eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3438779.mp3
4.04M
🔻ختم چله کلیمیه 💐قرائت زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا 👈جهت تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) 🌱 سَلامٌ عَلےٰ آلِ یٰاسینْ ... 🌹 #روز_دوم 🌹 #التماس_دعا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فرازی_از_وصیت 5⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه #شهید_سیدمحمود_موسوی🌷 ⚜این وصیت‌نامه📜 را در حالی می‌نویسم ک
#فرازی_از_وصیت 6⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه #شهید_محسن_حججی🌷 ⚜چشم امیدم فقط به کرم #خدا و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند😔 و به این بنده ی بدِ #پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند؛ که اگر این چنین شد؛ الحمدالله رب العالمین🙏 ⚜اگر روزی خبر #شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید❌ اوست که #رو_سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند ⚜عمریست شب و روزم را به #عشق شهادت🌷 گذرانده ام… و همیشه اعتقادم این بوده و هست که #باشهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم👌 ⚜خیلی تلاش کردم که خودم را به این #مقام برسانم ⚡️اما نمی دانـ❓ـم که چقدر توانسته ام #موفق باشم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 در محضر شهید ڪاری که انجام میدهید، حتی #نایستید ڪه ڪسی بگوید #خسته_نباشید! ازهمان در پشتی بیرون ب
🌾مراسم تشییع شهدا🌷 را خیلی مفصل آن شب تلویزیون📺 پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من #زهرا را در بغلم نشاندم و هر دو با هم این مراسم را دیدیم و #اولین_بار زهرا قضیه را از تصاویر تشییع پدرش در تلویزیون فهمید😔 🌾همان موقعی آهی کشید و گفت: مامان #باباشهیدشد؟ که من گفتم بله او شهید شده🕊 خب خیلی سخت بود. اما #خدا کمک کرد. #زهرا هم کم کم با قضیه کنار آمد. اما آه سوزناکی💔 که آن لحظه کشید را #هیچ_وقت فراموش نمی‌کنم. 🌾هرچند باید بگویم #حاج_حسن کنار ماست💞 و ما اصلا هیچ گاه احساس نمی‌کنیم که نیست❌ حتی در زمان حیاتش به خاطر ماموریت‌ها خیلی اوقات در خانه نبود ولی الان آن #ماموریت‌ها هم نیست و ما دائم حضورش را در خانه احساس می‌کنیم😊 ✍پ ن: زهرا؛ دختر کوچک شهید تهرانی مقدم در زمان شهادت او، 5 سال و نیم‌اش بود. #شهید_حسن_تهرانی_مقدم #پدر_موشکی_ایران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾مراسم تشییع شهدا🌷 را خیلی مفصل آن شب تلویزیون📺 پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من #
5⃣5⃣1⃣1⃣ 🌷 زهرا خانم تهرانی مقدم 🔰پررنگ‌ترین ‌تصویر پدر در ذهن من💬 شیطنت‌ها و اوست. شب‌ها معمولاً دیر به خانه می‌آمد و من هم پابه‌پای ساعت می‌ماندم تا از راه برسد. گاه ساعت از نیمه‌شب🌒 می‌گذشت که می‌رسید. 🔰از صبح سر کار بود، اما وقتی می‌آمد، انگار همۀ خستگی‌ها و کار را پشت در خانه🚪 می‌گذاشت. من همیشه فکر می‌کردم دوشخصیت و دوجلد دارد؛ کسی که سر کار می‌رود و کسی که با و قوا به خانه می‌آید. 🔰سر کار که بود، خسته و گرسنه😋 می‌شد. بیشتر وقت‌ها پیتزا🍕 می‌خرید که بخورد، اما دلش نمی‌آمد که به آن دست بزند. همان‌طور سالم و دست‌نخورده، می‌آوردش خانه🏡 و با ما غذای خانگی می‌خورد. پیتزا هم روزی می‌شد برای فردای مدرسه. 🔰از همان‌لحظه‌ای که می‌آمد، ما شروع می‌شد. حتی لباس‌هایش را عوض نمی‌کرد❌ تا در را باز می‌کرد، در خانه چشم می‌گرداند👀 دنبال من که به رسم همیشه، با او بازی می‌کردم😅 🔰جاهای خیلی سختی هم قایم می‌شدم و بازی‌مان، یک‌بازی بود که باید واقعاً دنبالم می‌گشت👌 همیشه در همه‌چیز برایش اول بودم. همیشه می‌گفت: "اول زهرا" بعد بقیه☺️ 🔰همکارهای که همیشه با او بودند👥 می‌آمدند. تا پدر حاضر شود، من پیش آن‌ها می‌رفتم و کلی با هم می‌کردیم. حتی به پارک می‌رفتیم و صبـ☀️ـح، کلی به من خوش می‌گذشت. 🔰هرروز هم برایم یک‌جایزه🎁 می‌آوردند. هم نداشت🚫 همیشۀ همیشه. آقای نواب صدایم می‌کرد ، یعنی خوابالو😅 بعد، پدر که آماده شده بود، می‌آمد و من را به می‌برد و خودش با آن‌ها به سر کار می‌رفت. 🔰 که آمدند، خانه خیلی شلوغ👥👥 بود. خیلی. من از آن‌همه جمعیت ترسیده بودم😰 نمی‌دانم چرا خیلی به‌هم‌ریخته بودم. که جلو بروم و آقا را از نزدیک ببینم. مادر خیلی دوست داشتند که آقا را ببینم. کردند و من را جلو آوردند😍 آن‌قدر کوچک و دستپاچه بودم که منی که از اولین‌سال‌های زندگی‌ام به سر داشتم، بی‌حجاب رفتم پیش آقا. ایشان مهربانانه💖 من را روی پایشان نشاندند. 🔰چندین‌ماه📆 از آن‌دیدار گذشت. یک‌روز خواسته بودند ما را در دیداری خصوصی👌 ببینند. وقتی با پیششان رفتم، خندیدند و گفتند: «زهراخانم! چادر پوشیده‌ای! یادت هست آن‌روز بودی بدون روسری آمدی⁉️» زبانم بند آمد. 🔰فکـ💭ـرش را هم نمی‌کردم که انقلاب، با آن‌همه دغدغه و ، من، دختربچۀ پنج‌سالۀ ساده‌ای را مانده باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#این_جمعه_هم_نیامدی💔 🌾مولاجان❣ تو بین #منتظران غریبی 🌿عجیب تر که چه آسان #نبودنت شده عادت 😔 🌾چه #بیخیال نشستیم ✘نه کوششی ✘نه وفایی 🌿فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که #بیایی... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Alireza Joursasra - GHorob jomeha.mp3
6.34M
🎵 #صوت_امام_زمان 💔غروب جمعه ها... 🎤🎤 #علیرضا #جورسرا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا💞 ❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می
🔸چند سالی از #تولد مهدی نگذشته بود که پدر دعوت حق را لبیک گفت🕊 و به #دیار_باقی شتافت، مهدی به همراه مادر و برادرش👥 به شیراز رفتند وتا کلاس پنجم ابتدایی در #شیراز درس خواند و بعد از آن با خانواده به کرج مهاجرت کردند. 🔹در #کرج شروع به کار کرد تا هفده سالگی📆 که برای خدمت سربازی به #سپاه پاسداران رفت، در حین خدمت به عضویت سپاه درآمد و تا زمان #شهادت در سپاه بود. 🔸همزمان با عضویت در سپاه به درس خواندن📚 ادامه داده و چون در قسمت #نیروی_دریایی سپاه بود بیشتر مواقع در قشم حضور داشت. مهدی بعلت فیزیک بدنی قوی💪 که داشت دوره های مختلف #غواصی رزمی و ورزشی را در سپاه گذرانده بود✔️ 🔹حین انجام کار، #مهدی درس میخواند و تا زمانی که در #قشم حضور داشت موفق به اخذ دیپلم📃 میشود و در سن بیست و پنج سالگی ازدواج💍 کرد. راوی: همسر شهید #شهید_مهدی_عسگری #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عمــــــار... دلتنگیــ💔ـم برای #صاعقه ی نگاهت. از همان ها که تخریب⚡️ میکند بنای آلودگی ها را و #م
♦️هر دو «سردارزاده» بودند و هم‌ دانشگاهی. درسشون که تموم شد، شدند #همکار دست تقدیر #همرزمشون هم کرد👥 در جبهه‌های سوریه، برای دفاع از حریم اهل بیت. ♦️آخه هر دو، عاشق❤️ سینه چاک #امام_حسین بودند. ↼یکی‌شون شد؛ #فرمانده تیپ سیدالشهدا ↼یکی‌شونم #تخریبچی تیپ سیدالشهدا✅ ♦️القصه؛ #تخریبچی زودتر شهید شد🕊 اونم چه #شهیدی...! فرمانده هرچی که تو روضه‌ها خونده و شنیده بود حالا به چشم می‌دید😔 یه پتو آورد و شروع کرد به #جمع_کردن گلی که پرپر شده🌷 بود. ♦️تخریبچی شو تو بغل گرفت💞 و گفت: ای بی‌معرفت! #رفتی و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بی‌معرفت نبود. سه روز🗓 بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و #باهم پر‌کشیدند🕊 تا خود خدا. همون‌جایی که #حسین(ع) ساکن بود. ♦️خلاصه قصه شون هم شد: ⇜عشــ💖ـقِ سیدالشهدا ⇜ #تیپ سیدالشهدا ⇜محضر #سیدالشهدا #شهید_محمدحسین_محمدخانی (حاج عمار) فرمانده تیپ سیدالشهدا #شهید_روح_الله_قربانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_بیستم 0⃣2⃣
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 1⃣2⃣ اما آن قدر اصراڔ ڪردݥ ڪہ مجبوڔ شد حرف بزݩد : (( در قنوتـــ نماز بودم ڪہ گویے از فضاے ݥسجد خارج شدم. نمے دانے ݘہ خبر بود❗️ آنݘہ ڪہ از زیبایۍ هاے بهشتـــ و عذاب هاے جهڹم گفتہ شده همہ ڔا دیدݥ❗️ انبیاء ڔا دیدݥ ڪہ در ڪناڔ هݥ بودند و... )) *** سوار یڪ ماشین شدیݥ. ما پشتـــ ݥاشیݩ نشستہ بودیݥ و خودرو با سڔعتـــ حرڪت مے ڪرد. این ماشین هیـــݘ حفاظے در اطراف خود نداشتــ. در ســـر هـــــر پیچ یڪے دو نفر از ڪسانے ڪہ سواڔ شده بودند به پایین پرتـــ مے شدند❗️ جاده خرابـــ بود. ماشین هم با سرعتـــ مے رفت. سر پیچ بعدے آن قدر با سرعتــ رفت ڪہ دستـــ من هم جدا شد و... نزدیڪ بود از ݥاشیݩ پرتـــ شوم. اݦا دڔ آڹ لحظہ ے آخـــر فریاد زدݥ : (عج). در همیݩ حاݪ یڪ نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زݥین بیفتـــم. من به سݪامتــ توانستݥ آن گردنہ ها را رد ڪنم. در همیـــن لحظہ از پریدݥ. فهمیدم ڪہ در سخت ترین شرایط دستــ از داݦن امام زماݩ (عج) بڔ نداریم. وگرنہ تندباد حوادثـــ همہ ے ما را نابود خواهد ڪرد. این ماجــــرا را احمـ🌹ـدآقا در جمع بچہ هاے مسجد تعریف ڪرد. ✨✨✨ معراج :سال اول دهہ ے شصت بود. شرایــط ڪشور بہ دلیل جنگ و دشمنان داخـلے وخارجے انقلاب بسیـار پیچـیده بود. من با احمــ🌹ـد آقا در محـل دوست بودم. خانہ ے ما در ڪوچہ ی جنوبے مسجــد امین الدولہ و خانہ ے احــمـ🌹ـد آقا در ڪوچہ ے شمالـے مسجد قرار داشت. من چـہار سـال از ایشـان ڪوچڪ تر بودم. اما شخصیت ایشـان بسـیار در من تاثـیر گذاشـتہ بود. احــمـ🌹ـد آقا بســیار بہ نماز اول وقــت اهمیــت مے داد. بہ صورتے ڪـہ موقــع نماز همـہ ے ڪار ها را ترڪ مے ڪرد. آن روز ها را فرامـوش نمے کنم. احــمـ🌹ـد آقا هنگــام نماز گویے هیچ ڪس را جز خداوند نمے دید. از همہ ے دنیا فارغ بود و عاشـ💗ـقانہ مشغول مناجات با پروردگــار مـے شد. این اخلاق او در تمــام نوجوان هایے ڪہ اطراف او بودند تاثـیر گذاشتہ بود. بچــہ ها هم بہ نماز اول وقت مقید شده بودنـد. البتہ این ها همہ از تاثیرات استادے مانند حاج آقا حق شـناس بود. ایشـان براے ما داستان ها و روایت هاے بسـیارے در فضیلـت نماز اول وقت و باحضور قلــب مے گفت. ما در محلــہ ے چہارراه مولوے وسید اسماعـیل تہران بودیم. شرایط محل بسـیار..... ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖(فوق العاده زیبا) 2⃣2⃣ شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیر داشت. روحیه ی لات بازی و... اما عجیب بود که همه ی بچه ها احمدآقا را به عنوان یک استاد قبول داشتند. شب ها بعد از نماز داخل مسجد دور هم جمع می شدیم و احمد آقا برای ما احکام می گفت. بعد هم کمی صحبت و نصیحت و بعد از هم جدا می شدیم. احمد آقا یک استاد کامل و یک راهنمای راه خدا داشت. ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و آهسته و به طور او را نصیحت می کرد. ندیده بودم که احمد آقا کسی را در نصیحت کند. به جای این کار کاغذهای کوچکی برمی داشت و معایب اخلاقی ما را داخل آن می نوشت. بعد آن را به طور مخفیانه به شاگردهایش تحویل می داد. روز به روز روحیات معنوی احمدآقا تغییر می کرد. هر چه جلو می رفتیم نمازهای احمدآقا معنوی تر می شد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی می کرد از بقیه فاصله بگیرد❗️ در انتهای مسجد امین الدوله یک در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود. آنجا یک نفر می توانست نماز بخواند. احمدآقا بیشتر به آنجا می رفت و از همان جا به جماعت متصل می شد. یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم❗️ احمدآقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش . گویی یک در مقابل یک با عظمت قرار گرفته. نماز احمدآقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم. او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید ، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود. در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم. اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از داشت❗️ ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_3325649.mp3
20.89M
✬عکس #رفیق_شهیدم🌷 ✬تو قاب چشمامه #هرشب😔 🎧شــور 🎤 #سیدرضا_نریمانی به یاد #شهدای_مدافع_حرم🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خوب است حتی به همین قاب عکسـ📸 هـا 💥اما دلم برای تنگ میشود💔 به نمی آیی؟😔 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🔸می شـود عالـ🌎ـم پُـر از ▪️آوازه‌ ی #آقـایی ات 🔹یوسفان را محو خواهی کرد ▫️با زیبایی ات😍 🔸می شود تسلیم محضِ #ذوالفقارت ▪️شرق و غرب↔️ 🔹سجده↶ خواهد کرد ▫️پای هیبت #زهرایی ات #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#صبح می‌خندد و من گریه کنان😢 از غم دوست ای دم صبـ🌤ــح چه داری خبر از مقدم #دوست برخودم #گریه همی ‌آید و برخنده تو🙂 تا تبسم چه کنی⁉️ بی‌خبر از مبسم #دوست #شهید_محمدحسین_میردوستی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5821212627900040604.mp3
1.83M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: استاد #عالی 🔖 زندگی پاک 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 ✨مدتی پیش از #شهادت چند نفر از دوستانش تماس گرفتند که به #سپاه آمل بیا ولی قبول نکرد، من هم ا
🔻به نقل از: همکارش 💢در مرز بودیم آقا روح الله همیشه علاقه به نماز اول وقت📿 داشت 💢همیشه رو راست بود آقا روح الله برای کار نمی کرد✖️ همیشه می گفت من برای کار می کنم👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پیامکی_از_بهشت رفیق مجازے من حواست باشہ ... رفیق اونـےِ ڪه ما رو بہ امام زمان (عج) برسونہ ، باقی
#سیره_شهدا 🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋 داشته باشد؛ نه این که بخواهد #تظاهر به زهد کند و از روی تصنع باشد؛ روحیه اش😇 این طور بود! 🔹این اواخر در میدان #آرژانتین روی چمن ها🌱 نشسته بودیم که پرسیدم: "با حقوق💰 پاسداری #زندگی چطور میگذرد؟ " 🔸گفت: من راضی به گرفتن همین حقوق هم نیستم❌ دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند و شغل #پاسداری برای #تأمین_زندگی نباشد!! #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهدا 🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋
6⃣5⃣1⃣1⃣ 🌷 💠کتاب 🔰شوق داشت، به ویژه ازچندماه مانده به ؛ اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد❌ علی رغم اینکه درجمهوری اسلامی، دوست و دشمن😈 این همه توی سر تبلیغ از وجنگ وگفتن ونوشتن از دفاع مقدس📝 می زنند 🔰به عنوان برادرِمحمودرضا👥 می گویم: که او هرچه داشت، از دفاع مقدس داشت.شخصیت محمودرضا حاصل اُنس💞 باهمین ها وفیلم ها🎥 و ها وگفتن ها ونوشتن ها از شهدای دفاع مقدس🌷 بود. 🔰دانش آموز بود که با پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود. مرتب برای دیدن آرشیو🎞 عکس هایش سراغش می رفت. اولین ریشه های به فرهنگ جبهه وجنگ راحاج بهزاد در او ایجاد💖 کرده بود. 🔰کتابخانه ای📚 که از او به جامانده، تقریباً تمام کتابهای منتشرشده در حوزه دفاع مقدس در چند سال گذشته را در خود گنجانده است. مثل همه ی بچه های ، به یاد ونام وتصاویر📸 سرداران شهید دفاع مقدس، به ویژه تعلق خاطر داشت. 🔰این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات بود. گاهی ازمن می پرسید فلان کتاب راخوانده ای⁉️ واگر میگفتم نه✖️ نمیگفت بخوان، می خرید وهدیه🎁 میکرد. اواخر، چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم. ازبین این کتابها📚کوچه نقاش ها، دسته یک، همپای صاعقه وضربت متقابل یادم مانده💬 است. 🔰مجموعه سیری درجنگ ایران وعراق💥 را که ازکتابخانه ی خودش به من کرد، هنوز به یادگار دارم. یک بار هم رُمانی را که براساس زندگی نوشته شده بود، ازتهران برایم پست کرد📬 که بخوانم. 🔰یادم هست باهم در مراسم این کتاب📙 شرکت کرده بودیم. سردار هم درآن مراسم حضورداشت. به سردارسعیدقاسمی وموسسه فرهنگی میثاق هم علاقه مند💖 بود و بدون استثنا، هرسال بارفقایش درمقتل شهدای فکه🌷 که سردار حضور می یافت، حاضر می شد. چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا . هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم😔 به روایت: برادر بزرگوار شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۹ استاد پرهیزگار .MP3
922K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه بقره✨ #قرائت_صفحه_نهم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh