eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.2هزار دنبال‌کننده
27 عکس
18 ویدیو
94 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
انشاالله این فهرست ها را از دست ندهید ...
۱۱۷. وضعیت بانوان حرم رسالت در مجلس یزید ۱۱۸. گریبان چاک زدن حضرت زینب (سلام الله علیها) ۱۱۹. ناله های بانوان بنی هاشم در مجلس یزید پس سر حسين را در برابر خود گذاشت و زنان را در پشت سر خود جا داد تا او را نبينند. [...] اما زينب‏ چون سر بريده را ديد، دست برد و گريبان چاك زد. سپس با ناله‏اى جانسوز كه دل‏ها را جريحه‏دار مى‏كرد، صدا زد: «اى حسين! اى حبيب رسول خدا! اى فرزند مكه و منى! اى پسر فاطمه زهرا سرور بانوان! اى پسر دختر مصطفى!» راوى گفت: به خدا قسم هركه را كه در مجلس بود، به گريه درآورد و يزيد لعين، هم‏چنان ساكت بود. ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَجْلَسَ اَلنِّسَاءَ خَلْفَهُ لِئَلاَّ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ فَرَآهُ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَلَمْ يَأْكُلِ اَلرُّءُوسَ بَعْدَ ذَلِكَ أَبَداً وَ أَمَّا زَيْنَبُ فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ اَلْقُلُوبَ يَا حُسَيْنَاهْ يَا حَبِيبَ رَسُولِ اَللَّهِ يَا اِبْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى يَا اِبْنَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ يَا اِبْنَ بِنْتِ اَلْمُصْطَفَى . قَالَ اَلرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اَللَّهِ كُلَّ مَنْ كَانَ فِي اَلْمَجْلِسِ وَ يَزِيدُ عَلَيْهِ لَعَائِنُ اَللَّهِ سَاكِتٌ.
برای اطلاع بهتر از وضعیت بانوان حرم رسالت باید برخی قسمت های پیام های گذشته دوباره مورد اشاره قرار گیرد:
🔸نقل لهوف (مقرنون فی الحبال) درباره مجلس یزید لهوف می نویسد:«بانوان حرم رسالت را در بند ریسمان وارد مجلس یزید کردند.»‏ در عبارت این نقل واژه «مقرنون فی الحبال» قابل بررسی بیشتر است از آنجا که واژه «تقرین» در قرآن محل اختلاف مفسرین شده است برخی آن را به معنای بستن دستان به گردن دانسته اند و برخی به «بستن دو نفر به یکدیگر» معنا کرده اند. برخی نیز «مقرنین» را از ماده «قران» به معنای طنابی که با آن دو چیز یا دو نفر را به هم می بندند معنا کرده اند. به هر حال آنچه می توان برداشت کرد این است که «مقرنون فی الحبال» یعنی اسیران را با طناب به یکدیگر بسته بودند اما اینکه این جمله لزوما به معنای «بستن دستها به گردن» باشد نیاز به تامل بیشتر دارد. اما این نکته نیز قابل توجه است که «تقرین» در اینجا یا به معنای این است که دستها را به گردن بسته بودند یا اگر به معنای بستن اسیران به یکدیگر باشد باز هم طبق مرسوم وقتی می خواهند دو نفر یا چند نفر را با طناب به یکدیگر ببندند مرسوم این است که طناب را یا به گردن یا به بازوی اسیران ببندند. البته با توجه به روایاتی که درذیل تصریح به بستن طناب به گردن برخی اهل بیت کرده است مطلب روشن تر خواهد شد. همین معنا در نقل الانوار النعمانیة سید نعمت الله جزائری و منتخب طریحی آمده است که: «طناب را به گردن امام سجاد (علیه السلام) و حضرت أم کلثوم و به بازوی زینب کبری و سکینه خاتون و دیگر دختران بسته بودند و هر گاه از حرکت باز می ایستادند آنان را می زدند ...» 🔸نقل سبط ابن جوزی (موثقین فی الحبال) در تذکرة الخواص آمده است: امام سجاد در مجلس یزید به وی اعتراض کرد و فرمود : «ای یزید به نظر تو رسول خدا چه حالی دارد و قتی ما را بسته به طناب و بدون پوشش مناسب بر روی جهاز شتران ببیند» 🔸در غل و زنجیر بودن دوازده نفر از کاروان در حضور یزید از امام باقر نقل شده است که فرمود: «هنگامی که ما به مجلس یزید برده شدیم، ما دوازده نفر غلام [به معنای جوان و نوجوان] بودیم و بزرگترین ما حضرت علی ابن الحسین امام سجاد (علیهما السلام) بود. و دست همه ما با زنجیر به گردن بسته شده بود.» 🔸در نقل دیگر امام سجاد (علیه السلام) به یزید فرمود: «اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ما را در زنجیر می دید آزادمان می کرد.» همچنین زینب کبری در خطبه مجلس یزید می فرماید: «أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ يَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاقِلِ وَ يَبْرُزْنَ لِأَهْلِ الْمَنَاهِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الْغَائِبُ وَ الشَّهِيدُ وَ الشَّرِيفُ وَ الْوَضِيعُ وَ الدَّنِيُّ وَ الرَّفِيعُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيمٌ » یعنی: «آیا این عدالت است ای فرزند طلقا که تو آزادگان و کنیزان خویش را در پرده حجاب قرار داده ای اما دختران رسول خدا را به اسارت برده ای؟ در حالیکه به پرده حجاب آنان هتک حرمت کرده ای و چهره های آنان را آشکار کرده ای! دشمنان ايشان را با ذلت و خوارى شهر بشهر ميبرند، مردم به تماشاى آنان ميايند، اشخاص از نزديك و دور، ناكس و شريف متوجه صورت ايشان ميشوند. از مردان دوستى با آنان نيست، احدى از طرفداران آنان نيست كه از آنان دفاع نمايد.»
از پیام هایی که در مصائب عمومی اسارت و خصوصا شروع مصائب شام ذکر شد وضعیت بانوان حرم رسالت بیشتر فهمیده می شود که مراجعه فرمایید.
در کتاب لباب الانساب بیهقی م ۵۶۵ اسم حضرت رقیه سلام الله علیها را در اولاد سیدالشهدا علیه السلام آورده است: أما الحسينية، فهم من أولاد الحسين بن علي رضي الله عنهما، ولم يبق من أولاده إلا زين العابدين رضي الله عنه و و و ، فأولاد الحسين رضي الله عنه من قبل الأب هم من صلب زين العابدين رضي الله عنه. آدرس این مطلب را در اینجا ببینید: https://lib.eshia.ir/40513/1/23 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۰. ما اسیران خاندان محمدیم! امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام نقل می فرماید: هنگامی که فرزندان و ذریه امام حسین علیه السلام را به سوی یزید بردند در روز روشن زنان و اسيران را با روى باز (بدون روبند) وارد كردند و مردم جفاکار شام ميگفتند «ما اسيرانى بدين زيبائى نديديم شما كيانيد؟» سكينه دختر حسين علیه السلام فرمود: «ما اسيران خاندان محمديم»(۱) (۱) عن عبد اللّه بن ميمون، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، قال: لمّا قدم على يزيد بذراري الحسين أدخل بهنّ نهارا مكشفات وجوههم، فقال أهل الشّام الجفاة: ما رأينا سبيا أحسن من هؤلاء، فمن أنتم؟ فقالت سكينة بنت الحسين: نحن سبايا آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «ما را به نزد یزید بن معاویه بردند بعد از آنکه امام حسین علیه السلام به شهادت رسید بود در حالیکه ما ۱۲ نفر پسر بودیم و بزرگسالترین ما در آن زمان امام سجاد علیه السلام بودند پس در حالیکه دست های ما با زنجیر به گردن بسته شده بود ما را وارد مجلس کردند.» عن يزيد بن زياد، عن [الامام الباقر] محمّد بن [علی] الحسين‏ بن عليّ بن أبي طالب، قال‏: أتي‏ بنا يزيد بن معاوية بعد ما قتل الحسين، و نحن اثنا عشر غلاما، و كان أكبرنا يومئذ عليّ بن الحسين، فأدخلنا عليه، و كان كلّ واحد منّا مغلولة يده إلى عنقه‏. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۱. حالات فاطمه و سکینه دختران امام حسین و اعتراض فاطمه خاتون به یزید لعین ۱۲۲. صدای ناله و فریاد از زنان و کنیزان پشت پرده یزید زنانِ خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، پس دستور داد که سکینه خاتون را پشت سر او قرار دادند تا سر پدر و بستگان خویش را نبیند ... فاطمه و سَكينه ، دختران حسين عليه السلام ، گردن می كشيدند تا سر را ببينند و يزيد مى كوشيد تا سر را از آنها پنهان كند ؛ امّا هنگامى كه سر را ديدند ، فرياد كشيدند . زنان يزيد نيز فرياد زدند و دختران معاويه فرياد و وِلوله كردند. پس فاطمه بنت الحسین که از سکینه بزرگتر بود به یزید فرمود: «ای یزید! آیا دختران رسول خدا اسیر باشند؟» یزید گفت: «ای دختر برادرم من نسبت به این امر کراهت دارم.» باز فاطمه خاتون فرمود: «به خدا برای ما حلقه گوشواره ای هم نگذاشتند» (یعنی همه چیز را به سرقت بردند) یزید گفت: آنچه برای شما آورده خواهد شد بیشتر و بزرگتر است از آنچه گرفته شد.(۳) در نقل دیگر آمده است: فاطمه بنت الحسین علیه السلام فرمود: «ای یزید آیا دختران رسول خدا در نزد شما اسیر باشند؟» یزید گریه کرد و گریه اش شدید شد و صدای ناله و فریاد بلند شد و زنان و کنیزان پشت پرده یزید هم گریه کردند.(۴) ۳) حدّثني اللّيث‏ قال: [...] فبعث بهم إلى يزيد بن معاوية فأمر بسكينة، فجعلها خلف سريره لئلّا ترى رأس أبيها و ذوي قرابتها، و عليّ بن الحسين (رضي اللّه عنهما) في غلّ‏ [...] فجعلت فاطمة و سكينة تتطاولان‏ لتريا رأس أبيهما و جعل يزيد يتطاول في مجلسه‏ ليستر عنهما رأس أبيهما. و فی نقل کامل ابن الاثیر هذه الزیادة: «فلمّا رأين الرّأس صحن، فصاح نساء يزيد، و ولولن بنات معاوية. فقالت فاطمة بنت الحسين- و كانت أكبر من سكينة-: أبنات رسول اللّه سبايا يا يزيد؟! فقال: يا ابنة أخي! أنا لهذا كنت أكره‏، قالت: و اللّه ما ترك لنا خرص. فقال: ما أتى إليكنّ أعظم ممّا أخذ منكنّ. ۴) قالت فاطمة بنت الحسين رضي الله عنه: يا يزيد بنات رسول الله أسارى عندكم وسبايا، فبكى يزيد واشتد بكاؤه، وارتفع العويل والصياح، وبكت النسوان والجواري تحت أستار يزيد لباب الانساب بیهقی کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۳. هیچ کس را سنگدل تر (قسی القلب تر) از یزید ندیدم. در امالی مرحوم صدوق است که سکینه خاتون فرمود: هیچ کس را قسی القلب تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و هیچ مشرکی را بدتر و جفاکار تر از او ندیدم.(۴) (۴) فی الامالی للصدوق: فقالت سكينة: و اللّه ما رأيت أقسى قلبا من يزيد، و لا رأيت كافرا و لا مشركا شرّا منه، و لا أجفا منه. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۴. اعتراض امام سجاد علیه السلام به یزید آورده‌اند که سپس یزید علی بن الحسین علیهم السلام و کودکان و زنان را خواند در حالی که آنها با طناب‌ها بسته شده بودند پس بر او وارد شدند امام سجاد علیه السلام فرمود ای یزید گمان تو به رسول خدا چیست اگر ما را بسته به طناب ببیند آیا بر ما غصه نخواهد خورد یزید گفت ای علی پدر تو بود که با من قطع ارتباط کرد و بر سلطنتم با من نزاع کرد پس خدا با او چنین کرد که می‌بینی! ثمّ دعا يزيد بعليّ بن الحسين و الصّبيان و النّساء و قد أوثقوا بالحبال فأدخلوا عليه، فقال عليّ بن الحسين: يا يزيد! ما ظنّك برسول اللّه صلّى عليه [و آله‏] و سلّم لو رآنا مقرنين بالحبال؟ [أ] ما كان يرقّ لنا؟ فقال: يا عليّ! أبوك الّذي قطع رحمي و نازعني على سلطاني، فصنع اللّه به ما رأيت! کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۵. طناب به بازوی اسیران در نقل منتخب طریحی از امام سجاد علیه السلام آمده است: هنگامی که ما را بر یزید بن معاویه وارد کردند طناب‌هایی آوردند و ما را با آن بستند طناب به گردن من و گردن ام کلثوم و کتف حضرت زینب و سکینه خاتون بسته شده بود و دختران را کت می‌دادند هرگاه از حرکت می‌ایستادند کتک می‌خوردند تا اینکه ما را به نزد یزید رساندند. و روينا عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: لمّا وفدنا على يزيد بن معاوية (لعنهما اللّه تعالى) أتوا بحبال، و ربقونا مثل الأغنام؛ و كان الحبل بعنقي و عنق أمّ كلثوم، و بكتف زينب‏ و سكينة و البنات‏ تساق، كلّما قصرن‏ عن المشي ضربنا (بن) حتّى أوقفونا بين يدي يزيد. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۶. دو مرثیه از حضرت رباب 🔸 تذكرة الخواصّ : گفته اند كه رَباب، دختر امرؤ القيس و همسر حسين عليه السلام ، سرِ ايشان را به دامان گرفت و بوسيد و چنين سرود:  واى از مصيبت حسين! حسين را از ياد نمى برم كه تيغ هاى دشمنان ، او را هدف گرفتند . او را در كربلا ، بر زمين افكنده ، رها كردند. خداوند ، دو سوىِ كربلا را هرگز سيراب مگردانَد! تذکرة الخواص و (احتمالا به تبع آن منتهی الآمال) این ماجرا را در ضمن وقایع کوفه آورده است اما مرحوم سید محسن امین (در کتاب های مختلف خود از جمله لواعج الاشجان) این واقعه را در ضمن وقایع شام دانسته است. 🔸همچنین بر شهادت همسرش حسين عليه السلام ، چنين مرثيه خواند : آن كه نورى پرتوافشان بوده است اكنون ، كشته دفن ناشده كربلاست نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد [تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت] ، دور گشته اى . تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن پناه مى بردم و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى كردى . [ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به او پناه برند؟ به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كرد تا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم . تذكرة الخواصّ : قِيلَ : إنَّ الرَّبابَ بِنتَ امرِئِ القَيسِ ـ زَوجَ الحُسَينِ عليه السلام ـ أخَذَتِ الرَّأسَ ووَضَعَتهُ في حِجرِها وقَبَّلَتهُ ، وقالت : وا حُسَينا فَلا نَسيتُ حُسَينا أقصَدَتهُ أسِنَّةُ الأَعداءِ غادَروهُ بِكَربلاءَ صَريعاً لا سَقَى اللّه ُ جانِبَي كَربَلاءِ  تذكرة الخواص نویسنده : سبط بن الجوزي    جلد : 1  صفحه : 233 ورثته زوجته الرباب بنت امرئ القيس بن عدي فقالت: - ان الذي كان نورا يستضاء به بكربلاء قتيل غير مدفون  سِبطَ النَّبِيِّ جَزاكَ اللّه ُ صالِحَةً عَنّا ، وجُنِّبتَ خُسرانَ المَوازينِ قد كنت لي جبلا صلدا ألوذ به وكنت تصحبنا بالرحم والدين فمن يجيب نداء المستغيث ومن يغني ويؤوي إليه كل مسكين تالله لا ابتغي صهرا بصهركم حتى أوسد بين اللحد والطين  ر،ک: دانشنامه امام حسین به نقل از اغانی و الوافي بالوفيات (بدون بیت دوم) نویسنده الصفدي جلد : 14 صفحه : 53 م ۷۶۴ کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۷. حضرت رباب به زیر سایه نمی رفت! به مناسبت این مرثیه این نکات هم اینجا اضافه شود که کامل ابن اثیر و دیگران نقل کرده اند که: رباب (حتی در مدینه) زیر سایه نمی رفت و پس از یکسال از دنیا رفت. همچنین خیلی ها از ایشان خواستگاری کردند که فرمود پدر همسری بهتر از پیامبر انتخاب نمی کنم. ثُمَّ عادَت إلَى المَدينَةِ فَخَطَبَهَا الأَشرافُ مِن قُرَيشٍ ، فَقالَت : ما كُنتُ لِأَتَّخِذَ حَموا بَعدَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . وبَقِيَت بَعدَهُ سَنَةً لَم يُظِلَّها سَقفُ بَيتٍ ، حَتّى بُلِيَت وماتَت كَمَدا ، وقيلَ : إنَّها أقامَت عَلى قَبرِهِ سَنَةً ، وعادَت إلَى المَدينَةِ فَماتَت أسَفا عَلَيهِ .  کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۸. جسارت مرد شامی در مجلس یزید به حضرت فاطمه بنت الحسین جملات حضرت فاطمه در نقل های مختلف: به خود لرزیدم ... از لباس عمه گرفت... عمه یتیم شدم و خدمتکار دیگران نیز بشوم؟ مرحوم شیخ مفید در إرشاد از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل می کند: هنگامى كه پيشِ روى يزيد نشستيم ، دلش به حال ما سوخت . مردى سرخ رو از شاميان برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! اين دختر را (منظورش من بودم كه دخترى زيبا بودم) به من ببخش . بر خود و گمان كردم كه اين ، برايشان رَواست . عمّه ام زينب عليهاالسلام را گرفتم و او مى دانست كه اين ، نمى شود.  [در لهوف آمده است: فاطمه به عمّه اش گفت : اى عمّه ! شدم و هم مى شوم؟!] عمّه ام به آن مرد شامى گفت : به خدا سوگند ، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند ، اين ، نه حقّ توست و نه حقّ يزيد . يزيد ، خشمگين شد و گفت : تو خطا كردى . اين ، حقّ من است و اگر بخواهم چنين كنم ، مى كنم . زينب عليهاالسلام گفت : به خدا سوگند ، هرگز ! خداوند ، اين حق را براى تو ننهاده است ، مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى . يزيد ، از خشم ، عقل از سرش پريد و گفت : با اين گونه سخن ، با من رويارو مى شوى؟! آنانى كه از دينْ خارج شده اند ، پدر و برادرت هستند . زينب عليهاالسلام گفت : تو و جدّ و پدرت ، اگر مسلمان باشيد ، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم ، هدايت شده ايد . يزيد گفت : اى دشمن خدا ! دروغ گفتى . زينب عليهاالسلام به او گفت : تو اميرى و به ستم ، ناسزا مى گويى و به قدرتت ، [نه بُرهانت ،] چيره اى . يزيد ، گويى خجالت كشيد و ساكت شد . آن شامى ، دوباره گفت : اين دختر را به من ببخش . يزيد به او گفت : دور شو ! خداوند ، به تو مرگى دهد كه زندگى ات به پايان رسد ! [1] 🔸توبه مرد شامی به نقل لهوف مرد شامى گفت : اين دختر، كيست؟ يزيد گفت : اين ، فاطمه دختر حسين است و او هم عمّه اش ، دختر على است . مرد شامى گفت : حسين ، پسر فاطمه و على ، پسر ابو طالب؟! گفت : آرى . شامى گفت : اى يزيد ! خدا تو را لعنت كند! آيا خاندان پيامبرت را مى كُشى و فرزندانش را اسير مى كنى ؟! به خدا سوگند ، من جز اين خيال نكردم كه آنان اسيران روم اند . يزيد گفت : به خدا سوگند ، تو را به آنان ملحق مى كنم . سپس فرمان داد گردنش را بزنند . [1] لَمّا جَلَسنا بَينَ يَدَي يَزيدَ رَقَّ لَنا ، فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ أحمَرُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ـ يَعنيني ـ وكُنتُ جارِيَةً وَضيئَةً ، فَاُرعِدتُ وظَنَنتُ أنَّ ذلِكَ جائِزٌ لَهُم ، فَأَخَذتُ بِثِيابِ عَمَّتي زَينَبَ. و كانَت تَعلَمُ أنَّ ذلِكَ لا يَكونُ . [قال فی اللهوف: فَقالَت فاطِمَةُ لِعَمَّتِها : يا عَمَّتاه ! اُوتِمتُ واُستَخدَمُ؟] فَقالَت عَمَّتي لِلشّامِيِّ : كَذَبتَ وَاللّه ِ ولَؤُمتَ ، وَاللّه ِ ما ذلِكَ لَكَ ولا لَهُ . فَغَضِبَ يَزيدُ وقالَ : كَذَبتِ ، إنَّ ذلِكِ لي ، ولَو شِئتُ أن أفعَلَ لَفَعَلتُ . قالَت : كَلّا وَاللّه ِ ، ما جَعَلَ اللّه ُ لَكَ ذلِكَ ، إلّا أن تَخرُجَ مِن مِلَّتِنا وتَدينَ بِغَيرِها . فَاستَطارَ يَزيدُ غَضَبا ، وقالَ : إيّايَ تَستَقبِلينَ بِهذا ؟ ! إنَّما خَرَجَ مِنَ الدّينِ أبوكِ وأخوكِ . قالَت زَينَبُ : بِدينِ اللّه ِ ودينِ أبي ودينِ أخِي اهتَدَيتَ أنتَ وجَدُّكَ وأبوكَ إن كُنتَ مُسلِما . قالَ : كَذَبتِ يا عَدُوَّةَ اللّه ِ . قالَت لَهُ : أنتَ أميرٌ تَشتُمُ ظالِما وتَقهَرُ بِسُلطانِكَ . فَكَأَنَّهُ استَحيا وسَكَتَ . فَعادَ الشّامِيُّ فَقالَ : هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ! فَقالَ لَهُ يَزيدُ : اُغرُب ، وَهَبَ اللّه ُ لَكَ حَتفا قاضِيا (الإرشاد : ج 2 ص 121) . [و فی اللهوف: فَقالَ الشّامِيُّ : مَن هذِهِ الجارِيَةُ ؟ فَقالَ يَزيدُ : هذِهِ فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وتِلكَ عَمَّتُها زَينَبُ ابنَةُ عَلِيٍّ . فَقالَ الشّامِيُّ : الحُسَينُ بنُ فاطِمَةَ وعَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ؟ ! قالَ : نَعَم . فَقالَ الشّامِيُّ : لَعَنَكَ اللّه ُ يا يَزيدُ ! أتَقتُلُ عِترَةَ نَبِيِّكَ وتَسبي ذُرِّيَّتَهُ ، وَاللّه ِ ما تَوَهَّمتُ إلّا أنَّهُم سَبيُ الرّومِ ! فَقالَ يَزيدُ : وَاللّه ِ لَاُلحِقَنَّكَ بِهِم ، ثُمَّ أمَرَ بِهِ فَضُرِبَت عُنُقُهُ .  الملهوف : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 136 و 137 .] 🔴 نکته مهم: این نقل با تفاوت در نقل ها در ارشاد امالی احتجاج لهوف و ... از مصادر آمده است اما مهم اینکه در روایت طبری از عمار دهنی این نکته در مقتل کوتاه منقول از امام باقر علیه السلام نقل شده است. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
روضه اربعین ۱۴۰۰.aac
27.32M
🔈روضه کوتاه اربعین شعر های اجراشده: هر دم ز آه حسرت تو آه می کشم با مقتل شهادت تو آه می کشم در آرزوی یک سحر کربلای تو در حسرت زیارت تو آه می کشم اصلا سلام من به امید جواب توست با شوق یک اجابت تو، آه می کشم ای رحمت وسیع خدایی، نگاه کن در آرزوی رحمت تو آه می کشم قربان آیه آیه ی لب های زخمی ات دائم برای غربت تو آه می کشم با یاد ساربان و عقیق یمانی ات با لحظه های غارت تو آه می کشم با یاد خیزران و لب چوب خورده ات با آن همه مصیبت تو آه می کشم از راه آمد خواهرت ای سر بریده اما بدون دخترت ای سر بریده دارد رباب از راه مي آید برادر اما بدون اصغرت ای سر بریده @hosenih از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است آید صدای مادرت ای سر بریده از شامیان پیراهنت را پس گرفتم از ساربان انگشترت ... ای سر بریده من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش خولی چه کرده با سرت ای سر بریده بالای نیزه ماه من بودی برادر در کوچه ها همراه من بودی برادر حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند حتما خودت دیدی غرورم را شکستند حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم حتما خودت دیدی بساط کوفیان را حتما خودت دیدی مرام شامیان را قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده هم جای سالم در تن زینب نمانده @hosenih این آخر عمری مرا بازار بردند من را میان مجلس اغیار بردند رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد تو خیزران خوردی و قد من کمان شد وحیدمحمدی به نقل از اشعار آیینی حسینیه لیست شعر اربعین: https://eitaa.com/rozehayemaktoub3/97
در هنگام تنظیم این پیام ، روایتی درباره توصیف دندان مبارک حضرت اباعبدالله علیه السلام یافت نشده بود. اما اخیرا همان تعبیر (مفلج الاسنان) در لباب الانساب درباره آن حضرت دیده شد و پیام بالا ویرایش شد. با این توصیف معلوم می شود چهره رسول خدا، سیدالشهدا و امام زمان (علیهم صلوات الله) توصیفات مشترکی دارند. رزقنا الله زیارتهم فی الدنیا وشفاعتهم فی الآخرة
۱۲۹. قرائت قرآن از رأس مقدس 🔸نقل اول: قرائت آیه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» در کوچه های کوفه الإرشاد : صبحدم ، عبيد اللّه بن زياد ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه هاى كوفه و قبيله هاى آن چرخاند و از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفته است : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره اى [نشسته]بودم . هنگامى كه به روبه روى من رسيد ، شنيدم كه مى خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو ـ اى فرزند پيامبر خدا ـ ، شگفت تر و شگفت تر است ! الإرشاد : ولَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ، بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها وقَبائِلِها ، فَرُوِيَ عَن زَيدِ بنِ أرقَمَ أنَّهُ قالَ : مُرَّ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ]عَلَيَّ ، وهُوَ عَلى رُمحٍ ، وأنَا في غُرفَةٍ ، فَلَمّا حاذاني سَمِعتُهُ يَقرَأُ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» ، فَقَفَّ  ـ وَاللّه ِ ـ شَعري ونادَيتُ : رَأسُكَ ـ وَاللّه ِ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ـ أعجَبُ وأعجَبُ به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
در نقل مناقب قرائت آیه را تا «و زدناهم هدی» نقل کرده است. المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از شَعْبى ـ: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد و به سخن در آمد و سوره كهف را تا عبارت «آنان جوانانى ايمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدايتشان افزوديم» خواند ؛ امّا اين كرامت ، جز بر گم راهى آن قوم نيفزود . المناقب لابن شهرآشوب عن الشعبي : أنَّهُ صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ ، فَتَنَحنَحَ الرَّأسُ ، وقَرَأَ سورَةَ الكَهفِ إلى قَولِهِ : «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَـهُمْ هُدًى» ، فَلَم يَزِدهُم ذلِكَ إلّا ضَلالاً به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔸نقل دوم: جمله «أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي» از راس مقدس تاريخ دمشق ـ به نقل از مِنهال بن عمرو [1] ـ: به خدا سوگند ، من سر حسين بن على عليه السلام را ، هنگامى كه مى بردند ، ديدم . من در دمشق بودم و جلوى سر ، مردى سوره كهف را قرائت مى كرد تا به اين سخن خداى متعال رسيد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . آن گاه خداوند ، سر را به سخن در آورد و با شيوايى تمام گفت : «شگفت تر از ماجراى اصحاب كهف ، كُشتن و بردن من است» . تاريخ دمشق عن المنهال بن عمرو [1] : أنَا ـ وَاللّه ِ ـ رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام حينَ حُمِلَ ، وأنَا بِدِمَشقَ ، وبَينَ يَدَيِ الرَّأسِ رَجُلٌ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ تَعالى : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» ، قالَ : فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ ، فَقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
نقل سوم: قرائت آیه: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» و جمله: «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ»  المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از شَعْبى ـ: هنگامى كه سرِ حسين عليه السلام را بر درخت آويختند ، از آن شنيده شد : «و به زودى ، ستمكاران خواهند دانست به كجا باز مى گردند!» . و نيز صدايش در دمشق شنيده شد كه مى گويد : «قدرتى ، جز از جانب خدا نيست!»  المناقب لابن شهر آشوب عن الشعبي : لَمّا صَلَبوا رَأسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنهُ : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» . وسُمِعَ أيضا صَوتُهُ بِدِمَشقَ يَقولُ : «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ»  کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔸نقل چهارم: سخن گفتن با ابن وکیده و قرائت آیه: «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ» دلائل الإمامة ـ به نقل از حارث بن وَكيده ـ: من در ميان كسانى بودم كه سرِ حسين عليه السلام را مى بردند و شنيدم كه آن سر ، سوره كهف را مى خوانَد و من با آن كه صداى ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام را مى شنيدم ، در درونم [به ايشان]شك مى كردم . [سر]به من گفت : «اى پسر وَكيده ! آيا ندانستى كه ما امامان ، زنده هستيم و نزد خدايمان روزى مى خوريم ؟!» . با خود گفتم : سر را مى دزدم . ندا داد : «اى پسر وَكيده ! تو به اين كار ، راهى ندارى (موفّق نمى شوى) و گناه ريختن خون من ، نزد خدا ، از چرخاندن سرم بزرگ تر است . آنان را وا بگذار . «به زودى ، آن گاه كه غل و زنجير در گردن ، به روىْ كشيده شوند ، خواهند دانست!». دلائل الإمامة عن الحارث بن وكيدة : كُنتُ فيمَن حَمَلَ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَسَمِعتُهُ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، فَجَعَلتُ أشُكُّ في نَفسي وأنَا أسمَعُ نَغمَةَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام . فَقالَ لي : يَا بنَ وكيدَةَ ، أما عَلِمتَ أنّا مَعشَرَ الأَئِمَّةِ أحياءٌ عِندَ رَبِّنا نُرزَقُ ؟! قالَ : فَقُلتُ في نَفسي : أسرِقُ رَأسَهُ ، فَنادى : يَا بنَ وكيدَةَ ، لَيسَ لَكَ إلى ذاكَ سَبيلٌ ، سَفكُهُم دَمي أعظَمُ عِندَ اللّه ِ مِن تَسييرِهِم رَأسي ، فَذَرهُم «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ» به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مرثیه دعبل: «کیف القرار و فی السبایا زینب ...؟» یعنی: چگونه می توان آرام بود در حالیکه زینب در بین اسیران است... ؟ مناقب ابن شهر آشوب: دعبل می‌گوید: چرا بر حسین و اهلش گریه نمی کنی؟ چرا بر کسی که محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر او گریست گریه نمی کنی؟ در آسمان ملائکه ای بر او گریستند که بزرگوارانی درخشان و راکع و ساجد بودند دوستی نبی خدا محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را حفظ نکردند، وقتی حرارتی را جرعه جرعه بر او خوراندند که سرد نمی شود حسین را کشتند و پیامبر خدا را با قتل نواده اش مصیبت زده نمودند و مصیبت فقدان بعد از حسین متفرق و زیاد گردید این حسین است که با شمشیرها تکه تکه شده و با خون خود خضاب شده و به شهادت رسیده است عریان و بدون لباس و بر خاک افتاده و بین چارپایان و پاهایشان مورد حمله قرار می‌گیرند چگونه آرام بگیرم که در بین اسراء زینب است؟ که از فرط حرارت دل صدای یا احمد سر می‌دهد: ای جد بزرگوار! سگان با ایمنی آب می‌نوشند و سیراب می‌شوند، ولی ما از آب فرات طرد می‌شویم ای جد بزرگوار! از شدت فقدان و طول مصیبتم و به خاطر آنچه می‌بینم، برمی خیزم و می‌نشینم. دِعْبِلٌ: هَلَّا بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ أَهْلِهِ هَلَّا بَکَیْتَ لِمَنْ بَکَاهُ مُحَمَّدٌ فَلَقَدْ بَکَتْهُ فِی السَّمَاءِ مَلَائِکٌ زُهْرٌ کِرَامٌ رَاکِعُونَ وَ سُجَّدٌ لَمْ یَحْفَظُوا حُبَّ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ إِذْ جَرَّعُوهُ حَرَارَةً مَا تَبْرُدُ قَتَلُوا الْحُسَیْنَ فَأَثْکَلُوهُ بِسِبْطِهِ فَالثُّکْلُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ مُبَدَّدٌ هَذَا حُسَیْنٌ بِالسُّیُوفِ مُبَضَّعٌ مُتَخَضَّبٌ بِدِمَائِهِ مُسْتَشْهِدٌ عَارٍ بِلَا ثَوْبٍ صَرِیعٌ فِی الثَّرَی بَیْنَ الْحَوَافِرِ وَ السَّنَابِکِ یُقْصَدُ کَیْفَ الْقَرَارُ وَ فِی السَّبَایَا زَیْنَبُ تَدْعُو بِفَرْطِ حَرَارَةٍ یَا أَحْمَدُ یَا جَدِّ إِنَّ الْکَلْبَ یَشْرَبُ آمِناً رَیّاً وَ نَحْنُ عَنِ الْفُرَاتِ نُطْرَدُ یَا جَدِّ مِنْ ثَکْلِی وَ طُولِ مُصِیبَتِی وَ لِمَا أُعَایِنُهُ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub