eitaa logo
سالن مطالعه
190 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
998 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
من یکی آواره ی حال توام قیمت حالِ دلت چنده، عمو!
📖 🇮🇷 🔷 قسمت دهم؛ 🔷🔹فصل سوم؛ حقوق ملت 🔸اصل سی و پنجم در همه دادگاه‏ها طرفین دعوی حق دارند برای خود وكیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وكیل را نداشته باشند باید برای آنها امكانات تعیین وكیل فراهم گردد. 🔸اصل سی و ششم حكم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد. 🔸اصل سی و هفتم اصل، برائت است و هیچ‏كس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‏شود، مگر اینكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد. 🔸اصل سی و هشتم هرگونه شكنجه برای گرفتن اقرار و یا كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات می‏شود. 🔸اصل سی و نهم هتك حرمت و حیثیت كسی كه به حكم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات است. 🔸اصل چهلم هیچ‏كس نمی‏تواند اِعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد. 🔸اصل چهل و یكم تابعیت كشور ایران حق مسلّم هر فرد ایرانی است و دولت نمی‏تواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت كند، مگر به درخواست خود او یا در صورتی كه به تابعیت كشور دیگری درآید. 🔸اصل چهل و دوم اتباع خارجه می‏توانند در حدود قوانین به تابعیت ایران درآیند و سلب تابعیت این‏گونه اشخاص در صورتی ممكن است كه دولت دیگری تابعیت آنها را بپذیرد یا خود آنها درخواست كنند. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
📙 🔅 قسمت چهاردهم؛ پدرم گریه می‌کرد. او می‌خواست مرا با خود به خانه ببرد. ولی این آخرین چیزی بود که من در آن لحظه می‌خواستم. به همین دلیل با آن وضع دستم، درحالی که به شدت درد داشتم به آنها ملحق شدم. بلاخره موفق شدیم و دانشگاه مجبور به پذیرش من شد.نبرد، استقامت و حرکت ما به پیروزی ختم شد. برای من لحظات فوق‌العاده‌ای بود. طعم شیرین پیروزی... هر چند چشمان پر از درد و غم پدر و مادرم معنای دیگری داشت. شهریه دانشگاه زیاد بود و از طرفی من بودم و یک دست علیل... دستم درد زیادی داشت. به مرور حس می‌کردم دارد خشک می‌شود و قدرت حرکتش را از دست می‌دهد. اما چه کار می‌توانستم بکنم؟؟ حقیقت این بود. من دستم را در سن ۱۹ سالگی از دست داده بودم. یه عده از همسایه‌ها و مردم منطقه بومی‌نشین ما در هزینه دانشگاه به من کمک می‌کردند. هر بار به من نگاه می‌کردند می‌توانستم برق نگاه‌شان را ببینم. اما خودم هم برای مخارج باید کار می‌کردم. به سختی توانستم با آن وضع، کاری بجز کارگری و کار در مزرعه پیدا کنم. آن هم با حقوق پایین‌تر کار دیگری برای یک بومی نبود. آن هم با وضعی که من داشتم. کار می‌کردم ودرس می‌خواندم. اساتید به شدت به من سخت می‌گرفتند. کوچک‌ترین اشتباهی که از من سر می‌زد، به بدترین شکل ممکن جواب می‌گرفت. آنها اجازه استفاده از کتابخانه را به من نمی‌دادند. هرچند به مرور، سرسختی و اخلاقم یک‌بار دیگر بقیه را تحت تاثیر قرار داد. چند نفری بودند که یواشکی از کتابخانه کتاب می‌گرفتند و به من قرض می‌دادند. من قدرت خرید کتاب‌ها را نداشتم و چاره ای جز این کار برایم نمانده بود... اما باز هم با این حال در دانشگاه جزو نفرات برتر بودم. قسم خورده بودم به هر قیمتی که شده موفق بشوم. و ثابت کنم یک بومی نه‌تنها یک انسان است و حق زندگی دارد، بلکه در هوش و توانایی هم با بقیه برابری می‌کند. دوران تحصیل و امتحانات تمام شد ما فارغ التحصیل شدیم. گام بعدی پیشِ روی من حضور در دادگاه به عنوان یک وکیل و کار آموز بود. ادامه دارد ... ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 ۲۶۱ ▪️ قسمت ششم؛. فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ 🏴🏴🏴🏴🏴 پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالت‏‌ورزى را براى التیام قلب‌ها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملت‌ها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد. امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خون‌ها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کم‏‌فروشى مقرر فرمود. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6293 ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121505755154463.pdf
12.75M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ یکشنبه‌ ۲۷ آذر ۱‌۴۰۱ ۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۱۸ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه" ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۷۶ 🔵 بازی فکری لگو 🤷‍♂ لگو یا خانه سازی یک بازی فکری کودکانه جذاب است که تاثیر زیادی در خلاقیت کودکان دارد و امروزه در تنوع بالایی تولید می‌شود. کودکان با استفاده از بازی‌های لگو، سازه‌چین، پین‌چین و دیگر مجموعه‌های هندسی مشابه می‌توانند مشغول ساختن خانه، شهر و انواع اشکال هندسی شوند. 👈 از جمله فواید بازی لگو تقویت مهارت‌های گفتاری و زبانی است. بازی کردن با این بازی‌ها تمامی ندارد و به دلیل توانایی ساخت انواع اشکال مختلف، هیچگاه جذابیت خود را از دست نمی‌دهد. 📢بهترین راه تربیت؟؟؟🍃🍃🍃 ✅ از بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮزﻧﺪ ﺧود ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮزﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ؛ ﺑزرگ ﮐﻦ ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: وﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ می‌گذﺍﺭﯼ ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ می‌پرﺳﯽ... ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ نمی‌رﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ می‌پرﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ می‌کنی، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ می‌شوی، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ نمی‌کنی و ... ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ. ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ است که ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﺁﻓﺮﯾﻨﺪ. ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ! ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۴۸ 🖋 مقاله‌ی سیزدهم: برنامه‌های یهود برای نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6222 قسمت دوم؛ ... ابوبکر بهترین گزینه برای انجام مأموریت نفوذ در دستگاه پیامبر شناخته شد. 🔹شرایط و جایگاه اجتماعی ابوبکر او را گزینه‌ی مناسبی برای نفوذ ساخته بود. در حالی که نوع گروندگان به پیامبر جوان هستند، ابوبکر تنها سه سال از پیامبر کوچک‌تر است، مسلمانان هرگاه به دور رسول الله جمع شوند و او را نیز در کنار رسول الله ببینند، به دلیل سن بالای ابوبکر، او را به عنوان نفر دوم اسلام می‌شناسند. بدیهی است اگر کسی با قصد و انگیزه نیز بخواهد این نقش را بازی کند، موفق‌تر خواهد بود. 🔹افزون بر اینها، او در مکه صاحب‌نام بود و به بدی شهرت نداشت.(۲) بنابراین؛ اگر در این سیستم نفوذ یابد، طبیعتاً در بین اصحاب رسول‌الله شهرت خواهد یافت. وضعیت مسلمانان در مکه نیز زمینه را فراهم‌تر کرده بود. هسته‌ی اصلی اسلام، پس از علنی شدن بیش از چهل نفر نبود که به تدریج افراد دیگر به آنها اضافه گردیده و گرد هم می‌آمدند. او با این ویژگی‌ها و با پشتوانه‌ی برنامه‌ریزی قوی، به آسانی می‌توانست خود را به عنوان شخص برجسته پس از رسول خدا به مسلمانان مهاجر و توریست معرفی کند. 🔹در اینجا ممکن است این شبهه پیش آید که رفتارهای ابوبکر همه مثبت و در جهت تقویت اسلام بوده است! اما باید اذعان داشت؛ ابوبکر و یارانش در واقع به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان نداشتند و رفتارهایی که نقل شد، ظاهری نمادین از دین داشت و در حقیقت برای انگیزه‌های غیرخدایی صورت می‌گرفت. آنان قصد داشتند با این رفتارها نزد مردم شخصیت و مقامی کسب کنند تا در زمان مناسب بتوانند خلافت را از مسیر خود منحرف نمایند. 🔹ما برای این ادعا که ابوبکر و یارانش هیچ‌گاه به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان نیاوردند، سه شاهد می‌آوریم: 👈 ۱. امیر مؤمنان علیه‌السلام در بیانی پیش از جنگ صفین می‌فرمایند: هیچ‌کدام از این سه نفر (ابوبکر، عمر و عثمان) با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پیشینه و سابقه‌ای را نداشتند. (کتاب سلیم بن قیس، ص ۲۴۸؛ بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۳۲۳) معلوم است منظور ایشان عدم پیشینه‌ی "مثبت" است، چرا که آنان در بسیاری از جریانات صدر اسلام حضور داشتند. آنان سابقه‌ای که به نفع اسلام و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده و با انگیزه‌ی الهی باشد، ندارند. 👈 ۲. علی علیه‌السلام در جای دیگر می‌فرمایند: اگر قریش نام و اسم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را وسیله‌ای برای رسیدن به ریاست و عزت قرار نمی‌دادند، هرگز خداوند سبحان را پس از رحلت پیامبر به اندازه‌ی یک روز هم عبادت نمی‌کردند.(شرح نهج‌البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۹۸) 👈 ۳. حذیفه در بیانی می‌گوید: قسم به خدا، اینان (ابوبکر و یارانش) اعمالی انجام دادند که کاشف از این است که به اندازه‌ی یک چشم به هم زدن به خدا و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان نداشتند. (ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۳۲۷؛ بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۹۵) ◀️ در ادامه، به بیان جزئیات برنامه‌های ابوبکر در نفوذ به سازمان حکومتی پیامبر خواهیم پرداخت. 🔸الف. شخصیت پردازی 🔸ب. تشکیل سازمان 💥الف. شخصیت‌پردازی: ابوبکر در بین مردم مکه صاحب‌نام بود و جایگاه ویژه‌ای داشت. روشن است که مسلمانان از اسلام آوردن او خشنود شده باشند و او نیز برای انجام مأموریت خود، سعی داشت این ذهنیت را همواره زنده نگه‌دارد؛ بنابراین در این راستا دست به تلاش‌هایی چند زد: 👈 همراهی با رسول خدا 👈 کمک‌های مالی 👈 دعوت به اسلام ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6306 ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۳۷) آمریکایی‌ها در برخورد با ما اشتباه کردند؛ در کلّ مسائل منطقه هم متأسّفانه آمریکایی‌ها دچار اشتباهند؛ الان هم دارند اشتباه می‌کنند؛ این حمایت ظالمانه‌ای که از رژیم صهیونیستی می‌کنند، اشتباه است؛ حضور غاصبانه‌ای که در سوریه پیدا کردند، حضور مفصّلی که در شرق فرات پیدا کردند قطعاً اشتباه است؛ این همراهی کردن با دولت سعودی در کوبیدن مردم مظلوم یمن، قطعاً اشتباه است. سیاست‌های‌شان درباره‌ی فلسطین سیاست‌های غلط و اشتباهی است؛ مسئله‌ی فلسطین در دنیای اسلام هرگز فراموش نخواهد شد؛ اینها دل خوش کرده‌اند به اینکه چهارتا دولت حقیر با رژیم صهیونیستی ارتباطات برقرار کنند و عادّی‌سازی کنند روابط را. این دوتا سه‌تا دولت‌های آنچنانی که تاثیری ندارند. امّت اسلامی مسئله‌ی فلسطین را فراموش نخواهد کرد؛ از مسئله‌ی فلسطین صرف نظر نخواهد کرد؛ آمریکایی‌ها این را بدانند. ۱۴۰۰/۰۱/۰۱ سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت چهل و نهم؛ دوران دوری تمام شده بود. ما در یک زندگی گرم و پرمحبت، کنار هم بودیم. حسین سر کار می‌رفت. اگر یک روز می‌ماند؛ آن را نصف می‌کرد. نصفش را برای صله رحم به مادرم و خواهرانش می‌گذاشت و نصف دیگر را به تفریح می‌رفتیم. گاهی از کنار باغ فخرآباد، رد می‌شدیم و خاطرات کودکی را مرور می‌کردیم. حسین می‌گفت: «اینجا بود که شاخ غول بیابونی رو شکستم.» حسین می‌گفت: «اینجا بود که شاخ غول بیابونی رو شکستم.» یک روز با موتور آمد و گفت: "دو ساعت وقت دارم، بریم سینما.» سوار موتور شدم و به سینمای دور میدان مرکز شهر (سینما تاج) رفتیم. فیلم مربوط به محرومیت‌های جهان سوم بود که در شکل یک داستان روایت شده بود. وقتی از سینما بیرون آمدیم حسین مثل یک کارشناس، بادقت مسائل فيلم را برایم تجزیه و تحلیل کرد. متوجه شدم که من فقط صورت فیلم را می‌دیدم و حسین لایه‌های عمیق سیاسی و اجتماعی آن را روز دیگر توی یک کیف چند کتاب آورد و گفت؛ اینها رابخوان. کتابهای حج و فاطمه فاطمه دکتر علی شریعتی بود. خواندم. وقتی دید اشتهای زیادی برای خواندن کتاب نشان می‌دهم؛ تأکید کرد که باید مطالعه کنی و درست را هم بخوانی. کار جدید حسین در همدان در شرکت شن و ماسه بود. مثل تهران سه‌شیفت کار نمی‌کرد. اما مشغله دیگری داشت. شب‌ها، اعلامیه‌های امام را از رابطین قم و تهران می‌گرفت و قبل از نماز صبح برای توزیع از خانه بیرون می‌رفت. یک بار دو تا ضبط صوت آورد و یک پتو روی سرش کشید؛ پرسیدم: «این زیر چه خبره؟!» گفت: «باید تا صبح نوارهای پیام امام رو پیاده و تکثیر کنم. مبادا صدا بره بیرون و صاحب‌خونه بشنوه.» تا صبح چند نوار تکثیر کرد و طبق معمول قبل از اذان صبح بیرون زد. خواهر بزرگم ایران، در تهران زندگی می‌کرد، علی و رضا کوچک بودند با اجازه‌ای که حسین داد، هر روز برای پخت غذا و خرید و آماده کردن بچه‌ها برای مدرسه، صبح تا غروب پیش مادر خانه نشینم بودم. آقام بیست روز یک بار می‌آمد و دو، سه روز می‌ماند و می‌رفت. حسین برای تشویق بیشتر من برای کمک به مادرم یک راست به خانه مادرم می‌آمد و اگر ظرف نشسته مانده بود، از چاه آب می‌کشید و سر حوض می‌نشست و ظرفها را می‌شست. لباس‌ها را روی طناب پهن می‌کرد. سینی بزرگ را می‌آورد و مثل کدبانوها، برای قورمه سبزی، سبزی خرد می‌کرد. مامان که این صحنه‌ها را می‌دید، کشان‌کشان تا لب مهتابی می‌آمد و از همان بالا، با صدایی که لرزش خفیفی داشت، می‌گفت: «حسین جان! الهی قربونت برم، عزیزم تو چرا داری کار می‌کنی؟ پروانه! نذار بچه‌ام این قدر ما رو شرمنده کنه.» حسین می خندید و با ساتور روی سبزیها می‌زد ادامه دارد ... ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا