eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
یه مرداب خشکیده ام ‌‌.. اما !! منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم پاااک بودم! کنارتون بودم! عزی
سالها پیش وقتی برای اولین بار پای تماشای📺 👋 نشستم در کنارِ حس و حال عجیبی که بهم دست میداد باخودم فکر میکردم فاصلم با کدوم یکی از شخصیت های این فیلم نزدیک تره.... فکرش رو هم نمیکردم که حرفهای روزمره خودم رو از زبان داستان بشنوم👂 امروز بعد از ده ها بار تماشای حال و روزم، زمزمه🎵 کردم که... مسلم؛سخن از زبان من میگویی... همیشه وقت خودم رو بین جمع اونایی میدیم👀 که اومدن به رفیق جاموندشون👥 سر بزنن و حالشو بپرسن از سنگ دلی داستان ناراحت بودم و دلم برا مسلم قصه میسوخت😢 باخودم میگفتم اگه شهید بشم مثل مرتضی تو جعبه حرف نمیزنمو برای رفیق جاموندم سنگ تموم میزارمو👌 تو حال و هوای رهاش نمیکنم💞 اما امروز دلم برا خودم میسوزه و از سنگ دلی رفیقای شهیدم دلخورم. دل خورم🙁 شایدم خون دل میخورم چه جملات ملموسی میگه، مسلم قصه؛ -منم یه زمانی مثل شما زلال و جاری🏞 بودم -پاک بودم کنارتون بودم بودم -اگه همه اینا نبودم؛ بابا نوکرتون که بودم.. -این رسم نمیشه من جابمونم👤 -باحسرت بی بی تنها بمونم -بی بی کمکم کن😔.... 💠یا مولای انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً  📩ارسالی از 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رهبر_اتقلاب: 👈من از جهات مختلف مطلعم، #رویش_ها را بیشتر از ریزش ها میبینم 👆 #محمد_مهدی، فرزندِ #شهی
1⃣7⃣3⃣ 🌷 💠 اول مامان 🔹نہ تنها خـودش رعایت مےکرد بہ هم اینگونہ یاد داده بود👌. به هرکجا کہ مےخواستند وارد بشوند 👈اول وارد مےشد . 🔸خـودش دست محمـدمهـدی رو هم مےگرفت و میگفت اول !!☺️ 🔹گاهے ڪہ محمـدمهـدی اعتراض مےڪرد😕 اینگونہ جواب مےداد: 🔸مـادر به سر داره و چادر یادگار   و ما باید بہ احتـرام حضرت زهرا🌸 بایستیم تا اول مامان داخل بشہ😊.. 📚 پاڪی و پایدارے 🌷 ۹۴_‌سوریه🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#داستان_صبا 🔻داستان #شیعه شدن یک بانوی زرتشتی #قسمت_2⃣1⃣ یک روز بعد از زیارت و دعا (به سبک خودم
.... 🔻داستان شدن یک بانوی زرتشتی ⃣1⃣ حاج بابا وقتی شنید به شدت ناراحت شد😕😳 توی پرانتز بگم که من با حاج بابا توی این دوماه در بودم، نظرات و سوالاتم رو میگفتم، حاج بابا هم هرجا لازم میدید جواب میداد یا میداد. گفتم: "اخه چراحاجی مگه چیکارکردم"؟؟؟.....😰 گفت: "باباجان رفتی تودل بحث .....😐 این مساله حداقل یک سال طول میکشه تا برات جا بیفته"...... حاجی یه نکته گفت که: "برای فهمیدن به زمان نیازه..... ☝️ اگر روخوب بفهمی اولین اتفاقی که میفته اینه که زمانت رو خوب میشناسی.....🙂 میفهمی که چه بکنی که مثل نشی و از جنگ نرسی به قتل امام در ......😟😰 این که خوب ولایتو بفهمی هم نیاز به داره......... توسپاه حسین بن الحسن هم بود.... بن عبدالله مشرقی هم بود....☝️ باید ولایتو بفهمی.... فرقی هست بین 👈 بودن و 👈 بودن و 👈 بودن..... گفتم: "حاجی من فکر میکنم نیازی نیس !!!😢 گفت: چرا؟ گفتم: "خب فکرمیکنم برتری داشته باشه ها"....😌 خیلی چالش برانگیز پرسید: "اگراشتباه بکنی چی"؟؟؟؟....😰😨😱😱 راستش از حرف حاجی بشدت ترسیدم 😱و دلم لرزید ولی خب ته دلم،گرم بود به اون حرفایی که با منطق گفته شده بود.....🙃 اگر که اشتباه میکردم چرا باید برای شدنم ازحاجی تبعیت میکردم؟؟ اینم یه جور دیگه!!!! نیس؟؟؟😉🙃 گفتم: "حاجی من دلیل دارما... گفت: "وقتی برگشتی بگو! ولی بدون داری اشتباه میکنی"....😐 خداحافظی کردم و برای اولین بارتوی عمرم کردم......😇 رفتم تو ... نزدیک نمازصبح بود..... گفتم: " رضا من فرق میکنم با همه زایرات...... من نمیتونم و تشخیص بدم ولی میدونم مابقی راه ..... رضا ! ببین اگر همه حرف ولی برتر یعنی و گوش میدادن این همه اختلاف و مشکل نداشتیم اگر همه رو قبول میکردن اگر غدیر رو فراموش نمیکردن، خدا مجبور نمیشد برای نشون دادن عظمت اسلام رو پیش بیاره..... رضا هرجا بحث گمراهی و ضلالت امت اسلامی پیش اومده توی هر ماجرایی تو تاریخ اسلام بخاطر این بوده که از اصل دور شده.... کمکم کن رضا....!!!😭 راه نشونم بده... ای پناهم بده.... .... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_دوم 🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم #رهبری مد ظله العالی فرمو
💢به اسم حبیب 💠روایت اول 🔰محمدحسین تحصیلات نداشت❌ مثل همت, اما خوب بلد بود چه میخواهد. هر جا که بود بجای اینکه بگوید بروید میگفت: . خودش اول از همه راه میافتاد, . 🔰به نقل از میگفت: شهادت🌷 یه لباسه هر وقت اندازت بشه میپوشیش. محمد حسین زود بزرگ شد. خوب به تنش نشست. بعضی جاها آدم یهو میشه یکیش جنگه💥 اول تو جنگ فرهنگی بزرگ شد بعد تو سوریه شاید بخاطر همین بود راه چهار ساله رو کمتر از یک سال رفت👌(از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ سیدالشهداء رسید) 🔰حتی اینجا هم به اسم جلو رفت از فرماندهیش که نگم, اکثرا نیروهای غیر ایرانی🇮🇷 میگرفت. عراقی, ...زندگی با این آدما سخته, اخلاقشون, کاراشون زندگیشون با ما ولی محمد حسین باهاشون سر یه سفره مینشست همین شد که همشون شدن همه نیروهاش خالکوبی عمار داشتن یا پلاک اسمشو🏷 همیشه چند نفر👥 اسکورتش میکردن طوریش نشه، وقتی اومد همه تعجب کردن چطور با اون فدایی ها عمار شهید شده⁉️ 🔰وقتی درگیری💥 شدید باشه کسی نمیتونه زخمی برگردونه عقب ولی کسی ندید تنها برگرده🚫 بعد از شهادش🌷 یکی از دوستانش که تیرمیخوره توان برگشتن نداشته. پشت بی سیم میگه: مثل تنها شدم کجایی عمار😭 خیلی رو مقید بود, دوران دانشجوییش کل خونه پر بود از عکس . حرمت نگه میداشت, هم اتاقیش میگفت: سیگار🚬 کشیدیم عکس شهدا🕊 رو جمع کرد ورفت. 🔰بعد هیئت کتیبه وپارچه سیاه های هیئت🏴 رو باز میکرد بعد میگفت بشینین به شوخی. میگفت: زیارت که رفتین بدون اذن دخول وارد نشین⛔️ اشکه اونقدر منتظر بمونین تا اذن بگیرین. میگرفت که گره از کار باز بشه اعمال مستحبی📿 که براش عادی بود تا جایی که روزه روز دوشنبه وپنج شنبه📆 رو برای بچه های شورای الزامی کرده بود. 🔰تک خوری نمیکرد هرجا که بود همه تیپ آدمی رو دورش👥 جمع میکرد کتاب میخوند📖 کتاب هم میداد کتاب های ساندویچی تا بچه ها کتابخون بشن. رو همه تاثیر میذاشت✅ ولی تاثیر نمیگرفت. با هر تیپ آدمی که بود موقع بلند میشد به نماز بچه ها هم دنبالش. 🔰محرما غذای هیئت بود میگفت اشک رو زیاد میکنه.گوشت🍖 که میگرفت, گوشت بود شاید براتون سوال بشه چرا گوشت شتر؟ گوشت شتر رو زیاد میکنه. به همین سادگی... ، همون چیزی که ابر قدرت های دنیا ازش هراس😨 دارن. همیشه این بود که اطرافیانش رو جذب میکرد. با همه میجوشید ولی یه نقطه مشترک بین همه رفقاش بود👇 📚برگرفته از کتاب عمار حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚨 نگران آقای نباش! ⭕️ عزیزی نقل می‌کرد در بهشت زهرا🌷 تهران بودم، پیرمرد باصفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این ایستاده و دعا می‌خونه، نگاهم بهش بود و مدّت‌ها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت می‌خوام هروقت اومدی برای این فاتحه بخونی. گفتم چشم، می‌شه خواهش کنم دلیلش رو بگید‼️ گفت من سال‌ها بود بعد از ۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جان‌شان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی😰 داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنه‌ای هستی⁉️ نگران نباش من خودم هستم. بار اوّل توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقاً همان چهره👤 رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته « رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنه‌ای♥️». ⭕️ از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان ندارم و‌ در عوض مدام به این شهید سر می‌زنم و دعاگوش🤲 هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم. 💐 شک نکنیم که و نگاه شهدا کشور ما🇮🇷 را از خطرات محافظت می‌کند. 🌷 حضرت امام فرمودند: خون شهدا🌷 اسلام و انقلاب را بیمه کرده است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh