eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ همه چيز دنيا در حال دگرگونى است: قسمت 1 📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره مى كند و مى فرمايد: «هيچگاه مردم به چيزى نگفتند: خوشا به حال او؛ مگر اينكه روزگار روز بدى را براى آن پنهان و فراهم ساخت»؛ (مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْءٍ «طُوبَى لَهُ» إِلاَّ وَقَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سُوءٍ). معادل «طُوبى لَه» در فارسى «خوشا به حال او» ست، «طُوبى» مؤنث «أطْيَب» به معناى بهتر و پاكيزه تر است. براى اين جمله كوتاه و پرمعنا دو تفسير وجود دارد: نخست اينكه چون مردم چيزى را بستايند، حسودان، حسادتشان تحريك مى شود و در زوال آن كوشش مى كنند. به همين دليل جمعى معتقدند بايد نعمت هاى چشمگير را ازنظر حسودان مخفى داشت كه در مقام دشمنى با آن برنيايند. درست است كه بايد انسان به مقتضاى (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) نعمت هاى الهى را آشكار سازد؛ ولى در برابر حسودان، استثنايى وجود دارد. به همين دليل حضرت يعقوب عليه السلام به فرزندش يوسف عليه السلام سفارش كرد كه خواب خود را كه نشانه اوج عظمت او در آينده است از برادران حسود پنهان كند. تفسير ديگر اينكه همه چيز دنيا در حال دگرگونى و زوال است؛ امروز ممكن است همه درباره شخص معينى تعريف و تمجيد كنند و نعمت هاى الهى را براى او كامل بدانند و بگويند: خوشا به حال او كه مشمول چنين نعمتهايى است؛ اما چيزى نمى گذرد كه دگرگونى هاى طبيعت دنيا، دامان او را مى گيرد، ثروت از ميان مى رود، قدرت رو به افول مى گذارد و جوانى و سلامت به پيرى وبيمارى منتهى مى شود و اينجاست كه ستايش كنندگان سابق انگشت حيرت به دندان مى گزند. نمونه اين مطلب همان است كه در داستان قارون، اواخر سوره «قصص» در قرآن مجيد آمده است. قرآن مى گويد: «(فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ)؛ (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!». اما هنگامى كه عذاب الهى آن مغرورِ خودخواهِ خودبرتربين را فرا گرفت وقصرهايش در درون خاك مدفون شدند، آنها كه ديروز آرزوى زندگى او را مى كردند به كلى دگرگون شدند و به فرموده قرآن «(وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالاَْمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ)؛ و آنها كه ديروز آرزو مى كردند به جاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويا خدا روزى را بر هركس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد يا تنگ مى گيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمى شوند!». ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ همه چيز دنيا در حال دگرگونى است: قسمت 2 📜 احتمال سومى در تفسير اين جمله نيز داده شده است كه ما آن را چندان مناسب نمى دانيم و آن اينكه هرگاه مردم شخص يا چيزى را بستايند، افراد شورچشم در ميان آنها ممكن است چشم بزنند و سبب زوال آن شوند، ازاين رو علامه مجلسى؛ در جلد 60 بحارالانوار در تفسير اين جمله امام عليه السلام مى گويد: «گاه به ذهن انسان چنين خطور مى كند كه در چشم و تأثير آن ممكن است اشاره اى به اين معنا باشد، هرچند از بعضى از آيات و اخبار دور است». در اشعار منسوب به على عليه السلام نيز اين معنا آمده است آنجا كه مى فرمايد: أَحْسَنْتَ ظَنَّکَ بِالاَْيّامِ إذْ حَسُنَتْ وَلَمْ تَخْفَ سُوءَ ما يَأْتي بِهِ الْقَدَرُ وَسالَمَتْکَ اللَّيالي فَاغْتَرَرْتَ بِها وَعِنْدَ صَفْوِ اللَّيالي يَحْدُثُ الْكَدِرُ هنگامى كه دنيا به تو رو كرد به روزگار خوشبين شدى ـ و از عواقب سوء مقدرات نترسيدى. شبها را با سلامت گذراندى و مغرور شدى ـ در حالى كه در شبهاى صاف و آرام ناگهان كدورتها و ناراحتى ها حادث مى شود. مرحوم محدث قمى داستان عبرت انگيزى در كتاب الكنى و الالقاب از شعبى در اين زمينه نقل مى كند و مى گويد: من نزد «عبدالملك بن مروان» در قصر كوفه بودم در زمانى كه سر «مصعب بن زبير» را براى او آوردند و پيش روى او گذاشتند. بدن من شروع كرد به لرزيدن. «عبدالملك» گفت: چرا چنين شدى؟ گفتم: به خدا پناه مى برم، من در همين قصر و در همين جا با «عبيدالله بن زياد» بودم كه ديدم سر حسين بن على عليهما السلام را در برابر او گذاشته بودند. پس از مدتى در همين جا نزد « » بودم كه ديدم سر «عبيدالله بن زياد» را پيش روى او گذاشتند. سپس در همينجا با «مصعب بن زبير» بودم كه ديدم سر «مختار» را پيش روى او گذاشتند و اكنون سر «مصعب بن زبير» در برابر توست. (اشاره به اينكه فكر كن سرنوشت تو چه خواهد شد). «عبدالملك» از جا برخاست ودستور داد آن كاخ را كه در آن بوديم ويران كنند. (به گمان اينكه شوم است وهمه اين شومى ها از آن كاخ برمى خيزد). سپس مرحوم محدث قمى مى گويد: يكى از شعراى فارسى زبان اين داستان را در ضمن شعر زيبايى آورده است: نادرمردى ز عرب هوشمند گفت به عبدالملك از روى پند روى همين مسند و اين تكيه گاه زير همين قبّه و اين بارگاه بودم و ديدم برِ ابن زياد آه چه ديدم كه دو چشمم مباد تازه سرى چون سپر آسمان طلعت خورشيد ز رويش نهان بعد ز چندى سر آن خيره سر بُد برِ مختار به روى سپر بعد كه مصعب سر و سردار شد دست خوش او سرِ مختار شد اين سرِ مصعب به تقاضاى كار تا چه كند با تو دگر روزگار! 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِنْ طَيِّبَتِ مَا رَزَقْنَكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ‏ اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! از نعمت‌هاى پاكیزه‌اى كه به شما روزى داده‌ایم بخورید و شكر خدارا به جاى آورید. اگر فقط او را پرستش مى‌كنید. ⏺ خودسازى و زهد و تقوى، منافاتى با بهره‌گیرى از طیّبات ندارد. «یا ایّها الّذین آمنوا كلوا من طیبات» ⏺ در مكتب اسلام، مادّیات مقدّمه‌ى معنویات است. «كلوا، واشكروا، تعبدون» ⏺ اسلام در تغذیه، به بهداشت توجّه دارد. «طیّبات ما رزقناكم» ⏺ قبل از تأمین زندگى مردم ومحبّت به آنان، توقّعى نداشته باشید. «كلوا... واشكروا» ⏺ ، نشانه‌ى خداپرستى و توحید ناب است. اگر انسان رزق را نتیجه فكر اقتصادى، تلاش، مدیریّت، سرمایه و اعتبارات خود بداند، براى خداوند سهمى قایل نخواهد بود تا او را شكر كند. «واشكروا للّه ان كنتم ایّاه تعبدون» ⏺ شكر خداوند، واجب است. «كلوا... واشكروا لِلّه» ⏺ خداپرست، آنچه را خدا حلال شمرده، از پیش خود حرام نمى‌كند. «كلوا... ان كنتم ایّاه تعبدون» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
تبیین لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/40226 ‏ 24 ‏ 🔴 خلقت آسمان‏ ها و زمين در قرآن‏ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا و او كسى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، در حالى كه تخت فرمانروايى‏اش بر آب [كه زيربناى حيات است‏] قرار داشت، تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد؟ كانَ اللّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَىْ‏ءٌ. در آغاز به جز خداوند يكتا هيچ كس و هيچ چيز نبود. فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى‏ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد [و محكم و استوار ساخت‏]، و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد. اين كه ماده و مصالح ساختمان آسمان‏ها چگونه پديد آمد و آفرينش آنها به چه ترتيب صورت گرفت، جز آفريدگار بى‏همتا كسى را بر آن آگاهى نيست، چنانكه قرآن مى‏فرمايد: ما أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ من ابليس و نسلش را در آفرينش آسمان‏ها و [در پديد آوردن‏]، زمين و در آفرينش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا ياريم دهند]؛ و من گمراه كنندگان را يار و مددكار خود نگرفته‏ام. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 186 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 25 ‏ 🔴 دانشمندان امروز نيز به اين حقيقت اعتراف دارند، چنانكه جان ففر مى‏گويد: مسأله پيدايش ماده، اصولًا مسأله‏اى است كه بيرون از قلمرو تحقيقات و تفكّرات ثمر بخش است. بايستى ماده را مفروض و موجود پنداشت و از آنجا جريان آفرينش كاينات را تعقيب كرد. آنچه از نظرات قرآن و دانشمندان محقّق است، اين مصالح عبارت بودند از ذرّات دود و گاز كه در فضا سرگردان، اما چنان پراكنده بودند كه به ندرت به يكديگر بر مى‏خوردند. ثُمَّ اسْتَوَى‏ إِلَى السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ آن گاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه به صورت دود بود. سِرجيمس جينز دانشمند فلك شناس مى‏گويد: ماده كون از گازهايى كه در فضا انتشار دارد آغاز گشته و از تراكم اين گازها، سديم (مه رقيق) پديد آمده است. دكتر گاموف استاد طبيعى دانشگاه واشنگتن مى‏نويسد: جهان در ابتداى پيدايش مملوّ از گازهايى بوده كه در هوا پراكنده بوده است. اين گازها از نظر تراكم و درجه حرارت به حدّى است كه تصور آن براى ما امكان‏پذير نيست. به هر جهت آفريدگار متعال طى دو دوره از اين گازها آسمان‏هاى هفتگانه را بنا نهاد: فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فى يَومَيْنِ پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد [و محكم و استوار ساخت‏]. و نقشه بناى اين هفت آسمان را به صورت هفت طبقه يكى بر فراز ديگرى ترسيم فرمود: أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِبَاقاً آيا ندانسته‏ايد كه خدا هفت آسمان را چگونه بر فراز يكديگر آفريد؟ هفت آسمان محكم كه هيچ گونه رخوت و سستى در آن راه ندارد: وَبَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً و بر فرازتان هفت آسمان استوار بنا نهاديم. و به وسيله ستون‏هاى نامريى كه امروزه از آنها به نيروى جاذبه عمومى تعبير مى‏شود كرات آسمانى را استوار گرداند: خَلَقَ السَّمواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها آسمان‏ها را بدون ستون‏هايى كه آنها را ببينند، آفريده. و از آيات قيامت بر مى‏آيد كه هيچ يك از اين آسمان‏ها به ديگرى راه ندارند، و تنها در روز رستاخيز گشوده و مفتوح مى‏گردند: وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أبواباً و آسمان گشوده مى‏شود، پس به صورت درهايى درمى‏آيد. آنگاه خداوند با آفرينش ستارگان به تزيين و چراغانى آسمان پايين كه آسمان دنياى ما و نزديكترين آسمان به ماست پرداخت: وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابيحَ» همانا ما آسمان دنيا را با چراغ‏هايى آراستيم. إنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ همانا ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستيم. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 186 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 26 ‏ 🔴 بدين ترتيب كه ميليون‏ها ذرّه گاز و دود به شكل ابرهاى عظيم به دور هم گرد آمدند ... توده‏هاى ابر، ذرّات را به سوى مركز جذب مى‏كرد، و بالأخره توده انبوه ابر جمع مى‏گشت و ذرّات آن به يكديگر نزديك مى‏شد. اين ذرّات كه به يكديگر اصطكاك پيدا مى‏نمود توليد گرما مى‏كرد و گاهى در مركز ابر، گرما چنان شدّت مى‏يافت كه توده را به تابش مى‏افكند و فضاى تاريك را روشن مى‏ساخت، سرانجام ميليونها توده ابر به صورت ستاره درآمدند و از آن پس در جهان تاريك، نور پديدار گشت و آسمان پايين چراغانى گرديد. در بيابان بى‏پايان فضا ابرى بى‏شكل و بى هيچ گونه تشخّص در همه جا به طور يكنواخت پخش شده بود، ذرّات مادّه به هم برمى‏خوردند و با يكديگر تركيب مى‏شدند. ابر به دريايى متلاطم و خروشانى از گاز مبدّل مى‏گشت و شروع به چرخيدن مى‏نمود. اين درياى دود و گاز همچنان مى‏چرخيد و مى‏غرّيد و مى‏خروشيد و تلاطم‏ نامرئى خيز آبها و شكستن امواج نامرئى كه هر يك به بزرگى اقليمى بود در دل اين دريا طغيان برمى انگيخت ... موجها به هم مى‏خوردند و بر هم مى‏لغزيدند و در دل هم فرو مى‏رفتند و به هم مى‏آميختند. در ميان اين درياى جوشان طرحى مارپيچى از اثر چرخش مادّه دوّارى پيدا گرديد. اين صفحه مدوّر و پهن با ميانى برآمده و بازوانى كه آهسته آهسته شكل مى‏گرفت، در سپيده دم بزرگ گيتى به پيدايش گراييد. اين شكل مارپيچى كه آن را «كهكشان راه شيرى» مى‏نامند، مادّه خورشيد و منظومه شمسى و زمين ما در يكى از بازوان آن قرار داشت: وَجَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً و ماه را در ميان آنها روشنى بخش، و خورشيد را چراغ فروزان قرار داد. در يكى از بازوان كهكشان راه شيرى، طوفانى پرآشوب پديد آمد و جريان تند گازها آنها را به چرخش درآورد و همچنان كه مى‏چرخيد به شكل فرفره‏اى پهن و عظيم درآمد و پاره‏هاى نورانى بر گرد آن روان گشتند. اين فرفره بزرگ در اين كهكشان عظيم، همچنان مى‏چرخيد تا اين كه كم كم گازها به مركز آن كشيده شد و در آنجا به صورت گوى عظيم و فروزانى تراكم يافت و سرانجام اين گوى فروزان خورشيد گرديد. آنگاه پاره‏هاى گاز و غبارى كه گرداگرد خورشيد را هاله وار فرا گرفته بود از هم پاشيد، و هر پاره‏اى از آن به صورت گردابى درآمد. هر گرداب مسيرى جداگانه داشت و در آن مسير به دور خورشيد مى‏گرديد. برخى نزديك به خورشيد و بعضى از خورشيد دور بودند. در گرداب‏هاى نزديك خورشيد، گرما و در گرداب‏هاى دوردست سرما حكومت مى‏كرد. در هر گرداب ذرّات گاز و غبار پيوسته در گردش بود. از برخى ذرّات گاز بخار آب پديد مى‏آمد و مانند شبنم به روى ذرّات غبار مى‏نشست و چون ذرّات غبار به هم مى‏رسيدند، رطوبت شبنم آنها را به يكديگر مى‏چسبانيد و گاهى نيز به شكل پاره‏هاى يخ زده آب و گل در مى‏آمدند. در هر گرداب ميليون‏ها از اين پاره‏ها در گردش بودند. نيروى جاذبه آنها را به سوى يكديگر مى‏كشيد. اين پاره‏ها به هم مى‏پيوستند و توده‏هاى بزرگتر مى‏ساختند و گوى عظيم و چرخانى پديد مى‏آوردند. اين گوى عظيم با نيروى جاذبه‏اى كه داشت پاره‏هاى پيرامون خود را به سوى خود مى‏كشيد و روز به روز بزرگتر مى‏شد و سرانجام اين گوى، زمين شد. و بعد ساير سيّارات نيز از گرداب‏ها پديد آمدند. هر سيّاره در مسير خود، بر گرد خورشيد مى‏گرديد. عطارد از همه به خورشيد نزديكتر بود و پس از آن زهره، زمين و مرّيخ بودند. در آن سوى مرّيخ سيّاره‏هاى عظيم مشترى، زحل، اورانوس و نپتون به دور خورشيد گردش داشتند و بسى دورتر از نپتون سيّاره پلوتون بود.» «1» راستى، چه بساط شگفت انگيزى و چه جهان اعجاب آورى است! كسى را آن حد نيست كه به عظمت مخلوقات پى برد، تا چه رسد به بزرگى و عظمت حضرت خالق! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 186 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
⏺ من به شما عزیزان توصیه میکنم که با صحیفه‌ی سجادیه انس بگیرید، دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. 👤 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👆 ادامه برنامه ختم روزانه بند به بند صحیفه سجادیه
دعای سیدالساجدین(ع) در روز عرفه: 🔹و أَوْجِدْنِى بَرْدَ عَفْوِكَ، وَ حَلاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ، وَ أَذِقْنِى طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ، وَ الاجْتِهَادِ فِيمَا يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْنِى بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ🔹 🔸و سردى مغفرت و شيرينى رحمت خود را روزى (من) كن و از خوشى و بوى جانفزا و بهشت پرنعمت خود مرا برخوردار گردان و مزه آسودگى را به من بچشان، و از گنچ پهناور خود وسعتى ده كه به فراغ بال بدان چه دوست دارى پردازم و در عملى كه مرا به تو نزديك مى كند بكوشم، و مرا تحفه ای از تحفه های خود فرست🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در روز عرفه: 🔹و اجْعَلْ تِجَارَتِى رَابِحَةً، وَ كَرَّتِى غَيْرَ خَاسِرَةٍ، وَ أَخِفْنِى مَقَامَكَ، وَ شَوِّقْنِى لِقَاءَكَ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحا لا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوبا صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً، وَ لا تَذَرْ مَعَهَا عَلانِيَةً وَ لا سَرِيرَةً🔹 🔸و مرا پر سود گردان و بازگشتم را بی زيان قرار ده ، و بيم و هيبت خود را در دل من انداز و مرا آرزومند لقاى خود گردان، و به لطف سوى من نگر و توبه مرا بپذير، چنان كه هيچ صغيره و كبيره براى من نگذارى، و هيچ گناه آشكار و نهان را نابود کنی🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
مختصر وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيما يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ. و مرا از لذّت بخشايشت و شيرينى رحمتت و آسودگى و آسايش و بهشت پر نعمتت، كامياب گردان و به وسيله گشايشى از گشايشگرى‏ات، طعم فراغت براى (پرداختن به) آنچه را دوست دارى و (طعم) كوشش را در آنچه (موجب) نزديكى به پيشگاه تو و درگاه توست، به من بچشان. و تحفه‏اى از تحفه‏هايت را به من ارمغان ده. «بَرْد»: به معنى سردى و سرما مى‏باشد و چون در هواى گرم حجاز، گواراترين و لذّت بخش‏ترين چيزى كه براى مهمان مهيا مى‏كردند، اتاق سرد و آب سرد بوده، لذا به هر چيز كه گوارا و لذّت‏بخش باشد «برد» مى‏گويد. «رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِك»: رَوْح به معنى نسيم ملايم است و چون ايجاد آسودگى مى‏كند، به هر چه آسودگى‏آور باشد، رَوْح اطلاق مى‏شود. ولى هر گاه روح و ريحان كنار يكديگر آورده شود، منظور از روح، نجات از آتش و از ريحان داخل شدن به بهشت است و بعضى روح را به قبر و ريحان را به بهشت تعبير كرده‏اند. «وَ جَنَّةِ نَعِيمِك»: بهشت پر نعمت. در قرآن كريم خداوند متعال مردان و زنان مؤمن را به بهشت وعده داده، مى‏فرمايد: (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ): «خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغ‏هايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است. جاوادانه در آن خواهند ماند. و مسكن‏هاى پاكيزه‏اى در بهشت‏هاى جاودان نصيب آنها ساخته و خشنودى و رضاى خدا از همه اينها برتر است». (توبه/ 72.) از اين آيه مفسران برداشت كرده‏اند كه بهشت داراى سه طبقه است: بهشت، بهشت عدن و رضوان اللّه. مراتب اين سه بهشت به حسب اختلافِ درجه اهل بهشت است. و نعمت‏ها و لذّت‏هاى بهشت نيز دو نوع است: روحى و جسمى. لذّت‏ها و نعمت‏هاى فراوان جسمانى همانند: ميوه‏ها، گوشت، آب، شربت، حورالعين، باغ‏ها و... كه در آيات قرآن به آن فراوان اشاره شده. لذّت‏هاى سرشار و بى‏نهايتِ معنوى و روحى همانند اينكه هيچ سخن لغو و بيهوده شنيده نمى‏شود و هر چه گويند سلام و تحيّت و احترام به يكديگر است. (واقعه/ 24 و 25.) همانگونه كه خداوند بر آنان سلام مى‏كند. (يس/ 58 - 55.). علاوه بر آن در بهشت مقام وحدت و يگانگى حاكم است. لذا هيچ اختلافى بين اهل بهشت به وجود نخواهد آمد. مولوى مى‏گويد: آن جهان جز باقى و آباد نيست زان كه تركيب وى از اضداد نيست نفى ضد كرد از بهشت آن بى نظير كه نباشد شمس و ضدش زَمهَرير تمامى اينها از نعمت‏هاى سرشار بهشت بوده كه خداوند ذكر نموده، ولى بسيارى از نعمت‏هاى بهشتى نيز هست كه چون عقل ما از درك آن قاصر است، خداوند آنها را ذكر نكرده است. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
مختصر وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً، وَ كَرَّتِي غَيْرَ خَاسِرَةٍ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحًا لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوبًا صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً. و تجارت (اخروى) مرا سودمند و بازگشتنم (به قيامت) را بى‏زيان قرار ده. و مرا از مقامت بترسان و به ديدارت مشتاق گردان و توبه‏ام ده، به توبه خالصى كه با آن گناهان كوچك و بزرگ را باقى نگذاشته و با آن (گناهان) آشكار و نهان را وانگذارى. «وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَة»: در دنيا تجارت بزرگى برپا شده. آنكه از جان، آبرو، علم، توانمندى و مالش كه مايه اصلى تجارت است، استفاده كند و از دنيا كه محل كِشت و كار است، براى آخرت سود جويد و به دنيازدگى و دل‏مشغولى در دنيا، پشت پا زند، در اين دنيا سود كرده و آنكه تمامى سرمايه خود را فقط به خدا بفروشد و در راه او تقديم كند، بزرگ‏ترين معامله و تجارت عالم را انجام داده است. چون فروشنده، «شهيد» است و خريدار «خداوند» و جنس، «جان و مال» و بهاء آن، «بهشت». (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بَأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ): خداوند از مؤمنان جان‏ها و اموالشان را خريدارى كرده، كه در برابرش بهشت براى آنان باشد». (توبه/ 111.). در مقابل، عدّه فراوانى از تجارت خود سودى نمى‏برند، چون گمراهى خريدارى كرده‏اند. (أُوْلئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّللَةَ بَالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ): «آنان كسانى هستند كه هدايت را به گمراهى فروخته‏اند و اين تجارت آنها سودى نداده و هدايت نيافته‏اند». (بقره/ 16.) آنان نه تنها سود نبرده‏اند بلكه ضرر كرده دچار خسران شده‏اند. (فَاعْبُدُواْ مَا شِئْتُمْ مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ أَلَا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ): «شما هر چه را جز او مى‏خواهيد بپرستيد، بگو: «زيانكاران واقعى آنانند كه سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قيامت از دست داده‏اند. آگاه باشيد زيان آشكار همين است». (زمر/ 15.) چون جان و عمر خود را داده‏اند ولى سودى به آنها نرسيده و قابل برگشت نيست. «تَوْبَة»: به معنى بازگشت است. «نَصُوح»: از مادّه «نصح» گرفته شده به معنى خيرخواهى خالصانه و محكم است. «تَوْبَةً نَصُوحًا»: قرآن كريم مؤمنين را به سوى توبه نصوح فراخوانده است. (تحريم/ 8.). درباره معناى « » تفسيرهاى متعدّدى شده، تا آنجا كه قرطبى تعداد تفسيرهاى آن را بالغ بر بيست و سه تفسير دانسته است. از جمله آنكه توبه نصوح آن است كه داراى چهار شرط باشد: پشيمانى قلبى، استغفار زبانى، ترك گناه و تصميم بر ترك آن. بعضى ديگر گفته‏اند: توبه نصوح آن است كه داراى سه شرط باشد: ترس از اينكه پذيرفته نشود، اميد به اين كه پذيرفته شود و ادامه اطاعت خداوند. برخى بر آن باورند كه توبه نصوح آن است كه گناه خود را همواره در مقابل چشم خود قرار داده و از آن شرمنده باشى. عدّه‏ايى گفته‏اند توبه نصوح به سه امر تحقق مى‏يابد: كم سخن گفتن، كم خوردن و كم خوابيدن. و بعضى هم معتقدند معنى توبه نصوح آن است كه حق النّاس را ادا كرده، از مظلومان حلاليّت طلبيده و بر طاعت خدا اصرار ورزند. البته مطالب ديگرى نيز پيرامون توبه نصوح گفته شده كه بايد به اين نكته توجّه داشت كه تمامى اين اقوال، شاخ و برگ توبه است. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏خدایا به من و حلاوت این ها را بچشان: و بخششت رحمت و آسودگى و آسايشت پر نعمتت طعم و کوشش برای تو 🙏 و نیز مرا پر سود فرما و مرا به دیدارت مشتاق گردان و ام عطایم کن دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی غور نکردن در و وَ قَالَ (علیه السلام): طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ، [ثُمَّ سُئِلَ ثَانِياً فَقَالَ] وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ، [ثُمَّ سُئِلَ ثَالِثاً فَقَالَ] وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوه. حضرت علی که درود خدا بر او باد در مشكل درك قضا و قدر فرمودند : (از قدر پرسيدند، پاسخ داد:) راهى است تاريك، آن را مپیماييد، و دريايى است ژرف، وارد آن نشويد، و رازى است خدايى، خود را به زحمت نيندازيد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ راه پر پيچ وخم و ظلمانى: قسمت 1 📜 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از مسائل مهم عقيدتى يعنى مسئله و در پاسخ كسى كه از اين مسئله پرسيد اشاره كرده، مى فرمايد: «اين راه تاريكى است در آن گام ننهيد و درياى ژرفى است در آن وارد نشويد و راز پنهان الهى است، براى گشودن آن خود را به زحمت نيفكنيد»؛ (وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فقال عليه السلام: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُكُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ). مسئله قضا و قدر و جبر و تفويض از بزرگترين و پيچيده ترين مسائلى است كه از هزاران سال پيش مورد توجه انسانها بوده و دانشمندان و فلاسفه ومتكلمان در اين زمينه سخن بسيار گفته اند. گروهى به دلايل مختلف گرايش به سوى جبر و قضا و قدر جبرى پيدا كرده اند. به گمان اينكه اعتقاد به اختيار انسان با توحيد افعالى خداوند سازگار نيست و يا به تصور اينكه قانون عليت، اختيار را نفى مى كند و يا به انگيزه هاى سياسى و روانى، انسان را در كارهايش مجبور و مسلوب الاختيار دانسته اند. اين در حالى است كه انكار اختيار، نه تنها انسان را تبديل به ابزارى فاقد اراده و ارزش مى كند بلكه تمام مسائل تربيتى را زير سؤال مى برد و دعوت انبيا ونزول كتابهاى آسمانى و تكليف و آزمايش الهى و ثواب و عقاب و جنت ونار، همه بيهوده خواهد بود. البته فلاسفه و عالمان بايد از طرق استدلالى، مشكلات جبر را حل كنند وازنظر ما كاملاً حل شده است كه شرح آن ذيل آمد و از آن مشروح تر در تفسير نمونه و كتاب انوارالاصول آمده است؛ ولى توده مردم براى اينكه به گمراهى نيفتند بايد در اين مسئله به همان استدلالات ساده قناعت كنند و به گفته شاعر: اين كه گويى اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اى صنم ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ راه پر پيچ وخم و ظلمانى: قسمت 2 📜 دليل اختيار را تصميم گيرى هاى مختلف، و آزادى اراده را كه با وجدان درك مى كنند بدانند و به همين مقدار قانع باشند. به همين دليل امام عليه السلام در كلام حكيمانه بالا مخاطب و امثال او را كه از افراد عادى بودند از پيمودن اين راه منع كرده و آن را دريايى ژرف و خطرناك شمرده و از اسرار الهى معرفى فرموده كه نبايد خود را براى فهم آن به زحمت افكند. قرآن مجيد در آيات مختلف، براى فهم عموم، پرده از روى بخشى از آن برداشته مى فرمايد: «(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورا)؛ ما راه را به انسان نشان داديم مى خواهد شكرگزار باشد يا كفران كننده». در جاى ديگر مى فرمايد: «(فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ)؛ ما اسباب هدايت را در اختيار انسان گذاشتيم. آن كس كه مى خواهد ايمان بياورد و آن كس كه نمى خواهد ايمان نياورد». از آنجا كه توجه به مسئله اختيار و آزادى اراده گاه انسان را به تفويض مى كشاند و آدمى سيطره الهى را بر خود انكار مى كند و خويش را «فَعّال ما يَشاء» مى پندارد، در جاى ديگرى قرآن مى گويد: «(وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ)؛ شما اراده نمى كنيد مگر اينكه خدا اراده كند». اشاره به اينكه شما آزاديد اما در عين حال خداوند هر زمان مى تواند اين آزادى را از شما بگيرد. چه زيباست كلمات اهل بيت كه ما را از هرگونه افراط و تفريط در اين مسئله مهم و پيچيده بازداشتند و طبق فرموده امام صادق عليه السلام: «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِيضَ وَلَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ؛ نه جبر است و نه تفويض بلكه چيزى ميان اين دو است». امام على بن موسى الرضا عليه السلام در پاسخ يكى از ياران خود كه پرسيد: آيا خداوند كارها را به بندگانش تفويض كرده است؟ فرمود: «اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند تواناتر از آن است». عرض مى كند: آيا آنها را بر معاصى مجبور كرده؟ امام عليه السلام مى فرمايد: «اللَّهُ أَعْدَلُ وَأَحْكَمُ مِنْ ذَلِکَ؛ خداوند عادل تر و حكيم تر از اين است (كه بندگانش را مجبور به معصيت كند و بعد آنها را مجازات نمايد)». پيش از اين مثال ساده اى براى مسئله «امر بين امرين» ذكر كرديم كه براى همه گروهها قابل فهم است. گفتيم هنگامى قطار برقى را به دست راننده آن مى سپارند كه مسيرى را طى كند و شخصى كه متصدى نيروگاه برق است برق در درون سيمها مى فرستد. راننده با استفاده از نيروى برق، قطار خود را با اختيار خود به حركت درمى آورد و به آن سمت كه مايل است پيش مى برد ولى چنان نيست كه اين كار مطلقاً به او تفويض شده باشد، زيرا آنكس كه تشكيلات مولِّد برق را در اختيار دارد، هر لحظه كه بخواهد مى تواند آن را قطع و قطار را در جاى خود متوقف كند، پس نه جبر است و نه واگذارى مطلق و چيزى ميان اين دو است كه هم با توحيد افعالى مى سازد و هم با مسئله عدالت و حكمت خداوند. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ راه پر پيچ وخم و ظلمانى: قسمت 3 📜 اين كلام حكيمانه به صورت ديگرى در كتاب مصادر نهج البلاغه نقل شده است: «قال عليه السلام وَقَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَانِياً فَقَالَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلِجُوهُ ثُمَّ سُئِلَ ثَالِثاً فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ؛ از امام عليه السلام درباره قضاو قدر سؤال كردند فرمود: راه تاريكى است در آن گام ننهيد، دوباره پرسيدند، فرمود: درياى عميقى است وارد آن نشويد. مرتبه سوم سؤال كردند، فرمود: اين راه نهان الهى است براى گشودن آن به خود زحمت ندهيد». جالب اينكه در كتاب فقه الرضا عليه السلام اضافه اى نيز دارد و آن اينكه براى چهارمين بار از امام عليه السلام پرسيدند كه ما را از اين مسئله آگاه ساز. امام عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: «(مَّا يَفْتَحْ اللهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا يُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ)؛ آنچه را خداوند از رحمت براى مردم مى گشايد كسى نمى تواند جلوى آن را بگيرد و آنچه را خداوند امساك مى كند كسى نمى تواند آن را بفرستد». شخص سؤال كننده در اينجا عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ما از تو درباره اختيار و آزادى اراده كه به وسيله آن برمى خيزيم و مى نشينيم پرسش كرديم. امام فرمود: آيا آزادى و اختيار را با خدا داريد يا بدون خدا؟ آنها خاموش شدند و نتوانستند پاسخى بگويند. امام عليه السلام فرمود: اگر بگوييد با خدا داريد (يعنى شريك خدا در اين امر هستيد) من شما را به قتل مى رسانم (زيرا مشرك شده ايد) و اگر بگوييد بدون خداوند ما داراى آزادى اراده هستيم باز شما را به قتل مى رسانم (زيرا نفى قدرت خدا و حاكميت او كرده ايد). عرض كردند: پس چه بگوييم اى اميرمؤمنان! (كه در وادى كفر قدم نگذاريم) فرمود: «تَمْلِكُونَهَا بِالَّذِي يَمْلِكُهَا دُونَكُمْ فَإِنْ أَمَدَّكُمْ بِهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَإِنْ سَلَبَهَا كَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلائِهِ إِنَّمَا هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّكَكُمْ وَالْقَادِرُ لِمَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكُمْ؛ شما صاحب اختيار و اراده مى شويد به سبب اينكه خداوند اين آزادى اراده را به شما بخشيده. اگر آن را براى شما نگه دارد از عطاى اوست و اگر سلب كند از بلاى اوست. مالك حقيقىِ آنچه او به شما بخشيده تنها خداست و قادر حقيقى بر چيزى است كه شما را بر آن قدرت داده است». سپس امام عليه السلام به جمله شريفه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» استدلال فرمود. حاضران تفسير اين جمله را از امام عليه السلام خواستند. امام فرمود: «لا حَوْلَ عَنْ مَعْصِيَتِهِ إِلاَّ بِعِصْمَتِهِ وَلا قُوَّةَ عَلَى طَاعَتِهِ إِلاَّ بِعَوْنِهِ؛ هيچ مانعى در راه معصيت او نيست مگر تقوايى كه خدا در اختيار انسان گذارد و هيچ قوتى بر طاعت او نيست مگر به كمك قدرتى كه او به انسان بخشيده است». مثالى را كه ما آورديم دقيقاً منطبق است بر آنچه امام عليه السلام در اين حديث نورانى فرموده است. آخرين نكته اى را كه لازم مى دانيم به آن اشاره كنيم اين است كه واژه «قَدَر» به معناى اندازه گيرى است؛ ولى در اينگونه موارد به معناى تقديرات الهى ومقدّرات اوست كه بعضى از ناآگاهان آن را به معناى جبر تفسير كرده اند. شرح بيشتر درباره تفسير كلمه قضا و قدر در ذيل كلام گذشت. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطَّرَ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏ همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه (هنگام ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام كرده است، (ولى) آن كس كه ناچار شد (به خوردن اینها) در صورتى كه زیاده طلبى نكند و از حدّ احتیاج نگذراند، گناهى بر او نیست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. ⏺ اسلام به مسئله غذا و تغذیه، توجّه كامل داشته و بارها در مورد غذاهاى مضرّ و حرام هشدار داده است «انّما حرّم علیكم المیتة...» ⏺ تحریم‌ها، تنها به دست خداست نه دیگران. «انّما حرّم علیكم» ⏺ توجّه به خداوند و بردن نام او، در ذبح حیوانات لازم است. تا هیچ كار ما خارج از مدار توحید نباشد و با مظاهر شرك و بت‌پرستى مبارزه كنیم. «وما اهلّ به لغیر اللَّه» ⏺ اضطرارى حكم را تغییر مى‌دهد كه به انسان تحمیل شده باشد، نه آنكه انسان خود را مضطرّ كند. كلمه «اُضطُرّ» مجهول آمده است، نه معلوم. «فمن اضطرّ» ⏺ اسلام، دین جامعى است كه در هیچ مرحله بن‌بست ندارد. هر تكلیفى به هنگام اضطرار، قابل رفع است. «فمن اضطُرّ... فلا اثم علیه» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
تبیین لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/40226 ‏ 27 1 🔴 «مسأله نباتات و و آنچه از زمين مى‏رويد، از اهمّ مسائل عرصه گاه خلقت و آفرينش است. انسان با همه وسعت علم و دانشش، هنوز نتوانسته به شمارش و احصاى نباتات موفّق شود، چه رسد به عظمت و اسرار و شگفتى‏هاى اين جهان حيرت‏انگيز. انواع و اقسام گياه در سطح خاك و درون درياهاى ژرف و بر دامنه و قلل كوههاى بلند، حتى بر روى صخره‏هاى عظيم و به صورت معلّق در هوا موجود است. قسمتى از اين گياهان به اندازه‏اى كوچك و ريزند كه فقط با چشم مسلّح ديده مى‏شوند، و عدّه‏اى آن قدر بزرگند كه عظيم‏ترين موجودات زنده روى زمين به شمار مى‏آيند. شماره انواع گياه كه تاكنون شناخته شده از صدهزار متجاوز است و هر يك داراى آثار مخصوصى است. چون شناختن فرد فرد گياهان غيرمقدور است لذا علماى علم گياه‏شناسى آنها را طبقه بندى نموده‏اند، و اين طبقه بندى بر اساس اندام‏هاى گياه مثل ريشه و ساقه و برگ و گل قرار گرفته است و طبق همين نظر در ابتدا آنها را به دو قسمت اصلى و سپس هر قسمت را به چند قسمت تقسيم نموده‏اند. 1- گياهان گلدار: داراى ريشه و ساقه و برگ و گل بوده و عالى‏ترين گياهان مى‏باشند. اين همه گل‏هاى رنگارنگ كه سطح خاك را زينت بخشيده و در صحن بيابان و صفحه باغستان مناظر زيبا و جالبى به وجود آورده‏اند و انواع ميوه‏ها و سبزيجات كه قسمت مهمّى از احتياجات زندگى انسان را تأمين نموده و غلّات و حبوباتى كه نيازمندى‏هاى غذايى را رفع مى‏كنند و بالأخره قسمت مهمّى از گياهانى كه مصرف طبّى دارند، همه و همه جزء اين دسته محسوب مى‏گردند. 2- گياهان بى‏گل: اين دسته از گياهان فاقد گل هستند، بنابراين توليد مثل در آنها بر خلاف گياهان گلدار به طريق خاصّى انجام مى‏گيرد. گياهان بى گل نيز داراى اقسام مختلفى هستند به طورى كه بعضى از آنها ريشه و ساقه و برگ داشته فقط گل ندارند، و برخى از آنها ساقه و برگ داشته ولى بدون ريشه و گل مى‏باشند. اين قسمت اغلب روى تنه درختان و نقاطى كه آب و هواى معتدل دارند زيست مى‏نمايند. و بالأخره قسمتى فاقد برگ و گل و ريشه و ساقه بوده و در پايين آنها رشته‏هاى تارمانندى وسيله جذب آب و ساير مواد غذايى بوده و باعث اتصال آنها به زمين مى‏گردد، و ما نوعى از آنها را كه «جُلبَك» ناميده مى‏شود در جويبارها و آبهاى راكد و حوض‏ها، به مقدار زياد مى‏بينيم. اين را مى‏دانيم كه انواع حيواناتى كه در عرصه گاه گيتى پراكنده شده و سطح زمين را ميدان زندگى خود قرار داده‏اند شديداً به غذا نيازمندند و براى ادامه حيات بايد از عناصرى كه در روى زمين موجود است استفاده كنند و از طرف ديگر عناصرى كه در آب و خاك و هوا موجود است به همين صورت قابل استفاده و تغذيه حيوانات نيست؛ اين جاست كه گياهان براى تأمين احتياجات غذايى حيوانات، نقش مهمّى را ايفا مى‏كنند، زيرا آنها عناصر آب و خاك را به وسيله دستگاههاى مخصوصى كه در ساختمان آنها قرار دارد به صورت ساقه و برگ و ميوه در مى‏آورند و در نتيجه مواد غذايى حيوانات را در اختيار آنها مى‏گذارند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 192 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 27 2 🔴 از اين نظر طبقه انسان نيز با حيوانات ديگر يكسان است و انسان تا كنون نتوانسته است از عناصر زمين بدون واسطه گياه استفاده كامل بنمايد و احتياجات غذايى خود را تأمين كند، بلكه همواره دست حاجت به سوى گياه دراز كرده و از محصول كارگاه نبات بهره‏مند گرديده است. در هوايى كه تنفّس مى‏كنيم مقدار معيّنى «اكسيژن» موجود است و اكسيژن يك مادّه حياتى است كه براى توليد حرارت غريزى حايز اهميت فوق العاده‏اى است و زندگى بدون آن، پنج دقيقه هم ممكن نيست. هنگام تنفّس مقدارى اكسيژن وارد ريه‏ها مى‏شود و با خونى كه در ريه‏ها موجود است تركيب مى‏گردد و دستگاه پخش خون آن را در تمام قسمت‏هاى بدن توزيع مى‏كند و همين اكسيژن، غذا را در سلول‏هاى مختلف بدن آهسته و آرام با حرارتى ضعيف مى‏سوزاند. در اثر احتراق غذا در سلول‏ها يك گاز سمّى به نام «كربنيك» ايجاد و با خون داخل ريه مى‏گردد و با تنفّس‏هاى بعدى از بدن خارج شده به هواى محيط بر مى‏گردد. به اين ترتيب كليه جانوران اكسيژن استنشاق مى‏كنند و گاز كربنيك بيرون مى‏دهند. اگر اين عمل به همين صورت ادامه پيدا مى‏كرد، پس از مدت كوتاهى اين ماده حياتى يعنى اكسيژن كه به اندازه معيّنى در هوا موجود است تمام مى‏شد و گاز سنگين و غليظ و سمّى كربنيك جايگزين آن مى‏گرديد و آن وقت حيات كليه حيوانات با خطر بسيار بزرگى مواجه مى‏شد و رفته رفته مى‏بايست همه جانوران مسموم شوند و از آنها در روى زمين اثرى و خبرى نماند و انسان هم از اين پيشامد خطرناك البته مستثنى نمى‏گرديد، زيرا هر فردى از انسان در 24 ساعت در ضمن تنفّس، معمولًا 250 گرم كربن خالص از ريه خود بيرون مى‏فرستد و روى اين حساب در ظرف يكسال، دويست وهفتاد و سه ميليون و هفتصد و پنجاه هزار (000، 750، 273) تن از اين گاز سمّى به وسيله سه ميليارد بشر توليد مى‏شد، و چندين برابر اين مقدار را حيوانات ديگر در ضمن تنفّس توليد مى‏نمايند. اين جاست كه به اهميت يكى از اعمال گياهان پى مى‏بريم و آن عمل كربن‏گيرى است. گياهان در حرارت آفتاب گاز كربنيك را كه از دو عنصر كربن و اكسيژن تشكيل‏ شده است تجزيه مى‏كنند و اكسيژن را در هوا رها مى‏سازند و كربن را در تنه خود نگه مى‏دارند، و قسمت مهمّ وجود گياهان از همين كربن تشكيل يافته است. اين عمل يعنى عمل كربن‏گيرى كه به وسيله برگ‏هاى گياهان انجام مى‏گيرد درست به عكس تنفّس جانوران است. اين تناسب عجيب و تعادل دقيقى كه ميان اكسيژن و گاز كربنيك برقرار گرديده تا نيازمندى حيات جانوران و گياهان براى هميشه تأمين شود يكى از آيات بزرگ خداشناسى است 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 192 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2