eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره و وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِى يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَآءً وَ نِدَآءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَّا يَعْقِلُونَ‏ و مَثل كافران، چنان است كه كسى به حیوانى كه جز صدایى (از نزدیك) ویا ندایى (از دور) نمى‌شنود بانگ زند، اینان كران، لالان و كورانند و از اینروست كه نمى‌اندیشند. «دعا» به معناى خواندن از نزدیك و «نداء» براى خواندن از راه دور است. در این آیه دو تشبیه است: یكى تشبیه دعوت كننده‌ى حقّ، به چوپان. و دیگرى تشبیه كافران، به حیواناتى كه از كلام چوپان چیزى جز فریاد نمى‌فهمند. یعنى اى پیامبر! مثال تو در دعوت این قومِ بى‌ایمان به سوى حقّ و شكستن سدهاى تقلید كوركورانه، همچون كسى است كه گوسفندان و حیوانات را براى نجات از خطر صدا مى‌زند و آنها این پیام را درك نمى‌كنند. زیرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع كرو لال و نابینا هستند. ⏺ ارزش چشم و گوش و زبان، به آن است كه مقدّمه‌ى تعقّل باشد، و گرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند. «صم بكم عمى فهم لایعقلون» ⏺ راه شناخت، پرسیدن، گوش كردن و دیدن همراه با تفكّر است. «صم بكم عمى فهم لایعقلون» ⏺ اشخاص بى‌تفاوت در برابر دعوت حقّ، پنج صفت تحقیرآمیز دارند: مثل حیوانند، كورند، كرند، لالند و بى‌عقلند. «مثل الّذین كفروا... فهم لایعقلون» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
طرح هفته 19 از عبارات نورانی 👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای ✳️ عبارت اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِى بِهُدًى صَالِحٍ لا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او و مرا به هدايت شايسته‏ اى بهره‏ مند ساز كه هرگز به هيچ چيز مبدل نسازم 🔸 https://eitaa.com/sahife2/5144 دعای 👈 نظرات، دل نوشته ها و حرفهای صمیمانه ی شما درخصوص عبارت فوق که از هم اکنون برای ما ارسال شود، در این قسمت بارگذاری میشود ◀️ انشاالله سعی کنید در این طرح به عشق امام سجاد علیه السلام و انس بیشتر با این کتاب نورانی ولو درحد یک خط!! مشارکت فرمایید 👌 ادمین 👇 @yas2463 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
با تشکر از همه دوستانی که در این بحث امروز ما مشارکت داشتند
اللهم صل علی محمد وآله محمد و متعنی بهدی صالح لااستبدل به... خدایا مرا بهرمند کن از هدایتی که صالح باشد... بزرگان درشرح این عبارت گفته اند: «هدایت صالح»یعنی هدایت حق ومطابق با واقع .حق همیشه یکی است وتعدد ندارد. ویژگی هدایت حق ،آن است که نورانی است ،انسان را به دنبال خود می کشد،به گونه ای که انسان در طول زندگی می خواهد آن را کامل کند نه اینکه آن را رها کند. ومن یؤمن بالله یهد قلبه. اشاره به همین مطلب است.هدایت صالح را خداوند به کسی می دهد که مومن باشد. هدایتی که پس از مدتی نیاز به عوض کردن و رها کردن آن نباشد. «ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا...» امام علیه السلام همین مهم را از خداوند درخواست می کند.
امام (ع) در پيشگاه الهى عرض مى‏كند: بار الها! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از هدايتى شايسته و بر وفق صلاح، بهره‏مند فرما، هدايتى كه آنقدر مفيد و سعادت ‏بخش باشد كه من آن را با هيچ چيز عوض نكنم و بدلى به جاى آن انتخاب ننمايم. دو كلمه کلیدی در اين عبارت نورانی آمده: يكى كلمه‏ى «هدايت» است و آن ديگر كلمه ى «صالح». که باید روی آنها بیشتر تامل و فکر کرد.
هدايت تكوينى تمام آفريده‏هاى جهان هستى عموما و انواع حيوانات روى كره‏ ى زمين خصوصا از هدايت تكوينى ذات اقدس الهى برخوردارند و در پرتو آن هدايت حكيمانه است كه هر موجودى مسير صحيح خود را مى‏پيمايد، و نظم حيرت‏زاى جهان بر اثر آن باقى و برقرار است. زنبور عسل، اين موجود زنده‏ى كوچك و نافع، با هدايت تكوينى، زندگى جمعى خود را اداره مى‏كند، با هم كندو مى‏سازند، مقررات داخلى كندو را مى‏دانند و عملا رعايت مى‏نمايند. كارگران كندو از پى شيره‏ى گل مى‏روند، غذاى اعضاى كندو را ذخيره مى‏نمايند، اصول بهداشت در آن محيط كاملا رعايت مى‏شود، و اگر يكى از اعضاى كندو از برنامه‏ى خود تخلف كند مورد مواخذه و كيفر قرار مى‏گيرد. تمام انواع حيوانات براى تامين زندگى خود و فرزندان خويش از هدايت تكوينى برخوردارند و با همان هدايت، صلاح و فساد را مى‏شناسند و به زندگى خويشتن ادامه مى‏دهند. انسان نيز در بعد حيوانى داراى هدايت تكوينى است، معده و روده با هدايت تكوينى غذا را هضم و جذب مى‏نمايند، كبد با هدايت تكوينى كارهاى بهت‏آور خود را در بدن انجام مى‏دهد، رحم با هدايت تكوينى بچه مى‏سازد، اعصاب با هدايت تكوينى وظايف دقيق حس و حركت را انجام مى‏دهند، و خلاصه، آدمى در جنبه ‏ى حيوانى همانند ديگر حيوانات از هدايت تكوينى استفاده مى‏كند
هدايت تشريعى براى وظايف انسانى و شئون معنوى ، انسان نياز به هدايت تشريعى و قوانين موضوعه دارد و از اين رو خداوند در هر زمان پيمبرانى را مبعوث فرموده تا مقررات الهى را كه هدايت تشريعى ذات اقدس اوست به مردم بگويند و آنان را به اطاعت از آن قوانين سعادت‏بخش دعوت نمايند. پيروان مكتب پيمبران الهى و همچنين اكثريت قريب به اتفاق جامعه‏ شناسان و دانشمندان بزرگ بشر وجود قوانين و مقررات موضوعه را براى حفظ نظم و تعيين حدود و حقوق افراد جامعه‏ى بشر ضرورى و لازم دانسته‏اند
اگر آفريدگار حكيم، انسانها را خودكفا و بى‏نياز از قوانين تشريعى و حكومت مجرى قانون خلق كرده بود، حتما آنان را در زندگى به حال خودشان وامى‏گذارد و هرگز پيمبران را مبعوث نمى‏نمود و كتب سماوى را، كه حاوى قوانين تشريعى است، نازل نمى‏فرمود، و براى نظارت در حسن اجراى آن قوانين، انبيا را مامور نمى‏ساخت. ارسال رسل و فرو فرستادن كتب آسمانى از طرف خالق حكيم، خود دليل واضحى بر نياز انسانها به قوانين تشريعى و حكومت مجرى قانون است.
امام سجاد (ع) از هداى صالح سخن گفته و از پيشگاه الهى درخواست نموده كه او را از آن هدايت بهره‏ مند نمايد. براى اينكه هداى صالح كه محتواى قوانين تشريعى خداوند است واضح گردد لازم است قبلا درباره‏ى منشا و سرچشمه‏ى قوانين بشرى به اختصار صحبت شود. از روزگاران گذشته تا امروز سرچشمه‏ى قوانين و مقررات در بعضى از جوامع بشرى آداب و رسومى بوده كه از نسلهاى قبل به نسلهاى بعد منتقل شده و در نسل كنونى به جاى مانده است. در هر عصر، مردم بر طبق آن رسوم عمل مى‏كردند و معيار «خوب» در نظر آنان مطابقت با آن آداب بوده و «بد» ناهماهنگى با آن. در اين قبيل جوامع ممكن است قسمت مهمى از آن رسوم به صلاح زندگى مادى مردم باشد، اما قسمتى از آن كه بر اثر جهل و نادانى پايه‏گذارى گرديده و مردم گرفتار آن شده‏اند قطعا ناروا و مذموم است، مثل زنده به گور كردن نوزادان دختر كه در عصر جاهليت معمول بوده. مردم آن عصر طبق رسوم عادى اجتماعى، اين عمل زشت را پذيرفته بودند، اما اين عمل از نظر انسانى و وجدانى عملى ظالمانه و ناروا و از نظر اجتماعى بر هم زدن موازنه و تعادل وجود مرد و زن در اجتماع است و اين هر دو، ضرر و زيان بزرگ دربردارد. بنابراين مقررات ناشى از آداب و رسوم جاهلانه نمى‏تواند آدمى را از هداى صالح و راهنمايى سعادت‏بخش برخوردار نمايد. در كشورهايى كه با رژيم استبدادى و حكومت فردى اداره مى‏شوند شخص مستبد با زور و قدرت، مردم را اسير گرفته و ظالمانه بر آنان حكومت مى‏كند، مقررات جارى مملكت عبارت از تصميمات خودسرانه‏اى است كه فرد مستبد طبق نظر شخصى اتخاذ نموده و از مردم خواسته است آن را به نام قانون بپذيرند و به موقع اجرا بگذارند. محيط استبدادى به مراتب بدتر از محيطى است كه طبق آداب و رسوم در آن عمل مى‏شود زيرا در شرايط استبداد، گاهى با كوچكترين مستمسك حيات شخص در معرض خطر قرار مى‏گيرد و به زندگيش خاتمه داده مى‏شود يا مانند يك حيوان با زنجيرش مى‏بندند و در زندان آنقدر مى‏ماند تا بميرد، و در هر حال، اين قبيل قوانين هم هرگز براى جامعه سعادت‏بخش نخواهد بود و نمى‏تواند «هداى صالح» به بار آورد. سرانجام، مردم جهان از ستمهاى زمامداران مستبد و حكومتهاى خودكامه به جان آمدند، انقلابها كردند، كشته‏ها دادند، تا مردم كشورها يكى پس از ديگرى به آزادى نايل گرديدند و حكومت مردم بر مردم را پايه‏گذارى كردند. چنين حكومتى آرزوى تمام مردم جهان است و دير يا زود همه‏ى مردم به آن نايل خواهند شد. در جوامعى كه دموكراسى حاكم است، منشا قدرت، مردم‏اند و اختيار عزل و نصب حكام و زمامداران در دست آنان است، مردم ‏اند كه مى‏توانند اشخاص را بر كرسى قدرت مستقر نمايند و مردم‏ اند كه مى‏توانند آنان را از كرسى قدرت به زير آورند. بدون ترديد، حكومت مردم بر مردم از نظر آزادى و ارزشهاى انسانى داراى مقام رفيعى است و نمى‏توان آن را با حكومتهاى استبدادى مقايسه نمود ولى اين بدان معنى نيست كه دموكراسى از جميع عيوب و نقائص منزه است، بلكه در آن نيز كمبودهايى وجود دارد و افراد فهميده و دانا از آن كمبودها رنج مى‏برند. با توجه به اينكه در حكومت آزاد معيار پيروزى نامزدها اكثريت آراست، اين نتيجه به دست مى‏آيد كه معلومات و اطلاعات اقليت تحصيلكرده در گزينش افراد شايسته و لايق نقش موثر و اختصاصى نخواهد داشت. نقص ديگر حكومت آزاد اين است كه نمايندگان مردم، موظف‏اند همواره در وضع قوانين، توجه خود را به خواسته‏هاى اكثريت معطوف دارند و به تمايلات آنان جامه‏ى قانون بپوشانند، هر چند خواسته‏ى اكثريت بر وفق مصلحت و به خير و سعادت مردم نباشد. مى‏دانيم كه خواسته‏ى انسانها هميشه و همه جا با صلاح و سعادت آنان منطبق و هماهنگ نيست، گاهى جامعه مانند فرد تحت تاثير غرايز نيرومند قرار مى‏گيرد، دچار هوى ‏پرستى مى‏شود، از واقع بينى و مصلحت انديشى باز مى‏ ماند، به گمراهى و انحراف گرايش مى‏يابد و خواستار چيزى مى‏شود كه براى او مضر و زيانبار است. اگر نمايندگان مجلس قانونگذارى تحت تاثير تمايلات خلاف مصلحت اكثريت قرار گيرند و خواسته‏ى نارواى آنان را به صورت قانون تصويب نمايند و دولت به اجراى آن مكلف گردد طولى نمى‏كشد كه عوارض شوم آن بروز مى‏كند و مردم با نتايج زيانبار و احيانا خطرات جبران ناپذيرش مواجه مى‏گردند. قوانين و مقررات در كشورهاى آزاد تابع خواسته‏ى مردم است و چون مردم در پاره‏اى از مواقع تحت تاثير هواى نفس و تمايلات زيانبار خود قرار مى‏گيرند، از اين رو نمى‏توان گفت كه قوانين موضوعه در كشورهاى آزاد هميشه و در تمام موارد با مصلحت مردم منطبق است و راه صحيح و سعادت‏بخش را به جامعه ارائه مى‏نمايد.
قانونگذار، در اسلام، ذات اقدس الهى است. خداوند كه بشر را آفريده است مى‏داند كه چه آفريده و مخلوقش داراى چه مزايا و خصوصياتى است. او به تمام پنهان و آشكار آفريدگان خود عالم است، خير و شر او را مى‏شناسد، و به صلاح و فسادش احاطه و آگاهى كامل دارد. هدف باريتعالى در قانونگذارى هدايت مردم و ارائه‏ى راه سعادت آنان است، مى‏خواهد با تعاليم خود بشر را انسان بسازد و استعدادهاى نهفته‏اش را از قوه به فعليت بياورد، او را از بندگى هواى و شهوات آزاد نمايد و به اخلاق انسانى و سجاياى بزرگ متخلقش گرداند و راه تعالى و تكامل را به رويش بگشايد. در قانونگذارى الهى نه آداب و رسوم پدران و اجداد مردم اثرى دارد، نه تصميمات مستبدانه‏ى افراد خودسر و زورگو در تشريع قانون تحولى به وجود مى‏آورد، و نه هوى و خواهشهاى نفسانى اكثريت جامعه مى‏تواند در قانونگذارى الهى اثرى بگذارد. مقررات تشريعى پروردگار حكيم بر اساس حكمت و به منظور اتمام حجت است. خدا مى‏خواهد با وضع قوانين و مقررات دينى، مردم را هدايت نمايد، راه حق و باطل را به آنان ارائه كند و موجبات تعالى و تكاملشان را از جميع جهات فراهم سازد.
رسول گرامى فرموده است: اى بندگان خدا! شما همانند بيمارانيد و پروردگار عالميان مانند طبيب، خير و صلاح بيماران در آن چيزى است كه طبيب مى‏داند و دانسته‏هاى پزشكى خود را در راه درمان بيمار به كار مى‏بندد نه آن چيزى كه مريض ميل دارد و آن را براى خود انتخاب مى‏نمايد، تسليم امر الهى شويد تا از گروه نجات‏يافتگان باشيد و پيروز گرديد. اين روايت روشنگر تفاوت قانونگذارى نمايندگان مردم در كشورهاى آزاد و قانونگذارى باريتعالى در تعاليم دينى است. در اين حديث، مصلحت‏انديشى طبيب در مقابل تمايلات مريض قرار داده شده است. اگر برنامه‏ريزى دوا و غذا و پرهيز بيمار در اختيار طبيب عالم و آينده‏نگر قرار گرفته باشد نتيجه‏ى آن بهبود و نجات يافتن بيمار است زيرا طبيب در همه‏ى دستورهاى عالمانه‏ى خود، چه دستورهاى منفى و چه مثبت به مصلحت بيمار و سلامت او توجه دارد و او را از هر نوع غذا و ميوه‏اى كه براى او مضر باشد منع مى‏نمايد هر چند كه طبع مريض به آنها راغب و مايل باشد. اگر بيمار، برنامه‏ى عمل و پرهيز را خود در دست گيرد و بخواهد آن را طبق ميل خويش طرح نمايد، نتيجه‏ى كار منفى خواهد بود، زيرا او مرض را نمى‏شناسد، از صلاح و فساد مزاج خويش آگاهى ندارد، خودسرانه از پى هواى نفس و تمايلات درونى خويشتن مى‏رود، از خوردنيها و نوشيدنيهاى مضر پرهيز نمى‏كند و بر اثر آن مرض تشديد مى‏شود و ادامه مى‏يابد. به شرحى كه توضيح داده شد در حكومت مردم بر مردم، نمايندگان مجلس گزيدگان مردم و مجرى منويات موكلين خود هستند، بايد خواسته‏ى اكثريت را به صورت قانون درآورند، ممكن است در مواردى خواسته‏ى مردم مخالف صلاح و سعادت آنان باشد اما قانونگذاران بر اثر فشار افكار عمومى ناچارند از مصلحت چشمپوشى كنند و خواسته‏ى اكثريت را تصويب نمايند. در تعاليم دينى، قانونگذار، خداوند حكيم است، خداوندى كه آفريدگار مردم و مالك واقعى آنان است، پروردگارى كه همه بندگان او هستند و خواهشهاى نفسانى آنان كمترين اثرى در ذات اقدس او ندارد. عنايت الهى در وضع قوانين تشريعى آن است كه حجت بر مردم تمام شود، هدايت را از گمراهى تميز دهند، راه صلاح و رستگارى را بشناسند و با پيمودن آن موجبات تعالى خويش را فراهم آورند و براى آنكه در اين مسير با موانع منحرف كننده مواجه نشوند و مسير را به سلامت طى كنند قانونگذار، هر قسم كاميابى و لذتى را كه موافق هواى نفس و مخالف صلاح و سعادت باشد ترسيم نموده و آنان را از اقناع آن تمايلات جدا برحذر داشته است و ضمنا تاكيد فرموده است كه به آنچه كه دستور داده شده عمل كنيد و در مقابل آن دستور، اظهار نظر ننمايند.
همانطور كه به كاربستن دستورهاى سلامت‏بخش و مصلحت‏آميز طبيب مستلزم آن است كه بيمار به خوردن داروهاى ناگوار و غيرمطبوع تن دردهد و از خوردن غذاها و ميوه‏هاى مطبوع و گوارا كه براى او مضر است و موجب تشديد مرض مى‏شود پرهيز نمايد همچنين اطاعت از تعاليم مصلحت‏آميز و انسان‏ساز باريتعالى مستلزم آن است كه شخص مكلف از طرفى خويشتن را براى تحمل زحمت و مشقت انجام فرايض و تكاليف دينى مهيا نمايد و آنها را عمل كند و از طرف ديگر هواى نفس خود را محدود كند و از اعمالى كه مطبوع طبع حيوانى و موافق شهوات نفسانى است اما قانونگذار آنها را گناه شناخته خوددارى نمايد. على (ع) در اين باره حديثى از رسول گرامى ضمن يكى از خطب خود روايت نموده و در ذيل آن، خود آن حضرت با عبارتى كوتاه حديث پيمبر را توضيح داده است. فان رسول الله صلى الله عليه و آله كان يقول: ان الجنه حفت بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات. و اعلموا انه ما من طاعه الله شى‏ء الا ياتى فى كره و ما من معصيه الله شى‏ء الا ياتى فى شهوه. رسول گرامى فرموده: بهشت جاودان محفوف به ناملايمات و كارهايى است كه خوشايند طبع آدمى نيست، اما گرد دوزخ را شهوات حيوانى و لذايذ كامرانى احاطه نموده است. سپس خود آن حضرت فرموده: هيچيك از اوامر الهى اطاعت نمى‏شود مگر با كراهت طبع و بى‏ميلى و هيچيك از معاصى باريتعالى انجام نمى‏پذيرد مگر با رغبت و ميل طبع و خشنودى و شهوت. مردم به طبع حيوانى و كشش غرايز كور و بى‏شعور در جلب لذايذ و اقناع تمايلات خويش طالب آزادى مطلق و بى‏قيد و شرطند، مى‏خواهند شهوات خود را آنطور كه ميل دارند اقناع نمايند و از لذايذ برخوردار گردند اما آيين الهى در برنامه‏ى انسان سازى، غرايز را تعديل نموده و لذتخواهى و اعمال شهوات را محدود ساخته و مردم را از كاميابيهاى زيانبار و خلاف مصلحت برحذر داشته است. در اين تضاد درونى و كشمكشهاى باطنى اغلب موارد، كم و بيش، طبيعت بر مصلحت غلبه مى‏كند، افراد زيادترى از پى ارضاى تمنيات خود مى‏روند و از اطاعت حضرت باريتعالى سرباز مى‏زنند و عده‏ى معدودى مطيع كامل حضرت حق‏اند و دين خدا را به تمام معنى به كار مى‏بندند.
از كلام امام سجاد عليه‏السلام كه در مقام دعا در پيشگاه الهى عرض كرده بود روشن می گردد: و متعنى بهدى صالح. بار الها مرا از هدايتى كه صالح و شايسته و از هر نقص و عيبى مبرى باشد برخوردار فرما، هدايتى كه متكى به مقررات ناشى از آداب و رسوم است شايستگى و صلاحيت كامل ندارد، زيرا اعمال ناروايى مثل زنده به گور كردن نوزادان دختر از آداب و رسوم جاهليت بوده است. هدايتى كه متكى به مقررات استبدادى باشد راهنمايى صحيح و شايسته نيست زيرا شخص مستبد در وضع مقررات، به منافع خود مى‏انديشد نه به صلاح و سعادت مردم. مقررات و قوانين موضوعه در كشورهاى آزاد نيز سعادت انسانها را از جميع جهات تامين نمى‏كند زيرا بعضى از قوانين كه خواسته‏ى مردم است از هواى نفس و تمايلات مضر آنان سر چشمه مى‏گيرد و آن نيز براى تعالى و تكامل آدمى زيانبار و مضر است. فقط هدايتى مى‏تواند تمام جهات را در نظر بگيرد و به سعادت واقعى و صلاح حقيقى منجر گردد كه قانونگذارش ذات اقدس الهى باشد، چه آن ذات مقدس به تمام تمايلات انسان واقف است و تمام مصلحت آدمى را مى‏داند و تحت تاثير هوى و تمايلات اين و آن نيست. خداوند كه وضع قانون مى‏كند متوجه جميع مصالح است و هدايت صالح را به مردم ارائه مى‏نمايد. هدايت قرآن شريف و همچنين هدايت رسول گرامى همان هدايت صالحى است كه امام سجاد (ع) درخواست دارد و خداوند با كلمات خاصى صالح بودن هدايت قرآن و هدايت نبى معظم را خاطرنشان ساخته است. در يك جا مى‏فرمايد: ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم. اين كتاب مقدس مردم را به استوارترين قوانين و محكمترين اساس، هدايت و راهنمايى مى‏نمايد. در جاى ديگر فرموده است: هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق. خداوند پيغمبر خود را براى هدايت مردم و ارائه‏ى دين حق فرستاده است، يعنى دينى كه مقرراتش بر وفق عقل و مصلحت و مايه‏ى تعالى و تكامل تمام انسانهاست. انسان آگاه و بيداردل براى نيل به هدايت صالح بايد در درجه‏ى اول مجاهده كند و با سعى و كوشش راه كمال خود را بشناسد و به وظايف خويش در پيمودن آن راه واقف گردد. پس از آنكه راه صلاح و سعادت را شناخت در آن قدم بگذارد و با منتهاى جديت آن را بپيمايد و مدارج كمال را يكى پس از ديگرى احراز نمايد. البته چنين انسان سعادتخواه و تعالى‏طلب هرگز راه كمالى را كه يافته از دست نمى‏دهد و صراط مستقيم هدايت را ترك نمى‏گويد و آن را با كمال جديت و استقامت مى‏پيمايد و با راه دگرى تبديل نمى‏كند و سرانجام با پيمودن آن راه به پيروزى نهايى و موفقيت بزرگ نايل مى‏گردد. قرآن شريف درباره‏ى اين گروه فرموده است: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون. آنانكه گفتند: آفريدگار و مالك حقيقى ما خداوند است و بر اين سخن ثابت و پايدار ماندند بر آنان هيچ بيم و اندوهى نخواهد بود. عن على عليه‏السلام قال: قلت يا رسول الله اوصنى، قال: قل ربى الله ثم استقم. على عليه‏السلام مى‏گويد: به رسول اكرم عرض كردم به من توصيه و سفارشى بنماييد. فرمود: بگو مالك من ذات اقدس الهى است و از پى اين گفته پايدارى و استقامت كن. كسانى كه در صدر اسلام دعوت رسول گرامى را استجابت نمودند و به هدايت صالح و پاك الهى دست يافتند و عقيده‏ى پاك و مقدس خويش را به شرك و انحراف تعويض ننمودند سرانجام به پيروزى بزرگ نايل گرديدند و در پرتو استقامت و پايدارى خويشتن بسيارى از مردم جهان را به تعاليم حيات‏بخش اسلام متوجه ساختند و موجبات رستگارى و سعادت آنان را فراهم آوردند.
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
برنامه ی حرف مردم و دگرگونی روزگار وَ قَالَ (علیه السلام): مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ طُوبَى لَهُ، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ. حضرت علی که درود خدا بر او باد در سرانجام خوشى ها فرمودند : مردم چيزى را نگفتند خوش باد، جز آن كه روزگار، روز بدى را براى او تدارك ديد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ همه چيز دنيا در حال دگرگونى است: قسمت 1 📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره مى كند و مى فرمايد: «هيچگاه مردم به چيزى نگفتند: خوشا به حال او؛ مگر اينكه روزگار روز بدى را براى آن پنهان و فراهم ساخت»؛ (مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ «طُوبَى لَهُ» إِلاَّ وَقَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سُوءٍ). معادل «طُوبى لَه» در فارسى «خوشا به حال او» ست، «طُوبى» مؤنث «أطْيَب» به معناى بهتر و پاكيزه تر است. براى اين جمله كوتاه و پرمعنا دو تفسير وجود دارد: نخست اينكه چون مردم چيزى را بستايند، حسودان، حسادتشان تحريك مى شود و در زوال آن كوشش مى كنند. به همين دليل جمعى معتقدند بايد نعمت هاى چشمگير را ازنظر حسودان مخفى داشت كه در مقام دشمنى با آن برنيايند. درست است كه بايد انسان به مقتضاى (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) نعمت هاى الهى را آشكار سازد؛ ولى در برابر حسودان، استثنايى وجود دارد. به همين دليل حضرت يعقوب عليه السلام به فرزندش يوسف عليه السلام سفارش كرد كه خواب خود را كه نشانه اوج عظمت او در آينده است از برادران حسود پنهان كند. تفسير ديگر اينكه همه چيز دنيا در حال دگرگونى و زوال است؛ امروز ممكن است همه درباره شخص معينى تعريف و تمجيد كنند و نعمت هاى الهى را براى او كامل بدانند و بگويند: خوشا به حال او كه مشمول چنين نعمتهايى است؛ اما چيزى نمى گذرد كه دگرگونى هاى طبيعت دنيا، دامان او را مى گيرد، ثروت از ميان مى رود، قدرت رو به افول مى گذارد و جوانى و سلامت به پيرى وبيمارى منتهى مى شود و اينجاست كه ستايش كنندگان سابق انگشت حيرت به دندان مى گزند. نمونه اين مطلب همان است كه در داستان قارون، اواخر سوره «قصص» در قرآن مجيد آمده است. قرآن مى گويد: «(فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ)؛ (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!». اما هنگامى كه عذاب الهى آن مغرورِ خودخواهِ خودبرتربين را فرا گرفت وقصرهايش در درون خاك مدفون شدند، آنها كه ديروز آرزوى زندگى او را مى كردند به كلى دگرگون شدند و به فرموده قرآن «(وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالاَْمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ)؛ و آنها كه ديروز آرزو مى كردند به جاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويا خدا روزى را بر هركس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد يا تنگ مى گيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمى شوند!». ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ همه چيز دنيا در حال دگرگونى است: قسمت 2 📜 احتمال سومى در تفسير اين جمله نيز داده شده است كه ما آن را چندان مناسب نمى دانيم و آن اينكه هرگاه مردم شخص يا چيزى را بستايند، افراد شورچشم در ميان آنها ممكن است چشم بزنند و سبب زوال آن شوند، ازاين رو علامه مجلسى؛ در جلد 60 بحارالانوار در تفسير اين جمله امام عليه السلام مى گويد: «گاه به ذهن انسان چنين خطور مى كند كه در چشم و تأثير آن ممكن است اشاره اى به اين معنا باشد، هرچند از بعضى از آيات و اخبار دور است». در اشعار منسوب به على عليه السلام نيز اين معنا آمده است آنجا كه مى فرمايد: أَحْسَنْتَ ظَنَّکَ بِالاَْيّامِ إذْ حَسُنَتْ وَلَمْ تَخْفَ سُوءَ ما يَأْتي بِهِ الْقَدَرُ وَسالَمَتْکَ اللَّيالي فَاغْتَرَرْتَ بِها وَعِنْدَ صَفْوِ اللَّيالي يَحْدُثُ الْكَدِرُ هنگامى كه دنيا به تو رو كرد به روزگار خوشبين شدى ـ و از عواقب سوء مقدرات نترسيدى. شبها را با سلامت گذراندى و مغرور شدى ـ در حالى كه در شبهاى صاف و آرام ناگهان كدورتها و ناراحتى ها حادث مى شود. مرحوم محدث قمى داستان عبرت انگيزى در كتاب الكنى و الالقاب از شعبى در اين زمينه نقل مى كند و مى گويد: من نزد «عبدالملك بن مروان» در قصر كوفه بودم در زمانى كه سر «مصعب بن زبير» را براى او آوردند و پيش روى او گذاشتند. بدن من شروع كرد به لرزيدن. «عبدالملك» گفت: چرا چنين شدى؟ گفتم: به خدا پناه مى برم، من در همين قصر و در همين جا با «عبيدالله بن زياد» بودم كه ديدم سر حسين بن على عليهما السلام را در برابر او گذاشته بودند. پس از مدتى در همين جا نزد « » بودم كه ديدم سر «عبيدالله بن زياد» را پيش روى او گذاشتند. سپس در همينجا با «مصعب بن زبير» بودم كه ديدم سر «مختار» را پيش روى او گذاشتند و اكنون سر «مصعب بن زبير» در برابر توست. (اشاره به اينكه فكر كن سرنوشت تو چه خواهد شد). «عبدالملك» از جا برخاست ودستور داد آن كاخ را كه در آن بوديم ويران كنند. (به گمان اينكه شوم است وهمه اين شومى ها از آن كاخ برمى خيزد). سپس مرحوم محدث قمى مى گويد: يكى از شعراى فارسى زبان اين داستان را در ضمن شعر زيبايى آورده است: نادرمردى ز عرب هوشمند گفت به عبدالملك از روى پند روى همين مسند و اين تكيه گاه زير همين قبّه و اين بارگاه بودم و ديدم برِ ابن زياد آه چه ديدم كه دو چشمم مباد تازه سرى چون سپر آسمان طلعت خورشيد ز رويش نهان بعد ز چندى سر آن خيره سر بُد برِ مختار به روى سپر بعد كه مصعب سر و سردار شد دست خوش او سرِ مختار شد اين سرِ مصعب به تقاضاى كار تا چه كند با تو دگر روزگار! 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِنْ طَيِّبَتِ مَا رَزَقْنَكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ‏ اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! از نعمت‌هاى پاكیزه‌اى كه به شما روزى داده‌ایم بخورید و شكر خدارا به جاى آورید. اگر فقط او را پرستش مى‌كنید. ⏺ خودسازى و زهد و تقوى، منافاتى با بهره‌گیرى از طیّبات ندارد. «یا ایّها الّذین آمنوا كلوا من طیبات» ⏺ در مكتب اسلام، مادّیات مقدّمه‌ى معنویات است. «كلوا، واشكروا، تعبدون» ⏺ اسلام در تغذیه، به بهداشت توجّه دارد. «طیّبات ما رزقناكم» ⏺ قبل از تأمین زندگى مردم ومحبّت به آنان، توقّعى نداشته باشید. «كلوا... واشكروا» ⏺ ، نشانه‌ى خداپرستى و توحید ناب است. اگر انسان رزق را نتیجه فكر اقتصادى، تلاش، مدیریّت، سرمایه و اعتبارات خود بداند، براى خداوند سهمى قایل نخواهد بود تا او را شكر كند. «واشكروا للّه ان كنتم ایّاه تعبدون» ⏺ شكر خداوند، واجب است. «كلوا... واشكروا لِلّه» ⏺ خداپرست، آنچه را خدا حلال شمرده، از پیش خود حرام نمى‌كند. «كلوا... ان كنتم ایّاه تعبدون» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
تبیین لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/40226 ‏ 24 ‏ 🔴 خلقت آسمان‏ ها و زمين در قرآن‏ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا و او كسى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، در حالى كه تخت فرمانروايى‏اش بر آب [كه زيربناى حيات است‏] قرار داشت، تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد؟ كانَ اللّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَىْ‏ءٌ. در آغاز به جز خداوند يكتا هيچ كس و هيچ چيز نبود. فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى‏ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد [و محكم و استوار ساخت‏]، و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد. اين كه ماده و مصالح ساختمان آسمان‏ها چگونه پديد آمد و آفرينش آنها به چه ترتيب صورت گرفت، جز آفريدگار بى‏همتا كسى را بر آن آگاهى نيست، چنانكه قرآن مى‏فرمايد: ما أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ من ابليس و نسلش را در آفرينش آسمان‏ها و [در پديد آوردن‏]، زمين و در آفرينش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا ياريم دهند]؛ و من گمراه كنندگان را يار و مددكار خود نگرفته‏ام. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 186 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 25 ‏ 🔴 دانشمندان امروز نيز به اين حقيقت اعتراف دارند، چنانكه جان ففر مى‏گويد: مسأله پيدايش ماده، اصولًا مسأله‏اى است كه بيرون از قلمرو تحقيقات و تفكّرات ثمر بخش است. بايستى ماده را مفروض و موجود پنداشت و از آنجا جريان آفرينش كاينات را تعقيب كرد. آنچه از نظرات قرآن و دانشمندان محقّق است، اين مصالح عبارت بودند از ذرّات دود و گاز كه در فضا سرگردان، اما چنان پراكنده بودند كه به ندرت به يكديگر بر مى‏خوردند. ثُمَّ اسْتَوَى‏ إِلَى السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ آن گاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه به صورت دود بود. سِرجيمس جينز دانشمند فلك شناس مى‏گويد: ماده كون از گازهايى كه در فضا انتشار دارد آغاز گشته و از تراكم اين گازها، سديم (مه رقيق) پديد آمده است. دكتر گاموف استاد طبيعى دانشگاه واشنگتن مى‏نويسد: جهان در ابتداى پيدايش مملوّ از گازهايى بوده كه در هوا پراكنده بوده است. اين گازها از نظر تراكم و درجه حرارت به حدّى است كه تصور آن براى ما امكان‏پذير نيست. به هر جهت آفريدگار متعال طى دو دوره از اين گازها آسمان‏هاى هفتگانه را بنا نهاد: فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فى يَومَيْنِ پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد [و محكم و استوار ساخت‏]. و نقشه بناى اين هفت آسمان را به صورت هفت طبقه يكى بر فراز ديگرى ترسيم فرمود: أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِبَاقاً آيا ندانسته‏ايد كه خدا هفت آسمان را چگونه بر فراز يكديگر آفريد؟ هفت آسمان محكم كه هيچ گونه رخوت و سستى در آن راه ندارد: وَبَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً و بر فرازتان هفت آسمان استوار بنا نهاديم. و به وسيله ستون‏هاى نامريى كه امروزه از آنها به نيروى جاذبه عمومى تعبير مى‏شود كرات آسمانى را استوار گرداند: خَلَقَ السَّمواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها آسمان‏ها را بدون ستون‏هايى كه آنها را ببينند، آفريده. و از آيات قيامت بر مى‏آيد كه هيچ يك از اين آسمان‏ها به ديگرى راه ندارند، و تنها در روز رستاخيز گشوده و مفتوح مى‏گردند: وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أبواباً و آسمان گشوده مى‏شود، پس به صورت درهايى درمى‏آيد. آنگاه خداوند با آفرينش ستارگان به تزيين و چراغانى آسمان پايين كه آسمان دنياى ما و نزديكترين آسمان به ماست پرداخت: وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابيحَ» همانا ما آسمان دنيا را با چراغ‏هايى آراستيم. إنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ همانا ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستيم. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 186 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 26 ‏ 🔴 بدين ترتيب كه ميليون‏ها ذرّه گاز و دود به شكل ابرهاى عظيم به دور هم گرد آمدند ... توده‏هاى ابر، ذرّات را به سوى مركز جذب مى‏كرد، و بالأخره توده انبوه ابر جمع مى‏گشت و ذرّات آن به يكديگر نزديك مى‏شد. اين ذرّات كه به يكديگر اصطكاك پيدا مى‏نمود توليد گرما مى‏كرد و گاهى در مركز ابر، گرما چنان شدّت مى‏يافت كه توده را به تابش مى‏افكند و فضاى تاريك را روشن مى‏ساخت، سرانجام ميليونها توده ابر به صورت ستاره درآمدند و از آن پس در جهان تاريك، نور پديدار گشت و آسمان پايين چراغانى گرديد. در بيابان بى‏پايان فضا ابرى بى‏شكل و بى هيچ گونه تشخّص در همه جا به طور يكنواخت پخش شده بود، ذرّات مادّه به هم برمى‏خوردند و با يكديگر تركيب مى‏شدند. ابر به دريايى متلاطم و خروشانى از گاز مبدّل مى‏گشت و شروع به چرخيدن مى‏نمود. اين درياى دود و گاز همچنان مى‏چرخيد و مى‏غرّيد و مى‏خروشيد و تلاطم‏ نامرئى خيز آبها و شكستن امواج نامرئى كه هر يك به بزرگى اقليمى بود در دل اين دريا طغيان برمى انگيخت ... موجها به هم مى‏خوردند و بر هم مى‏لغزيدند و در دل هم فرو مى‏رفتند و به هم مى‏آميختند. در ميان اين درياى جوشان طرحى مارپيچى از اثر چرخش مادّه دوّارى پيدا گرديد. اين صفحه مدوّر و پهن با ميانى برآمده و بازوانى كه آهسته آهسته شكل مى‏گرفت، در سپيده دم بزرگ گيتى به پيدايش گراييد. اين شكل مارپيچى كه آن را «كهكشان راه شيرى» مى‏نامند، مادّه خورشيد و منظومه شمسى و زمين ما در يكى از بازوان آن قرار داشت: وَجَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً و ماه را در ميان آنها روشنى بخش، و خورشيد را چراغ فروزان قرار داد. در يكى از بازوان كهكشان راه شيرى، طوفانى پرآشوب پديد آمد و جريان تند گازها آنها را به چرخش درآورد و همچنان كه مى‏چرخيد به شكل فرفره‏اى پهن و عظيم درآمد و پاره‏هاى نورانى بر گرد آن روان گشتند. اين فرفره بزرگ در اين كهكشان عظيم، همچنان مى‏چرخيد تا اين كه كم كم گازها به مركز آن كشيده شد و در آنجا به صورت گوى عظيم و فروزانى تراكم يافت و سرانجام اين گوى فروزان خورشيد گرديد. آنگاه پاره‏هاى گاز و غبارى كه گرداگرد خورشيد را هاله وار فرا گرفته بود از هم پاشيد، و هر پاره‏اى از آن به صورت گردابى درآمد. هر گرداب مسيرى جداگانه داشت و در آن مسير به دور خورشيد مى‏گرديد. برخى نزديك به خورشيد و بعضى از خورشيد دور بودند. در گرداب‏هاى نزديك خورشيد، گرما و در گرداب‏هاى دوردست سرما حكومت مى‏كرد. در هر گرداب ذرّات گاز و غبار پيوسته در گردش بود. از برخى ذرّات گاز بخار آب پديد مى‏آمد و مانند شبنم به روى ذرّات غبار مى‏نشست و چون ذرّات غبار به هم مى‏رسيدند، رطوبت شبنم آنها را به يكديگر مى‏چسبانيد و گاهى نيز به شكل پاره‏هاى يخ زده آب و گل در مى‏آمدند. در هر گرداب ميليون‏ها از اين پاره‏ها در گردش بودند. نيروى جاذبه آنها را به سوى يكديگر مى‏كشيد. اين پاره‏ها به هم مى‏پيوستند و توده‏هاى بزرگتر مى‏ساختند و گوى عظيم و چرخانى پديد مى‏آوردند. اين گوى عظيم با نيروى جاذبه‏اى كه داشت پاره‏هاى پيرامون خود را به سوى خود مى‏كشيد و روز به روز بزرگتر مى‏شد و سرانجام اين گوى، زمين شد. و بعد ساير سيّارات نيز از گرداب‏ها پديد آمدند. هر سيّاره در مسير خود، بر گرد خورشيد مى‏گرديد. عطارد از همه به خورشيد نزديكتر بود و پس از آن زهره، زمين و مرّيخ بودند. در آن سوى مرّيخ سيّاره‏هاى عظيم مشترى، زحل، اورانوس و نپتون به دور خورشيد گردش داشتند و بسى دورتر از نپتون سيّاره پلوتون بود.» «1» راستى، چه بساط شگفت انگيزى و چه جهان اعجاب آورى است! كسى را آن حد نيست كه به عظمت مخلوقات پى برد، تا چه رسد به بزرگى و عظمت حضرت خالق! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 186 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
⏺ من به شما عزیزان توصیه میکنم که با صحیفه‌ی سجادیه انس بگیرید، دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. 👤 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2