eitaa logo
شاهدان
208 دنبال‌کننده
541 عکس
380 ویدیو
73 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا نوشته های بهزاد باقری ارتباط با خادم کانال @Vzc_89f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نگاه حسین... ✍🏻 عین‌صاد ❞ با نگاه حسين مى‌توان نعمت‌هاى نهفته در بلا را دید. 📚 | ص ۱۳۲ ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و یک ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و دو ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفته بودیم خط مقدم یه بچه بسیجی که ازدوربین عکاسی که داشت، معلوم بود بچه مایه داریه ،صدا زد برادر بیاید تا چند تا عکس بندازیم . تعدادی عکس به یادگار گرفتیم. بعد از چند هفته خودش را به قرارگاه رساند . عکسها را چاپ کرده بود در میان آن همه عکس دو نفر را پیدا نمی کردی که چشم در چشم با دوربین شده باشند . هر کدام به طرفی زُل زده بودند. گفتم: مگر تو عکاس نیستی؟! گفت :بله هستم خوب که چی؟ گفتم: چرا نگفتی به دوربین نگاه کنند؟ آخر این چه عکسهای است از این بچه ها گرفتی هر کدام به سمت و سوی سیر می کنند . گفت: هر چه میگم به دوربین نگاه کنید هیچ کدام گوش شنوا ندارند . هر چه میگم بگید سیب همه میگن کوفت . خوب تو باشی چه میکنی . گفتم هیچ . وقتی کسی نمی تواند به دوربین نگاه کند یقین بدان هیچ وقت چشم در چشم غیر نمی شود. چیزمان عوض شده . هست و نیستمان شده سلفی، هشتگ و پروفایل آن هم از نوع جنجالی. انگار کن اینترنت ارثیه پدرمان است. آلبوم خانوادگی مان شده هر عکسی با هر شکل و شمایلی که می خواهد به منصه ظهور و حضور می رساند. نه عیب است نه عار!!!! چندی پیش در فضای مجازی تبادلی با هم داشتیم . گفتم: چرا پروفایلت عکس ندارد ؟ گفت: من از آن موقع که عکس ها را می گرفتم هنوز نتوانستم به دوربین زُل بزنم. گفت:این پروفایل هم برای خودش داستانی دارد عجیب و غریب !! گفتم: چه چیز ما داستان ندارد که پروفایلمان نداشته باشد. خیلی چیزها بعد ازیک خواب آرام بخش برایت مشخص می شود . بعد از اینکه از خواب بیدار می شوی. می بینی خیلی چیزها عوض شده . بگمانت عوضی شده ای ! انگار از یاران کهفی ! از رفتارمان بگیر تا اقلاممان همه را آن طوری که کاسب کاران چرتکه به دست می خواهند همان می شود. وقتی هیچ چیز سر جایش نیست. وقتی افسارخیلی چیزها از دست خیلی ها رها شده. دیگر چه انتظاری از سلفی و هشتگ داری . ✍ بهزاد باقری ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
به یاد معلمان پیشکسوت شهرمان ؛ طلایه داران عرصه دانایی و بینایی و اینک زنده یاد 🌸 حاج علی محمد محمدی🌸 ✍ دست‌نوشته‌های‌‌حاج‌بهزاد‌باقری‌‌از‌یادگاران‌ دفاع‌مقدس 🌷 بر پا .... برای استادم مرحوم حاج زمانی که این جمله از زبان کلاس بیرون می آمد برایشان فرقی نداشت که باشد. بی درنگ همه از جایشان بلند می شدند. تا استاد دستور نشستن نمی داد همچنان ایستاده بودند تا بشنوند صدای او را . ولی انگار این استاد با دیگران توفیر زیادی دارد بمحض ورود گفت: بچه ها بنشینین از این به بعد هم دیگر برای من معلم بازی در نیآورید . شور و شادی در کلاس عربی با آن همه الفاظ گران سنگی که داشت از همان روز اول احلی من العسل شد . کلاس های شلوغ دبیرستان شریعتی با بچه های تیزهوش و شجاع شده بود پایگاهی برای اعزام به جبهه . تعدادی از همان اول از درس و بحث مدرسه بیزار شدند. نخوانده دنبال بودند آن هم نه در این عالم در عالم معنی تک تکتان را میشناسم . همه برای احیای اسلام ناب بیزار و انزجار از درس و بحث و مدرسه داشتید . همین هم باعث شد تا معلم اخلاق راهنمای خوبی باشد برایتان . برای تو .. برای .. برای از جان عزیز ترم . برای همسایه دیوار به دیوارشان رضا را می گویم . همین خودمان که چند خانه بیشتر با منزل استاد محمدی فاصله نداشت . حاج علی محمد همه ی دانش آموزان را خوب می شناخت آمار تک تکشان را داشت . می دانست هرکدام بر چه مداری به چه درجه ای می چرخند . اصلا برایشان هدایت تحصیلی گذاشته بود . ولی دل بی قرار دانش آموزان استاد را رها کردند و رفتند . بعد از چند مدت تعدادی . جمعی کسانی که هم به درجه رفیع رسیدند . ولی بودند باقی مانده از آن همه بچه مدرسه ی دبیرستان شریعتی که الان برای خودشان کیا و بیایی دارند . این همه داستان سرایی برای چیست ؟؟!! می خواهم بگویم دیشب بگمانم نه شاید بود نه انگار کسی دیگر که از خاطره ای همه ما محو شده صدایش بلند شد هرچه نباشد استاد آمده ،باید در مقابلش بلند شوند با صدای دلنشین گفت . . همه مات قامتش شده بودند مانده بودند چه کنند !! حلقه های وصل تنگ و تنگ تر میشد گرد استادشان را گرفته بودند از هر دری سخنی بود دیشب چه محفلی بود در عرش برین . دوستان و هم کلاسیها همه جمع خیالشان بودند تا استاد برایشان بعد از رفتنشان چه برکشور گذشت را هجی کند و آنها مات و مبهوت به لبهای استاد خیره شده بودند. دید و بازدید که تمام شد هر کدام استاد را به طرف آرامشگاه خویش می کشید . استاد مانده بود و حلقه ی شهدای که تا دیروز برایشان عربی و فلسفه و عرفان تدریس می کرد . گفت: خسته ام آیا کسی هست یک پیاله لولو و مرجان برایم بریزد . دستان همه بر آسمان شد او را میان حلقه خود در بر گرفتند وپیاله پیاله آرامش ابدی برایش سرو می کردند .. روحت همواره شاد و پاک در‌کنار‌شاگردان. شهیدت 🌱 لازم است از جانباز عزیز که امروزه در نقش انجمن اولیا و مربیان دبستان حضور پررنگ دارند ؛ حاج سعدی‌پورحاتمی وحاج‌بهزاد‌باقری تقدیر تشکر نمایم بابت : _ ارسال این نوشتار زیبا وماندگار _ اهدا لوح تقدیر ممهور به مهروامضای ریاست محترم اداره آموزش و پرورش و ریاست محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان به مدیر ، معاونین وبرخی آموزگاران 🌸 سلامت و تندرست باشید 🌸 🌸🌸🌸🌸🌷🌷🌷🌷🌷🌸🌸🌸🌸 شادی روح تمام معلمان درگذشته بخصوص استاد حاج علی محمد محمدی و معلمان شهید شهرمان ؛ آزادبخت ، میری ، آزادبخت ، امرایی و ... بر محمد وآلش صلوات ♦️ دبستان پسرانه شاهد کوهدشت استان لرستان ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و سه ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و چهار ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و پنچ ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
(( یادم تو را فراموش ؟؟!!)) بعضی اوقات بیکاری آویزان گردنمان می شد جناقی که نبود بشکنیم . انگشت کوچک را بهم گیر می دادیم . از آن لحظه همه ی حواسمان به هم بود. دراین مدت تمام هوشمان، گوش و حواسمان جمع خیالمان، تا نکند(( یاد را نگویم)) و فراموش شویم خیلی برای فراموش شدن دلهره داشتیم. استرس مانند موریانه در وجودمان نفوذ می کرد . تا اینکه نمی دانم از کجا و چگونه چنان صدای فراموش در گوش و هوشمان می پیچید که روح و روانمان در هم می آمیخت . دلمان در تیک تاک است تا نکند فراموش شویم . البته خیلی ها در این وانفسا در صندوقچه های فراموشی دچار روزمرگی شده اند. دلم برای افکاردیروز لک زده . برای آن همه ،آن همه . برای آن همه ،آن همه . این فراموشی هم داستانی دارد . خداوند فراموشی را درما نهادینه کرد تا غیر را فراموش کنیم و او را یاد . حالا ما غیر رایاد می کنیم و او را فراموش . ✍بهزاد باقری ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و شش ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
دشمن قداره بند .. وقتی از دشمنان ایران زیبا رو سخن به میان می آید .. حواسها جمع قداره بندان چهل ساله می شود، تمام توانمان را ضرب و تقسیم می کنیم تا به جمعی برسیم که محوشان کنیم . دشمن شناسی ید طولای می خواهد چشم تیز بین می طلبد . باید مانند دشت سبلان ریزترین جنبده را رصد کنی. ولی زمانی که این واژه را از مرعوبین چند می شنوی گلبولها یمان از خود بی خود می شوند راه را برای بیگانگان باز می کنند . هزار درد بی درمان خود نمایی می کند . چنان رخوت در وجودشان تار تنید که جدا شدنش محال می نماید . دشمن در تمام اعصار بوده و خواهد بود . ولی شناخت آن بصیرتی به نورانی چراغهای جدید لیزری می طلبد . چراغهای که زمانی در تاریکی شب روشنش می کنی تمام موریانه های که در سواخ و سنبه های دلمان لانه کرده اند را خیره میکند. دیروز ..... بود . که با دستورات غیبی قلبهای بقالان و راهروان ، منصوبین حکومت و والیان درجه یک کشور را به قهر و غضب در خون می غلطاندند. دیروز حامی سرسختی در داخل داشتند که با رای بالایی بر مسند نشسته بود () امروز هم ها و ها . و ، قلبهای گنجشکان گرسنه بلوچ را نشانه رفته اند کرور کرور شادی از این ملت به یغما برده اند . پشت پرده این مخنثان چه کسانی عروسک گردانی می کنند الله اعلَم لعنت بر مخنثانی که انسانیت را نشانه رفته اند ✍ بهزاد باقری ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و هفت ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عواقب به جا مانده از جنگها تا سالیان سال گریبانگیرمردمان آن سامان است . در زمان ،آنچه بیشتر بین مدافعان ایران زمین بود . یک رنگی بود و صداقت . جیبهایمان یکی بود . دردمان بی درمان نبود . هرزگاهی یکی پیدا می شد برای بدوش کشیدن مشکلاتمان . چنان صداقت و یک رنگی در بین بچه ها موج می زد که بهترین ها را برای دیگران می خواستند. خدا نکند کسی آهی می کشید دنبال سودای می گشتند تا با ناله اش همنوا شود. تمام روزهای دفاع مقدس بوی ظهور می داد. بوی صداقت . بوی از خود گذشتگی . بوی چیز های ناب . خوب اگر قرار است عواقب جنگ دامن گیر مردم شود چرا بعدازچند سال همه ی آنچه را که برای دیگران در انبان خود داشتیم به یک بار در بیقوله های شهر نمایان شد. چرا بعد از چندین سال . دیگران از اهمیت افتادند . خودمان همهء کاره محفل شدیم . تمام افکارمان دنباله رو خزعبلاتی بود که با لاطائلات بافته بودیم. دایر می کنیم برای رساندن به خودمان . محک داده هایمان چرتکه ی زیر بغلمان شده. اگر چهار سنار برایمان توفیر نداشته باشد امر برما مشتبه می گردد. خدایا: داده های دفاع مقدسمان را به ما برگردان . خدایا:دوستانی که برای بر طرف کردن حوائج دیگران ازخود بی خود می شدند را دو باره به ما هبه کن. خدایا:جوانه های شادی و مهر و محبت را در سرزمین سربداران برویان . خدایا: دستان دراز شده به طرف غیر را بگیر. ✍بهزاد باقری ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: بیست و هشت ↙️ https://eitaa.com/shahedan403