eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
💐بـےتماشــای تو با این همه غم ها چه کنم؟🍃 🌷تو نباشے گلِ مـــن با شب یلدا چه کنم؟!🍉 #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣8⃣8⃣ 🌷 💠شب یلدا 🍂دو سال پیش قرار بود برای شب یلدا کرسی بندازیم و کاملا شب یلدا مون برگزار بشه😍 خونه ما گلبهار بود و اونجا خیلی سرد❄️ بود من شوفاژ رو زیاد کردم♨️ و تدارکات شب یلدا رو هم فراهم کردم 🍂 از محل کارشون تماس گرفتن☎️ که برای شب یلدا دعوت کن و من بهشون گفتم مسافت زیاده، مهمان ها رودربایستی تشریف میارن ولی اذیت میشن من به خانه پدرم🏡 و برادرم تماس گرفتم دعوت شون کردم و قرار شد خود هم از خانواده خودشون دعوت کنن. 🍂حسین آقا به من تماس گرفتن گفتن هر کدام از مهمان ها که ماشین🚙 نداشته باشن یا نتوانستند ماشین شون رو بردارند می روم دنبال شون هم می برم شان و هم برمی گردونم شون. من تعجب کردم😟 گفتم این همه راه چه لزومی دارد نگاهی کرد و گفت :کل قضیه شب یلدا فقط به اش است که مستحب است بقیه اش که داستانی بیش نیست 🚫 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک 🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹همتی به بلندای #شب_یلدا داشتند . . . آنان کہ #بی_ادعا بودند . . .🕊 #یلداتون_شهــدایی🍉 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای_فرج_بانوای_استاد_فرهمند_speecn@_@s(1).mp3
899.2K
دعای فرج🌺 🎤🎤با نوای #استاد_فرهمند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍بہ" يلدا " دل خوش ڪرده‌ام شايد در اين دقايقِ اضافہ ‌ی فرصتِ بيشتري براےِ باشد!🍃 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
جاویدالاثر مدافع حرم علی آقا عبدالهی به مناسبت شب یلدا اینگونه نوشته است: ✍علی جان  ❣تقویم🗓 نگاه نمیکنی. مردم شهر به طولانی ترین شب سال🌖 رسیده اند. این همه تکاپو برای . ❣من چه بگویم که پیرم کرد😔 سفره ی انتظارم رو به سمت قبله ی استجابت پهن کردم. روزهای به سرخی دانه های انار به چشم نشست😢 ❣ پسته ی خندان آجیل نذری🍛 خواهرانت شد. گس بودن میوه ی🍎 کودکی امیرحسین شیرین شیرین شده. ❣ببین برای یلدای🍉 نیامدنت فال📖 گرفته ام. حافظ گفت : یوسف باز آید به کنعان غم نخور .... به نشانه ای فالم را تعبیر کن✅ 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷چون #شهـیدانِ تو ای شهــدِ شهـ🕊ــادت نوشـان، سینہ ‌ام، گر بہ دفاع از تو سِپَـر شد #یلـداست . . .🍉 💐 #اللهـم_عجـل_لولیڪــ_الفـرج 🍉 #یلدایتان_مهـدوی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💥به یاد شهدای مدافــــع حــــرم💥 🍂چه سردی 🔹سرد سرد سرد❄️ 🔹سرد ✘نه به خاطر باد و برف🌨 🔸سرد به خاطر دلتنگی و 🔸سرد به خاطر زندگی باخاطراتـشان📖 🔹سرد به خاطر گریه چشم فرزندانشان😢 🔹سرد به خاطر دلتنگی💔 مادرها و پدرهایشان ♦️آری یلدای امسال بسی است به یاد تمام که یلدای امسال با خاطراتشان سپری می شود😔 💢بیایید با دعا کردن برای امام خوبی ها این سرما را به گرمای وجود تبدیل کنیم.❤️ ✳️ ✳️ 📿دعا برای مدافعان حرم فراموش نشود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ #تصاویری از یلدا در جبهه همراه با نماهنگ اگـر #يلــدایے بــود... اگـر خــــنده اے هستــ... به بـرڪتــ خـون #شهــداستــ ... #یادشون_با_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣با خندہ ات انار تَرَک ميخورد بكن تمامیِ ايام سال را😍 تولدت مبارک محمدتقی جان 🌷 🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5780554603460297866.mp3
5.86M
🔊 #صوت_شهدایی ✨ خوش به حال شهدا🕊 ✨نور صفا را دیدند... 🎤با نوای کربلایی #سید_رضا_نریمانی #پیشنهاد_ویژه👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣★❣★❣★❣★❣★❣ 🌷 ★ای ستاره های آسمان⭐️ ★ما زمینی ها یلدای آرام را مدیون آشوب وجود شما 🕊 هستیم ★و سرخی خون❣ شما به سان رنگ سرخ امشب باعث شده تا زندگی های مان سبزتر🍃 از همیشه باشد و طراوات و در آن جریان داشته باشد ★برای همیشه هستیم 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ همه پاییــــز🍂 را بافتم! به امید اینکه #زمستان بیـــایی آخر عجیب بوی #تــــو را می‌دهـــد این فصل؛ گلِ نرگـــسِ🌸 من #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#تو همان عطر گل یاسـ🌸 و نسیم سحری🍃 که‌ اگر #صبح نباشی نفسی در من نیست🚫 #شهید_حسین‌_معز_غلامی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
بنی صدر وارد گیلان شد اما در یک خودرو به نشست و در خودروی دیگر، او را همراهی کرد در حین رسیدن به یکی از خودروهای محافظین بنی صدر با یک خانم که زنبیل چای بر سر داشت، کرد ولی خودرو محافظین، او را روی جاده رها کرد و رفت... که متوجه صحنه شد، توقف کرد و زن را سوار خودروی خود کرد و به برد پس از بستری کردن او در بیمارستان، خود را به استانداری رساند تا رسیدن آقای انصاری به استانداری، بنی صدر به انتظار نشسته بود با دیدن آقای استاندار با می گوید: جناب استاندار! شما در استان نقش رییس جمهور را دارید، کافی است دستور بدهید نه اینکه خودتان دنبال کاری بروید... شهید انصاری در جواب می گوید: جناب آقای رئیس جمهور! این مردم را بیرون کردندچه برسد به ! 📚 استاندار_آسمانی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
چه کسی دو روز از سال #تولد دارد⁉️ جز #شهیـــد🌷 چقدر به تو می آمد #شهادت😍 #تولدت_مبارک محمد تقی جان❤️ 🎉سالروز زمینی شدنت مبارک اهل آسمان🎉 #شهید_محمدتقی_سالخورده🌷 #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
...۱۳۶۵/۱۰/۱ 🌺 حقیقت که به حق پیوستند از دام تعلقات دنیـ🌍ـا رستند. چشمی به جهان بگشودند و دیدند که این دنیا دیدنی نیست❌ و بستند🕊 🌺امروز خورشید شادمانه ترین را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت و قلبـ❤️ـها به مناسبت خوشامد خواهند گفت💐 🌷 و تولد بی حضورت شبی بود طولانی و پر از دلتنگی💔 و برای بعد از عروج ملکوتی ات🕊 هر شب اش همانند شب یلدا طولانی است و شبانگاهشان را با یاد و سپری می کنند... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻شوخی و خنده های زیبای شهید مدافع حرم شهیدی که مرگ را به بازی گرفت 📌آخرین صحبتهای 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بهش گفتم دایی جون چیه هی میگی می خوام #شهید شم؟! بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل #خانواده بده، حتما پدر خوبی می شی و بچه های خوبی تربیت می کنی، مثل خودت. بهم گفت: می دونی چیه دایی؟! شهدا #چراغ اند. چراغ راه تو تاریکی امروز. دایی من می خوام چراغ باشم. ✍راوی: دایی شهید #شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 #شهید_ترور_اهواز 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 🔰چند روز پیش یکی از رفقا پیام داد📲 و شماره ای فرستاد که داستان ایشون با رو گوش کنم. منم همون موقع تماس گرفتم📞 از شماره ۹۱۱ و لهجه ی مازنیش همون اول میشد فهمید که ساکن یکی از شهرهای . تو بابل زندگی می کرد و کارمند بانک🏢 بود. 💢بقیه داستان رو از زبان می نویسم. 🔰من کارمند بانک هستم و امسال واسه اولین بار می خواستم برم کربلا. بلیط هواپیما✈️ رو گرفتم و اول آبان رسیدم اشرف. تو ایران🇮🇷 شنیده بودم که تو خود فرودگاه ارز دولتی💵 بهمون می دن. منم واسه همین هیچگونه ارزی نیاورده بودم با خودم. 🔰خب رفتم و دیدم که خبری از این حرفها نیست❌ راستش خیلی شاکی شدم😒 بگذریم، هر طور شده ۵۰۰۰ هزار دینار💷 جور کردم و خواستم با ماشین🚗 برم سمت میدان نجف. «جایی که می تونستیم ارز بگیریم.» 🔰اونجا وقتی شنیدم که وضع کرایه ها چطوره شوکه شدم😧 من فقط ۵۰۰۰ دینار داشتم و اونا می گفتن کرایه اینه. از یه طرف من به قدری عصبی بودم که منتظر یه جرقه واسه انفجار💥 بودم. از طرفی گیر چند تا راننده افتاده بودم که تا فهمیدن من خواستن سرم کلاه بزارن. 🔰جرو بحثم با اون راننده ها بالا گرفته بود که یهو یه عراقی از راه رسید👤 فارسی صحبت می کرد، حتی بهتر از من👌 منو برد یه کناری و بهم گفت که ببین اینا می خوان سرت کلاه بزارن و من نمی شد جلوی خودشون بهت بگم🚫 منم می خوام همین جا. بیا با هم👥 بریم. 🔰منم خیلی خوشحال شدم😃 از اینکه همچین آدم هایی پیدا می شه. راستش نمیدونم اگه این جوون رو نمیدیدم چه تصویری نسبت به ها تو ذهنم💬 ثبت می شد؟! تصویر اون راننده ها⁉️ 🔰من خوشحال بودم که یه همچین ای رو پیدا کردم. تو راه کنارم نشسته بود👥 و با هام حرف می زد. منم کاملا دیگه بهش پیدا کرده بودم ، همه پولمو دادم بهش💰 که هزینه ماشین🚗 رو حساب کنه. رفت، حساب کرد و بقیه پولو گذاشت تو کیفم💼 🔰حتی ببینم که پولا رو گذاشت سر جاشون یا نه! تو همین مدت کم ارتباط خیلی صمیمانه ای💞 بینمون ایجاد شده بود. منم دیگه آروم شده بودم. یهو گفت من یه کاری دارم باید اینجا . خیلی ناراحت شدم🙁 من تازه پیداش کرده بودم و اون حالا داشت منو میذاشت و . 🔰اون جوون خداحافظی کرد👋 و رفت. تو بقیه راه داشتم به این فکر می کردم💭 که این یهو از کجا پیداش شد. چی شد که به من و یهو گذاشت و رفت⁉️ یه لحظه شک کردم‌. گفتم نکنه اونم خواسته سرم 😨 🔰یه نگاه به کیفم💼 کردم. همونجایی که پولهامو می ذاشتم. دیدم که اون جوون نه تنها سرم کلاه نذاشت🚫 بلکه همه پول هم حساب کرده بود. واقعا داشتم دیوونه می شدم😢 برخورد اون ها. پیدا شدن سر و کله این . محبتی💖 که در حق من کرد. اون نوع .. 🔰اصن چی شد که این جوون به پست من خورد⁉️ همش داشتم به اون فکر می کردم. تو مدتی که عراق بودم وقتی به یه ایرانی🇮🇷 می رسیدم و سر صحبت باز می شد از اون جوون صحبت می کردم☺️ میگفتم یه بود. وقتی رسیدم ایران هم به اطرافیانم گفتم داستان اون جوون رو. جوون عراقی. تو صفحه‌ی اینستا گرام📱 هم داستان رونوشتم و کردم. 🔰چند روز بعد به طور اتفاقی عکس📸 همون جوون رو تو دیدم. اولش خیلی خوشحال شدم😍 اما کمی بعد پایین عکس رو نگاه کردم زده بود . به ادمین اون صفحه پیام دادم که چی می گی❓ من این آقا رو می شناسم. این کجا شده؟! 🔰داستان رو واسش تعریف کردم. بهش گفتم ببین من این عکس . بهم گفت که ۳۱ شهریور تو اهواز شهید شده🌷 بهش گفتم که من اصن ایشون رو ماه دیدم. مطمئنی اشتباه نمی کنی⁉️راستش مخم داشت سوت می کشید🗯 بهش گفتم شهید شده و مفقود و... نیست. 🔰واسم توضیح داد و متوجه شدم. یه کلیپ🎥 هم برام فرستاد. همون جوون که حالا فهمیده بودم اسمش .با همون زبون فارسی و همون لهجه. شک نداشتم که . همون جوونی👤 که کمکم کرده بود. هر چقدر اون کلیپ رو می دیدم آرومم نمی کرد😢 ✍پ ن: وقتی وسعت پیدا کند جریان می یابد. همه جا روان می شود. شاید گام اول پیدا کردن، سیر نشدن از فضیلتها و متوقف نشدن⛔️ در هاست. ما ها که حسین را دیده بودیم برایمان قابل درک تر است این دست ها. ما ها که دیده بودیم حسین هر چه جلوتر می رود بی تاب تر💓 می شود. این آخری ها دیگر نمی توانست یکجا بند بنشیند. اهل سکون نبود اصلا. باید می رفت. ما که ریزش رحمت حسین را برای اطرافیان دیده بودیم، ما که ولا تحسبن الذین قتلوا را شنیده بودیم. راحت تر درک می کنیم اینرا. همان حسین است. فقط کمی دامنه خوبی ها تغییر کرده😊👌 راوی: سیاوش ثباتی 📝 علی علیان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh