eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
94 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 5 شهریور؛ روز بزرگداشت محمدبن زکریای رازی و روز داروساز پنجم شهریور، روز بزرگداشت زکریای رازی است. به پاس زحمات و کشفیات این حکیم و شیمیدان بزرگ ایرانی در عرصه داروسازی، روز بزرگداشت وی، روز داروسازی نام نهاده شده است. سالروز تولد این پزشک شهیر مسلمان و ایرانی به عنوان روز بزرگداشت این شخصیت برجسته علمی نامگذاری شده است. به پاس زحمات و کشفیات این حکیم و شیمی‌دان بزرگ ایرانی در عرصه داروسازی، روز بزرگداشت وی، روز داروسازی نام نهاده شده است. 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بهرامی، اکبر: پنجم شهریور ۱۳۴۶، در روستای قلات از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش غلامحسن ، کشاورز بود و مادرش صفیه نام داشت. تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. شانزدهم تیر ۱۳۶۷، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. سالروزولادت شهید اکبر بهرامی 🕊سلام 🤚صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ اونقدر سینه میزد بهش میگفتن کم خودتو اذیت کن میگفت:این سینه نمی سوزه..... موقع شهادت همه جاش ترکش بود.بجز سینه اش..... ❤️شهید حمید سیاهکالی مرادی❤️ #مدافعان_حرم_حضرت_زینب ‍🦋🦋🦋
قسمت اول مدافع امنیت حاج حسن علی بخردان 🍃🌷🍃 در سال 1356#، در یکی از شهرهای توابع شهرستان یاسوج درخانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و ۳ فرزند  به یادگاردارد،  ۳ تا پسر، پسربزرگ ایشان ۱۳ ساله ،دومی ۹ ساله وپسرکوچکش ۶ ساله بودند. 🍃🌷🍃 ایشان بعداز دیپلم سال ۱۳۷۶# وارد انتظامی شد، در انتظامی ادامه تحصیل داد و گرفت، در کنار به خود در انتظامی پرداخت. 🍃🌷🍃 در انتظامی ،جذب ویژه ناجا شد، پس از مدت زمان کوتاهی به عنوان یکی از ویژه جهت کادر و وظیفه کرد. 🍃🌷🍃 ایشان در تمامی ها به عنوان یک زبده آماده بود و با های و قوانین و اصول رزم در ها بود. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم مدت زیادی در انتظامی فارس انجام وظیفه کرد و پس از آن طی چند سال گذشته به منتقل شد. 🍃🌷🍃 به دلیل احساس ، و که ایشان داشت در سال 1394# به سمت با موادمخدر شهرستان بستک شد. 🍃🌷🍃 اشرار منطقه پس از چندین بار شدن در هایی که ایشان کرده بود، در نهایت به این نتیجه رسیدند که با ایشان کنند. 🍃🌷🍃 اشرار با پیشنهاد های کلان می خواستند به فعالیت های مجرمانه خود ادامه بدهند که با ایشان روبرو شدند. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم به روایت از همسر : روزها می گرفت و در طاقت فرسای با زبان به اشرار مسلح و سوداگران مرگ می رفت. 🍃🌷🍃 دقیقا روز قبل از شون، طبق روال همیشه چند کالا برای های سرپرست کردند و به دست آن عزیزان رساندند. 😭 🍃🌷🍃 بخردان در مورد افراد و احساس می کردند.😭 🍃🌷🍃 خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشتن چند آب برمی داشت، یک شیشه می گرفت، به اتفاق هم به می رفتیم. همیشه می گفت این اینجا ...😭😭 🍃🌷🍃 آرزو داشت سفرش 🌷 باشه 😭😭 خوش به سعادتش... وقتی به رسید هنوز های روی اربعین روی بود...😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم به روایت از مادر : در وصف همین قدر بگویم که به بسیار می داد، هیچ وقت وقتش افتاد.😭😭 🍃🌷🍃 اش از من این بود که برای کنم...😭😭سخت بود ولی...😭امیدوارم هرچه زودتر منو به برساند😭😭فقط است که می داند چقدر دلم برایش شده.😭😭 🍃🌷🍃 بقدری به اعضای خانواده، خصوصا" من وپدرش داشت،و و می کرد که یقین داشتم حسن را بدون سوال و جواب به بهشت می برد...😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم به روایت از انتظامي بستك استان هرمزگان: پليس با# مواد مخدر اين شهرستان حين زنی به همراه يكی از انتظامي در محل خويش در با قاچاقچيان مواد مخدر به درجه رفيع نائل شدند. 🍃🌷🍃 سروان بخردان ساعت 15 و 30 دقيقه 14 ماه در حين زنی در لاورميستان به سمت در استان به يك دستگاه وانت پيكان با دو راننده و سرنشين مشكوك شده دستور ايست دادند. 🍃🌷🍃 خودرو به دستور پليس بی توجه ای كرده و راه فرار در پيش می گيرد كه پس از تعقيب و گريز در مسير طولانی و ورود به جاده های خاكی با يكديگر می شوند.  🍃🌷🍃 پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان در اين مورد افراد ناشناس قرار گرفتند.😔 🍃🌷🍃 هاي وارده به پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان موجب شون در مسير بيمارستان می شود‌‌.😔 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
استخواهای این شهید بزرگواری که الان گروه تفحس پیداش کردند در بین کسانی که سینه می‌زدند آقایی خیلی بی‌قراری میکنه کنجکاو شدم ببینم چرا این داره اینجوری زجه و ناله می‌زنه رفتم کنار آقای امیری ایستادم _ببخشید می‌تونم یه سوال ازتون بپرسم آقای امیری اشک‌هاش رو پاک کرد _بپرس با دستم اون آقا رو نشون دادم _چرا این بنده خدا اینجوری گریه زاری می‌کنه با این شهید نسبتی داره؟ سرش رو انداخت بالا _نه هیچ نسبتی نداره اما این بی‌ قراریش دلیل داره برام جالب شد کامل چرخیدم سمتش _میشه دلیلش رو بگید این آقا دیشب خواب دیده یه نوجوون شونزه، هفده ساله محوطه ای رو بهش نشون میده و میگه، همه شهدای اینجا در تفحص پیدا شدند اما کسی من رو از اینجا خارج نکرده صبح که خوابش رو تعریف میکنه بچه‌ها گفتن حالا یه گشتی بزنیم شاید این خواب درست باشه، همون جا رو میکنن و این شهید رو پیدا میکنن آروم کشدار زمزمه کردم _خوش به حالش ببین چه آدم پاکیِ که شهید میاد به خوابش و جاش رو بهش نشون میده، ای خاک بر سر من که لیاقت نداشتم تا بیاد به من بگه. سرم راه انداختم پایین اومدم کنار ساسان با دستم اون آقایی که بی‌قراری می‌کرد رو نشونش دادم و ماجرای خواب رو براش تعریف کردم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🌼 تلاوت خاشعانه وتکاندهند سورة الإسراء وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ۙ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا82 و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان است؛ نازل می کنیم، و ستمکاران را جز زیان نمی افزاید 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
▪️🍃🌹🍃▪️ ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ ▪️🍃🌹🍃▪️
قسمت ششم سرانجام سروان علی حسن بخردان هم در روز 14 ماه سال   ۱۳۹۵# در با اشرار و سوداگران مسلح به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید از محل ستاد انتظامی در تشييع و براي تدفين به زادگاهش در شهرستان ياسوج منتقل شد. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار حسین آباد  شهر یاسوج. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت ششم سرانجام سروان علی حسن بخردان هم در روز 14 ماه سال   ۱۳۹۵# در با اشرار و سوداگران مسلح به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید از محل ستاد انتظامی در تشييع و براي تدفين به زادگاهش در شهرستان ياسوج منتقل شد. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار حسین آباد  شهر یاسوج. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت هفتم مرگ با وضو، است . اکرم(ص) :بحارالانوار:ج ۷۷(۸۰)ص ۳۰۵ 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید  سرفراز    💠شهید سروان علی حسن بخردان💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد🍃🌷🍃 پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ مجری منوتو: ما میخوایم مفهوم ناموس و غیرت از بین بره 🔹‌ شهید بابک نوری: 🥀ما از ناموس و غیرت دفاع می کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت اول مدافع حرم ستوان یکم پاسدار ، بهزاد سیفی 🍃🌷🍃 شهریور ماه سال ۱۳۵۶   در روستای پرین در شهرستان رستم آباد(نورابادو ممسنی) در خانواده ای متدین و مذهبی و روستایی متولد شد. ایشان سالگی وارد شد ،برای انتظامی ثبت نام کرد اما نرفت. گفت در را بیشتر دوست دارم،  و وارد شد فراوانی به و ♡داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
ناباورانه تو چشم‌های من خیره شد _چی میگی ماهان بغض گلوم رو گرفت سر تکون دادم _راست میگم الان آقای امیری بهم گفت ساسان دو دستی زد تو سرش و نیم دوری دور خودش چرخید و زمزمه کرد _ای وای بر ما خدا به دادمون برسه چقدر ما غافلیم به خدا قسم اگر الان این‌ شهدا زنده بشن ما از شرمندگی و خجالت جلوشون آب می‌شیم ساسان روی دو زانو نشست و سرش رو بین دستانش گرفت و های های گریه ای کرد که تا الان یه همچین حالی ازش ندیده بودم. محو این حال دگر گونی ساسان بودم که یه مرتبه از جاش بلند شد و پا تند کرد سمت آقای امیری. به خودم گفتم _چی رو داری نگاه میکنی بدو برو ببین چی داره بهش میگه. به سرعت خودم رو رسوندم کنار ساسان شنیدم که داره خواهش می‌کنه و میگه _در این تابوت رو باز کنید بذارید من استخوان‌های این شهید رو لمس کنم می‌خوام باهاش عهد و پیمان ببندم آقای امیری سری تکون داد و خودش رو رسوند به مسئول گروه تفحص آهسته درخواست برادر من رو بهش گفت اونم خم شد در تابوت رو باز کرد ساسان دوزانو با ادب و احترام نشست کنار تابوت یه تیکه از استخوان‌های این شهید رو برداشت بوسید و روی چشماش گذاشت یه حرف‌هایی رو زیر لب زمزمه کرد که هرچی گوشم رو تیز کردم ببینم چی میگه متوجه نشدم حرفاش که تموم شد دوباره استخوان رو بوسید و با احترام گذاشت توی تابوت همه فکرم به اینه که بفهمم چی گفت. کنارش ایستادم ولی نتونستم بپرسم چون اصلاً تو حال خودش نیست تو دلم گفتم این شهدا با دل برادر بی پروای من از گناه چه کردند که اینطوری پشیمان از گذشته خودش شده... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷
قسمت اول مدافع حرم ستوان یکم پاسدار ، بهزاد سیفی 🍃🌷🍃 شهریور ماه سال ۱۳۵۶   در روستای پرین در شهرستان رستم آباد(نورابادو ممسنی) در خانواده ای متدین و مذهبی و روستایی متولد شد. ایشان سالگی وارد شد ،برای انتظامی ثبت نام کرد اما نرفت. گفت در را بیشتر دوست دارم،  و وارد شد فراوانی به و ♡داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم ایشان متاهل بود،  سال   ۱۳۸۷   ازدواج  کرد و ۲  پسر به یادگار دارد .، که زمان علیرضا 7 ساله و احمد رضا 3 ساله بودند. 🍃🌷🍃 به روایت از مادر: دوران ابتدایی و راهنمایی رو در روستا گذراند و  درسن    سالگی بود که وارد شد همیشه معلم های به من شکایتش را می کردند ، خیلی وقتها از تنبیه صرف نظر می کردند و می گفتند آخه با وجود همه شلوغی هایش خیلی دوستش داریم. 🍃🌷🍃 فرزند دوم ما بود، پدر بازنشسته آموزش و پرورش است و حقیقتأ یک زندگی ساده و معمولی داشتیم و تاکنون هم به همین شیوه بوده. در زندگی ما چه حال و چه گذشته حتی از زمان پدربزرگانمان و برایمان خیلی داشت و همیشه معتقد بودیم که بر بوده ، ازیاد هیچ وقت غافل نبودیم و مطمئنا خیلی تأثیر گذار است. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم یکی از این بود که ما با و خانواده به سفر مشهد رفتیم در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. 🍃🌷🍃 من هم به دنبالش رفتم . یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد. همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد قبول نکرد و گفت به خاطر زهرا🌷 این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما زهرا🌷نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز را فراموش نمی کنم. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم و یکی دیگر از این : پسرم با وجودی که بود و کمی داشت اما هر وقت به می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین سرپرست روستا کند. 🍃🌷🍃 دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای 😭😭 🍃🌷🍃 خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای در روستا می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. ورزش مورد اش بود.😭 🍃🌷🍃 یکی از میگفت، محدوده ای که می رفت چون خیلی بود کمتر کسی از به آن می رفتند . اون روز که با ماشین را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد بعد از پیاده کردن نیرو،  نیروهای داعشی ماشین را به می بندد . می گوید: هنگامی که شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از آنان را زدیم و زود برویم را برداریم و را کنیم .😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇