از بسکه سنگ خورد و شکستند ساغرم
پیش کسی گلایه خود را نمی برم
دور از حرم، دخیل دعاهای فطرسم
شاید دوا گذاشت به زخم روی پرم
طغیانِ رودخانهء اشکم ز بی کسی است
از دستِ نفسِ سرکش و عاصی مکدّرم
ای نفسِ مطمئنه که ناراضی از منی!
هرگز مکن به رفتن از این در مخیّرم
ای نَفسِ من که از نَفَس انداختی مرا
کو همنفس؟ که کوه بلا ریخت بر سرم
کو همنفس که رفت و خوشی رفت بعد او..
کو قبر من که روح عذابی مکرّرم
ای نفسِ مطمئنه مرا در بغل بگیر
شیطان کمین گرفته دگر پشت سنگرم
حالا که از فراق تو آتش گرفته ام
آتش مریز جان رقیه به معبرم
آتش گرفت فاطمه وقتی رقیه گفت؛
آتش گرفت دامن و گیسو و معجرم
دلتنگ اشک نوکری حاج قاسمم
دلتنگ آنکه سوخت و شد روضه باورم
دلتنگ آنکه گفت: بیا مرگ سرخ من!
دلتنگ آنکه ناله زد ای وای مادرم...
قاسم که بود؟! یکّه علمدار انقلاب
عمار بود و میثم و مقداد رهبرم
جایش چه خالیَ است در این فاطمیّه ها
هرچند رفته پیش شهیدان محترم
این روضه ها پُر از نفس حاج قاسم است
کو بیقرار روضهء بازوی پُر ورم
زهرا چه گفته بود که سیلی به او زدند؟!
چیزی نگفت... گفت عزیز پیمبرم
وقتی به زور در حرمش پا گذاشتند
مادر قرار شد بشود یاس بی حرم
زهرا میان خانه زمین خورد و گفت: آه
من را زدند پیش دو چشمان شوهرم
ای ذوالفقار! لشکر من را بیا ببین
پای علی گذشته ام از ثلث کوثرم
#مناجات_با_خدا
#فاطمیه
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
هرچه من می کِشم از هجران است
شاعر کوی تو سرگردان است
خانه، زندانِ مخوفِ ابدی
شهر، بی یاد تو قبرستان است
در مسیرت که نباشم آقا
کوچه، بن بست ترین ویرانه است
زخم بسیار و طبیبان خوابند
دردِ یاران تو بی درمان است
صحبت از ریختن ِخونِ همه است
قحطی غیرتِ خونخواهان است
حاجیانی که نرفتند منا ...
اسم قربانی شان انسان است
آی مسئول! خجالت دارد
سفره هایی که همه بی نان است
کم ندیدیم که شرمنده شده
آنکه در زندگی اش حیران است
فقر، وقتی که می آید خانه
از در آنچه برود ایمان است
چیست تکلیف؟ کمی فکر کنیم
امتحان چیست؟ همین دوران است
انقلابی که خمینی میخواست
خواستِ اغلب مظلومان است
لشکرِ سید علی بیدار است
نسل ما شیفتهء سلمان است
گام دوّم نرسیده ته خط
سرِ خط، نقطهء بی پایان است
حرف نه! از تو عمل میخواهد
حاج قاسم وسط میدان است
مقصدش چیست از این جمله که گفت؛
حرمِ آل علی ایران است
مرز ما وقت دفاعِ حرمین
یمن و سوریه و لبنان است
کربلا را برسانید به ما
زندگی بی حرمش خسران است
***
سرِ ارباب به نی بود که دید
سرِ ناموس علی عریان است
#مناجات_امام_زمان_عج
#انقلاب_اسلامی_ایران
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
می نویسد شمع از خاکستری که هست و نیست
می نویسم از حضور دلبری که هست و نیست
چشم می دوزم به عکس حاج قاسم در نماز
می شوم شرمنده ی چشم تری که هست و نیست
بسته شد پرونده ی شیطانی کاخ سیاه
بازشد از خون پاکش، محوری که هست و نیست
نیمه های آن شب جمعه غرورم را شکست
ارباًاربا بودن آن پیکری که هست و نیست
باز هم طرح ترور، این بار در گودال... نه!
بین خودرو، در میان سنگری که هست و نیست
چشم های دختر چشم انتظاری مانده است؛
بازهم دنبال آن انگشتری که هست و نیست
سینه او سوخت، اصلاً نیست شد در شعله ها
در تمنای مزار مادری که هست و نیست
نیمی از او را تبرک برده اند افلاکیان
مانده در تابوت، نیم دیگری که هست و نیست
مادری پهلو شکسته در میان جمعیت
آمده تشییع جسم بی سری که هست و نیست
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شب_جمعه
@reza_dinparvar101
اگرچه بر غم و دردم، دوای دائم نیست
مریض عشق تو هستم، علاج لازم نیست
به روی شانه ی اشکم، دو چشم بیمار است
نشسته پشت درت بنده ای که سالم نیست
خودت در اوج گناهان صدا زدی که بیا
ببخش، پرده دَری های من مداوم نیست
بدون دعوت اگر آمدم حلالم کن
به جان فاطمه این بینوا مزاحم نیست
کنون که راه حرم ها به روی من بسته است
کسی به فکر پناه ِگدای ِنادم نیست
بلای توست که دُورِ ضریح ها خلوت
و جای آن همه زائر، بغیر خادم نیست
مرا دعای شهیدی به هیئت آورده
چه حیف! گوشه ی میخانه حاج قاسم نیست
شدم خراب زیارت، یکی مرا ببرد
کسی به کرببلای حسین عازم نیست!؟
****
دوباره دختر زهرا به دردسر افتاد
دوباره دل به دل بیقرار کاظم نیست
اسیر روضه ی معصومه ام که چون زینب
به دور محمل او لشکری مهاجم نیست
-همانکه خورده کتک از همه اراذل شهر
همانکه صورت او خالی از علائم نیست-
سری مقابل زینب به زیر پا افتاد
سری که بر نوک نی، حنجرش مقاوم نیست
#مناجات_با_خدا
#حضرت_معصومه_س
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شب_جمعه
@reza_dinparvar101
دلم را به بزم محبت کشیدی
دوباره مرا پای صحبت کشیدی
ز بی آبرویی من هم گذشتی
از این نوکر پست، منّت کشیدی
گناه مرا دیدی و گریه کردی
عزیزم بمیرم خجالت کشیدی
اگرچه یکی غصه ات را نخورده
تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی
نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد
ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی
شنیدی که دلتنگ شهر حسینم
لب تشنه ام را به تربت کشیدی
گنهکارم اما نجف لازمم من
چرا روی پرونده ام خط کشیدی
اگر روضه دارم دعای تو بوده
اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی
سحر در کنار مزارش نشستی
به اینجا مسیر زیارت کشیدی
سلام ای گل پرپر خانه مادر!
چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟
الهی که دیگر مصیبت نبینی
تو از میخ در هم مصیبت کشیدی
دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛
علی را چرا پای بیعت کشیدی
اگرچه لگد خوردی از حال رفتی...
کنارش نفس های راحت کشیدی
#مناجات_امام_زمان_عج
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
با رفتنت بابا، در این پیکار ماندم
من پای دینم چون تو پای کار ماندم
از آن شبی که پر کشیدی مادرم دید
شبها کنار عکس تو بیدار ماندم
داری خبر از حال من! خیلی شکستم
دادی چه کاری با فراق خود به دستم
ای کاش می شد که ببینم بار دیگر
مثل همیشه بین آغوشت نشستم
کاری به کار مردم دنیا ندارم
موجم، اگر چه ساحل دریا ندارم
ای تکیه گاه شانه هایم، شانه ی تو
یکسال دارد می شود بابا ندارم
خواب تو را دیدم کنار حاج قاسم
دلتنگم و چشم انتظار حاج قاسم
دوران ما بعد شما دوران سختی است
ای کاش می آمد دوباره حاج قاسم
سردار! یار رهبرم بودی و رفتی
تو سایه ی روی سرم بودی و رفتی
گرچه یکی بودی ولیکن ای علمدار
همچون دژی دور حرم بودی و رفتی
ای مهربانی نگاهت یارِدل ها
رفتی، گره انداختی بر کارِ دل ها
از آن شبی که با شهیدان می نشینی
من دلخوشم با عکست ای سردار دل ها
ای دشمن خونخوار! سنگم را گرفتی
آن شب خودت پیغام جنگم را گرفتی
در پای قاسم، حاج قاسم ها زیادند
پس کور خواندی که تفنگم را گرفتی
ایران در این میدان جگر دارد برایت
این سرکشی ها دردسر دارد برایت
خون ابو مهدی و خون حاج قاسم
بیش از اتم هامان خطر دارد برایت
هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده...
وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده...
در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟
تا انتقام سخت ما راهی نمانده
دارم کفن برتن نه دشداشه، بترسید
از پادگان های پر از لاشه بترسید
از انتقام سخت مان آنجا که خوابید،
از دست ها که مانده بر ماشه بترسید
از نسل توحیدیم، از نسل معادیم
شیر غیور بیشه های اعتقادیم
این جنگ را آغاز کردید و بدانید
نامردها، ما مرد میدان جهادیم
تصویر روز فتح ما کوه جسدهاست
آماده تدفین تان سنگ لحدهاست
ای خیمه شب بازان موش صهیونیستی
واللهِ پیش رویتان عین الاسدهاست
ما اهل بالائیم و پائین ایستادیم
تا آخر از عهد نخستین ایستادیم
ننگ تمامی عرب ها صلح قرن است
ما یک تنه پای فلسطین ایستادیم
تاریخ شیعه در خودش تکرار دارد
هفتاد و دو ملت، دلی بیدار دارد
ایران، یمن، لبنان، عراق و نیجریه
سید علی در لشکرش عمار دارد
#حاج_قاسم_سلیمانی
#فرزندان_شهدای_مدافع_حرم
#فلسطین
@reza_dinparvar101
44.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکلمه شعر؛ فرزند محترم شهید طارمی
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
دکلمه شعر؛ فرزند محترم شهید طارمی
دکلمه شعر؛ فرزند محترم شهید طارمی
هدایت شده از کانال رسمی حاج منصور ارضی
45.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 حتما ببینید🚨
📺فتوکلیپ | مرا دعای شهیدی به هیئت اورده
🇮🇷به یاد شهیدحاج قاسم سلیمانی
☑️ کانال رسمى
#حاج_منصور_ارضى
@hajmansourarzi
از غمت ویرانم امّا خانه آبادم حسین
می رسد با ناله اش زهرا به فریادم حسین
می روم آشفته و زخمی سرِ خاک بقیع
می رود تا کربلایت داد و بیدادم حسین
بسکه بین گریه هایم جلوه کرده اسم تو
اسم عباس خودم را بُردی از یادم حسین
آنقدر از خشکی لبهای تو شرمنده ام
یاد خشکی لب سقا نیفتادم حسین
مشک پاره دیدم و گفتم که بیچاره رباب
می زند بر سر رباب تو که نوزادم...حسین
مادرت زهرا به جایم رفت بین علقمه
ای فدای مادر تو چار اولادم حسین
ذره ذره آب شد عباس و آب مشک ریخت
قطعه قطعه ریخت آنجا شاخ شمشادم حسین
من شنیدم فاطمه تا بین آن گودال رفت...
سوخت از ذکر بُنیَّ عالم و آدم حسین
زیر پا ذکر لبت را بی وضو برهم زدند
ای فدای نالهء جدّ تو اجدادم حسین
روی نی با خواهرت رفتی ز کوفه بین شام
معجرش را پاره دیدی در میان ازدحام
#حضرت_ام_البنین_س
@reza_dinparvar101
ای مادر آب، آبرویت
ای علقمه، جامی از سبویت
ای زمزمِ اشک ما ز جویت
دریا، دو سه قطرهء وضویت
ای نام تو بهترین سرآغاز
یا ام بنین مرا بخر باز
ای خدمت دوست، سرنوشتت
ای گریه، انارِ فصلِ کشتت
ای خاکِ درِ علی، سرشتت
ای خانهء فاطمه بهشتت
اینگونه شدی عزیز زهرا
گفتی که منم کنیز زهرا
زینب بغلت بهار دارد
در بین مدینه یار دارد
در کوچه حسن قرار دارد
با اذن تو ذوالفقار دارد
عباس نه! پرچم تو بالاست
از بس که غمش حسین زهراست
در لشکر خود امیر داری
جنگندهء بی نظیر داری
شیری و چهار شیر داری
در کرببلا سفیر داری
روزی که عطش کنار دریاست
امیّد حرم به مشک سقاست
صد حیف که علقمه نبودی
در غربت و همهمه نبودی
تنها طرف همه نبودی
همنالهء فاطمه نبودی
آنجا که تبر روی نگین خورد
عباس در علقمه زمین خورد
گهوارهء ماه، تاب میخواست
آن چشم سیاه، خواب میخواست
نوزاد رباب، آب میخواست
حال همه را خراب می خواست
از داغ عمو که با خبر شد
سرباز حسین، تشنه تر شد
در معرکه آمد از عطش گفت...
از اینکه چطور کرده غش گفت...
از خشکی آن صدای خش گفت...
از حرمله و سه شعبه اش گفت...
آن روضهء مقتل مقرم،
باشد شب هفتم محرم!
#حضرت_ام_البنین_س
@reza_dinparvar101