eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 #قسمت_اول (٢ / ١) 💠 شهيد #گمنامى كه خودش را از گمنامى درآورد! 🌷در سال ١٣٧١،
8⃣8⃣1⃣ 🌷 (٢ / ٢) 💠شهيد گمنامى كه خودش را از درآورد! 🌷.... و مادر شهيد با صلابتى كه داشت، رو به من كرد و گفت: شهید در اینجا دارید؟ گفتم: بله تعدادی از شهدای شده در معراج هستند که گمنام‌اند. 🌷مادر شهید مفقود گفت: می‌توانم شهدا را ببینم؟ گفتم: بفرمایید. مادر وارد سالن معراج شهدا شد؛ به پیکرهایی که فقط از استخوان از آن باقی مانده بود، نگریست و خود را به پیکر همان شهیدی که آن جوان نیز او را شناسایی کرده بود، رساند. 🌷مادر شهید رو به ما کرد و گفت: دیشب فرزندم به آمد و گفت: من در معراج شهدا هستم و می‌خواهند مرا به عنوان شهید گمنام دفن کنند. 🌷به مادر شهید گفتم: شما از کجا مطمئن هستید که این فرزند شماست؟ ابروهایش را توی هم کرد و گفت: من و بچه‌ام را احساس می‌کنم. 🌷برای اینکه از این موضوع پیدا کنم و احساس مادری را در وی ببینم، به مادر شهید گفتم: اگر برای شما مقدور است لحظه‌ای از سالن خارج شوید، اینجا کار داریم. 🌷مادرِ شهید از سالن بیرون رفت و در گوشه‌ای نشست؛ در این فاصله پیکر مطهر شهید را کردم؛ بعد از مدتی به وی گفتم: الآن می‌توانید بیایید داخل. 🌷مادر شهید وارد سالن شد و بدون هیچ به سمت پیکر فرزندش شهیدش رفت در حالى که ما، جای او را داده بودیم؛ و به ما گفت: من یقین دارم که این پسرم است؛ او به من گفته بود که برمی‌گردد. 🌷 در معراج شهدا به پا شد؛ خواهران و برادران شهید مفقود، می‌کردند؛ مادر شهید رو به فرزندانش کرد و گفت: برای چه گریه می‌کنید؟ این امانتی بود که خداوند به من داده بود، از من گرفت؛ حالا هم که استخوان‌هایش را برایم آورده‌اند، دوباره امانتی را به خودش تحویل می‌دهم. 🎙راوى: محمدرضا فیاضی یکی از معراج شهدا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 از امام صادق(ع) است که از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند: 🌿چرا #شهید در قبرش مورد امتحان و ابتلاء قرار #
7⃣5⃣2⃣ 🌷 🔰می‌خواستیم به اردویی برویم، این اردو به دلیل مشکلات مالی در حال شدن بوددر نهایت به همین منظور جلسه‌ای برگزار شد. 🔰 اصرار به برگزاری داشت ومی‌گفت : حتی اگر یک نفر هم به اردو نیاید من به تنهایی خواهم رفت. 🔰محسن جهاد و اردوهای جهادی بود👌 و با سماجت‌های محسن بالاخره اردو برگزار شد😍. 👇👇 از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به رسیدم که... امام خامنه ای بر حق امام زمان است.✊ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5⃣1⃣3⃣ 🌷 🎤رواے دوست شھید 🌷سید میلاد همیشہ بهم میگفت ببین باید روے اون ڪار ڪنیم ڪہ زیاد اهل هیئت و مسجد نیستند🚫 🌷 میگفت اونے ڪہ تو این راه هست داشتہ باش ڪہ دیگہ در خونہ دیگہ نمیره 📛ما باید بگردیم اون بچہ هایے ڪہ بہ درد بخورند رو ڪنیم . 🌷 سیدمیلاد هنوز هم جوانهاے زیادے رو بہ طرف خودش جذب میڪنہ👌 و راه درست رو نشون شون میده ✅ 🌷یادم هست یڪے از این بچه ها ڪہ بہ خطا و از روے بہ یہ دختر خانم مزاحم میشد🔞 رو بہ گفتہ بودند بہ طریقے پیدا ڪردیم 🌷 سیدمیلاد گفت: تو ڪارت نباشہ وایسا ڪنار من👥 گفتم الانہ ڪہ بزنہ توے گوش اون پسر😣 ولے با صحنہ مواجہ شدم میلاد طورے بااین نوجوان صحبت ڪرد ڪہ من جا خوردم😦 🌷 اومد گفتم سید میلاد چےشد⁉️ پس من گفتم الان طرف رو چنان میزنے ڪہ دیگہ نتونہ بلند شہ خندید😄 وگفت راست میگفت چنان زده بود ڪہ من از فردا اون نوجوان رو تو دیدم. 🌷سیدمیلاد شیطان👹 درون اون نوجوان رو زده بود👌 نہ اینڪہ بخواد یا زدن اون رو بہ اشتباه خود آگاه ڪنہ⛔️ اون پسر رو عرض چنان تغییر داد ڪہ من ڪم آوردم خداییش 🌷اون سال با خودش همون پسر رو برد و ڪرد .. ڪاش همہ ما و اندیشہ سید میلاد عزیز رو داشتیم.😔 🌸🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🍂🍃🍂 یعنی تو ستاره‌ی زندگی‌ام باشی و من داشته باشم که راه را با تو هرگز گم نخواهم کرد..❤️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#امام_رضا_علیه_السلام : هر کس در قیامت، با هر چیزی که دوستش دارد #محشور میشود هرشهیدی را که #دوستش داری کوچه #دلت را به نامش کن #یقین بدان در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا #تنهایت نمےگذارد... 🌸🍃بگذار در این وانفسای دنیا فرمانده ی دلت #دوست_شهیدت باشد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکو
📜 ✍اولین شرط لازم برای از اسلام، اعتقاد داشتن به (ع) است. ♨️هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد🚫 ✍ اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار هستیم✊ و اگر امروز پاسدار هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران🇮🇷، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت (عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است👌. ✍من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و زندگی کردن.در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، ، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد✔️. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
 🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
👇👇 ديگر فكر نميكنم بلكه به رسيده ام، آسمان وقتي ميشود، تو داري يك جايي... ما را ميخوري؛ و خدا را به حق خودت قسم ميدهي تا از ما بگذرد. شرم باد بر من روسياه كه دلت را پاره از خون كرده ام. 🔵پی نوشت: وبلاگ بیرق که توسط خود شهید اداره میشد (بیـــرق ما چـــادر خاکــی توســت) به آدرس زیر می باشد👇 Www.beeyragh.blogfa.com 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔸" بامان الله یا شهید الله "🔸 🔻کلام شهید: 🌷|برای شهید شدن باید #شهادت را آرزو کرد. من خودم به این رسیده ام و با اطمینان و #یقین می گویم: هر کس شهید شده خواسته که #شهید بشود، #شهادت شهید فقط دست خودش است.🌷| #شهید_محمودرضا_بیضایی❤️ #سالروز_شهادت #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💕🍃💕🍃💕🍃 🌾حڪایت بارانے #بےامان است 🌾این گونه ڪه من #دوستت_مےدارم💖 #رفیق_شهیدم🌷
7⃣7⃣9⃣ 🌷 💠 عیادت علامه جعفری از ابراهیم هادی 🔰در محله ای که ابـراهیـم حضور داشت زندگی می کرد. این علامه بزرگوار اخلاق بسیار خوبی داشت👌و اکثر اهـالی را جذب می کرد هم به ایشان علاقه داشت💞 و در جلسات و هیئت هـایی که در منزل ایشان🏡 برگزار می شد حضور داشت. 🔰جـاذبه شخصیت ابـراهیـم بـاعث شد که جعفری نیز بسیار به او علاقه مند❤️ و از دوستـان نزدیک او گردید. ابـراهیـم از محضر این وارسته استفاده می کرد این ارتباط دو طرفه👥 بود. علامه هم ابـراهیـم را به عنوان یک و انقلابی✌️ دوست می داشت. 🔰زمـانی که ابـراهیـم در عملیات مجروح شد. علامه جعفری برای ملاقات🛌 به منزل ابـراهیـم آمد و ساعتی خانواده ایشان بود کاری که معمولا برای کسی انجام نمی داد❌ 🔰وقتی ابـراهیـم متوجه علامه در منزل شد. با آن وضیت خواست از جـا بلند شود و گفت: شمـا چرا زحمت کشیدید⁉️ مـا خوب می شدیم خدمتـان می آمدیم. علامه جواب دادند: که یه شما سر بزنیم. شما را در این راه گذاشتید.. 🔰بعد گفتند: هر بار می آمدید و درس می گرفتید امروز نوبت من است که از شما . ابـراهیـم که خیلی شده بود بـا نـاراحتی گفت: استـاد نفرمایید😥 ما خاک پـای شمـا هستیم، هرچه داریم از شمـاست. دعا کنید . 🔰مـا توی جبهه به خیلی از مسائل پیدا می کنیم بعد دستش را شبیه یک دایره⭕️ کرد و گفت: اگر دنیا مثل این باشد (عج) مانند این دست های من به دنیـا🌎 احاطه دارد هم بر تمام دنیا شاهد و ناظر است. 🔰علامه در سکوت🔇 به این تعـابیر عرفـانی ابـراهیـم فکر می کرد، بعد هم ابـراهیـم شروع به بیان از امدادهای غیبی و معجزات کرد. 📚سلام بـر ابـراهیم ۲ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زمان بازرگان بہ ما بر چسب #چریڪ زدند، زمان بنےصدر هم برچسب #منافق! الان هم بر چسب خشڪ مقدسے و #تحجر
#لبخندهای_خاڪی 🍃در سال‌های دفاع مقدس ... #چای مرهمِ #خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند. 🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از #کنترل مناطق عملیاتی بود. 🍃حاج همت به آقا مهدی گفت : نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها #سخت می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند راحت عبور و مرور کنند مگر #ترکی بلد باشند 🍃آقای مهدی در پاسخ گفت: شما #یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را می‌شناسم حتی حدّ خط #لشڪر_عاشورا را هم می‌شناسم! 🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه می‌شناسید؟ حاج همت در جواب گفت : شناختن حد و حدود لشکر شما کاری ندارد، اصلاً #مشڪلی نیست! 🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه #کتری‌های_چای_لشکر شما روی آتش می‌جوشد ... همگی خندیدیم 😂😂 #سرداران_دفاع_مقدس #شهید_‌ابراهیم_همت🌷 #شهید_مهدی_باکری🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهل_وپنجم 5⃣4⃣ نماز صبح را د
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 6⃣4⃣ هیچ سر و صدایـے از سمت ما نمی آمد. یڪ دفعہ احمد آقا برگشت و گفت: چرا دنبال من مے آیید!؟ جا خوردیم. گفتم: شما پشت سرت رو مے بینی❓ چطور متوجہ ما شدے؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید. برگردید. گفتیم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا برے ما هم می یایم، در ثانی اینجا تاریک و خطرناکہ، یک وقت کسے، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنہ... گفت: خواهش می کنم برگردید. ما هم گفتیم: نه، تا نگی کجا می ری ما برنمی گردیم❗️ دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی... سرش را انداخت پایین. با خودم گفتم: حتماً تو دلش داره ما رو دعا می کنه! بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت: طاقتش رو دارید❓ می تونید با من بیایید⁉️ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم : طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری⁉️ نَفسی کشید و گفت: . باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما . ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله نمی دانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم. ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش بر افروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست. از آن روز سعی می کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد. 🌿🌿🌿 یڪے از برنامه هاے همیشگے و هر هفته ی ما زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا( السلام علیها) بود. همراه احمد آقا مےرفتیم و چقدر استفاده می کردیم.✅ خاطرم هست که یکی از هفته ها تعداد بچه ها کم بود. برای ما از ارادت شهدا به معصومین و مقام شهادت و... می گفت. در لا به لای صحبت های احمد آقا به سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی شناختم. همانجا نشستیم. فاتحه ای خواندیم. اما احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد❗️ در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن شهید را می شناختی❓ پاسخ داد: نه❗️ پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا (عج) را می داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند. البته چند بار برای من گفت: اگر این حرف ها را می زنم فقط برای این است که شما زیاد شود و به برخی مسائل اطمینان پیدا کنی. و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی. احمد آقا در دفترچه یادداشت و سررسید آخرین سال خود نیز از این دست ماجراها نقل کرده است. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها 🌾هادی شخصيت #كاذب براي خودش نمي ساخت✘ او براي رهايی از بيكاری كارهای زيادی انجام داد.
🔰شهدا اینگونه بودند👇 🔸به این رسیده بودند که اسیر و شیفته ظواهر دنیوی نشوند❌ و در هیچ جایی ظاهر سازی نکنند بلکه با کنند و زبان و عملشون با هم یکی بود👌 🔹 داشتند، افتاده حال و فروتن بودند، و به باطنشون♥️ بیشتر از ظاهرشون اهمیت می دادند و گول و فریب ظواهر رو نمی خوردند✘ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رقابتے شدہ بینِ ⇜جوانانِ #پیرِ_جماران ⇜و جوانانِ #سید_علی ❣وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونْ ❣ #شه
💢بہ نقل از یکی از دوستان شهید: 🔸شبی که میثم اومد، مسئول خیریه زنگ زد و گفت: "آقای فلانی، خبر دارین آقای نظری شـهید شدن؟ گفتم: بله، ولی شما رو از کجا میشناسید⁉️ 🔹گفت: آقا میثم شبها🌙 کالاهای مورد نیاز نیازمندان رو میبردن و توزیع میکردن. "ظاهرا حتی اش هم از این موضوع بی اطلاع بودند 🔸در حین مراسم همش داشتم را میدیدم، لبخند از روی لبهای او کنار نرفت. مرحله ی بالاتر از ایمان است، قطعا اینها به یقین رسیدند👌 ولادت:۱۳۶۷/۱۲/۱۹ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱ خاک سپاری: ۱۳۹۷/۱۲/۱۶ امامزاده جعفر سلام الله علیها کن، تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنوشتـــــه_خواهر_شهید📝 🌷داداشی خوبم روز جوان مبارکت باشه (جوان رعنای مادر) 🔹یادت هست ۱۰ سال پی
عضو يگان تكاوری نيروی انتظامی درجه: باور نميكند دل من💔 مرگ خويش را نه نه من اين را باور نميكنم تا همدم من است نفسهاي زندگي من با خيال دمي سر نميكنم اخرچگونه گل،خس وخاشاك ميشود⁉️ اخر چگونه اين همه روياي نو نهال گل، ننشسته در بهار مي پژمُرَد به جان من وخاك ميشود؟😔 باوركنم كه نهان ميشودبه گور؟ بي آنكه سرزند گل عصيانيش🌷 زخاك؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚 ⛅️ 7⃣5⃣ 💢دوباره مى پرسد. باز هم پاسخى نمى شنود.... خشمگین فریاد مى زند:_گفتم آن زن ناشناس کیست ؟یکى مى گوید:_زینب ، دختر على بن ابیطالب.برقى در نگاه مى دود. رو مى کند به تو و با تمسخر و تحقیر مى گوید:_خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و افسانه دروغینتان را فاش کرد. تو با و که وصل به ، پاسخ مى دهى: 🖤خدا را شکر که ما را به محمد، و بخشید و از هر و ساخت. آنکه مى شود، است و آنکه فاش مى شود است و اینها به ، ما نیستیم. ابن زیاد از این پاسخ و غیر منتظره جا مى خورد و لحظه اى مى ماند... نمى تواند را در ، بر خود کند.... 💢نگاه حیرتزده حضار نیز او را براى حمله اى دیگر تحریک مى کند. این ضربه باید به گونه اى باشد که جز و پاسخى به میدان نیاورد._چگونه دیدى کار خدا را با برادرت حسین ⁉️ و تو محکم و استوار پاسخ مى دهى : _ما راءیت الا جمیلا. جز خوبى و زیبایى هیچ ندیدم. و ادامه مى دهى : _اینان قومى بودند که خداوند، را برایشان رقم زده بود. پس به سوى خویش شتافتند. به زودى تو را و آنان را مى کند و در آنجا به مى نشیند. 🖤 و اما اى ابن زیاد! گران و محکمه اى پیش روى توست. که براى آن روز پاسخى تدارك ببینى. و چه پاسخى مى توانى داشت ؟!ببین که در آن روز، شکست 💔و پیروزى از آن کیست.... مادرت به عزایت بنشیند اى زاده مرجانه!ابن زیاد از این ضربه به خود مى پیچد،... به زمین مى خورد و ناى برخاستن در خود نمى بیند.تنها راهى که ، به ذهنش مى رسد، این است که جلاد را صدا کند تا در جا سر این حریف شکست ناپذیر را از تن جدا کند. 💢 که کشتن یک را بیش از ننگ این مى شمرد و جنس این ننگ را بیش از ابن زیاد مى فهمد، به او تذکر مى دهد که دست از این تصمیم بردارد.... اما ابن زیاد و شده است ، باید کارى کند و چیزى بگوید که این شکست را بپوشاند... رو مى کند به حضرت و مى گوید: _تو کیستى ؟امام پاسخ مى دهد: _✨من على فرزند حسینم.ابن زیاد مى گوید: _مگر على فرزند حسین را خدا نکشت ؟ 🖤امام مى فرماید: _✨من برادرى به همین نام داشتم که... مردم! او را کشتند؟ابن زیاد مى گوید:نه ، خدا او را کشت.امام به از 📖، این بحث را فیصله مى دهد:_✨الله یتوفى الانفس حین موتها(27) خداوند هنگام مرگ ، جان انسانها را مى گیرد. ابن زیاد برافروخته مى شود، فریاد مى زند: _تو با این حال هم جرات و جسارت به خرج مى دهى و با من محاجّه مکنى؟ 💢 و احساس مى کند که تلافى شکست در میدان تو را هم یکجا به سر او در بیاورد.فریاد مى زند: _ببرید و گردنش را بزنید. پیش از آنکه ماموران پا پیش بگذارند،... از جا کنده مى شوى ، دستهایت را چون بر سر سجاده مى گیرى.. ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
❣ 🌴به اين رسيده‌ام که ديدنت ملاک نيست جهان نديده بود يازده امام را 🌴تو روزي و داد را اقامه مي‌کني و من ز نام قائمت فقط بلد قيام را 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکو
📜 ✍اولین شرط لازم برای از اسلام، اعتقاد داشتن به (ع) است. ♨️هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد🚫 ✍ اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار هستیم✊ و اگر امروز پاسدار هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران🇮🇷، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت (عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است👌. ✍من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و زندگی کردن.در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، ، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد✔️. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡به نام دلارام بی‌تاب ها♡ 🍃باید پیدا کنیم، یقین آدمی را می‌رویاند و رها می‌سازد. یقین به اصالت ، یقین به "او" و هرآنچه که از جانب "او‌"ست. یقین به هدف، به چرایی وجود. یقین به کُنه حقیقت. 🍃یقین که یافتی، باید حرکت کنی. رکود و ، در مسلک ما نیست. باید جهد و را به کار بگیری و برسی به . باید از ضمیر جان، نغمه‌ی سر دهی. 🍃او نیز به حقیقت بارز عصر خویش، یقین پایدار داشت، یقینی ناگسستنی، یقین به . و مگر نه اینکه ، بر پنج رکن بنیان نهاده شده و اَهمّ آنها، ولایت است؟* او چنین بود و برای این یقین، از جان گذشت.  🍃و آنجا صدق این یقین، آشکار می‌گردد و سعادت او، رشک برانگیز می‌شود که این چنین از او سخن می‌گوید: "حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید حاج ، معلم اخلاق و نفوس و متعهد به اسلام و بود."* 🍃آری! یقین آدمی را می‌رویاند و رها می‌سازد. یقینی که با حرکت تنیده شود. حال، درون خود را بنگر. آیا یقینی داری که تو را به حرکت وادارد و فرجام تو را به وصال هدف، گره بزند؟ پ.ن: * امام باقر(ع): اسلام بر پنج پایه استوار شده است: بر نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و به چیز دیگری دعوت نشده آنگونه که به ولایت دعوت شده است❣ (بحارالانوار، مجلسی، ج68، باب27، روایت1) *بخشی از سخن امام خمینی(ره) (صحیفه امام، ج‏15، ص: 417-419) ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۲۹۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مرقد میر سید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌محمد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
# دلنـــوشتــه💝 ✍ دلم برای منطقه جنگی تنگ شده برای سفر های یک هفته‌ای کنار 💢همه خسته‌ایم ⇜از نفس ⇜شیطان ⇜گناه ⇜شهوت ⇜امتحان‌ها ⇜رفتارها ⇜اخلاق‌ها 🌾همه کم آوردیم ↜تو رفاقت‌ها ↜عبادت‌ها ↜سیر و سلوک‌ها ↜بصیرت‌ها ↜ولایت پذیری‌ها شاید شما هم مثل من دلتون یه ۶۰ بخواد😔 یه تیر مستقیم وسط پیشونی💔 یا یه بدن تیکه پاره و گمنام ... 💥اما، باید کرد و ادامه داد، با همه‌ی ناراحتی‌ها، خستگی‌ها. انشاالله اگر درست بریم مسیر رو، کنیم به وقتش مارو هم میخرن و میبرن✔️ ♦️فقط اصلی شهدا یادمون نره ولایت پذیری و بصیرت ✘ولا غیر✘ ⚡️راستی، یه چیز دیگه دلم خیلی برای تنگ شده😢 شما هم اسمش هنوز میاد، میکنید⁉️ شادی روح همه شهدا 🌺 ‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh