eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماندیم  در اضطراب و اندوه گناه در سایه ی شکیم و در انبوه گناه گفتند به کاه، کوه را میبخشی پس سمت تو آمدیم با کوه گناه @raziolhossein
شبهای جمعه کربلا غوغاست ای وای چشم امیرالمۅمنین دریاست ای وای ذکـــر بُنَیَّ بـرلب زهــــراست ای وای مرثیه خوانش زینب کبراست ای وای گــوید کــه یا اُمـاه آهــم را شنیـدند مادر حسینــم را همین جا سربریدند فرصت به اولاد و به اصحابش ندادند مَــرهَـــم به زخـمِ قلبِ بی تابش ندادند می گفت«اُسقـــــونی» ولی آبش ندادند مهمان که بود ، حتی از این بابَش ندادند اصحاب را بر خاک، خون آلود می دید از تشنگی ارض و سما را دود می دید تنها میان معرکه ، واغُربَتاٰ ، که... با گریه می زد ناله‌ی «واقِلَّتاٰ»که...* واحَســرتا،واضَیعَتــا،واویلتــا که... «فَوَقَفَ لِـیَسْتَـــریحَ سٰاعَتــاٰ» که... سنگ جفـــا آیینـــه را بشکست مادر تیر سه شعبه سینه را بشکست مادر از یک طرف خولی به استقبال می رفت ازیک طرف لشگر پیِ خلخال می رفت مادر نبــودی شمـــر در گـــودال می رفت مادر خودم دیدم حسین از حال می رفت بالای تَل بودم ، پُر از آه و پُر از درد من که نمی رفتم ، حسینم گفت برگرد برگشتـــم اما پیکـــــرم می سوخت مادر انگار کــــه بال و پـــرم می سوخت مادر احساس می کردم سرم می سوخت مادر در خیمه بودم ، حنجرم می سوخت مادر احساس می کردم تن من را دریدند احساس می کردم گلویم را بریدند *واقلة ناصراه @raziolhossein
در کرب وبلا که آب نایاب نشد ناکام سپاه شام از آن آب نشد گردید چو شاه کربلا زان محروم از خجلتِ آن آب چرا آب نشد ...... یک مرتبه آب کاش نایاب شدی یا تشنگی و خشک لبی باب شدی اولاد نبیّ و حسرتِ یک دم آب ای کاش که آن دم دو جهان آب شدی ...... روبه صفتان وادی کرب و بلا کردند چها با پسر شیر خدا یک دشت سپاه دشمن و او تنها ای شیر خدا تو بودی آن روز کجا ...... باجانِ حزین به دامنِ آن صحرا زینب می گفت کای حبیبِ زهرا درقتلِ توکردند چوخاکم برسر پس من به سرِخاک توام زنده چرا @raziolhossein
آن خداوندی که عالم را منظم ساخته نوکرِ  کویِ  تو را آقای عالم ساخته بنده ای را که خدایش دوستش دارد حسین در دلش والله از جنسِ غمت ، غم ساخته کشته ی اشکی و خالق هم میانِ خیرها گریه کردن در عزایت را مقدّم ساخته بس که آرامش دهد ذکر تو بر افلاکیان دستِ حق در عرش با نامِ تو پرچم ساخته نیستم دنبالِ جنت ، با تو من در جنّتم روضه های تو بهشتم را فراهم ساخته فخرِ من این است محتاجِ غذای روضه ام سفره ام را نذریِ  ماهِ محرّم ساخته هر که اهلِ روضه رفتن نیست ای آقای من عالمی را از برای خود جهنّم ساخته هر چه می خواهد بشر ، در دستِ تو باشد حسین پس خسارت دیده آن نوکر که با کم ساخته پر شده دور و بر تو از رسول ترک ها سفره ی عشقِ شما بسیار آدم ساخته تا که دستم را بگیری با بلاها ساختی دستِ تو با ساربان و زخمِ خاتم ساخته روی نی هم خلقِ عالم را هدایت کرده ای نایِ حلقومِ تو از آیاتِ حق ، دم ساخته هر که گریانِ تو باشد مَحرَمِ اسرارِ توست شکرِ حق ما را خدا بهرِ تو مَحرم ساخته @raziolhossein
حسرت کوی تو دارم نشود ارزانی دوش در گوش دلم گفت یکی میدانی بعد منزل نبود در سفر روحانی دست بر سینه گذارم چه غم از دوری راه السلام علیک یا اباعبدالله قبر شش گوش تو والله که دیدن دارد بین بین الحرمین تو دویدن دارد دوری از کرببلا آه کشیدن دارد نپسندی که من از سینه کشم این همه آه السلام علیک یا اباعبدالله کاش می‌شد که مشمول دعای تو شوم یک شبی زائر آن صحن و سرای تو شوم یا سگ قافله کرببلای تو شوم چون که هر قافله دارد سگی هم همراه السلام علیک یا اباعبدالله (هر گلی را که بچینند گلابی دارد) آخر این خون جگری حد و حسابی دارد هر سلامی که بگویند جوابی دارد تو جوابم بده ارباب به یک گوشه نگاه السلام علیک یا اباعبدالله @raziolhossein
نگاهی کن به چشم بی‌قرارم که بارانی‌تر از ابر بهارم فقط یک آرزو در سینه مانده هوای دیدن شش‌گوشه دارم @raziolhossein
ای ذکر نام تو نمک روضه ها حسین شکر خدا که با تو شدم آشنا حسین سردرب خانه تو نوشتند از ازل آقا شد هر کسی که شد اینجا گدا حسین آلوده تر زمن نبود بر درت ولی آقاتری از اینکه برانی مرا حسین ((لطفی که که کرده ای پدر ومادرم نکرد)) ای مهربانترین کسم ای با وفا حسین زهرا اجازه داد که من نوکرت شدم ورنه عزیز من، تو کجا من کجا حسین گریه کن توام،بدم، اما شنیده ام زهرا کند به گریه کنانت دعا حسین فردا که هیچ کس به کسی نیست ،مادرت خود میکند گریه کنت را سوا حسین آقا تو را به دست جدای برادرت دستم مکن زدامن لطفت جدا حسین یک عمر من به روضه تو آمدم، تو هم یک دم به شام اول قبرم بیا حسین ......... زینب چو دید راس تو را روی نیزه ها از سوز سینه ناله زد و گفت یاحسین.... موی تو بی وضو نزده شانه مادرم کی راس تو زده به روی نیزه ها حسین خاکم به سر بگو زچه خاکستری شدی دیشب مگر که بوده سرت در کجا حسین @raziolhossein
گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جا دارد اگر فلک کنون گریه کند با زخم دل و سوز درون گریه کند تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز از بهر اسارت تو خون گریه کند در کرببلا به دردها درمان داد جان داد ولی جان به ره جانان داد بر برگ گل لاله نوشتند به خون از هجر حسین، زینب آخر جان داد @raziolhossein
ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت آگاه بود عشق که بی‌تو غریب بود اقرار داشت صبر، که بی‌تو توان نداشت در پهن‌دشت حادثه با وسعت زمان دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت... روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت؟ محمل درست در وسط نیزه‌دارها یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود آزادی این چنین شرف جاودان نداشت «میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی به‌جز مناقب این خاندان نداشت @raziolhossein
کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است آیه ایاک نعبد ، نستعین اش زینب است رتبه ممسوسة فی ذات در تسخیر اوست جلوه مستغرق رب، دستچین اش زینب است کم ندارد چیزی از مادر بزرگش پس بگو کربلا تا شام ، ام المومنين اش زینب است واقعا زن نیست این ، آموزگار مردهاست انقلاب کربلا مرد آفرین اش زینب است . خیمه های کربلا ام البنات اش زینب است کشته های نینوا ام البنین اش زینب است فاطمه زينب حسن زينب پیمبر زينب است حيدر كرار لحن آتشين اش زينب است مستجير بيرق عباس گرچه شد حسين پرچم صاحب لوا حبل المتين اش زينب است آنكه بين ازدحام چشم هاي خيره سر رو گرفت از دشمنان با آستينش زينب است گرچه در بزم عبيدالله او پايين نشست صبح محشر بانوي بالانشين اش زينب است @raziolhossein
آن روز حسین یک‌صدا، زینب بود آیینهٔ غیرت خدا، زینب بود زینب زینب زینب زینب زینب آن روز تمام کربلا زینب بود @raziolhossein
حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی غریب تا که نمانَد حسینِ بی‌عبّاس به جای خواهری آنجا برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو؟ برادر! که مادری کردی تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی پس از حسین، چه بر تو گذشت؟ وارث درد! به خون نشستی و در خون شناوری کردی به روی نیزه سرِ آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردی و سروری کردی چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفّاشان زبان گشودی و روشن سخنوری کردی زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود سخن درست بگویم، تو حیدری کردی تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امّت! پیمبری کردی بدل به آینه شد خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟ تو ای بزرگ! خودت ذرّه‌پروری کردی @raziolhossein
ببین از داغ تو خیلی شكستم شكستم كه چنین از پا نشستم شكسته دشمنت از بس دلم را چنان گشتم كه نشناسی كه هستم * به یادت در نوای آب آبم چنان تو زیر تیغ آفتابم تو راحت خفته ای در خانه ی قبر ولی من از غمت خانه خرابم * لباس تو در آغوشم برادر صدایت مانده در گوشم برادر تو ماندی بی كفن بر خاك صحرا چگونه من كفن پوشم برادر * سراسر نیزه میبینم به خوابم سر و سرنیزه میبینم به خوابم همین كه پلك بر هم می گذارم تو را بر نیزه میبینم به خوابم * دلم هر روز سوی نیزه میرفت كه خونت در گلوی نیزه میرفت چه می شد مثل سرهای شهیدان سر من هم به روی نیزه میرفت @raziolhossein
  من در حرمت اشاره ها را دیدم مرگ همه ی ستاره ها را دیدم از اسب همینکه بر زمین افتادی وا کردن گوشواره ها را دیدم @raziolhossein
این مدتی که می گذرد در عزای تو روزی نبوده اشک نریزم بپای تو با یاد آخرین شب پیش تو بودنم یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو یکسال و نیم شمع شدم سوختم حسین یک سال و نیم آب شدم در ازای تو ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب بودم کنار قبر تو در کربلای تو ای کاش لحظه ای که می آیی به دیدنم از تن سرم بریده شود پیش پای تو جان می دهم به بستر مرگم در آفتاب مثل تن به خاک بیابان رهای تو بر روی سینه پیرهنت را گرفته ام تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو گودال بود و ولوله ی نیزه دارها گم بود بین هلهله هاشان صدای تو گودال بود و پیرهن و نعل اسب ها ای کاش بود خواهرت آنجا به جای تو چیزی برای ما ز تو باقی نذاشتند تقسیم شد عمامه و خود ردای تو من بودم و نظاره ی تاراج خیمه ها در دست باد روسری بچه های تو عباس چون نبود به سیلی سپرده شد بوسه زدن به دخترک بینوای تو جز آن شبی که دور شدم از تو در سفر تو روی نیزه بودی و من پا به پای تو بر دامنم نیامدی آن شب دگر گذشت اما حسین، کنج تنور است جای تو؟ یادم نرفته سنگ لب پشت بام بود پاداش هر کسی که بپا کرد عزای تو یادم نرفته وقت تلاوت نمودنت شد خنده ها جواب صدای رسای تو ما را مدام خارجی آنجا صدا زدند ای غیرت خدا همه عالم فدای تو تا رفع اتهام کنی از حریم خویش با آیه های سرخ بر آمد ندای تو اما یزید حرف تو را زود قطع کرد با خیزران مقابل طشت طلای تو @raziolhossein
یک سال و نیم بعد تو سالار تشنه لب زینب به آب لب نزده یار تشنه لب یک سال و نیم بعد تو سوخت جان زینبت شانه نخورده موی پریشان زینبت یک سال و نیم گریه برای تو کرده ام با عالمی که غرق عزای تو کرده ام یک سال و نیم ناله زدم ای حسین من یاد قدیم ناله زدم ای حسین من یک سال و نیم خنده به زینب شده حرام جز نام دوست نشنود از من کسی کلام یک سال و نیم روضه گودال خوانده ام از دست و پای زخمی اطفال خوانده ام یک سال و نیم یاد گلوی تو بوده ام وقت نماز محو وضوی تو بوده ام یک سال و نیم یاد لبت از دلم نرفت یاد نماز نیمه شبت از دلم نرفت یک سال و نیم بعد تو سینه زدم حسین آتش به جان اهل مدینه زدم حسین یک سال و نیم بعد تو فریاد می زدم در مسجدالنبی ز دلم داد می زدم یک سال و نیم با پدر خسته گفته ام از محمل برهنه و کف بسته گفته ام یک سال و نیم با حسن از کوچه گفته ام یک کوچه نه از غم صد کوچه گفته ام یک سال و نیم نیمه شب بهر مادرت گفتم حکایت سم اسبان و پیکرت یک سال و نیم بعد تو خوابم نبرده است زینب طعام سیر پس از تو نخورده است یک سال و نیم زینب تو بود و زمزمه خجلت ز روی مادر سردار علقمه یک سال و نیم  ناله ام البنین حسین می زد مرا کنار بقیع بر زمین حسین یک سال و نیم پیرهنت اشک من گرفت شیب الخضیب اشک تنت از من گرفت یک سال ونیم فکر سرت روی نیزه ها یک لحظه ام نکرد برادر مرا رها یک سال و نیم یاد سرت در میان تشت از قلب پاره پاره خواهر جدا نگشت یک سال و نیم زینب تو بود و اضطراب یک خاطره است کشته مرا مجلس شراب @raziolhossein
لحظه ها لحظه های آخر بود آخرین ناله های خواهر بود خواهری که میان  بستر بود خنجری خشک و دیده ای تر بود چقدر سینه اش مکدر بود دستش رو به قبله تا کرده روی خود را به کربلا کرده مجلس روضه را بپا کرده باز هم یاد درد ها کرده یاد باغ گلی که پرپر بود پلکهایش کمی تکان دارد رعشه ای بین بازوان دارد پوست نیروی استخوان دارد یادگاری ز خیزران دارد چشم از صبح خیره بر در بود تا علی اکبرش اذان ندهد سروِ قدش تا نشان ندهد تا علمدار سایبان ندهد تا حسینش ندیده جان ندهد انتظارش چه گریه آور بود زیر این آفتاب می سوزد تنش از التهاب میسوزد یاد عباس و آب میسوزد مثل روی رباب میسوزد یاد لبهای خشک اصغر بود میزند شعله مرثیه خوانیش زنده ماندن شده پشیمانیش مانده زخمی به روی پیشانیش آه از روز کوچه گردانیش چقدر در مدینه بهتر بود سه برادر گرفته هر سورا و علی هم گرفته بازو را دور تا دور قد بانو را تا نبینند چادر او را آه از آن دم که پیش اکبر بود ناگهان یک سپاه خندیدند بر زنی بی پناه خندیدند او که شد تکیه گاه خدیدند مردمی با نگاه خندیدند بعد از آن نوبت برادر بود آن همه ازدهام یادش هست جمع کوفیُ شام یادش هست چشمهای حرام یادش هست حال و روز امام یادش هست چشمها روی چند دختر بود یک طرف دختری که رفته از حال یک طرف تل خاک در گودال زیر پای جماعتی خوشحال یک تن افتاده تا شود پامال باز دعوا میان لشکر بود جان او تا ز صدر زین افتاد خیمه ای شعله ور زمین افتاد نقش یک ضربه بر جبین افتاد گیسویی دست آن و این افتاد حرمله هم کمی جلوتر بود یک نفر گوئیا سر آورده زیر یک شال خنجر آورده عرق شمر را در آورده وای سر روی دست مادر بود @raziolhossein
سرّ نِی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب‌تشنگان در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی‌ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ در گلوی چشمها می‌ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوار و بی‌لگام در بیابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نبود @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه یا زینب در برج ولایت است کوکب زینب علّامه نارفته به مکتب زینب گفتم به فلک دلت به احوال که سوخت بی‌پرده دو بار گفت زینب زینب @raziolhossein
در برج ولایت است کوکب زینب علّامه نارفته به مکتب زینب گفتم به فلک دلت به احوال که سوخت بی‌پرده دو بار گفت زینب زینب @raziolhossein