eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
دلــ❤️ آمد و بار عشق بر دوش گرفت                           فریاد هجوم رنگ خاموش گرفت از بال فرشتگا
#ازدواج_به_سبک_شهدا💍 💞اخلاق و #ایمان در زندگی خیلی برای من مهم بود. مهم‌ترین نکته نیز نوع بینش و برخورد و گفتار #صادقانه وی بود که باعث شد من #حامد را قبول کنم☺️ 💞ملاک های #ظاهری و دنیایی اهمیت چندانی برای من نداشت❌ حامد همه معیار‌هایی که یک #مرد در زندگی باید داشته باشد را داشت، مهربانی و کمک به دیگران❤️ در زندگی #حامد از جایگاه خاصی برخوردار بود. 💞مراسم #ازدواج‌مان کاملا ساده و #اسلامی برگزار شد، مهمان‌ها مثل یک مهمانی ساده وارد سالن شدند و غذا خوردند و رفتند. زندگی‌مان را نیز در زمستان سرد☃ #سال۸۶ شروع کردیم. #شهید_حامد_بافنده #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌺 ای کاش به جای #همه می شد که در این شهر🌇 این حالِ به هــم ریخته ‌اَم💔 را #تو ببینی . . . #شهید
#تلنگر 🔔 🌷شهدا در #لحظه شهید نشدند❌ آنها سالها در #جهاد_اکبر جنگیدند و روزها در ↵سرما ↵گرمــ☀️ـا ↵ #سختی ↵گرسنگی ↵خطر⚠️ و... به سر بردند. #لحظه_شهادت لحظه گرفتن پاداش است😍 #عاقبت_به_خیری آسان بدست نمی آید🚫 #عشق_به_شهدا 🕊 #شهید_عارف_کایدخورده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تلنگر 🔔 🌷شهدا در #لحظه شهید نشدند❌ آنها سالها در #جهاد_اکبر جنگیدند و روزها در ↵سرما ↵گرمــ☀️ـا
5⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰آقاعارف از شلوغ، پر جنب و جوش و پرپتانسیل و در کنار اینها همه همیشه بود👌او در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد👶 و بزرگ شد 💥ولی هیچ‌گونه فشاری برای عقیده در خانواده نبود. 🔰هر که ایشان از ما بردند به صورت غیرمستقیم بود. هیچ‌گونه فشار و تحمیل نظری نبود🚫 خانواده متوسطی هستیم و بسیار آزادانه و آزاداندیش از کودکی بزرگ شد. 🔰البته ناگفته نماند که از همان زمان ما برای عارف کتاب📚 داستان‌هایی با محتوای برایش می‌خریدیم یا داستان‌های مذهبی برایش می‌کردیم. خودم کتاب مذهبی می‌خواندم و خلاصه‌اش📝 را برای آقاعارف تعریف می‌کردم. 🔰شور و شوق😃 زیادی برای شنیدن داستان اهل بیت و داشت. کمی که بزرگ‌تر شد در دوران راهنمایی، یک بار از من پرسید که آیا اسلام برای ما اجبار است⁉️ یا می‌گفت بودن اجباری است؟ می‌گفتم نه اجبار نیست⛔️ 🔰و دین‌مان را دوست داریم، به خاطر اینکه اسلام دین است خودمان را انتخاب کردیم و مذهب هم همین‌طور است✅ بعد از این صحبت‌ها کتاب و را گرفت و مطالعه کرد. کتاب‌ها را با دقت💬 کامل می‌خواند. 🔰بسیار اهل هدیه🎁 گرفتن و هدیه دادن بود. اگر می‌خواستیم برایش هدیه بگیریم بیشتر اوقات می‌گفت کتاب📘 باشد. کتاب‌های قطور را با فراوانی می‌خواند. 🔰از زمانی که به دنیا آمد و تا روزی که شد🌷 هیچ‌وقت یادم نمی‌ آید حرف بدی زده باشد📛 از همان کودکی بسیار و خوش‌زبان بود. خیلی سر و زبان داشت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾هر سه نفر #شهید_شدند و نیاز به #شفاعت یکدیگر پیدا نکردند🚫 🌾در این سن #مرگ را به سخره گرفتن کار هر قهرمانی نیست❌ #اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق....🔘🔶 #قسمت_سی_و_چهارم: خانواده ای از جنس نور... ✅
❣﷽❣ 📡 خانواده موفق.... 💠🔘▪️🔘▪️ استاد پناهیان: رباب فریاد میزنه: حسین کاش تیر به خودم میخورد...😭 بعضی از اهل منبر ؛ روضه این جوری میخونن که حسین دیگه روش نمیشد برگرده به سمت خیمه 😞 صدا زد زینب بیا بچه رو از من بگیر... بله حسین معلومه که "دل رباب رو رعایت میکنه" 💔☑️☑️ ولی من امشب دارم روضه ی رباب برای شما میخونم... زبانحال رباب اینه 🔘حسین سرتو بالا بگیر "علی اصغرم فدات "😭 حضرت امام خمینی سفارش فرمودن روضه میخونید، فقط یه جمله نخونید. بیشتر بخونید. چشم امام.. ثواب این قطعه از روضه ما برای شما "که شیعه رو احیا کردی" حسین رو تو این مملکت احیا کردی ☑️🌸🍀 گفته می شه رباب یکسال بیشتر بعد از کربلا زندگی نکرد.. 🔘روزها زیر آفتاب مینشست شب ها میرفت تو تاریکی.. گفتند گهواره ای در دست گرفته بود خیلی آرام آرام تکان میداد.. 🔘از اینجا به بعد رو بزارید من بگم گهواره رو تکان میداد ولی آرام میگفت "حسین..." 😞😔 👈رباب تا میتونه برای حسین گریه کنه برای علی اصغر گریه نمیکنه گهواره رو برای ادبی که به زینب داره و صاحب عزا زینبه به دست گرفته 👈در یه نقل عجیبی .. یا ابا عبدالله شمام به خانمتون رباب علاقه داشتی ... ما داریم جیگرمونو میبینیم که آتیش میگیره برای بانوی مکرمه ی شما به ما یه نظر لطفی کن 😭🙏 نقل کردن رباب به مدینه بر نگشت اومد خدمت زینب کبری گفت خانوم کجا از کربلا میخواین برید گفتن بریم مدینه گفت من دیگه کسی رو ندارم اجازه بدید من کربلا بمانم.... علی لعنت الله علی القوم الظالمین... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۵۹.mp3
2.76M
56 برای اثباتِ عشقِت؛با قلبت بیا وسط! نه با پولت، مَقامِت و... 🔆ازت یه قلب میخوان؛ که خوب ساخته باشیش! اونوقت دست بقیه رو هم میگیری و بهشون رنگِ عشـــق میزنی👆👆 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
گـم میشوم میان #دلتنـگیـ💔ـهایم... و محو نـگاهتان😍 که مشتـاقانه #پـرواز را به انتظار نـشسته اید... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖 #قسمت_شانزدهم6⃣1⃣ 🍂ﺩﺭﺳﺖ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ، ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ
📚 💖 ⃣1⃣ 🍂ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺞ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ . ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ . ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﮏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﺮﺩ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺟﻮﺩ، ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺮﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﺑﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺞ، ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﮐﻨﺪ، ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺍﺻﻼ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﺸﻮﺩ . 🍁ﺗﺎﺯﻩ ۱۵ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺩﺭﻟﺒﺎﺱ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺀﻇﻦ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﻮﺩﻡ . ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺿﺮﺭ ﺑﺒﯿﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ . ﺣﺘﯽ ﭼﻨﺪﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ . 🍂ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺜﻞ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﻮﻡ . ﺍﻣﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ … ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖 ⃣1⃣ 🍂ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ، ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺳﺖ . ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺴﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩ . ﻧﻤﺎﺯ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺤﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ، ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻮﻝ ﺑﺎﺷﻪ ﺩﺧﺘﺮﻡ ! 🍁– ﻗﺒﻮﻝ ﺣﻖ ! - ﺷﻤﺎ ﮐﻼﺱ ﭼﻨﺪﻣﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟ – ﻧﻬﻢ ! – ﭘﺲ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ ! ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺷﺘﻪ ﮐﺮﺩﯼ؟ - ﺑﻠﻪ ! – ﭼﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟ – ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﻼﻣﯽ . - ﺁﻓﺮﯾﻦ . ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﯽ … ﻭﻟﯽ ﺍﺻﻼ ﺑﻬﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﮐﻼﺱ ﻧﻬﻢ ﺑﺎﺷﯽ . ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺎﺩ ۱۹ - ۲۰ ﺳﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﻪ ! – ﻟﻄﻒ ﺩﺍﺭﯾﻦ ! – ﺷﻤﺎ ﺟﻮﻭﻧﺎ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﭘﺎﮐﻪ ! ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ! ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻤﻪ ! 🍂ﺧﻼﺻﻪ ﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻣﻦ ﻭ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ . ﺗﺎﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﮑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ؟ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ . 🍁ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺍﺳﻔﻨﺪ ﺑﻮﺩ . ﭼﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﯿﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﯿﺪ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻫﻢ ﺑﺮﭼﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻃﺒﻌﺎ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﯾﺶ ﺩﺭﻃﻮﻝ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪﯼ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﻣﮑﺒﺮ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺯﺩ … ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
12_Reza_Narimani-Golchin_Shab_01_Ta_Shab_06_Ramzan1395-006_(www.rasekhoon.net).mp3
11.2M
🎵 #صوت_شهدایی ✨میخوام امشب با دوستای قدیمیم هم سخن باشم ✨شاید من هم بتونم عاقبت مثل شهیدا شم😔 🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی بسیار زیباس👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh