eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
798 عکس
127 ویدیو
3 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌سوم این‌ها مردم قدرشناس قابلی هستند. وقتی کسی برایشان یک قدم بردارد، می‌شود عزیز قلبشان. حاضرند برایش هر کاری بکنند تا جبران زحمات شود، اما حالا بنگر که جز عرض تسلیت و ریختن اشک کاری از دستشان برنمی‌آید... ادامه دارد... فاطمه کرمی | از دوشنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
مهمانِ شهید سینی حلوا را گرفتم به طرفش. تشکر کرد و انگشت لرزانش را چسباند به لبه سینی. بعد گذاشت روی لب هایش و صلوات فرستاد. از لهجه‌اش پیدا بود اهل این طرف‌ها نیست. پرسیدم: «این‌جا مهمون هستید؟» گفت:« آره مازندرانی‌ام. داشتیم می‌رفتیم مشهد که خبر رو شنیدیم. دیگه رمق نموند برامون. اومدیم سبزوار خونه اقوام.» لبخندی زدم و گفتم: «آقای رییسی چند وقت قبل مهمون شهر شما بود درسته؟» سرش را انداخت پایین. «خدا منو ببخشه چه قدر بدش رو می‌گفتم قبل این که از کاراش خبردار بشم. بزرگی کرد برا شهر ما.» پرسیدم چه طور؟ بغضش را قورت داد و گفت: «خاک کارخونه‌های مازندران رو جارو کرد.» سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌پنجم هیچ ماشین شخصی در خیابان‌های اطراف محل تشییع آیت‌الله رئیسی و شهدای سانحه‌ی هلی‌کوپتر دیده نمی‌شود. از بارون‌آواک به سمت چهارراه شریعی را مسدود کرده‌اند. از سمت میدان ساعت و قونقا هم گویا مسیر مسدود است. چند دسته از مردم مقابل مصلی تبریز جمع شده و منتظر دوستان‌شان هستند تا به سمت میدان شهدا حرکت کنند. ادامه دارد... سنا عباسعلیزاده سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۵۵ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌ششم انتهای خیابان فردوسی و تقاطع بازار تبریز. به نظر می‌رسد تعداد مردمی که برای تشییع شهدای سانحه‌ی هلی‌کوپتر به سمت میدان شهدا می‌روند بیشتر از قطرات باران است. مقابل بازار امیر تبریز در بین مردم عزادار جمع شده صدای چند مرد با لهجه‌ی غلیظ کردی را می‌شنوم. ادامه دارد... سنا عباسعلیزاده سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۱۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 خداحافظ ای داغ بر دل نشسته دست‌هایش را پشت کمرش حلقه کرده بود و زیر چشمی دلنوشته‌ها را می پایید. خودکار را برداشتم و رفتم به طرفش. _بفرمایید شما هم یک چیزی بنویسید! هول شد و عقب عقب رفت. _من؟ نه من چی بنویسم؟ اصلا خطم خوب نیست. گفتم: «حرف دل زدن که خط خوب و بد نمی‌شناسه.» خودکار را گرفت. بغضش ترکید و خودش را انداخت روی مقوا. با خط درشت نوشت: «خداحافظ!» سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌چهارم ساعت ۸:۳۰ صبح سه‌شنبه است؛ یک خرداد ۱۴۰۳. یک ساعت مانده است به شروع مراسم بدرقه و تشییع پیکر شهدای خدمت. اما مردم جمع شده‌اند، دور هم حلقه زده‌اند، روضه می‌خوانند و سینه‌زنی می‌کنند. انگار دیوارهای خانه برایشان تنگ آمده است و توان ماندن نداشتند. خودشان را رسانده‌اند اینجا،میدان شهدای تبریز، که هم‌گریه بشوند و عزاداری کنند. به یاد شهدای عزیز ملت، برای امام حسین روضه بخوانند و سینه بزنند. آوینی گفته بود که اگر کسی بخواهد ما را بشناسد، قصه کربلا را بخواند. ادامه دارد... محمدرضا ناصری سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۳۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌هشتم اینجا تبریز است. دیار مردان غیرت و شهادت، دیار مردانی چون آيت‌الله‌آل‌هاشم که دختر خردسالی او را "عینک لی امام" می‌خوانَد. نوای قرآن به گوش می‌رسد اما درست پشت سرم زنی چادرش را روی صورتش کشیده و شانههایش میلرزد. حالا مردم با مداح هم نوا می‌شوند: «عزا عزاست امروز، مهدی صاحب زمان صاحب عزاست امروز...» ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۴۶ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش بیست‌و‌نهم گفتم: زیر باران با این پا؟ بغض کرد و گفت: از سوختن زیر باران که سخت‌تر نیست! ادامه دارد... فریده عبدی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 نذرِ جمهور خبر را که شنیدم ختم صلوات برای سلامتی‌شان گرفتم. تسبیحم را برداشتم و شروع کردم به صلوات فرستادن. توی حال و هوای خودم بودم که چشمم افتاد به دختر شش‌ساله‌ام. تسبیح سبزرنگی را برداشته بود و صلوات می‌فرستاد. توی چشمهایم نگاه کرد و گفت: «مامان! منم صلوات می‌فرستم تا رئیس جمهور زود خوب بشه!» سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 بغضی که سر باز کرد هم هوای بازی داشت و هم حواسش توی خانه بود. می‌رفت توی کوچه بازی می‌کرد و باز می‌آمد با نگرانی می‌پرسید: «مامان خبری نشد؟» صبح ساعت ۶ سراسیمه بیدار شد و پرسید: «مامان هنوزم خبری نشد؟» تا فهمید چه به سرمان آمده اشک توی چشم‌هایش جمع شد ولی خودش را نگه داشت. مدام سوال می‌پرسید: «مامان چی میشه؟ چی نمیشه؟» کمی آرامش کردم. رفت توی اتاق تا پیراهن مشکیش را بپوشد. سر سجاده بودم. طاقت نیاورد. سرش را گذاشت روی پاهایم و بغضش ترکید. سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌ام فوج جمعیت، چشمان سرخ، پیراهن مشکی، قلب‌های شکسته شهادتتان مبارک! ادامه دارد... رقیه موسوی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ **🇮🇷 | روایت مردم ایران*/ @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌و‌یکم در حال تنظیم روایت بودم که صدای «لبیک یا حسین» بلند شد. سرم را ا گوشی بیرون نکشیدم تا متن را تکمیل کنم. خانم میانسالی نزدیکم شد و زد روی شانه‌ام. با ته‌لهجه‌ی ترکی به فارسی گفت: «اگه می‌خوای عکس بگیری، بگیر! دارن میان.» سرم را بلند کردم و دیدم یک کاروان خورشید دارد از روبرویم رد می‌شود، خورشید اگر در هیئت سرو تمثل می‌یافت می‌شد این عکس. کاروان که از منطقه‌ی دیدم دور شد حجم جمعیت پشت سرش شوکه‌ام کرد: «یعنی کسی توی خونه‌اش مونده؟» «لبیک یا حسین‌»ها قوت گرفت؛ هزار برابر صدای این جمعیت و کل آسمان تبریز را پر کرد. ادامه دارد... زینب علی اشرفی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۰۵ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌ودوم و بالأخره آمدند... صدای گریه در میدان شهدا پیچیده و فریاد «یا حسین» زنان و مردان به پاخاسته است. همه حال عجیبی دارند. یکی از بانوان با گریه می‌گوید : «ای مظلوم!» نمی‌دانم منظورش کیست فقط با شنیدنش اجازه می‌دهم اشک هایم جاری شوند... اینجا فقط گریه است که آرامت می‌کند... لااله الا الله... ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۰۹ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وسوم دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی هنوز زنده‌ست راه این بچه‌ها ادامه دارد. ادامه دارد... فاطمه کرمی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۱۹ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وچهارم «آذربایجان سلام اولسون کیشی مسلکدن ایرانه... آذربایجان سلام اولسون سنین اولکنده آزاده شهیدانه...» دختران جوانی توی میدان شهدا هستند که در آغوش هم گریه می‌کنند و زیر لب مدح می‌گویند و با مداح می‌خوانند. یکی از آنها به دوستش می‌گوید: «میشه ما هم شهید شیم مریم؟» و دوستش جواب می‌دهد: «میشه. فقط باید از شهدا بخوایم.» ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۲۴ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وپنجم چه زیبا گفت مهدی رسولی: «بشکند قلم‌هایی که این تصویر را فاتحانه ننویسند. سینه‌مان را می‌دهیم جلو، سرمان را بالا می‌گیریم. این برای ایران افتخاره که رئیس جمهور و مسئولانش در راه خدمت به مردم جونشون رو دادن» ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۲۵ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وششم - زینب! امروز چند شنبه‌ست؟ + سه‌شنبه. - مطمئنی؟ باید یکشنبه باشه هاااا! + نه مامان. سه‌شنبه‌ست. گوشی‌ام را نگاه می کنم. راست می‌گوید. سه‌شنبه‌ست. این دو روز را انگار زندگی نکرده‌ام. ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۳۰ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وهفتم می‌گفت سرمای هوا که هیچی اگر یخبندان هم بود می آمدم. من و فرزندم و تمام خانواده‌ام فدای شهیدامون. ادامه دارد... فاطمه کرمی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۲۰ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا