eitaa logo
متن روضه اهل بیت (آرشیو کانال روضه های مکتوب)
3.3هزار دنبال‌کننده
24 عکس
15 ویدیو
71 فایل
این کانال پشتیبان کانال روضه های مکتوبه اینجا متون گذاشته میشه راه ارتباط: @Yazahra1357 لینک کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub لینک منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشنهاد بنده اینه که حتما پاورقی هایی که در ضمن روضه گذاشتم رو در فایل ببینید
🔰شعری از حافظ و کلام علامه طباطبایی آیت الله سعادت پرور درباره شعری از حافظ بیاناتی دارند که در ذیل می آید. حافظ می گوید: اى دل غلام شاه جهان باش و شاه باش‏ پيوسته در حمايت لطف اله باش‏ از خارجى هزار به يك جو نمى خرند گو كوه تا به كوه منافق سپاه باش‏ چون احمدم شفيع بود روز رستخيز گو اين تن بلا كش من پر گناه باش‏ آن را كه دوستىّ على نيست كافر است‏ گو زاهد زمانه وگو شيخ راه باش‏ امروز زنده‏ام به ولاى تو يا على‏ فردا به روح پاك امامان گواه باش‏ قبر امام هشتم و سلطان دين رضا از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش دستت نمى رسد كه بچينى گلى ز شاخ‏ بارى به پاى گلبن ايشان گياه باش‏ مرد خدا شناس كه تقوى طلب كند خواهى سفيدجامه وخواهى سياه باش‏ حافظ طريق بندگى شاه پيشه كن‏ وآنگاه در طريق چو مردان راه باش آیت الله سعادت پرور در ذیل این شعر می نویسد: «از اين غزل كه بر مزار خواجه هم نوشته شده به خوبى مى توان به شيعه بودن وى پى برد. استاد مرحوم علّامه طباطبائى (رضوان اللَّه تعالى عليه) مى‏فرمود: «بنده گمان نمى‏كردم اين غزل از خواجه باشد، ولى كنار مزارش كه رفتم، بر من ثابت شد كه اين غزل از وى است.» (البته نفرمودند از چه طريق ثابت شد.)، در قصيده اوّل ديوان حافظ، چاپ قدسى هم پس از آنكه به توصيف حقّ سبحانه و نعت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و امامان بزرگوار علىّ و حسن و حسين و عترتش عليهم السلام مى پردازد، اشاره به استبصار خود مى كند و مى گويد: به جهل، بنده، ز پيش، آن چنان همى بودم‏ كه كس مباد چنان كآمدم در اوّل باز سپاس و منّت و عزّت خداى را، كه نمود رَهِ نجات و شدم از حيات برخوردار به دشمنان منشين، حافظا! تولّا كن‏ نجاتِ خويش طلب كن به جان زهشت وچهار کانال روضه های مکتوب در ایتا: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
چند حدیث زیبا از اهل بیت درباره فضیلت زیارت امام رضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) صفحه ۱ از ۲ حدیث پیامبر در فضیلت زیارت امام رضا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَا يَزُورُهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ- الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ.» پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «به زودی در سرزمین خراسان دفن خواهد شد هر مومنی که او را زیارت کند خداوند بهشت را بر او واجب و آتش را بر بدنش حرام خواهد کرد. حدیث امیرالمومنین وَ رَوَى النُّعْمَانُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ‏ سَيُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي بِأَرْضِ‏ خُرَاسَانَ‏ بِالسَّمِّ ظُلْماً اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ ابْنِ عِمْرَانَ مُوسَى ع أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِي غُرْبَتِهِ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذُنُوبَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ وَ قَطْرِ الْأَمْطَارِ وَ وَرَقِ الْأَشْجَارِ. امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: به زودی مردی از فرزندان من در خراسان کشته خواهد شد که خود همنام من و پدرش همنام حضرت موسی (علیه السلام) است. آگاه باشید که هر که او را در غربتش زیارت کند خداوند عز و جل او را می بخشد. (معنای گناهان گذشته و آینده در پایان این نوشته خواهد آمد.) حدیث امام باقر وَ رَوَى الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ مُوسَى اسْمُهُ اسْمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَيُدْفَنُ فِي أَرْضِ طُوسَ وَ هِيَ مِنْ خُرَاسَانَ يُقْتَلُ فِيهَا بِالسَّمِّ فَيُدْفَنُ فِيهَا غَرِيباً فَمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَل ‏ امام باقر (علیه السلام) فرمود:«مردی از فرزندان موسی خارج خواهد شد که همنام امیرالمومنین (علیه السلام) است و در سرزمین طوس دفن خواهد شد که در خراسان است. او در آنجا با سم به شهادت خواهد رسید و دفن خواهد شد. هر کس او را با شناخت به حق او زیارت کند خداوند متعال مزد کسانی که قبل از فتح [مکه] انفاق و جهاد کردند را به او خواهد داد.» حدیث امام صادق وَ رَوَى حَمْزَةُ بْنُ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ يُقْتَلُ حَفَدَتِي‏ بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ غَرِيبٌ شَهِيدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِينَ شَهِيداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى حَقِيقَةٍ . امام صادق (علیه السلام) فرمود:«نوه من در سرزمین خراسان در شهری به نام طوس به شهادت خواهد رسید هر کس او را با شناخت به حق او زیارت کند روز قیامت خودم حتی اگر اهل گناهان کبیره باشد.» راوی پرسید:«فدایت شوم شناخت به حق او چیست؟» فرمود:«بداند که او است که فرمانبری از او واجب است. هر کس او را با شناخت حق او زیارت کند خداوند متعال اجر هفتاد شهید از شهدایی که از روی حقیقت [و ایمان] در رکاب رسول خدا به شهادت رسیدند را خواهد داد.» حدیث امام رضا وَ رَوَى حَمْدَانُ الدِّيوَانِيُّ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ‏ مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ‏ . امام رضا (علیه السلام) فرمود:«هر کس مرا با وجود دوری خانه [و حرم] زیارت کند روز قیامت در سه موقعیت به یاری او خواهم آمد و او را از هراس آن موقعیت ها خلاص خواهم کرد و آن سه موقعیت هنگامی است که نامه های اعمال را به دست راست و چپ افراد خواهند داد و هنگام عبور از پل صراط و نزد ترازوی اعمال.» - کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
چند حدیث زیبا درباره زیارت امام رضا (علیه السلام) صفحه 2 از 3 روایتی دیگر از امام رضا (علیه السلام) رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع‏ أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص فِي الْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع أَنَا الْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا الْوَدِيعَةُ وَ النَّجْمُ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَاأَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْس‏ حسن بن علی بن فضال نقل می کند که مردی از اهل خراسان به امام رضا (علیه السلام) گفت: ای پسر رسول خدا من پیامبر را در خواب دیدم گویا به من فرمود: «چگونه است حال شما هنگامی که در سرزمین شما پاره تن من دفن شود و شما مامور به حفظ امانت من شوید و در خاک شما ستاره من دفن شود؟» امام رضا فرمود:«من همانم که در سرزمین شما دفن خواهم شد و همان پاره تن پیامبر شما و همان امانت و همان ستاره هستم. هر کس مرا با شناخت به آنچه خدا در حق من و فرمانبری از من واجب فرموده است زیارت کند من و پدران من شفیعان او در روز قیامت خواهیم شد و هر کس ما شفیع او باشیم نجات پیدا می کندحتی اگر به اندازه بار گناه جن و انس را به گردن داشته باشد.» حدیث امام جواد رَوَى عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي ع قَالَ‏ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِيَارَةُ الرِّضَا ع أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ زِيَارَةُ أَبِي ع أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي ع لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ «3». علی بن مهزیار از امام جواد (علیه السلام) پرسید فدایت شوم! زیارت امام رضا افضل است یا زیارت اباعبدالله الحسین فرمود: «زیارت پدرم افضل است زیرا همه مردم ابا عبدالله را زیارت می کنند اما پدرم را جز خاصان از شیعه زیارت نمی کنند.» روایتی دیگر از امام جواد وَ رُوِيَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ قَرَأْتُ كِتَابَ أَبِي‏ الْحَسَنِ الرِّضَا ع‏ أَبْلِغْ شِيعَتِي أَنَّ زِيَارَتِي تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ يَعْنِي ابْنَهُ ع أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ أَلْفَ أَلْفِ حَجَّةٍ لِمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ‏. بزنطی می گوید: در کتاب [یا نامه] امام رضا خواندم:«این پیام را به شیعیان من برسان که زیارت من نزد خدای متعال برابر با هزار حج است» از امام جواد (علیه السلام) درباره این روایت پرسیدم : آیا هزار حج؟! فرمود:« آری به خدا بلکه یک میلیون حج برای کسی که شناخت به حق او داشته باشد. تکمله: نکته اول: درباره معنا بخشش گناهان گذشته و آینده تبیین واژه «مغفرت ما تقدم و ما تاخر» که در قرآن و زیارات آمده است در بین عالمان محل بحث واقع شده است. طبق برداشت نگارنده از بیان آیت الله سعادت پرور درباره این ترکیب، حاصل این معنا چنین است:«هر کس امام رضا را زیارت کند خداوند نه تنها گناهان گذشته او را می بخشد بلکه بعد از این که با این زیارت و بخشش گناهان گذشته به کمال رسید نقائص دیگر او و حجاب های دیگر بین او و خدا را نیز بر می دارد و او به قرب حق نائل خواهد شد.» این چه بسا مقامی باشد که به زائرانی که مرتبه ای بلند از شناخت را دارا هستند عطا خواهد شد. عین کلام ایشان چنین است:«به اين ترتيب، گويا روايات گذشته، درصدد بيان اين است كه: هر كس سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- را با شناخت مقام و منزلت ايشان (عارفاً بحقّه) زيارت كند، خداوند، نه تنها مغفرت خود را شامل حال گناهان گذشته‏ى آن زائر مى‏كند و آثار آن‏ها را برمى‏دارد؛ بلكه مغفرتى را كه در بهشت به بندگانش عنايت مى‏نمايد، در اين عالم به زائر آن حضرت عنايت مى‏فرمايد و در نتيجه، حجاب‏هاى ميان او و پروردگار برداشته مى‏شود و به قرب و وصل خداى سبحان نائل مى‏گردد و حضرت حق را با ديده‏ى دل، مشاهده مى‏كند. شاهد بر اين معنى، ذيل احاديث آينده است.» فروغ شهادت، ص356 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
نکته دوم: درباره افضل بودن زیارت امام رضا در روایت مذکور از امام جواد (علیه السلام) علت برتری زیارت امام رضا از امام جواد کم بودن زوار امام رضا در آن زمان دانسته شده است و شاید چنانچه علامه مجلسی در بحار فرموده است، این قاعده در هر زمان جاری باشد یعنی زیارت هر امامی که زوار کمتری داشته باشد ثواب بیشتری داشته باشد. کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub قصه خواستگاری و ازدواج حضرت و اعظم (صلوات الله علیهما) صفحه 1 از 5 علامه مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار روایتی را درباره ماجرای خواستگاری و ازدواج خدیجه کبری با پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نقل می فرمایند. در متن پیش رو فرازهایی از این روایت طولانی همراه با ترجمه آن آورده شده است. پس از بازگشت از سفر تجاری پیامبر با اموال خدیجه با سود سرشاری که از این سفر برگردانده بودند و در جریان استقبال شترهای فراوانی به پای پیامبر به امر خدیجه قربانی شد که ماجرایی مفصل دارد و خدیجه این سود سرشار بدون نقص را به پدر نیز نشان داد و غلام خود میسره و همسر و فرزندانش را در راه خدا آزاد کرد. در این هنگام خدیجه به پیامبر عرضه داشت: «ای آقای من! بیش از آنچه قرارداشتیم برای تو نزد من حق بشارت [سود فراوان] است اکنون چه حاجتی داری تا انجام دهم؟ حضرت فرمود: قدری استراحت می کنم سپس به نزد تو بر می گردم [تا خواسته ام را بیان کنم]» پیامبر به نزد ابوطالب برگشت و ماجرا را بیان کرد ابوطالب عرضه داشت می خواهم با این اموال تو را به ازدواج در بیاورم و بعد از آن از مرگ باکی ندارم. پیامبر فردا به نزد خدیجه برگشت خدیجه عرضه داشت:« با این اموال چه خواهی کرد؟»حضرت فرمود: « عموی من قصد دارد دختری از قومم را به از دواج من دربیاورد.» خدیجه تبسم کرد و عرضه داشت:« ای آقای من! آیا خوشنود می شوی زنی را که در قلب من نیکو است برای تو خواستگاری کنم؟» « فتبسمت خديجة و قالت يا سيدي أ ما ترضى‏ أني أخطب لك امرأة تحسن بقلبي‏» پیغمبر فرمود: آری. خدیجه عرضه داشت: «همسری برای تو می شناسم که از اهل مکه است و از بستگان تو است و بیش از همه مال دارد و از همه زیباتر است و از همه با کمال تر و پاک تر و گشاده دست تر است پاک و مصون است و تو را در امورت یاری می کند و به اندازه توان تو در زندگی قانع است ولی از غیر تو به زیاد هم راضی نیست و ...» پیغمبر فرمود او را نام ببر. عرضه داشت: آن زن کنیز تو خدیجه است. «هي مملوكتك خديجة» پیامبر شرمگین شد به طوری که پیشانی مطهرش عرق کرد و از سخن خودداری کرد.‏ سپس فرمود: «ای دختر عمو تو زنی ثروتمند هستی و من آنچنان فقیر هستم که جز آنچه اکنون با این سفر به من می بخشی از خود چیزی ندارم و زنی مانند تو به مردی مانند من رو نمی کند و من زنی می خواهم که احوال و اموال او مانند من باشد در حالی که تو ملکه ای هستی که جز ملوک برای تو مناسب نیستند. » ادامه در صفحه بعد کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
قصه خواستگاری و ازدواج خدیجه و پیامبر صفحه 2 از 5 اینجا بود که خدیجه عرضه داشت: « ای محمد قسم به خدا! اگر تو اموال کمی داری من ثروت زیادی دارم و آنکه خود را به تو می بخشد چگونه از مال خود برای تو نگذرد من و دارایی ها و کنیزان و تمام املاک من در اختیار تو و تحت فرمان تو هستیم ... » و سپس گریست . پیامبر بعد از اصرار شدید خدیجه نزد عموها برگشت و از آنها درخواست کرد که خدیجه را برای ایشان از پدرش خواستگاری کنند. همه از این کلام تعجب کردند ابوطالب این حامی همیشگی و دلسوز محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود: «پادشاهان عرب ، روسای قریش ، سروران بنی هاشم ، پادشاهان یمن و بزرگان طائف از خدیجه خواستگاری کرده اند و اموال فرائان برای او بخشیده اند اما او به هیچکدام رغبتی نشان نداده است و تو ای پس برادرم! فقیر هستی و نه مالی داری و تجارتی، خدیجه زنی بذله گو است خود را با مزاح او به دردسر نیانداز ...» ابو لهب نیز که جز ثروت چیزی برایش ارزش نداشت گفت :«پسر برادرم ما را سر زبان عرب نیانداز! تو شایسته خدیجه نیستی!» عباس به شدت با او برخورد کرد و گفت:«تو مردی بی ارزش و بد رفتاری هستی! درباره پسر برادرم چه می خواهند بگویند؟! او از همه زیباتر و با کمال تر است. چگونه ممکن است خدیجه در برابر او تکبر کند؟ به خاطر مالش؟ [اگر چنین است] قسم به پروردگار کعبه اگر خدیجه از او مالی طلب کند بر اسب خویش سوار خواهم شد و در بیابان ها می گردم و بر پادشاهان وارد می شوم تا مالی را که خدیجه بخواهد جمع کنم.» اینجا بود که صفیه عمه پیامبر نزد خدیجه رفت تا انگیزه محکم خدیجه را ببیند خدیجه نیز واقعیت را به صفیه گفت و عرضه داشت :«من می دانم که موید از جانب پرودگار آسمان مورد تایید و یاری است)» «إني قد علمت أنه مؤيد من رب السماء» صفیه تبسمی کرد و فرمود:«به خدا تو در محبت به محبوبت معذوری! قسم به خدا که چشمم مانند نور پیشانی او را مشاهده نکرده است.» «و الله إنك لمعذورة فيمن أحببت و الله ما شاهدت عيني مثل نور جبينه‏» صفیه برخواست که برود خدیجه مهلت خواست سپس یک لباس زیبا برای صفیه آورد او را در آغوش گرفت و فرمود:«ای صفیه! تو را قسم به خدا می دهم که مرا در رسیدن به محمد یاری رسانی!» «يا صفية بالله عليك إلا ما أَعَنتِيني على وصال محمد» همه از خبر صفیه خوشحال شدند غیر از ابو لهب که حسادت کرد. عموهای پیامبر برای خواستگاری رفتند اما خویلد قبول نکرد و عموها با ناراحتی برگشتند. ادامه در صفحه بعد کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر صفحه 3 از 5 خدیجه از این خبر بسیار ناراحت شد و با عمویش ورقه دیدار کرد و بعد ازاین که ورقه حیای خدیجه از درخواست خود را دید فهمید که او راضی به ازدواج با پیامبر است عرض کرد:«خیلی ها می خواستند با تو ازدواج کنند مانند فلانی و ... ولی تو هیچکدام را قبول نکردی» خدیجه گفت:« عموجان عیوب آنها را برای من بشمار.» ورقه عیوب آنها را شمرد. خدیجه گفت:« لَعَنَ الله من ذَکَرت اکنون عیوب محمد را به من بگو.» ورقه شروع به تعریف از پیامبر کرد از جمله گفت :«نسب او ریشه دار و خوی او زیبا و فضل او همه گیر و بخشندگی او بزرگ است. قسم به خدا که دروغ نگفتم» خدیجه گفت: عموجان خوبی او را گفتی حالا بدی او را بگو. ورقه دوباره زبان به تعریف پیامبر گشود، فرازی از آن سخنان چنین است:«ای خدیجه صورت او چنان ماه و پیشانی او درخشنده و سخن او گواراتر از مشک و شیرین تر از شکر است و هنگامی که قدم می زند مانند ماه شب چارده و بارانی است که از آسمان می آید» «يا خديجة وجهه أقمر و جبينه أزهر و طرفه أحور و لفظه أعذب‏ من المسك الأذفر و أحلى من السكر و إذا مشى كأنه البدر إذا بدر و الوبل إذا أمطر » چند بار سخنانی چنین بین این و رد و بدل شد. ورقه گفت: اگر من پیامبر را امشب به ازدواج تو در بیاورم به من چه چیزی عطا می کنی؟ فرمود:«ای عمو! آیا من چیزی جدا از تو دارم؟ یا اموال من از تو مخفی است؟ این ذخائر من در برابر تو است و منزل من از آن تو!» «يا عم و هل لي شي‏ء دونك أم يخفى عليك و هذه ذخائري بين يديك و منزلي لك» ‏ ورقة که با مقامات معنوی پیامبر آشنا بود گفت:« ای خدیجه من از تو چیزی از مال بی ارزش دنیا نمی خواهم بلکه فقط شفاعت نزد محمد در روز قیامت را خواستارم!» «يا خديجة لست أريد شيئا من حطام الدنيا و إنما أريد أن تشفعي لي عند محمد ص يوم القيامة.» ورقه با خویلد سخن گفت. خویلد گفت:«برادرم! من درباره محمد حرفی ندارم اما از دو چیز می ترسم یکی اینکه عرب با من بد سخن بگوید زیرا من بزرگان و سروران آنان را رد کردم اکنون چگونه او را به ازدواج مردی فقیر درآورم؟ دوم اینکه نگرانم خدیجه او را نمی خواهد.» پس از سخنان ورقه، خویلد ورقه را به وکالت خود برگزید ورقه به جمع قریش در کنار کعبه وارد شد و پرسید: ای جماعت! خدیجه را چگونه میشناسید؟ کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر صفحه 4 از 5 همه گفتند:«به به! تو کسی را یادآوری کردی که دارای شرافتی کامل و نسبی بلند و فکری پاک است! زنی که در عرب و عجم همتایی ندارد!» «بخ بخ لقد ذكرت و الله الشرف الأوفى و النسب الأعلى و الرأي الأزكى و من لا يوجد لها نظير في نساء العرب و العجم» ورقه گفت: «آیا می پسندید که او بدون شوهر باشد؟» گفتند: « این امری لازم نیست بلکه او خواستگاران زیادی داشته و نپذیرفته است‏.» ورقه گفت:«ای سروران عرب! برادرم مرا وکیل خدیجه قرار داده است و او نیز به من فرمان داده است که او را به ازدواج در آورم با کسی از سادات بنی هاشم که او می پسندد و به من معرفی کرده است. می خواهم فردا همه در خانه خدیجه گرد هم آیید تا فردا وکالت او را به من از خودش بشنوید.» همچنین حضرت خدیجه به ورقه فرمود تمام اموال را به نزد محمد ببر و بگو تمام این اموال هدیه من به تواست و هر چه خواستی با آن انجام بده. و به محمد بگو همه را به تو بخشیدم: «إن مالي و عبيدي و جميع ما أملك و ما هو تحت يدي فقد وهبته لمحمد ص إجلالا و إعظاما له» سپس ورقه بین زمزم و مقام ایستاد و با بلندترین صدا فریاد بر آورد: «ای معشر عرب خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و مال و بندگان و خدمتکاران و جمیع آنچه در دست دارد و حیوانات و مهریه و هدایا را به محمد (صلی لله علیه و آله) بخشید.» کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و خدیجه کبری صفحه 5 از 5 پاورقی ها 1) يا سيدي لك عندي حق البشارة زيادة على ما كان بيننا فهل لك الساعة من حاجة فتقضى قال ص حتى أستريح و أعود إليك 2) «يخطب لي بهما امرأة من قومي تقنع مني بالقليل و لا تكلفني ما لا أطيق» 3) و قد وجدت لك زوجة و هي من أهل مكة من قومك و هي أكثرهن مالا و أحسنهن جمالا و أعظمهن كمالا و أعفهن فرجا و أبسطهن يدا طاهرة مصونة تساعدك على الأمور و تقنع منك بالميسور و لا ترضى من غيرك بالكثير و هي قريبة منك في النسب‏ يحسدك عليه جميع الملوك و العرب 4) فأطرق منها خجلا حتى عرق جبينه و أمسك عن الكلام بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏16، ص: 54. 5) يا ابنة العم أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لا أملك إلا ما تجودين به علي و ليس مثلك من يرغب في مثلي‏ و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي‏ و أنت ملكة لا يصلح لك إلا الملوك. 6) و الله يا محمد إن كان مالك قليلا فمالي كثير و من يسمح‏ لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله و أنا و مالي و جواري‏ و جميع ما أملك بين يديك و في حكمك لا أمنعك منه شيئا و حق الكعبة و الصفا ما كان ظني أن تبعدني عنك ثم ذرفت‏ عبرتها. 7) «خطبها ملوك العرب و رؤساؤهم و صناديد قريش و سادات بني هاشم و ملوك اليمن و أكابر الطائف و بذلوا لها الأموال فلم ترغب في أحد منهم و رأت أنها أكبر منهم و أنت يا ابن أخي فقير لا مال لك و لا تجارة و خديجة امرأة مزاحة عليك فلا تعلل نفسك بمزاحها و لا تسمع قريشا هذا الأمر» 8) «يا ابن أخي لا تجعلنا في أفواه العرب و أنت لا تصلح لخديجة» 9) «و الله إنك لرذل الرجال ردي الأفعال و ما عسى أن يقولوا في ابن أخي و الله إنه أكثر منهم جمالا و أزيد كمالا و بما ذا تتكبر عليه خديجة لمالها أم لزيادة كمالها و جمالها فأقسم برب الكعبة لأن طلبت عليه مالا لأركبن جوادي و أطوف في الفلوات ولأدخلن‏ على الملوك حتى أجمع له ماتطلب عليه‏ خديجة» 10) « أصله أصيل و فرعه طويل‏ و طرفه كحيل و خلقه جميل و فضله عميم و جوده عظيم و الله يا خديجة ما كذبت فيما قلت» 11) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص61 12) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص64 13) همان. « يا سادات العرب ألا و إن هذا أخي قد وكلني في أمرها و هي قد أمرتني أن أزوجها و أعلمتني أن لها رغبة في سيد من سادات قريش و سألتها أن تسميه لي فأبت و أحب أن تسمعوا الوكالة منه و أن تحضروا كلكم جميعا غداة غد في منزلها فما تسعكم غير دارها و كان لها دار واسعة تسع أهل مكة 14) ثم إن خديجة قالت لعمها ورقة خذ هذه الأموال و سر بها إلى محمد ص و قل له إن هذه جميعها هدية له و هي ملكه يتصرف فيها كيف شاء و قل له: ... . 15) فوقف ورقة بين زمزم و المقام و نادى بأعلى صوته يا معاشر العرب إن خديجة تشهدكم على أنها قد وهبت نفسها و مالها و عبيدها و خدمها و جميع ما ملكت يمينها و المواشي و الصداق و الهدايا لمحمد ص و جميع ما بذل لها مقبول منه و هو هدية منها إليه إجلالا له و إعظاما و رغبة فيه فكونوا عليها من الشاهدين‏ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص71 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
شماره پاورقی ها در اصل متن پی دی اف هست
نقل روضه از بام به زیر انداختن پیکر مطهر (علیه السلام) قسمتی از متن کتاب جنات الخلود در مقتل امام جواد (علیه السلام) [با اندکی تغییر در واژگان]: می گویند: پیکر مقدس آنحضرت را بعد از شهادت به امر معتصم از بام به زیر انداختند و ممنوع شد که کسی به سمت پیکر مطهر رود طوری که چند روز به همین صورت افتاده بود و بوی مشک و زعفران از پیکر مبارک آن حضرت ساطع می شد. معتصم دید این کرامات باعث تفضیح اوست دستور به دفن پیکر امام داد و به قولی عموم محبین اجتماع نمودند و پیکر حضرت را برداشتند. https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روایتی زیبا درباره سخن گفتن (علیه السلام) در لحظه ولادت ظهور نهمین نور ولایت حکیمه - دختر حضرت موسی بن جعفر و عمه‌ی امام محمد جواد علیهم‌السلام، حکایت کند: چون هنگام ولادت حضرت جواد الأئمه علیه‌السلام نزدیک شد، حضرت ابوالحسن، امام رضا علیه‌السلام مرا به همراه همسرش، خیزران - مادر حضرت جواد علیه‌السلام - با یک نفر قابله (ماما) داخل یک اتاق قرار داد و درب اطاق را بست. وقتی نیمه‌ی شب فرا رسید، ناگهان چراغ خاموش شد و اتاق تاریک گشت؛ و ما ناراحت و متحیر شدیم که در آن تاریکی، در چنین موقعیتی حساس چه کنیم؟ در همین تشویش و اضطراب به سر می‌بردیم که ناگاه درد زایمان برخیزران عرض شد؛ و اندکی بعد وجود مبارک و نورانی حضرت ابوجعفر، محمد جواد علیه‌السلام از مادر تولد یافت و با ظهور طلیعه‌ی نورش تمام اتاق روشن گشت. حکیمه گوید: به مادرش، خیزران گفتم: خداوند کریم به واسطه‌ی وجود مبارک و نورانی این نوزاد عزیز، تو را از روشنائی و نور چراغ بی‌نیاز گردانید. پس چون نوزاد بر زمین قرار گرفت، نشست و نور تشعشع انوار الهی، تمام اطراف بدنش را فرا گرفت، تا آن که صبح شد و پدر بزرگوارش حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام تشریف آورد؛ و با لبخندی نوزاد عزیز را در آغوش گرفت؛ و پس از لحظه‌ای او را در گهواره نهاد و به من فرمود: ای حکیمه! سعی کن که همیشه کنارش باشی. حکیمه در ادامه‌ی حکایت چنین گوید: چون روز سوم مولود فرا رسید، آن نوزاد عزیز چشم‌های خود را به سوی آسمان بلند نمود و بعد از آن نگاهی به سمت راست و سمت چپ کرد و سپس با زبان صریح و فصیح اظهار داشت: «أشهد أن لا اله الا الله، وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله». و هنگامی که شهادت بر یگانگی خداوند متعال و رسالت حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر زبان جاری کرد، بسیار تعجب کردم و در حیرت قرار گرفته و با همان حالت از جای خود برخاستم و به حضور حضرت رضا علیه السلام آمدم و گفتم: صحنه ای بسیار عجیب و شگفت‌آوری را دیدم! امام علیه‌السلام فرمود: چه چیزی را مشاهده کرده‌ای؛ که باعث شگفتی تو گشته است؟ در جواب حضرت گفتم: این نوزاد کوچک چنین و چنان گفت، و تمام جریان را برایش بازگو کردم. همین که امام رضا علیه‌السلام سخن مرا شنید، تبسمی نمود و سپس فرمود: چیزهای معجزه‌آسا و حیرت‌انگیز بیشتری را نیز مشاهده خواهی کرد. [1] . [~hr~]پی نوشت ها: (1) الثاقب فی المناقب: ص 514، ح 432، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 394. المناقب لابن شهرآشوب حَكِيمَةُ بِنْتُ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَتْ‏ لَمَّا حَضَرَتْ وِلَادَةُ الْخَيْزُرَانِ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ ع دَعَانِي الرِّضَا ع فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ احْضُرِي وِلَادَتَهَا وَ ادْخُلِي وَ إِيَّاهَا وَ الْقَابِلَةَ بَيْتاً وَ وَضَعَ لَنَا مِصْبَاحاً وَ أَغْلَقَ الْبَابَ عَلَيْنَا فَلَمَّا أَخَذَهَا الطَّلْقُ طَفِئَ الْمِصْبَاحُ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا طَسْتٌ فَاغْتَمَمْتُ بِطَفْ‏ءِ الْمِصْبَاحِ فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ بَدَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الطَّسْتِ وَ إِذَا عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ رَقِيقٌ كَهَيْئَةِ الثَّوْبِ يَسْطَعُ نُورُهُ حَتَّى الْبَيْتَ فَأَبْصَرْنَاهُ فَأَخَذْتُهُ فَوَضَعْتُهُ فِي حَجْرِي وَ نَزَعْتُ عَنْهُ ذَلِكَ الْغِشَاءَ فَجَاءَ الرِّضَا ع وَ فَتَحَ الْبَابَ وَ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ أَمْرِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي الْمَهْدِ وَ قَالَ لِي يَا حَكِيمَةُ الْزَمِي مَهْدَهُ قَالَتْ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ نَظَرَ يَمِينَهُ وَ يَسَارَهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقُمْتُ ذَعِرَةً فَزِعَةً فَأَتَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ هَذَا الصَّبِيِّ عَجَباً فَقَالَ وَ مَا ذَاكِ فَأَخْبَرْتُهُ الْخَبَرَ فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
باقر علم مصطفا هستم وارث حلم انبیا هستم ساکن عرش کبریا هستم از اهالی کربلا هستم سینه ام ‌از غم و بلا چاک است سنگ روی مزار من خاک است نورم از نور حضرت زهراست پدرمن شفیع روز جزاست عشق من در تمامی دلهاست جدمن آفتاب عاشوراست سینه ام مملو از تب عشق است مکتبم چونکه مکتب عشق است همۀ خاطرات من درد است زندگی و حیات من درد است دفترم که دوات من درد است تاقیامت بساط من درد است آفتاب غمم غروب نداشت اشک من از عزا دریغ نداشت من خودم مشک پاره را دیدم گلوی شیرخواره را دیدم غارت گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم ارباً ارباًی اکبر آبم کرد زخم پهلوی او کبابم کرد علم افتاد و عمه جان افتاد ناگهان دیدم آسمان افتاد تازیانه به جانمان افتاد روی جسم همه نشان افتاد قسمتم زخم خار صحرا شد روی عمه شبیه زهرا شد می شود نیزه دید و اشک‌ نریخت؟ روی مقتل رسید و اشک نریخت؟ میشود دل برید و اشک نریخت؟ از گلو بوسه چید و اشک نریخت؟ دیدم از تل تنی که لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد من خودم قتل شاه را دیدم خیمۀ بی سپاه را دیدم عمۀ بی پناه را دیدم من خودم قتلگاه را دیدم پدرم ‌را اسیر تب دیدم روزها را تمام، شب دیدم گریه های رباب را دیدم ناقۀ بی رکاب را دیدم کل بزم شراب را دیدم محمل بی حجاب را دیدم دردلم زخمهای دشنام است قاتل من خرابۀ شام است شعر از مهدی نظری با اندکی دخل و تصرف به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
متن روضه امام باقر علیه السلام کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub تذکر: این متن برای استفاده خطبا و مداحان گرامی تهیه شده است اما استفاده از تمام فقرات آن در یک جلسه توصیه نمی شود. برای دریافت ارجاعات به فایل پی دی اف مراجعه کنید. شعر روضه امام باقر علیه السلام السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد ابن علی ایها الباقر یابن رسول الله ایام شهادت آقا امام باقر (علیه السلام) و دهه اول ذی الحجه و ایام حج بیت الله الحرامه هر سال این روزا مدینه زائر داشت اما چند روز مونده به روز شهادت همه زائرا میرن برای حج بیت الله الان کسی نیست کنار حرم مظلوم بقیع دلها رو روانه کنیم مدینه سر به دیوارهای بقیع بگذاریم خیلی این حرم غریبه وقتی زائر اولین بار میره مبهوت این غربت میشه حرم چهار حجت خدا نه فرشی برای زوار داره نه چراغی و نه گنبد و نه ضریحی! بریم در خونه امام باقر (علیه السلام) همون آقایی که یادگار کربلا است یادگار کوفه و شام بلا است همون آقایی که همسفر عمه جانش زینب و بی بی رقیه و کودکان حرمه اگه زین العابدین چهل سال برای حسین گریه کرد امام باقر پنجاه سال گریه کرد ... روضه کربلا رو باید این آقا و پدر مظلومش آقا امام سجاد (علیه السلام) بخونن از لحظه وداع علی اکبر تو خیمه ها از اون لحظه که دیدن حسین بدن قاسم رو بر می گردونه از اون لحظه که عمو اومد تو خیمه تشنگی بچه های حسینو دید از دست به دست شدن علی اصغر تو خیمه ها اما نه ... اگه از امام باقر سوال کنی کجا بیشتر به شما سخت گذشت شاید جواب بده اون وقتی که دستای ما رو بسته بدن به عمه ام تازیانه می زدن تازه فهمیدم بابام علی تو کوچه های مدینه چی کشید ... بعد کربلا هم غربت و مظلومیت خانواده پیغمبر ادامه داشت در روایته هشام ملعون حضرت رو به همراه امام صادق به شام احضار کرد به زندان انداخت ننوشتن اما شاید تا وارد شام شدن شروع کرد خاطرات رو برای پسرش امام صادق گفتن پسرم ببین ما رو از دروازه ساعات وارد شهر کردن اینجا چقدر به ما جسارت کردن چقدر عمه های ما رو جلو نامحرما معطل کردن ... هشام وقتی دید نمی تونه آقا رو نگه داره می خواست حضرت رو آزاد کنه گفت اگه خواسته ای داری بگو حضرت فرمود من که میومدم خانواده م خیلی ترسیده بودن خلفت اهلی و عیالی مستوحشین لخروجی یعنی من از تو خواسته ای ندارم فقط بگذار برگردم مدینه عرضه بداریم آقاجان الحمدلله شما برگشتین چشم خانواده شما دوباره روشن شد اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله دلها بسوزه برا اون خانواده ای که عصر عاشورا تو خیمه ها منتظرن دوباره حسین برگرده یه وقت صدای ناله ذوالجناح رو شنیدن هی صدا میزنه الظلیمة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها گفتن شاید دوباره حسین برا وداع برگشته اما بمیرم همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند این روضه رو امام زمان باید بخونه عرضه داشت جد غریبم وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً إِلَى خِيَامِكَ فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ‏ مَخْزِياً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ ... وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ همه به سر و صورت زنان خودشونو به مقتل رسوندن سکینه خاتون اومد بدن بابا رو بغل کرد اما چه بدنی؟ قطعه قطعه ... بی سر روی خاک افتاده آیا کسی این نازدانه حسینو کرد؟ نه به خدا فقط یه عده جمع شدن با تازیانه ... نمیدونم از تازیانه بود یا از غصه بدن بی سر بابا گفتن از هوش رفت دید از گلوی بریده داره یه ناله ای میزنه شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی ... شیعیان من هر وقت آب گوارایی خوردید لبهای تشنه منو یاد کنید هر وقت غربت کسی رو شنیدید برای غربت من گریه کنید. آخه خود امام باقر علیه السلام یه روضه ای خونده برا جد غریبش مردم خیال نکنید فقط حسین رو با شمشیر کشتن ... نه ... لقد قتل بالسّيف و السّنان، و بالحجارة، و بالخشب، و العصا. و لقد أوطؤوه الخیل بعد ذلك. کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی روضه حضرت بازنشر کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
علیه‌السلام 🔹من اَتاکُم نَجَی🔹 دلم امشب گدای سامرّاست از تو غیر از تو را نخواهم خواست یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی حرم تو بهشت قرب خداست آسمان خاکبوس گنبد تو کهکشان پیش پای تو برخاست «مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة» دل دریایی و زلال شماست ذرّه با یک اشاره‌ات خورشید قطره با یک نگاه تو دریاست «مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است که مطیع شما، مطیع خداست.. «قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست بسته بر بال هر ملک آمین نَفَس جاری تو عین دعاست.. مشعل جامعه کبیرۀ تو به یقین رهگشای اهل ولاست.. و خدا در طلیعۀ خلقت عرش خود را به نورتان آراست.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3994@ShereHeyat
باز نشر صوت روضه های سال گذشته
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل صوتی پیوست روضه [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه (سلام الله علیه) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub