🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠راز شهیــد همت... 🔸بارها به مَـن مـی گفـتند: «این چه #فرمانده لشـکری است که هـیچ وقت زخمی
حواسش به ماست!
میگفت: به #جوانان بگویيد
👈چشم شهيدان🌷 و تبلور #خونشان
به شما دوخته است ...
#دیدهبان
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
[ #چله_عظیم_قرن ]
چهل روز قرائت زیارت عاشورا...
از شب نیمه شعبان تا ۲۳ رمضان
به امید آمدن منجی و مولایمان،
دعوتنامهایی برای بهترینهایمان♥️
#طرح_فرج
#انتشارحداکثری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#کوچکترین_رزمنده دفاعمقدس ...
💢نخستین بار بهصورت انفرادی
در سال ۵۹ به جبهه اعزام شد
در آن زمان تنها "۱۰ سال" داشت
و تا ۱۸ سالگی📆 نیز پس از ۶ماه
تحمل #اسارت از جبهه بازگشت
#رزمنده_سعید_فرجود
#تیپ_تکاوری_امامحسن
#نوجوانان_دفاع_مقدس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹این نوجوان 17ساله ی #لبنانی که در "سوریه" شهید شد🌷به مادرش میگوید: با توجه به خوابی که دیده ام، این #آخرین نهاری است که باهم میخوریم.
🔸مادرش اجازه ی تعریف کردن خواب را نمیدهد❌خوابش را برای #دوستانش اینچنین تعریف کرده بود: دوشب است خواب میبینم روی سینه ام نشسته اند تا #سرم از تنم جدا کنند
🔹که امام حسین(ع) در خواب گفتند: نترس #سر_بریدن درد ندارد، سر من را هم بریدند، درد نداشت😭
(سر مبارک شهید توسط داعش بریده شد)
بعداز #پنج_سال پیکر پاک شهید به آغوش مادرش بازمی گردد🌷
#شهید_ذوالفقار_حسن_عزالدین
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌸میلاد گل نرگس🌸🍃
🎊نیمه ی شعبان گل نرگس🌸 شکفت
🎀چلچله از شادمانی #شب نخفت
🎊آبشار یک لحظه آرام شد، نریخت
🎀تا که رازش با #گل_نرگس بگفت
🎊سرو حیران شد از آن فر و جلال
🎀ماه🌝 فرو مانده درآن حسن جمال
🎊آسمان از شوق😍 بارش سر گرفت
🎀کوه حیران ماند از آن عرف و کمال
🎊اطلسی در باغچه خندید و شکفت
🎀لحظه ی سبز #دعا با غنچه گفت:
🎊هر چه زیبایی خداوند افرید
🎀جملگی در غنچه ی #نرگس نهفت
میلاد پر نور و
با سعادت #مهدی_موعود(عج)
بر همه شیعیان مبارک باد ...🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - میمیره ملتی که توی راه تو شهید نداره - رسولی.mp3
6.29M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)
💐میمیره ملتی که توی راه تو شهید نداره
💐دروغ میگه اون کسی که تورو داره و امید نداره
🎤 #مهدی_رسولی
👌فوق زیبا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✊اینجاخانه #شهیدی است که به انتظار "قیام مولایش" آرام گرفته است
💐شادی روح #شهید_مصطفی_ابراهیمی_مجد صلوات🌸
#گلزار_شهدای_تهران🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_ششم 6⃣ 🔮یاد آن قصه افتاد. قص
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_هفتم 7⃣
🔮با همه این ها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام #خواستگاری کرد. گفتند نه❌ آقای صدر دخالت کرد و گفت: «من ضامن ایشانم. اگر دخترم بزرگ بود #دخترم را تقدیمش می کردم.» این حرف البته آن ها را تحت تاثیر قرار داد. اما اختلاف به قوت خودش باقی بود🙁 آنها همچنان حرف خودشان را می زدند و من هم حرف خودم را. تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی شده با #مصطفی ازدواج کنم.
🔮فکر کردم در نهایت با اجازه #آقای_صدر که حاکم شرع است عقد می کنیم، اما مصطفی مخالف بود🚫 اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود👌 می گفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آن ها را #راضی کنید. من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادر تان ناراحت باشد. با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی کوتاه می آمد جلوی پدر و مادرم. وسواس داشت که آن ها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند.
🔮اولین و شاید #آخرین باری که مصطفی سر من داد کشید به خاطر آنها بود: روزهایی بود که جنوب را دائم بمباران💥 مي كردند. همه آن جا را ترک کرده بودند. من هم بیروت بودم. آقا مصطفی #جنوب مانده بود با بچه ها و من که به همه شان علاقه مند شده بودم نتوانستم صبر کنم و رفتم مجلس شیعیان پیش "امام موسی" سراغ مصطفی و بچه ها را گرفتم. آقای صدر نامه ای به من داد و گفت: باید هر چه سریع تر این را به دکتر چمران برسانید.
🔮با استاد یوسف حسینی زیر توپ و خمپاره راه افتادیم رفتیم #مؤسسه. آن جا گفتند دکتر نیست. نمی دانند كجا است. خیلی گشتیم و دکتر را در #الخرایب پیدا کردیم. تعجب کرد😟 انتظار دیدن من را نداشت. بچه ها در سختی بودند. بمب و خمپاره، وضعیت خیلی خطرناک بود. مصطفی نامه را از من گرفت و پاسخی نوشت که من برسانم به آقای صدر.
🔮گفتم: نمی روم🚷 این جا می مانم و به بیروت بر نمی گردم. مصطفی اصرار داشت که نه، شما باید هرچه زودتر برگردی #بیروت. اما من نمی خواستم برگردم و آن وقت مصطفی، که آن همه لطافت و محبت داشت برای اولین بار خیلی خشن شد و فریاد زد🗣 گفت: برو توی ماشین این جا #جنگ است. باکسی هم شوخی ندارند! من خیلی ترسیدم و هم ناراحت شدم. خوب نبود، نه این که خوب نباشد، اما دستور نظامی داد به من و من انتظار نداشتم جلوی بچه ها سرم #داد بزند.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_هشتم 8⃣
🔮وقتی من خواستم برگردم، مصطفی جلو آمد و به یوسف حسینی گفت: شما برو، من ایشان را با ماشین خودم🚗 می رسانم. تمام راه از الخرایب تا #صیدا را گریه می کردم. به مصطفی گفتم: من فکر می کردم شما خیلی با لطافتی، تصورش را نمی کردم این طور با من برخورد کنی. او چیزی نگفت تا رسیدیم صيدا، جایی که من می بایست منتقل می شدم به ماشین یوسف حسینی که به بیروت برگردیم. آن جا مصطفی از من معذرت خواست. مثل همان مصطفایی که می شناختم.
🔮گفت: من قصدی نداشتم، ولی نمی خواهم شما بی اجازه فامیلتان بیایید و #جنوب بمانید. شما باید برگردید و با این ها باشيد. به هر حال به روزهای سختی بود. اجازه نمی دادند از خانه🏡 بروم بیرون. بعد از هجده سال تنها این ور و آن ور رفتن، کلید ماشین را از من گرفتند. هر جا می خواستم بروم #برادرم مرا می برد و بر می گرداند تا مبادا بروم مدرسه یا پی آقای غروی.
🔮طفلک #سید غروی به خاطر ازدواج من خیلی سختی کشید. میگفتند: شما دخترم را با این آقا آشنا کردید. البته با همه این فشارها من راه هایی پیدا می کردم و مصطفی را می دیدم☺️ اما این آخری ها مصطفی خیلی کلافه و عصبانی بود. یک باره گفت: ما شده ایم نقل مردم. فشار زیاد است، شما باید یک راه را انتخاب كنید، با این ور و یا آن ور، دیگر قطعش کنید😔 مصطفی که این را گفت بیش تر #غصه دار شدم. باید بین پدر و مادرم که خیلی دوستشان می داشتم و او، یکی را انتخاب می کردم. سخت بود، خیلی سخت.
🔮گفتم: مصطفی اگر مرا رها کنی می روم آن طرف، #تو باید دست مرا بگیری! گفت: آخر این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد. آن شب وقتی رسیدم خانه، پدر و مادرم داشتند تلویزیون📺 تماشا می کردند. تلویزیون را خاموش کرده و بدون آن که از قبل فكرش را کرده باشم گفتم: بابا! من از بچگی تا حالا که بیست و پنج شش سالم است هیچ وقت شما را #ناراحت نکرده ام و اذيت نکرده ام، ولی برای اولین بار می خواهم از اطاعت شما بیایم بیرون و عذر می خواهم! پدرم فكر می کرد مسئله من با #مصطفی تمام شده✘ چون خودم هم مدتی بود حرفش را نمی زدم. پرسید: چی شده؟ چرا⁉️ بی مقدمه، بی آن که مصطفی چیزی بداند. گفتم: من پس فردا #عقد می کنم. هر دو خشکشان زد.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - برکات و اعمال شب نیمه شعبان - حجت الاسلام فرحزاد.mp3
2.57M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)
♨️برکات و اعمال شب #نیمه_شعبان
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #فرحزاد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - امشب مهمونتم مولا یابن الحسن - نریمانی.mp3
6.58M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)🌸
💐امشب مهمونتم، مولا #یابن_الحسن
💐هستم سرباز تو، نذر تو جان من♥️
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌بسیار زیبا👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌼 #تنهایت_گذاشتیم...
و در هیاهوی دنیا، صدایت را گم کردیم.
حالا که به تاوان این #غفلت، از زمین و زمان بلا میبارد، به دامان خودت♥️ پناه می آوریم.
#حضرت_پدر!
صدای فرزندان گنهکارت🔞 به آسمان نمیرسد؛ پس خودت برایمان #استغفار کن...
«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا، إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»🤲
#بدم_المظلوم_عجل_فرج_المظلوم
#مهدی_غریبتر_از_حسینه💔
#میلادت_مبارک🌸
#شبتون_مهدوی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🎉خوش اومدی #یوسف_زهرا
صاحبِ ذوالفقارِ مولا
🎈جشنِ #ظهور_تو میگیریم
یه روز تو کربلا ان شاالله🤲
دلبـ♥️ــرم اومـدھ
اوني کھ تو #قنـوتم
اسمشـو میبـرم اومــدھ😍
#ولادت_حضرت_موعود مبارکباد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷ای شـهیـد...🌷
باید #خودت تمـام
دلـمـ♥️ را عـوض کنی
با این دلـم، به دردِ
#امامَم نمی خورم😢
محبوبِ دلِ صاحب💖 که شوی
#شهیدت می کنند🕊
#شهید_روح_الله_صحرایی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - برای امام زمان (عج) کم گذاشتیم - حجت الاسلام دانشمند .mp3
3.17M
♨️برای امام زمان (عج) کم گذاشتیم
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚜خدايا! تو مي داني كه فقط به خاطر #رضاي_تو آمده ام و به خاطر راضي نمودن قلب مقدس♥️ فرمانده كل جبهه ها #حضرت_مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و پاسخ به نداي نائب بر حقش امام عزيزم.
⚜خدا اين جسم #گنهكار را در اين راه بپذیر و خدايا در لحظات آخر كه در خون ناقابلم❣ مي غلتم مولايم #مهدي عزيز را بر بالينم برسان🤲
#شهید_حسن_محمدنیا🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ده دقیقه دیگه سخنرانی حضرت آقا
به صورت زنده
از #شبکه_یک سیما
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠خاطره ای از گفتگوی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با #رهبر عزیزمان:
🌾یکبار #آقا مرا صدا زدند و اشاره کردند که جلو بیا. وقتی نزدیک رفتم، کتابی را که در دستانشان بود، باز کردند📖 و عکس چند تن از #شهدا را نشان من دادند
🌷شهید باکری
🌷شهید باقری
🌷و شهید زینالدین.
🌾یکی از عکسها، عکس #خودم بود. آقا به من گفتند که عکس شما با بقیۀ عکسها چه مطابقتی دارد⁉️ من هم از اینکه عکس دوران #جوانیم بود، عرض کردم ما هم سن و سال بودیم.
🌾آقا فرمودند: آنها "وظایف" خود را انجام دادند و رفتند. مصلحت خداوند بر این بود که شما #بمانید و باشید و کاری که چه بسا سختتر از کار آنهاست، انجام دهید✅ اگر #شما نباشید، چه کسی میخواهد این کار را انجام دهد؟
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دلم به #مهر_تو يک دم غم زمانه نداشت که اين پرنده🕊خوش نغمه درپناه توبود بلور اشک به چشمم شکست وقت #و
راهیست راه عشق♥️
که #هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که #جان بسپارند
چاره نیست😔
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
راهیست راه عشق♥️ که #هیچش کناره نیست آن جا جز آن که #جان بسپارند چاره نیست😔 #شهید_محمدتقی_سالخو
3⃣4⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰آقا محمد تقی هم تختی🛌 من بود تو دوره یه روز که خیلی #بدحال بودم و تازه از دکتر اومده بودم محمد تقی پیشم بود دائم نگران پست شبم بودم😥 ولی واقعا نمی تونستم پست بدم
🔰محمد تقی هی می گفت #نگران نباش بهتر میشی تا اینکه من شب خوابیدم😴 و کسی برا پست منو بیدار نکرد. صبح که بیدار شدم دیدم همه کسایی که اون شب پست بودن اتیکتشون تو جیب #محمدتقی بود
🔰که فکر کنم #شهید صمد امید پورم یکی از اونا بود. تازه فهمیدم همه پستا و پست منو تا صبح خودش داده😔
🔰یادش بخیر خیلی دلم براش تنگ میشه💔 مخصوصا روز #رفتنش که بهم زنگ زد و خواست برم که با هم خداحافظی کنیم. انگار بهش الهام شده بود دیگه بر نمی گرده😭
راوی: آقای صادق پورعلی از هم دوره ای های دانشگاه
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh