eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
248 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم #قسمت_پنجم برای من کافی نبود که من هنوز #امیدم را برای تسنن مجید ا
💠 | میدانستم پیشنهاد زیرکانه ای داده ام تا حقیقتاً به مبانی مذهب اهل فکر کند قُرق قلعه را بشکنم، بلکه که میخواستم با یک تیر، دو بزنم تا هم شوهر مؤمن و مسلمانم را به مذهب اهل سنت هدایت کرده و هم خیالم از بابت تسنن راحت شود که بلاخره در برابر این همه قاطعیتم تسلیم شد و با ملیح پاسخ داد: "باشه الهه جان!" کاسه سرم از درد شده و چشمانم سیاهی میرفت و باز نمیخواستم را که به این سختی تا اینجا آمده ام، نیمه رها کنم که با که به امید تغییر همسرم پیدا کرده بودم، باز هم پیش رفتم: "خُب! بیا از همین الان شروع کنیم! تو از مذهب خودت کن، منم از مذهب خودم دفاع میکنم!" از این همه جدیتم گرفت و جواب جبهه بندی جنگجویانه ام را به داد: "حتماً حوریه هم میشه داور!" و شاید هم نمیکرد که در آینده قلب حوریه به سمت عقاید کسی متمایل میشد که منطق برای دفاع از مذهبش به کار میگرفت. سپس سرش را به سمت چرخاند و مثل اینکه نخواهد خط احساسش را بخوانم، نگاهش را در سیاهی امواج گُم کرد که آهسته صدایش کردم: "مجید! ناراحت شدی؟ نداری اینجوری بحث کنیم؟" و درست حرف را زده بودم که دوباره نگاهش را به چشمانم سپرد و با آرامشی پاسخ داد: "الهه جان! نمیخوام خدای نکرده این باعث شه که یه وقت... میترسم شیرینی زندگیمون کمرنگ شه، آخه ما که با هم مشکلی نداریم. یعنی اصولاً شیعه و سُنی با هم اختلاف ندارن. همه مون رو به یه قبله نماز ، همه مون قرآن رو قبول داریم، همه مون به پیامبر (ص) اعتقاد داریم، فقط سرِ یه مسائل جزئی داریم." و همین اختلافات مرز بین شیعه و سُنی شده بود و من او هم کنار من در این سمت خط کشی باشد که با کلامی غرق تمنا کردم: "خُب من دلم میخواد همین اختلاف هم حل شه!" ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊