14000306_40588_1281k.mp3
11.59M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات #مقام_معظم_رهبری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی.
۱۴۰۰/۰۳/۰۶
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_298
اعتدال در جدال و خصومت
قَالَ (علیه السلام): مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ، وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ.
امام علی که درود خدا بر او باد فرموذند : كسى كه در دشمنى زياده روى كند گناهكار، و آن كس كه در دشمنى كوتاهى كند ستمكار است، و هر كس كه بى دليل دشمنى كند نمى تواند با تقوا باشد.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ اعتدال در خصومت:
📜 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به سه نكته درمورد خصومت پرداخته، نخست مى فرمايد: «كسى كه در دشمنى با مخالفان افراط كند به گناه آلوده مى شود»؛ (مَنْ بَالَغَ فِي الخُصومَةِ أَثِمَ).
معمولا خصومت و ستيز با ديگران قابل كنترل نيست، حتى بهترين افراد وقتى گرفتار آن مى شوند و آتش خشم و غضب در آنان شعله ور مى گردد قادر به كنترل خويشتن نيستند و گرفتار گناهانى ازقبيل ظلم و ستم، گفتن سخنان ناروا، ريختن آبروى ديگران و اذيت و آزار مسلمانان مى شوند.
در جمله دوم به نقطه مقابل آن اشاره كرده، مى فرمايد: «و كسى كه در مقام خصومت و احقاق حق كوتاهى كند بر خود ستم كرده (زيرا حقش پايمال مى شود)»؛ (وَمَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظَلَمَ). قرآن مجيد نيز در ذيل آيات نهى از ربا مى فرمايد: «(لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ)؛ نه ظلم كنيد و نه ظلم به شما شود». گرچه اين آيه درباره رباخواران است؛ ولى در حقيقت يك شعار وسيع اسلامى است كه دستور مى دهد به همان نسبت كه مسلمانان بايد از ستمگرى بپرهيزند بايد از تن دادن به ظلم نيز اجتناب كنند و به گفته بعضى از دانشمندان: «اگر ستمكِش نباشد ستمگر كمتر پيدا مى شود». و اگر مسلمانان آمادگى كافى براى دفاع از خود داشته باشند، كسى نمى تواند به آنها ستم كند، بنابراين همانگونه كه بايد به ظالم بگوييم ستم مكن، به مظلوم بايد بگوييم تن به ستم مده.
حال كه چنين است چه بهتر كه انسان وارد ميدان خصومت و ستيز براى احقاق حق نشود و تا مى تواند از گام نهادن در چنين ميدانى جز به هنگام ضرورت بپرهيزد، ازاينرو امام عليه السلام در سومين جمله مى فرمايد: «و كسى كه در مقام خصومت برآيد نمى تواند حق تقوا را رعايت كند»؛ (وَلاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللّهَ مَنْ خَاصَمَ). به همين دليل، افراد باشخصيت و متّقى سعى مى كنند حتى الامكان با كسى به جر و بحث و ستيز و خصومت برنخيزند و چه بسا از بعضى حقوق خود صرف نظر مى كنند و آن را به مخالف مى دهند تا در اين ميدان خطرناك وارد نشوند. البته اين بدان معنا نيست كه افراد باايمان، زبون، ذليل و ظلم پذير باشند چراكه اسلام چنين حالتى را نيز هرگز نمى پسندد و دستور مى دهد نه ظلم كنيد ونه ظلم پذير باشيد.
#نهج_البلاغه_حكمت_298
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_184
أَيَّاماً مَعْدُودَ تٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِيْضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
چند روزى معدود (روزه بر شما مقرّر شده است)، ولى هر كس از شما بیمار یا در سفر باشد، پس (به همان) تعداد از روزهاى دیگر (را روزه بگیرد) و بر كسانى كه طاقت روزه ندارند (همچون بیماران مزمن و پیرمردان و پیرزنان)، لازم است كفّارهاى بدهند، مسكینى را اطعام كنند. و هر كس به میل خود بیشتر نیكى كند (وبیش از مقدار واجب، طعام بدهد)، براى او بهتر است، ولى اگر (آثار روزه را) بدانید، (مىفهمید كه) روزه گرفتن، برایتان بهتر است. (و هرگز به روزهخوارى معذوران، غبطه نمىخوردید.)
1- اسلام براى هر فرد در هر شرایطى، قانون مناسب دارد. در این آیه، حكم مسافران، بیماران و سالمندان بیان شده است. «فمن كان منكم مریضاً او على سفر»
🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
از دل که برد آرام حسن بتان خدا را
ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را
ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد
عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا
مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز
ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا
با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد
تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا
از محتسب که ما را منع از شراب فرمود
ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا
آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد
شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا
فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد
میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را
چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود
کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را
فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید
دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_11
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
طرح #برداشت_من هفته 21
از عبارات نورانی #صحیفه_سجادیه
👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای #جمعه
✳️ عبارت #منتخب
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
َ وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او
و و نيتى درست و استوار به من مرحمت كن🔸
https://eitaa.com/sahife2/5144
دعای #بیستم #مکارم_اخلاق
#دعا_بیستم_5
👈 نظرات، دل نوشته ها و حرفهای صمیمانه ی شما درخصوص عبارت فوق که از هم اکنون برای ما ارسال شود، در این قسمت بارگذاری میشود
◀️ انشاالله سعی کنید در این طرح به عشق امام سجاد علیه السلام و انس بیشتر با این کتاب نورانی ولو درحد یک خط!! مشارکت فرمایید
👌 ادمین 👇
@yas2463
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👌 دعای #پنجم #شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
ادامه ی بند اول : از لینک زیر
https://eitaa.com/sahife2/40226
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
🔴 عجایب زندگی #پستانداران
👈 لطفا روی اعداد " 1 2 3 " کلیک کنید
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 28
#عظمت_آفرینش
#عجايب_حيات
#شگفتی_حیوانات 17
🔴 #پستانداران
نوزادان پستانداران همانكه دمى چند از ولادتشان گذشت به جنبش درآمده مىخيزند، و بو مىكشند، تا خود را در آغوش مادر جاى دهند، آنها مىكوشند پستان مادر را پيدا كرده تا با حركت لبهاى خود شير بمكند. تنها كمكى كه از طرف مادر پس از زاييدن به آنها مىشود همان ليسيدن آنهاست وگرنه هيچ گونه كمك ديگرى از طرف مادر به نوزادان نمىشود.
اين حركت كردن را در آغاز ولادت چه كسى به اين نوزادان تعليم كرده است؟
بوى مادر را كه به آنها شناسانيده؟ پستان مادر را كه به آنها نشان داده تا بدانند آن است كه شير مىدهد و اعضاى ديگر مادر شير ندارد؟ حركت لب و مكيدن شير و بلعيدن آن را چه كسى به آنها تعليم داده است؟ اين تعليمات قبل از ولادت شده و يا بعد از آن؟ اگر معلّم اين درسها، پدر يا مادر باشند كه خود آنها از درك اين معنا عاجزند، و قابليّت تعليم در نوزاد مفقود است، جنين در شكم مادر نمىخيزد و راه نمىرود و از دهان غذا نمىخورد، بلكه به وسيله ناف تغذّى مىكند.
البته نوزاد جانوران پستاندار اين كارها را به وسيله غريزه انجام مىدهد. اين غريزه را كه به اين نوزاد داده است؟ چرا غريزههاى ديگر را ندارد؛ چون غريزه خود به خود نمىتواند پيدا شود، پس به طور قطع پديد آورندهاى دارد.
پديدآورندهاى كه نياز نوزاد را به اين وظايف طبيعى دانسته و به وى عنايت كرده است؛ پديدآورندهاى كه مىدانسته نوزاد به غريزههاى ديگر نياز ندارد؛ پديدآورندهاى كه داناست و توانا و كريم است و در ذات او بخل راه ندارد.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 206
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏺ من به شما عزیزان توصیه میکنم که با صحیفهی سجادیه انس بگیرید،
دعای #پنجم صحیفهی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید.
این دعای پنجم صحیفهی سجادیه مال ماست.
#مقام_معظم_رهبری
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#دعا_بیستم_5 و نيه رشد لا اشك فيها
امام سجاد عليهالسلام از پيشگاه باريتعالى درخواست مىكند كه “
مرا از نيت صحيح و صوابى كه از شك و ترديد منزه باشد بهرهمند فرما.
....دراوایل دعاامام علیه السلام از خداوند درخواست میکند که بالطف خود نیت مرا کامل بفرما.«اللهم وفر بلطفک نیتی»
به نظر می رسد این قسمت توضیح همان عبارت است.«ونیة رشد لااشک.فیها»
به کلمهٔ «رشد» توجه کنیم؛
چگونه به حد «رشد» می توان رسید؟
آیهٔ 20و21سورهٔ مبارکه نور راه رسیدن به «رشد» را نشان می دهد؛(رشد یعنی رسیدن به قرب خدا ،که همان هدف خلقت است)
به نظر می رسد این مراحل بایستی طی شود:
1.تبعیت نکردن ازگام های شیطان و انجام عمل صالح.
یعنی کاری کند رحمت خدا جلب شود(این رحمت عام است).
2.باتداوم اعمال صالح رحمت خاص خداوند نصیب فرد می شود(رحمت خاص همان فضل خداوند است).
3.چنین فردی دارای ایمان قوی می شود،یعنی به رشد می رسد .«ولولافضل الله علیکم ورحمته
مازکی منکم من احد.....» «زکی =رشد»
(البته با ادامه فرآیند).
4.نتیجه ایمان قوی، محبت است(عشق به خدا)
5.محبت، قرب می آورد و «قرب»به خدا همان هدف خلقت است.
برای رسیدن به این هدف بزرگ بایستی از خداوند تقاضای «نیة رشد»کنیم.نیتی که در آن نقص نباشد.زیرا« عمل صالح »برخاسته از نیت صحیح است.
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد ازنشیب وفراز
محقق طوسى رضوان الله تعالى عليه در بعضى از رسايل خود راجع به نيت چنين گفته است:
النيه هى القصد الى الفعل و هى واسطه بين العلم و العمل. اذ ما لم يعلم الشىء لم يمكن قصده و ما لم يقصده لم يصدر عنه.
نيت عبارت از قصد انجام كارى است و واسطه ى بين علم و عمل است، زيرا آدمى تا چيزى را نداند ممكن نيست كه آن را قصد نمايد و تا آن عمل را قصد نكند از وى صادر نمىشود. براى آنكه افراد، در خلال عمل دچار دودلى و ترديد نشوند و با تشويش خاطر مواجه نگردند لازمست كار مورد نظر را قبلا بررسى كنند و تمام جهاتش را از ديدگاه علمى بسنجند. وقتى به درستى و صحت آن مطمئن گرديدند، نيت كنند و با تصميم قاطع از پى انجامش بروند و اين مطلب كه عمل بايد متكى به علم باشد و انسان در كارها آگاهانه وارد شود در روايات بسيارى از اولياى گرامى اسلام رسيده است
چند روايات :
رسول اكرم فرموده است: كسى كه كارى را بدون علم و آگاهى انجام مىدهد فسادى كه از آن كار ناشى مىگردد بيش از اصلاحى است كه از آن به دست مىآيد.
على (ع) به كميل بن زياد فرمود: هيچ حركتى نيست مگر آنكه تو در انجام آن به معرفت و آگاهى نياز دارى.
امام صادق (ع) فرموده: كسى كه كارى را بدون بصيرت و علم انجام مىدهد همانند كسى است كه در بيراهه قدم برمىدارد و هر قدر بر سرعت سير خويش بيفزايد به همان نسبت از صراط مستقيم و راه واقعى دور مىشود.
اهمیت علم و معرفت در آيين اسلام :
رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم :
خداوند به وسيله ى علم پرستش مىشود،
به وسيله ى علم مورد اطاعت قرار مىگيرد،
خير دنيا و آخرت در علم است
و شر دنيا و آخرت در جهل.
و نيه رشد لا اشك فيها.
بار الها! مرا از نيت رشد بهرهمند فرما كه در آن دچار شك و ترديد نشوم.
يعنى نيتى كه مسبوق به علم و بصيرت باشد،
نيتى كه بر وفق حق و صواب باشد،
نيتى كه از ضميرى آگاه و خاطرى مطمئن سرچشمه گرفته باشد،
و خلاصه، نيت پاك و مقدسى كه مبرى و منزه از هر گونه شك و ترديد باشد.
چنين نيتى مىتواند عملى را بخوبى انجام دهد و آدمى را اسير دودلى و تحير ننمايد.
شك و ترديد در جميع شئون زندگى مايه ى ناراحتى و نگرانى است اما در امور دينى و ايمانى خطرش به مراتب بيشتر است و مىتواند موجب هلاكت و تباهى انسان گردد :
امام علی (ع) فرموده است: بر تو باد به ملازمت يقين و دورى جستن از شك، چه آنكه هيچ چيزى براى نابود ساختن دين آدمى بدتر از شك و ترديد نيست.
افراد فاسد و گمراه كننده وقتى مىخواهند كسى را از صراط مستقيم منحرف نمايند و او را به راه باطل سوق دهند، اول با وسوسه هاى خائنانه يقينش را متزلزل مىكنند و گرفتار شك و ترديدش مىنمايند،
سپس بذر تجرى را در ضميرش مى افشانند و او را به راهى كه خلاف حق و مصلحت است سوق مىدهند.
حضرت آدم (ع) يقين داشت كه خداوند او را از نزديك شدن به شجره ى منهيه منع فرموده است، اما شيطان وقتى خواست او را اغفال كند و به كار ناروا وادارش نمايد به وى گفت:
درختى را كه تو از آن اجتناب مىنمايى «شجرهى خلد» است و اگر از ميوهى آن بخورى هميشه در بهشت مىمانى و براى آنكه آدم و حوا را نسبت به گفتهى خود مطمئن نمايد قسم ياد كرد و گفت: من خيرخواه شما دو نفر هستم. با اين وسوسهى شيطانى يقين آدم (ع) متزلزل گرديد و دچار شك و ترديد شد، از ميوهى ممنوع استفاده نمود و در نتيجه، از بهشت بيرون شد.
على (ع) عمل دردناك آدم را در عبارتى كوتاه بيان فرموده:
فباع اليقين بشكه، و العزيمه بوهنه، و استبدل بالجذل و جلا، و بالاغترار ندما.
آدم (ع) يقين خود را با شك معامله كرد و تصميم خويشتن را به سستى مبدل ساخت، فرح و شاديش با ترس معاوضه شد و پشيمانى جايگزين غرورش گرديد.
منصور بن حازم از اصحاب امام صادق (ع) است. مشكل بزرگ در آن زمان براى اصحاب و دوستان آن حضرت مسئله ى امامت بود. شيعيان و دوستداران اهل بيت و گروه مخالفين در اصل ايمان به خدا و توحيد و همچنين درباره ى رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله متفقالقول بودند و همه عقيده داشتند به اينكه قرآن شريف وحى حضرت رب العالمين است و به عنوان كتاب آسمانى اسلام نازل شده و مردم بايد از آن تبعيت نمايند. همه مىدانستند كه قرآن حاوى بعضى از مجملات است و براى اينكه آن مجملات تبيين شود و مسائلى كه به طور عادى به دست مردم نمىآيد واضح گردد، خداوند تبيين آيات را به عهدهى نبى اكرم گذارد:
و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم.
ما قرآن كريم را بر تو نازل نموديم تا براى مردم آن را كه بر آنها فروفرستادهايم بيان كنى.
منصور بن حازم اين زمينه ى مورد قبول تمام مسلمين را پايگاه اساسى بحث خود قرار داد، با آنان سخنانى را رد و بدل نمود و موقعى كه شرفياب محضر امام صادق (ع) گرديد خلاصهى مطالب خود را به عرض مقدس آن حضرت رساند :
او میگوید گفتم: كسى كه دانست او را خالق و مالكى است سزاوار است كه بداند براى آن مالك خشنودى و خشمى است و اينكه خشنودى و خشمش شناخته نمىشود جز از راه وحى يا به وسيله ى فرستاده ى او. كسى كه بر وى وحى مستقيما نازل نمىشود شايسته است كه از پى رسولان خدا برود و موقعى كه آنان را ملاقات مىكند از راه شواهد و دلايل متوجه مىشود كه اينان حجت الهى هستند و اطاعتشان بر مردم واجب است.
به آنان گفتم: مىدانيد كه رسول گرامى حجت خدا بر مردم بود؟ گفتند: بلى. گفتم: موقعى كه آن حضرت از دنيا رفت حجت الهى بر مردم كيست؟ پاسخ دادند: قرآن شريف. من در قرآن نظر نمودم، ديدم آن كتابى است كه فرقه ى گمراه مرجئه و گروه قدرى و حتى افراد زنديق كه اصلا ايمان ندارند به آن استدلال مىكنند تا در بحث خود بر خصم خويش غلبه نمايند و او را شكست دهند. با توجه
به اين نكته دانستم كه قرآن شريف به تنهايى حجت خدا نيست، مگر آنكه در كنار قرآن قيمى باشد عالم و آگاه به تمام دقايق و رموز آن تا هر چه دربارهى آن آيات بگويد بر وفق حق و مطابق با واقع باشد.
از آنان پرسيدم: قيم قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را مىداند، عمر مىداند، حذيفه مىداند. گفتم: اينان تمام قرآن را مىدانند؟ در پاسخ گفتند: نه. پس نمىيابم احدى را كه درباره اش گفته شود: تمام قرآن را مىداند جز حضرت على بن ابيطالب عليهالسلام. پس اگر چيزى مبتلا به مردم شود ابن مسعود بگويد نمىدانم، عمر بگويد نمىدانم، حذيفه بگويد نمىدانم، و على (ع) بگويد مىدانم، شهادت مىدهم كه اميرالمومنين على (ع) قيم قرآن است و طاعتش بر مردم واجب، و او بعد از رسول اكرم، حجت خداوند بر مردم است و آنچه دربارهى قرآن بگويد حق است. امام صادق (ع) سخنان او را شنيد و تاييد فرمود و دربارهاش دعا كرد و فرمود: خداوندت ترا مشمول رحمت و عنايت خودش قرار دهد.
از سخنان منصور بن حازم برمىآيد كه او شخصى است عالم و آگاه و گفتههايش متكى به دليل و برهان، او از سخنان پيمبر گرامى اسلام، دربارهى على (ع) آگاهى كامل داشت، ولى به آن روايات استدلال نكرد، زيرا مخالفين هر جا ببينند كه حديثى به ضرر آنان و به نفع شيعيان است آن را نفى مىكنند و مىگويند: رسول گرامى چنين سخنى نفرموده است.
منصور بن حازم به همين جهت در مقام استدلال، به روايات پيغمبر تكيه نكرد و كلام خود را متكى به احاطه ى دانش و سلطهى علمى على (ع) بر قرآن شريف قرار داد و اين مطلبى نبود كه آنان بتوانند تكذيب كنند، لذا كلام منصور بن حازم بىجواب ماند و آنان با سكوت خود در واقع اعتراف كردند كه قيم لايق و شايسته كه جامع جميع جهات و واقف به كليهى نكات قرآن باشد و بتواند نيازهاى مسلمين را در هر موقع و مقام پاسخ دهد و حوايج آنان را از نظر دينى برآورده سازد شخص على بن ابيطالب (ع) است. منصور بن حازم با اين بحث علمى و استدلالى خود اثبات نمود كه داراى نيت رشيد است و آنقدر در عقيده ى خود قوى است و آنقدر نيتش مسبوق به علم و آگاهى است كه وقتى به على (ع) اقتدا مىكند و از گفتار و رفتار آن حضرت پيروى مىنمايد كمترين شك و ترديدى در خلال عملش پيدا نمىشود و اطمينان دارد راهى را كه مىپيمايد راه حق و حقيقت و بر وفق رضاى حضرت باريتعالى است.
زمانى كه مردم در امر خلافت با على (ع) بيعت نمودند و زمام امور كشور را به آن حضرت سپردند، افرادى در گوشه و كنار وجود داشتند كه نمىخواستند على (ع) در راس كشور قرار گيرد، زيرا آگاه بودند كه عمل آن جناب بر اساس عدل و دادگرى خواهد بود و اين كار بر وفق ميل آنان نبود، چون مىخواستند از شرايط محيط به نفع خود استفادهها كنند و مقاماتى را به دست بگيرند و به منويات نارواى خود جامهى عمل بپوشانند و على (ع) فردى نبود كه به اين كارها تن دردهد و اعمال نارواى آنان را بپذيرد. لذا بر ضد آن حضرت دستهبندى آغاز شد و در پس پرده توطئههاى خائنانه شروع گرديد و اولين اثر سوئى كه از آن خيانتها پديد آمد اين بود كه جنگ بصره را براى على (ع) ايجاد كردند و آن صحنهى دردناك را به وجود آوردند و عده زيادى از مسلمانان اغفال شده را گرد هم آوردند و بر اثر آن جنگ خونهاى بسيارى ريخته شد و عدهى زيادى از مسلمانان به قتل رسيدند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ايام حيات خود از آينده ى تاريك على (ع) و حوادثى كه با آن مواجه خواهد شد خبر داده بود، حتى از جنگ ناكثين يعنى آنانكه بيعت مىكنند و مانند طلحه و زبير تعهد مىنمايند و سپس عهد را مىشكنند و به مقابله با آن حضرت قيام مىنمايند گفته بود. اما على (ع) كه واقف به تعاليم قرآن شريف و مقررات اسلامى بود از اتمام حجت دست نكشيد، گاهى به طور خصوصى با افراد اخلالگر مذاكره كرد و تذكرات لازم را بيان نمود و گاه در مقابل جمعيت بسيار سخنرانى كرد و شنوندگان را از انحراف فكرى آنان آگاه ساخت. متاسفانه تذكرات حكيمانه و بيانات عالمانه ى امام على بن ابيطالب (ع) در وجود آنان موثر نيفتاد و آن گروه منحرف همچنان به روش باطل خود ادامه دادند و در نتيجه، ميدان جنگ مهيا شد و لشكريان على (ع) در مقابل لشكريان عايشه و طلحه و زبير ايستادند و على (ع) براى آخرين بار به منظور اتمام حجت جوان لايقى را برگزيد و به او فرمود:
قرآن را به مقابل مردم ببر و از قول من بگو: على مىگويد بياييد جنگ را كنار بگذاريم و حاكم بين ما و شما قرآن باشد. آن جوان رفت اما نه تنها اعتنا نكردند، بلكه دستهاى او را قطع كردند و خود او را كشتند و ديگر از نظر شرعى، مطلب براى على تمام شد و لذا جنگ را با عزمى ثابت و ارادهاى جدى آغاز نمود و بدون شك و ترديد به آنان حمله كرد و قضاياى سنگينى اتفاق افتاد و عدهى كثيرى به خون غلتيدند. نيت على (ع) در حمله به آنانى كه در صحنه ى جنگ جمل گرد آمده بودند نيتى بود رشيد و مسبوق به علم و آگاهى، نيتى بود بر وفق حق و حقيقت و خلاصه، نيتى بود كه در آن كمترين شك و ترديدى وجود نداشت. از اين رو على (ع) در كمال قوت نفس و قدرت اراده به عمل خويش ادامه داد و به صحنهى اخلالگرى آن مردم خائن كه بر ضد اسلام پايهگذارى شده بود پايان بخشيد و اين نيت نمونهى بارزى است از آنچه كه على بن الحسين عليهماالسلام در دعاى «مكارم الاخلاق» از پيشگاه الهى درخواست نموده است:
و نه رشد لا اشك فيها،
بار الها مرا از نيت حق و ثباتى برخوردار فرما كه ضمن عمل دچار شك و ترديد نشوم.