eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 خدایا گوش کن! درددلی عاشقانه با خدا برگرفته از در 3 قسمت زیبا 👈 یکی از عاشقانه ترین دعاهای ما شیعیان شعبانیه است که چنان گرم و صمیمی اما عمیق وپر محتوا با در آن با خدا سخن گفته می‌شود که عارفان را متحیر و عامیان را هرچه بیشترعاشق خداوند می‌کند. 🔊 این مناجات زیبا را می توانید با لینک زیر با نوای مداحان مختلف " 24 مداح عربی و فارسی زبان " بشنوید ...👇 https://eitaa.com/sahife2/40750 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 خدایا گوش کن! درددلی عاشقانه با خدا برگرفته از قسمت اول 🙏 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ! قدم قدم سعی میکنم به خدا نزدیک شوم. زانو میزنم و قبل از هرچیز نام معشوقش را می برم… دل خدایم را با صلواتی می برم و آن گاه رو به درگاه ربوبیتش با عجز و ناله می گویم: بشنو صدایم را… وقتی صدایت می کنم… وقتی دعا می کنم … وقتی به خلوتم دعوتت می کنم… حرف مرا بشنو! بغضم را فرو میخورم و گردن کج میکنم! خدا… وقتی با تو آهسته نجوا میکنم… به من رو کن! من به سوی تو فرار کرده ام. نمیدانم چطور خودم را این قدر با عظمت بی همتایش راحت می بینم! میگویم: من میان دو دست تو ایستاده ام خدا. یعنی در آغوشت… وقفت بین یدیک… ولی خدای من… من گدای تو ام… گدایی بی چاره و پریشان که خودش را در آغوش تو رها کرده. گریه و زاری به راه انداخته. آخر خدایا! دستانت پر است… و من مهتاج هرچه هستم آن چیز نزد تو است. من نیاز مند چیز هایی هستم که تو داری و غیر از تو کسی آن ها را ندارد و نمی تواند داشته باشد. میخواهم دعا کنم و حاجاتم را از او بخواهم. دست بلند میکنم. اما… اما از کجا شروع کنم؟ چه بگویم؟ متحیر دستانم را آرام پایین می آورم و سر به زیر می افکنم… آخر ای خدای من! تو که مرا می شناسی… من را و آنچه درون من است. آنچه در ضمیر ناخودآگاه من است و حتی خود من هم به آن التفات ندارم. تو که حتی آنها را هم می دانی… اصلا نه در دنیا و نه در آخرت، هیچ یک از امور من.. هیچ کار من… هیچ چیز من از چشم تو پنهان نبوده و نیست و نخواهد بود… خدایا! تو که… چه بگویم؟ هرچه بخواهم بگویم را همان قبل از گفتن می دانی… توکه آخر همه خواسته های مرا می دانی… آنچه برای آخر کارم از تو می خواهم … هر خیری که به ذهنم بیاید، هر چیزی که حتی برای یک لحظه از ذهنم عبورش می دهم… همه را! همه را! تو که همه چیز را می دانی. چه بخواهم از تو؟… چه بگویم نزد تو؟.. حقارتم را چنان احساس می کنم که نا خود آگاه به سجده می افتم. ذلیلانه… خاضعانه… با زجه و ناله… آقای من… سید من… مولای من… من به تقدیر اعتقاد دارم! هرچه را مقدر کرده باشی تا آخر عمر، مو به مو بر من اجرا می شود… خدا… هرچه به من اضافه شده تو دادی… هرچه از من کم شده تو گرفتی… دار و ندارم از توست… من اعتقاد دارم! سود کردم تو کنارم بودی. ضرر کردم تو صلاح دیدی… خود تو خدا! نه غیر تو… پر از بغض کودکانه لحظه ای سر از خاک سجده بر میدارم و گردن کج می کنم. خدا… اگر تو محرومم کنی… وای به حالم! چه کسی پیدا می شود که به من روزی بدهد؟ بگو چه کسی؟! اگر ذلیلم کنی… خارم کنی… چه کسی کمکم می کند؟ حال خود را درک نمی کنم. از بیچارگی گردن می کشم و فریاد می زنم… خدا… گفتم پناه آورده ام… می دانی؟ از خشم تو مجبور شدم به خودت پناه آورم… آری… آری می دانم! قبول… من… من لایق رحمتت نیستم… باشد! اما تو چه؟ تو که اهل بخششی! اهلش نیستی؟ اهل این که به کسی مثل من حقیر و بد بخت، گسترده و وسیع ببخشی؟ اهل این بخشیدن نیستی؟ خدای مهربان من؟… 👈 ادامه دارد ... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 خدایا گوش کن! درددلی عاشقانه با خدا برگرفته از قسمت دوم 🙏 ((… سرم را پایین می اندازم. شرمنده تر از همیشه لبخند میزنم و عرض میکنم!)) خدایا… احساس میکنم در آغوشت رها شده ام. احساس میکنم در آغوش تو ام و از تمام من، تنها سایه ای از توکلم روی صورت تو افتاده. حالا این تو و این توکل من! خدای عزیزم آن طور با من تا کن که تو اهلش هستی… نه من! مرا در آغوش رحمتت مهربانانه فشار ده! خدای من… اگر تو مرا ببخشی دیگر نیازی به بخشش دیگران نیست ها! بخشیدن، مقام بزرگی است. کسی جز تو سزاوار این مقام نیست. کسی از تو بالا تر نیست که بخواهد ببخشد. همان مثل معروف خودمان. چون که صد آمد نود هم پیش ماست. اگر تو مرا ببخشی دیگر چه کسی لایق بخشیدن است؟ دیگران چه کاره اند؟ ((به می افتم و اجلی که خبر نمی‌کند… )) خدا! اگر آمدیم و اجلم نزدیک شد. از آن طرف اعمالم هم آنقدر نبود که مرا به تو نزدیک کند… فقط یک راه برایم باقی می ماند! به گناهانم اقرار میکنم و این اقرار به گناه را وسیله ای قرار میدهم تا به تو نزدیک شوم… چه کار کنم؟ غیر از این راهی برایم سراغ داری؟ اقرار میکنم… خدا! جنایت کردم… بر خودم! بر نفسم! به خودم جرم و جنایت مرتکب شدم. اقرار میکنم که به خودم جنایت کردم و حالا اگر تو نبخشی… وای برمن! اگر تو نبخشی… وای برمن! وای بر من گنه کار…! ((خودم را کلافه و مستاصل میبینم. عجیب احساس بی چارگی میکنم. آخر اگر خدا مرا نبخشد… )) خدا! تو که در تمام زندگی هوای مرا داشتی… حالا بیا و بعد از مرگ هم همین را ادامه بده دیگر! از من توقع نداشته باش امید نداشته باشم…. من چطور مأیوس بشوم؟ چطور از این نگاه قشنگ و پر رحمتت نا امید شوم در تمام عمر همین طور مرا نگاه میکردی؟ چطور امید نداشته باشم؟ خدا… کار و بار مرا طوری ردیف کن که تو اهلش هستی! چیز زیادی از تو میخواهم؟ فقط میگویم به یک گنه کار نفهمی که جهالت کرده عنایتی کنی. میگویم همان نگاه لطیفی که در دنیا داشتی را در آخرت هم داشته باش. آخر ای خدای من! تو که در دنیا گناهان مرا پوشاندی و مرا رسو انکردی. خوب من در آخرت بیشتر از دنیا به این رسوا نشدن نیازمندم! حالا که در دنیا حتی به بنده های خوبت گناهانم را نشان ندادی و مرا رسوایم نکردی روز قیامت میخواهی به همه خلایق نشان بدهی که چه کار ها کردم؟ خدا! اصلا تقصیر خودت بود! بخشش تو آنقدر زیاد بود که روی من زیاد شد… حالا هم عفو تو از غلط کاری های من بالا تر است. مگر نه؟! ((امیدوارانه سر به آسمان بلند میکنم و لبخندی سرشار از اطمینان میزنم)) 👈 ادامه دارد ... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 خدایا گوش کن! درددلی عاشقانه با خدا برگرفته از قسمت سوم 🙏 خدایا تو خوشحالی بنده ات را دوست داری. خوشحالم میکنی؟ من را با به لقاء خودت شاد کن. رسیدن به تو. آن هم آن روز که بین بنده ها حکم میکنی. وقتی همه از تو میترسند دوست دارم من در لقاء الله باشم مرا با این مقام شاد کن! ((شرمنده میشوم… یاد آنهمه گناه معصیت می افتم. دو باره سر پایین می اندازم. لرزه به تنم می افتد. )) خدایا… ببخشید… غلط کردم… سراپا احتیاجم… احتیاج به این که عذر خواهی ام را بپذیری.. راه دیگری هم ندارم… غلط کردم! خدایا حاجتم را رد نکن! من به درگاه تو طمع کردم. محرومم نکن خدا. ببین! این همه آمال و آرزو… امیدم را نا امید نکن. خوب تو اگر میخواستی خوارم کنی که هدایتم نمیکردی. حتی فکرش را هم نمیکنم که تو حاجتم را روا نکنی. بی خودی نیست! همه عمرم را در طلب حوائج گذرانده ام. ولی باز ممنون… شکرت خدا! تا ابد تو را شکر… دائما ممنون تو ام… هر روز بیشتر از قبل، آن جور که تو می پسندی… ((یاد بدهکاری هایم به خدا می افتم. و این که با هر کدام از گناهانم چقدر حق دارد عذابم کند. نمیفهمم چطور میشود که از فرط بیچارگی گردن میکشم و فریاد میزنم…)) خدا! ببین! اگر من را به جرم و جنایت هایم مواخذه کنی من هم دستم پر است… تو را مواخذه میکنم. آری به بخششت! اگر به گناهانم بازخواستم کنی تو را به مغفرت و عفوت مواخذه میکنم… بله! اصلا میدانی؟ اگر مرا به آتش بیاندازی آبرویت را می برم… داد میزم که آهای جهنمی ها! من خدا را دوست داشتم… حتی حالا که در آتش میسوزم دوستش دارم… درست است که اگر عملم را کنار آن طاعتی که تو از من میخواستی بگذاریم کم است… اما امیدم را چه؟ امیدم را اگر کنار کرم تو بگذاریم… خیلی زیاد است خدا… اصلا چطور ممکن است که از کنار تو دست خالی برگردم. من به احسان و کرم تو خوشبین بودم. فکر میکردم نجاتم بدهی! به نظرم میرسید پیش تو مرحوم شوم نه محروم! ((از حال خودم خجالت میکشم مینشینم و زانوی غم بغل میگیرم و برایش درد دل میکنم.)) خدا… حواسم نبود عمرم رفت! آری عمرم گذشت و در غفلت بودم… پوسید خدا! جوانی من در مستی و بی عقلی دور از تو نخ نما شد! آخر آن روز ها کرمت را دیده بودم. خوب به کرم تو مغرور شدم. گفتم خدایی دارم که بخشنده است. خدایی که اوست کریم! با غرور به کرم تو هر کار که خواستم کردم… گفتم که… مست بودم! نفهمیدم و راهی رفتم که بد تر به سمت غضب تو بود. آه… خواب بودم خدا! حیف باشد… آن روز ها بیدار نشدم… 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نوای جانسوز حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی نتیجۀ اختلاف وَ قَالَ (علیه السلام): الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ. حضرت علی که درود خدا بر او باد در آفت اختلاف آفت فرمودند: نابود كننده انديشه است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ ثمره شوم : ⏺ امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى و كوتاه و پرمعنا به يكى از عواقب سوء اختلاف اشاره مى كند و مى فرمايد: «اختلاف، تصميم گيرى و تدبير را نابود مى كند»; (الْخِلاَفُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ). همه مى دانيم اختلاف سرچشمه همه بدبختى هاست. هيچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هيچ جمعيتى پيروز و كامياب نگشتند مگر در سايه اتفاق. كلام حكيمانه بالا دو تفسير مى تواند داشته باشد: نخست اين كه گاه مى شود عده اى مى نشينند و بر سر موضوع مهمى تصميم گيرى مى كنند; ولى ناگهان فرد يا افرادى نظر مخالفى ابراز مى كنند و تصميم گيرى پيش گفته را به هم مى زنند و كار ابتر مى ماند. همان گونه كه در داستان جنگ صفين، على(عليه السلام) و جمعى از دوستان خبير و آگاه اصرار داشتند كه جنگ به مراحل نهايى رسيده و آن را تا پيروزى ادامه دهند و غائله را ختم كنند; ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بى خبر اين تصميم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسيار دردناك آن روبرو شدند. تفسير ديگر اين كه اختلاف سبب مى شود كه رأى گيرى هيچ گاه به جايى نرسد و تدبيرها عقيم بماند. جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد كه اختلاف هم مانع از تصميم و تدبير باشد و هم اگر تدبير و تصميم صحيحى منعقد شد، آن را بر هم بزند. روشن است براى انجام هر كار مهمى احتياج به فكر و انديشه و تدبير و تصميم گيرى صحيح است و اين كار تنها در فضايى ممكن است كه اختلاف در آن نباشد، بلكه تمام كسانى كه در آن تصميم گيرى شركت دارند هدفشان رسيدن به نقطه واحد و حتى الامكان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد. اما گاه يك نغمه مخالف كه يا بدون مطالعه اظهار شده و يا از غرض و مرضى ناشى گشته مى تواند تمام تصميم ها و تدبيرها را به هم بريزد. گاهى نيز رئيس جمعيت بر حسب تدبير خود تصميمى مى گيرد; اما مخالفت بعضى از پيروان آن را عقيم مى كند چنان كه در داستان قلم و دوات كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در آخرين لحظات عمرش درخواست كرد آن را بياورند و فرمانى درباره جانشين خود كه قطعاً على بن ابى طالب(عليه السلام) بود بنويسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأكيد كند، مخالفت يك نفر (خليفه دوم) سبب شد كه گروه ديگرى نيز نغمه خلاف سر دهند و جلوى اين كار گرفته و حتى به ساحت قدس پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اهانت زشتى شود كه شرح آن در چندين جاى صحيح بخارى و كتب ديگر حديث و تاريخ آمده است. در جنگ احد نیز همین حادثه شوم اتفاق افتاد; پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جمعى از یاران اصرار داشتند مسلمانان در مدینه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع کنند، زیرا در آنجا بهتر مى شد دشمن را زمین گیر کرد; ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت کردند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به احترام نظرات آنها لشکر اسلام را به بیرون و در کنار کوه احد آورد و سرانجام به سبب این موضوع و پاره اى از اسباب دیگر ضربه سختى بر پیکر لشکر اسلام وارد شد. در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ما اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهْلُ باطِلِها عَلى أهْلِ حَقِّها; هیچ امتى بعد از پیامبر خود اختلاف نکردند مگر این که اهل باطل بر اهل حق در میان آنها پیروز شدند». در کلام حکیمانه نیز امام(علیه السلام) به این حقیقت اشاره فرموده بود که: «اللِّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّاْىَ; لجاجت فکر و رأى انسان را نابود مى کند». 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الْدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ الْنَّارِ یكى از راههاى شناخت مردم، آشنایى با آرزوها و دعاهاى آنان است. در آیه قبل، درخواست گروه اوّل از خداوند مربوط به دنیا بود و كارى به خیر و شرّ آن نداشتند، ولى در این آیه درخواست گروه دوّم از خداوند، «حسنة» است در دنیا و آخرت. در دیدگاه گروه اوّل؛ دنیا به خودى خود مطلوب است، ولى در دید گروه دوّم؛ دنیایى ارزشمند است كه حسنه باشد و به آخرت منتهى گردد. 1- دنیا و آخرت با هم منافاتى ندارند، به شرط آنكه انسان به دنبال حسنه و نیكى باشد. «فى الدنیا حسنة و فى الاخرة حسنة» 2- هر رفاهى مذموم نیست، بلكه زندگانى نیكو، مطلوب نیز هست. «ربّنا اتنا فى الدنیا حسنة» 3- دوزخ، حساب جدایى دارد. با اینكه از خداوند نیكى آخرت را مى‌خواهند، ولى براى نجات از آتش، جداگانه دعا مى‌كنند «قِنا عذاب النار» 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏺ ترا سزاست خدائی ، نه جسم را و نه جانرا تو را سزد که خودآئی ، نه جسم را و نه جانرا توئی توئی که توئی و منی و مائی و اوئی منی نشاید و مائی ، نه جسم را و نه جانرا توئی که تای ندارد ، وحید و فردی و یکتا نبود غیردوتائی ، نه جسم را و نه جانرا تو را رسد که در آئینه ی رسالت احمد جمال خویش نمائی ، نه جسم را و نه جانرا تو را رسد بنسیم کلام آل محمد ص زر از چهره گشائی ، نه جسم را و نه جانرا تو را رسد که هزاران هزار نقش بدایع زکلک صنع نمائی ، نه جسم را و نه جانرا ترارسد که دو صدساله زنک کفر و گنه را زلوح دل بزدائی ، نه جسم را و نه جانرا ترا رسد که چو جا نشد زجسم جسم زهم ریخت دگر اعاده نمائی ، نه جسم را و نه جانرا ترا رسد که در آئینه ی نعیم و عقوبت بلطف و قهر در آئی ، نه جسم را و نه جانرا بلطف خویش ببخشا ، اسیر قهر خودت را چو نیست از تو رهائی ، نه جسم را و نه جانرا نه ایم از تو جدا ، موجهای بحر وجودیم نباشد از تو جدائی ، نه جسم را و نه جانرا زما و من چون بپرداخت ، خانه ی دل را تو را رسد که در آئی ، نه جسم را و نه جانرا ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! عجائبی از بینایی و لوله های ها ✔️( لطفا برای دیدن یکی دیگر از ، روی اعداد " 1 3 4 5 " کلیک کنید ) 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 12 🔴 شگفتى‏هاى نواحى مختلف جسم‏ «اسميت و كپنهاور، بافت شناسان بزرگ معاصر در كتاب خود مى‏نويسند كه: ضخامت قشر خاكسترى مخ از 5/ 1 تا 5/ 3 ميلى‏متر است و سطح آن به 000، 200 ميلى متر مربع مى‏رسد و از 14 ميليون نرون «بافت عصبى» تشكيل شده كه وظيفه آنها احساس درد است، و اين مركزيت احساس درد با 000، 500، 3 نقطه گيرنده درد كه در سراسر بدن انسان قرار دارند مربوط است. به علاوه در سطح بدن 000، 25 نقطه گيرنده سرما و 000، 30 نقطه گيرنده گرما و 000، 50 نقطه درك تحريكات مكانيكى وجود دارد! با توجّه به اين كه تعداد گلبول‏هاى قرمز در هر ميلى‏متر مكعب خون 000، 000، 5 است و سطحى كه يك گلبول اشغال مى‏كند، 128 ميكرون مربع است، بنابراين سطح مجموعى را كه قادرند براى عمل تنفس در هر ليتر بسازند به 3840 متر مربع بالغ مى‏شود. بدن انسان تقريباً داراى 30 تريليون گلبول قرمز و قطر هر گلبول هفت ميكرون است، بنابراين اگر فرضاً گلبول‏هاى خون را پشت سر هم رديف كنيم صفى به طول 000، 210 كيلومتر ايجاد خواهد شد، و چون شعاع متوسط زمين 6366 كيلومتر است، بنابراين صف گلبول‏ هاى بدن انسان به 33 برابر شعاع كره زمين بالغ مى‏گردد، و فاصله كره زمين تا ماه 8/ 1 برابر اين صف عجيب طولانى است. عجيب‏تر آن كه هر گلبول قرمز خون از 000، 000، 265 مولكول هموگلوبين تشكيل يافته و هموگلوبين، رنگ دانه قرمز است كه مسؤول حمل اكسيژن مى‏باشد، بنابراين تعداد كلّ هموگلوبين حياتبخش بدن انسان عدد 795 را تشكيل مى‏دهد كه در برابر آن 19 صفر گذاريم. عمل بينايى ما به وسيله هفتاد ميليون سلول مخروطى شكل و قريب يكصد و هفتاد ميليون سلول ميله‏اى انجام مى‏گيرد كه در شبكه قرار دارند و بر طبق عقيده هلمهتز در انسان 000، 6 تار صوتى وجود دارد كه هر تار با صوت و ارتعاشى خاص به لرزه مى‏آيد! تنها لوله‏ هاى ‏ها تا 4 ميليون عدد مى‏رسد كه طول مجموع آنها 22 كيلومتر است و در هر شبانه روز 1700 ليتر خون از اين كليه‏ ها عبور مى‏كند، ولى خونى كه شبانه روز از شش‏ ها مى‏گذرد به 000، 10 ليتر بالغ مى‏گردد.» اين كه از قول انبيا و امامان و عشاقان و عارفان و والهان نقل شده: خدا را همه جا و در همه چيز مى‏توان مشاهده كرد، حقيقتى است كه از خورشيد روشن ‏تر و از نور پرفروغ ‏تر است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 267 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون بخشی از 👤 حاج حسین التماس دعا 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه ی پیشواى مؤمنان و پیشواى فاسقان وَ قَالَ (علیه السلام): أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ. [قال الرضي: و معنى ذلك أن المؤمنين يتبعونني و الفجار يتبعون المال كما تتبع النحل يعسوبها و هو رئيسها]. حضرت علی که درود خدا بر او باد در فرق ميان پيشواى مؤمنان و فاجران فرمودند: من پيشواى مؤمنان، و مال، پيشواى تبهكاران است. سید رضی گوید: (معناى سخن امام اين است كه مؤمنان از من پيروى مى كنند و بدكاران پيرو مال مى باشند آنگونه كه زنبوران عسل از رئيس خود اطاعت دارند). 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ من پيشواى اهل ايمانم: ⏺ امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، فرق ميان پيشواى مؤمنان و فاجران را چنين بيان مى كند: «من، يعسوب و پيشواى مؤمنانم، و مال و ثروت، يعسوب و(پيشواى) بدكاران است»؛ (أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ). آنگاه مرحوم سيّد رضى مى فرمايد: «معنى اين سخن آن است كه مؤمنان از من پيروى مى كنند؛ اما فاجران به دنبال ثروتند، همانگونه كه زنبوران عسل از يعسوب يعنى رئيس خود پيروى مى كنند»؛ (قالَ الرَّضِيُ: وَمَعْنى ذلِکَ أنَّ الْمُؤْمِنينَ يَتَّبِعُونَني، وَالْفُجّارَ يَتَّبِعُونَ الْمالَ كَما تَتَّبِعُ النَّحْلُ يَعْسُوبَها، وَهُوَ رَئِيسُها). «يعسوب» به ملكه زنبوران عسل گفته مى شود كه هرگاه به پرواز درآيد تمام زنبورانى كه در آن كندو با او زندگى مى كردند به دنبال او به پرواز درمى آيند. سپس به رئيس هر قومى يعسوب اطلاق شده است. عجيب اين است كه بعضى از ارباب لغت، امير و رئيس زنبوران عسل را مذكّر شمرده اند، در حالى كه مؤنث است و به همين دليل همه جا در فارسى از آن به ملكه ياد مى كنند. واقعيت عينى نيز همين معنا را تأييد مى كند كه ملكه از جنس مادّه باشد نه مذكّر. درواقع امام عليه السلام فرق ميان افراد باايمان را كه به معنويات مى انديشند با افراد مادى و بى ايمان كه تنها به ثروت مى انديشند، بيان كرده، مى گويد: من پيشواى مؤمنانم؛ ولى پيشواى فاجران مال و ثروت است. در عصر آن امام عليه السلام اين معنا به خوبى آشكار شد: عده اى دنياپرست از اطرافيان آن حضرت، او را رها كرده وبه دليل وعده هاى هنگفت مالى معاويه به شام رفتند و به او پيوستند و با اين عمل باطن خود را آشكار كردند. درواقع آنچه امام عليه السلام در اينجا فرموده محك خوبى است براى شناختن افراد در هر عصر و زمان. افراد باشخصيت و ظاهرآ مؤمنى را ديديم كه خود را به اموال نامشروع فروختند در حالى كه مؤمنان راستين گاهى با فقر زندگى مى كردند و در برابر آن اموال زانو نمى زدند. همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره شد، اين لقب را رسول اكرم صلي الله عليه وآله به اميرمؤمنان على عليه السلام داده است. ذهبى در ميزان الاعتدال از ابن عباس نقل مى كند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به أم سلمه فرمود: «إنَّ عَلِيّآ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمي وَهُوَ بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى مِنِّي غَيْرَ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي؛ اى امّ سلمه! گوشت على از گوشت من است و او نسبت به من به منزله هارون (برادر موسى) نسبت به موسى است جز اينكه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود». سپس ابن عباس مى افزايد: «به زودى فتنه اى در ميان مسلمانان پيدا مى شود، كسى كه در آن فتنه گرفتار شود بايد دو چيز را رها نكند: قرآن و على بن ابى طالب را». در پايان مى گويد: من از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيدم در حالى كه دست على را گرفته بود مى فرمود: «هذا أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَأوَّلَ مَنْ يُصافِحُني يَوْمَ الْقِيامَةِ وَهُوَ فارُوقُ هذهِ الاُْمَّةِ يَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَهُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمالُ يَعْسُوبُ الظَّلَمَةِ؛ على اولين كسى است كه به من ايمان آورد و نخستين كسى است كه روز قيامت با من مصافحه مى كند و او فاروق اين امّت است؛ يعنى حق را از باطل جدا مى كند و او يعسوب و پيشواى مؤمنان است در حالى كه مال، يعسوب ظالمان است». همين مضمون تقريبآ با همين عبارت در انساب الاشراف بلاذرى از ابوذر نقل شده است. همين معنا با عبارات مختلفى در كتب ديگر اهل سنت آمده است، براى توضيح بيشتر به كتاب شريف الغدير، ج 2، ص 313 مراجعه كنيد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره أُوْلئِكَ لَهُمْ نَصِيِبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ‏ آنها از كسب (و دعاى) خود بهره و نصیبى دارند و خداوند به سرعت به حساب هركس مى‌رسد. به «بهره»، «نصیب» مى‌گویند. گویا سهمى را براى انسان نصب كرده‌اند. بهره‌ى مؤمنان تنها به خاطر دعاى «ربّنا اتنا» نیست، بلكه به خاطر تلاش و كسب آنان نیز بوده است. و این به ما هشدار مى‌دهد كه الطاف خداوند به كسانى مى‌رسد كه به همراه دعا، تلاش و كوشش نیز بكنند. 1- بهره‌ى انسان در قیامت، تنها از بعضى كارهاى خویش است، نه تمام آنها. «ممّا كسبوا» چه بسیار كارهایى كه انسان مى‌كند، ولى بخاطر نداشتن قصد قربت و نیّت خالص، در قیامت از آن بهره نمى‌برد. 2- بدون كسب وتلاش، بهره‌اى نیست. «لهم نصیب ممّا كسبوا» 3- پاداش سریع، یك امتیاز است «سریع الحساب» 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏺ اگر خرند زعشاق جان سوخته را روان بدوست برم این روان سوخته را کشد چو شعله زحرف فراق دوست نفس کشم بکام خموشی زبان سوخته را زآتش دل من حرف در دهن سوزد کسی چگونه بفهمد بیان سوخته را خبر ببر ببر دلبر ای صبا و بگوی سزد که رحم کنی عاشقان سوخته را بگو زسوختگان آتشین رخان پرسند ترا چه شد که نپرسی فلان سوخته را زهم بپاش صبا قالبم بپاش افکن مهل که دفن کنند استخوان سوخته را بسوخت زآتش عشقش تنم طبیب برو دوا چگونه توان خستگان سوخته را فتاد آتش عشقش بدل زمن کم شد کجا روم زکه پرسم نشان سوخته را حدیث سوختگانست بهرخامان حیف خبر کنید زمن همدمان سوخته را دهان و کام و زبان سوخت زاولین سخنش بگو به به بندد دهان سوخته را ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2