eitaa logo
رضیع الحسین (نوحه)
4.1هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
16 فایل
جهت دسترسی و استفاده از اشعار مذهبی به کانال شعرمذهبی رضیع الحسین علیه السلام بپیوندید @raziolhossein @raziolhossein تبلیغات و تبادل ❌❗
مشاهده در ایتا
دانلود
تیر منتظر بود ولی چه می دونستی دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی قضیه داره که تو رو انتخاب کرد شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد شیش ماهه ای رو زدن روز ولادتش نشده شیش ماهه ای رو زدن گهواره قسمتش نشده شیش ماهه ای رو زدن هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا کشته شد ، محل نداد کسی بهشم بی هوا ، لگد زدن به مادرشم بند دو لبای تشنه ت غصه ی بی حساب خورد تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد کمون داراشون دل مارو سوزوندن تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن اشک خجالت من از خون روی حنجرته اشک خجالت من از حجم کوچیک سرته اشک خجالت من از انتظار مادرته ... واویلا پسرم ، قلب پدر مزار توئه پسرم ، داداشتم کنار توئه بند سه بگو دروغه تو بی خبر نرفتی تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی برای اینکه نشی بیدار می خونم بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم یه سالتم نشده ازم گرفتنت پسرم یه سالتم نشده سر مزارتن یه حرم یه سالتم نشده چه خاکی ریخته شد به سرم  واویلا پسرم ، آروم بخواب مواظبتم روی نی ، سرت بره مراقبتم @raziolhossein1
دیدم پر از خون بسته به موی اسبی دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی گرما شدید بود با یه سلام لبات سوخت خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت زهراییه غم تو دیدن که سد شدی زدنت زهرا ییه غم تو از کوچه رد شدی زدنت  زهرا ییه غم تو روخاک... لگد شدی .... زدنت  واویلا عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی تنت به بابا رسیده اربا اربا چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا  برات بگم از بدن پاره پاره هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره جمع شد چه جمع شدنی ! تیکه به تیکه بود جگرم جمع شد چه جمع شدنی! دست خورده شد چقد ثمرم جمع شد چه جمع شدنی !  اینقد که ریز نبودم پسرم   واویلا این علی ، رفت و نموند برای حسین رو زمین ، صد تیکه شد  عصای حسین @raziolhossein1
از روی خاکا پاشو حسین رسیده داداشتو ندیده بودی با قد خمیده شکوهت اعجاز شده قیامتی باز برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز  از مشک پاره شده خجالت حرم می ریزه از مشک پاره شده اشکای مادرم  می ریزه از مشک پاره شده آواره  رو سرم می ریزه تن تو ،  غرق به خون برابر من تن تو ، پا خورده قبل پیکر من بند دو‌ نوای آهت به مادرم رسیده یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده نشد که بیشتر کنار تو بمونم دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم  رفتی با رفتن تو خندید سنان به قد خمم رفتی با رفتن تو گوشواره جمع شد از حرمم رفتی با رفتن تو داداش که نه ، یه کوه غمم   !  برادر من رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی بند سه تو رو نی هم که باشی همنشینی ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی ایشالا تو شام‌ دیگه بهت نخندن سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن ایشالا که سر تو کنار نهر آب نبرن ایشالا که سر تو مقابل رباب نبرن ایشالا که سر تو به مجلس شراب نبرن  ، برادر من سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره سر تو ، ایشالا که  خرابه نره @raziolhossein1
منو بردن اسیری کوفه، اما دلم با یاد عاشورا گرفته خودم دیدم داداشم توی مقتل رو سینه ی عموجون جا گرفته چقد از حرمله طعنه شنیدم منم مثله رباب قامت خمیدم کنار مادرم با نوعروسش سر قاسم رو روی نیزه دیدم همه جای تنش از خون حنا شد بمیرم که عروسیشم عزا شد شنیدم که هنوزم زنده بود و تنش پا مال سم اسبها شد نمیگم از خیام و از جسارت نمیگم که چی دید چشم تر من عجب دردی داره نعلای تازه عجب بلایی اومد بر سر من به دست و پای من سلسله بستن نمیدونم گناه من چی بوده مثه دختر عمو جونم رقیه همه جای تن من هم کبوده @raziolhossein1
در بیت ولا شرر افتاده زیر دست و پا کوثر افتاده مسمارِ درِ خانه خونی شد زهرا پشت در با سر افتاده شد نقش زمین بضعه طاها ( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا ) ....... زهرا پشت در ناله ها می زد بین شعله ها دست و پا می زد گاهی فضه اش را صدا می زد گاهی مصطفی را صدا می زد با لگد شدم بی پسر بابا ( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا ) ........ بین کوچه ها آه و واویلا شد غوغا به پا آه و واویلا زهرا را زدند بی مروّت ها پیش مرتضی آه و واویلا یک لشکر کجا یک زن تنها ( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا ) ...... در کوچه حسن زار و مضطر بود لرزه بر تنش دیده اش تر بود پیش مادرش فکر بابا و دنبال پدر فکر مادر بود بر روی لبش ذکر وا اُمّاه ( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا ) ....... قنفذ خاک غم بر سرم کرده با مغیره بی مادرم کرده بسکه با غلاف زد به بازویش دست مادر ما ورم کرده افتاد از نفس مادرم آنجا ( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الزَّهرا ) ....... بین قتلگاه عصر عاشورا باصورت فتاد یوسف زهرا زیر دست و پا دست و پا میزد میزد بر سرش زینب کبری میگفت زیر لب با شور و شین ( اینَ الطّالِبُ بِدَمِ الحسین ) @raziolhossein1
ای خدا تو اوج تنهایی توی این شهر پر از نامرد یکی بود جوابم و میداد که اونم دیگه جوابم کرد نمیشود باورم ، فاطمه رفت از برم مدینه تو شاهدی ، از همه تنهاترم یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا ...... ای خدا تو اوج بی یاری یارم و کشتن و بد کشتن یه نفر بود که برام می مرد که همون و با لگد کشتن اونکه در خانه با ، ضربه محکم شکست فقط نه پهلوی او ، پشت مرا هم شکست یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا ...... حق دارم که میزنم بر سر که میون اون همه کافر یه نفر برام یه لشکر بود ریخت سرش تو کوچه یک لشکر وای من و وای من ، یک زن و سیصد نفر زدند آنقدر که ، فاطمه شد محتضر یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا @raziolhossein1
بیاید گریه کنیم باهم برای حضرت باقر گرفته تو بقیع زهرا عزای حضرت باقر یابنَ فاطمه .... دل شیعه هات پر از درد و غمه یابنَ فاطمه .... آقامون تو مدینه بی حرمه واویلا واویلا واویلا واویلا ...... محله بنی هاشم حسن رو پیر کرد اما امام باقر و پیر کرد محله یهودیها ای آقای من ... روضه هات شده مثه امام حسن ای آقای من ... مادرت رو پیش چشمت میزدن واویلا واویلا واویلا واویلا ...... به روی زین زهر آلود آتیش گرفتی جون دادی خدا رو شکر که از مرکب دیگه زمین نیفتادی ای مظلوم آقا ... دیگه تو نیزه نخوردی بی هوا ای مظلوم آقا ... بدنت نبونده زیر دست و پا واویلا واویلا واویلا واویلا @raziolhossein1
🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 جهت دسترسی آسانتر به تصنیف های محرم و صفر از هشتگ های زیر استفاده نمائید       سبک هایی که به صورت ده شب بارگزاری شدند از طریق هشتگ های زیر در دسترس میباشند                                                                                                                   @raziolhossein1
جنگیدن تو بی بدل بود کربلا واست جمل بود اونقدر عسل گفتی که جسمت روی زمین عین عسل بود سنگ زدن بهت زیادی زدن خیلیاشون جون می‌دادی زدن خون حنا شد رو سرت سنگارو به جای نقل دومادی زدن عزیزم خون دیگه چشماتو بسته تو خوابیدی عموت پیشت نشسته هنوز اسبا روی جسمت نرفتن به زیر چکمه‌ها سینه شکسته چشم نجمه با دیدنت تر شد حالا جسمت هم قد اکبر شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدم رو خاک پاشیده بودی بین خون غلطیده بودی وقتی رسیدم به تن تو به زیر سم چسبیده بودی میون هلهله خاموش شدی چی شده چرا تو بیهوش شدی رخت دامادی نداشتیم برات بمیرم برات کفن پوش شدی یه خورده دیرتر از بابات رسیدم بغل کردم تو رو اما خمیدم صدات کردم صدا از تو نیومد صدای استخوناتو شنیدم شرمندم از این جسم پاشیدت شرمندم از مادر غمدیدت @raziolhossein1
لب‌تشنه‌ای خشکیده‌ شیرم باید از شرمِت بمیرم جشن یه سالگیتو باید امسال سرِ خاکِت بگیرم حرمَله داره چه خرسند میاد گریه‌هام برات مگه بند میاد گُلِ من با گریه از دنیا رفت به لبای بچه لبخند میاد حالا حتّی بخندی گریه داره تَنِ کوچیک تو بین مزاره الهی که من اون روزو نبینم سرِ تو روی دستِ نیزه‌ داره بیدارِت کرد ، از خوابِ نازِت تیر با تیر آخر ، گرفتنِت از شیر بیدارت کرد ، حرمله خواب بودی تشنه‌ی یک ، جرعه‌ی آب بودی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بند دل ما پاره می‌شه مادرِت بی‌چاره می‌شه این سینه‌ی پاخورده‌ی من آخر بَرات گهواره می‌شه رنگ تو یِهو پرید وای رباب گریبان واسه‌ت درید وای رباب رُو لب بچه باید شیر باشه از لب تو خون چکید وای رباب نمازخوندن سرِ قبر تو شرمه هنوز خونِ روی قُنداقه گرمه چجوری خاک روی جسمِت بریزم خدایا استخون بچّه نرمه حسرت بردیم، از دارِ دنیامون غسلت دادیم، با اشک چشمامون لب تشنه آه، از لبهات یاد کردن رو نی بودی، آب و آزاد کردن @raziolhossein1
باید بشید تنها بفهمید یا بشید بابا بفهمید یه گل پسر با قد رعنا از دست ندادید تا بفهمید مگه گریه باباش خنده داشت نیزه کم نذاشت براش خنده داشت هلهله کردنتون درد شده تن پاشیده کجاش خنده داشت جماعت به یه آزرده نخندید به اونی که بد آورده نخندید نگفتید تسلیت عیبی نداره به اشکای جوون مرده نخندید گریه کردم کل پیکر نیزه است خنده‌هاتون بدتر از سرنیزه است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاشو ببین قدم خمیده یه کمی رنگم پریده حالم رو از اونی بپرس که جون دادن بچش رو دیده رو عبام ریختی و لبریز شدی شبیه برگ‌های پاییز شدی حسودا بدجوری چشمت زدن خوش قد و بالا بودی ریز شدی شدی جمع مثل تسبیح دونه دونه شده تابوت عبای روی شونه تو تشیع تن تو کِل کشیدن تا حسرت تو دل بابات بمونه عصای من صد تیکه برگشتی پرپر ترین پیکر این دشتی @raziolhossein1
با غم نگاه کردی حسینو دیدی تا کردی حسینو این اولین باره تو عمرت داداش صدا کردی حسینو جون من اینجوری غربت نکش چشمتو رو مشک پارت نکش نمیشه بدون دست آب آورد فدای سرت خجالت نکش پای هیچکی به خیمه وا نمی‌شه رباب آواره ی صحرا نمی‌شه خیالت راحته این خیمه باشه سر گوشواره‌شون دعوا نمی‌شه چند ساعت نیست اکبر از دست دادم از دست رفتی لشکر از دست دادم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رفتی و حرف آبرو شد خیمه بی تو زیر و رو شد افتادی و چشم حرم با امثال خولی روبرو شد دیر چشاتو بست چشات درد گرفت تیغ برید و بازوهات درد گرفت سر برات نذاشت بمونه عمو سرم از مصیبتات درد گرفت تو افتادی چقدر گوشواره بردن از آقات یه لباس پاره بردن بگو این ماجرا صحت نداره شنیدم از حرم گهواره بردن افتادی و حرمله می‌تازید شرمندگی از چشمات می‌بارید ــــــــــــــــــــــــــــــ @raziolhossein1