eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.7هزار دنبال‌کننده
32 عکس
28 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
روایتی زیبا درباره سخن گفتن (علیه السلام) در لحظه ولادت ظهور نهمین نور ولایت حکیمه - دختر حضرت موسی بن جعفر و عمه‌ی امام محمد جواد علیهم‌السلام، حکایت کند: چون هنگام ولادت حضرت جواد الأئمه علیه‌السلام نزدیک شد، حضرت ابوالحسن، امام رضا علیه‌السلام مرا به همراه همسرش، خیزران - مادر حضرت جواد علیه‌السلام - با یک نفر قابله (ماما) داخل یک اتاق قرار داد و درب اطاق را بست. وقتی نیمه‌ی شب فرا رسید، ناگهان چراغ خاموش شد و اتاق تاریک گشت؛ و ما ناراحت و متحیر شدیم که در آن تاریکی، در چنین موقعیتی حساس چه کنیم؟ در همین تشویش و اضطراب به سر می‌بردیم که ناگاه درد زایمان برخیزران عرض شد؛ و اندکی بعد وجود مبارک و نورانی حضرت ابوجعفر، محمد جواد علیه‌السلام از مادر تولد یافت و با ظهور طلیعه‌ی نورش تمام اتاق روشن گشت. حکیمه گوید: به مادرش، خیزران گفتم: خداوند کریم به واسطه‌ی وجود مبارک و نورانی این نوزاد عزیز، تو را از روشنائی و نور چراغ بی‌نیاز گردانید. پس چون نوزاد بر زمین قرار گرفت، نشست و نور تشعشع انوار الهی، تمام اطراف بدنش را فرا گرفت، تا آن که صبح شد و پدر بزرگوارش حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام تشریف آورد؛ و با لبخندی نوزاد عزیز را در آغوش گرفت؛ و پس از لحظه‌ای او را در گهواره نهاد و به من فرمود: ای حکیمه! سعی کن که همیشه کنارش باشی. حکیمه در ادامه‌ی حکایت چنین گوید: چون روز سوم مولود فرا رسید، آن نوزاد عزیز چشم‌های خود را به سوی آسمان بلند نمود و بعد از آن نگاهی به سمت راست و سمت چپ کرد و سپس با زبان صریح و فصیح اظهار داشت: «أشهد أن لا اله الا الله، وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله». و هنگامی که شهادت بر یگانگی خداوند متعال و رسالت حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر زبان جاری کرد، بسیار تعجب کردم و در حیرت قرار گرفته و با همان حالت از جای خود برخاستم و به حضور حضرت رضا علیه السلام آمدم و گفتم: صحنه ای بسیار عجیب و شگفت‌آوری را دیدم! امام علیه‌السلام فرمود: چه چیزی را مشاهده کرده‌ای؛ که باعث شگفتی تو گشته است؟ در جواب حضرت گفتم: این نوزاد کوچک چنین و چنان گفت، و تمام جریان را برایش بازگو کردم. همین که امام رضا علیه‌السلام سخن مرا شنید، تبسمی نمود و سپس فرمود: چیزهای معجزه‌آسا و حیرت‌انگیز بیشتری را نیز مشاهده خواهی کرد. [1] . [~hr~]پی نوشت ها: (1) الثاقب فی المناقب: ص 514، ح 432، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 394. المناقب لابن شهرآشوب حَكِيمَةُ بِنْتُ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَتْ‏ لَمَّا حَضَرَتْ وِلَادَةُ الْخَيْزُرَانِ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ ع دَعَانِي الرِّضَا ع فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ احْضُرِي وِلَادَتَهَا وَ ادْخُلِي وَ إِيَّاهَا وَ الْقَابِلَةَ بَيْتاً وَ وَضَعَ لَنَا مِصْبَاحاً وَ أَغْلَقَ الْبَابَ عَلَيْنَا فَلَمَّا أَخَذَهَا الطَّلْقُ طَفِئَ الْمِصْبَاحُ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا طَسْتٌ فَاغْتَمَمْتُ بِطَفْ‏ءِ الْمِصْبَاحِ فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ بَدَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الطَّسْتِ وَ إِذَا عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ رَقِيقٌ كَهَيْئَةِ الثَّوْبِ يَسْطَعُ نُورُهُ حَتَّى الْبَيْتَ فَأَبْصَرْنَاهُ فَأَخَذْتُهُ فَوَضَعْتُهُ فِي حَجْرِي وَ نَزَعْتُ عَنْهُ ذَلِكَ الْغِشَاءَ فَجَاءَ الرِّضَا ع وَ فَتَحَ الْبَابَ وَ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ أَمْرِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي الْمَهْدِ وَ قَالَ لِي يَا حَكِيمَةُ الْزَمِي مَهْدَهُ قَالَتْ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ نَظَرَ يَمِينَهُ وَ يَسَارَهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقُمْتُ ذَعِرَةً فَزِعَةً فَأَتَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ هَذَا الصَّبِيِّ عَجَباً فَقَالَ وَ مَا ذَاكِ فَأَخْبَرْتُهُ الْخَبَرَ فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
باقر علم مصطفا هستم وارث حلم انبیا هستم ساکن عرش کبریا هستم از اهالی کربلا هستم سینه ام ‌از غم و بلا چاک است سنگ روی مزار من خاک است نورم از نور حضرت زهراست پدرمن شفیع روز جزاست عشق من در تمامی دلهاست جدمن آفتاب عاشوراست سینه ام مملو از تب عشق است مکتبم چونکه مکتب عشق است همۀ خاطرات من درد است زندگی و حیات من درد است دفترم که دوات من درد است تاقیامت بساط من درد است آفتاب غمم غروب نداشت اشک من از عزا دریغ نداشت من خودم مشک پاره را دیدم گلوی شیرخواره را دیدم غارت گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم ارباً ارباًی اکبر آبم کرد زخم پهلوی او کبابم کرد علم افتاد و عمه جان افتاد ناگهان دیدم آسمان افتاد تازیانه به جانمان افتاد روی جسم همه نشان افتاد قسمتم زخم خار صحرا شد روی عمه شبیه زهرا شد می شود نیزه دید و اشک‌ نریخت؟ روی مقتل رسید و اشک نریخت؟ میشود دل برید و اشک نریخت؟ از گلو بوسه چید و اشک نریخت؟ دیدم از تل تنی که لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد من خودم قتل شاه را دیدم خیمۀ بی سپاه را دیدم عمۀ بی پناه را دیدم من خودم قتلگاه را دیدم پدرم ‌را اسیر تب دیدم روزها را تمام، شب دیدم گریه های رباب را دیدم ناقۀ بی رکاب را دیدم کل بزم شراب را دیدم محمل بی حجاب را دیدم دردلم زخمهای دشنام است قاتل من خرابۀ شام است شعر از مهدی نظری با اندکی دخل و تصرف به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
متن روضه امام باقر علیه السلام کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub تذکر: این متن برای استفاده خطبا و مداحان گرامی تهیه شده است اما استفاده از تمام فقرات آن در یک جلسه توصیه نمی شود. برای دریافت ارجاعات به فایل پی دی اف مراجعه کنید. شعر روضه امام باقر علیه السلام السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد ابن علی ایها الباقر یابن رسول الله ایام شهادت آقا امام باقر (علیه السلام) و دهه اول ذی الحجه و ایام حج بیت الله الحرامه هر سال این روزا مدینه زائر داشت اما چند روز مونده به روز شهادت همه زائرا میرن برای حج بیت الله الان کسی نیست کنار حرم مظلوم بقیع دلها رو روانه کنیم مدینه سر به دیوارهای بقیع بگذاریم خیلی این حرم غریبه وقتی زائر اولین بار میره مبهوت این غربت میشه حرم چهار حجت خدا نه فرشی برای زوار داره نه چراغی و نه گنبد و نه ضریحی! بریم در خونه امام باقر (علیه السلام) همون آقایی که یادگار کربلا است یادگار کوفه و شام بلا است همون آقایی که همسفر عمه جانش زینب و بی بی رقیه و کودکان حرمه اگه زین العابدین چهل سال برای حسین گریه کرد امام باقر پنجاه سال گریه کرد ... روضه کربلا رو باید این آقا و پدر مظلومش آقا امام سجاد (علیه السلام) بخونن از لحظه وداع علی اکبر تو خیمه ها از اون لحظه که دیدن حسین بدن قاسم رو بر می گردونه از اون لحظه که عمو اومد تو خیمه تشنگی بچه های حسینو دید از دست به دست شدن علی اصغر تو خیمه ها اما نه ... اگه از امام باقر سوال کنی کجا بیشتر به شما سخت گذشت شاید جواب بده اون وقتی که دستای ما رو بسته بدن به عمه ام تازیانه می زدن تازه فهمیدم بابام علی تو کوچه های مدینه چی کشید ... بعد کربلا هم غربت و مظلومیت خانواده پیغمبر ادامه داشت در روایته هشام ملعون حضرت رو به همراه امام صادق به شام احضار کرد به زندان انداخت ننوشتن اما شاید تا وارد شام شدن شروع کرد خاطرات رو برای پسرش امام صادق گفتن پسرم ببین ما رو از دروازه ساعات وارد شهر کردن اینجا چقدر به ما جسارت کردن چقدر عمه های ما رو جلو نامحرما معطل کردن ... هشام وقتی دید نمی تونه آقا رو نگه داره می خواست حضرت رو آزاد کنه گفت اگه خواسته ای داری بگو حضرت فرمود من که میومدم خانواده م خیلی ترسیده بودن خلفت اهلی و عیالی مستوحشین لخروجی یعنی من از تو خواسته ای ندارم فقط بگذار برگردم مدینه عرضه بداریم آقاجان الحمدلله شما برگشتین چشم خانواده شما دوباره روشن شد اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله دلها بسوزه برا اون خانواده ای که عصر عاشورا تو خیمه ها منتظرن دوباره حسین برگرده یه وقت صدای ناله ذوالجناح رو شنیدن هی صدا میزنه الظلیمة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها گفتن شاید دوباره حسین برا وداع برگشته اما بمیرم همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند این روضه رو امام زمان باید بخونه عرضه داشت جد غریبم وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً إِلَى خِيَامِكَ فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ‏ مَخْزِياً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ ... وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ همه به سر و صورت زنان خودشونو به مقتل رسوندن سکینه خاتون اومد بدن بابا رو بغل کرد اما چه بدنی؟ قطعه قطعه ... بی سر روی خاک افتاده آیا کسی این نازدانه حسینو کرد؟ نه به خدا فقط یه عده جمع شدن با تازیانه ... نمیدونم از تازیانه بود یا از غصه بدن بی سر بابا گفتن از هوش رفت دید از گلوی بریده داره یه ناله ای میزنه شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی ... شیعیان من هر وقت آب گوارایی خوردید لبهای تشنه منو یاد کنید هر وقت غربت کسی رو شنیدید برای غربت من گریه کنید. آخه خود امام باقر علیه السلام یه روضه ای خونده برا جد غریبش مردم خیال نکنید فقط حسین رو با شمشیر کشتن ... نه ... لقد قتل بالسّيف و السّنان، و بالحجارة، و بالخشب، و العصا. و لقد أوطؤوه الخیل بعد ذلك. کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹من اَتاکُم نَجَی🔹 دلم امشب گدای سامرّاست از تو غیر از تو را نخواهم خواست یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی حرم تو بهشت قرب خداست آسمان خاکبوس گنبد تو کهکشان پیش پای تو برخاست «مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة» دل دریایی و زلال شماست ذرّه با یک اشاره‌ات خورشید قطره با یک نگاه تو دریاست «مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است که مطیع شما، مطیع خداست.. «قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست بسته بر بال هر ملک آمین نَفَس جاری تو عین دعاست.. مشعل جامعه کبیرۀ تو به یقین رهگشای اهل ولاست.. و خدا در طلیعۀ خلقت عرش خود را به نورتان آراست.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3994@ShereHeyat
باز نشر صوت روضه های سال گذشته
1. روضه حضرت مسلم بن عقیل.m4a
9.99M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه صوتی شب سوم نصرالهی فایل اول.m4a
14.77M
فایل صوتی پیوست روضه (سلام الله علیه) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
4. روضه حضرت حر شب چهارم نصرالهی.m4a
13.66M
فایل صوتی پیوست روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
5. روضه شب پنجم حضرت عبدالله ابن الحسن.m4a
10.9M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
6. روضه حضرت قاسم.m4a
13.91M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
7. روضه حضرت علی اصغر.m4a
15.31M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
7. روضه دو شش ماهه.m4a
14.08M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت حضرت و حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه شب هشتم نصرالهی.MP3
5.97M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مقتل حضرت عباس مجلس اول نصرالهی.m4a
17.86M
فایل صوتی پیوست روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
10. روضه شب عاشورا.m4a
14.17M
فایل صوتی پیوست روضه شب [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
9. روضه حضرت عباس مجلس دوم نصرالهی.m4a
8.21M
فایل صوتی پیوست روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
علیه‌السلام 🔹کلام الله🔹 ای کلیم‌اللَه تماشا کن کلام الله را بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را در زمین و آسمان‌ها رهبری آگاه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس‌الضحاست این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب‌العطاست این پسر باب‌المرادِ انبیا و اولیاست این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست... صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او ماه ذی‌الحجه‌ست محو آفتاب روی او جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او چشم عیسی از فراز آسمان‌ها سوی او عروة الوثقای ارباب کرامت موی او آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو روح پاک انبیا و اولیا زوار تو آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت حضرت معبود مشتاق مناجات شبت... ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک میثم آلوده‌ای عبد و ثناگوی شماست هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4038@ShereHeyat
علیه‌السلام علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹درگاه کریم🔹 خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌کنم آنجا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر گردنم در زیر دِین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل‌بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر... بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/565@ShereHeyat
نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یا علی مدح حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) فؤاد کرمانی (با حذف و تلخیص برخی قسمت های شعر) 🔻🔻🔻 نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی نبرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یا علی هله ‌ای مُجلّیِ عارفان، تو چه مطلعی تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام، چو تو گوهری چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری چه در انبیا چه در اولیا، نه تو را عدیلی و هم‌سَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی توئی آنکه غیر وجود خود، به شهود وغیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بود شه من تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق، بُوَد اتّصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف همه گفته‌اند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف ز بیانِ وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود، شده‌اند لالِ تو یا علی تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین شده از وجودِ مقدّست، همه سرّ کَنزِ خفا مبین تویی آن که از کُشِفَ الغطا، نشود ترا زیاده یقین که به نورِ حق شده منتهی، شرفِ کمال تو یا علی تو همان درخت حقیقتی، که در این حدیقه‌ی دنیوی ز بروق نورِ تو مُشتعل، شده نارِ نخله‌ی موسوی ز تو در لسانِ موحّدین، بُوَد این ترانه‌ی معنوی همه گنج ذاتِ مقدّست، شده مُلک و مالِ تو یا علی تو چه بنده‌ای که خدائیت، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین، به کمالِ آل تو یا علی منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می‌زنم ره کوه و دشت گرفته‌ام قدم از برای تو می‌زنم به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می‌زنم شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو می‌زنم نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات ، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق ، که من الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت نشناخت غیر تو هیچ‌کس ، ازّلیتت ابدّیتت تو چه مبدأ‌یی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی بنگر [فؤاد] شکسته را ، به دَرَت نشسته به التجا اگرش بِرانی از آستان ، کُند آشیان به کدام جا به سخا و بذل تواش طمع ، به عطا و فضلِ تواش رجا ز پناهِ ظلِّ وسیع تو ، هم اگر رود برود کجا که محیط کون و مکان بُوَد فلکِ ظلالِ تو یا علی /
فرازی از قصه قهرمانی شهید کوفه و حامل پیام امام به مردم کوفه، حضرت (رضوان الله علیه) قيس كه به نزديك دروازه كوفه رسيد، حصين بن نمير كه از نزديكان عبيد اللّه بود، راه بر او بگرفت تا او را تفتيش كند. قيس كه خود را در خطر ديد، نامه را بيرون آورد و پاره ‏پاره كرد. حصين او را با خود به نزد عبيد اللّه بن زياد برد؛ چون در برابر او ايستاد، ابن زياد به او گفت: «كيستى؟» گفت: «مردى از شيعيان امير المؤمنين و فرزندش.» گفت: «نامه را چرا پاره كردى؟» گفت: «تا تو از مضمونش آگاه نگردى.» گفت: «نامه از كه بود و به كه بود؟» گفت: «از حسين بود به جمعى از اهل كوفه كه نامهايشان را نمى‏دانم.» ابن زياد را خشم گرفت و گفت: به خدا قسم دست از تو برندارم تا آن‏كه نام اين افراد را بگويى و يا آن‏كه بر منبر شوى و حسين بن على صلّى اللّه عليه و اله و پدر و برادرش را لعن كنى؛ وگرنه تو را قطعه‏قطعه خواهم كرد.»- - قيس گفت: «امّا نام افرادى كه نامه برايشان بود، به تو نخواهم گفت و امّا لعن حسين و پدرش و برادرش را حاضرم.» پس بر منبر شد، حمد و ثناى الهى كرد و درود بر پيغمبر گفت و بر على و حسن و حسين رحمت فراوان فرستاد. سپس بر عبيد اللّه بن زياد و پدرش لعن كرد و بر همه گردنكشان بنى اميّه از اوّل تا آخر لعن كرد. سپس گفت: «اى مردم! من از طرف حسين به شما پيام آورده‏ام و در فلان جا از او جدا شدم. دعوتش را اجابت كنيد.» جريان به ابن زياد گزارش داده شد. دستور داد او را گرفته، از بالاى كاخ به زيرش انداختند و شهيد گشت. خداى رحمتش كند. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏2 ؛ ص358 به نقل از فهرى، ترجمه لهوف،/ 75- 77 متن عربی: فلمّا قارب [قيس‏] دخول الكوفة، اعترضه الحصين بن نمير- صاحب عبيد اللّه ابن زياد- لعنه اللّه- ليفتّشه، فأخرج قيس الكتابةو مزّقه‏، فحمله الحصين بن نمير إلى عبيد اللّه بن زياد، فلمّا مثّل بين يديه، قال له: من أنت؟ قال: أنا رجل من شيعة أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام و ابنه. قال: فلماذا خرّقت الكتاب؟ قال: لئلّا تعلم ما فيه. قال: و ممّن الكتاب؟ و إلى من؟ قال: من الحسين عليه السّلام إلى جماعة من أهل الكوفة لا أعرف أسماءهم. فغضب ابن زياد، و قال: و اللّه لا تفارقني حتّى تخبرني بأسماء هؤلاء القوم، أو تصعد المنبر، فتلعن‏ الحسين بن عليّ، و أباه، و أخاه، و إلّا قطّعتك إربا إربا. فقال قيس: أمّا القوم! فلا أخبرك بأسمائهم، و أمّا لعن‏ الحسين عليه السّلام، و أبيه، و أخيه‏، فأفعل. فصعد المنبر، فحمد اللّه، و أثنى عليه، و صلّى على النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و أكثر من التّرحّم على عليّ، و الحسن، و الحسين‏ (صلوات اللّه عليهم)، ثمّ لعن عبيد اللّه بن زياد، و أباه، و لعن عتاة بني أميّة عن آخرهم‏ ثمّ قال: أيّها النّاس، أنا رسول الحسين عليه السّلام إليكم، و قد خلّفته بموضع كذا، فأجيبوه‏. فأخبر ابن زياد بذلك، فأمر بإلقائه من أعالي القصر، فألقي من هناك‏، فمات. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏2 ؛ ص357 به نقل از ابن طاووس، اللّهوف،/ 75- 77- عنه: المجلسي، البحار، 44/ 370 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
🔰 چرا مباهله؟! 🔹️اگر بين ادیان تفاوتى نيست و آنچنان که کثرت گرایان می گویند افکار، صراط مستقيم هستند، آيا معقول است كه قرآن و رسول الله به مسيحيان بگويد در صورتى كه اسلام را نمى‏پذيريد، بايد براى مباهله حاضر شويد؟ تا عذابى نازل شود و هر كس باطل است بميرد، اگر هر دو دین حق ست چرا ؟! 💻 @mesbahyazdi_ir
شعر زیبای سید حمیدرضا برقعی درباره مباهله ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست ننوشتند که باران نمی از این دریاست یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم علی روح محمد باشد یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند بادها گوش به فرمان عبایش گشتند می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub