🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#زندگینامه۱۱
#پیاده_روی_اربعین
#شهیدمدافع_حرم_عباس_دانشگر
در سالهای ۱۳۹۳و ۱۳۹۴عباس و من در راهپیمایی اربعین حسینی شرکت کردیم عباس در بين راه کولهای سنگین بر پشت و ذکر یا حسین و یا زینب بر لب داشت.
همه خسته و کوفته شب هنگام برای استراحت به موکبی رفتیم پاهای بعضی از دوستان تاول زده بود نرسیده به موکب همه به زمین پهن میشدند.
بعضیها از فرط خستگی دراز میکشیدند و بعضیها پاها را ماساژ میدادند جسمها خسته بود ولی روحیات بسیجی در این موکبها گل میکرد و بگو و بخند ها شروع میشد قلبهای بچهها از عشق و محبت به امام حسین علیهالسلام موج
میزد. عباس خود را آماده میکرد و میگفت : هر که میخواد پاهاشو ماساژ بدم بياد جلو ؛ میگفت : پایی که برای امام حسین (علیهالسلام) قدم برداره اون پا ارزش داره.
#راوی:دوست_شهید
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🌼🍃🌼💢🍁
🍁🍃🌼💢🍁
🍁🌼💢🍁
🍁💢🍁
🍁🍁
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
زندگی_ساده
#مدافع_حرم
#شهید_عبدالکریم_اصل_غوابش
💢در سیزدهم مهرماه سال ۱۳۶۸ ازدواج کردیم، در ابتدای زندگی مشترک خود در خانه پدر حاج کریم بودیم ولی مدتی بعد در منطقه سه راه خرمشهر زمینی خریدیم که به علت مشکلات مالی برای گرفتن کارگر و بنا ،مجبور شدیم خودمان شروع به ساخت خانه کنیم.
🌷حاجی بعد از ساعات اداری که به خانه میآمد بنایی میکرد و من هم کارگر بودم و به او مصالح می دادم، دیوارهای خانه را اول ساخت چون استتار برایش مهم بود.
🌷در این سالها خداوند یک پسر و یک دختر به ما عطا کرد، در نزدیکی خانه یک کارخانه آرد بود که با استشمام گرد و غبار حاصل از فعالیت آن، عارضه شیمیایی حاجی شدیدتر می شد. و این موضوع سبب شد به سختی تنفس کند از طرف دیگر نیز بچهها باید به مدرسه میرفتند ولی مدرسهای در نزدیکی ما نبود به همین دلیل دوباره به حصیرآباد برگشتیم و در یک خانه چهل متری زندگیمان را ادامه دادیم، یک زندگی ساده بدون هیچ تجملات.
🌷اهل ایراد گرفتن از غذا و یا هر چیز دیگری در خانه نبود هر غذایی که درست میکردیم و سر سفره میگذاشتیم خدا را شکر میکرد.
🌷در خانه هیچ گاه به کسی امر و نهی نمیکرد. فردی بود که به هیچ چیز دل نمیبست بلکه دوست داشتنش هم برای خدا بود.
#راوی:همسر بزرگوارشهید
#ولادت:۱۳۴۸
#شهادت:۱۹ تیر ۱۳۹۴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✅انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم" محمد کامران "
#راوی #همسر محترم شهید:
🌷محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم❤️.
ایران باشم یا خارج،
هرجا باشم عاشقتم...»
میگفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمیدهد و از طرفی قدمهایش برکت زندگی است.»
🌷در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که میگفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتنهایم را حساب میکنم و از اضافه کاریهایم کم میکنم که حقی از بیتالمال به گردنم نماند.»
🌷محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی در معراج شهدا برای آخرینبار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. خدا را شکر میکنم که محمد من هم شهید شد. چون او شهادت را دوست داشت.
خیلی شهادت را دوست داشت...
شهید مدافع حرم #محمد_کامران
📅ولادت :۱۳۶۹/۲/۹
📅شهادت :۱۳۹۴/۱۰/۲۳
#محل_شهادت:سوریه.حلب
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#فراری_از #وصیت_نامه شهید📩
#راوی #همسر شهید
برای من به صورت جداگانه نوشته بودند با این مضمون که🔻
سفارش کرده که به فکر خوشی ها باشم و بدی ها رو فراموش کنم و سختی ها را پشت سر بگذار.
آروم باش مثل زینب که سختی ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. مثل کوه پشت سرمی گذاشت و خم به ابرو نمی آورد،تو هم مثل او باش
قافله سالار زندگی مان تو هستی مراقب بچه هایمان باش
تقوا و معنویت را در عمق وجود فرزندانمان قرار بده
شهید #محمد_آژند
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹الگو برداری از شهداء 📣
🔺برادر شهید #بابک_نوری
❣ایشون یک اخلاق خوبی و مثال زدنی که داشتن همیشه بدون هیچ جار زدنی کارها و دوره های تخصصی ورزشی و تحصیلی خودشا انجام میدادن بعد از چندوقت اطلاع پیدا میکردیم که بابک فلان دوره یا فلان تخصص را گذرونده.
❣بابک یک #کاری را که شروع میکرد تا #پایانش ادامه میدادن نیمه کاری را رها نمیکرد خودشون تو وصیت نامشون اشاره کرده بودن که سعی کردم تو زندگیم تو هر کاری که شروع کردم بهترین باشم واقعا هم همینطور بودن.
#شهادت_لایق_هرکسنیست
#راوی: #برادرشهید #بابک_نوری
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#یادیاران ❤️
🥀✨ من و آقارضا و شهید صحرایی با هم از مقطع کارشناسی در دانشگاه همکلاسی بودیم، من درسم زیاد خوب نبود و میثم نیز زیاد درس نمیخواند لذا به رسم دیگر دوستان، ریزنوشتههایی را با خود به جلسه امتحان میبردم، من از آن ریزنوشتهها کمکهایی میگرفتم و به رضا هم میدادم تا شاید به کارش آید اما او اعتنایی به کاغذها نداشت و دوست نداشت در امتحانات تقلب کند، وقتی به آقارضا میگفتیم که چرا تقلب نمیکنی میگفت: من قراره با این مدرک حقوق بگیرم اگه مدرکم از راه درست نباشه، پولی که میگیرم و به خانوادم میدهم درست نیست.
#راوی:دوست شهید
#شهیدرضا_حاجیزاده🌷
هدیه به ارواح همه شهدا فاتحه وصلوات 💐💐💐💐💐
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
🔸 در محضـــر شهیـــد...
✍داداش مهدی خیلی دلداده امام رضا(ع) بود. یه روز ڪه عازم مشهدالرضا (ع) بودیم بهم گفت: می دونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟ گفتم: چطور؟
🌼گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده، زود بلند نشی بری.
🌼فکر میکنم برات شهادتش رو هم همینجوری از امام رضا (ع) گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به سوریه، رفته بود پابوس امام رضا(ع).
#شهید #مهدی_لطفی_نیاسر
#راوی:خواهر شهید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#شهید_مدافعحرم_محمدمهدی_مالامیری
🌹تاریخ تولد: ۱۳۶۴/۳/۲۶
🌹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱/۳۱
محل شهادت: بصری الحریر استان درعای سوریه🌹
#خاطرات_شهدا🔥
روحانی شهیدی که زحمت تشییعش رو به کسی نداد...
🥀موقع #خداحافظی گفتم
انشاءالله با #شهادت🌺برگردی
رفت شهیدشد💔
اما #برنگشت🕊
همیشه به #شوخی میگفت
#زحمت تشییع #جنازم
رابه کسی نمیدم✌️🏻
#راوی:همسرشهید🌸
#محمدمهدی_مالامیری🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💐#لاله_های_زینبی
✏️#خاطرات_شهدا📄
🌷روزی ڪه باهم از درب منزل ما
میخواستیم حرڪت کنیم .مادرم برای بدرقه آمده بود ڪاسه آبی آورد تا ما را راهی ڪند.گفت:مواظب هم باشید ان شاءالله که سالم و زود برگردید.
🌹شهید اصغر الیاسی خنده ای کرد و گفت:کجا برگردیم ما میریم که شهید بشیم شهید...🕊
🌴وقتی اعزام هم شدیم یک سری البسه و وسایل تحویل دادند.و ساکی که برده بودیم جا نداشت .دوستان گفتند بریم یه ساک دیگه بخریم تا موقع برگشت به زحمت نیوفتیم.و ساک جا داشته باشه.
🥀شهید اصغر الیاسی با عصبانیت گفت: مگه قراره برگردیم که شما دنبال ساک و به فکر برگشت هستید.اصغر کاملا مهیای شهادت بود.گویاشهداء منتظرش بودند.🕊
✍#راوی:همرزم شهید
💐تاریخ تولد:۱۳۷۳/۱۲/۱۸
🌷تاریخ شهادت:۱۳۹۷/۶/۱۸
🕊محل شهادت: سوریه_حلب_شغیدله
نام جهادی:مقداد
🌹#پاسدار_مدافـع_حرم
#شهـید_اصغر_الیاسی
#سالــروز_شهــادت🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊شوق شهـادت . . .
در نگاهـش موج می زد ؛
مرغ مهاجر بود و دل بر اوج میزد❤️
🌷روز شهادت حضرت زهرا(س)ساعت چهار پنج بعدازظهر بود که از بیسیم صدای بچهها شنیده شد،میگفتند:دشمن به عقارب زده و ما میدونستیم که حاج مسلم رفته بود عقارب... از طریق بیسیم پرسیدیم حاج مسلم کجاست؟و به ترکی جواب دادند،"حاجمسلم شهید شد"...
بیسیم از دستم افتاد؛دستام رو گذاشتم روی سرم و نشستم روی زمین.بچه ها بلافاصله اومدند و از من پرسیدند چه اتفاقی افتاده و ماجرا رو به آنها گفتم. واقعا در قرارگاه یک کربلایی به پا شد... پشت بیسیم صدای بچهها میآمد که مرتب گریه میکردند و خبر شهادت حاجمسلم رو به همدیگه میدادند؛ هرکسی که به دیگری تماس میگرفت، فقط با گریه صحبت میکرد...😭
✍#راوی:همرزم شهید
🌹#شهیـد_مدافـع_حـرم
#سردار_مهدی_نعمایی
#نام_جهادی_حاج_مسلم
#سالـروز_شهـادت🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حضرت زینب در خواب امدو فرمود امانت را باید تحویل بدهی
خاطره ای زیبا به مناسبت سالگرد شهادت
#شهید_مدافع_حرم_سید_علی_اصغر_شنایی
پدر بزرگوار شهید همه ساله،شب نیمه ماه رجب،مصادف با شهادت حضرت زینب(س) برای عزاداران عمه سادات،سفره طعام پهن می کند.ایشان می گوید:در شب بیست و پنجم ماه رجب،مصادف با #شهادت_موسی_بن_جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب(س)، بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود:#امانتی_روز_یازدهم_محرم را باید تحویل بدهی!!!
از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم. یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد.چند روزی گذشت.سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده است خوب نیست و سریع به منزل حرکت کن. با خود گفتم: این بهانه ای بیش نیست وخبری دیگر مطرح است. وقتی به منزل رسیدم، فهمیدم که امانتم را تحویل دادم. در همان شبی که این خواب را دیدم، روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود.آنهم در #جوار_حرم_حضرت_زینب.
#راوی:پدر شهید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم