اوائل #ازدواج نمیتونستم خوب غذا درست کنم. یه روز #تاس_کباب بار گذاشتم.
همین که یوسف اومد رفتم سرِ قابلمه تا #ناهارو بیارم ولی دیدم همهی سیب زمینی ها له شده.
خیلی #ناراحت شدم. یه گوشه نشستم و زدم زیر گریه.
وقتی فهمید واسه چی #گریه میکنم، خندهاش گرفت و خودش رفت غذا رو آورد سر سفره.
اون روز این قدر از غذا #تعریف کرد که اصلاً یادم رفت غذا خراب شده.
#شهید_یوسف_کلاهدوز🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzade
🌷شهید نظرزاده 🌷
عجیب دنیارا جدی گرفتیم... #شهید_هادی_ذوالفقاری_میگفت؛ "من مطمئنم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خی
0⃣8⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#گذرے_بر_سیره_شهید
🔹خانواده #هادی می گویند : هادي اذيتي براي ما نداشت🚫. آنچه مي خواست را #خودش به دست مي آورد.از همان كودكي👦 روي پاي خودش بود.
🔸مستقل بار آمد و اين، در #آينده زندگي او خيلي تأثير داشت👌. هادی از اول یک #جور_دیگری بود. حال و هوا و خواستههایش مثل جوانان هم سن و سالش نبود❌.
🔹دغدغهمندتر و #جهادیتر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت :
همیشه #دائم_الوضو بود. مداحی می کرد🎤. اکثر اوقات ذکر سینه زنی #هیئت را می گفت.
🔸 #اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او #تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد😔.وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد✌️، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره #خداست و همه کارها برای خداست.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_سامرا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسران_شهدا همدیگه روبا لفظ #جــان صدا میزدیم فامیل اعتراض میکردن که بهترنیست شماتوی جمع به هم #خا
#عاشقانه_ای_به_سبک_شهدا🌺
دوران #نامزدی پنج شنبه که از مدرسه
می آمدم، دست به کار می شدم.
تا منصور برسد، #خانه را برق می انداختم.
حیاط را آب و جارو می کردم و
#چشمم به در می ماند تا او برسد.غذا را مادرم می گذاشت. یک بار که
منصور آمد، مادرم نبود. دلم می خواست
یک چیز #جدید و جالب برایش #بپزم همین دیروز از رادیو طرز تهیه یک #سوپ
را شنیده بودم. همان را پختم.
#مزهی
سوپ به نظرم عجیب بود؛
فقط آب بود و برنج و سبزی.
هر چه فکر کردم، نفهمیدم چه کم دارد.
بعد که مادرم آمد و غذا را توی قابلمه دید، گفت: «حمیده، چرا توی این غذا
#گوشت نریختی؟ این که هیچی نداره!
منصور چیزی بهت نگفت؟»
منصور نه تنها چیزی بهم نگفته بود،
بلکه با #اشتها خورده بود و کلی هم #تعریف کرده بود!
#شهید_منصور_ستاری🌷
#سالگرد_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حجاب🌺🍃 یکبار ازش پرسیدم چرا اینقدر گرفته ای؟ گفت خیلی از وضعیت #حجاب خانوم ها توی تهران ناراحتم و
🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃
💢هادی مثل ما نبود که تا یک اتفاقی میافتد بیاید برای همه #تعریف کند. هیچ وقت از اتفاقات #نگرانکننده حرف نمیزد. #آرامش در کلامش جاری بود.
💢برادرش میگفت: «نمیگذاشت کسی از دستش #ناراحت شود، اگر دلخوری پیش میآمد #سریعاً از دل طرف درمیآورد. .
💢هادی به ما میگفت یکی از خالههایمان را در کودکی ناراحت کرده، اما نه ما چیزی به خاطر داشتیم نه خالهمان.
ولی همهاش میگفت باید بروم #حلالیت بطلبم. هیچوقت دوست نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود»
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تلنگر 🔔 🌷شهدا در #لحظه شهید نشدند❌ آنها سالها در #جهاد_اکبر جنگیدند و روزها در ↵سرما ↵گرمــ☀️ـا
5⃣7⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰آقاعارف از #کودکی شلوغ، پر جنب و جوش و پرپتانسیل و در کنار اینها همه همیشه #مؤدب بود👌او در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد👶 و بزرگ شد 💥ولی هیچگونه فشاری برای #تحمیل عقیده در خانواده نبود.
🔰هر #خصلتی که ایشان از ما بردند به صورت غیرمستقیم بود. هیچگونه فشار و تحمیل نظری نبود🚫 خانواده متوسطی هستیم و #آقاعارف بسیار آزادانه و آزاداندیش از کودکی بزرگ شد.
🔰البته ناگفته نماند که از همان زمان #کودکی ما برای عارف کتاب📚 داستانهایی با محتوای #مذهبی برایش میخریدیم یا داستانهای مذهبی برایش #تعریف میکردیم. خودم کتاب مذهبی میخواندم و خلاصهاش📝 را برای آقاعارف تعریف میکردم.
🔰شور و شوق😃 زیادی برای شنیدن داستان اهل بیت و #شهدا داشت. کمی که بزرگتر شد در دوران راهنمایی، یک بار از من پرسید که آیا #پذیرفتن_دین اسلام برای ما اجبار است⁉️ یا میگفت #شیعه بودن اجباری است؟ میگفتم نه اجبار نیست⛔️
🔰و #خودمان دینمان را دوست داریم، به خاطر اینکه اسلام دین #کاملتری است خودمان #اسلام را انتخاب کردیم و مذهب هم همینطور است✅ بعد از این صحبتها کتاب #انجیل و #تورات را گرفت و مطالعه کرد. کتابها را با دقت💬 کامل میخواند.
🔰بسیار اهل هدیه🎁 گرفتن و هدیه دادن بود. اگر میخواستیم برایش هدیه بگیریم بیشتر اوقات میگفت #هدیهام کتاب📘 باشد. کتابهای قطور را با #لذت فراوانی میخواند.
🔰از زمانی که #پسرم به دنیا آمد و تا روزی که #شهید شد🌷 هیچوقت یادم نمی آید حرف بدی زده باشد📛 از همان کودکی بسیار #مهربان و خوشزبان بود. خیلی سر و زبان داشت.
#شهید_عارف_کایدخورده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹سال 1367 بود که #محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد. او در #شب_جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه🏴 به
#چطورشهیدبشیم⁉️
️🌳ویژگی های #شهید هادی ذوالفقاری
۱- همیشه #دائم_الوضو بود.
۲- #مداحی میکرد.
۳- ذکر📿 میگفت.
۴- عاشق #امام_حسین(علیه السلام) و گریه😭 برای ایشان بود.
۵- #اخلاص او زنبان زد رفقا بود.
۶- اگر کسی از او #تعریف میکرد، خیلی بدش می آمد.
۷- وقتی که شخصی از زحمات او تشکر میکرد، میگفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد! یعنی ما کاری نکردیم☺️ همه کاره #خداست وهمه ی کارها برای خداست.
۸- انرژی اش را وقف #هیئت و کار فرهنگی کرده بود.
۹- روی صورتش چفیه می انداخت و میگفت: اگر به #نامحرم نگاه کنیم راه #شهادت بسته میشود.
۱۰- خیلی دوست🌸 داشت از حرم #حضرت_زینب(علیهاالسلام) دفاع کند و میگفت: نباید بگذاریم #حرم عمه ی سادات دست تروریست ها👹 بیفتد
۱۱- هیچ وقت از #اتفاقات نگران کننده حرف نمیزد. آرامش😌 درکلامش جاری بود
۱۲-نمیگذاشت❌ کسی از دستش ناراحت شود اگر دلخوری پیش می آمد، #سریعا از دل💗طرف در می آورد. هیچ وقت دوست🥀 نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh