7⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_سعید_سلمان❤️🕊
✍ به روایت خواهر شهید
🔻#بخش_اول (3/1)
🔹سعید خیلی مهربون و منظم بود
وقتی شهید شده بود ،همه از خنده هاش می گفتند.صدای خنده هاش، شوخی های به جاش.
🔸خیلی هم عاشق عکاسی بود، از همه ی اقوام عکس داشت، با همه رفیق بود.
🔸از سوم تا پنجم دبستان تقریبا بیشتر روزها خاطره هاشو می نوشت.
🔹از اول راهنمایی دیگه هر شب قبل از خواب حتما اتفاقات اون روزشو یادداشت میکرد.
🔹الان ما موندیم و یه عالمه دفتر خاطره و عکس و تصور زندگی با سعید.
🔸برادرم چند مرتبه رفت برای ثبت نام نیروی انتظامی ولی قبولش نکردن، هر دفعه به یه بهانه ای؛ تا بالاخره تلاشهاش نتیجه داد.
🔹وقتی قبول نمیشد،خیلی ناراحت میشد ولی، اصلا به اطرافیانش چیزی نمیگفت.
این که من هم الان اطلاع دارم به خاطر خوندن دفتر خاطراتشه.
#ادامه_دارد....
#شهید_نیروی_انتظامی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_سعید_سلمان❤️🕊
✍ به روایت خواهر شهید
🔻#بخش_دوم (3/2)
🔹یکسال بود که عقد کرده بودن
نزدیکای عروسیش بود، شبی که به شهادت رسید، برگه ی مرخصیش توی جیبش بود.
🔸فرداش قرار بود برگرده.
دوستاش گفتن سه روز، روزه های قضاشو گرفت، شب که شد؛ گفت: من دیگه کارم تمام شد.
🔹همون شب رفتن سر پست که یه ماشین اشرار میاد، فرماندشون میگفت: من گفتم بیخیالشون شو، ولی سعید گفت: اگر بیخیال شیم فکر می کنن ترسیدیم، دوباره میان.
🔸سعید راننده بود.به سرعت پشت سرشون حرکت می کنه.😔
یهو تیر میخوره، گلوله اصابت می کنه به سرش، اصلا بغل دستیش متوجه نمیشه
🔹دستای سعید قفل شده بوده روی فرمون و پاش هم روی گاز ماشین😭
کم کم ماشین از جاده خارج میشه و به یه تپه خاک میخوره و می ایسته، سعید سرش می افته روی فرمون،تازه متوجه میشن که تیر خورده😭
#ادامه_دارد...
#شهید_نیروی_انتظامی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_سعید_سلمان❤️🕊
✍ به روایت خواهر شهید
🔻#بخش_سوم (3/3)
🔹سعید رو می برن بیمارستان
یه روز نگهش داشتن، ولی دکتر گفته فایده نداره، فشنگی که به سرش خورده رفته داخل مغزش،فشنگش دو زمانه بوده
از اینا که وقتی اصابت می کنه باز میشه😭
🔸زنگ زدن به منزل و گفتن به مامان و بابات بگین بیان، سعید به پاش تیر خورده توی بیمارستان بهانه میگیره
🔹سعید آدمی نبود بهانه بگیره،حتی ناراحتی های بزرگشو به ما نمی گفت.
مامانم فهمید، ولی بازم خودشو دلداری میداد.
🔸خانمش رو هم برداشتن و رفتن.
مامانم گفت رفتیم کرمان دو تا ماشین اومد استقبالمون، شَکم به یقین تبدیل شد.
🔹سعید کهنوجِ کرمان سرکار بود.
نظامی ها پنج سال باید مناطق سخت خدمت کنن، سعید دیگه چیزی از این خدمتش نمونده بود که ...😭
شادی روح این شهید بزرگوار #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸با تشکر از دوستانی که اسم دوست شهیدشون رو فرستادن🙂
#شهدای بزرگواری که افتخار داریم ختم جزء اول رو با قرائت #فاتحه ای تقدیمشون کنیم 👇👇
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_مجید_بردبار
#شهید_احمد_مکیان
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_سعید_سلمان
#شهید_ابراهیم_همت
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مهدی_نوروزی
#شهید_حسین_خرازی
#شهید_احمدعلی_نیری
#شهید_مهدی_عسگری
#شهید_عباس_آسمیه
#شهید_روح_الله_صحرایی
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مجید_قربانخانی
#شهید_علی_الهادی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_بابک_نوری_هریس
#شهید_احمد_مشلب
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_عارف_کایدخورده
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
#شهید_گمنام 🌷
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مجید_لردان
#شهید .....🌷
🌺رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸در دورانی که کشور🇮🇷 در آرامش به سر می برد باز هم افرادی در آن سوی مرزها برای نابودی آینده جوانان تلاش و مرزداران #نیروی_انتظامی در شرق کشور با این سوداگران مبارزه💥 می کنند.
🔹مردان بزرگ بدون هیچ ترسی💪 برای #حفظ_امنیت و آرامش این کشور جانفشانی می کنند. دردنیا فقط #ایران با این حجم وسیع با عاملان و #قاچاقچیان مواد مخدر مبارزه می کند✅
🔸زیرا دشمن می داند یکی از بزرگترین ابزار برای نابود کردن جوانان #مواد_مخدر بویژه مواد صنعتی و جدید است که خسارات جبران ناپذیری💔 دارد.
🔹شهید سعید سلمان در سال 89🗓 در منطقه #کهنوج_کرمان در مبارزه با سوداگران مرگ به درجه رفیع #شهادت نائل شد🕊
#شهید_سعید_سلمان🌷
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من
نه از شرق
بلکه هر روز #صبح
از گوشه ی چشم های تو😍
طلوع میکند...
#صبحت_بخیر
ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم
#شهید_سعید_سلمان
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشتـــــه_خواهر_شهید📝
🌷داداشی خوبم روز جوان مبارکت باشه (جوان رعنای مادر)
🔹یادت هست ۱۰ سال پیش، همچین روزی، کادوی🎁 روز جوانت را از خدا و حضرت علی اکبر(ع) گرفتی؟؟
آری! کادوی تو #بهشت بود
بَه که چه سعادتی😍 چه کردی که #خدا اینگونه خریدارت شد؟
🔸داداش سعید! دلم برایت خیلی تنگ شده برای صدای زیبایت، #لبخندهایت و روی ماهت. ای کاش می شد بار دیگر تو را ببینم😔 و حرف های دلم را رو در رو برایت می گفتم
🔹ای کاش میشد #میدیدمت، میبوسیدمت و تمام دلتنگی هایم💔 را در میکردم
🔸اما سهم من از تو، فقط چند قطعه عکس📸 و #سنگ_سردی است که شاهد اشک های من است. دوست داشتم به جای گریه😢 با ذوق روزت را تبریک می گفتم
🔹راستی #داداش_خوبم! تو هم به یاد ما هستی؟ برای ما دعا می کنی⁉️ ما اینجا زمین گیر شدیم، غرق گناهیم، برایمان دعا کن🤲
🍂خداکند که #جوانان زحقّ جدا نشوند
🍃به صحبت بدو بدخواه مبتلا نشوند✘
🍂سرعقيده خود پاى فشارند چو کوه💪
🍃بسان کاه زِ هَر باد #جابجا نشوند
#روز_جوان بر تو مبارک که رفتی تا بقیه جوانی کنند♥️
#شهید_سعید_سلمان
#شهید_نیروی_انتظامی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من
نه از شرق
بلکه هر روز #صبح
از گوشه ی چشم های تو😍
طلوع میکند...
#صبحت_بخیر
ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم
#شهید_سعید_سلمان
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عضو يگان تكاوری نيروی انتظامی
درجه: #استوار_دوم
باور نميكند دل من💔 مرگ خويش را
نه نه من اين #يقين را باور نميكنم
تا همدم من است نفسهاي زندگي
من با خيال #مرگ دمي سر نميكنم
اخرچگونه گل،خس وخاشاك ميشود⁉️
اخر چگونه اين همه روياي نو نهال
#نشكفته گل، ننشسته در بهار
مي پژمُرَد به جان من وخاك ميشود؟😔
باوركنم كه #عشق نهان ميشودبه گور؟
بي آنكه سرزند گل عصيانيش🌷 زخاك؟
#شهید_سعید_سلمان
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3⃣9⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰وقتی وارد خانه #شهیدسلمان شدیم مادرش به استقبالمان آمد. زنی آرام بود و آهسته و محکم سخن می گفت. دردهایش💔 را می شد در چشمانش مرور کرد. می گفت: سعید در شب دوم #ماه_محرم چشم به دنیا گشود و هجرتش🕊 نیز در شب تولد علی اکبر(ع) بود.
🔰دبستان و راهنمائی را در چاه ملک و دبیرستان را در خور گذراند بعد به خدمت #سربازی رفت و در سپاه پاسداران مشغول به خدمت شد. تا قبل از استخدام در نیروی انتظامی کارها و حرفه های🛠 زیادی را تجربه کرد گاهی اوقات به چاه کنی و بنائی و #کشاورزی و مدتی نیز در مخابرات و مدت دو سال هم در کارخانه ای در یزد مشغول به کار شد.
🔰تلاش فراوانی کرد تا در نیروی انتظامی #استخدام شد او دوره ی آموزشی خود را در پادگان شهید بهشتی🌷 اصفهان گذراند و سپس در #کهنوج کرمان مشغول انجام وظیفه شد. وقتی به استخدام نیرو درآمد عقد کرد💍
🔰پسر آرامی بود خیلی #خوش_طبع و اجتماعی بود، دوستان زیادی داشت👥 با همه ی اقوام رفت و آمد می کرد. سعید دفتر خاطرات📖 داشت و تمام #خاطرات مدت زندگی خود را نوشته بود.
🔰چند روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان سال 88📆 حدود ساعت 4 صبح به همراه تعدادی از همکاران از #ماموریت گشتی در محور کهنوج، قلعه گنج برگشتیم. وقتی برای استراحت وارد آسایشگاه شدم با صحنه جالبی روبرو گشتم.
🔰چون هنوز وقت #نماز_صبح نشده بود همه چراغ های آسایشگاه خاموش بود. انتهای آسایشگاه فردی را دیدم👤 که کنار کمد لباس نشسته بود و با نور کم سوی گوشی همراهش📱 در حال انجام کاری بود.
🔰نزدیکتر که شدم دیدم #شهیدسلمان است که در حال خوردن سحری است. با لبخندی به او گفتم: بیکاری😏 توی این #گرما روزه میگیری؟ در جواب گفت: چند روز از روزه های پارسال رو نتونستم بگیرم و #بدهکارم. از جوابش تعجب کردم😦 و با خود گفتم که چطور در این دوران که خیلی از مردم حتی بدهی خود به دیگران را فراموش کردنده اند او حرف از بدهی خود به خـ♥️ـدا میزند.
🔰حالا وقتی به آن روز و به آن حرف فکر می کنم💬 میفهمم که زمین #لیاقت داشتن چنین او را نداشت از این رو آسمانی شد🕊 و به خیل #شهدا پیوست و هزار خاطره دیگر که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود❌
راوی: همکار شهید
#شهید_سعید_سلمان
#شهید_نیروی_انتظامی(شهید امنیت)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من
نه از شرق
بلکه هر روز #صبح
از گوشه ی چشم های تو😍
طلوع میکند...
#صبحت_بخیر
ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم
#شهید_سعید_سلمان
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh