاسقّا یلِ ام البنین بود
کرب و بلا هر جا و هر شب، اربعین بود
بی پا و سر، بی بال طی الْارض کردن
پروازهای عشق اعجاز آفرین بود
رازی که آن نیزارها تردید کردند
داغ جنون را در دل خورشید کردند
در پشتِ تنهایی، درونِ سنگر نور
از بی نشانی نامِ خود جاوید کردند
بیت الغزلهای جدایی را سرودند
زنجیرِ(من کی هستم) از گردن گشودند
رزمنده شعر و واژه اش از جنس خاکست
امشب فرشته ها ز جنسِ خاک بودند.....
خاکستر ققنوسها، ای خاک هستی
بر عهدها دستی که دادی، پای بستی
هر رنگ و هر فرهنگ و قومی هم که باشی
با استقامت پشت فرداها شکستی
حالا دفاع از امّت و آل حَرم شد
رسمِ علمدارِ مقاومت عَلم شد
یعنی که «بَلْ أَحْيَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ» هم
تا مهدی این جامِ شهادت دم به دم شد
«نصرمن اله» رمز پرچمدار عشق است
از سر به پا آوارگی اسرار عشق است
آزاده برگشتی تو در آغوش میهن
تشنه به قربانگاه بردن کار عشق است
سی سال حالا انتظار هر حضوریم
ما میزبان قهرمانان ظهوریم
مجنون، شلمچه، العماره، فاو، فکّه
ما پیرو خط مقدم خط نوریم
شیطان اگر باغ بهشتت وعده دادست
اینجا لباس دوستی بر تن نهادست
من با تو می مانم تو با من ای برادر
اسرار پیروزی میهن، اتحادست
دشمن ردای حضرت یعقوب دارد
بد را به چشم ظاهرت مطلوب دارد
ما امت پیغمبریم و با حسینیم
مگذار عیسای تو را مصلوب دارد.....
#محمدرضاچراغی
#دبیر ادبیات فارسی ناحیه دو قم
#از مجموعه نسیم آشنا
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ
بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
وقتی که گرفت دست مولا، احمد
گفتا به علی: دست تو در دست صمد «اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» از «شرّ حَسَد» «لا حَولُ وَلا قوَّتَ الا بِاَحَد»
#محمدرضاچراغی
#نخستين شاعر و شعر غدير
#محمدرضاچراغی دبیر ادبیات فارسی ناحیه۲
حسّان بن ثابت اولين شاعر غدير است كه بعد از خطبۀ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله در همان محل غدير خم به همين مناسبت اشعارى را سرود و خدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله عرضه داشت و اجازه گرفت تا براى همه كسانى كه در غدير بودند و خطبه را شنيدند بخواند. حضرت اجازه دادند و فرمودند بخوان بنام خداوند و بركت او.(هر چند حیات بعدها نسبت به امیرالمومنین دچار خطا شد و طرف عثمان را گرفت)
حسان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند و گردن مىكشيدند. او گفت: اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر گوش كنيد. سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. ذيلا متن عربى شعر حسّان و سپس ترجمۀ آن را مىآوريم:
1. الم تعلموا أنّ النّبىّ محمّدا لدى دوح خمّ حين قام مناديا
2. و قد جاءه جبريل من عند ربّه بأنّك معصوم فلا تك وانيا
3. و بلّغهم ما أنزل اللّه ربّهم و إن انت لم تفعل و حاذرت باغيا
4. عليك فما بلّغتهم عن إلهم رسالته إن كنت تخشى الأعاديا
5. فقام به إذ ذاك رافع كفّه بيمنى يديه معلن الصّوت عاليا
6. فقال لهم: من كنت مولاه منكم و كان لقولي حافظا ليس ناسيا
7. فمولاه من بعدي علىّ و انّني به لكم دون البريّة راضيا
8. فيا ربّ من والى عليّا فواله و كن للّذي عادى عليّا معاديا
9. و يا ربّ فانصر ناصريه لنصرهم إمام الهدى كالبدر يجلو الدّياجيا
10. و يا ربّ فاخذل خاذليه و كن لهم إذا وقفوا يوم الحساب مكافيا
ترجمه:
1. آيا نمىدانيد كه محمّد پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد.
2. و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود.
3. و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان.
4. و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرساندهاى.
5. در اينجا بود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله دست على عليه السّلام را بلند كرد و با صداى بلند فرمود:
6. هركس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا به ياد مىسپارد و فراموش نمىكند.
7. مولاى او بعد از من على است، و من فقط به او-نه به ديگرى-به عنوان جانشين خود براى شما راضى هستم.
8. پروردگارا هركس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هركس با على دشمنى كند او را دشمن بدار.
9. پروردگارا يارىكنندگان او را يارى فرما به خاطر نصرتشان. امام هدايت كنندهاى را كه در تاريكىها مانند ماه شب چهارده روشنى مىبخشد.
10. پروردگارا خواركنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مىايستند خود جزا بده.
پس از اشعار حسّان، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمودند: اى حسّان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع مىكنى، از سوى روح القدس مؤيّد خواهى بود.
منبع: علیرضا مهرپرور از کتاب پيمانهاى از غدير،ص 65-66.
#به مناسبت وفات حضرت معصومه(س)
امشب وفات دختر موسیبنجعفرست
میراثدار صاحب طه و کوثرست
هر گوشهایست برْکتی از آستان او
دارالسلامِ دخترِ زهرای اطهرست
اینجا که میرسی ز خودت دور میشوی
دنیایی از روایتِ دنیای دیگرست
عمری به پایبوس شما رفتهایم، چون
دستت شفیع وحشت صحرای محشرست
خواهر! ز قم به قصدِ طواف برادری؟
صبری تو را که حضرت مهمان، برادرست....
#گزیدهابیات
#محمدرضاچراغی
#دبیر ادبیات فارسی ناحیه۲
#مجموعه نسیم آشنا
غزل «گلِ همیشه بهار»
#ایام فاطمیه
#محمدرضاچراغی
آهسته با خدا سخنش لحنِ دیگر است
امشب تمامِ بارِ غمش، داغِ حیدر است
زَهرست و کَربَلا و غریبیست قصّهاش
پیوسته غصه خوردن از الطافِ مادر است
کوتاه سورهای که بلندست جایگاه
وَانْحَرْ، و إِنَّ شانِئَکَ، شأنِ کوثر است
آسیه و شهیده و صدیقه و بتول
هم مریم و خدیجه و سارا و هاجر است
هر جا کنار حضرت مولاست خیمه ات،
الحق که ذوالفقار علی یازده سر است
سنگ صبور! گوشِ صبوری چه خواندهای؟
کز هر زبان که میشنوم نامکرّر است!
ماندم که خَلق، از چه زمین جستوجو کنند
وقتی بهشت، قبرِ عزیزِ پیمبر است؟
بعد از شکستِ حنجرهی نالهی سکوت
هر شب روایتِ نِی و فریادِ خنجر است
تنها نه مغز و ذهنِ مداد آن سخن شنید
هر کاغذِ بدونِ خط این جمله از بر است
روزی که آب از سرِ دریا گذر کند
چشمانِ برکههای خُم از ماتمش تر است
یا فاطمه! شفیعِ گناهانِ بنده باش
رحمت به مادرم که به نامت معطر است
هرگز جهان به فهمِ تو نایل نمیشود
خاموش میشویم که خاموش بهتر است
#سروده محمدرضا چراغی
#از مجموعه خلوت عشق
🏴🏴🏴🏴🏴🏴