eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهى شخص مسلمان، مسلمان ديگرى را در چيزى كه به اختيار او نبوده و نيست مورد ملامت قرار مى‏دهد و اين كار در مواقعى اسائه‏ى ادب به حريم پروردگار است و به علاوه موجب اهانتى ناروا به فرد مسلمان مى‏گردد. امام باقر (ع) فرمود: ابوذر غفارى در محضر رسول گرامى مردى را به مادرش مورد سرزنش قرار داد و گفت: اى فرزند زن سياه، و مادر آن مرد از نژاد سياه بود. رسول گرامى سخت برآشفت، فرمود: ابوذر! او را به مادرش سرزنش نمودى؟ ابوذر متوجه شد كه خطايى بزرگ مرتكب شده و براى عذرخواهى سر و صورت خويش را آنقدر در خاك غلطاند تا رسول اكرم از او راضى گرديد.
گاهى تعيير و سرزنش افراد، ناشى از جهل و نادانى آنان است، بى‏مطالعه سخن مى‏گويند و لب به ملامت مى‏گشايند، سپس به خطاى خويش واقف مى‏گردند و در پايان خجلت‏زده و شرمسار مى‏شوند. محمد بن منكدر مى‏گويد: روزى در ساعت شدت گرمى هوا به خارج مدينه رفته بودم. ديدم امام باقر عليه‏السلام در آفتاب سوزان سرگرم كار كشاورزى است و چون سمن داشت به دو نفر تكيه داده بود و در حالى كه عرق از پيشانيش مى‏ريخت به كارگران دستور مى‏داد. با خود گفتم: پيرمردى از بزرگان قريش در اين ساعت و با اين حال در طلب دنياست. تصميم گرفتم او را موعظه كنم و عملش را مورد انتقاد قرار دهم. پيش رفتم، سلام كردم و گفتم: آيا شايسته است يكى از شيوخ قريش در هواى گرم، با اين حال، در پى دنياطلبى باشد. چگونه خواهى بود اگر در اين موقع و با چنين حال مرگت فرا رسد و حياتت پايان پذيرد؟ حضرت دستهاى خود را از دوش آن دو نفر برداشت و فرمود: به خدا قسم اگر در اين حال بميرم در حين انجام طاعتى از طاعات خداوند جان سپرده‏ام، من مى‏خواهم با كار و كوشش، خود را از تو و دگران بى‏نياز سازم، زمانى بايد بترسم كه مرگم در حال گناه فرا رسد و با معصيت الهى از دنيا بروم. محمد بن منكدر عرض كرد: خداوند ترا مشمول رحمت خود قرار دهد، من مى‏خواستم شما را نصيحت گويم، شما مرا موعظه نموديد.
ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام با انجام وظايف امامت كارهايى مى‏كردند كه به نظر بعضى از افراد بى‏اطلاع همانند عمل امام باقر (ع) و كشاورزى در هواى گرم بود، از اين رو زبان به ملامت مى‏گشودند و ائمه‏ى عليهم‏السلام در حدود ممكن به آنان پاسخ مى‏دادند. جمعى از اصحاب اميرالمومنين (ع)، در موقعى كه مردم زيادى از اطراف آن حضرت پراكنده مى‏گشتند و براى دريافت پول نزد معاويه مى‏رفتند، به محضرش شرفياب شده، عرض كردند: اى اميرالمومنين! اشراف عرب و قريش را بر موالى و غير عرب مقدم بدار و اموال بيت‏المال را بين آنان تقسيم كن تا به معاويه ملحق نشوند و از تو دست برندارند. حضرت فرمود: شما مى‏گوييد كه من از ظلم و ستم يارى بخواهم و براى تثبيت حكومت خود به حقوق دگران تجاوز كنم؟ هرگز.
زمانى كه بين حضرت مجتبى و معاويه قرارداد صلحى رد و بدل گرديد عده‏ى زيادى زبان به ملامت گشودند و عمل آن حضرت را مورد اعتراض قرار دادند، حتى بعضى امام مجتبى را ذليل كننده‏ى مومنين خواندند و امام پاسخهايى فرمود، بعضى قانع مى‏شدند و بعضى ديگر قانع نشدند. حادثه‏ى خونين كربلا امرى بود الهى و خداوند روز ولادت حضرت حسين عليه‏السلام، رسول گرامى را از واقعه‏ى عاشورا آگاه نمود و بسيارى از افراد خانواده‏ى پيمبر اسلام از اين امر اطلاع داشتند ، اما موقع تحقق يافتن اين مقدر الهى كه نتيجه‏اش رسوا شدن آل‏اميه و آشكار شدن حق و حقيقت بود، عده‏ى زيادى حتى بعضى از دوستان و نزديكان با سفر آن حضرت به كوفه مخالف بودند و با زبان ملامت و اعتراض سخن مى‏گفتند: جابر مى‏گويد: وقتى حسين (ع) عازم عراق گرديد حضورش شرفياب شدم و عرض كردم شما يكى از دو سبط رسول اكرم هستيد، به نظر من تنها راه براى شما آن است كه همانند برادرت صلح كنى كه او با موفقيت، راه صحيح را پيمود. حضرت به من فرمود: اى جابر! برادرم به امر خداوند و به امر رسول اكرم صلح نمود و من نيز طبق امر خدا و امر رسول گرامى عمل مى‏كنم.
وقتى حضرت رضا عليه‏السلام امر ولايتعهدى مامون را قبول نمود، افرادى لب به اعتراض و ملامت گشودند و بعضى مطلب خود را با حضرتش در ميان گذاردند. محمد بن عرفه مى‏گويد به حضرت رضا عرض كردم: يابن رسول الله! چه چيز شما را واداشت كه در امر ولايتعهدى مداخله نماييد؟ حضرت در پاسخ فرمود: همان چيزى كه جدم على (ع) را وادار نمود كه در شورا مداخله نمايد. مامون صريحا به حضرت رضا عرض كرد: اگر امر ولايتعهدى مرا قبول نكنى حتما شما را به قتل مى‏رسانم و حضرت را به هلاكت تهديد كرد، حتى براى اينكه مطلب خود را در يك زمينه‏اى پياده كند كه در صدر اسلام سابقه داشته باشد، قضيه‏ى عمر و شورا را با حضرت در ميان گذاشت و اينچنين گفت: عمر بن الخطاب شوراى خلافت را در شش نفر قرار داد كه يكى از آنان جدت اميرالمومنين على (ع) بود و شرط نمود كه هر كس با شورا مخالفت كند گردنش زده شود. سپس به حضرت عرض كرد: شما ناچاريد ولايتعهدى را كه اراده كرده‏ام بپذيريد و از آن گزيرى نيست.
امام سجاد در این جمله از پيشگاه الهى درخواست مى‏كند: و لا عائبه او نب بها الا حسنتها. بار الها! هيچ عيبى را در من، كه ممكن است ماده‏ى ملامتم گردد باقى مگذار جز آنكه آن را نيكو نمايى.
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
◀️ آثار شوم : 📜 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه، آثار سوء و وحشتناك فقر را براى فرزندش محمد بن حنفيه برمى شمارد و مى فرمايد: «فرزندم! من از فقر بر تو مى ترسم، بنابراين از آن به خدا پناه ببر»؛ (وَقال عليه السلام لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ: يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ). بعد امام عليه السلام دليل آن را در سه جمله كوتاه و پرمعنا بيان كرده مى فرمايد: «زيرا فقر، دين انسان را ناقص و عقل را مشوش مى سازد و مردم را به او و او را به مردم بدبين مى كند»؛ (فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ). به يقين منظور از فقر در اين كلام نورانى، فقر مادى است. اينكه چگونه فقر مادى سبب نقصان دين مى شود دليلش روشن است، زيرا انسان تحت فشار فقر ممكن است تن به گناهانى بدهد و براى به دست آوردن مال، فكر حلال و حرام آن نباشد و يا تحت عنوان ضرورت و اضطرار بعضى از محرمات را براى خود حلال بشمارد. اين احتمال نيز هست كه فقر گاهى سبب تزلزل اعتقاد انسان به خدا مى شود، زيرا از يكسو شنيده است كه خدا رزّاق و روزى رسان است و رزق همه را تضمين كرده و از طرف ديگر خود را در فقر و تنگدستى مى بيند و اين مايه سوءظنش به خدا و وعده هاى الهى مى شود، بنابراين هم نقص اعتقادى و هم نقص عملى دامن فقير را مى گيرد به خصوص اگر انسان كم ظرفيت و پايه اعتقادات او سست باشد. اضافه بر اين، ازنظر اخلاقى نيز گرفتار مشكل مى شود، زيرا كينه و حسد وبخل و صفات ديگرى از اين قبيل دامان فقير را در بسيارى از اوقات مى گيرد. اما اينكه عقل را مشوش مى سازد نيز به تجربه ثابت شده است كه افراد گرسنه و فقير هرچند عقل نيرومندى داشته باشند توان فكر كردن و انديشيدن را از دست مى دهند و حتى گاه در مسائل ساده زندگى گرفتار اشتباه مى شوند وقدرت بر تفكر و تصميم گيرى را به دليل فقر و پريشانى از دست مى دهند. جمله «داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ؛ موجب بدبينى مى گردد» داراى دو تفسير است: نخست اينكه مردم از چنين شخصى فاصله مى گيرند و حتى او را مزاحم خود تصور مى كنند و ديگر اينكه او هم از مردم فاصله مى گيرد، چراكه بسيارى از اوقات فكر مى كند مردم اسباب فقر او را فراهم كرده اند و حق او را خورده و او را بر خاك سياه نشانده اند، بنابراين از دو سو خشم و ناخرسندى حاصل مى شود. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
برنامه ی آثار فقر وَ قَالَ (علیه السلام) لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ: يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ؛ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ. امام علی که درود خدا بر او باد (به پسرش محمد حنفيّه سفارش كرد) اى فرزند من از تهيدستى بر تو هراسناكم، از فقر به خدا پناه ببر، كه همانا فقر، دين انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره وَإِذَا تَوَلَّى‏ سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ الْنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ و هرگاه به قدرت و حكومت رسد براى فساد در زمین و نابودى زراعت‌ها و نسل كوشش مى‌كند و خداوند فساد را دوست ندارد. در آیه قبل، گفتار به ظاهر نیكوى منافقان مطرح شد و در این آیه رفتار مفسدانه‌ى آنان را بیان مى‌كند. 1- نااهل اگر به قدرت رسد، همه چیز را به فساد مى‌كشاند. «اذا تولّى سعى» 2- بزرگ‌ترین خطر، نابودى و فرهنگ امّت است. «یهلك الحرث و النسل» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
هر که آگه شد از فسانهٔ ما عاقبت پی برد بخانهٔ ما آنکه جوید نشان نشان نبرد بی نشانی بود نشانهٔ ما بگذراند زعرش هر که نهد سرطاعت بر آستانهٔ ما توسن چرخ را بدین شوکت رام کرده است تازیانهٔ ما نرسد دست کوته همت که بلندست آشیانهٔ ما قدر ما را کسی نمیداند غیرآن صاحب زمانهٔ ما همه عالم اگر شود دشمن ما و آن دوست یگانهٔ ما هر که با ما بسر برد نفسی داند او عیش جاودانهٔ ما هر که را وصل ما بچنگ آید هوش بربایدش چغانهٔ ما غیر درگاه ما پناهی نیست سرخلقی و آستانه ما کار و استاد و کار گه مائیم غیرمانیست کار خانهٔ ما همه ما و بهانهٔ اغیار کو کسی بشکند بهانهٔ ما دام پیدا و دانه ناپیدا غیب بینست مرغ دانهٔ ما از سر اهل رباید هوش دم مزن فیض از فسانهٔ ما ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
«1» يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاحْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِي عَظَمَتِكَ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را از ، حايل و مانع باش. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
1 https://eitaa.com/sahife2/40226 🔴 الهى! كدام ستم بالاتر از اين است كه حق روشن و عظمت معلوم را كه چون خورشيد وسط روز از افق اسما و صفاتت طلوع دارد منكر شويم، و از شگفتى‏ها و عجايب مخلوقاتت كه هر يك در جاى خود نشانگر عظمت و بزرگى تو هستند، غفلت ورزيم! الهى! كدام ظلم بالاتر از اين كه به جاى فرمان بردن از احكام ودستورهايت كه دل را مستعد پذيرش انوارت مى‏نمايد، به گردونه معاصى و ناپاكى‏ها و آلودگى‏ها درافتيم و به درياى پرطوفان شهوات غرق گشته و از صعود به مقام قرب و وصل بازمانيم! الهى! آنان كه محجوب از عظمت تو هستند، بالاترين جرم و گناهشان اين است كه عقل عنايت شده تو را تعطيل كرده و به دامن جهل و جهالت توسّل جسته‏اند. محبوبا! آنان كه محجوب از تماشاى تو هستند، به مرض كبر و خودخواهى و غرور و عُجب دچارند. الهى! ملحدان نسبت به عظمت تو، در كمال بى شرمى و بى حيايى، خود را ميزان سنجش واقعيت‏ها گرفته و آنچه را با خودشان مطابق و همگون نمى‏بينند انكار مى‏كنند. اى معشوق عاشقان! چه پست‏اند آن بدبخت‏هاى تيره‏روزى كه به جاى فرستادگان و سفيران پاك و آگاه تو، بى‏خبران مغرور را به معلّمى انتخاب كرده و تمام مايه‏هاى سعادت خويش را فداى آنان مى‏كنند، در صورتى كه تاريخ نشان داده در برابر اين فداكارى احمقانه چيزى نصيب آنان نشده است. پروردگارا! اى اول و آخر، و اى ظاهر و باطن، و اى عليم و خبير، الحاد ملحدان داغ ننگى است كه شياطين جنّى و انسى بر پيشانى هويّت آنان زده‏اند، تا از انسانيّت و حقيقت و كرامت و فضيلت دور بمانند و تبديل به جرثومه فساد گشته و منبع پستى و رذالت گردند. وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ و نيكوترين نام‏ها [به لحاظ معانى‏] ويژه خداست، پس او را با آن نام‏ها بخوانيد؛ و آنان كه در نام‏هاى خدا به انحراف مى‏گرايند [و او را با نام‏هايى كه نشان دهنده كاستى و نقص است، مى‏خوانند] رها كنيد؛ آنان به زودى به همان اعمالى كه همواره انجام مى‏دادند، جزا داده مى‏شوند. توجه به اسماى حسنى‏ علماً و عملًا، آدمى را از دچار شدن به مكتب‏هاى انحرافى و شياطين خطرناك حفظ نموده و ضامن تحقّق سعادت دنيا و آخرت است. در روايات بسيار مهمّ از امامان معصوم: آمده كه: «به خدا قسم، اسماى حسناى خدا ماييم آرى، توسّل به علوم و معارف اهل بيت و بهره‏گيرى از قواعد تربيتى آن بزرگواران انسان را از الحاد و انحراف و ميل به باطل و باطل شدن بازداشته و راه خوشبختى و تحقّق خير دنيا و آخرت را به روى انسان باز مى‏كند. بدبختى ملحدان در اين است كه گوش از شنيدن صداى ملكوتى انبيا و ائمّه بسته، و گوش انسانيّت را فروخته و گوش خر، خريده‏اند، كه با آن گوشِ حيوانى جز صداى باطل و نداى شيطانى نمى‏شنوند. اينان به مايه‏هاى عالى ملكوتى وجود خود، بر اثر الحاد و انحراف لطمه زده و دنياى فانى را بر آخرت باقى ترجيح داده‏اند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 284 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
2 🔴 الحاد به آيات الهى‏ آيات الهى اعم از آفاقى و انفسى و تربيتى كه به ترتيب عبارت است از جهان خلقت و انسان و قرآن، همچون روز روشن در برابر ديدگان عقل و دو چشم قلب‏ جهت تأمين ايمان به حق و قيامت و نبوّت انبيا و امامت امامان و سعادت دنيا و آخرت مى‏درخشد. آنان كه به اين آيات كه كتاب زندگى و راهنماى انسان به سوى كمال است الحاد بورزند طرْفى نبسته و از علم حق پنهان نيستند ودر پايان كار مايه‏اى جز خزى دنيا و عذاب آخرت براى آنان نخواهد ماند! إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِى آيَاتِنَا لَايَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى‏ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَن يَأْتِى آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» مسلماً كسانى كه معانى و مفاهيم آيات ما را از جايگاه واقعى‏اش تغيير مى‏دهند [و به تفسير و تأويلى نادرست متوسل مى‏شوند] بر ما پوشيده نيستند. آيا كسى را كه در آتش مى‏افكنند، بهتر است يا كسى كه روز قيامت در حال ايمنى مى‏آيد؟ هر چه مى‏خواهيد انجام دهيد، بى‏ترديد او به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 284 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 🔴 انحراف سالكان شهوات‏ عارف ناشناخته بزرگ، سالك سبيل حق، عاشق واله مرحوم آيت اللّه حاج شيخ ابراهيم امام زاده زيدى كه داراى دم عيسوى بوده و در تربيت سالكانِ راه، جِدّى وافر داشته، در رساله پرقيمت «حكمت متعاليه و سير و سلوك» خود مى‏فرمايد: «اى برادر! احوال آنان كه سالك سبيل اهل اللّه نيستند و افعال و حركات و حالاتشان بر اساس خواسته و ميل و مقتضاى شهوات آنهاست و در منجلاب آلودگى و قذارت روحى ومعاصى ظاهرى و باطنى آن چنان غرقند كه خداوند متعال در حقّ آنان فرموده: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ و اگر حق از هواهاى نفس آنان پيروى مى‏كرد، بى‏ترديد آسمان‏ها و زمين و هر كه در آنهاست از هم مى‏پاشيد. آن قدر بيچاره و بدبخت‏اند، و به اندازه‏اى از سعادت و سلامت محرومند كه حتى از رسيدن به خواسته‏هاى مادى و محدود خود ممنوع و از آنچه طبع حيوانى و ميل شيطانى و اشتهاى سَبُعى آنان اقتضا دارد محجوبند، چنانچه قرآن در حق آنان فرموده: وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ و [در نتيجه‏] ميان آنان و همه خواسته‏هايشان [به وسيله مرگ‏] جدايى انداخته شد. اين بى‏خبران بى‏خرد و ملحدان پست و افتادگان در چاه شهوت و منغمران در آرزوهاى بى‏ارزش و غرق شدگان در هواى نفس، سرنگون در سخط حق و آتش غضب حضرت جبّارند! أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ پس آيا كسى كه [با طاعت و عبادت‏] از خشنودى خدا پيروى كرده، همانند كسى است كه [بر اثر گناه‏] به خشمى از سوى خدا سزاوار شده؟ و جايگاه او دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است. اينان را متابعت هواى نفس به هاويه درانداخت و از آنچه در حال و هواى الهى بايد لذّت ببرند محروم ساخت. و به سرگردانى و اضطراب درونى دچار كرد؛ به سلاسل و اغلالى كه صورت باطنى الحاد و گناهان و معاصى است مقيّد نمود، چنانچه عبيد و مماليك گريزپا را به ذلّت زندان و غل و زنجير دچار كنند. اينان را مالك نفسشان كه هواى لعنتى است تسليم مهالك كرد، از پى اين مالك و متصرف خائن است كه خازن آتش را در قيامت، معارف الهيّه «مالك» ناميده‏اند. براى اين سرگردانان در بيابان ضلالت و گم شدگان وادى هلاكت در برابر هر درجه‏اى از درجات اهل حق دركه‏اى در جحيم و عذاب مقيم و آتش عظيم و نار اليم است. براى آنان در برابر درجه توكّل دركه خذلان است، چنانكه در قرآن مجيد آمده است: إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِن بَعْدِهِ اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما چيره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد داد؟ و در برابر درجه تسليم، دركه پستى و هوان و خوارى است چنانكه در قرآن كريم فرموده: وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ و كسى را كه خدا خوار كند، گرامى دارنده‏اى براى او نيست؛ به يقين خدا هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد. براى آنان در برابر درجه قرب و وصل دركه طرد و لعنت است. چنانكه در قرآن مجيد بدان اشارت رفته است: أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ خدا لعنتشان مى‏كند، و لعنت كنندگان هم لعنتشان مى‏كنند. چنانكه عارفان آگاه و عشاقان بينا در برابر حضرت محبوب از خويش با تمام وجود و به راستى و حقيقت، نفى قدرت و علم و وجود مى‏كنند و از پى اين تواضع و فناى فى اللّه به قدرت بى انتها و علم ذاتى و لدنّى و وجود مخلّد ابدى كه عنايت خاص حضرت دوست به آنان است مى‏رسند، ملحدان بدبخت، و منكران پست فطرت به خاطر الحاد و انكارشان به ناتوانى بى‏نهايت و جهل كلّى و هلاكت سرمدى دچار مى‏شوند و اين همان خِزْى عظيم است كه نتيجه الحاد و محصول انكار و ميوه تلخ ميل به باطل مى‏باشد، به راستى كه خداوند بزرگ همه ما را از درافتادن به چنين ورطه هلاكتى حفظ فرمايد.» «2» بياييد مرد ميدان ايمان و عمل و طهارت و پاكى و سلامت و تقوا شويم. بياييد دنياى فانى را در برابر آخرت باقى انتخاب نكنيم و از اين راه خود را به خسارت ابدى مبتلا نسازيم. بياييد در برابر پيشگاه باعظمت حضرت حق سر تسليم فرود آريم و از تمام دستورهاى او كه محض تأمين سعادت ما تنظيم شده پيروى كنيم. بياييد همچون حضرت زين العابدين عليه السلام دست دعا به درگاه حضرت ربّ العزّه برداشته و در كمال عجز و نياز به جناب بى‏انباز عرضه بداريم: يا الهى و سيّدى و مولاى، يا أرحم الراحمين و يا أكرم الأكرمين: «وَاحْجُبْنا عَنِ الإلْحادِ فى عَظَمَتِك» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 284 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی پرسیدن برای فهمیدن نه آزردن وَ قَالَ (علیه السلام) لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ: سَلْ تَفَقُّهاً، وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً؛ فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ، وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ [الْمُتَعَنِّتَ] شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ. امام علی که درود خدا بر او باد (به شخصى که مسئله پيچيده اى سؤال كرد، فرمودند) براى فهميدن بپرس، نه براى آزار دادن، كه نادان آموزش گيرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى انصاف چون نادان بهانه جو است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ جستوجوگران حقيقت طلب و عالمان بهانه جو: 📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه روش سؤال صحيح را بيان كرده و فرق ميان جستوجوگران حق طلب را با پرسش كنندگان بهانه جو بيان مى دارد. «امام عليه السلام در پاسخ كسى كه از مسئله پيچيده اى سؤال كرده بود فرمود: براى فراگيرى سؤال كن، نه براى ايجاد دردسر (و بهانه جويى)»؛ (وَقال عليه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ: سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً). «مَعْضِلَة» به معناى مسئله پيچيده اى است كه انسان را به زحمت مى اندازد. «تعنت» به معناى به زحمت افكندن است. آنگاه دليلى براى اين سخن بيان مى كند كه خود درس بزرگى است، مى فرمايد: «زيرا جاهلى كه در مسير فراگيرى علم گام برمى دارد شبيه عالم است و عالمى كه از بيراهه مى رود شبيه جاهلى است كه هدفش بهانه جويى وبه زحمت افكندن است»؛ (فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيْهٌ بِالْعَالِمِ، وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ). «تَعسُّف» به معناى بيراهه رفتن است. اشاره به اينكه براى رسيدن به مطلوب و حل مشكلات، نخست انسان بايد روح حقيقت جويى و حق طلبى را در خود زنده كند. در غير اين صورت راه به جايى نخواهد برد. افرادى كه براثر جهل و نادانى، قبلاً درباره بعضى از مسائل موضع گيرى كرده اند و سپس به سراغ عالمى مى روند و از او سؤال مى كنند، به يقين هر آنچه را برخلاف ميل آنها باشد نخواهند پذيرفت يا در آن ترديد مى كنند. به عكس، كسى كه تصميم گيرى خاصى درباره مسائل نكرده و براى حل مشكلات خود به سراغ عالم مى رود تا پرده هاى جهل و نادانى را كنار زده او را به حقيقت امر آگاه سازد چنين جاهلى شبيه به عالم است و آن عالمِ بهانه جوى بيراهه رو شبيه جاهل، چون هرگز حرف حق را كه برخلاف تمايلات اوست نمى پذيرد. علامه مجلسى؛ در جلد 10 بحارالانوار، بابى تحت عنوان سؤالات مردم شامى از اميرمؤمنان عليه السلام در مسجد كوفه بيان كرده و كلام شريف بالا را به صورت بسيار مبسوطى ذكر كرده است. از امام حسين عليه السلام نقل مى كند كه اميرمؤمنان على عليه السلام در مسجد جامع كوفه بود، مردى شامى برخاست و سؤالاتى از آن حضرت كرد (وچون قرائن نشان مى داد هدفش رسيدن به حق نيست بلكه منظورش امتحان وبهانه جويى است) امام عليه السلام فرمود: براى درك حقايق سؤال كن نه براى بهانه جويى و به زحمت افكندن. در اينجا چشمهاى مردم به سوى اين صحنه متوجه شد. آن مرد شامى عرض كرد: به من خبر ده اولين چيزى كه خدا آفريد چه بود؟ فرمود: اولين مخلوق خدا نور بود. آنگاه سؤالاتى درباره آفرينش كوهها وناميده شدن مكه به «ام القرى» و طول ماه و خورشيد و جزر و مد و اسم واقعى ابليس در آسمانها و چگونگى ناميده شدن آدم به آدم و دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن و مقدار عمر حضرت آدم و اولين كسى كه شعرى سرود وسؤالات زياد ديگرى از اين قبيل پرسيد كه مرحوم علامه مجلسى آن را در حدود هشت صفحه ذكر كرده است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِّزَةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ و هنگامى كه به او گفته شود از خداى پروا كن، عزت وغرورى كه در سایه‌ى گناه بدست‌آورده او را بگیرد. پس آتش دوزخ براى او كافى است وچه بد جایگاهى است. 1- مستكبران، به موعظه‌ى دیگران گوش نمى‌دهند. «اذا قیل له اتّق اللَّه اخذته العزّة» در تاریخ آورده‌اند كه عبدالملك مروان از خلفاى بنى امیه بر بالاى منبر در شهر مدینه گفت: به خدا سوگند هركس مرا امر به تقوى كند، گردنش را خواهم زد. 2- حاكم باید پندپذیر باشد. «اذا قیل... اخذته العزّة» 3- گناه، مایه‌ى عجب، غرور و تكبّر است. «اخذته العزّة بالاثم» 4- توجّه دادن به دوزخ، هشدارى غرور شكن است. «فحسبه جهنّم» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
یک زیبا: ای زتو خرّم دل آباد ما وز تو غمگین خاطر ناشاد ما عشق تو آزادی در بندگی بندهٔ تو گردن آزاد ما ای گشاد بندهای بسته تو بستهٔ تو بند ما در زاد ما ای زتو آباد دلهای خراب وی زتو ویران دل آباد ما ای که هستی در دل ما روز و شب وقت جوش لطف میکن یاد ما داد تو بر عاشقان بیداد کرد داد بیداد تو آخر دادما دادما بیداد مااز داد تست ای اسیر داد تو بیداد ما شکوه ها داریم از بیداد خود داد ما ده داد ما ده داد ما از تو میجوئیم در عشقت مدد ای زتو در هر غم استمداد ما ازتو هم پناه آرد بتو ای بتو خوش خاطر ناشاد ما ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
1 https://eitaa.com/sahife2/40226 🔴 امام سجاد عليه السلام در اين فراز از دعا، قدرت نمايى و توانمندى خداوند و اقتدار حقانى او را در پى بردن به اسرار و رازهاى آفرينش كه مايه قرب و صفا و روشنى دل است؛ ستايش مى‏فرمايد. اين فراز از دعا اشاره به آياتى از قرآن مجيد در محور مالكيّت محض و قدرت يكتاى خداوند دارد: تَبرَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلَى‏ كُلّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ هميشه سودمند و با بركت است آن كه فرمانروايى [همه هستى‏] به دست اوست و او بر هر كارى تواناست. لِلَّهِ مُلْكُ السَّموَ تِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى‏ كُلّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ مالكيّت و فرمانروايى آسمان‏ها و زمين و آنچه در آنهاست، فقط در سيطره خداست، و او بر هر كارى تواناست. مقصود از مالكيت خداوند، قدرت برتر و توانايى تام در تصرف همه امور به امر و نهى است و از ويژگى‏هاى اين برترى اين است كه پايان زمانى ندارد. ملك، نامى برگرفته از ملك النّاس است يعنى حاكم مطلق بر مردم خداوند است. و او متولى سلطنت بر آدميان و همه موجودات انسى بنده فرمان اويند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 290 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🔹و يَا مَنْ لا تَنْتَهِى مُدَّةُ مُلْكِهِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْتِقْ رِقَابَنَا مِنْ نَقِمَتِكَ🔹 🔸اى كسى كه مدت پادشاهى تو را آخر نيست بر محمد و آل او درود فرست و گردن هاى ما را از قيد عتاب و انتقام خود آزاد كن🔸 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
2 🔴 دانشمندان صفات خداوند را به دو رشته تقسيم كرده‏اند: 1- صفات ثبوتى يا صفات جمال. 2- صفات سلبى يا صفات جلال. مقصود از صفات ثبوتى آن رشته از صفاتى است كه جنبه وجودى دارند و اتصاف شخص به يكى و يا همه آنها موجب كمال مى‏باشد و نبودن آن براى شخص يك نوع نقص شمرده مى‏شود. مانند: علم و قدرت، از سوى ديگر صفات ثبوتى بازگشت به صفات ذاتى است. صفات ذات، صفاتى هستند كه ذات خداوند را تشكيل داده و پيوسته ذات اقدس وى با آنها همراه مى‏باشد. مانند علم و قدرت، اين رشته از اوصاف را صفات ذات گويند. زيرا او دانا و تواناست و اگر او را تنها در نظر بگيريم و از همه موجودات و تمام افعال او چشم بپوشيم او را دانا و توانا و زنده خواهيم يافت. يكى از صفات ثبوتى خداوند قدرت و يكى از نام‏هاى او قادر است و حقيقت قدرت دو معنا دارد: 1- كار از روى اختيار و اراده و با كمال حريت و آزادى انجام مى‏دهد مثلًا مى‏گوييم: فلانى قادر به خواندن و نوشتن است يعنى با كمال آزادى مى‏تواند بخواند و بنويسد. 2- مبدأ اثر بودن در برابر موجودى كه مبدأ اثر نبوده و كارى از وجود او ساخته‏ نيست و مقصود از قدرت، اين معنى دوّم است. بنابراين «قدرت» از صفات ثبوتى الهى است يعنى كه خداوند بر هرچيز قادر است. و «قادر» به كسى گويند كه توانايى بر انجام و ترك كارى را با اراده و اختيار داشته باشد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 290 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2