eitaa logo
متن روضه اهل بیت (آرشیو کانال روضه های مکتوب)
4.4هزار دنبال‌کننده
25 عکس
17 ویدیو
83 فایل
این کانال پشتیبان کانال روضه های مکتوبه اینجا متون گذاشته میشه راه ارتباط: @Yazahra1357 لینک کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub لینک منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
مشاهده در ایتا
دانلود
و هیچ تلاشی را فرو نگذاشتم تا به نظر من عمل کنند ولی نکردنند. و از آن‌ها خواستم به اندازه زمان دوشیدن یک شتر یا دویدن یک اسب مرا مهلت دهند لیکن جز این مرد- و با دست به مالک اشتر اشاره فرمود- و گروهی از خاندان خودم کسی این مهلت را به من نداد، به خدا سوگند چیزی جز ترس کشته شدن این دو نفر- و با دست خود به حسن و حسین علیها السّلام اشاره کرد- باعث نشد که من مطابق تشخیص خودم عمل کنم مبادا که نسل پیامبر و ذریه او در میان اُمّتش قطع گردد و نیز ترسیدم این دو نفر کشته شوند- و با دست خود به عبدالله بن جعفر و محمد بن حنفیه رضی الله عنهما اشاره کرد- چون می‌دانستم که اگر من در این موقعیّت قرار نمی گرفتم، آن‌ها به خطر نمی افتادند، به همین جهت بود که به آنچه آن قوم اراده کردند و در علم خدا گذشته بود، صبر نمودم. و چون ما شمشیرهای خود را از آن قوم برداشتیم، خود را (به جای قرآن) در کارها حَکَم قرار دادند و احکام الهی را به میل خود گزینش کرده، قرآن‌ها و آنچه که ما را به سوی آن خوانده بودند، رها ساختند. و من کسی را در دین خدا حَکَم قرار ندادم چون حکم قرار دادن در آن خطایی بود که شک و تردیدی در آن وجود نداشت. و چون جز آن را نپذیرفتند، خواستم مردی از خاندانم را و یا کسی را که عقل و فکر او را می‌پسندم و به خیرخواهی و دوستی و دین او اطمینان دارم، حَکَم قرار دهم لیکن هرکس را که نام بردم، مورد قبول پسر هند واقع نشد و او را به سوی هیچ حقی دعوت نکردم مگر اینکه به آن پشت نمود و همواره به ما ستم می‌کرد.و این کار ممکن نمی شد اگر یاران من در این مسأله از وی پیروی نمی کردند. و چون به غیر از آن راضی نشدند که در جریان حکمیّت بر نظر من غالب آیند، از آن‌ها به درگاه خدا بیزاری جستم و کار را به خودشان واگذار نمودم و آنها مردی را انتخاب کردند که در نهایت عمروعاص وی را فریب داد، فریبی که در شرق و غرب عالم هویدا گشت و آنکه فریب خورده بود، پشیمان گشت، سپس آن حضرت صَلی الله علیهِ و آله رو به یاران خود نموده و فرمود: آیا چنین نبود؟ عرض کردند: بلی یا امیرالمؤمنین! 7⃣ [فتنه نهروان] سپس آن حضرت علیه السّلام فرمود: اما هفتمین مورد ای برادر یهود آن است که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به من وصیّت فرموده بود که در اواخر عمرم با گروهی از یاران خودم که روز را روزه و شب را به عبادت می‌پردازند و پیوسته قرآن تلاوت می‌کنند، بجنگم، زیرا اینان به سبب مخالفت و جنگ با من چنان از دین خارج می‌شوند که تیر از کمان و «ذوالثدیۀ» نیز در میان ایشان است و خداوند با قتل آنان سعادت را برای من ختم خواهد فرمود. چون به این موضع (کوفه) حرکت کردم- یعنی بعد از ماجرای حکمین- آن جماعت به سبب رضایت دادن به حکم حکمین شروع کردند به ملامت و سرزنش یکدیگر و راهی برای خارج شدن خودشان از این مخمصه نیافتند مگر اینکه گفتند: امیر ما نباید از رأی کسانی که اشتباه کرده بودند تبعیّت می‌کرد و باید بر اساس رأی درست خود عمل می‌نمود هرچند به قیمت کشته شدن خودش یا مخالفشان از میان ما تمام می‌شد. او با تبعیّت و اطاعت از ما که بر خطا بودیم، کافر شده و با این کار قتل خود را و ریختن خونش را برای ما حلال کرده است! آن‌ها بر این نظر به اجماع رسیدند و در حالی که سوار بر افکار خود شده بودند خروج کرده و با صدای بلند فریاد میزدند: « لا حُکم ألّا لله» به چند گروه تقسیم شدند، گروهی به «نخیله» و گروهی به «حروراء» و گروه دیگر راه شرق را در پیش گرفته تا اینکه از رودخانه دجله عبور نموده و به هر مسلمانی که می‌رسیدند، او را امتحان می‌کردند، هر کس از ایشان تبعیت می‌کرد، زنده اش می‌گذاشتند و هرکس مخالفت می‌نمود، به قتل می‌رساندند. ✅کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
اما او برای من نامه نوشت و در آن با من درشتی کرد و آرزوهای درونی خود را آشکار نمود و شرط و شروطی را برای من قرار داد که مورد رضای خدای عزّوجل و رسول او و مسلمانان نبود ودر بعضی از این نامه‌ها با من شرط می‌کرد که برخی از یاران نیک کردار محمّد صَلی الله علیهِ و آله را به وی تحویل دهم که عمّار بن یاسر از جمله ایشان بود و مگر نظیر عمّار یافت می‌شود؟! به خدا سوگند هنگامی که با پیامبر صَلی الله علیهِ و آله بودیم، اگر پنج نفر بودیم نفر ششم عمّار بود و اگر چهار نفر بودیم نفر پنجم عمّار بود! او شرط می‌کرد که آنان را به او تسلیم کنم تا ایشان را به قتل رسانده بردار کند. و با این شروط ادعای خون خواهی عثمان را می‌نمود. در حالی که به خدا سوگند جز او کسی بر عثمان نشورید و جز او و افرادی از خاندانش که شاخه‌های درخت نفرین شده در قرآن بودند، مردم را برای کشتن او تحریک نکرد. و چون دریافت که شرط او را نمی پذیرم، با تکبر از روی سرکشی و ستم به همراه خرانی که نه عقل داشتند و نه بصیرت، بر من هجوم آورد. او آنان را فریب داد و آنان نیز از او پیروی کردند و آن قدر از مال دنیا به ایشان داد که همگی را با خود همراه نمود. و پس از بستن راه عذر و هشدارهای لازم با آنان مخاصمه و بحث کردیم و آنان را به داوری خداوند عز و جل فرا خواندیم و دریافتیم که این کار جز بر طغیان و ستم او نیفزود، با سنّت الهی با او به جنگ پرداختیم که عادت داشتیم با پیروی از این سنّت بر دشمنان خدا و دشمنان ما پیروز گردیم و در این حال پرچم رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله در دست ما بود. و همواره خداوند با آن پرچم، حزب شیطان را شکست می‌داد تا اینکه پیامبر صَلی الله علیهِ و آله از دنیا رفت و او (معاویه) پرچم‌های پدرش را که در همه موارد با رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله با آن‌ها جنگیده بودیم، همراه داشت. معاویه دریافت که او را از مرگ گریزی جز فرار نیست از این رو سوار بر اسب خود گشته و پرچم خویش را واژگون نمود و مانده بود که چه چاره کند، از این رو به عمرو عاص روی آورد و از او راه چاره جست و عمروعاص به وی پیشنهاد داد که قرآن‌ها را بر سر نیزه کنند و مردم را به حکمیّت قرآن دعوت کنند و گفت: علی بن ابی طالب و همراهان او اهل بصیرت و رحمت و تقوا هستند. آن‌ها در آغاز تو را به قضاوت کتاب خدا دعوت کردند و در نهایت نیز دعوت تو را در این مورد اجابت خواهند کرد. معاویه از عمروعاص اطاعت نموده، نظر وی را به کار بست چون دریافت جز با این کار چاره ای جز مرگ یا فرار ندارد، لذا قرآن‌ها را بر نیزه کرده و به زعم خود ما را به رجوع به آنچه در قرآن است، فرا خواند. پس کسانی از یاران من که باقی مانده بودند، دل هایشان با دیدن قرآن‌ها متمایل به آن گشت آن هم بعد از کشته شدن بهترین آن‌ها و جهادشان با دشمنان خدا و دشمنان خود که از روی بصیرت انجام گرفت. آنان گمان کردند که پسر آن زن جگرخوار به آنچه دعوت نموده وفا می‌کند، از این رو دعوت او را گوش داده و جملگی آن را پذیرفتند. من آن‌ها را آگاه کردم که این کار از جانب او و عمروعاص یک فریب بیش نیست و آن دو به پیمان شکنی نزدیک ترند تا به وفای به عهد، اما سخن مرا نپذیرفتند و فرمان مرا اطاعت نکردند و مصرّانه خواستار آن شدند که دعوت وی را اجابت کنم چه از روی میل و چه از روی اکراه، بخواهم یا نخواهم! و کار به جایی رسید که برخی به یکدیگر می‌گفتند: اگر نپذیرفت، او را نیز مانند پسرعفّان به قتل برسانید یا اینکه وی را زنده به پسرهند تحویل دهید. پس تلاش بسیار کردم- و خداوند از تلاش من آگاه است- ✅کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
🔰روایتی زیبا درباره امتحان های الهی از امیر مومنان در زمان حیات و وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) من یکی پس از دیگری به سوی دو گروه اول رفته، آن‌ها را به اطاعت از خدای عزّوجل و بازگشت به سوی وی دعوت می‌کردم، لیکن آن‌ها چیزی جز جنگ را نپذیرفتند و چون یافتن راه چاره با آنان بسته شد، طبق حکم خدا با آنان رفتار نمودم و خداوند هر دو گروه را کشت، ای برادر یهود، اگر چنین نمی کردند، رکنی توانمند و سدّی محکم بودند لیکن اراده خداوند بر آن تعلّق گرفت که به آن سرنوشت دچار شوند. سپس به آن گروه سوم نامه‌های پیاپی نوشتم که آنان از بزرگان صحابه من و اهل تعبّد و بی نیازی از دنیا بودند لیکن بر پیروی از دو گروه دیگر پا فشاری کردند و راه آنان را در پیش گرفتند و شروع کردند به کشتن مسلمانانی که با عقیده آن‌ها مخالف بودند و اخبار کارهای آن‌ها پیاپی به من می‌رسید، لذا بیرون آمده به سوی آنها از دجله گذشتم و خیرخواهان و سفیرانی را به سوی آنان فرستادم و یک بار با این و بار دیگر با آن- و با دست خود به مالک اشتر و احنف بن قیس و سعید بن قیس ارحبی و اشعث بن قیس کندی اشاره فرمود- حُسن نیّت خود را به ایشان نشان دادم و چون دیدم که چیزی جز جنگ نمی خواهند، با آنان وارد جنگ شدم و ای برادر یهود، خداوند ایشان را که چهار هزار نفر یا بیشتر بودند به قتل آورد به گونه ای که حتی یک نفر از آنان زنده نماند که خبر این جنگ را در جایی نقل کند، آن گاه در حضور جمع حاضران«ذوالثدیه» را از میان کشتگان آنان بیرون کشیدم که پستانی همانند پستان زن داشت؛ سپس رو به یاران خود نموده و فرمود: آیا چنین نبود؟ عرض کردند: بلی یا امیرالمؤمنین. سپس فرمود: من به آن هفت چیز و این هفت چیز وفا کردم و یکی مانده که به زودی آن هم اتفاق خواهد افتاد. سپس یاران علی علیه السّلام بگریستند و بزرگ یهود نیز با آنان گریست و گفتند: یا امیرالمؤمنین: ما را از آخری آگاه فرما! فرمود: آخرین مورد آن است که این- و به ریش خود اشاره فرمود- به آن- و به سرخود اشاره فرمود- رنگین شود. راوی گوید: سپس صدای مردم در مسجد جامع به گریه و زاری برخاست و در کوفه خانه ای نماند مگر اینکه ساکنان آن سراسیمه بیرون آمدند. و بزرگ یهود در همان ساعت بر دست علی علیه السّلام اسلام آورد و همچنان در کوفه بود تا اینکه امیرالمؤمنین علیه السّلام به شهادت رسید و ابن ملجم لعنت خدا بر او باد دستگیر شد. بزرگ یهودیان نزد حسن علیه السّلام آمد در حالی که مردم پیرامون وی را احاطه کرده بودند و ابن ملجم لعنت خدا بر او باد، روبروی ایشان بود. پس به وی عرض کرد: ای ابومحمّد، او را به قتل برسان که خدایش بکشد که من در کتاب‌هایی که بر موسی علیه السّلام نازل شده دیده‌ام که این جنایت از جنایت قتل هابیل به دست قابیل و از جنایت «قدار» که ناقه ثمود را پی کرد، بزرگ تر است. -. الخصال ۲: ۲۵-۱۴ - ارسال شده توسط بازار کتاب https://www.ghbook.ir/Book/1014777038 ✅کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
برگ تحویل می‌کند رمضان بار تودیع بر دل اخوان یار نادیده سیر، زود برفت دیر ننشست نازنین مهمان غادر الحب صحبةالاحباب فارق‌الخل عشرة الخلان ماه فرخنده، روی برپیچید و علیک السلام یا رمضان الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن مهر فرمان ایزدی بر لب نفس در بند و دیو در زندان تا دگر روزه با جهان آید بس بگردد به گونه گونه جهان بلبلی زار زار می‌نالید بر فراق بهار وقت خزان گفتم انده مبر که بازآید روز نوروز و لاله و ریحان گفت ترسم بقا وفا نکند ورنه هر سال گل دمد بستان روز بسیار و عید خواهد بود تیر ماه و بهار و تابستان تا که در منزل حیات بود سال دیگر که در غریبستان خاک چندان از آدمی بخورد که شود خاک و آدمی یکسان هردم از روزگار ما جزویست که گذر می‌کند چو برق یمان کوه اگر جزو جزو برگیرند متلاشی شود به دور زمان تاقیامت که دیگر آب حیات بازگردد به جوی رفته روان یارب آن دم که دم فرو بندد ملک الموت واقف شیطان کار جان پیش اهل دل سهلست تو نگه دار جوهر ایمان سعدی ✅کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
🔰روایتی مهم در مدح امیرمومنان توسط پیامبر اعظم (علیهما السلام) جابر بن عبد اللَّه گويد: چون على «ع» مژده فتح خيبر براى رسول خدا «ص» آورد رسول خدا «ص» باو فرمود: 🌸اگر جماعاتى از امتم در باره تو نميگفتند آنچه نصارى در باره عيسى بن مريم گفتند امروز در باره تو چيزى مى‌گفتم كه به هر جمعى گذرى خاك زير پايت و زیاده آب وضويت را براى شفا بگیرند. 🌸و همين بس كه تو از منى و من از تو ارث مرا برى وارث تو را برم. 🌸و تو نسبت بمن چون هرون باشى نسبت بموسى جز اينكه پس از من پيغمبرى نباشد 🌸تو ذمه مرا برى كنى 🌸و بروش من بجنگى 🌸و فردا بر سر حوض خليفه من باشى 🌸و تو اول كسى باشى كه سر حوض بر من وارد شوى 🌸و تو اول كسى كه با من جامه در بركنى 🌸و اول كسى از امت منى كه در بهشت در آئى 🌸و شيعيانت بر سر منبرهاى نور با روى سفيد گرد منند و از آنها شفاعت كنم و فردا در بهشت همسايه‌هاى منند 🌸و به راستى نبرد با تو نبرد با منست و سازش با تو سازش با من 🌸سر تو سر منست و آشكار تو آشكار من و راز سينه توچون راز من، 🌸فرزندانت فرزندان منند 🌸تو وعده‌هاى مرا عمل كنى 🌸و حق با تو است و حق بر زبان تو است و بر دلت و ميان دو ديده‌ات ايمان با گوشت و خونت آميخته چنانچه با گوشت و خونم آميخته 🌸و دشمن تو سر حوض بر من وارد نشود و دوست تو پنهان نگردد تا بهمراه تو سر حوض آيد. جابرمی گويد: على «ع» برو در افتاد و سجده كرد و گفت حمد خدا را كه بمن نعمت مسلمانى داد و بمن قرآن آموخت و مرا محبوب خير البريه نمود كه خاتم پيغمبران و رسولانست از احسان و تفضل خودش بر من گويد. پيغمبر «ص» فرمود اگر تو نبودى مؤمنان پس از من شناخته نميشدند. متن روایت: عن جابر بن عبد الله، قال: لما قدم علي (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله) بفتح خيبر، قال له رسول الله (صلى الله عليه وآله): لولا أن تقول فيك طوائف من أمتي ما قالت النصارى للمسيح عيسى بن مريم، لقلت فيك اليوم قولا لا تمر بملا إلا أخذوا التراب من تحت رجليك ومن فضل طهورك يستشفون به، ولكن حسبك أن تكون مني وأنا منك، ترثني وأرثك، وإنك مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي، وإنك تبرئ، ذمتي وتقاتل على سنتي، وإنك غدا على الحوض خليفتي، وإنك أول من يرد علي الحوض، وإنك أول من يكسى معي، وإنك أول داخل الجنة من أمتي، وإن شيعتك على منابر من نور، مبيضة وجوههم حولي، أشفع لهم، يكونون غدا في الجنة جيراني، وإن حربك حربي، وسلمك سلمي، وإن سرك سري، وعلانيتك علانيتي، وإن سريرة صدرك كسريرتي، وإن ولدك ولدي، وإنك تنجز عداتي، وإن الحق معك، وإن الحق على لسانك وقلبك وبين عينيك، الايمان مخالط لحمك ودمك كما خالط لحمي ودمي، وإنه لن يرد علي الحوض مبغض لك، ولن يغيب عنه محب لك حتى يرد الحوض معك. قال: فخر علي (عليه السلام) ساجدا، ثم قال: الحمد لله الذي أنعم علي بالاسلام، وعلمني القرآن، وحببني إلى خير البرية خاتم النبيين وسيد المرسلين، إحسانا منه وفضلا منه علي. قال: فقال النبي (صلى الله عليه وآله): لولا أنت لم يعرف المؤمنون بعدي منبع امالی شیخ صدوق کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
🔰فرازی از مقتل امام سجاد (علیه السلام) به نقل عبدالله ابن منصور از امام صادق (علیه السلام) به ما رسیده است: (علیه السلام) به نقل از و ایشان به نقل از (علیه السلام) نقل می فرماید: «حسین خود از جا برخاست و بر شمشير تكيه داد و به آواز بلند فرياد كرد و فرمود شما را بخدا آيا مرا ميشناسيد؟ گفتند آرى، تو زاده رسول خدائى و سبط او، گفت شما را بخدا مى‌دانيد جدم رسول خداست؟ بخدا آرى، بخدا مى‌دانيد مادرم فاطمه دختر محمد است؟ بخدا آرى، شما را بخدا مى‌دانيد كه پدرم على بن ابى طالب است؟ گفتند بخدا آرى، مى‌دانيد جده‌ام خديجه دختر خويلد اول زن اين امت است؟ گفتند بخدا آرى گفت شما را بخدا مى‌دانيد سيد شهداء حمزه عموى پدر منست؟ گفتند بخدا آرى، مى‌دانيد جعفر طيار در بهشت عم منست؟ گفتند بخدا آرى، شما را بخدا مى‌دانيد اين شمشير رسول خداست بكمرم؟ گفتند بخدا آرى، شما را بخدا مى‌دانيد اين عمامه رسول خداست بر سر من؟ بخدا آرى، شما را بخدا مى‌دانيد على در مسلمانى پيش از همه است و در علم و حلم برتر از همه است و ولى هر مؤمن و مؤمنه است؟ گفتند بخدا آرى، فرمود پس براى چه خون مرا حلال دانيد و با آنكه پدرم فرداى قيامت بر سر حوض است و مردانى را از آن بر كنار سازد مانند شترانى كه از سر آب رانند و پرچم حمد روز قيامت به دست جد منست. گفتند همه اينها را مى‌دانيم و از تو دست بر نداريم تا از تشنگى بميرى. حسين كه آن روز پنجاه و هفت سال داشت دست بمحاسن خود گرفت و فرمود خشم خدا بر يهود آنگاه سخت شد كه گفتند عزيز پسر خداست و بر نصارى آنگاه سخت شد كه گفتند، مسيح پسر خداست و بر مجوس آنگاه كه آتش را بجاى خدا پرستيدند و سخت باشد خشم خدا بر مردمى كه پيغمبر خود را كشتند و سخت است خشم او بر اين جمعى كه قصد دارند پسر پيغمبر خود را می كشند.» کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
🔰فرازی از مقتل امام سجاد (علیه السلام) به نقل عبدالله ابن منصور از امام صادق (علیه السلام) به ما رسیده است: (علیه السلام) به نقل از و ایشان به نقل از (علیه السلام) نقل می فرماید: «اسب حسين آمد و يال و كاكل خود را بخون او آغشته و مى‌دويد و شيهه ميكشيد. چون دختران حسين شيهه او را شنيدند بيرون دويدند و اسب بى‌صاحب ديدند و دانستند كه حسين كشته شده، ام كلثوم دختر حسين دست بر سر نهاد و شيون سرداد و ميگفت وا محمداه اين حسين است كه در بيابانست و عمامه و ردايش بغارت رفته است.» متن عربی: «وأقبل فرس الحسين (عليه السلام) حتى لطخ عرفه وناصيته بدم الحسين (عليه السلام)، وجعل يركض ويصهل، فسمع بنات النبي (صلى الله عليه وآله) صهيله، فخرجن فإذا الفرس بلا راكب، فعرفن أن حسينا (صلى الله عليه) قد قتل، وخرجت أم كلثوم بنت الحسين (عليه السلام) واضعة يدها على رأسها، تندب وتقول: وا محمداه، هذا الحسين بالعراء، قد سلب العمامة والرداء.» منبع: امالی شیخ صدوق و ترجمه آیت الله کمره ای تذکر: در این نقل ام کلثوم دختر امام حسین (علیه السلام) خوانده شده است که احتمالا اشتباه راوی بین «أخت» و «بنت» باشد. کانال روضه های مکتوب : @rozehayemaktoub
یکی از احادیث بسیار مهم در باب مقتل امام حسین (علیه السلام) مقتل شیخ صدوق است ایشان در کتاب امالی در روز تاسوعا و عاشورای سال ۳۶۸ قمری این مقتل را به سند خویش از امام صادق (علیه السلام) از امام باقر و ایشان از امام سجاد (علیهما السلام) نقل می فرمایند. این مقتل اگرچه مختصر است اما به جهت نقل شیخ صدوق از معصوم علیه السلام دارای ارزش والایی است. ر، ک: الامالی صدوق ص۱۵۰ می توانید از طریق آدرس ذیل نیز این نقل را مشاهده فرمایید: https://adr3.ir/WR6 آدرس همین مطلب در سایت کتابخانه فقاهت: https://lib.eshia.ir/15033/1/215 ترجمه این حدیث شریف: https://lib.eshia.ir/12692/1/150 توجه می فرمایید که این حدیث در مجلس سی ام نقل شده است و در مجلس سی و یکم نیز احادیث دیگری در مقتل حضرت نقل شده است. کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
🔰ماجرای مسلمان شدن حضرت حمزه (سلام الله علیه) روزی ابوجهل نزدیک کوه صَفا به پیامبر(ص) برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر(ص) بدو پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی گشت، کعبه را طواف می‌کرد، سپس به انجمن‌های قریش می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردی‎هایش دوست می‌داشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده‎ ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «‌تو محمد را دشنام می‌دهی، مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام. هر چه او بگوید من هم می‌گویم ».  بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنام‌های ناخوشایند داده‌ام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد پیشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند. با جستجوی عبارت «حمزه ویکی شیعه» مقاله سایت ویکی شیعه را در اینترنت ببینید. کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
🔰دلداری پیامبر بر خواهر حمزه از ابن عباس نقل شده است که وقتی در جنگ احد حضرت حمزه سیدالشهداء شهید شد، وحشی (قاتل حمزه) از طرف هند (مادر معاویه) اجیر شد که حمزه را بعد از کشتن، مُثله کند. و او نیز سینه حمزه را شکافت. بعد از ان هم هند خودش بینی و گوشهای حمزه را برید و از آن ها برای خود گردنبندی درست کرد. بعد از پایان جنگ، صفیه (خواهر حمزه) آمد که وضع نعش برادر خود را ببیند اما خبر نداشت که برادرش را بعد از شهادت مثله کرده اند. صفیه به امام علی(ع) و زبیر (پسر صفیه) برخورد کرد. امام علی(ع) به زبیر فرمود: اُذْکرْ لِأُمِّک! مادرت را دریاب! و به او تذکر و دلداری بده! و چون این کار قدری سخت بود، زبیر از آن سرباز زد و متقابلا به امام علی(ع) عرضه داشت: لَا بَلْ اذْکرْ أَنْتَ لِعَمَّتِک! شما به عمّه تان تذکر و دلداری دهید. صفیه تا به علی(ع) و زبیر رسید پرسید: مَا فَعَلَ حَمْزَةُ؟ فَأَرَیاهَا أَنَّهُمَا لَا یدْرِیانِ! حمزه را چه شده است؟ پس صفیه از حال آن دو گمان کرد که آنان خبری ندارند. پس نزد رسول اکرم(ص) آمد. حضرت(ص) تا عمه خود را دید، فرمود: إِنِّی أَخَافُ عَلَی عَقْلِهَا من می ترسم بر عقل صفیه، از شدت ناراحتی بر حمزه، صدمه ای بر او وارد شود. در این هنگام؛فَوَضَعَ یدَهُ عَلَی صَدْرِهَا فَدَعَا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَکت حضرت(ص) دست مبارک خود را بر روی سینه ی صفیه گذاشت و برای او دعا فرمود و صفیه نیز گفت: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ) و سپس گریه کرد. مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد(شهید ثانی)، ص: 71 وَ عَنِ‏ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ‏ لَمَّا قُتِلَ حَمْزَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ أُحُدٍ أَقْبَلَتْ صَفِيَّةُ تَطْلُبُهُ لَا تَدْرِي مَا صُنِعَ بِهِ قَالَ فَلَقِيَتْ عَلِيّاً وَ الزُّبَيْرَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع لِلزُّبَيْرِ اذْكُرْ لِأُمِّكَ فَقَالَ الزُّبَيْرُ لَا بَلْ اذْكُرْ أَنْتَ لِعَمَّتِكَ فَقَالَتْ مَا فَعَلَ حَمْزَةُ فَأَرَيَاهَا أَنَّهُمَا لَا يَدْرِيَانِ قَالَ فَجَاءَتِ النَّبِيَّ ص فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ عَلَى عَقْلِهَا قَالَ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهَا فَدَعَا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَكَت‏ به نقل از سایت حوزه نت کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
🔰گفتگوی پیامبر و حمزه شب شهادت حضرت حمزه 🔸نکته مهم در زندگی پر افتخار حضرت حمزه آن است که در آخرین شب عمر مبارکش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت خبر داد که شهادت ایشان نزدیک است و باید در پیشگاه الهی پاسخگوی عقائد خویش باشد. 🔸ولما كانت الليلة التي اصيب حمزة في يومها دعا به رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقال: يا حمزة يا عم رسول الله، يوشك أن تغيب غيبة بعيدة، فما تقول لو وردت على الله تبارك و تعالى، وسألك عن شرائع الاسلام وشروط الايمان ؟ فبكى حمزة وقال: بأبي أنت وامي ارشدني وفهمني، فقال: يا حمزة تشهد أن لا إله إلا الله مخلصا، وأني رسول الله تعالى بالحق قال حمزة: شهدت، قال: وأن الجنة حق، وأن النار حق وأن الساعة آتية لا ريب فيها، وأن الصراط حق، والميزان حق، ومن يعمل مثقال ذرة خيرا يره، ومن يعمل مثقال ذرة شرا يره وفريق في الجنة، وفريق في السعير، وأن أمير المؤمنين، قال حمزة: شهدت وأقررت وآمنت وصدقت وقال: الائمة من ذريته و ، وفي ذريته قال حمزة: آمنت و صدقت، وقال: سيده نساء العالمين قال: نعم صدقت، وقال: سيد الشهداء وأسد الله وأسد رسوله وعم نبيه، فبكى حتى سقط على وجهه وجعل يقبل عيني رسول الله (صلى الله عليه وآله)، وقال: ابن أخيك طيار في الجنة مع الملائكة، وأن محمد وآله خير البرية تؤمن يا حمزة بسرهم وعلانيتهم وظاهرهم وباطنهم، وتحيى على ذلك وتموت، توالي من والا هم، وتعادي من عاداهم قال: نعم يا رسول الله، أشهد الله واشهدك وكفى بالله شهيدا. 🔸و شبی که فردای آن شب حمزه به شهادت رسید، رسول خدا او را فرا خواند و فرمود: ای حمزه، ای عموی پیامبر! نزدیک است که غیبتی طولانی داشته باشی، (مرگت فرا رسد) پس چه می گوئی اگر بر خدای تبارک و تعالی وارد شوی و از تو درباره شرایع اسلام و شرطهای ایمان سؤال کند؟ پس حمزه گریست و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، راهنمایی ام فرما و به من بفرما. پس پیامبر (ص) فرمود: ای حمزه، باید مخلصانه شهادت به لا اله الا الله دهی، و نیز شهادت دهی که من به حق رسول خدا هستم، پس حمزه عرض کرد: شهادت دادم، پیامبر فرمودند: و شهادت دهی که بهشت حق است، و دوزخ حق است، و قیامت بدون شک آمدنی است، و صراط و میزان حق است، و هر کس ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند، و هر کس ذره ای شر و بدی انجام دهد آن را می بیند، و گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ اند، و باید شهادت دهی که امیرالمؤمنین است، حمزه عرض کرد: شهادت دادم و اقرار کردم و ایمان آوردم و تصدیق نمودم، پیامبر فرمود: و باید شهادت دهی که امامان از نسل علی، و اند، و در ذریه حسین هستند، حمزه عرض کرد: ایمان آوردم و تصدیق کردم، و فرمود: باید شهادت دهی که سرور بانوان جهان است، حمزه عرض کرد: آری تصدیق کردم، و فرمود: باید شهادت دهی سرور شهیدان و شیر خدا و شیر رسول اوست و عموی پیامبر اوست، پس حمزه گریه کرد تا با صورت به زمین افتاد و دو چشم رسول خدا را می بوسید، پیامبر فرمود: باید شهادت دهی که برادرت در بهشت همراه فرشتگان در پرواز است، و باید شهادت که محمد و آل محمد برترین آفریدگانند، به سر و آشکارشان و به ظاهر و باطنشان ایمان بیاوری و بر اساس همین اعتقاد زندگی کنی و بمیری، دوستانشان را دوست بداری، و با دشمنانشان دشمن باشی. حمزه عرض کرد: آری ای رسول خدا، خدا را گواه می گیرم و تو را، و خداوند برای گواه بودن کافی است. شهادت این مرد بزرگ دل پیامبر خدا (ص) را به درد آورد، و آن حضرت فرمود که حمزه گریه کن ندارد، و دستور دادند که بر حمزه نوحه کنند. به نقل از سایت حضرت آیت الله وحید خراسانی کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
کينه زن جگرخوار و ابوسفيان هند دختر عتبه، به وحشي پيشنهاد کرد که حمزه را به انتقام خون پدرش بکشد و وحشي چنين کرد. هند که از گوش و بيني شهداي اسلام در جنگ‌هاي پيش از احد، براي خود خلخال‌ها و گردنبندهاي فراواني درست کرده بود، همه را به وحشي داد. سپس جگر حمزه را در آورد و تکه‌اي از آن را در دهان گذاشت تا بخورد، اما به خواست خداوند در دهانش سفت شد و نتوانست آن را فرو برد و آن را بيرون انداخت؛ زيرا خداوند نمي‌خواست تکه‌اي از بدن حمزه با خون مشرکين آميخته شود. اين عمل به قدري ننگين و ناپسند بود که ابوسفيان گفت: "من از اين عمل تبرّي مي‌جويم و چنين دستوري نداده بودم". اين کردار زشت هند باعث شد که او را به "آکلة الاکباد؛ خورنده جگر‌ها" لقب دهند و فرزندان او را به نام فرزندان "آکلة الاکباد" مي‌شناختند. به نقل از مقاله سایت حجیج درباره حضرت حمزه کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
🔰مصیبت حمزه بالاترین مصیبت بر رسول خدا 🔸پيامبر خدا(ص) در جنگ احد، چندين بار سراغ عموي خود را گرفت. از اين رو، يکي از اصحاب پيامبر به نام حارث بن صمّه در صدد بر آمد تا خبري از او براي رسول خدا بياورد. اما هنگامي که جسد حمزه را با وضع رقت‌آور مشاهده کرد، به خود جرئت نداد اين خبر را به پيامبر برساند. از اين رو، پيامبر حضرت علي را فرستاد. او نيز وقتي حمزه را به صورت مثله شده و با اعضاي بريده ديد، بسيار متأثر گرديد و نزد آن ايستاد و دوست نداشت اين خبر ناگوار را به پيامبر بدهد. بنابراين خود پيامبر به جستجوي حمزه پرداخت. رسول خدا بر سر جسد حمزه سيدالشهدا رسيد. وقتي او را با آن وضعيت رقّت‌بار ديد، فرمود: "هرگز به مصيبت (ديگري بزرگ‌تر از مصيبت) کسي مثل تو گرفتار نخواهم شد و هرگز در هيچ مقامي سخت‌تر از اين بر من نگذاشته است:"لن اصابَ بِمِثْلکَ ابَداً، ما وَقَفتُ مَوقِفاً قَطٌّ اَغیظ الی من هذا...". 🔸سپس فرمود :" اگر خدا توانايي‌ام دهد، در ازاي کشته شدن حمزه هفتاد نفر از قريش را مي‌کشم و اعضاي بدنشان را مي‌برم". در اين هنگام جبرئيل نازل شد و اين آيه را تلاوت کرد: وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصّابِرينَ؛ "اگر تصميم داريد آنها را مجازات کنيد، در مجازات خود ميانه رو باشد و از حد اعتدال بيرون نرويد و اگر صبر کنيد، براي بردباران بهتر است". رسول خدا(ص) پس از شنيدن اين پيام الهي فرمود:" پس من صبر مي‌کنم و انتقام نخواهيم کشيد". به نقل از مقاله سایت حجیج درباره حضرت حمزه کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
خواهر حضرت حمزه بر بالین برادر صفيه، خواهر حمزه، براي ديدن جسد برادرش آمده بود. رسول خدا(ص) به زبير، فرزند صفيه فرمود: "مادرت را برگردان و نگذار برادرش را به اين حال ببيند". زبير گفته رسول خدا را به صفيه رساند. صفيه گفت: مي‌دانم که برادرم را مثله کرده‌اند، اما چون در راه خداست، ما هم راضي و خشنود هستيم و البته براي رضاي خدا صبر خواهم کرد و بدين طريق، از رسول خدا اجازه گرفت و بر سر کشته برادر حاضر شد. او هنگامي که برادرش را با آن وضع مشاهده کرد، بر او درود فرستاد و گفت: اِنّا لله و اِنّا اليه راجعون. به نقل از مقاله سایت حجیج درباره حضرت حمزه کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
ردای پیامبر بر پیکر حمزه سپس ردايي از برد يماني که بر دوش مبارکش بود، روي حمزه انداخت. اما آن ردا به قامت حمزه کوتاه بود. اگر بر سرش مي‌کشيد، پاهايش بيرون مي‌ماند و اگر پاهايش را مي‌پوشاندند، سرش پيدا مي‌شد. بنابراين رسول خدا(ص) ردا را بر سر حمزه کشيد و پاهايش را از علف و گياه پوشانيد . «قال القمي: فألقى رسول اللّه على حمزة بردة كانت عليه، فكانت إذا مدّها على رأسه بدت رجلاه، و إذا مدّها على رجليه بدا رأسه، فمدّها على رأسه و ألقى على رجليه الحشيش. موسوعة التاريخ الإسلامي، ج 2، ض 330» پيامبر(ص) مدتي در کنار جسد حمزه ايستاد و سپس چنين فرمود:"جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد که در ميان اهل هفت آسمان نوشته شده: حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله؛ حمزة بن عبدالمطلب ، شير خدا و شير رسول خداست". از رسول خدا(ص) روايت شده:"هر که مرا زيارت کند و عمويم حمزه را زيارت نکند، همانا به من جفا کرده است". به نقل از مقاله سایت حجیج درباره حضرت حمزه و سایت موسوعهة التاریخ الاسلامی کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
عناوین مربوط به شهادت حضرت حمزه (سلام الله علیه) 🔸ماجرای مسلمان شدن حضرت حمزه 🔸گفتگوی پیامبر با حمزه در شب شهادت 🔸کینه هند جگرخوار 🔸مصیبت حمزه بالاترین مصیبت رسول خدا 🔸ردای پیامبر بر پیکر حمزه 🔸خواهر حمزه بر بالین برادر 🔸دلداری پیامبر به خواهر حمزه این عناوین را در آدرس ذیل و پیام های بعد آن ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/299
نوحوا علی الحسین که این کار فاطمه است این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود @hosenih نوحوا علی الحسین که لب تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد نوحوا علی الحسین درخاک وخون نشست هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست نوحوا علی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحوا علی الحسین که در بین ازدحام با ضربه‌ی دوازدهم کار شد تمام نوحوا علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوا علی الحسین که می دید خواهرش تاراج می شود همه هستش برابرش @hosenih نوحوا علی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریده ی او باز مانده بود نوحوا علی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگ های گردنش شاعر:
روایات امام صادق (علیه السلام) در فضیلت گریستن بر سید الشهدا 1⃣ ابوعماره نوحه سرا گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمود: ‌ای اباعماره؛ شعری در سوگ حسین (علیه‌السلام) برایم بخوان. من خواندم و حضرت گریست. باز خواندم و آن حضرت گریست، و باز خواندم و باز امام گریست. به خدا قسم، پیوسته شعر می‌خواندم [و آن حضرت می‌گریست]، تا آنکه از اندرون خانه صدای گریه شنیدم. در این هنگام امام فرمود: «ای اباعماره؛ هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت پاداش اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و چهل نفر را بگریاند، بهشت اجر اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و سی نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و بیست تن را بگریاند، بهشت از آن اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و خود بگرید، بهشت از آن اوست، و هرکس در عزای حسین شعری بخواند و تباکی کند، بهشت از برای اوست». (عن ابی عمارة المنشد، عن ابی عبدالله قال: قال لی: یا ابا عمارة انشدنی فی الحسین قال: فانشدته، ثم انشدته فبکی، قال فوالله ما زلت انشده و یبکی حتی سمعت البکاء من الدار، فقال لی: یا ابا عماره! من انشد فی الحسین شعرا فابکی خمسین فله الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فابکی اربعین فله الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فابکی ثلاثین فلة الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فابکی عشرین فله الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فابکی عشرة فله الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فابکی واحدا فله الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فبکی فله الجنة و من انشد فی الحسین شعرا فتباکی فله الجنه) کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود. روایات امام صادق (علیه السلام) در فضیلت گریستن بر سید الشهدا 2⃣ ابوهارون مکفوف («مکفوف» به معنای نابیناست و چون وی نابینا بوده، به این نام شهرت داشته است.) روایت می‌کند که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «هرکس که نزد او از حسین (علیه‌السلام) یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود. (... عن ابی هارون المکفوف قال: قال ابو عبدالله فی حدیث طویل له ومن ذکر الحسین عنده فخرج من عینیه من الدموع مقدار جناح ذیاب کان ثوابه علی الله عزوجل و لم یرض له بدون الجنة کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
اگر قطره‌ای از آن در جهنم بیفتد، گرمای جهنم را از بین می‌برد تا آنجا که دیگر برای آن حرارتی باقی نمی‌ماند.... روایات امام صادق (علیه السلام) در فضیلت گریستن بر سید الشهدا 3⃣ روایت مسمع بن عبدالملک [[|مسمع بن عبدالملک بصری]] روایت می‌کند که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «(ای مسمع) آیا مصائب حسین را یاد می‌کنی»؟ عرض کردم: «آری». فرمود: «آیا بیتابی (و گریه) می‌کنی؟ عرض کردم: «بلی به خدا قسم طوری گریه می‌کنیم که اهل و عیالم اثر آن را در [سیمای] من مشاهده می‌کنند، و از خوراک امتناع می‌کنم؛ چندان که اثر گرسنگی در صورتم مشاهده می‌شود. حضرت فرمود: «رحمت خداوند بر اشک‌های تو؛ آگاه باش که تو از گریه کنندگان بر ما محسوب می‌شوی و از کسانی هستی که در شادی ما شاد، و در حزن ما محزون، و در هنگام ترس ما ترسان، و در زمان ایمنی ما، ایمن هستند. هنگام مرگ خواهی دید که پدران من نزد تو حاضر شده، سفارش تو را به ملک الموت می‌کنند و ] از این بالاتر آنکه [ تو را [به بهشت] بشارت می‌دهند و ملک‌الموت از هر مادر مهربان بیشتر به تو مهربانی کند. [تا آنکه فرمود:] هیچ کس به خاطر دلسوزی به ما و به سبب مصائبی که بر ما وارد شده، گریه نمی‌کند، مگر آنکه قبل از آمدن اشک از چشمش، خدا او را رحمت می‌کند. پس وقتی اشکها بر گونه اش جاری شد، اگر قطره‌ای از آن در جهنم بیفتد، گرمای جهنم را از بین می‌برد تا آنجا که دیگر برای آن حرارتی باقی نمی‌ماند.... هیچ چشمی برای ما گریه نمی‌کند، مگر آنکه از نعمت نظر کردن به [حوض] کوثر بهره مند می‌شود و با کسانی که ما را دوست دارند، از آن سیراب می‌شود. (عن مسمع بن عبد الملک کردین البصری (فی حدیث)، قال: قال لی آبو عبدالله : افما تذکر ما صنع به [یعنی بالحسین] ؟ قلت: نعم، قال: فتجزع؟ قلت: ‌ای والله، واستعبر لذلک حتی یری اهلی اثر ذلک علی فامتنع من الطعام حتی یستبین ذلک فی وجهی، قال: رحم الله دمعتک، اما انک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا والذین یفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا ویخافون لخوفنا و یامنون اذا امنا، اما انک ستری عند موتک خضور آبائی لک و وصیتهم ملک الموت بک و مایلقونک به من البشارة افضل وملک الموت ارق علیک واشد رحمة لک من الام الشفیقة علی ولدها [الی ان قال:] ما بکی احد رحمة لنا ولما لقینا الا رحمة الله قبل ان تخرج الدمعة من عینه، فاذا سالت دموعه علی خده، فلو ان قطرة من دموعه سقطت فی جهنم لاطفات خرها حتی لایوجد لها حر.) کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
به راستی حسین (علیه‌السلام) کسی را که برای او گریه می‌کند، میبیند و از روی رحمت و دلسوزی برایش طلب آمرزش می‌کند. روایات امام صادق (علیه السلام) در فضیلت گریستن بر سید الشهدا 4⃣ امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی طولانی فرمود: «به راستی حسین (علیه‌السلام) کسی را که برای او گریه می‌کند، میبیند و از روی رحمت و دلسوزی برایش طلب آمرزش می‌کند. (قال الصادق انه لینظر من یبکیه فیستغفر له رحمة له) امام صادق فرمود: «هر کسی که نزد او یادی از ما شود و اشک چشمانش جاریگردد، خدا آتش جهنم را بر صورتش حرام می‌کند». (عن فضیل بن فضاله عن ابی عبدالله قال: من ذکرنا عنده قفاضت عیناه حرم الله وجهه علی النار) کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
ای جعفر؛ به خدا سوگند، ملائکه مقرب خدا حاضر بودند و سخن تو را درباره حسین می‌شنیدند، و همچون ما، بلکه بیشتر از ما گریستند. روایات امام صادق (علیه السلام) در فضیلت گریستن بر سید الشهدا 5⃣ زید شحام می‌گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به جعفر بن عفان طائی فرمود: ‌ای جعفر، به من خبر رسیده که تو در مرثیه حسین (علیه‌السلام) به نیکو شعر می‌گویی، عرض کرد: آری، خدا مرا فدای شما گرداند. فرمود: شعری بخوان. پس او شعری خواند. آن حضرت و کسانی که گرد او بودند، گریستند و اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری شد. آنگاه فرمود: ‌ای جعفر؛ به خدا سوگند، ملائکه مقرب خدا حاضر بودند و سخن تو را درباره حسین می‌شنیدند، و همچون ما، بلکه بیشتر از ما گریستند. خداوند در این ساعت تمام [نعمت‌های] بهشت را بر تو واجب گردانید و تو را آمرزید. ‌ای جعفر، آیا بیش از این بگویم؟ عرض کرد: آری‌ای سرور من، فرمود: هرکس درباره حسین شعری بگوید و بگرید و بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بیامرزد؛ (.... عن زید الشحام [فی حدیث، ان ابا عبدالله قال لجعفر بن عفان الطائی]؛ یا جعفر، قال لبیک جعلنی الله فداک، قال بلغنی انک تقول الشعرفی الحسین و تجید، فقال له: نعم جعلنی الله فداک، قال: قل فانشده، [فبکی هو] و من حوله، حتی صارت له الدموع علی وجهه و لحیته، ثم قال: یا جعفر والله لقد شهدک ملائکة الله المقربون، هاهنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکرا کما بکینااو اکثر، ولقد اوجب الله تعالی لک یا جعفر فی ساعته الجنه باسرها و غفرالله لک. فقال: یا جعفر الا ازیدک! قال نعم یا سیدی، قال: ما من احد قال فی الحسین شعرا فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنة و غفر له) روایت 6⃣ تا 2⃣1⃣ را در این آدرس ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/571 برای دیدن احادیث بیشتر دراین باره می توانید سایت ویکی فقه را ببینید کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub