eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
# تلنـگــــــــر🔔🔔 ✿عهد با (عج) یعنی من بدانم آقا جان یکی از اصلی‌ترین عوامل ✘عدم ظهور شما گناهان🔥 من است.😔 ✿دینداری بدون دینداری باطل📛 است‌. دین بدون امام زمان(عج) دینداری کسانیست که بر سر نیزه کردند. ✿روز و روزگاری که در آن نام و یاد امام زمان(عج) نباشد🚫 دو قرون فایده ندارد. ولو شما ده هزار رکعت بخوانی. اگر دشمنی با دشمنان و دوستی با امام زمان(عج) در زندگیمان ساری و جاری نباشد عهد ما هیچ فایده‌ای ندارد.😔 ✿ مگر می‌شود من حسین ابن علی(ع) باشم⚡️ ولی مسلم(ع) را تنها بگذارم.امام ما است. او حتما پیروز است✌️. ✿ فلذا آزمون‌ها از آمدن او گرفته می‌شود. 🎤 استاد 🎤 مراسم عید بیعت سال ۱۳۹۵ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خسته و وامانده‌ام، دیگر رمقی ندارم😞، صبر و حوصله‌ام پایان یافته⛔️ زندگی در نظرم سخت و ملالت بار است؛ می‌خواهم از همه کنم. می‌خواهم به کنج عزلت بگریزم. آاااه دلم گرفته💔 زیر بار خرد شده‌‌ام. به سوی می‌آیم و از تو کمک می‌خواهم🙏، جز تو دادرس و پناه‌گاهی ندارم. بگذار فقط تو بدانی😢، فقط تو از آگاه باشی. اشک دیدگان خود را به تو تسلیم می‌کنم😭 کمکم کن. که کمتر سوی تو آمده ام. بیشتر وقتم صرف دیگران شده😔 عفوم کن🙏 از علم و دانش📚، کار و کوشش، دنیا 🌎و مافیها، معلم و مدرسه، زمین و آسمان و البته ؛ خسته و سیر شده‌ام. خوش دارم مدتی در گوشه خلوتی فقط بگذرانم؛ فقط اشک بریزم، فقط ناله کنم😭 و فشارها و عقده‌های درونی‌ام را فقط به تو بگویم🗣 ، ای دوست قدیمی من، سلام بر تو، بیا که دلم به خاطرت می تپد💗 ! معنی زندگی را نمی‌فهمم، از همه چیز خسته شدم؛ فقط یک فرشته آسمانیـ🕊 است که همیشه بر قلب❤️ و جان من سایه می‌افکند. مرا خسته نمی‌کند. یک دوست قدیمی است که از اول عمر با او آشنا شده‌ام و هنوز از مجالست با او لذت می‌برم😍. فقط یک شربت شیرین، یک نور و یک نغمه دلنواز🎵 وجود دارد که برای مفرح است و آن دوست قدیمی من 🌷 است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣2⃣6⃣ 🌷 💠نماز "عشق" به روایت 🔹عادت خیلے خوبے داشت.معمولا براے هرڪار خیرے ڪه مےخواست انجام بده دو رڪعت مےخوند.یادمه یڪ بار مےخواست بره با یڪے از جوان هایے ڪه خیلے اهل مسجد🕌 و .. نبود صحبت ڪنه،آستین هایش رو بالا زد و گرفت و رفت دو رڪعت نماز خواند📿 🔸بعد از نماز دعا ڪرد ڪه در ڪلامش تاثیر قرار بده👌 و از خونه بیرون رفت👤.با این ڪارش مےخواست اثر وضعے روے و ڪارهاش بزاره و همین طور هم شد. 🔹من براے ازدواجم💍 خیلے سخت گیر بودم.دوست نداشتم از ڪانون پر مهر خانواده👨👩👧👦 و سایه پدر و مادر جدا بشوم. تا اینڪه یڪے از سید میلاد به خواستگارے آمد هرچقدر با من صحبت ڪرد مجاب نشدم☺️. 🔸تا اینڪه یڪ روز اومد منزل،آستین هایش رو بالا زد و رفت وضو گرفت، رو پهن ڪرد و الله اڪبر گویان مشغول نماز شد!دو رڪعت نماز خواند.نمےدونم چه نمازے بود❗️ و با چه نیتے خواند ⚡️اما حال عجیبے داشت . 🔹بعد از اینڪه نمازش تمام شد ، اومد نشست ڪنارم👥. خیلے با محبت💞 شروع به صحبت ڪرد.از اش به من گفت و اینڪه من رو چقدر دوست داره 😍و ... ڪم ڪم دیدم ڪه چشمانش اشڪ بار شد😢.همین طور ڪه داشت صحبت میڪرد و از چشم هایش مےاومد. 🔸سید با من ڪه خواهرش بودم خیلے بامحبت صحبت مےڪرد و الحمدالله خیلے زود این مشڪل حل شد✅. حق بود... نسبت به خانواده خیلے با عاطفه بود. 🔹در مراسم ازدواج من خیلے گریه ڪرد😭.با اینڪه ممڪنه خیلے از هم سن و سالهای سید از روی ،غرور و .. هیچ وقت اینڪارو انجام ندهند🚫.اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود💟. 🔸هنر تمامے و سید میلاد این بود ڪه با این همه عاطفه از خانواده دل ڪندند💕 و رفتند. 📚برگرفته از کتاب: 🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰سه‌شنبه بود. من به جلسه #قرآن رفته بودم. در جلسه قرآن بودم که به من #زنگ زدند. پرسیدند خانه‌ای؟ گفتم نه. 🔰بعد گفتند بروید #خانه کارتان داریم. 🔰فهمیدم از #دوستان هادی هستند و صحبت‌شان درمورد #هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند. 🔰من #سریع برگشتم. چند نفر از بچه های #مسجد آمدند و گفتند هادی #مجروح شده. 🔰من اول #حرف‌شان را باور کردم؛ گفتم حضرت #ابوالفضل(ع) و امام #حسین(ع) کمک می‌کنند، عیبی ندارد. اما رفته رفته حرف #عوض شد. بعد از دو سه ساعت، #همسایه‌ها آمدند و #مادر دو تن از #شهدای محل مرا در #آغوش گرفتند وگفتند هادی به #شهادت رسیده. #شهید_هادی_ذالفقاری🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
5⃣1⃣9⃣ 🌷 💠 شهید ابراهیم هادی و 88 ✔️راوی : خانم رسولی و... 🍃🌹در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من بيمارستان گيلان غرب بودم. 🍃🌹ابراهيم هادي را اولين بار در آنجا ديدم. يکبار که پيکر چند شهيد را به بيمارستان آوردند، آقای هادي آمد و گفت: شما خانم ها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشي شده و بايد آنها را کنم. 🍃🌹بعدها چند بار نواي ايشان را شنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت. وقتي مشغول مي شد، حال و هواي همه تغيير مي کرد. من ديده بودم که بسيجي ها بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود. 🍃🌹تا اينکه در اواخر سال 1360 آنها به رفتند و من هم به تهران برگشتم. چند سال بعد داشتيم از خيابان 17 شهريور عبور مي کرديم که يکباره آقا ابراهيم را روي ديوار ديدم! من نمي دانستم که ايشان و مفقود شده! از آن زمان، هر به نيت ايشان و ديگر شهدا دو رکعت مي خوانم. 🍃🌹تا اينکه در 1388 و در ايام ماجراي ، يک شب اتفاق افتاد. در عالم ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه ايستاده! پشت سر او هم زيبا قرار داشت. بعد متوجه شدم که دو نفر از ايشان که آنها را هم مي شناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک هستند! 🍃🌹آنها مي خواستند به جائي بروند، اما هرچه دست و پا مي زدند در باتلاق فرو مي رفتند! ابراهيم رو به آنها کرد و زد و اين آيه را خواند: اَينَ تَذهَبوُن (به کجا مي رويد)؟! اما آنها اعتنایی نکردند! 🍃🌹روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين چه تعبيري داشت؟! پسرم از دانشگاه به خانه آمد. بعد با به سمت من آمد و گفت: مادر، يک برايت گرفته ام! بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: کتاب چاپ شده... به محض اينکه جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد! 🍃🌹پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر مي کردم مي شي؟! جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو... من دقيقاً همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در ديدم! بعد مشغول مطالعه کتاب شدم. 🍃🌹وقتي که فهميدم خواب من بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سال ها زنگ زديم. از او پرسيديم كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟ خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه ي و مجاهدت، از شده و در مقابل موضع گيري دارند! 🍃🌹هرچند خواب ديدن نيست، اما وظيفه دانستم که با آنها تماس بگيرم و ماجراي آن خواب را تعريف کنم. خدا را شکر، همين رويا بود. ابراهيم، بار ديگر، هادي دوستانش شد و... . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣7⃣9⃣ 🌷 💠مروری بر خصوصیات رفتاری 🌹 🔰شهيد يك جوان مومن امروزي و ولايت مدار بود از نوجواني دغدغه اش حضور در بود و بخاطر شرايط زندگي وموقعيت پدرش اين موضوع را به خوبي و راه مقاومت اسلامي رو با جون و دل درك كرده بود👌 🔰بعد از شهادت پدرش، حضورش در حزب الله وفعاليت هاي را به شكل جدي و رسمي اغاز کرد 🔰جهاد چهره بسيار داشت وهركس چه اورا ميشناخت و چه نميشناخت به دليل محبت و گرمايي كه در چهره اش داشت به او شديدي پيدا ميكرد 🔰جهاد زيادي داشت وحتي دوستان صميمي پدرش هم دوستان او به حساب مي آمدند و در بسياري از كارها از او و كمك ميگرفتند. 🔰او حتي فعاليت هاي مقاومتي اش را به جبهه و نبرد مختص نكرده بود و در هم سعي ميكرد از راه ديگه اي شيوه زندگي اسلامي و فرهنگ مقاومت را به جوانان نشان دهد، او گروهي در دانشگاه تشكيل داد كه در آن از همه نوع قشر و مذهبي حضور داشتند و فعاليت ميكردند👏 🔰به امام حسين داشت و هميشه در محرم ها در حسينيه ها و مساجد حضور داشت و خالصانه و گريه ميكرد ▪️◾️ 🔰به نمازش اهميت زيادي ميداد و تمام تلاش خود را ميكرد كه نمازش را اول وقت بخواند... ترك نميشد و هرگاه ميخواست نماز شب بخواند نميگذاشت كسي متوجه بشود و در اتاقش را ميبست و انگار همه ميدانستن الان كسي اجازه ورود به اتاقش را ندارد 🔰براي احترام خاصي قائل بود و هميشه پيگير وجوياي احوالات ان ها بود و تمام تلاش خود راداشت كه اگر به چيزي احتياج داشتن و يا كاري بود در حد توانش برايشان انجام دهد و با فرزندان شهدا ارتباط داشت و سعي ميكرد اگر ميخواست به سفر برود به تنهايي، آن ها را هم همسفر خود ميكرد. 🔰جهاد با اينكه يك جوان بود اما فوق العاده و بود و حد و حريم خود را با هركس بخصوص حفظ ميكرد به طوري كه در هر فضايي حضور پيدا نميكرد يا اگر مسائلي در اينباره اتفاق ميفتاد حتما متذكر ميشد . 🔰جهاد با اينكه فرزند يكي از بزرگترين هاي مقاومت اسلامي بود اما از پدرش فقط راه و رسم و مسلمان حقيقي بودن را به ارث برده بود نه و اوازه و مقام پدرش را.👌💔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#دوستان را در دل رنج‌ها باشد💔 که آن به هیچ داروی خوش #نشود. ✘نه به خفتن ✘نه به گفتن و ✘نه به خوردن الا به #دیدار_دوست🌷 🌺جان می‌دهم از #حسرتِ دیدار تو چون #صبح 🌺باشد که چو خورشیدِ☀️ درخشان به در آیی🌷 #شهید_سیدسجاد_خلیلی #صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 💠سبک زندگی شهدا 🔰به حلال و حرام⭕️ خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. 🔰روزی که جنازه‌اش⚰ را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، جوانش دور جنازه💫 جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند: دیگر نیست به ما بگوید نکن، تهمت نزن⛔️ 🔰حتی یادم هست باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار💰 تومان به من داد. گفت بابا این من است. برایم رد کن. من دیگر نمی‌کنم. در مراقبت چشـم👀 از حرام، در رعایت ، به ریزترین👌 مسائل توجه داشت. 🔰 به بهشت زهرا🌷 می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب📿 و زیارت مزار شهدا، می رفت آن قبرهای را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم✍ بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش🖊 را هنوز نگه داشتیم. 🔰بعد از آن به زیارت حضرت (علیه السلام) می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می کرد✅ وتا صبح🌥 آنجابود. این برنامه ثابت اش بود. 🔰صبح می‌آمد خانه🏘 استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می رفت بیرون. هیچ وقت نبود❌ وقتی که شده بود، سر مـزارش🌷 مداح میگفت: تا حالا هیچ وقت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز🌓 در تلاش و کوشش بود، برای اینکه و تقـوایش را محکم🤛 کند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜فرازي از شهيد 📝به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان🌷 اينجانب بشرح زير ميباشد: اگر قسمت من بود كه شدم خدا را شكر مى‌كنم🙏 كه بنده ناچيز خود را پذيرفتن و از من گنه‌كار😔 اين ناقابل مرا فداى اسلام و قرآن نمود 📝و من به همه و دشمنان مى‌گويم كه من اين راه را با چشم باز👌 انتخاب نمودم نه با چشم بسته❌ و را از امام حسين (ع) آموختم و باكى از شهادت ندارم🚫 چون بهتر از زندگى با ذلت مى‌باشد و من هم با دل جان❤️ اين مرگ را . 📝اينجانب بعد شهادتم🕊 وصى خود را نظرزاده و همسرم💞 عصمت تاج ناظر مى‌باشد و از شما مى‌خواهم كه در تربيت كوشا باشيد و به اسلام و قرآن📖 و نماز جماعت آنها را يارى نمائيد تا در آينده سربار جامعه نباشند بلكه خوبى براى امام زمان (عج) و نايب امام امت خمينى كبير باشد و ادامه دهند✔️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰مهدي حسن قمي از كوچك ترين #دوستان ابراهيم مي گفت: 🌷يادم هست ابراهيم به #ساندويچ_الويه علاقه داشت. اما هر جايي براي ساندويچ نمي رفت. 🌷يك ساندويچ فروشي در١٧ شهريور بود كه به فروشنده اش آقاشيخ مي گفتند. يعني آدم #موجه و مسجدي بود. ابراهيم هميشه پيش او مي رفت. حساب دفتري پيش او داشت. 🌷مي دانست توي الويه؛ كالباس نمي ريزد وفقط از #مرغ استفاده مي كند. ابراهيم سوسيس و همبرگر و ...هرگز استفاده نمي كرد. اينگونه به ما درس #تربيتي مي داد كه هرچيزي نخوريم و هرجايي براي غذا نرويم. 🌷مي دانست كه اين فروشنده به حلال و حرام خيلي دقت دارد، براي همين آنجا مي رفت. چرا كه #قرآن دستور مي دهد: انسان به غذايي كه ميخورد توجه داشته باشد. كتاب سلام بر ابراهيم ٢ #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣️ ❣️ 🔸خدا کند که بیابم نشان ❣ را 🔹نشان دهم به همه مهدی را👥 🔸به عالمی قرص نان مهدی 🍪را 🔹 دوباره زنده کنم 💫 را 🍃🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣7⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰يك جوان مومن و با ولايتي بود. از نوجواني دغدغه اش حضور در بود و بخاطر شرايط زندگي وموقعيت پدرش👤 اين موضوع را به خوبي و راه مقاومت اسلامي رو با جون ودل💖 درك كرده بود 🔰بعد از حضورش در حزب الله وفعاليت هاي مقاومتي به شكل جدي ورسمي👌 اغاز شد. چهره بسيار گرمي داشت😍 وهركس چه اورا ميشناخت و چه به دليل محبت و گرمايي كه در چهره اش داشت به او شديدي پيدا ميكرد 🔰جهاد دوستان زيادي👥 داشت وحتي دوستان صميمي پدرش هم او به حساب مي امدند و در بسياري از كارها از اون و كمك ميگرفتند او حتي فعاليت هاي مقاومتي اش💪 را به جبهه و نبرد مختص نكرده بود❌ و در هم سعي ميكرد از راه ديگه اي شيوه زندگي اسلامي و فرهنگ مقاومت را به جوانان نشان دهد. 🔰او گروهي👥👥 در دانشگاه تشكيل داد كه در ان از همه نوع قشر و حضور داشتند و فعاليت ميكردن به علاقه💖 خاصي داشت و هميشه در محرم ها🏴 در حسينيه ها و مساجد حضور داشت و عزاداري و گريه ميكرد😭 🔰به اهميت زيادي ميداد و تمام تلاش خود را ميكرد كه نمازش را بخواند. نماز شبش ترك نميشد❌ و هرگاه ميخواست بخواند نميزاشت كسي متوجه بشود و در اتاقش را ميبست🚪 و انگار همه ميدانستن الان كسي اجازه ورود به اتاقش راندارد🚷 🔰براي احترام خاصي قائل بود و هميشه پيگير وجوياي احوالات ان ها بود و تمام تلاش خود راداشت كه اگر به چيزي داشتن و يا كاري بود در حد توانش برايشان انجام دهد✅ و با فرزندان شهدا🌷 ارتباط صميمي داشت و سعي ميكرد اگرميخواست به برود به تنهايي ان هارا هم همسفر🚌 خود ميكرد 🔰جهاد با اينكه يك بود اما فوق العاده مومن و نجيب بود☺️ و حدو حريم خود را با هركس بخصوص حفظ ميكرد به طوري كه در هر فضايي حضور پيدا نميكرد🚫 يا اگر مسائلي در اينباره اتفاق ميفتاد حتما ميشد 🔰با اينكه فرزند يكي از بزرگترين هاي مقاومت اسلامي بود اما از پدرش فقط و مسلمان حقيقي بودن را به ارث برده بود نه✘ شهره و و مقام پدرش را!!!... راوی: یکی از رزمندگان حزب الله لبنان… 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️ 🔸خدا کند که بیابم نشان #مهدی❣ را 🔹نشان دهم به همه #دوستان مهدی را👥 🔸به عالمی #ندهم قرص نان مهدی 🍪را 🔹 دوباره زنده کنم 💫 #گفتمان_مهدی را #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🍃🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍آنچه که مینویسم تنها یک نیست برادر! این آتشفشان درون💗 است که گاهی فوران میکند برادر! دیگر دلم از دوری نمیلرزد و دیگر چشمانم از ندیدن یاران نمی گرید❌ زنهار ما در دل و فکرمان همه گذشته جهاد و را خاک کرده ایم😔 و هرگز این سخن امام صادق ‌(ع) را نشنیده ایم که فرمود: " لیس الحَیاہ الّا العقیدة و الجهاد" 📝 ۸۷/۱/۱۸ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣3⃣3⃣1⃣🌷   🔰سال 1367 📅بود که یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب🌙 و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد.وقتی را که می بینند درست مصادف است با امام هادی (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. عجیب است 🔰که او عاشق 🦋و دلداده 💓امام هادی (علیه السلام) شد و در این راه و در شهر هادی (علیه السلام) یعنی سامراء به شهادت رسید. خانواده‌ هادی می گویند : هادی اذیتی برای ما نداشت. آنچه می خواست را به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود. 🔰مستقل بار آمد و این، در زندگی او خیلی تأثیر داشت. هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و مثل جوانان هم‌ سن و سالش نبود. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت :همیشه دائم الوضو بود. می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. 🔰اخلاص او زبانزد بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.هادی ی زیادی به  ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🔰از خصوصیات بارز هادی کمک به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از روشن شد. انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود و بیشتر وقتش در مسجد محله و پایگاه  در کنار دوست صمیمی و استادش زنده یاد همسفر سید علیرضا مصطفوی و انجام کارهای فرهنگی می گذشت. 🔰 پس از پرواز🕊 ناگهانی علیرضا در تابستان سال 88 هادی آرام و قرار نداشت و بسیار غمگین بود. زیرا نزدیکترین دوست خود را در مسجد 🕌از دست داده بود. سال بعد از عروج آقا سید علیرضا همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب خاطرات مصطفوی چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم اسمی از من به میان آید. 📚کتاب منتشر شد. 🔰هادی بعد از خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد.زیرا راهی جز در نجف غوغای درون هادی نبود و در نهایت چه زیبا او را برگزید. وهادی فدای امام هادی (علیه السلام) شد.  🔰 یکی از روحانی برای معرفی هادی ذوالفقاری گفت: وقتی انسانی کارهایش را برای خدا و انجام دهد، خداوند در همین دنیا آن را آشکار می کند. 🔰محمد هادی  مصداق همین مطلب است. او گمنام فعالیت کرد و مظلومانه شد. به همین دلیل است که بعد از شهادت، شما از هادی ذوالفقاری زیاد شنیده اید و بعد از این بیشتر خواهی شنید.💥 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍂در فراقِ آخـر زِ ما چیزی نماند ... 🍃هر کہ از هستے ما ای با خویش برد... رفیقان مےروند نوبت بہ 😔 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
✍آنچه که مینویسم تنها یک نیست برادر! این آتشفشان درون💗 است که گاهی فوران میکند برادر! دیگر دلم از دوری نمیلرزد و دیگر چشمانم از ندیدن یاران نمی گرید❌ زنهار ما در دل و فکرمان همه گذشته جهاد و را خاک کرده ایم😔 و هرگز این سخن امام صادق ‌(ع) را نشنیده ایم که فرمود: " لیس الحَیاہ الّا العقیدة و الجهاد" 📝 ۸۷/۱/۱۸ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂در فراقِ آخـر زِ ما چیزی نماند ... 🍃هر کہ از هستے ما ای با خویش برد... رفیقان مےروند نوبت بہ 😔 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔰سه‌شنبه بود. من به جلسه رفته بودم. در جلسه قرآن بودم که به من زدند. پرسیدند خانه‌ای؟ گفتم نه. بعد گفتند بروید خانه🏡 کارتان داریم. 🔰فهمیدم از هادی هستند و صحبت‌شان درمورد هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند. 🔰من سریع برگشتم. چند نفر از بچه های مسجد🕌 آمدند و گفتند هادی شده. 🔰من اول حرف‌شان را باور کردم؛ گفتم حضرت (ع) و امام حسین(ع) کمک می‌کنند، عیبی ندارد. اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت، همسایه‌ها آمدند و دو تن از شهدای محل🌷 مرا در آغوش گرفتند وگفتند هادی به رسیده. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📜فرازي از شهيد 📝به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان🌷 اينجانب بشرح زير ميباشد: اگر قسمت من بود كه شدم خدا را شكر مى‌كنم🙏 كه بنده ناچيز خود را پذيرفتن و از من گنه‌كار😔 اين ناقابل مرا فداى اسلام و قرآن نمود 📝و من به همه و دشمنان مى‌گويم كه من اين راه را با چشم باز👌 انتخاب نمودم نه با چشم بسته❌ و را از امام حسين (ع) آموختم و باكى از شهادت ندارم🚫 چون بهتر از زندگى با ذلت مى‌باشد و من هم با دل جان❤️ اين مرگ را . 📝اينجانب بعد شهادتم🕊 وصى خود را نظرزاده و همسرم💞 عصمت تاج ناظر مى‌باشد و از شما مى‌خواهم كه در تربيت كوشا باشيد و به اسلام و قرآن📖 و نماز جماعت آنها را يارى نمائيد تا در آينده سربار جامعه نباشند بلكه خوبى براى امام زمان (عج) و نايب امام امت خمينى كبير باشد و ادامه دهند✔️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh