#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۶
تیر منتظر بود
ولی چه می دونستی
دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی
قضیه داره
که تو رو انتخاب کرد
شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد
شیش ماهه ای رو زدن
روز ولادتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
گهواره قسمتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا
کشته شد ، محل نداد کسی بهشم
بی هوا ، لگد زدن به مادرشم
بند دو
لبای تشنه ت
غصه ی بی حساب خورد
تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد
کمون داراشون
دل مارو سوزوندن
تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن
اشک خجالت من
از خون روی حنجرته
اشک خجالت من
از حجم کوچیک سرته
اشک خجالت من
از انتظار مادرته ... واویلا
پسرم ، قلب پدر مزار توئه
پسرم ، داداشتم کنار توئه
بند سه
بگو دروغه
تو بی خبر نرفتی
تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی
برای اینکه
نشی بیدار می خونم
بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم
یه سالتم نشده
ازم گرفتنت پسرم
یه سالتم نشده
سر مزارتن یه حرم
یه سالتم نشده
چه خاکی ریخته شد به سرم واویلا
پسرم ، آروم بخواب مواظبتم
روی نی ، سرت بره مراقبتم
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۶
دیدم پر از خون
بسته به موی اسبی
دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی
گرما شدید بود
با یه سلام لبات سوخت
خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت
زهراییه غم تو
دیدن که سد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
از کوچه رد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
روخاک... لگد شدی .... زدنت واویلا
عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی
ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی
تنت به بابا
رسیده اربا اربا
چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا
برات بگم از
بدن پاره پاره
هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره
جمع شد چه جمع شدنی !
تیکه به تیکه بود جگرم
جمع شد چه جمع شدنی!
دست خورده شد چقد ثمرم
جمع شد چه جمع شدنی !
اینقد که ریز نبودم پسرم واویلا
این علی ، رفت و نموند برای حسین
رو زمین ، صد تیکه شد عصای حسین
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
#زمزمه۱۶
از روی خاکا
پاشو حسین رسیده
داداشتو ندیده بودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز
شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز
از مشک پاره شده
خجالت حرم می ریزه
از مشک پاره شده
اشکای مادرم می ریزه
از مشک پاره شده
آواره رو سرم می ریزه
تن تو ، غرق به خون برابر من
تن تو ، پا خورده قبل پیکر من
بند دو
نوای آهت
به مادرم رسیده
یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده
نشد که بیشتر
کنار تو بمونم
دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم
رفتی با رفتن تو
خندید سنان به قد خمم
رفتی با رفتن تو
گوشواره جمع شد از حرمم
رفتی با رفتن تو
داداش که نه ، یه کوه غمم ! برادر من
رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی
رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی
بند سه
تو رو نی هم
که باشی همنشینی
ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی
ایشالا تو شام
دیگه بهت نخندن
سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن
ایشالا که سر تو
کنار نهر آب نبرن
ایشالا که سر تو
مقابل رباب نبرن
ایشالا که سر تو
به مجلس شراب نبرن ، برادر من
سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره
سر تو ، ایشالا که خرابه نره
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
#زمزمه
منو بردن اسیری کوفه، اما
دلم با یاد عاشورا گرفته
خودم دیدم داداشم توی مقتل
رو سینه ی عموجون جا گرفته
چقد از حرمله طعنه شنیدم
منم مثله رباب قامت خمیدم
کنار مادرم با نوعروسش
سر قاسم رو روی نیزه دیدم
همه جای تنش از خون حنا شد
بمیرم که عروسیشم عزا شد
شنیدم که هنوزم زنده بود و
تنش پا مال سم اسبها شد
نمیگم از خیام و از جسارت
نمیگم که چی دید چشم تر من
عجب دردی داره نعلای تازه
عجب بلایی اومد بر سر من
به دست و پای من سلسله بستن
نمیدونم گناه من چی بوده
مثه دختر عمو جونم رقیه
همه جای تن من هم کبوده
#مرتضی_کربلایی
@raziolhossein1
#حضرت_زهرا_زمینه
#امام_زمان #احراق_بیت #محسنیه
#نوحه #زمزمه
در بیت ولا شرر افتاده
زیر دست و پا کوثر افتاده
مسمارِ درِ خانه خونی شد
زهرا پشت در با سر افتاده
شد نقش زمین بضعه طاها
( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا )
.......
زهرا پشت در ناله ها می زد
بین شعله ها دست و پا می زد
گاهی فضه اش را صدا می زد
گاهی مصطفی را صدا می زد
با لگد شدم بی پسر بابا
( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا )
........
بین کوچه ها آه و واویلا
شد غوغا به پا آه و واویلا
زهرا را زدند بی مروّت ها
پیش مرتضی آه و واویلا
یک لشکر کجا یک زن تنها
( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا )
......
در کوچه حسن زار و مضطر بود
لرزه بر تنش دیده اش تر بود
پیش مادرش فکر بابا و
دنبال پدر فکر مادر بود
بر روی لبش ذکر وا اُمّاه
( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا )
.......
قنفذ خاک غم بر سرم کرده
با مغیره بی مادرم کرده
بسکه با غلاف زد به بازویش
دست مادر ما ورم کرده
افتاد از نفس مادرم آنجا
( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا )
.......
بین قتلگاه عصر عاشورا
باصورت فتاد یوسف زهرا
زیر دست و پا دست و پا میزد
میزد بر سرش زینب کبری
میگفت زیر لب با شور و شین
( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الحسین )
#عبدالحسین
@raziolhossein1
#حضرت_زهرا_زمینه #زمزمه
#فاطمه_بعدازشهادت
ای خدا تو اوج تنهایی
توی این شهر پر از نامرد
یکی بود جوابم و میداد
که اونم دیگه جوابم کرد
نمیشود باورم ، فاطمه رفت از برم
مدینه تو شاهدی ، از همه تنهاترم
یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا
......
ای خدا تو اوج بی یاری
یارم و کشتن و بد کشتن
یه نفر بود که برام می مرد
که همون و با لگد کشتن
اونکه در خانه با ، ضربه محکم شکست
فقط نه پهلوی او ، پشت مرا هم شکست
یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا
......
حق دارم که میزنم بر سر
که میون اون همه کافر
یه نفر برام یه لشکر بود
ریخت سرش تو کوچه یک لشکر
وای من و وای من ، یک زن و سیصد نفر
زدند آنقدر که ، فاطمه شد محتضر
یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا
#عبدالحسین
@raziolhossein1
#امام_باقر_زمینه
#زمزمه
بیاید گریه کنیم باهم
برای حضرت باقر
گرفته تو بقیع زهرا
عزای حضرت باقر
یابنَ فاطمه .... دل شیعه هات پر از درد و غمه
یابنَ فاطمه .... آقامون تو مدینه بی حرمه
واویلا واویلا واویلا واویلا
......
محله بنی هاشم
حسن رو پیر کرد اما
امام باقر و پیر کرد
محله یهودیها
ای آقای من ... روضه هات شده مثه امام حسن
ای آقای من ... مادرت رو پیش چشمت میزدن
واویلا واویلا واویلا واویلا
......
به روی زین زهر آلود
آتیش گرفتی جون دادی
خدا رو شکر که از مرکب
دیگه زمین نیفتادی
ای مظلوم آقا ... دیگه تو نیزه نخوردی بی هوا
ای مظلوم آقا ... بدنت نبونده زیر دست و پا
واویلا واویلا واویلا واویلا
#عبدالحسین
@raziolhossein1
🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
جهت دسترسی آسانتر به تصنیف های محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید
#ورود_به_محرم
#ورود_به_محرم_واحد
#ورود_به_محرم_شور
#ورود_به_محرم_زمینه
#ورود_به_کربلا
#ورود_به_کربلا_نوحه
#ورود_به_کربلا_زمینه
#ورود_به_کربلا_واحد
#ورود_به_کربلا_شور
#امام_حسین
#امام_حسین_واحد
#امام_حسین_شور
#امام_حسین_زمینه
#امام_حسین_زمزمه
#امام_حسین_نوحه
#قتلگاه
#عاشورا
#وداع
#شام_غریبان
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_اسارت
#حضرت_زینب_واحد
#حضرت_زینب_شور
#حضرت_زینب_زمینه
#اسارت
#اسارت_واحد #اسارت_شور
#اسارت_زمزمه #اسارت_نوحه
#اسارت_زمینه
#ورود_به_شام
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_اباالفضل_واحد
#حضرت_اباالفضل_شور
#حضرت_اباالفضل_زمینه
#حضرت_اباالفضل_نوحه
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر_واحد
#حضرت_علی_اکبر_شور
#حضرت_علی_اکبر_زمینه
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#حضرت_علی_اکبر_نوحه
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_علی_اصغر_شور
#حضرت_علی_اصغر_واحد
#حضرت_علی_اصغر_نوحه
#حضرت_علی_اصغر_زمینه
#حضرت_علی_اصغر__زمزمه
#حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه_شور
#حضرت_رقیه_واحد
#حضرت_رقیه_زمینه
#حضرت_رقیه_زمزمه
#حضرت_رقیه_نوحه
#حضرت_قاسم
#حضرت_قاسم_واحد
#حضرت_قاسم_زمزمه
#حضرت_قاسم_زمینه
#حضرت_قاسم_شور
#حضرت_قاسم_نوحه
#حضرت_مسلم
#حضرت_عبدالله
#طفلان_حضرت_زینب
#اصحاب
#حضرت_حر
سبک هایی که به صورت ده شب بارگزاری شدند از طریق هشتگ های زیر در دسترس میباشند
#پیش_زمینه_محرم
#نوحه۱ #نوحه۲ #نوحه۳ #نوحه۴ #نوحه۵ #نوحه۶ #نوحه۷ #نوحه۸ #نوحه۹ #نوحه۱۰ #نوحه۱۱ #نوحه۱۲ #نوحه۱۳ #نوحه۱۴ #نوحه۱۵ #نوحه۱۶
#نوحه۱۷ #نوحه۱۸
#زمینه۱ #زمینه۲ #زمینه۳ #زمینه۴ #زمینه۵ #زمینه۶ #زمینه۷ #زمینه۸ #زمینه۹ #زمینه۱۰ #زمینه۱۱ #زمینه۱۲ #زمینه۱۳ #زمینه۱۴ #زمینه۱۵ #زمینه۱۶ #زمینه۱۷ #زمینه۱۸ #زمینه۱۹ #زمینه۲۰ #زمینه۲۱
#واحد۱ #واحد۲ #واحد۳ #واحد۴ #واحد۵ #واحد۶ #واحد۷ #واحد۸ #واحد۹ #واحد۱۰ #واحد۱۱ #واحد۱۲
#شور۱ #شور۲ #شور۳ #شور۴
#زمزمه۱ #زمزمه۲ #زمزمه۳ #زمزمه۴ #زمزمه۵ #زمزمه۶ #زمزمه۷ #زمزمه۸ #زمزمه۹ #زمزمه۱۰ #زمزمه۱۱ #زمزمه۱۲ #زمزمه۱۳ #زمزمه۱۴ #زمزمه۱۵ #زمزمه۱۶
@raziolhossein1
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۷
جنگیدن تو بی بدل بود
کربلا واست جمل بود
اونقدر عسل گفتی که جسمت
روی زمین عین عسل بود
سنگ زدن بهت زیادی زدن
خیلیاشون جون میدادی زدن
خون حنا شد رو سرت سنگارو
به جای نقل دومادی زدن
عزیزم خون دیگه چشماتو بسته
تو خوابیدی عموت پیشت نشسته
هنوز اسبا روی جسمت نرفتن
به زیر چکمهها سینه شکسته
چشم نجمه با دیدنت تر شد
حالا جسمت هم قد اکبر شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدم رو خاک پاشیده بودی
بین خون غلطیده بودی
وقتی رسیدم به تن تو
به زیر سم چسبیده بودی
میون هلهله خاموش شدی
چی شده چرا تو بیهوش شدی
رخت دامادی نداشتیم برات
بمیرم برات کفن پوش شدی
یه خورده دیرتر از بابات رسیدم
بغل کردم تو رو اما خمیدم
صدات کردم صدا از تو نیومد
صدای استخوناتو شنیدم
شرمندم از این جسم پاشیدت
شرمندم از مادر غمدیدت
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۷
لبتشنهای خشکیده شیرم
باید از شرمِت بمیرم
جشن یه سالگیتو باید
امسال سرِ خاکِت بگیرم
حرمَله داره چه خرسند میاد
گریههام برات مگه بند میاد
گُلِ من با گریه از دنیا رفت
به لبای بچه لبخند میاد
حالا حتّی بخندی گریه داره
تَنِ کوچیک تو بین مزاره
الهی که من اون روزو نبینم
سرِ تو روی دستِ نیزه داره
بیدارِت کرد ، از خوابِ نازِت تیر
با تیر آخر ، گرفتنِت از شیر
بیدارت کرد ، حرمله خواب بودی
تشنهی یک ، جرعهی آب بودی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند دل ما پاره میشه
مادرِت بیچاره میشه
این سینهی پاخوردهی من
آخر بَرات گهواره میشه
رنگ تو یِهو پرید وای رباب
گریبان واسهت درید وای رباب
رُو لب بچه باید شیر باشه
از لب تو خون چکید وای رباب
نمازخوندن سرِ قبر تو شرمه
هنوز خونِ روی قُنداقه گرمه
چجوری خاک روی جسمِت بریزم
خدایا استخون بچّه نرمه
حسرت بردیم، از دارِ دنیامون
غسلت دادیم، با اشک چشمامون
لب تشنه آه، از لبهات یاد کردن
رو نی بودی، آب و آزاد کردن
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۷
باید بشید تنها بفهمید
یا بشید بابا بفهمید
یه گل پسر با قد رعنا
از دست ندادید تا بفهمید
مگه گریه باباش خنده داشت
نیزه کم نذاشت براش خنده داشت
هلهله کردنتون درد شده
تن پاشیده کجاش خنده داشت
جماعت به یه آزرده نخندید
به اونی که بد آورده نخندید
نگفتید تسلیت عیبی نداره
به اشکای جوون مرده نخندید
گریه کردم کل پیکر نیزه است
خندههاتون بدتر از سرنیزه است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاشو ببین قدم خمیده
یه کمی رنگم پریده
حالم رو از اونی بپرس که
جون دادن بچش رو دیده
رو عبام ریختی و لبریز شدی
شبیه برگهای پاییز شدی
حسودا بدجوری چشمت زدن
خوش قد و بالا بودی ریز شدی
شدی جمع مثل تسبیح دونه دونه
شده تابوت عبای روی شونه
تو تشیع تن تو کِل کشیدن
تا حسرت تو دل بابات بمونه
عصای من صد تیکه برگشتی
پرپر ترین پیکر این دشتی
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1
#حضرت_اباالفضل_واحد
#زمزمه۱۷
با غم نگاه کردی حسینو
دیدی تا کردی حسینو
این اولین باره تو عمرت
داداش صدا کردی حسینو
جون من اینجوری غربت نکش
چشمتو رو مشک پارت نکش
نمیشه بدون دست آب آورد
فدای سرت خجالت نکش
پای هیچکی به خیمه وا نمیشه
رباب آواره ی صحرا نمیشه
خیالت راحته این خیمه باشه
سر گوشوارهشون دعوا نمیشه
چند ساعت نیست اکبر از دست دادم
از دست رفتی لشکر از دست دادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein1