eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
106 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
هم که به افراد زیادی داده بود، ۱۸۰ را با می‌برد. ما از این جریان اصلاً . یکی از دوستانش بعداز شون به ما گفتند هیچ وقت از خیرش در .😭😭😭 🍃🌷🍃 به روایت از دوست آقا جواد حیدری : ما در شهرک مهدیه جنوبی اسلامشهر بچه محل بودیم. البته بنده سه سال از ایشان بزرگ‌تر هستم و در بسیج به نوعی پیشکسوت مهدی بودم. 🍃🌷🍃 ایشان از شیمیایی مقدس بود که در مقطعی مشکل عود کرد و نتوانست کار سنگین انجام دهد. ( یدالله مهدی درست یک سال قبل مرحوم شد) 🍃🌷🍃 به دلیل و همین طور سرطان کوچک‌ترش میثم که چند سال درگیر آن بودند، مجبور بود از کار کند و بکشد. 🍃🌷🍃 ما جواد (ع)🌷بودیم و حدود ۲۰ پیش هم جوادالائمه (ع)🌷را در همین کردیم. این خود مهدی بود. چون خودمان با دست و پنجه نرم کرده بودیم، گفتیم کاری برای انجام دهیم. 🍃🌷🍃
هم که به افراد زیادی داده بود، ۱۸۰ را با می‌برد. ما از این جریان اصلاً . یکی از دوستانش بعداز شون به ما گفتند هیچ وقت از خیرش در .😭😭😭 🍃🌷🍃 به روایت از دوست آقا جواد حیدری : ما در شهرک مهدیه جنوبی اسلامشهر بچه محل بودیم. البته بنده سه سال از ایشان بزرگ‌تر هستم و در بسیج به نوعی پیشکسوت مهدی بودم. 🍃🌷🍃 ایشان از شیمیایی مقدس بود که در مقطعی مشکل عود کرد و نتوانست کار سنگین انجام دهد. ( یدالله مهدی درست یک سال قبل مرحوم شد) 🍃🌷🍃 به دلیل و همین طور سرطان کوچک‌ترش میثم که چند سال درگیر آن بودند، مجبور بود از کار کند و بکشد. 🍃🌷🍃 ما جواد (ع)🌷بودیم و حدود ۲۰ پیش هم جوادالائمه (ع)🌷را در همین کردیم. این خود مهدی بود. چون خودمان با دست و پنجه نرم کرده بودیم، گفتیم کاری برای انجام دهیم. 🍃🌷🍃
به روایت از پسر : از نفراتی بودند که به تولید بهداشتی پرداختند،وقتی شروع به ماسک کرد، ماسک در اوج و بود، خیاطی را و از برای استفاده کرد. 🍃🌷🍃 تولیدی را هم به هر کسی نمی‌داد که وارد بازی و این چیز‌ها بشود. در جهادی می‌آمدند و شیفته به صورت می‌کردند. 🍃🌷🍃 اوایل، ایشان را در اختیار خیلی از و قرار می‌داد که نداشتند. به جا‌هایی هم که می‌فروخت اصلاً نمی‌کرد. 🍃🌷🍃 در همین تهیه، و با خیلی از می‌کرد و داشت. در یکی از همین فردی که داشت این را به و که در آن بودند انتقال داد😭 🍃🌷🍃 سال گذشته به گفته بود اربعین ۲۰۰ را که امکان سفر ندارند، می‌کند. کمی مانده به ، مشکلی پیش می‌آید و آن خدا نمی‌تواند را تقبل کند. 🍃🌷🍃
یکی دو ساعت بعد حاج‌ آقایی با من تماس گرفت و خیلی خونسرد خبر را داد. دنیا روی سرم خراب شد نمی‌دانستم چکار باید بکنم .... یک ساعت بعد از شنیدن خبر ، به در و دیوار می‌خوردم.😔 به روایت از پدرشهید جواد کوهساری⚘ : می گفتند حرم برای پول می روند. 😔 هیچ احتیاجی به پول نداشت. نو برایش خریده بودم. طبقه ی خانه را هم به نامش زده بودم و ی نامزدی‌ اش را هم کنار گذاشته بودم. پسرم هیچ نیازی نداشت و رفت.😔 پسرم جواد یک سال و نیم پیش از در فاز دوم متروی مشهد و در قرارگاه کار می‌کرد. شده بود و حقوق می‌گرفت. ماشین مدل پایین هم داشت ولی براش ماشین صفر خریده بودم.😔 وقتی را در لباس جنگ دیدم ، سر و صورتش را بوسیدم و گفتم : من راضی‌ ام ، برو ....😔🍃⚘🍃 فوق‌ العاده و حیا بود. ابداً ذره‌ ای لغزش از او ندیدم. یکی از همرزمان او در عراق می‌گفت : در حالی‌ که تیرها مثل از روی سرش رد می‌شدند در حال جمع‌آوری بود تا راه را باز کنه. ادامه دارد👇👇
قسمت سوم به روایت از پسر : از نفراتی بودند که به تولید بهداشتی پرداختند،وقتی شروع به ماسک کرد، ماسک در اوج و بود، خیاطی را و از برای استفاده کرد. 🍃🌷🍃 تولیدی را هم به هر کسی نمی‌داد که وارد بازی و این چیز‌ها بشود. در جهادی می‌آمدند و شیفته به صورت می‌کردند. 🍃🌷🍃 اوایل، ایشان را در اختیار خیلی از و قرار می‌داد که نداشتند. به جا‌هایی هم که می‌فروخت اصلاً نمی‌کرد. 🍃🌷🍃 در همین تهیه، و با خیلی از می‌کرد و داشت. در یکی از همین فردی که داشت این را به و که در آن بودند انتقال داد😭 🍃🌷🍃 سال گذشته به گفته بود اربعین ۲۰۰ را که امکان سفر ندارند، می‌کند. کمی مانده به ، مشکلی پیش می‌آید و آن خدا نمی‌تواند را تقبل کند. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇