🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 #قسمت_اول (٢ / ١) 💠 شهيد #گمنامى كه خودش را از گمنامى درآورد! 🌷در سال ١٣٧١،
8⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#قسمت_دوم (٢ / ٢)
💠شهيد گمنامى كه خودش را
از #گمنامى درآورد!
🌷.... و مادر شهيد با صلابتى كه داشت، رو به من كرد و گفت: شهید #گمنام در اینجا دارید؟ گفتم: بله تعدادی از شهدای #تفحص شده در معراج هستند که گمناماند.
🌷مادر شهید مفقود گفت: میتوانم شهدا را ببینم؟ گفتم: بفرمایید. مادر وارد سالن معراج شهدا شد؛ به پیکرهایی که فقط #تکههایی از استخوان از آن باقی مانده بود، نگریست و خود را به پیکر همان شهیدی که آن #سرباز جوان نیز او را شناسایی کرده بود، رساند.
🌷مادر شهید رو به ما کرد و گفت: دیشب فرزندم به #خوابم آمد و گفت: من در معراج شهدا هستم و میخواهند مرا به عنوان شهید گمنام دفن کنند.
🌷به مادر شهید گفتم: شما از کجا مطمئن هستید که این فرزند شماست؟ ابروهایش را توی هم کرد و گفت: من #مادرم و #بوی بچهام را احساس میکنم.
🌷برای اینکه از این موضوع #یقین پیدا کنم و احساس مادری را در وی ببینم، به مادر شهید #مفقود گفتم: اگر برای شما مقدور است لحظهای از سالن خارج شوید، اینجا کار داریم.
🌷مادرِ شهید از سالن بیرون رفت و در گوشهای نشست؛ در این فاصله پیکر مطهر شهید را #جابجا کردم؛ بعد از مدتی به وی گفتم: الآن میتوانید بیایید داخل.
🌷مادر شهید وارد سالن شد و بدون هیچ #تردیدی به سمت پیکر فرزندش شهیدش رفت در حالى که ما، جای او را #تغییر داده بودیم؛ و به ما گفت: من یقین دارم که این پسرم است؛ او به من گفته بود که برمیگردد.
🌷 #غوغایی در معراج شهدا به پا شد؛ خواهران و برادران شهید مفقود، #گریه میکردند؛ مادر شهید رو به فرزندانش کرد و گفت: برای چه گریه میکنید؟ این امانتی بود که خداوند به من داده بود، از من گرفت؛ حالا هم که استخوانهایش را برایم آوردهاند، دوباره امانتی را به خودش تحویل میدهم.
🎙راوى: محمدرضا فیاضی
یکی از #خادمانِ معراج شهدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 از امام صادق(ع) است که از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند: 🌿چرا #شهید در قبرش مورد امتحان و ابتلاء قرار #
7⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰میخواستیم به اردویی #جهادی برویم، این اردو به دلیل مشکلات مالی در حال #لغو شدن بوددر نهایت به همین منظور جلسهای برگزار شد.
🔰 #محسن اصرار به برگزاری داشت ومیگفت : حتی اگر یک نفر هم به اردو نیاید من به تنهایی خواهم رفت.
🔰محسن #عاشق جهاد و اردوهای جهادی بود👌 و با سماجتهای محسن بالاخره اردو برگزار شد😍.
#وصیتنامه_شهید_حججی👇👇
از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به #یقین رسیدم که...
امام خامنه ای #نائب بر حق امام زمان است.✊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5⃣1⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🎤رواے دوست شھید
🌷سید میلاد همیشہ بهم میگفت ببین باید روے اون #ڪسایے ڪار ڪنیم ڪہ زیاد اهل هیئت و مسجد نیستند🚫
🌷 میگفت اونے ڪہ تو این راه هست #یقین داشتہ باش ڪہ دیگہ در خونہ دیگہ نمیره 📛ما باید بگردیم اون بچہ هایے ڪہ بہ درد بخورند رو #جذب ڪنیم .
🌷 سیدمیلاد هنوز هم #بارفتنش جوانهاے زیادے رو بہ طرف خودش جذب میڪنہ👌 و راه درست رو نشون شون میده ✅
🌷یادم هست یڪے از این بچه ها ڪہ بہ خطا و از روے #نادانے بہ یہ دختر خانم مزاحم میشد🔞 رو بہ #سیدمیلاد گفتہ بودند بہ طریقے پیدا ڪردیم
🌷 سیدمیلاد گفت: تو ڪارت نباشہ وایسا ڪنار من👥 گفتم الانہ ڪہ بزنہ توے گوش اون پسر😣 ولے با صحنہ #عجیبے مواجہ شدم میلاد طورے بااین نوجوان صحبت ڪرد ڪہ من جا خوردم😦
🌷 اومد گفتم سید میلاد چےشد⁉️ پس من گفتم الان طرف رو چنان میزنے ڪہ دیگہ نتونہ بلند شہ خندید😄 وگفت #زدمش راست میگفت چنان زده بود ڪہ من از فردا اون نوجوان رو تو #مسجد دیدم.
🌷سیدمیلاد شیطان👹 درون اون نوجوان رو زده بود👌 نہ اینڪہ بخواد #باتهدید یا زدن اون رو بہ اشتباه خود آگاه ڪنہ⛔️ اون پسر رو عرض #یڪماه چنان تغییر داد ڪہ من ڪم آوردم خداییش
🌷اون سال با خودش همون پسر رو برد و #خادم_الشهداش ڪرد ..
ڪاش همہ ما #صبر و اندیشہ سید میلاد عزیز رو داشتیم.😔
#شهید_میلاد_مصطفوی
#نثارروحمطھرشهداصلوات🌸🌿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🍂🍃🍂
#خوشبختی یعنی
تو ستارهی #آسمان زندگیام باشی
و من #یقین داشته باشم که
راه را با تو هرگز گم نخواهم کرد..❤️
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکو
#فرازی_از_وصیت_نامه📜
✍اولین شرط لازم برای #پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به #امام_حسین(ع) است. ♨️هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و #یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد🚫
✍ اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار #انقلابمان هستیم✊ و اگر امروز پاسدار #خون_شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران🇮🇷، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت #امام_زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است👌.
✍من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و #حسینوار زندگی کردن.در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، #منتظرشهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد✔️.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
#دلنوشته_های_شهید_حجت_در_وبلاگ_شخصی_اش👇👇
#وقتي_دلت_ميگيرد
ديگر فكر نميكنم بلكه به #يقين رسيده ام،
آسمان وقتي #ابري ميشود،
تو داري يك جايي... #غصه ما را ميخوري؛
و خدا را به حق خودت قسم ميدهي تا از #گناهان ما بگذرد.
شرم باد بر من روسياه كه دلت را پاره از خون كرده ام.
🔵پی نوشت: وبلاگ بیرق که توسط خود شهید اداره میشد (بیـــرق ما چـــادر خاکــی توســت) به آدرس زیر می باشد👇 Www.beeyragh.blogfa.com
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
#دلنوشته_های_شهید
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💕🍃💕🍃💕🍃 🌾حڪایت بارانے #بےامان است 🌾این گونه ڪه من #دوستت_مےدارم💖 #رفیق_شهیدم🌷
7⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 عیادت علامه جعفری از ابراهیم هادی
🔰در محله ای که ابـراهیـم حضور داشت #علامه_محمدتقی_جعفری زندگی می کرد. این علامه بزرگوار اخلاق بسیار خوبی داشت👌و اکثر اهـالی را جذب می کرد #ابـراهیـم هم به ایشان علاقه داشت💞 و در جلسات و
هیئت هـایی که در منزل ایشان🏡 برگزار می شد حضور داشت.
🔰جـاذبه شخصیت ابـراهیـم بـاعث شد که #پسرعلامه جعفری نیز بسیار به او علاقه مند❤️ و از دوستـان نزدیک او گردید. ابـراهیـم از محضر این #عالم وارسته استفاده می کرد این ارتباط دو طرفه👥 بود. علامه هم ابـراهیـم را به عنوان یک #جوان_مومن و انقلابی✌️ دوست می داشت.
🔰زمـانی که ابـراهیـم در عملیات #فتح_المبین مجروح شد. علامه جعفری برای ملاقات🛌 به منزل ابـراهیـم آمد و ساعتی #مهمـان خانواده ایشان بود کاری که معمولا برای کسی انجام نمی داد❌
🔰وقتی ابـراهیـم متوجه #حضور علامه در منزل شد. با آن وضیت خواست از جـا بلند شود و گفت: #استـاد شمـا چرا زحمت کشیدید⁉️ مـا خوب می شدیم خدمتـان می آمدیم. علامه جواب دادند: #وظیفه_مـاست که یه شما سر بزنیم. شما #جـانتان را در این راه گذاشتید..
🔰بعد گفتند: هر بار #شما می آمدید و درس می گرفتید امروز نوبت من است که از شما #درس_بگیرم. ابـراهیـم که خیلی #شرمنده شده بود بـا نـاراحتی گفت: استـاد نفرمایید😥 ما خاک پـای شمـا هستیم، هرچه داریم از شمـاست. دعا کنید #سـربـاز_راه_ولایت_بـاشیم.
🔰مـا توی جبهه به خیلی از مسائل #یقین پیدا می کنیم بعد دستش را شبیه یک دایره⭕️ کرد و گفت: اگر دنیا مثل این #کُره باشد #امـام_زمـان_(عج) مانند این دست های من به دنیـا🌎 احاطه دارد #خداوند هم بر تمام دنیا شاهد و ناظر است.
🔰علامه در سکوت🔇 به این تعـابیر عرفـانی ابـراهیـم فکر می کرد، بعد هم ابـراهیـم شروع به بیان #خـاطراتی از امدادهای غیبی و معجزات کرد.
📚سلام بـر ابـراهیم ۲
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زمان بازرگان بہ ما بر چسب #چریڪ زدند، زمان بنےصدر هم برچسب #منافق! الان هم بر چسب خشڪ مقدسے و #تحجر
#لبخندهای_خاڪی
🍃در سالهای دفاع مقدس ...
#چای مرهمِ #خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند.
🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از #کنترل مناطق عملیاتی بود.
🍃حاج همت به آقا مهدی گفت :
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها #سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر #ترکی بلد باشند
🍃آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما #یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط #لشڪر_عاشورا را هم میشناسم!
🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت :
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً #مشڪلی نیست!
🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه #کتریهای_چای_لشکر شما روی آتش میجوشد ...
همگی خندیدیم 😂😂
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_ابراهیم_همت🌷
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهل_وپنجم 5⃣4⃣ نماز صبح را د
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_چهل_وششم 6⃣4⃣
هیچ سر و صدایـے از سمت ما نمی آمد.
یڪ دفعہ احمد آقا برگشت و گفت: چرا دنبال من مے آیید!؟
جا خوردیم.
گفتم:
شما پشت سرت رو مے بینی❓
چطور متوجہ ما شدے؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید. برگردید.
گفتیم:
نمی شه، ما با شما رفیقیم.
هر جا برے ما هم می یایم، در ثانی اینجا تاریک و خطرناکہ، یک وقت کسے، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنہ...
گفت:
خواهش می کنم برگردید. ما هم گفتیم: نه، تا نگی کجا می ری ما برنمی گردیم❗️
دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی...
سرش را انداخت پایین.
با خودم گفتم:
حتماً تو دلش داره ما رو دعا می کنه!
بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت: طاقتش رو دارید❓ می تونید با من بیایید⁉️
ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم :
طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری⁉️
نَفسی کشید و گفت: #دارم_میرم_دست_بوسی_مولا.
باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما #شُل_شد. ترسیده بودیم. من بدنم لرزید.
احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله
نمی دانید چه حالی بود.
شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم.
ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید.
چهره اش بر افروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست.
از آن روز سعی می کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم.
بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد.
🌿🌿🌿
یڪے از برنامه هاے همیشگے و هر هفته ی ما زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا( السلام علیها) بود.
همراه احمد آقا مےرفتیم و چقدر
استفاده می کردیم.✅
خاطرم هست که یکی از هفته ها تعداد بچه ها کم بود.
برای ما از ارادت شهدا به معصومین و مقام شهادت و... می گفت.
در لا به لای صحبت های احمد آقا به سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی شناختم.
همانجا نشستیم. فاتحه ای خواندیم. اما احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد❗️
در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم:
احمد آقا آن شهید را می شناختی❓ پاسخ داد: نه❗️
پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟
اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد!
اصرار کردم.
وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا #بوی_امام_زمان(عج) را می داد.
مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.
البته چند بار برای من گفت:
اگر این حرف ها را می زنم فقط برای این است که #یقین شما زیاد شود و به برخی مسائل اطمینان پیدا کنی.
و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی.
احمد آقا در دفترچه یادداشت و سررسید آخرین سال خود نیز از این دست ماجراها نقل کرده است.
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها 🌾هادی شخصيت #كاذب براي خودش نمي ساخت✘ او براي رهايی از بيكاری كارهای زيادی انجام داد.
🔰شهدا اینگونه بودند👇
🔸به این #یقین رسیده بودند که اسیر و شیفته ظواهر دنیوی نشوند❌ و در هیچ جایی ظاهر سازی نکنند بلکه با #اخلاص_عمل کنند و زبان و عملشون با هم یکی بود👌
🔹 #تقوا داشتند، افتاده حال و فروتن بودند، و به باطنشون♥️ بیشتر از ظاهرشون اهمیت می دادند و گول و فریب ظواهر #دنیوی رو نمی خوردند✘
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رقابتے شدہ بینِ ⇜جوانانِ #پیرِ_جماران ⇜و جوانانِ #سید_علی ❣وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونْ ❣ #شه
💢بہ نقل از یکی از دوستان شهید:
🔸شبی که #خبر_شهادت میثم اومد، مسئول خیریه زنگ زد و گفت: "آقای فلانی، خبر دارین آقای نظری شـهید شدن؟ گفتم: بله، ولی شما #میثم رو از کجا میشناسید⁉️
🔹گفت: آقا میثم شبها🌙 کالاهای مورد نیاز نیازمندان رو میبردن و توزیع میکردن. "ظاهرا حتی #خانواده اش هم از این موضوع بی اطلاع بودند
🔸در حین مراسم همش داشتم #پدر_شهید را میدیدم، لبخند از روی لبهای او کنار نرفت. مرحله ی بالاتر از ایمان #یقین است، قطعا اینها به یقین رسیدند👌
ولادت:۱۳۶۷/۱۲/۱۹
شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
خاک سپاری: ۱۳۹۷/۱۲/۱۶
امامزاده جعفر سلام الله علیها کن، تهران
#شهید_میثم_نظری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنوشتـــــه_خواهر_شهید📝 🌷داداشی خوبم روز جوان مبارکت باشه (جوان رعنای مادر) 🔹یادت هست ۱۰ سال پی
عضو يگان تكاوری نيروی انتظامی
درجه: #استوار_دوم
باور نميكند دل من💔 مرگ خويش را
نه نه من اين #يقين را باور نميكنم
تا همدم من است نفسهاي زندگي
من با خيال #مرگ دمي سر نميكنم
اخرچگونه گل،خس وخاشاك ميشود⁉️
اخر چگونه اين همه روياي نو نهال
#نشكفته گل، ننشسته در بهار
مي پژمُرَد به جان من وخاك ميشود؟😔
باوركنم كه #عشق نهان ميشودبه گور؟
بي آنكه سرزند گل عصيانيش🌷 زخاك؟
#شهید_سعید_سلمان
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
7⃣5⃣#قسمت_پنجاه_وهفت
💢دوباره مى پرسد. باز هم پاسخى نمى شنود....
خشمگین فریاد مى زند:_گفتم آن زن ناشناس کیست ؟یکى مى گوید:_زینب ، دختر على بن ابیطالب.برقى #اهریمنى در نگاه #ابن_زیاد مى دود. رو مى کند به تو و با تمسخر و تحقیر مى گوید:_خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و افسانه دروغینتان را فاش کرد.
تو با #استوارى و #صلابتى که وصل به #جلال_خداست، پاسخ مى دهى:
🖤خدا را شکر که ما را به #پیامبرش محمد، #عزت و #شوکت بخشید و از هر #شبهه و #آلودگى #پاك ساخت. آنکه #رسوا مى شود، #فاسق است و آنکه #دروغش فاش مى شود #فاجر است و اینها به #یقین، ما نیستیم.
ابن زیاد از این پاسخ #قاطع و غیر منتظره جا مى خورد و لحظه اى مى ماند... نمى تواند #شکست را در #اولین_حمله ، بر خود #هموار کند....
💢نگاه حیرتزده حضار نیز او را براى حمله اى دیگر تحریک مى کند. این ضربه باید به گونه اى باشد که جز #ضعف و #سکوت پاسخى به میدان نیاورد._چگونه دیدى کار خدا را با برادرت حسین ⁉️ و تو محکم و استوار پاسخ مى دهى :
_ما راءیت الا جمیلا. جز خوبى و زیبایى هیچ ندیدم. و ادامه مى دهى : _اینان قومى بودند که خداوند، #شهادت را برایشان رقم زده بود. پس به سوى #قتلگاه خویش شتافتند. به زودى #خداوند تو را و آنان را #جمع مى کند و در آنجا به #داورى مى نشیند.
🖤 و اما اى ابن زیاد! #موقفى گران و محکمه اى #سنگین پیش روى توست.#بکوش که براى آن روز پاسخى تدارك ببینى. و چه پاسخى مى توانى داشت ؟!ببین که در آن روز، شکست 💔و پیروزى از آن کیست.... مادرت به عزایت بنشیند اى زاده مرجانه!ابن زیاد از این ضربه #هولناك به خود مى پیچد،... به #سختى زمین مى خورد و ناى برخاستن در خود نمى بیند.تنها راهى که #درنهایت_عجز، به ذهنش مى رسد، این است که جلاد را صدا کند تا در جا سر این حریف شکست ناپذیر را از تن جدا کند.
💢#عمروبن_حریث که #ننگ کشتن یک #زن را بیش از ننگ این #شکست مى شمرد و جنس این ننگ را بیش از ابن زیاد مى فهمد، به او تذکر مى دهد که دست از این تصمیم بردارد....
اما ابن زیاد #درمانده و #مستاصل شده است ، باید کارى کند و چیزى بگوید که این شکست را بپوشاند... رو مى کند به حضرت #سجاد و مى گوید: _تو کیستى ؟امام پاسخ مى دهد:
_✨من على فرزند حسینم.ابن زیاد مى گوید:
_مگر على فرزند حسین را خدا نکشت ؟
🖤امام مى فرماید:
_✨من برادرى به همین نام داشتم که... مردم! او را کشتند؟ابن زیاد مى گوید:نه ، خدا او را کشت.امام به #کلامى از #قرآن 📖، این بحث را فیصله مى دهد:_✨الله یتوفى الانفس حین موتها(27) خداوند هنگام مرگ ، جان انسانها را مى گیرد.#خشم ابن زیاد برافروخته مى شود، فریاد مى زند: _تو با این حال هم جرات و جسارت به خرج مى دهى و با من محاجّه مکنى؟
💢 و احساس مى کند که تلافى شکست در میدان تو را هم یکجا به سر او در بیاورد.فریاد مى زند: _ببرید و گردنش را بزنید. پیش از آنکه ماموران پا پیش بگذارند،... #تو از جا کنده مى شوى ، دستهایت را چون #چترى بر سر سجاده مى گیرى..
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌴به اين #يقين رسيدهام که ديدنت ملاک نيست جهان #مگر نديده بود يازده امام را
🌴تو روزي #عدل و داد را اقامه ميکني و من ز نام قائمت فقط بلد #شدم قيام را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکو
#فرازی_از_وصیت_نامه📜
✍اولین شرط لازم برای #پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به #امام_حسین(ع) است. ♨️هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و #یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد🚫
✍ اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار #انقلابمان هستیم✊ و اگر امروز پاسدار #خون_شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران🇮🇷، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت #امام_زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است👌.
✍من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و #حسینوار زندگی کردن.در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، #منتظرشهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد✔️.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡به نام دلارام بیتاب ها♡
🍃باید #یقین پیدا کنیم، یقین آدمی را میرویاند و رها میسازد. یقین به اصالت #عشق، یقین به "او" و هرآنچه که از جانب "او"ست. یقین به هدف، به چرایی وجود. یقین به کُنه حقیقت.
🍃یقین که یافتی، باید حرکت کنی. رکود و #سکون، در مسلک ما نیست. باید جهد و #تلاشت را به کار بگیری و برسی به #راز_خلقتت. باید از ضمیر جان، نغمهی #عبودیت سر دهی.
🍃او نیز به حقیقت بارز عصر خویش، یقین پایدار داشت، یقینی ناگسستنی، یقین به #ولایت. و مگر نه اینکه #اسلام، بر پنج رکن بنیان نهاده شده و اَهمّ آنها، ولایت است؟* او چنین بود و برای این یقین، از جان گذشت.
🍃و آنجا صدق این یقین، آشکار میگردد و سعادت او، رشک برانگیز میشود که #نائب_امام_عصر این چنین از او سخن میگوید: "حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید حاج #سید_عبدالحسین_دستغیب، معلم اخلاق و #مهذّب نفوس و متعهد به اسلام و #جمهورى_اسلامى بود."*
🍃آری! یقین آدمی را میرویاند و رها میسازد. یقینی که با حرکت تنیده شود. حال، درون خود را بنگر. آیا یقینی داری که تو را به حرکت وادارد و فرجام تو را به وصال هدف، گره بزند؟
پ.ن:
* امام باقر(ع): اسلام بر پنج پایه استوار شده است: بر نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و به چیز دیگری دعوت نشده آنگونه که به ولایت دعوت شده است❣
(بحارالانوار، مجلسی، ج68، باب27، روایت1)
*بخشی از سخن امام خمینی(ره)
(صحیفه امام، ج15، ص: 417-419)
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_سید_عبدالحسین_دستغیب
📅تاریخ تولد : ۱۲۹۲
📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : مرقد میر سید محمد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
# دلنـــوشتــه💝
✍ دلم برای منطقه جنگی تنگ شده
برای سفر های یک هفتهای کنار #شهدا
💢همه خستهایم
⇜از نفس ⇜شیطان ⇜گناه ⇜شهوت ⇜امتحانها ⇜رفتارها ⇜اخلاقها
🌾همه کم آوردیم
↜تو رفاقتها ↜عبادتها ↜سیر و سلوکها ↜بصیرتها ↜ولایت پذیریها
شاید شما هم مثل من دلتون یه #خمپاره ۶۰ بخواد😔
یه تیر مستقیم وسط پیشونی💔
یا یه بدن تیکه پاره و گمنام ...
💥اما، باید #استقامت کرد و ادامه داد، با همهی ناراحتیها، خستگیها. انشاالله اگر درست بریم مسیر رو، #یقین کنیم به وقتش مارو هم میخرن و میبرن✔️
♦️فقط #وصیتنامه اصلی شهدا یادمون نره
ولایت پذیری و بصیرت ✘ولا غیر✘
⚡️راستی، یه چیز دیگه
دلم خیلی برای #حاج_قاسم تنگ شده😢
شما هم اسمش هنوز میاد، #بغض میکنید⁉️
شادی روح همه شهدا #صلوات🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh