eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
272 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
807 ویدیو
4 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 در وصف شما هرچه بخواهیم بدانیم باید که فقط سوره وَالشَّمس بخوانیم... آرامش این لحظہ ما لطف شماهاسٺ رفتید که ما راحت و آسوده بمانیم (شهیدی که به جای ترور شد)، سمت چپ بالاترین ردیف @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
التماس دعا🌷🍃 شبتون مهدوے☕️🍬 اَللهُمَ لَیِّن قَلبے لِوَلےِّ اَمْرک🦋🌱
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
💔🍃 بین بازار غلامان نظر اندخته ای جنس مرغوب نبودم نخریدی باشد دست عشاق گرفتی و حرم بردی آه طبق معمول ز من دست کشیدی باشد... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
عکس دیده نشده از با شیخ بدرالدین حسون مفتی اعظم سوریه در هواپیما پ.ن : بین گشت و گذار بین سایت ها، یه سری عکس قدیمی پیدا کردم از اوایل دوره ای که حاج قاسم سوریه و عراق بود... دلم رفت... گفتم شما رو هم همراه کنم💔 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
تصویر منتشر نشده از حاج قاسم و فرمانده کتائب امام علی شبل الزیدی در جوار حرم امامین عسکریین (ع) (ع) پ.ن : بین گشت و گذار بین سایت ها، یه سری عکس قدیمی پیدا کردم از اوایل دوره ای که حاج قاسم سوریه و عراق بود... دلم رفت... گفتم شما رو هم همراه کنم💔 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🍃 ما تشنه عشقیم شنیدیم که گفتند رفعِ عطشِ عشق فقط نام حسین است... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍂🍁 📩وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمنده‌ها متوجه شد وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه می‌کنند، دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر، گریه می‌کنند. 😔بعدها که موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بی‌سرپرست هستند و هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. آنها فقط عکس‌های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
بعضی از کوته‌فکران فکر می‌کنند مدافعان حرم برای مسائل مادی راهی سوریه می‌شوند. شما ببینید کسی مثل شهید کجباف که در اربعین کفش زائران حرم امام حسین(ع) را واکس می‌زد چطور حاضر می‌شود به خاطر پول وارد سوریه و عراق شود. مسائل مادی برای اشخاصی مثل کجباف و تقوی ارزشی نداشت. شهید حمید هم کسی نبود که به خاطر مسائل دنیوی وارد سوریه شود. شهید حمید مداح بود و مصیبت حضرت زینب را درک کرده بود. کلام بیشتر مدافعان حرم این است که حضرت زینب وقتی که زنده بود مدافعی نداشت و حالا ما نمی‌گذاریم دوباره آن وقایع تکرار شود و با هدف دفاع از حرم حضرت زینب وارد سوریه می‌شوند. مدافعان حرم همه چنین تفکری دارند. (۲۶ مهر) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💠 | مجید میتوانست باور کند این ضجه ها از یک ساده باشد که دیگر دست از سر عبدالله بر نمیداشت و عبدالله با پاسخ میداد: "چیزی نشده مجید! نترس! الهه حالش خوبه..." من که میدانستم دل مجید دیگر این دروغها را باور نمی کند، از ته دل نام را صدا میزدم و دیگر به حال خودم نبودم که با مجیدم چه میکنم که از سوزِ دل میزدم: "بچه ام از دستم رفت! دخترم از دستم رفت! دلم براش تنگ شده! به خدا خیلی براش تنگ شده! دلم میخواد یه بار کنم! فقط یه بار بوسش کنم..." تاوان این ناله های بی پروایم را میداد: "مجید ! میگم، بهت میگم چی شده! آروم باش..." چند پرستار دورم ریخته و میخواستند به هر وسیله ای آرامم کنند و من تنها بوسه به صورت دخترم بود که به درگاه خدا التماس میکردم: "خدا... من بچه ام رو میخوام... من فقط بچه ام رو میخوام..." همه بدنم از فریاد میزد و آتشی که در جانم شعله میکشید، برای خودنمایی دردهایم نمیگذاشت که باز از مصیبت دخترم میزدم: "به خدا دخترم زنده بود! به خدا تا تو ماشین تکون میخورد! به خدا تا بیمارستان هنوز زنده بود..." عبدالله دور اتاق میچرخید و دیگر میکشید تا در میان هق هق ناله هایم، صدایش به مجید برسد: "مجید همونجا بمون، من پیشت! خودم میام پیشت، آخه با این حالت کجا میخوای بیای؟ من الان میام دنبالت!" و دل بیقرار من تنها به حضور قرار می گرفت که از میان پرستاران و سرُم و فریادهای عبدالله، با هق هق گریه میزدم: "مجید... حوریه از دستم رفت... ... بچه ام از دستم رفت..." و به حال خودم نبودم که که دیشب تحت عمل قرار گرفته با شنیدن این ضجه های مصیبت زده ام چه حالی میشود و شاید از همین ضجه ها و که همه بدنم را ربوده بود، توانم تمام شد و میان برزخی از هوش و ، از حال رفتم. ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊